به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 7 از 7 نخستنخست 1234567
نمایش نتایج: از شماره 61 تا 66 , از مجموع 66
  1. #61
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 18 آبان 94 [ 07:35]
    تاریخ عضویت
    1392-7-08
    نوشته ها
    74
    امتیاز
    1,908
    سطح
    26
    Points: 1,908, Level: 26
    Level completed: 8%, Points required for next Level: 92
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    32

    تشکرشده 61 در 45 پست

    Rep Power
    0
    Array
    طناز جونم فک نکن که اگه برا زندگیت بجنگی تحقیر شدی،شوهرت مال تو هستش دوباره بدستشبیار،وقتی بدستش اوردی با پنبه سر ببر،اصلا به خانوادش پیشش بد نگو،بزار دیگران از خوب بودنتون با هم لذت ببرن دشمناتم بسوزن،خودتو دشمن شاد نکن،دیگه هم به خواهرت اجازه ی دخالت تو زندگیتو نده،به شوهرت بها بده،به اون بفهمون از همه برات مهمتره،از خانوادتم مهمتره،خیلی خوب جواب می ده

    - - - Updated - - -

    به باباتم بگو میاد معذرت خواهی ولی شاید تو جلسه ی اول نیاد

  2. #62
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 20 مهر 93 [ 00:49]
    تاریخ عضویت
    1391-8-22
    نوشته ها
    603
    امتیاز
    2,846
    سطح
    32
    Points: 2,846, Level: 32
    Level completed: 64%, Points required for next Level: 54
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    884

    تشکرشده 793 در 374 پست

    حالت من
    Shad
    Rep Power
    72
    Array
    عزیزم انشاء اله که معذرت خواهی میکنه . مونده به اخلاقش اگه مثل همسر من مغرور باشه و حق رو به خودش بده هیچوقت اینکارو نمیکنه و تو هم مثل من زیاد پاپیچش نشو چون اوضاع بدتر میشه بذار کم کم و یه مدت که گذشت آروم آروم تشویقش کن به رفت و آمد چون صد در صد مدتی رفت و آمدش رو هم به خونه اتون قطع خواهد کرد. این رفت و آمد خودش به منزله پشیمونی و معذرت خواهیه.

    باورت نمیشه ما از عید که خونه امون دعوا افتاد و شوهرم به مادرم فحش داد امشب اولین شبیه که داریم میرریم شام خونه اشون و نمیدونی من این 6 ماه چی کشیدم. 6 ماه نه شوهرم رفت خونه بابام نه اونا اومدن خونه ما . خیلی برام سخت بود. با کاری که مادرشوهرم کرده بود و دعوا راه انداخته بود خانواده من سر هیچ و پوچ نمیومدن خونه من و این منو خیلی زجر میداد.

    اینا رو میگم که آمادگی داشته باشی برای هر جور عکس العمل از طرف شوهر و خانواده ات و مقاوم باشی تا گذر زمان همه چی رو درست کنه.

    معمولا مردا خیلی خونه پدر زنشون نمیرن مگر اینکه مهمونی چیزی باشه . تو هم از این به بعد از همسرت یاد بگیر و خیلی خونه مادرشوهرت نرو . نمیگم قطع رابطه کن ولی یه کم رفت و آمدهاتو محدود کن و باهاشون سرسنگین باش تا زیاد به خودشون اجازه دخالت ندن. زیاد بااشون گرم نگیر و عین مهمون برو بیا. تا هم اعصاب خودت راحت شه هم خونه اتون سر اینکه فلانی چی کرد و چی گفت و ... دعوا نشه. خودت و زندگیتو دوست داشته باش. به جوونیت رحم کن و اعصابتو سر چیزای مخزرف خراب نکن. برای بچه آینده ات هم یه کم اعصاب نگه دار. از رفتارای اشتباهت هم که تو پستهای اول اشاره شد(خاله زنک بازی و خبرچینی و حرف خونه رو به خانواده کشوندن) به شدت پرهیز کن و به خودت تمرین کم حرفی و رازداری بده.

