به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 10 از 10 نخستنخست 12345678910
نمایش نتایج: از شماره 91 تا 99 , از مجموع 99
  1. #91
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 22 بهمن 95 [ 18:24]
    تاریخ عضویت
    1393-1-30
    محل سکونت
    زیر آسمان خدا
    نوشته ها
    193
    امتیاز
    4,750
    سطح
    43
    Points: 4,750, Level: 43
    Level completed: 50%, Points required for next Level: 200
    Overall activity: 7.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    10

    تشکرشده 916 در 198 پست

    Rep Power
    34
    Array
    زینب خانم لطفا از طرف خدا قضاوت نکنین.
    دلسا خانم گفتن شوهرشون قصد ترک کردن داره (با توجه به نوشته هاش) و گاهی وقتا تغییر رفتار همسرشون رو میذاشته پای رابطه با همون دوستش. در حالی که ممکنه قضاوتش کاملا اشتباه باشه. چون بر اساس شواهد نبود بر اساس تخیلات ذهنی بود.
    دین خدا رو این همه زمخت جلوه ندین.
    خدا انقدر مهربون هست که که اگر یک قدم به سمتش برگردی، صد قدم به سمتت میاد.
    اشتباه دلسا هم توی زندگیش کم نیست.
    دلسا جان از دستم ناراحت نشو لطفا.
    ولی شما خیلی منفعلی. حرف بزن. اعتراض کن نظرتو بگو داد بزن بگو از رفتارش کلافه ای. حداقل یک بار این کارو بکن تا بفهمه همسرش خدمتکارش نیست.
    همسرشه. توقع داره!!!
    مردا دوست دارن زنهاشون ازشون توقع داشته باشن.
    بخش مهمی از مشکلات زندگیتون با شماست. ناراحت نشی عزیزم ولی هیچ مردی از محیط کسل کننده خوشش نمیاد.
    یک بار این روش رو هم امتحان کن.
    نهایتش می خواد پرتت کنه کنار دیگه. بهش بگو دوستش داری و دوست داری بهت محبت کنه. بگو این نیازمه و کسی که دل زنشو بشکنه و وظایفشو انجام نده مورد رحمت خدا نیست.
    دلسا جان پیلتو بشکاف. پروانه شو و پرواز کن.
    پروانه شدن برای همه خیلی سخته ولی برای سنگ غیرممکنه. شما که از سنگ نیستی؟
    رسالت بزرگی تو زندگیت داری. خیلی بزرگ.

    تا توانی دفع غم از خاطر غمناک کن
    در جهان گریاندن آسان است اشکی پاک کن


  2. کاربر روبرو از پست مفید Kamelia-94 تشکرکرده است .

    آرام دل (چهارشنبه 02 مهر 93)

  3. #92
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 13 مرداد 00 [ 08:55]
    تاریخ عضویت
    1392-5-14
    نوشته ها
    202
    امتیاز
    10,223
    سطح
    67
    Points: 10,223, Level: 67
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 227
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    18

    تشکرشده 260 در 112 پست

    Rep Power
    34
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط زینب خانم نمایش پست ها
    دلسا جان وقتی بهشون چیزی نگفتی معلومه که نمی دونن
    علم غیب که ندارن
    خیلی راحت به پدر و مادر یا برادر یا خواهر بزرگتر بگو
    جدا شو
    بالاخره یه مهریه ای یه نفقه ای چیزی بهت تعلق می گیره
    بچت زندگی رو دوس داره که مادر شاد و سالم باشه
    نه یه مادر افسرده با یه پدر همجنسباز
    عزیزم. ممنونم از نظرت ولی گفتنش به همین آسونی نیست. توی شهر به این کوچیکی و با وجود فامیل بودن. سعی می کنم توی همین زندگی شاد و سالم باشم. شوهرم کارهاش رو کنار گذاشته (البته من اثری از کارهای بدش نمی بینم). منم باید بتونم زندگیم رو مدیریت کنم. این خواسته من توی این موقعیته. شاید فردا ها این چیز رو نخوام. ولی چون خودم خواستم بمونم پس باید بتونم.

