به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 5 نخستنخست 12345 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 42
  1. #11
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 02 اردیبهشت 91 [ 10:23]
    تاریخ عضویت
    1391-1-19
    نوشته ها
    61
    امتیاز
    759
    سطح
    14
    Points: 759, Level: 14
    Level completed: 59%, Points required for next Level: 41
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    209

    تشکرشده 208 در 54 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: خانواده ام آرامشم رو بهم می زنند!

    ببين فاخته من اصلا دركت نمي كنم. احساس مي كنم تو بعضي چيزها را تعريف نمي كني. مثل اينكه اون ها چرا اين احساس را نسبت به تو دارند.

    فكر مي كني چرا مادرت دوست نداشت تو اون محيط باشي؟

    قصه ات نصفه و نيمه است. همه چيز را صادقانه بگو تا دوستان بتوانند كمكت كنند.

  2. 2 کاربر از پست مفید ليلا موفق 2 تشکرکرده اند .

    ليلا موفق 2 (شنبه 26 فروردین 91)

  3. #12
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 23 شهریور 91 [ 11:17]
    تاریخ عضویت
    1391-12-28
    نوشته ها
    21
    امتیاز
    842
    سطح
    15
    Points: 842, Level: 15
    Level completed: 43%, Points required for next Level: 58
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    16

    تشکرشده 16 در 10 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: خانواده ام آرامشم رو بهم می زنند!

    لیلا جان منم نمی دونم/
    نه می تونم درست ارتباط برقرار کنم و دلیلش رو بپرسم و نه خودش چیزی رک و راست می گن/
    من نمی خوام قضاوتهای خودم رو بگم چون ممکنه برداشتم اشتباه باشه/ بعضا هم دلایل ضد و نقیضی به ذهنم میاد که خوب همش توامان نمی تونن درست باشه/ در واقع منم دنبال علت هستم/

    اما یه چیز راهنمایی می خوام/ شما جای من بودید تو این شرایط قرار می گرفتید چکار می کردید/
    لیلا که من رو درک نمی کنه/
    دوستان دیگه می تونن راهنماییم کنن/

  4. کاربر روبرو از پست مفید fakhteh تشکرکرده است .

    fakhteh (یکشنبه 27 فروردین 91)

  5. #13
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 22 تیر 95 [ 16:53]
    تاریخ عضویت
    1390-8-28
    نوشته ها
    744
    امتیاز
    8,604
    سطح
    62
    Points: 8,604, Level: 62
    Level completed: 52%, Points required for next Level: 146
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    1,594

    تشکرشده 1,946 در 612 پست

    Rep Power
    88
    Array

    RE: خانواده ام آرامشم رو بهم می زنند!

    وای فاخته جان
    تو با مامانتم تعارف داری؟
    خوب بشین خوب و منطقی با مامانت صحبت کن یه بار که کسی نیست و خودتون دوتایین و محیطم آروومه حرف بنداز و بگو از این چیزا ناراحتم ببین مامانت چی میگه مطمئن باش اگه بی احترامی به تو باشه مامانتم تاییدت میکنه.خیلی رک و راست یک بار برای همیشه باشون سنگهاتو وا بکن

    که چی میشینی حرص میخوری؟؟؟ اصلا چرا انقدر برات مهمن؟؟؟ اگه واقعا انقدر رفتارشون بده مطمئن باش خودشونو خراب میکنن نه تو رو .آدمها با رفتار و اخلاق خودشون شخصیتشونو نشون میدن نه با تایید یا رد دیگران

    براشون میتونی دعا کنی که خدا ببخشتشون و هدایتشون کنه به سوی راه درست و رفتار مودبانه

  6. 2 کاربر از پست مفید جوانه؟؟؟ تشکرکرده اند .

    جوانه؟؟؟ (شنبه 26 فروردین 91)

  7. #14
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 15 بهمن 91 [ 21:16]
    تاریخ عضویت
    1390-8-08
    نوشته ها
    225
    امتیاز
    1,705
    سطح
    24
    Points: 1,705, Level: 24
    Level completed: 5%, Points required for next Level: 95
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    599

    تشکرشده 601 در 179 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: خانواده ام آرامشم رو بهم می زنند!

    بهترین کار گفتگو هست. و اصل گفتگو برای تو، یاد گرفتن رفتار جرات مندانه هست.
    باید پای تلفن، وقتی مامان بهت گفتن که دوست نداشتن دیروز تو اون محیط باشی، رک دلیل رو میپرسیدی.
    باید رک بهشون میگفتی که چرا این رفتارها رو دارند و به علت رنجشت امروز نمیری.


    تو از خانوادت انتظار رفتار جرات مندانه داری (که خودشون بهت دلیل رفتار و یا ناراحتیشون رو بگن) در حالی که خودت رفتار جرات مندانه نداری.

