درود بانو
باتوجه به اینکه نوشتی 25 سال داری و اینکه مدرک ارشد گرفتید برعکس در ضمینه ثبات شخصیتی و استقلال در تصمیم گیری و دوری از تصمیمات هیجانی و احساسی بسیار ضعیف هستید.
من یک مرد متاهل سی ساله هستم و با توجه به همین نوشته های اندک شما به خانواده شوهرت حق میدم که دنبال گرفتن طلاق و خاتمه دادن به این زندگی باشن.یک فرد وقتی ازدواج میکنه که به استقلال شخصیتی رسیده باشه و قدرت تصمیم گیری داشته باشه که شوربختانه در شما این مسئله وجود نداره.
وقتی دو نفر باهم ازدواج میکنند یعنی اعلام استقلال کردند و اینکه تشخیص داده اند میتوانند یک زندگی مشترک تشکیل بدهند چه استقلال فکری چه استقلال مالی و چه استقلال شخصیتی و استقلال در تصمیم گیری و حل مشکلات.خیلی برام جالبه بعضی از دختران فقط بعضی فکر میکنند همان اول زندگی باید یک شغل با درآمد خوب و یک خانه مستقل و ماشین طرف مقابل داشته باشه یا خانوادش حتما باید براش تهیه کنند!!!
خدا بیامرزه مادرمو نور به قبرش بباره تعریف میکرد توی یک خانه قدیمی با چنتا اتاق و چنتا مستاجر زندگی میکردند از این خونه قدیمی ها که وسطش حوض داره صاحبخانه اینقدر خسیس بود حتی آب حوض را هم به زور عوض میکرد اینقدر که رنگ آب سیاه میشد اونوقت دخترهای امروزی با توقعات بسیار بالا و خواسته های تمام نشدنی سوال من اینه واقعا شخصیت و رفتار و لیاقت مادرهای ما بیشتر بود یا دخترهای امروزی؟اکثرا پدر مادرها زندگیشان را از صفر شروع کردند خیلی از زوجین همین حالا هم ازدواج کردند اول زندگی مستاجر هستند خود من همسر توی یک خانه سیصد متری زندگی میکرد وضع مالی پدرش هم خیلی خوبه ولی اول ازدواج رفتیم توی یک خونه ای که به زور 60 متر میشد با مدرک فوق لیسانس از دانشگاه تهران خواهرهای خودم هم به همین صورت زندگیشان را شروع کردند خیلی ها اینجوری شروع کردند اونوقت برام جالبه این طرز فکر و نوشته شما:
همسرم رفت با پدرش بنگاه خانه اي ١٧٠ متري رهن كردن به من زنگ زدن خانه را ببين اگه خوبه رهنش كنيم من اول قبول كردم ولي شب ناراحت بودم چون شوهرم گفت اگه اينو نخواي خودت برو دنبال خانه اين بهترينه.بعد شب من خيلي جيغ و دادكردم بابام و ماما نم هم گفتن جهاز تو اين خانه نمي برن و از خانواده ي همسرم انتقاد كردند.
بعد پدر همسرم
خيلي خسيس هستش
تمام ناراحتي من از اينه كه بزرگترا خيلي دخالت دارن من جلوي حرفه همه مي ايستم ولي همسرم نه
بعد بهش گفتم بيا قيد هر دو خانواده را بزنيم خيلي راحت گفت نه,خيلي راحت گفت قيد تو را مي زنم,گفت ديگه دوستم نداره
واقعا نمیدونم چی بنویسم فقط میتونم اینو بگم خانوادش و شخص شوهرت حق داره به دنبال طلاق و جدایی باشه.خیلی از دخترها آرزو دارن که جای شما باشن و اول زندگی توی یک خانه 170 متری زندگی کنند حتی اجاره باشه.دیگه حرفی برای گفتن ندارم ولی حتی اگر این مشکل هم حل بشه که با توجه به شخصیت و طرز فکر شما و خانواده تان امکانش بسیار کمه توی زندگی به مشکلات بسیار بسیار زیادی برمیخورید.
راه حل:
1.از نظر قانونی مرد موظفه برای همسرش خانه تهیه کنه و همسر موظفه در مکانی که شوهرش انتخاب میکنه زندگی کنه
یک پیامک بده به شوهرت و بهش بگو هرچی شما بگید و من باخودم فکر کردم و به این نتیجه رسیدم که هر جایی که شوهرم انتخاب کنه زندگی کنم و از رفتار اشتباهی که داشتم عذر میخواهم.و ازت سپاسگزارم که اینقدر دوسم داری و بفکرمی که همین اول زندگی یک خونه بزرگ اجاره کردی ایشالله با کمک همدیگه بتوانیم بعد چند سال یک خانه بزرگتر بخریم
شاد و سربلند و پیروز باشید
دوتعریف جدید و جالب ﮐﻪ خوب است به عمقش فکر کنیم:
ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺗﻨﺒﯿﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
ﮐﯿﻨﻪ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺯﻫﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
ﻫﯿﭻ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ،
ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﺯﺍﺩﻩ ﺷﻮﺩ:
ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭ خویش
ﻭ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ
ﺍﺯ خویشتن ﺧﻮﯾش ،ﺗﺎ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻧﺶ ،
در زﺍﯾﺶ ﺩﻭﻡ، ﻫﻮﯾﺪﺍ ﺷﻮﺩ
ﻭ ﺣﯿﺎﺕ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﻭ ﺁﻏﺎﺯ ﮔﺮﺩﺩ !
علاقه مندی ها (Bookmarks)