بهار ما فرض رو گذاشتیم که شوهرت صفر هست ، شما پنجاه
درسته؟
خوب حالا تغییری ایجاد نشده ، شما برداشتت این هست که شوهرت ، حکم تمکین رو گرفته که نفقه نده ، خوب می خواستی چی کار کنه؟
خانومی زندگیتون دچار یه بحران شده ، دچار یه طوفان شده
زمان می بره که بخواهی همه چیز رو مرتب کنی
درسته؟
داریم با همفکری هم ، قدم به قدم می رویم جلو تا کدورت بین تو و همسرت تعدیل بشه
شما باید خودت رو آماده هر چیزی کنی
الان هم خوشحالی از اینکه راهی ایجاد شده که برگردی پیش شوهرت ، هم نمی خواهی با خوئاری و ذلت باشه ، پس درست عمل کن .... هیجانی نشو
مگه خودت نگفتی یک بار دیگه هم دادگاه کشی داشتید ؟
مگه نگفتی یکبار دیگه هم دعوا کردید و کار به خانواده ها کشید
الان مطمئن هستی که اونقدر ظرفیتت رفته بالا که ، تحمل رفتارهای شوهرت و مادرشوهرت رو داری
مطمئن هستی که اگر بری ، می تونی از پس زندگی ات بربیایی و دوباره یه دادگاه سوم نخواهی داشت؟
با خودم گفتم یا بر نمیگردم یا اگه برگشتم دیگه اگه منو زد کشت خودش جنازمو ببره قبرستون
>>>> ببین تو گفتی مادرشوهرت زنگ زد به شوهرت که داره میاد خونتون ، شوهرت هم به تو گفت ناهار بذار ، تو هم ناراحت شدی و از خونه زدی بیرون ... یعنی جرقه یه دلخوری رو شروع کردی.... دلخوری که با رفتن تو جهت مقدمات استخدام ، شعله ور شد و زندگی ات رو به آتش کشید
الان ازت می پرسم ، اگر یه اتفاق مثل همین قبلی برات بیفته ، که طعنه ها و نیش زبون های مادرشوهرت هم بیشتر و علنی بشه ، آیا بهار می تونه با صبوری ، همه رو طوری اداره کنه که زندگی اش از هم نپاشه؟ <<<<<
دفعه قبل ازش خواسم بگه نیاد تا احترامش محفوظ بمونه خودش لج کرد آوردش اون برخوردو دید
چرا خودم و شمارو گول بزنم بگم میتونم نه نمیتونم
نمیتونم نیش وطعنه های مادرشوهرمو تحمل کنم چون شوهرم با رفتاراش ظرفیت وجودیمو پر میکنه دیگه جایی برای نیش و کنایه اون نمیذاره باز اگه شوهرم نسبت بهم خوشرفتاری میکرد جای تحمل بود اما وقتی مهربونی نمیکنه و به خانوادم بی احترامی میکنه نمیتونم تحمل کنم
من می خواهم به تو کمک کنم که در این بحران ها ، احساساتی نشوی ، یهو همه چیزهایی رو که ذره ذره ساخته ای رو یهو داغون نکنی
در مورد پدرت ، ایشون هم حق دارند ، نگران شما که دخترش هستی ، هست
الان باید تصمیم بگیری
اگر واقعا می خواهی برگردی و زندگی ات رو بسازی ، چون پدرت فکر میکنه شوهرت را به ایشون ترجیح داده ای ، طبیعی است که شما را منع کن (با توجه به سابقه دعواهای شما)
به هیمن خاطر با خودت فکر کن ،
ببین آیا واقعا حاضری تلاش کنی ؟
حاضری تحمل کنی ؟
حاضری مدتی با شوهرت مدارا کنی
حاضری همه جوری فشارها رو تحمل کنی ولی خم به ابرو نیاری تا شورهت کم کم به تو نرم شود؟
شوهرمو همه جوره تحمل کردم و میکنم سعی کردم براش کم نذارم اما مادرشو نمیتونم
بهار اگر می خواهی زندگی ات درست بشه با من دردو دل نکن ، راهکارها را عمیق بخون ... سئوالات را سرسری نگذرون ... با دقت بهشون فکر کن و جواب بده
اون دفتری رو که گفتم درست کردی؟
یه فایل word باز کردم توش نوشتم دفتر فیزیکی نه دوست ندارم بیوفته دسته کسی بخونتش دخترم میگیره پاره پاره میکنه
علاقه مندی ها (Bookmarks)