به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 12 از 12 نخستنخست ... 23456789101112
نمایش نتایج: از شماره 111 تا 119 , از مجموع 119
  1. #111
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,056
    امتیاز
    146,983
    سطح
    100
    Points: 146,983, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,661

    تشکرشده 36,001 در 7,404 پست

    Rep Power
    1092
    Array


    واکنشت به کامران کاملاً احساسی و همراه با خشم هست ...... اینجا جای تمرین هست استفاده کن بهار .... حتی اگر کامران قضاوتش کاملاً اشتباه باشد تو باید واکنش احساسی نشان ندهی ..... تا تمرین کرده باشی ... عزیزم فردا اگر برگردی سر زندگیت که از این واکنشها پیش میاد و اگر گفته بشه چرا اینگونه واکنش نشان می دهی خواهی گفت حق با من بود او کاملاً نا حق عمل کرد و ..... یعنی تصور کن برگشتی سر زندگیت و شوهرت یاد این روزها می افته و همه تقصیرها را به گردن تو می اندازه و ..... مطمئناً با روحیه کنونی که می بینم بر میگردی چند تا از با این لحنی که با کامران حرف زدی با او هم حرف می زنی و ....

    بهار زن باش ،شوهرت با مرد نمی تونه زندگی کنه . پتانسیل و ظرفیت زن بودن را داری اما متأسفانه آموخته ای که بجنگی و یکی بدو بکنی و نشان بدهی که نمی ترسی و قدرت داری و می ایستی در مقایل زور شوهر و ..... و اینها کار را خراب می کند .... تو بخواهی می توانی با پنبه سر ببری ، با پنبه سر بریدن چه عرض کنم زن می تواند با عشوه و شیرین کلامی و طنازی و عواطف کاری کند که مرد خودش سر خودش را پیش پای زنش ببرد و قربانیش شود ... اینها حرف نیست و شعار نیست واقعیت هست .....

    دروغ گفته پیش از ازدواج ؟ می دانی چرا گفته ؟ برای این نبوده که تو را بدست بیاره ؟ و ... اگر اینرا درک می کردی می توانستی طوری برخورد کنی که بعد از آن جز راستی ازش نبینی ...... تأیید نمی کنم که دروغاش توحیه بشه ،می گم علتش مهمه و اگر علتش این بوده باشه یعنی یک برگ برنده در دست تو بوده و تو استفاده نکردی البته چون نمی دانستی و بلد نبودی .... اما حالا داری یاد می گیری چرا استمرار در به اجرا در آوردن آموخته ها نداشته باشی !!!





  2. 10 کاربر از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده اند .

    del (دوشنبه 09 تیر 93), kamran2007 (یکشنبه 08 تیر 93), salehe92 (یکشنبه 08 تیر 93), Somebody20 (سه شنبه 17 تیر 93), کاغذ بی خط (یکشنبه 15 تیر 93), بی نهایت (یکشنبه 08 تیر 93), بالهای صداقت (یکشنبه 08 تیر 93), سرگشته دوست (چهارشنبه 15 مرداد 93), شیدا. (یکشنبه 08 تیر 93), شایسته89 (یکشنبه 08 تیر 93)

  3. #112
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    سه شنبه 30 خرداد 02 [ 12:14]
    تاریخ عضویت
    1388-7-01
    محل سکونت
    همین حوالی
    نوشته ها
    2,572
    امتیاز
    64,442
    سطح
    100
    Points: 64,442, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 25.0%
    دستاوردها:
    VeteranSocialRecommendation Second ClassTagger First Class50000 Experience Points
    تشکرها
    13,202

    تشکرشده 14,121 در 2,560 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    305
    Array




    پیشاپیش از حس منفی که با خوندن این پست به شما دست می دهد ، عذرخواهی می کنم


    نقل قول نوشته اصلی توسط بهار_68 نمایش پست ها


    مقاومت میکنم تا لرزاننده ی عرش الهی من نباشم
    مثلا حالا با این رفتارهایت داری مقاومت می کنی که عرش خدا به لرزه نیفته(!) ، بعدش می خواد چی بشه؟؟؟؟

    همون خدایی که گفته با طلاق ، عرش اش به لرزه می افتد ، توی خود قران گفته ، مردان را مسلط بر زنان کرده ایم


    «الرجال قوامون علی النساء»

    "مردان، سرپرست و نگهبان زنانند، بخاطر برتریهایی که خداوند (از نظر نظام اجتماع) برای بعضی دیگر قرار داده است"

