به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 6 از 6 نخستنخست 123456
نمایش نتایج: از شماره 51 تا 57 , از مجموع 57
  1. #51
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 24 دی 93 [ 11:07]
    تاریخ عضویت
    1392-6-21
    نوشته ها
    187
    دستاوردها:
    100 Experience PointsOverdrive1 year registeredTagger First Class
    تشکرها
    143

    تشکرشده 73 در 46 پست

    Rep Power
    0
    Array
    بهار جان تو این تاپیک واست پست میزارم چون زود نا امید شدی و تاپیکه جدید زدی..
    همه چی داشت خوب پیش میرفت اما ی دفعه وا دادی ..
    زود شروع کردی واسه ابراز احساسات..میدونم دلت تنگ شده بود اما چیزی نمونده بود شوهرت بیاد سمتت..انقد بهش ابرازه احساساته بیجا کردی که حالا اونم خودشو دست بالا گرفته واست میخاد خودشو بکشه بالا تو به دستو پاش بیوفتی التماس کنی تا همه تقصیرای خودش رو هم گردن تو بندازه..به نظر من ی کم به خودت بیا..مثل قبل ی کم خودتو بگیر..شل نباش..طلاقت نمیده داره با این حرفا ادبت میکنه..
    مگه الکی آدم راحت از بچش بگذره..مخصوصا تو اس ام اس اخرشم کاملا معلومه که چه حسی به شما و زندگیش داره..کار درستی نکردی انقد راحت سر هیچی این همه مدت زندگیتو ترک کردی.اما حالا دیگه کاری نمیشه کرد جز صبر..قوی باش .مگه نگفتی رو خط طلاق داری راه میری؟خوب حالا چی شد؟با یه اس ام اس جا زدی؟؟فراموش نکن اگه این دفعه هم پات به دادگاه برسه هیچی نمیشه چون نه تو طلاق میخای هم اینکه بچه دارین..غصه نخور خواهره گلم.ولی حواست باشه که کجا دست پایین بگیری..کجا ابرازه احساسات کنی.مردا دوست دارن التماسشون کنی تو بعضی مواقع ..شوهره تو الان تو اون موقعیته که تلافی این چند وقت نبودو سختیرو سرت در بیاره که دیگه نزاری بری..صبر کن هیچی نمیشه..
    موفق باشید ...


    - - - Updated - - -

    در ضمن وقتی هم باهاش هستی بیشتر توجهشو بکش رو دخترتون..بگو بهانتو میگرفت خوب شد امروز اومدی دیدت..چمیدونم از این حرفا دیگه..همش از کارای بچه ات تعریف کن واسش بذار دلش به رحم بیاد که اوضاع اینجوری شده چه برسه به طلاق..
    موفق باشید ..

    - - - Updated - - -

    - - - Updated - - -

    - - - Updated - - -


    براش گل بخر[/QUOTE]
    به نظرم واسش گل بخر بده دخترت بهش بده..البته خودت بهتر میدونی اخلاقشو..

  2. کاربر روبرو از پست مفید tannaz joon تشکرکرده است .

    بهار_68 (یکشنبه 26 آبان 92)

  3. #52
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 06 آذر 93 [ 02:54]
    تاریخ عضویت
    1392-6-04
    محل سکونت
    زیر سایه خدا...
    نوشته ها
    517
    امتیاز
    3,053
    سطح
    34
    Points: 3,053, Level: 34
    Level completed: 2%, Points required for next Level: 147
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Overdrive1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    143

    تشکرشده 599 در 247 پست

    Rep Power
    62
    Array
    امروز وقتی اس داد حال آیدا رو بپرسه منم بهش ج داد وضعیت بچه رو گفتم بعدم گفتم ویروس بدیه همه تو بیمارستان همین وضعو داشتن مواظب خودت باش نگرانتم کسی نیست که ازت پرستاری کنه
    اونم گفت که اون بالایی هوامو داره
    منم گفتم بر منکرش لعنت ولی کار از محکم کاری عیب نمیکنه
    همین
    فقط به خاطر اینکه بازم باید صبر کنم وگرنه میخواستم دیگه ج اس هاشو ندم

  4. #53
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    سه شنبه 30 خرداد 02 [ 12:14]
    تاریخ عضویت
    1388-7-01
    محل سکونت
    همین حوالی
    نوشته ها
    2,572
    امتیاز
    64,442
    سطح
    100
    Points: 64,442, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 25.0%
    دستاوردها:
    VeteranSocialRecommendation Second ClassTagger First Class50000 Experience Points
    تشکرها
    13,202