    نقل قول نوشته اصلی توسط زینب خانم نمایش پست ها
    عزیزم ضعیفی؟
    کاری نداره قوی شو
    زندگیت رو اداره کن
    به نظرم باید خیلی کوته فکر باشی که به خاطر کور کردن چشم دیگران و حفط طاهر و پز دادن به این زندگیت ادامه بدی
    عزیزم برو کار پیدا کن
    برو کارگری کن ولی این خفت رو تحمل نکن
    مطمئنم به بچت هم خوش نمی گذره تو اون زندگی لجن
    می خوام قوی بشم ولی زمان می بره. چند روزی حالم خوش نبود ولی این دو روزه بهترم. دارم روی خودم کار م یکنم دارم کتاب می خونم هر کتابی باشه خوبه. دارم بیشتر خونه داری می کنم و کمتر میام پای نت. دارم به خودم کمک می کنم.
    من واسه پز دادن زندگیم رو حفظ نکردم چون اهل پز دادن نیستم. بقیه که از باطن زندگی ما بیخبرن حسرت می خورن. با خودشون میگن خوش بحال این که چه شوهر خوبی داره. شوهر من بیرونش بقیه رو کشته درونش منو (شاید هم جابجا گفتم )
    دوست دارم کار پیدا کنم ولی باید یکی بچم رو نگه داره. توی شهر ما هم که فوقش باید بری منشی بشی یا فروشنده با دوشیفت کار کردن نهایتش 300 بدن که واقعا نمیصرفه واسم.

    نقل قول نوشته اصلی توسط زینب خانم نمایش پست ها
    بعد چرا به ش.هرت نگفتی که واقعیت رو می دونی،
    والله به خدا هیچ کس زندگی با یه مرد همجنسباز بد اخلاق رو تایید نمی کنه
    بعد شما نیاز جنسیتون رو چطور تامین می کنین؟جوابشو هم شما می دونی هم من
    به همسرم نگفتم چون نتونستم. چون نخواستم غرورش بشکنه. چون می دونستم منم اشتباهاتی داشتم. گفتم شاید اینها مجازات من توی همین دنیا بوده. شاید خدا گناهای منم بخشید. گفتن این چیزا توی همون موقعی که رو شده بودن کار آسونی بود ولی حالا سخت شده.
    من نیاز جنسیم رو قبلا هم گفتم که سرکوب می کنم.
    نقل قول نوشته اصلی توسط زینب خانم نمایش پست ها
    این همه مشاور خوب تو این شهر هست
    توی شهر ما فقط یه مشاور هست که اونم به زور دوهفته ای یه بار نوبت میده و هزینش واسم زیاده.


    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط زینب خانم نمایش پست ها
    خیلی دلم می خواد جواب مدیر همدردی رو هم بدونم
    نظر مدیر همدردی : ایشون به من نمیگن جدا بشم یا بمونم. این منم که تصمیم موندن رو گرفتم و ایشون هم بنا به نظر من بهم راهکار میدن که ثبات احساسی داشته باشم و بتونم فکرم رو از شوهرم آزاد کنم. من باید رشد کنم.
    بازم ممنونم از نظرت .

  4. #93
    Banned
    آخرین بازدید
    یکشنبه 06 مهر 93 [ 18:51]
    تاریخ عضویت
    1393-6-09
    نوشته ها
    9
    امتیاز
    190
    سطح
    3
    Points: 190, Level: 3
    Level completed: 80%, Points required for next Level: 10
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class100 Experience Points7 days registered
    تشکرها
    2