    (دنبال تفسیر آیه هم نیستم که حالا پاشید بیایید بگویید ، نه اصلا این طور نیست و فلان و بهمان ، تفسیرش میشه و این و آن... لپ کلام میگه زن باید از شوهرش اطاعت کنه..با عرض معذرت ، اگر بهتون بر برخوره هم مهم نیست.. مهم این هست که هر زنی در باطنش این رو بپذیرد که خدا گفته باید از شوهرش حرف شنوی داشته باشه ، ولو شوهرش بهش زور بگه... آره زور بگه، وقتی این پذیرش در وجود یک زن شکل بگیرد ، دیگه مرتب جلوی شوهرش ، قد علم نمی کند ، هی با شوهرش در نمی افتد ، سرپیچی نمی کند ، بگو مگو نمی کند ، لج و لجبازی نمی کند ، بلکه باعث می شود اون حس لطیف زنانه جای خودش را پیدا کند تا در برابر اون جسم و حس خشن مرد ، دریای آرامش شود ، و این دریای عمیق آرامش کار خودش رو که همون دادن آرامش و ثبات به زندگی هست را به نحو احسنت انجام دهد)



    نقل قول نوشته اصلی توسط بهار_68 نمایش پست ها
    مصباح جان اگر مصلحت خدا به طلاق باشه خودش راهشو باز میکنه الان تنها راه طلاق اینه که من مهریه ام را ببخشم
    نخیر عزیز جانم! خیلی راه های دیگه هم برای طلاق هست ،
    بعدش مصحلت خدا جای خودش ، هر انسانی برای خودش اختیار دارد و اراده ، مگر نه اینکه تمایز انسان نسبت به حیوان به خاطر همان اختیارش بوده و هست .... اینکه من بشینم و دست روی دست بگذارم و هیچ کاره باشم و بگویم خود خدا هرچی قسمت باشه را برای پیش می آورد ، میشه حکایت اون شعری که همه مون بلدیم ...("یکی روبهی دید بی دست و پای....فرو ماند در لطف و صنع خدای")

    نقل قول نوشته اصلی توسط بهار_68 نمایش پست ها

    آقا کامران حالا من هر اشتباهی کردم لیاقت بخشش ندارم؟

    بخشش شایسته کسی هست که از کرده اش پشیمان باشد و اشتباهش رو بعد از بخشش دیگر تکرار نکنه و همچنین در پی جبران باشه!!!


    ببخشید شما الان توی کدوم قسمت از فرایند بخشش در حال تلاش هستید؟؟

    الان این اقای "مهربان همسر" یه انسان بد به تمام معنا ، که از هر بدی در حق تو فرو نگذاشته هست ، چه اصراری داری که تو رو ببخشه؟ دلیلت برای بخشیده شدن چی هست؟

    مثلا تو رو ببخشه که چی بشه؟
    حالا تو رو همین الان بخشید ، بعدش می خواهی با این "مهربان همسر" که مثل یه هیولای ظالم و بی احساس و بی منطق هست زندگی کنی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟


    بهار به خودت بیا ، از این احساساتی که اصلا ثبات نداره دست بکش ،
    تو. می گی منطقی اش اینه که همسرت بیاد با هم صحبت کنید
    فکر می کنی ، غرور یک مرد اجازه میده که جلوی یک جمع بگوید ، همسرم شخصیتم رو له کرده ، از من همه جا یک دیو ساخته و پیش هر ناکسی من رو سکه یه پول کرده و بعدش داد عاشقی دست گرفته و هی می گوید عاشق شوهرم هستم ..
    شوهرت احترام می خواهد
    عشق بدون قید و شرط می خواهد
    کاش معنای بی قید و شرط را می دانستی
    کاش ذره ای از روحیات مردها آگاه می بودی ،
    کاش بر دهان این احساسات افسار گسیخته ات پوزه بند می زدی
    گاهی شیدا و عاشق هستی
    گاهی تنفر و انتقام و نفرین
    شما احساسی
    فکر می کنی
    تحلیل می کنی
    نتیجه بندی می کنی
    تصمیم می گیری
    عمل می کنی


    و در نهایت انتظار داری منطقی نتیجه بگیری!!!

    ( خواهش می کنم این چند سطر را پوست و گوشت و مغز استخونت بخون، درک کن، تا متوجه بشوی اشکال کارت در کجاست )



    نقل قول نوشته اصلی توسط بهار_68 نمایش پست ها
    خیلی برام جالبه اینجا تا کسی براش مشکلی پیش میاد اولین حرف اینه که منفعلانه برخوررد کردی برو فلان و فلان پست را بخوان بعد روی خودت کار کن

