سلام ساحل جان
اوایل زندگی اقایون دوست دارن زودتر حس استقلال رو تجربه کنن و ناخوداگاه به کوچکترین مسائلی که ممکنه به این حس لطمه بزنه حساس میشن
به خصوص اینکه شما گفتی مادرت یه کوچولو نظر میداده در مورد مسائل زندگی و ....و همین رو ممکنه همسرت هم حس کرده باشه
از طرفی شاید اصلا رفتار خواهر همسرت باب میل همسرت نیست و میترسه که شما هم مثل خواهرش بشی و این موضوع اذیتش میکنه
تا اونجایی که میتونی سعی کن همسرت واقعا حس کنه تنها تکیه گاه شماست.
و نکته دیگه اینکه خیلی روی حرفهای همسرت زوم نکن و حساس نشو
برای داشتن یه زندگی خوب خیلی حرفهای همسرت رو نباید جدی بگیری.مثلا میگه تو امدی برای مادرت ناز کنی با شوخی و خنده موضوع رو جمع کن و ازش برای خودت بت نساز.
اینی هم که میگی همسرت نهایت محبتش اینه که میگه الهی بمیرم کم چیزی نیست ها !
نهایت ابراز علاقه و دوست داشتنه.من کم دیدم مردی که این حرفها رو به همسرش بزنه.
به نظر من هم دست نگه دار و فعلا باهاش صحبت نکن.چون نتیجه نمیده
فقط این اطمنیان قلبی رو بهش بده که اون تو زندگیت در اولویته.به مرور زمان که این رو بفهمه حساسیتش هم کم میشه
موفق باشی
گاهی برای رشد کردن باید سختی کشید،گاهی برای فهمیدن باید شکست خورد،گاهی برای بدست آوردن باید از دست داد،چون برخی درسها در زندگی فقط از طریق رنج و محنت آموخته میشوند.
علاقه مندی ها (Bookmarks)