    تشکرشده 33 در 16 پست

    Rep Power
    0
    Array
    چرا نیازت رو سرکوب میکنی چرا نمیشینی باهاش صحبت کنی خجالت میکشی یا غرورت نمیذاره
    من تاپیک های قبلیت رو نخوندم اگه تکراری پرسیدم ببخشید
    ولی اصلا خوب نیست که نیازت رو سرکوب کنی اثر خیلی بدی روی زندگی آدم میذاره
    به نظرمن این مشکل رو حل کن چون خیلی مهمه
    باهاش صحبت کن بگو که نیاز داری برو سمتش نترس که ردت کنه دوباره برو سمتش با شوخی های فیزیکی و خنده قبول میکنه
    امیدوام جواب بدی چون به نظرمن مشکل اصلیت همینه که داری سرکوب میکنی نیازت رو
    این باعث میشه آدم از زندگی زده شه

    سکوت و بیخیالی بدترین کار ممکن هست از زندگی زدت میکنه
    من این روش رو تو خونه پدرم که خیلی دعوا توش بود انجام دادم خیلی پژمرده شدم و از زندگی سیر شدم ولی خدا رو شکر وقتی اومدم خونه شوهرم خیلی خوب شدم
    شاد و سرزنده باش شوهرت هم کم کم درست میشه بواسطه تو

    باور کن من فهمیدم همه چیز دست خود آدم هست که همسرش رو بسازه
    ویرایش توسط Elham1368 : چهارشنبه 02 مهر 93 در ساعت 12:56

  5. #94
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 13 مرداد 00 [ 08:55]
    تاریخ عضویت
    1392-5-14
    نوشته ها
    202
    امتیاز
    10,223
    سطح
    67
    Points: 10,223, Level: 67
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 227
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    18

    تشکرشده 260 در 112 پست

    Rep Power
    34
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط Kamelia-94 نمایش پست ها
    خدا انقدر مهربون هست که که اگر یک قدم به سمتش برگردی، صد قدم به سمتت میاد.
    اشتباه دلسا هم توی زندگیش کم نیست.
    دلسا جان از دستم ناراحت نشو لطفا.
    ولی شما خیلی منفعلی. حرف بزن. اعتراض کن نظرتو بگو داد بزن بگو از رفتارش کلافه ای. حداقل یک بار این کارو بکن تا بفهمه همسرش خدمتکارش نیست.
    همسرشه. توقع داره!!!
    رسالت بزرگی تو زندگیت داری. خیلی بزرگ.
    ممنونم کاملیا جان
    من تمام اشتباهای خودم رو قبول دارم ولی واسه اجرای راهکارها انگار همش دنبال بهانه ام. موقع عملی کردن راهکارها بی اراده میشم. میخوام کم کم راه بیام و بقول شما پیله رو باز کنم از دور خودم.
    می خوام سعی کنم که منتظر تغییر رفتار اون نباشم. می خوام رفتارم رو مستقل از رفتارهای اون کنم. اگر رفتار اون بده من خوب باشم. سخته ولی شدنیه.
    تلاش میخواد و اراده. امیدوارم بتونم از پسش بر بیام.

    مشکل من اینه که انرژی م یگیرم. تصمیم می گیم که خوب باشم. تا یه زمانی انرژی دارم و هرچی ایراد می گیره و هر حرفی بزنه یا بی توجهی کنه، عدم نوازش یا هر رفتار دیگه ای ازش می بینم واسم مهم نیست ولی همه اینها جمع میشه روی هم و یه دفعه مثل کوه آتشفشان فوران می کنه. کم میارم. عصبی میشم. کم حوصله میشم. نق میزنم. منتظر بهانه واسه دعوا میشم. (آخرش دعوا هم نمی کنم)
    خداییش سخته بخوای همه چیزو با هم تحمل کنی.
    واسه خرج و مخارج باید قناعت کنی (هیچوقت هم به چشمش نمیاد و میگه زیاد خرج می کنی)
    نوازشم نمی کنه، باهام حرف نمیزنه (فقط حرفای ضروری)
    باهام مشورت نمیکنه در عوض با این و اون مشورت می کنه
    رابطه زناشویی نداریم
    عصبی میشه
    بهم بی اهمیته
    یعنی کلکسیونی از مشکلات دارم. هم با خودم هم با جناب همسر.
    جوریه که وقتی گاهی وقتا از خودش یا برنامه ای که داره باهام حرف میزنه توی دلم کلی خوشحال میشم.