    تو چقدر روی خودت کار کردی؟
    مگر نه اینه که اسم تاپیکت رو گذاشتی
    " چه طلاق چه آشتی می خواهم درست رفتار کنم"
    منظورت از این عنوان چی بود؟
    من با این ذهنم ، برداشتم این هست که بهار یک قدم رو به جلو برداشته و برایش نتیجه مهم نیست ، چه آشتی چه طلاق ، اصلا برای بهار ارزشی نداره ، بلکه تنها درست رفتار کردن براش ارزش دارد و با خود گفته :" خدای من ، من نتیجه رو به تو واگذار می کنم (همان مصلحت خدا) و سعی ام رو می کنم که درست و خداپسندانه قدم بر دارم "


    اما رفتاری که از شما می بینم ، این هست که اگر بهار قدمی بر می دارد ، همسرش هم باید قدمی بر دارد
    اگر بهار اشتباهتش رو پذیرفته و می خواهد جبران کند ، همسرش هم باید همین طور باشد
    وگرنه ، اگر غیر از این باشه و فقط و فقط بهار بخواهد قدمی بردارد ، با "مهربان همسر" می جنگد



    بهار آیا این کار و این طرز فکر کردن درسته؟
    آیا این عملکرد درسته؟


    همسرت آدم بد ، آدم بی چشم و رو
    تو چی؟
    تو چه جور آدمی هستی ؟ آیا تو خوب هستی ؟ آیا تو در مقابل رفتار نادرست او ، درست رفتار کردی ؟

    خون رو با خون نمی شویند


    +++++++++++++++++++++
    وقتی من با همسرم آشتی کردم ، شوهرم سراپا ترس و واهمه بود ، حتی بد تر از قبل ...ترس از اینکه نکنه تمام این حرف ها و عملکرد من که تغییر کرده موقتی و گذرا باشه ، ترس از اینکه نکنه دوباره با یه مشکل کوچک ، دعوامون بشه و از بد هم بدتر بشه
    براش سخت بود که با من آشتی کنه ، چون به همه گفته بود " من زنم رو طلاق می دهم و اصلا نمی خوامش"
    بنابراین ابتدای زندگی دوباره من بعد از آشتی ، یه چیزی بود فرای تصور ، واقعا سخت بود ( دقیقا شوهرم جوری با قصد عمل می کرد که من را وادار کنه تا واکنش نشان دهم )

    اما خیلی روی خودم کار کرده بودم تا احساساتم در تسلط من باشد (در این روند از نمونه پست هایم در همین تالار مشخص میشه.. از پست های هیجانی ام در ابتدا تا پست های با تعلل و فکر در بعد از کنترل احساس)
    خوشحال بودم از آشتیمون
    ولی واقعا داشتن رفتار درست در زندگی برایم ارزش داشت نه طلاق و آشتی
    با خودم گفتم ، تلاشم رو می کنم ، تا درست رفتار کنم و برای شوهرم هم به طور خیلی نامحسوس نقش یه مشاور و روانشناس رو بازی کردم تا به همسرم هم درست زندگی کردن را یاد بدهم ( من جایی مثل اینجا داشتم من مقاله ها و مشاوره ها را داشتم ، اما او علاوه بر اینکه از این منابع بی بهره بود ، به خاطر شخصیت انعطاف ناپذیرش ، نمی خواست تغییری در خودش و یا روشش به صورت علنی ایجاد کنه)
    شوهرم مشاوره نمی آمد ، حرف هیچکس رو هم قبول نمی کرد ، من به جای مرثیه سرایی احساسی ، به دنبال راه حل مشکلات و نحوه انتقال راه حل به همسرم بودم
    در اطراف من مرثیه سرا زیاد بود

    >>> پدرم ، مادرم ، بعضی از دوستانم، حتی بعضی از کابران همین سایت که نظرشون این بود که: این زندگی زندگی نمیشه و خودت رو و جوانی ات رو داری حروم می کنی

    >>> زندگی بعضی از دختران فامیل ،که مشکل داشتند با اینکه شوهرانشون ، خیلی از مشکلات شوهر من رو نداشتند

    >>> و حتی یکی از خانوم های فامیلمون که زندگی اش مشکل داشت و خیلی ها زندگی من رو به او بسیار شبیه می دانستند و البته همچنان نیز بلاتکلیف هست

    یعنی خیلی زیبا می توانستم ، به احساساتم اجازه بدهم که قشنگ زندگی ام رو تبدیل به میدان جنگ بکنند و دیگران هم آتش احساساتم را شعله ور تر کند

    از زندگی ام و مشکلاتم جز به مشاورهای همین سایت ، نمی گفتم و واقعا دنبال راه حل و اصلاح اشتباهات خودم بودم ،

    با خودم گفته بودم

    1-یا من خودم رو اصلاح می کنم و بر شوهرم نیز تاثیر مثبت می گذارم و زندگی ام خوب می شود