    تشکرشده 14,121 در 2,560 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    305
    Array
    بهار تا حالا بازی دومینو رو انجام داد ای؟
    اون بازی که یکسری قطعات را با حوصله و وقت زیاد و صبر و تلاش کنار هم می چینیدف بد با یک ضربه کوچک همه قطعات فرو می ریزن

    حالا اگر طرحت را با دقت و حوصله بچینی در آخر کار وقتی ضربه میزنی یک شکل زیبا برجا می گذاره ،
    اما امان از وقتی که یهو بدون برنامه ریزی یه ضربه بخوره و بدون برنامه ریزی دومینو ها بریزه


    زندگی شما هم بر همین منوال هست
    یه مقدار مرتب دومینو ها رو می چینی ولی ناگهان قبل از اینکه به انتها برسی، آنچنان ضربه میزنی که همه چیز میریزه بهم

    الان شما اجازه ندادی دخترتون رو ببره ، حالا همسرت خیلی راحت با حکم دادگاه میاد و دخترتون رو می بره .... انصافا کدومشون بهتر بود؟ اینکه شما با احترام و کمی صبوری به خرج دادن ، دخترتون رو میدادی شوهرت ببره ، بعد از شوهرت درخواست می کردی که خصوصی خودت و شوهرت با هم دیگه صحبت کنید؟؟؟؟؟


    چه نتیجه ای گرفتی از اینکه اجازه ندادی و با شوهرت بد رفتار کردی؟؟؟؟؟؟ آیا اقدامت درست بود؟؟؟؟؟


    موندی بین خانواده ات و شوهرت ، هیچکس هم نمی تونه شما رو از این بینابین نجات بده ، مگر خودت !!

    خودت باید انتخاب درست رو انجام بدهی

    مگر غیر از اینکه، تو بری سر خونه و زندگی ات پدرومادرت خوشحال می شوند؟
    مگر غیر از اینه که تو اگه با شوهرت مهربان باشی و با هم خوشحال باشید ، مادر و پدرت هم از نگرانی بیرون می آیند؟

    پس چرا درست رفتار نمی کنی؟؟؟؟؟



    اینجا رو نگاه کن ...
    شما پاسگاه را چماق کرده ای و مرتب کوبوندی توی سر شوهرت

    نقل قول نوشته اصلی توسط بهار_68 نمایش پست ها

    دیروز بعد از 2هفته شوهرم اومد اول خواست بچه رو ببره که من بهش ندادم و انقدر رفت رو اعصابم که به جای اعتباربخشی تخریب کردم و گفتم اگه این کارارو ادامه بدی دیگه آیدارو نمیارم هی بچه ام بچه ام میکرد و منم گفتم اگه همینجوری ادامه بدی همون 5شنبه به 5شنبه تو کلانتری
    دید خیلی جدی ام مجبور شد کوتاه بیاد و منو سوار ماشین کرد شروع کرد به فحش دادن و نفرین کردن یکم سکوت کردم ولی لنقد لباس خودشو درآورد کرد تو تن من که جوش آوردم و حرف خودشو بهش برگردوندمو گفتم ایشالا به حق همین اذان خدا از باعث و بانیش نگذره واگذارش به خدا


    این صحبت های دیدار شما ، در اولین روز ملاقات بعد از دوهفته هست


    و متن ریز متن جواب شوهرت بعد از چند روز




    نقل قول نوشته اصلی توسط بهار_68 نمایش پست ها

    بعد 1.5 ج داد: هر وقت خیلی احساساتی شدی و به یاد دخترت افتادی سریع یاد پاسگاه بیوفت یاد جدا کردن عشقم یاد بیداریامو شب زنده داریامو اشکام یاد بغض و قت و بی وقتم یاد آینده دخترم که تباه کردی یاد نفرینام...

    ببین چقدر غرور این مرد رو داغون کرده ای.... تو دم از مهارت زندگی میزنی ، اما خودت که به این محیط دسترسی داری ،و مهارت را داررند به شما گوشزد می کنند ، انجام نمی دهی ، اما انتظار داری همسرت شروع کنه از مهارت ها استفاده کنه




    نقل قول نوشته اصلی توسط بهار_68 نمایش پست ها


    اگه قرار صبر کنم چشم بازم صبر میکنم فقط بخاطر دخترم

    بگید تا کی؟؟؟؟ کی میتونم یه نور امیدی ببینم
    ؟


    اگر به خاطر دخترت می خواهی صبر کنی ، بدان که صبرت بی فایده هست



    صبر کردن هم روش خاص خودش رو داره ، برای اینکه صبر انواع مختلفی داره


    (*)صبور بودن انواع مختلفی داره :
    تنها کار.........""صبر"" است ولی صبری که بدون هیچ گونه امید و وابستگی باشد....حال می گویید خوب یکی از ویژگی های فرد صبر کننده داشتن "امید" است وگرنه صبر به چه دردی می خورد......اما صبر بدون امید هم وجود دارد و ان هم صبریست همراه با فراموشی....
    سخت است....ولی زیبایی عشق...وقتی دوچندان می شود که طعم تلخ جدایی را کشیده باشی..