    انشاءاله زیر سایه امام رضا زندگی خوشی داشته باشی


    راستی یادم رفت اولا شاید دفعه اول اقدام به بردنت نکنن دوم اگر خواستن ببرنت اول از پدرت اجازه بگیر بعد حاضر شو برای رفتن سوم اگه خونه ات رفتی و دیدی وسایلتو جمع کردن یا ریختن دور بدون دعوا از همسرت توضیح بخواه ولی بدون دعواها
    ویرایش توسط kamr : چهارشنبه 10 مهر 92 در ساعت 10:34

  3. #63
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 24 دی 93 [ 11:07]
    تاریخ عضویت
    1392-6-21
    نوشته ها
    187
    دستاوردها:
    100 Experience PointsOverdrive1 year registeredTagger First Class
    تشکرها
    143

    تشکرشده 73 در 46 پست

    Rep Power
    0
    Array
    kmr عزیز من اگه یه هفته ام شهرمون باشم شوهرم فقط واسه یه نهار یا یه شام منو میبره خونه مادرش..هرچی بهش میگم چرا تنها میری منم باخودت ببر هر سری یه بهانه ای میاره..مثلا میگه اوضاع مناسب نیست..همه کارگاه کار داریم اونجا جای تو نیست{کارگاه تعمیر مبل}..میخوام بخوابم تو بیای اونجا حوصله ات سر میره..یا میخوام برم حموم تو بیای اونجا چه کار؟؟اعصابم خیلی خورد میشه..هرچی ام بهش میگم وقتی تنهاییما بهش میگم میریم شهرمون با هم باشیم..چرا همش تو خونه بابات باشی منم خونه بابام؟دوست ندارم جدا باشیم گوش نمیده..به نظرتون چه طوری متقاعدش کنم واسه این مسئله؟؟/

    دوم اینکه:مثل اینکه کلا همه مدل خونمو وسایلمو جابه جا کردن.{یعنی شوهرم واقعا تشخیص نمیده این کار درست نیست} میدونم الان برم خونه بخوام بگم چرا شوهرم خیییلی حق به جانب برخورد میکنه..چکار کنم؟؟؟چه جوری بگم بفهمه کارشون غلط بوده؟؟؟؟؟

  4. #64
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 20 مهر 93 [ 00:49]
    تاریخ عضویت
    1391-8-22
    نوشته ها
    603
    امتیاز
    2,846
    سطح
    32
    Points: 2,846, Level: 32
    Level completed: 64%, Points required for next Level: 54
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    884

    تشکرشده 793 در 374 پست

    حالت من
    Shad
    Rep Power
    72
    Array
    عزیزم برای رفتن به خونه مادرشوهر باید بگم چرا از این دید نگاه نمکنی که بهتر تو رو نمیبره. هر چی کم ببینی اعصابت هم راحته. خوبه تو با نرفتن مشکل داری من با رفتن. شوهر منم هر روز 2 بار یکی صبح یکی هم عصرها میره خونه مادرشوهرم. کاری هم نمیتونم بکنم . خروس نیست که دست و پاشو ببندم. اولها سعی میکردم منم باهاش برم ولی بعدن گفتم ول کن بابا اینجوری باشه که من هر روز خدا اونجام . چه کاریه؟ الان از خدامه که ماه به ماه همسرم بهم نگه بریم خونه مامانم. اونقدر رابطه امو کم کردم که وقتی میرم عین یه مهمون باهام رفتار میکنن. یعنی دیگه اجازه نمیدم عین دختر خودش باهام رفتار کنه. منم موقع قهر شوهرم از خوانواده ام، 6 ماه بدون اون رفتم خونه مادرم و خیلی برام سخت بود و اشتباهم این بود که با اینکه مقصر مادرشوهرم بود ولی پامو از خونه مادرشوهرم قطع نمیکردم. وقتی هم اعتراض میکردم شوهرم میگفت من نمیرم تو هم میای بیا نمیای نیا آزادی. آخرش فکر کردم دیدم من قطع رابطه نمیکنم و بهش شخصیت میدم پر رو میشه و این وضع ادامه داره برای همین نزدیک 3 ماهه قطع رابطه کردم. شوهرم هم تازه داشت حس منو پیدا میکرد مهمونی های بی من و نیش و کنایه ها و نگاههای خانواده اش و حس معذب بودن تو مهمونی بی من . الان دیگه میدونه نره نمیرم امشب داریم میریم شام خونه مادرم بعد 6 ماه .