    2-یا من خودم رو اصلاح می کنم ولی شوهرم همین گونه که هست می ماند ، اما من اونقدر قوی می شوم که بدی های او مرا نیازارد و بتوانم از حداقل های خوب زندگی ام بهره مند شوم

    3-یا اینکه من تلاشم رو کرده ام و نهایت جدایی را مناسب می بینم و با خوبی و خوشی و بدون احساس غم و حسرت ، جدا می شوم

    الان هم زندگی ام خوبه ،البته نه به این معنی که
    زندگی ام کامل هست ، نه ...
    نه به این معنی که طلاق دیگه نیست ، باید بسوزم و بسازم ، نه...
    بلکه زندگی می کنم با همه مشکلاتش
    ولی رضایت دارم ...از زندگی ام تا همین لحظه ، راضی هستم ، فردا را هم به خدا می سپارم و برایش تلاش می کنم

    پاورقی)
    1) از هرکسی باید به اندازه خودش ، ازش انتظار و توقع داشت ...ممکن هست شما تلاش کنی و با صرف مدت زمانی سطح فکری و منش و رفتارت و تعامل ات با دیگران را تا درجه 100 بالا ببری اما شوهرت یا دیگران در اون حد و سطح شما نباشند ، با دانستن همین مطلب کوچک ، متوجه می شویم که مقایسه اشتباه نکنیم .
    مقایسه اشتباه (قیاس مع الفارغ)یعنی :
    (اینکه من توی ذهنم فکر کنم که من این همه تغیر کردم ، این همه ازخودگذشتگی کردم ،این همه رفتارم رو اصلاح کردم، صبرم رو بالا بردم ، اما طرف مقابلم این کارها را نکرد و اینگونه نبوده) وقتی ما دیگران را در حد و توان خودشون در نظ بگیریم و بسنجیم ، اون موقع انتظار جبران نداریم و بهتر عمل می کنیم و تاثیر مثبت بیشتری می گذاریم

    2- الف) چهارماه پیش بود ، موقع به دنیا آمدن فرزند دومم ، شوهرم با حالتی که پر از قدردانی بود به من گفت : " تو باعث ساختن این زندگی شدی که تا به اینجا رسیده ، اگر به من بود ، محال بود بتوانم زندگی مون رو دوباره بسازم"

    2-ب) پریشب بود ، مادر شوهرم گفت ، پسر من اشتباهاتی داشته که زندگی تون اونجوری بهم خورده بود ، الان هم می دونم که بازهم مشکلاتی هست ، خدا تو را خیر بده و پدر و مادرت رو برات نگه داره که داری تلاش می کنی تا زندگیتون هر روز بهتر از قبل بشه

    و اینها اگرچه، چند کلمه حرف بود ، اما برای من احساس خوشایندی را پدید آورد که نشان دهنده نتیجه بخش بودن رفتارهایم بوده

    +++++++++++++++++++++++++++++++++



    در آخر هم فقط و فقط توجه ات رو به این آیه از قرآن جلب می کنم

    إِنَّ اللَّهَ لا يُغَيِّرُ ما بِقَومٍ حَتّىٰ يُغَيِّروا ما بِأَنفُسِهِم
    ویرایش توسط بالهای صداقت : یکشنبه 08 تیر 93 در ساعت 15:24

  4. 19 کاربر از پست مفید بالهای صداقت تشکرکرده اند .

    asemaneabi222 (یکشنبه 08 تیر 93), del (دوشنبه 09 تیر 93), kamran2007 (یکشنبه 08 تیر 93), khaleghezey (دوشنبه 09 تیر 93), m.reza91 (یکشنبه 08 تیر 93), mohammad6599 (جمعه 13 تیر 93), salehe92 (یکشنبه 08 تیر 93), Somebody20 (سه شنبه 17 تیر 93), فرشته مهربان (یکشنبه 08 تیر 93), کاغذ بی خط (یکشنبه 15 تیر 93), هوای صبح (یکشنبه 08 تیر 93), مهربونی... (دوشنبه 09 تیر 93), مهربان بانو (دوشنبه 09 تیر 93), zendegiye movafagh (یکشنبه 08 تیر 93), بی نهایت (یکشنبه 08 تیر 93), سرگشته دوست (چهارشنبه 15 مرداد 93), شیدا. (یکشنبه 08 تیر 93), شایسته89 (یکشنبه 08 تیر 93), صبا_2009 (یکشنبه 08 تیر 93)

  5. #113
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,056
    امتیاز
    146,983
    سطح
    100
    Points: 146,983, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,661

    تشکرشده 36,001 در 7,404 پست

    Rep Power
    1092
    Array


    با سلام

    اگر امکانش بود باید به این پست بالهای صداقت از جهت آنالیز و ارائه تجربه های مفیدش ده ها رتبه داده بشه .و خوب و دقیق و بارها و بارها بخوان و به تلنگرهاش توجه کن و یک دله شو تا بهتر و صحیح بتوانی تصمیم بگیری و عمل کنی

    بهار عزیز تاپیک به بیش از دو برابر ظرفیت مجاز رسیده است .