    حدود 20 روزی بود که حتی دستش هم بهم نخورده بود جوری بود که اگر دستم توی موقعیتی بهش می خورد احساس می کردم نامحرمه. یکی دوبار دستشو گرفته بودم ولی یا خواب بوده و من بیدارش کردم یا خوابش میومده و خسته بوده ...
    دیشب خیلی با خودم کلنجار رفتم که اگر اون نیاز نداره من که دارم، دستشو گرفتم ولی همش توی ذهنم اینها میگذشت که حتما به تو و نوازشت و هیچیت نیاز نداره که حتی اینهمه نوازشش هم می کنی عکس العمل خاصی نشون نمیده. دستشو ول کردم ، رومو برگردوندم شب بخیر گفتم و خوابیدم ولی همش غصه خوردم.

    باید واسه خودم جا بندازم که دوستم نداره و ممکنه تا همیشه زندگیم همین باشه.
    میخوام بجای تخیلات منفی، تخیلات مثبت رو جایگزین کنم. من میتونم یعنی باید بتونم.
    این تاپیک هم خیلی طولانی شده. روی خودم چند روزی کار می کنم و تاپیک جدید باز می کنم.

    نقل قول نوشته اصلی توسط Elham1368 نمایش پست ها
    چرا نیازت رو سرکوب میکنی چرا نمیشینی باهاش صحبت کنی خجالت میکشی یا غرورت نمیذاره
    سرکوبش می کنم چون مجبورم. چیکار کنم؟ یعنی خودش نمیدونه که زنش نیاز داره؟ خودش میدونه بعد حدود دوسال نداشتن رابطه نباید انتظار بهتری ازمن داشته باشه. منم سرد شدم و زا زندگی دلزده. پست قبلیمون همزمان شد میخوام یاد بگیرم که بدون رابطه زندگی کنم. بدون توقع عاطفی از همسر.

    نقل قول نوشته اصلی توسط Elham1368 نمایش پست ها
    ولی اصلا خوب نیست که نیازت رو سرکوب کنی اثر خیلی بدی روی زندگی آدم میذاره
    به نظرمن این مشکل رو حل کن چون خیلی مهمه
    اثرش رو گذاشته. این حال بد دوره ای، این سکوت و افسردگی ناشی از همین مشکله.

    نقل قول نوشته اصلی توسط Elham1368 نمایش پست ها
    باهاش صحبت کن بگو که نیاز داری برو سمتش نترس که ردت کنه دوباره برو سمتش با شوخی های فیزیکی و خنده قبول میکنه
    نمیشه باهاش صحبت کرد چون خوب بلده همه زمین و زمانو بهم ببافه. جواب هم اینه که زندگی که همش عشقبازی و رابطه داشتن نیست. یکی دو بار هم اومده جلو ولی من رد کردم چون رفتارهای قبلیش هنوز توی خاطرم پررنگ بو
    ویرایش توسط دلسا : چهارشنبه 02 مهر 93 در ساعت 13:06

  6. #95
    Banned
    آخرین بازدید
    یکشنبه 06 مهر 93 [ 19:36]
    تاریخ عضویت
    1393-5-16
    نوشته ها
    49
    امتیاز
    368
    سطح
    7
    Points: 368, Level: 7
    Level completed: 36%, Points required for next Level: 32
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class31 days registered250 Experience Points
    تشکرها
    18

    تشکرشده 110 در 48 پست

    Rep Power
    0
    Array
    آخر و عاقبت زندگی بدون رابطه زناشویی میشه الهه آذر
    خب بجای اینکه دستش رو بگیری و انتظار داشته باشی بیاد سمتت برو سمتش و کامل شروع کن
    برای چی خجالت میکشی یا غرورت هست که نمیذاره شروع کنی از ترس اینکه ردت کنه
    از حالا هفته ای2بار کامل برو سمتش نه اینکه دستش رو بگیری خودت متوجه شدی منظورم چی هست که میگم کامل برو سمتش
    از این قضیه بگذری زندگیت درست نمیشه
    یه نگاه به تاپیک الهه آذر بنداز

  7. 2 کاربر از پست مفید Sara1370 تشکرکرده اند .