    شما به زمان نياز داريد كه
    خودت را بازسازي كني و حتي المقدور ضعفهايت را كاهش دهي
    بايد صبور باشي. اما نه صبور منفعل ، نه صبور احساسي، نه صبور مستاصل، نه صبور نگران، نه صبور ترسو، نه صبور تنها و غمزده، نه صبور ضعفيف
    بلكه صبور مصمم،‌صبوري كه در پي رفع ضعفهايش هست. صبوري كه انرژي روي آزاد كردن منابع رواني خود گذاشته است.
    صبوري كه با جسارت و منطق محور در صدد قدرت تصميم گيري و انتخاب هست.
    شما باید صبور مصمم باشی ... صبوری که بر ایجاد تغییر ایستاده و تصمیم دارد خودش را عوض کند

    به خاطر همین بدون امید صبور باش >>>> صبور مصمم <<<< در جهت برطرف کردن ، عیوب خودت

    اینقدر هم عجله نداشته باش که سریع نتیجه بگیری


    تمام انرژی و تلاشت رو بگذار روی تغییر دادن خودت و برطرف کردن ضعف هایت



    ====================

    طبق قانون تالار شما باید مشکلتون را در یک تاپیک پیگیری کنید

  5. 3 کاربر از پست مفید بالهای صداقت تشکرکرده اند .

    del (سه شنبه 28 آبان 92), malakeh (دوشنبه 27 آبان 92), بهار_68 (دوشنبه 27 آبان 92)

  6. #54
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 06 آذر 93 [ 02:54]
    تاریخ عضویت
    1392-6-04
    محل سکونت
    زیر سایه خدا...
    نوشته ها
    517
    امتیاز
    3,053
    سطح
    34
    Points: 3,053, Level: 34
    Level completed: 2%, Points required for next Level: 147
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Overdrive1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    143

    تشکرشده 599 در 247 پست

    Rep Power
    62
    Array
    بالهای صداقت عزیز ممنون

    از اینکه بچه رو ندادم پشیمون نیستم چون یه سری مشکلاتی دامن گیرم میشد که عواقب بدتری داشت اینکه باید ببرم تو کلانتری بچه رو سخت هست ولی اینجوری مطمئنم که هفته ای یه بار بیشتر نیست و بعد 3ساعت بچه پیش خودمه و اگه نیاره میتونم پیگیر شم اونجوری وقت و بی وقت بچه رو ازم میگرفت بدون اینکه تکلیف داشته باشم و اگه خدایی نکرده بلایی سر بچه میومد پای من گیر بود

    درمورد پاسگاه که یادش افتاده منظورش پاسگاه بین راهی بود همونجایی که موقع اومدن راننده تاکسی رو تهدید کرد و منم پیاده شدم یادش رفته که گفته بود بچه رو ببر گوهشو بشور الآن دم از عشق فرزند میزنه ؟؟؟؟ عشقش بُخُِِره تو سرش

    - - - Updated - - -

    بالهای صداقت عزیز ممنون

    از اینکه بچه رو ندادم پشیمون نیستم چون یه سری مشکلاتی دامن گیرم میشد که عواقب بدتری داشت اینکه باید ببرم تو کلانتری بچه رو سخت هست ولی اینجوری مطمئنم که هفته ای یه بار بیشتر نیست و بعد 3ساعت بچه پیش خودمه و اگه نیاره میتونم پیگیر شم اونجوری وقت و بی وقت بچه رو ازم میگرفت بدون اینکه تکلیف داشته باشم و اگه خدایی نکرده بلایی سر بچه میومد پای من گیر بود

    درمورد پاسگاه که یادش افتاده منظورش پاسگاه بین راهی بود همونجایی که موقع اومدن راننده تاکسی رو تهدید کرد و منم پیاده شدم یادش رفته که گفته بود بچه رو ببر گوهشو بشور الآن دم از عشق فرزند میزنه ؟؟؟؟ عشقش بُخُِِره تو سرش