    لطفاً طی یک پست جمع بندی از راهکارها ارائه دهید و از برنامه خود و تاپیک را آماده قفل شدن سازید .

    توصیه اکید دارم از گزارش دهی بپرهیزی و روی عمل به راهکارهایی که جامع و دقیق بهت بخصوص توسط مدیر همدردی و بالهای صداقت داده شده متمرکز شوی و از باز کردن تاپیک جدید در فضای عمومی پرهیز کنی . گزارش نویسی خودش به شما آسیب می زند و قدرت تمرکز بر عملکرد صحیح را از شما می گیرد و بستر ساز تقویت واکنش های احساسی در موضع گیری در مقابل اعضاء خواهد بود در صورت نیاز به راهنمایی فقط تاپیک خصوصی را پی گیری کن . با وجود مشاوره خصوصی میل به حرف زدن در تاپیک عمومی بیشتر برای درد دل است که مرثیه سرایی را تقویت می کند و در نتیجه احساس محور باقی می مانید .

    منظر پست جمع بندی شما هستم و از دیگر دوستان نیز تقاضای اکید می کنم که دیگر پستی ارسال نکنند


    با تشکر





  6. 5 کاربر از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده اند .

    del (دوشنبه 09 تیر 93), khaleghezey (دوشنبه 09 تیر 93), salehe92 (یکشنبه 08 تیر 93), بی نهایت (یکشنبه 08 تیر 93), شیدا. (یکشنبه 08 تیر 93)

  7. #114
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 06 آذر 93 [ 02:54]
    تاریخ عضویت
    1392-6-04
    محل سکونت
    زیر سایه خدا...
    نوشته ها
    517
    امتیاز
    3,053
    سطح
    34
    Points: 3,053, Level: 34
    Level completed: 2%, Points required for next Level: 147
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Overdrive1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    143

    تشکرشده 599 در 247 پست

    Rep Power
    62
    Array
    من از پستهای شما برداشت کردم که تمام تقصیرها گردن من است و شوهرم بیگناه و بی تقصیر

    باشه همه تقصیرها برای من او هم بیگناه

    من هم بیشتر از این توان تغییر ندارم مبارکش باشد زن خوب مطابق میل و سلیقه مادرش بگیرد من هم کارم برایم هم شوهرم میشود و هم فرزندم چون تو این سه ماه لذت و آرامشی که از کارم داشتم حتی روز بدنیا آمدن فرزندم نداشتم



    من به کارم میچسبم او هم برود به مادرش بچسبد

    او راضی من هم راضی مبارکمان است انشااله

  8. کاربر روبرو از پست مفید بهار_68 تشکرکرده است .

    veis (یکشنبه 08 تیر 93)

  9. #115
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 05 تیر 97 [ 14:07]
    تاریخ عضویت
    1392-5-19
    نوشته ها
    312
    امتیاز
    8,869
    سطح
    63
    Points: 8,869, Level: 63
    Level completed: 40%, Points required for next Level: 181
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    480

    تشکرشده 882 در 242 پست

    Rep Power
    60
    Array
    بهار جان سلام
    الان خسته ای خانم گل
    حست کاملا قابل درکه
    اگه کسی چیزی و یا حرفی رو تند بهت میگه ، تو عمقش رو درک کن عزیزم. کسی قصد طعنه زدن نداره . همه نگرانتن عزیزم که پیگیر هستن .
    می دونم الان خسته شدی و دلت نمی خواد هیچ کاری کنی . باشه . هیچ کاری نکن بهار. هر فکری دوس داری بکن. هرچیزی که فقط باعث بشه آرامشت برگرده . اا فعلا هیچ عملی نکن. نه مثبت و نه منفی .
    فعلا بذار فقط سکوت بینتون حکم فرما بشه .
    زمان همه چیز رو درست می کنه بهار

    راستی بهار جان من دو بار اومدم در مورد اون پستی که برات گذاشتم کلی توضیح نوشتم ، اما ارسال نشد و مشکل پیش اومد.
    اگه حالت بهتر شد در موردش توضیح میدم.
    اما بهار جان یه خواهش ازت دارم
    به مینوش هم گفتم
    کتاب در آغوش نور نوشته بتی جین ایدی رو بخون.
    مطمئنم آرامش روحت بر می گرده و شاید حتی بتونی خیلی بهتر و درست تر تصمیم بگیری.
    طولانی نیست و فایلش قابل دانلود هست.
    بخون و نتیجه رو بگو.