    Samane1367 (چهارشنبه 02 مهر 93), سارا1368 (چهارشنبه 02 مهر 93)

  8. #96
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    دوشنبه 20 دی 00 [ 13:07]
    تاریخ عضویت
    1390-10-20
    نوشته ها
    1,523
    امتیاز
    24,667
    سطح
    95
    Points: 24,667, Level: 95
    Level completed: 32%, Points required for next Level: 683
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,759

    تشکرشده 3,304 در 1,073 پست

    Rep Power
    218
    Array
    شما فقط می یای تو همدردی حرفت رو مزنی و میری اصلا به راه حلها گوش نمی دی و عمل نمی کنی
    همسرت هم فکر می کنه اینطوری تو راضی تری
    هی بهت می گیم جو خونه رو شاد کن بیشتر شوخی کن خودت شروع کننده رابطه باش تو وقت مناسبش نه وقتی که خسته هست
    خب اون بیچاره وقتی سکوتت رو میبینه پیش خودش میگه چه خانوم بداخلاقی دارم من
    پشت هر کوه بلند، سبزه زاری است پر از یاد خدا, و در آن باغ کسی می خواند, که خدا هست، دگر غصه چرا ؟

  9. 3 کاربر از پست مفید zendegiye movafagh تشکرکرده اند .

    Samane1367 (چهارشنبه 02 مهر 93), رزا (چهارشنبه 02 مهر 93), سارا1368 (چهارشنبه 02 مهر 93)

  10. #97
    Banned
    آخرین بازدید
    یکشنبه 06 مهر 93 [ 16:56]
    تاریخ عضویت
    1393-5-25
    نوشته ها
    31
    امتیاز
    218
    سطح
    4
    Points: 218, Level: 4
    Level completed: 36%, Points required for next Level: 32
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class100 Experience Points31 days registered
    تشکرها
    26

    تشکرشده 74 در 30 پست

    Rep Power
    0
    Array
    داشتم تاپیک های قبلیت رو میخوندم گفتی شوهرت خودارضایی میکنه
    فکرمیکنم هنوز هم میکنه وقتی از تو دوری میکنه یعنی انجام میده
    به نظرمن بهترین راهکار همونیه که سارا گفت یعنی هفته ای2بار کاملا بری سمتش
    درمان خودارضایی فقط تو هستی
    خودارضایی آدم رو عصبی و پرخاشگر و کم حوصله و دپرس میکنه
    وقتی این مشکلش رو حل کردی اون موقع میتونه به نتیجه برسی

    تو میگی دستش رو میگیری خب معلومه نمیاد سمتت
    نمیشه اینجا توضیح داد مطمئنا خودت متوجه منظورم هستی که میگم کامل برو سمتش و شروع کن
    با شوخی -خنده-اصرار نمیدونم هرچیزی تحریکش کن
    وقتی با تو باشه دیگه نمیره سراغ رابطه با خودش

  11. #98
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 22 بهمن 95 [ 18:24]
    تاریخ عضویت
    1393-1-30
    محل سکونت
    زیر آسمان خدا
    نوشته ها
    193
    امتیاز
    4,750
    سطح
    43
    Points: 4,750, Level: 43
    Level completed: 50%, Points required for next Level: 200
    Overall activity: 7.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    10

    تشکرشده 916 در 198 پست

    Rep Power
    34
    Array
    دلسا جان به عنوان تاپیکت توجه کردی؟
    پس از گذشت یکسال هنوزم روابط سردی با همسرم دارم. آیا با تغییر من اونم تغییر خواهد کرد؟