  7. #55
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 06 آذر 93 [ 02:54]
    تاریخ عضویت
    1392-6-04
    محل سکونت
    زیر سایه خدا...
    نوشته ها
    517
    امتیاز
    3,053
    سطح
    34
    Points: 3,053, Level: 34
    Level completed: 2%, Points required for next Level: 147
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Overdrive1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    143

    تشکرشده 599 در 247 پست

    Rep Power
    62
    Array
    امروز صبح ز زده بود من گوشیمو جا گذاشته بودم خونه ج ندادم اس داده بود و حال آیدا رو پرسیده بود و گفت که آخر هفته میاد ببرتش دکتر 3روزه 3بار دکتر بردمش باور نداره منم ک اومدم خونه ج دادم بهتره ولی هنوز اسهالش خوب نشده میترسم مثل پارسال پرز رودش رفته باشه

    صبح رفته بودم دادگاه تا یه لایحه بذارم برای فردا تا دادگاه نرم اونجا وکیلش منو دید و نزدیک ظهر اس داد بعدازظهر بچه رو ببر متخصص پیش ایکس عوض دویدن تو دادگاه ها به فکر بچه ات باش یه مو از سرش کم بشه کهمیدونی چی میشه منو که از دست دادیبه فکر بچه ات باش به قول امام حسین اگه دین ندارید آزاده باشید آدم عاقل بچه مریض و ول نمیکنه سر هیچ و پوچ تو دادگاه ها بگرده آخرش که چیییی؟

    جواب ندادم
    عصر دوباره ز زد همون حرفها رو زد و گفت چند وقت دیگه تکلیفتو مشخص میکنم و هی بچه بچه کرد منم گفتم خیلی دوستش داری بیا بچه تو بر دار ببر اونم گفت 5شنبه میام میگیرمش و بعدشم قطع کرد


    فکر کنم یادش رفته فردا دادگاه داریم شاید وکیل گرفته شایدم میخواسته ببینه من بهش چی میگم در مورد دادگاه


    دیگه خسته شدم این همه دارم براش بال بال میزنم خودشو هی بیشتر میگیره جلو این جور آدما هرچی کوتاه بیایی بیشتر سرت سوار میشن ارزش گذشت و نداره

  8. #56
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,056
    امتیاز
    146,983
    سطح
    100
    Points: 146,983, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,661

    تشکرشده 36,001 در 7,404 پست

    Rep Power
    1092
    Array


    بال بال نزن براش عزیزم . وقتی بخاطر بال بال زدن برای او و رسیدن به او سعی می کنی درست رفتار کنی ، عمر این درست رفتار کردنها کوتاهه چون انگیزه پشت اون ضعیف هست .

    درست رفتار کردن را بخاطر درست بودنش در پیش بگیر . بخاطر ارزش شخصیت خودت ، بخاطر اعتبار خودت ، بخاطر اینکه ضعیف نباشی ...

    وقتی بخاطر جذب او درست رفتار کنی ، انتظار خواهی داشت ، و چشمت به زمان هست که کی به نتیجه می رسی . نتیجه گرا می شوی و اگر تلنگری بهت بزنه ناامید می شوی و میای اول خط و .....

    به نظرت جز داغون شدن روح و روان و از دست رفتن انرژی و عاقبتش دردهای روان تنی چیزی از این سیکل و روند عاید می شود ؟

    من با اطمینان می گویم غیر از این خیر ، عایدی دیگری نخواهد داشت .

    عزیز جان سلامتی خودت و بچه ات و آرامشتان از همه چیز مهمتر هست و به همین خاطر درست رفتار کن ، نه بخاطر او و به خاطر ادامه زندگی با او . اصلاً به ادامه زندگی با او و کات آن فکر نکن . تو به قول بالهای صداقت
    روی ضعفهای خودت تمرکز کن و از این فرصت استفاده کن و تعامل با او را فرصت تمرین درست رفتار کردن بدان تا تغییرات مثبت و لازم را داشته باشی . شما اگر از همسرت جدا هم بشوی باز هم مشکل در زندگی خواهی داشت ، با هرکس دیگر ازدواج کنی باز هم مشکلات اینچنینی برایت پیش میاد . پس برای ساختن اکنون و آینده ات در هر موقعیتی که باشی ، الآن بهترین فرصت برای اصلاح ضعفهایت هست .