    - - - Updated - - -

    بهار این حالی که داری همونیه که من اشاره کردم. فقط خشم رو ازش دور کن. از این حالی که داری خشم رو کم کن. بهار یکباره آروم بشو. به خدا ورق به طرف تو بر می گرده .

  10. 2 کاربر از پست مفید veis تشکرکرده اند .

    مصباح الهدی (یکشنبه 08 تیر 93), شیدا. (یکشنبه 08 تیر 93)

  11. #116
    در انتظار تایید ایمیل ثبت نام
    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 93 [ 11:18]
    تاریخ عضویت
    1392-3-26
    نوشته ها
    1,155
    امتیاز
    3,537
    سطح
    37
    Points: 3,537, Level: 37
    Level completed: 25%, Points required for next Level: 113
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Overdrive1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    153

    تشکرشده 2,575 در 920 پست

    Rep Power
    0
    Array
    بهارجان ببین بالهای صداقت قصد سرزنش شما را ندارد. بهار عزیزم بگذار بگویم منظور بالهای صداقت چیست. شما دو راه داشتی بهار عزیز. راه آشتی و راه جدایی. شما خودتان راه آشتی را انتخاب کرده اید. خوب بالهای صداقت هم فقط گفت کسی که راه آشتی را انتخاب می کند باید آگاهانه انتخاب کند. باید بداند که این راه چه ملزوماتی دارد و چه سختی هایی دارد و چه توشه ای برای این راه لازم است. درست مثل کسی که خودش قبلا به سفری رفته است و حالا به کسی که می خواهد تازه قدم در این مسیر بگذارد از تجربه ها و شناسه هایی که در این راه به دست اورده می گوید. مثلا می داند که این راه برفی است و لباس گرم لازم است وگرنه مسافر تازه مجبور می شود برگردد یا اینکه جانش به خطر می افتد و یخ می زند.
    بالهای صداقت دقیقا شما را راهنمایی کرده است که این راه چگونه است و چگونه باید پیموده شود و می ترسد شما اگر این ملزومات سفر را فراهم نکنید در راه دچار حادثه شوید و علاوه بر اینکه به مقصد نمی رسید آسیب های جدی نیز به شما وارد شود.
    بهار جان ببین من خودم به شخصه اعتقاد چندانی به حفظ زندگی مشترک با شرایط دشوار ندارم. من انتخابم شخص خودم این نیست که هر مشکلی در زندگی مشترکم پیش آمد باید زندگی ام را حفظ کنم. این یک انتخاب است. زنی دلش می خواهد زندگی اش با همه مشکلات حفظ شود و زن دیگری دلش می خواهد به جای این کار بقیه زندگی اش را در راه دیگری صرف کند.
    این دو راه کاملا با هم متفاوت است اما یک وجه اشتراک دارد. هر راهی را انتخاب کنی باید با آگاهی از سختی ها و ملزومات آن راه واردش شوی. مثل مسافری که خودش را مطابق مسیری که دارد آماده می کند. خیلی چیزها خلاف میل اوست اما چون سفر برایش مهمتر است آن چیزهای ناخوشایند را با جان و دل قبول می کند. من کوهنوردی که می رفتم مجبور بودم کوله ای که وسایل زیاد سنگینش می کرد با خودم ببرم. این کار مشکل بود. اما این کار را با جان و دل می کردم. چون می دانستم این کوله و وسایل آن ضامن جان من در مقابل خطرات کوهستان است و حتی اگر بدون این کوله به کوهستان بیایم کارم دیوانگی محض است.
    حالا شما هم اگر راه آشتی و حفظ زندگی را انتخاب کرده ای باید این کوله سنگین را که بالهای صداقت می گوید بردار ، با جان و دل به دوش بکشی و حتی خوشحال هم باشی که در مقابل حوادثی که در انتظارت است یک ضامن قوی و ایمنی زیاد داری و آسیب نخواهی دید.

    بهار جان خوب فکرهایت را بکن. اگر واقعا راه ماندن و حفظ این زندگی را انتخاب کرده ای باید ملزومات آن را هم از ته دلت قبول کنی.
    مگر اینکه به این نتیجه برسی که انتخابت واقعا حفظ این زندگی نیست و برنامه دیگری برای زندگی ات داری.

