سلام آونگ جان و بقیه دوستان ........
امروز حالم بهتر از روزای دیگست .... الهی شکرت ......

دیشب که مامانم از سرکار اومد پرسید چه خبر از پسره بهت زنگ نزده و اینا؟
(پس پیگیره ازدواجت هست نمی خواد ترشی بندازدت
)منم گفتم ای هر از گاهی یه اسی میده منم بعضی موقع ها جواب میدم دیدم یه آه کشید و گفت اگه اون میخواستت سماجت میکرد زنگ میزد به من میومد حرف میزدم (تودلم گفتم اون بیچاره هنوزم پیگیره و جندین بار خواسته که ببینت اما من نذاشتم) منم به روی خودم زیاد نیاوردم و فقط گفتم یکی دوبار خواسته ببینت اما من قبول نکردم .....
گفت چرا فکر میکنی که با اون خوشبخت میشی
(آهان نکته همین جاست نگرانت هست وسواسش برای همینه) ؟ گفتم چون اون مودب با شخصیت دستش به دهنش میرسه آروم و ... گفت نمیدونم والا چی بگم
(تردید داره مخصوصا چون خودش انتخاب نکرده)؟؟؟

منم فرصتو و آرامش مامانمو چسبیدم (




) شروع کردم به حرفیدن گفتم اره اون پسره خیلی خوبیه فقط بهم گفت الان کارم از درسم مهم تره و خونه برات میخرمو خلاصه کلی ازش تعریف کردم .... مامانمم دیدم یه دفعه برگشت گفت یه فال گرفتم گفته بود دخترت تا آخر 93 تکلیفش مشخص میشه (ا
ینجا رو جدی گفت یا شوخی ؟؟؟ )منم گفتم خدا از زبونش بشنوه

بعد گفت تو خواستی ازدواج کنی خونه رو تحویل میدیدم با پول پیش و وام و این ور اونور برات جهیزیتو جور میکنم و منم میرم با مامان بزرگ اینا ...(
بابا تو پستهای قبلی از مادرت یه هیولا ساختی برای ما پس این طوریام نیست ناسلامتی مادره فداکاری هم می کنه برای آینده دخترش)

بهش گفتم برو شهرستان گفت برم اونجا کار نیست خرجی ندارم ...

دیشب به پسره گفتم که همچین بحثی با مادرم شده البته فقط بهش گفتم که مادرم پرسیده که باهم در تماس هستیم یا خیر .... بعد گفت من میخوام ببینمش باهاش حرف بزنم تو چرا نمیزاری منم گفتم حرفی ندارم یه قرار ست میکنیم که شما همدیگرو ملاقات بکنید البته بهش گفتم شماهم با پدرت صحبت کن گفت باشه .... (
مواظب اعتبار خانوادت مقابل خواستگارت باش
)
حالا به نظرتون تا اینجا داستان چطوریه (
خوبه)؟؟؟امیدی هست(
معلومه که هست راهشو و زمانشو پیدا کنید)؟؟؟راهنماییم کنید که کجا یه قرار ملاقات بزارم؟؟؟(
خودت تو یک تاپیک دیگه نظرت رو گفتی ولی من معتقد به خواستگاری سنتی هستم چون تا اینجا هم شما بر طبق قواعد مدرن پیش رفتید این مرحله رو سنتی رفتار کنید این مبحث که شما مانع ملاقات مادرتون و خواستگارتون تا الان شدید قطعا ذهن طرف مقابل را مشغول کرده توصیه من این است که به صورت رسمی حتی اگر شده خودش تنها به منزل شما بیاید خواستگاری سنتی با همه معایبش این حسن را دارد که شان خانواده دختر رعایت می شود ناسلامتی آقا دوماد باید به غلامی پذیرفته بشه
نه اینکه کلاس بگذاره) و چطور رفتار کنم؟؟؟؟
علاقه مندی ها (Bookmarks)