    رفتارهای همسرت دقیقاً برای وادار کردن شما به واکنش هست و بعضی از این رفتارها هم ناخودآگاه هست . می خواهد موضع شما را بسنجد . مدتی متوجه شد رفتارت عوض شده دست به رفتارهایی میزنه که مطمئن بشه که واقعاً تغییر کرده ای چون مطمئن نیست همیشه همینطور باشی .

    این پیام و صحبت آخرش هم سراسر عاطفی بوده به تهدید های ظاهری آن توجه نکن .... با تغییر رفتارهای شما
    امیدی پیدا کرده بوده که با برخوردت در مورد بچه تزلزل در این امید ایجاد کردی با این وجود دوست داره باور کنه که بخاطر حساسیتت روی بچه بوده والا واقعاً تغییر کردی . لطفاً رفتارت را دوباره اصلاح کن .

    در مورد بچه هم شما حق نداری او را از دیدن بچه یا حتی ساعاتی نزد خود نگه داشتنش محرومش کنی . قصاص قبل از جنایت نکن . احساسات منفی ، ذهن خوانی منفی و بد بینی شما در مورد اینکه نکنه بچه را برنگردونه ، نکنه فلان ، نکنه بهمان ، باعث میشه که اینجوری رفتار کنی ... در صورتی که اگر منطقی نگاه کنی می بینی حق نداری مانع بشی و حق نداری بچه را به او ندهی و این خودخواهی محض هست حتی اگر عواطف مادری بخواهد مداخله کند شما باید کنترل عواطف داشته باشی .

    اگر بچه را به او می دادی و می گفتی ازت خواهش می کنم مواظبش باش ، البته می دونم که مواظب خواهی بود پدرش هستی و این درخواست من اشتباهه اما بزار پای عواطف مادری و بعدش بچه را به او می سپردی مطمئن باش قدم مهمی را برداشته بودی که می توانستی بهره برداری کنی .

    لطفاً ترسهایت را کنترل کن و احتمالات منفی را از ذهن دور کن ...... تا بتوانی رفتار درست را تداوم بدهی

    از بالهای صداقت بپرس که زمانی که شوهرش رفته بود چقدر شوهرش از این نوع رفتارها نشان می داد و بالهای صداقت هم هیجانی می شد ، می ترسید و ذهن خوانی منفی می کرد و .... راهنمایی می خواست وقتی بهش می گفتم نگران نباش همه اینها سیخونک زدن همسرت هست برای واکنش نشون دادنت ، برای سنجش میزان تغییراتت . خونسرد باش و صبور و آرام و هیجانی رفتار نکن و ... او هم واقعاً گوش می کرد و همانگونه رفتار می کرد و به نتایج خوب می رسید .بهتره از تجربیاتش به خوبی استفاده کنی او این راه را رفته تا آنجا که همسرش بچه را خواسته بود ببره خارج و وقتی خواسته بود کارت ملی و ... داده بشه و به بچه گفته بود میخواهم برات پاسپورت بگیرم بالهای صداقت نگران و ناراحت بود و میخواست مدارک را ندهد .. به او گفته شد که نگران نباشد و بگوید باشد و مدارک را آماده کند که بیاید ببرد ... شوهرش وقتی این واکنش را دید دیگر حرفی از مدارک نزد و دنبال نکرد ....

    حالا که ایشان راهنماییت می کند حرفهایش را جدی بگیر چون تجربه کرده

    .





  9. 3 کاربر از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده اند .

    del (سه شنبه 28 آبان 92), بهار_68 (سه شنبه 28 آبان 92), رستگار (پنجشنبه 30 آبان 92)

  10. #57
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,056
    امتیاز
    146,983
    سطح
    100
    Points: 146,983, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,661

    تشکرشده 36,001 در 7,404 پست

    Rep Power
    1092
    Array

    راستی تاپیکت هم از حد مجاز عبور کرده و نکته ای که در تاپیک قبلی ات برای زودتر به انتهای ظرفیت نرسیدن تاپیکت دادم را رعایت نکردی یعنی باز هم بععضی پستها نوعی درد دل و گزارش نویسی هست و .... فعلاً در تاپیکهای قبلی راهکارهای داده شده بخصوص از رستگار و بالهای صداقت و بنده را خوب بررسی کن و به کار بگیر و عمل کن . هرچه بگویی و هر اتفاق دیگری هم بیافتد باز هم راهکارها همان است و می شود تکرار مکررات پس جز به اضطرار تاپیک ایجاد نکن و عمل کن





  11. کاربر روبرو از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده است .

    del (سه شنبه 28 آبان 92)


 
صفحه 6 از 6 نخستنخست 123456

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 04:05 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.