  12. 5 کاربر از پست مفید نوروزیان. تشکرکرده اند .

    mohammad6599 (جمعه 13 تیر 93), sanjab (دوشنبه 09 تیر 93), فرشته مهربان (دوشنبه 09 تیر 93), بالهای صداقت (سه شنبه 10 تیر 93), شیدا. (دوشنبه 09 تیر 93)

  13. #117
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 06 آذر 93 [ 02:54]
    تاریخ عضویت
    1392-6-04
    محل سکونت
    زیر سایه خدا...
    نوشته ها
    517
    امتیاز
    3,053
    سطح
    34
    Points: 3,053, Level: 34
    Level completed: 2%, Points required for next Level: 147
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Overdrive1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    143

    تشکرشده 599 در 247 پست

    Rep Power
    62
    Array
    ببخشید که اینجا پست میزارم
    بابای آیدا اس داده
    بچه دو ساله ام باید بره روانشناس لعنت خدا بر تو خانواده ات
    خیلی دلم میخواست جوابشو بدم اگه باباش میومد مشاوره بچه اش جورشو نمیکشید
    ولی ج ندادم

    دیگه نه او برام مهمه نه بچه نه چیز دیگه ای نه ب ای آشتی باهاش میجنگم
    حالا که او طلاق میخ اهد چرا من نخواهم منم از این بعد دیگه به آشتی فکر نمیکنم

    طلاق میگیرم راحت زندگیمو میکنم چون دیگه برام ارزشی نداره

    من کسد رو دوست دارم که دوستم داشته باشه نه کسی که تشنه به خون منه

    بره خوش باشه خوشبحالش

  14. 2 کاربر از پست مفید بهار_68 تشکرکرده اند .

    sanjab (دوشنبه 09 تیر 93), کاغذ بی خط (پنجشنبه 12 تیر 93)

  15. #118
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 10 آبان 00 [ 00:10]
    تاریخ عضویت
    1388-2-15
    نوشته ها
    532
    امتیاز
    15,820
    سطح
    80
    Points: 15,820, Level: 80
    Level completed: 94%, Points required for next Level: 30
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class10000 Experience PointsSocial
    تشکرها
    2,510

    تشکرشده 2,960 در 521 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    77
    Array
    سلام بهار،


    آروم باش! سعی‌ کن آرامش خودت را حفظ کنی‌. من مطمئنم اگر پدر آیدا با تو به مشاوره هم میامد، با این واکنش‌های احساسی‌ تو باز هم به همین‌جا میرسیدید.


    به خدا توکل کن و رها شو. باور کن این رفتار ها، این احساسات تلافی جویانه، این خشم، اول از همه تو را نابود می‌کند. این روحیه پرخاشگری، این به دنبال مقصر بودن‌ها را بریز دور، چون کمکی‌ به هیچیک از شما نخواهند کرد.


    نه من نه هیچکس دیگر، اینجا نگفت همه تقصیر‌ها گردن تو هست، این صرفاً برداشت احساسی‌ تو از همه نوشته‌های ما بود. شرایط موجود نتیجه اشتباهات هر دو شما هست. دقت کن، مهم نیست سهم هر کدام شما چقدر هست، چون نتیجه در پایان یک نتیجه تیمی هست. چرا که در زندگی‌ مشترک یا همه با هم می‌بریم، یا همه با هم میبازیم.


    بهار، همه ما قصدمان کمک به تو هست، اما قبل از هر کس تو خودت باید به خودت کمک کنی‌، یاد بگیر احساساتت را کنترل کنی‌، به جای اینکه اجازه بدهی‌ آنها تو را کنترل کنند. زندگی‌ امروز تو، شوهرت و آیدا، نتیجه همین احساسات افسار گسیخته هست، همین رفتار‌های احساسی‌ بی‌ منطق، که گاهی‌ تو نتوانسته‌ای کنترلشان کنی‌، و گاهی‌ شوهرت نتوانسته آنها را کنترل کند. اما این را برادرانه به تو بگویم، تو به عنوان یک زن این قدرت را داشتی (و داری) که احساسات شوهرت را هم کنترل کنی‌، اما نکردی، شاید چون بلد نبودی. مردها خیلی‌ احساساتی تر از آن هستند که بتوانی‌ تصورش را بکنی‌، اما تو تنها با رفتار‌های اشتباه تلافی جویانه، غرور مردت را زیر سوال بردی، و تنها احساسات منفی‌ او را تحریک کردی، در حالیکه می‌توانستی احساسات مثبت او را به نفع زندگیتان تحریک کنی‌، تا ببینی‌ چگونه همه کار می‌کند تا همه دنیا را به پای تو و دخترت بریزد.


    از لذت و آرامش در کارت نوشته ای، غرق شدن در کار یک حسن دارد، تو را از این افکار رها می‌کند، اما تنها یک مسکن موقت هست. خودت هم می‌دانی که مشکلات را حل نخواهد کرد. خودت هم می‌دانی که نه تو از این وضعیت راضی‌ هستی‌ نه او از این وضعیت راضی‌ هست.


    به دنبال راه حل باش نه مسکن.


    مراقب خودت باش.