    یکم نگاه کن ببین از وقتی که این تاپیک رو زدی و تا حالا که به 100 کامنت هم داره می رسه، چقدر تغییر کردی؟
    برای تغییر چقدر استوار بودی؟ تلاش مهمه ولی صبر واستقامت مهم تره.
    خودت پرسیدی آیا با تغییر من او نیز تغییر خواهد کرد؟
    دلسا جان تاپیک جدید باز کن و عنوانش رو در ارتباط با تغییرات خودت بنویس.
    منتظر نباش با تغییر یک ماهه تو، آدمی که عادت کرده از اول رابطه جنسی کم و ناچیزی با تو داشته باشه، یکهو متحول بشه.
    چقدر تلاش کردی تا اونی باشی که به فانتزی شوهرت نزدیکتره؟
    اصلا سعی کردی یکمی وزنتو اضافه کنی؟ یا با حرص خوردن های بی جا همون وزنم کاهش دادی؟
    اولین قدم اشتباه رو خودت برداشتی و ذهنتو خراب کردی.
    حالا سعی کن به خدا توکل کنی و اون فکرها رو بذاری کنار.
    شوهر شما هم مقصره ولی اینجا نیست که همه بیان و نصیحتش کنن و راهکار بهش بدن.
    این شمایی که داره راهنمایی می شه. با این اوضاع شما، اگر تلاش نکنی که تغییر کنی، همسرتون نه تنها تغییر نخواهد کرد، بلکه شما به موازات اون روز به روز افسرده تر و غمگین تر می شید و هزار مریضی جسمی و روحی رو برای خودتون به وجود می آرید.
    عزیزم تاپیکت خیلی طولانی شده. لطفا تاپیک جدید باز کن و ذهنتو هم مثل اون تاپیک جدید کن. تغییر کن تا بشی الگوی یک زن کامل و بی نظیر. زنی که مثل شیر قویه و برای زندگیش می جنگه.
    موفق باشی

    تا توانی دفع غم از خاطر غمناک کن
    در جهان گریاندن آسان است اشکی پاک کن


  12. کاربر روبرو از پست مفید Kamelia-94 تشکرکرده است .

    آرام دل (پنجشنبه 03 مهر 93)

  13. #99
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,056
    امتیاز
    146,983
    سطح
    100
    Points: 146,983, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,661

    تشکرشده 35,998 در 7,404 پست

    Rep Power
    1092
    Array
    با سلام

    این تاپیک بیش ازحدمجازپیش رفته و راهنمایی های لازم هم داده شده و بهتره استارتر بیشتر درپی عملگرایی باشه





  14. کاربر روبرو از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده است .

    del (شنبه 05 مهر 93)


 
صفحه 10 از 10 نخستنخست 12345678910

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. از فردی که برای ازدواج در ارتباطیم دوروزه بيخبرم و دلواپس چه باید بکنم ؟
    توسط Goldennight در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: دوشنبه 10 فروردین 94, 01:08
  2. پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: پنجشنبه 11 اردیبهشت 93, 09:49
  3. تغییر نظر خواستگاران پس از اطلاع از مشکلم
    توسط saba24 در انجمن خواستگاری
    پاسخ ها: 15
    آخرين نوشته: شنبه 20 اسفند 90, 18:10
  4. آیا تنها راه نجات زندگی ام تغییر خودم است؟ این تغییر یعنی چی؟
    توسط خاموش در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 19
    آخرين نوشته: چهارشنبه 24 فروردین 90, 12:55
  5. معرفی ودانلودكتب روانشناسی کاربردی درحوزه تغییرات فردی،خودشناسی
    توسط مدیرهمدردی در انجمن معرفی کتب روانشناسی
    پاسخ ها: 18
    آخرين نوشته: دوشنبه 06 دی 89, 14:43

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 19:39 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.