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط tannaz joon نمایش پست ها
    دوم اینکه:مثل اینکه کلا همه مدل خونمو وسایلمو جابه جا کردن.{یعنی شوهرم واقعا تشخیص نمیده این کار درست نیست} میدونم الان برم خونه بخوام بگم چرا شوهرم خیییلی حق به جانب برخورد میکنه..چکار کنم؟؟؟چه جوری بگم بفهمه کارشون غلط بوده؟؟؟؟؟
    یه فکری به نظرم رسید امتحان کن نتیجه خوبی داره ( برای سوزوندن دل مادرشوهر ) به جای اینکه ناراحت بشی یه کار غیر منتظره بکن بگو وای عزیزم دستت درد نکنه که در نبود من خونه رو تمیز کردی و خونه تکونی کردی . نمیدونستم اینقدر به فکرمی و اصلا حرفی از خانواده همسرت نزن در ضمن نگو چه سلیقه ای داری چون میگه مامانم چیده و تو مجبوری در ادامه حرفات از مامانش هم تشکر کنی. فقط طوری حرف بزن که حس مسئولیتش رو زیاد کنی و کاری رو که نکرده به گردنش بذاری مثلا بگو انگار فرشها رو هم شستی نمیدونستم اینقدر به تمیزی خونه اهمیت میدی؟ خیلی خوشحالم که کمک حالم شدی. تو از کجا میدونستی من تا اومدم میخوام برای زمستون خونه تکونی کنم؟ چقدر کارمو راحت کردی و از این حرفا. مطمنئن باش خانواده شوهرت هم ازش پیگیر میشن عکس العل تو رو و وقتی بدونن به جای دعوا این حرفا رو زندی مادرشوهرت بدتر میسوزه. مطمئن باش نتیجه خوبی میگیری

  5. #65
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 24 دی 93 [ 11:07]
    تاریخ عضویت
    1392-6-21
    نوشته ها
    187
    دستاوردها:
    100 Experience PointsOverdrive1 year registeredTagger First Class
    تشکرها
    143

    تشکرشده 73 در 46 پست

    Rep Power
    0
    Array
    شوهرم تا جزیی ترین مسایلم کف دست خانوادش گذاشته..چه کار کنم بچه ها؟؟چرا هیچکس کمک نمیاد؟؟
    دارم میسوزم از کارای مادرشوهرم..دلم میخواد همین قدر که من دارم میسوزم اونا هم بسوزن..اخه همچین چیز کی دیده که عروس قهر کنه بره مادرشوهر بره خونه عروس اختیار داری کنه.از هرچی خوشش نمیاد یا به نظرش اشغاله بریزه دور؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    مشاورای سایت چرا به من کمک نمیکنین؟؟؟؟؟
    کمک
    کمک
    کمک

  6. #66
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    سه شنبه 30 خرداد 02 [ 12:14]
    تاریخ عضویت
    1388-7-01
    محل سکونت
    همین حوالی
    نوشته ها
    2,572
    امتیاز
    64,442
    سطح
    100
    Points: 64,442, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 25.0%
    دستاوردها:
    VeteranSocialRecommendation Second ClassTagger First Class50000 Experience Points
    تشکرها
    13,202

    تشکرشده 14,121 در 2,560 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    305
    Array
    نظر به اینکه شما تاپیکی دیگری جهت رفع مشکلتون باز نموده اید، این تاپیکتون بسته می شود
    از شما انتظار می رود با صبوری و تمرکز بر روی راهکارها مشکلتون را رفع نمایید


    ========
    تذکر: بازکردن دو تاپیک همزمان ، جهت رفع یک مشکل خلاف قوانین می باشد ،در صورت تکرار طبق مقررات عمل می گردد

  7. کاربر روبرو از پست مفید بالهای صداقت تشکرکرده است .

    فرشته مهربان (جمعه 12 مهر 92)


 
صفحه 7 از 7 نخستنخست 1234567

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. منفی بافی های مادرم به اوج رسیده و من به شدت ضعیف و آسیب پذیر شدم
    توسط tanhaeii در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 15
    آخرين نوشته: سه شنبه 01 تیر 95, 11:28
  2. پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: سه شنبه 18 خرداد 95, 23:02
  3. پاسخ ها: 53
    آخرين نوشته: سه شنبه 01 اردیبهشت 94, 23:28

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 00:06 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.