    برادرت،

    کامران
    عاشق همه سال مست و رسوا بادا

    ديوانه و شوريده و شيدا بادا

    با هوشياري غصه هر چيز خوريم

    چون مست شديم هرچه بادا باد


  16. 6 کاربر از پست مفید kamran2007 تشکرکرده اند .

    del (دوشنبه 09 تیر 93), mohammad6599 (جمعه 13 تیر 93), فرشته مهربان (دوشنبه 09 تیر 93), بالهای صداقت (سه شنبه 10 تیر 93), شیدا. (دوشنبه 09 تیر 93), شمیم الزهرا (دوشنبه 09 تیر 93)

  17. #119
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,056
    امتیاز
    146,983
    سطح
    100
    Points: 146,983, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,661

    تشکرشده 36,001 در 7,404 پست

    Rep Power
    1092
    Array


    ای کاش عمق محتوا و پیام آخر شوهرت را درک می کردی .... ای کاش .... اما افسوس که فقط برداشت های سطحی احساسی می کنی . ای کاش حداقل از مدیر همدردی می پرسیدی که از این پیام چه استفاده می شود کرد و پیام اصلی نهفته در آن چی هست .




    نقل قول نوشته اصلی توسط نوپو نمایش پست ها

    زنی دلش می خواهد زندگی اش با همه مشکلات حفظ شود و زن دیگری دلش می خواهد به جای این کار بقیه زندگی اش را در راه دیگری صرف کند.
    این دو راه کاملا با هم متفاوت است اما یک وجه اشتراک دارد. هر راهی را انتخاب کنی باید با آگاهی از سختی ها و ملزومات آن راه واردش شوی. مثل مسافری که خودش را مطابق مسیری که دارد آماده می کند. خیلی چیزها خلاف میل اوست اما چون سفر برایش مهمتر است آن چیزهای ناخوشایند را با جان و دل قبول می کند.
    حالا شما هم اگر راه آشتی و حفظ زندگی را انتخاب کرده ای باید این کوله سنگین را که بالهای صداقت می گوید بردار ، با جان و دل به دوش بکشی و حتی خوشحال هم باشی که در مقابل حوادثی که در انتظارت است یک ضامن قوی و ایمنی زیاد داری و آسیب نخواهی دید.

    بهار جان خوب فکرهایت را بکن. اگر واقعا راه ماندن و حفظ این زندگی را انتخاب کرده ای باید ملزومات آن را هم از ته دلت قبول کنی.
    مگر اینکه به این نتیجه برسی که انتخابت واقعا حفظ این زندگی نیست و برنامه دیگری برای زندگی ات داری.



    و من اضافه می کنم که حتی اگر حفظ این زندگی هم در نظر نباشد باید برای آن آماده و قوی بود . موضوع این است که شما اکنون نه روحیه ات مناسب جدایی هست نه ادامه و ماحصل راهنمایی ها در این تاپیک که در واقع نوپو زحمتش را کشید و شما باز هم واکنش احساسی طی یک پست تحویل دادی همین است که باید منطقی و جدی روی خودت کار کنی و قوی شوی برای هر جهتی که انتخاب می کنی که تا میدان به احساساتت می دهی که برات تصمیم بگیرد به این قوت نخواهی رسید و همچنان سرگردان و بلاتکلیف می مانی یا اینکه به طلاق کشیده می شوی اما بعدش آسیب و احساس تردید و پشیمانی می شود خوره جانت و ...... دیگر عواقب این عدم آمادگی و قوت


    تاپیک با این جمع بندی قفل می شود





  18. 9 کاربر از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده اند .

    Somebody20 (سه شنبه 17 تیر 93), کاغذ بی خط (پنجشنبه 12 تیر 93), نوروزیان. (دوشنبه 09 تیر 93), مهربونی... (سه شنبه 10 تیر 93), مصباح الهدی (دوشنبه 09 تیر 93), بالهای صداقت (سه شنبه 10 تیر 93), سرگشته دوست (چهارشنبه 15 مرداد 93), شیدا. (دوشنبه 09 تیر 93), شمیم الزهرا (دوشنبه 09 تیر 93)


 
صفحه 12 از 12 نخستنخست ... 23456789101112

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. وقتی ناراحتم به سختی می تونم حرف بزنم(دوستان قدیمی لطفا باهام صحبت کنید)
    توسط ستاره آشنا در انجمن طــــــــرح مشکلات خانواده: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 10
    آخرين نوشته: یکشنبه 01 مهر 97, 23:46
  2. پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: دوشنبه 09 بهمن 96, 14:47
  3. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: یکشنبه 19 مهر 94, 23:08
  4. پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: یکشنبه 11 آبان 93, 00:32
  5. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: جمعه 30 فروردین 92, 11:55

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 08:47 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.