    از خودت شروع کن. به محض اینکه شروع کنی، میبینی چقدر آسون مسئله حل میشه.

  8. 4 کاربر از پست مفید roze-zard تشکرکرده اند .

    roze-zard (شنبه 26 فروردین 91)

  9. #15
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 14 مهر 91 [ 00:43]
    تاریخ عضویت
    1391-1-23
    نوشته ها
    37
    امتیاز
    751
    سطح
    14
    Points: 751, Level: 14
    Level completed: 51%, Points required for next Level: 49
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    66

    تشکرشده 68 در 24 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: خانواده ام آرامشم رو بهم می زنند!

    نقل قول نوشته اصلی توسط fakhteh
    لیلا جان منم نمی دونم/
    نه می تونم درست ارتباط برقرار کنم و دلیلش رو بپرسم و نه خودش چیزی رک و راست می گن/
    من نمی خوام قضاوتهای خودم رو بگم چون ممکنه برداشتم اشتباه باشه/ بعضا هم دلایل ضد و نقیضی به ذهنم میاد که خوب همش توامان نمی تونن درست باشه/ در واقع منم دنبال علت هستم/

    اما یه چیز راهنمایی می خوام/ شما جای من بودید تو این شرایط قرار می گرفتید چکار می کردید/
    لیلا که من رو درک نمی کنه/
    دوستان دیگه می تونن راهنماییم کنن/
    سلام فاخته جان
    من اگه جاي شما بودم در ارتباط با اين مسئله با خانواده صحبت مي كردم
    و مي گفتم كه چقدر اذيت مي شم
    اينجوري ك نميشه
    اينكه نيما روزها اونجا مي مونه دليل نميشه كه شما ازار ببيني
    من فكر ميكنم اين ها توي رفتار نيما هم تاثير داشته باشه
    امكان اينكه پرستار بچه بگيري هست؟

  10. 2 کاربر از پست مفید malahat تشکرکرده اند .

    malahat (شنبه 26 فروردین 91)

  11. #16
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 15 آذر 91 [ 02:06]
    تاریخ عضویت
    1390-5-27
    نوشته ها
    1,122
    امتیاز
    4,639
    سطح
    43
    Points: 4,639, Level: 43
    Level completed: 45%, Points required for next Level: 111
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    4,800

    تشکرشده 4,874 در 1,141 پست

    Rep Power
    127
    Array

    RE: خانواده ام آرامشم رو بهم می زنند!

    به نظر من هم بهترین کار اینه که رک و راست بشینی باهاشون صحبت کنی
    و علت کاراشونو بپرسی

    البته مودبانه باید گفتگو کنی نه اینکه تهش بشه این جمله



    اما نمی تونم حرفم رو بزنم/ یعنی دعوا میشه/ تا میام حرفی بزنم جبهه می گیرن/
    یه بار به مادرم گفتم که مادر جان چرا برادر و زن برادرم وقتی نیما دنیا اومد نیومدن بیمارستان/ مادرم قرمز شد و عصیانی شد و گفت اونها دوبار دعوتت کردن تو جواب ندادی/ درصورتیکه یبار عید رو می گفت که دعوت کرده بودم و ظاهرا یادش رفته بود/ یبارشم من اواخر حاملیگم بود و حالم بد بود و نمی تونستم/ خلاصه دعوا شد و مادرم خودش رو زد و ...

    پس باید آداب گفتگو رو یاد بگیری همینطور اونا هم باید مهارت شنیدن رو بلد باشن

    اگر میخوای یاد بگیری کلیک کن

  12. 3 کاربر از پست مفید گلنوش67 تشکرکرده اند .

    گلنوش67 (دوشنبه 28 فروردین 91)

  13. #17
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 23 شهریور 91 [ 11:17]
    تاریخ عضویت
    1391-12-28
    نوشته ها
    21
    امتیاز
    842
    سطح
    15
    Points: 842, Level: 15
    Level completed: 43%, Points required for next Level: 58
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    16

    تشکرشده 16 در 10 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: خانواده ام آرامشم رو بهم می زنند!

    فامو جان حرفات بهم آرامش داد منون/

    رز زرد عزیز حق با شماست / همه حرفات درسته/ بعلاوه اینکه من مهارت گفتگو هم ندارم/
    تو پست قبلیم گفتم که سر موضوع نیومدن برادرم و زنش به بیمارستان برای دیدنم که به مامانم گفتم چه غش غلقی! به پا شد/
    دو دفعه دیگه هم سعی کردم باهاش حرف بزنم همینجوری دعوا شد/

    امروز که نرفتم اون یکی برادرم اومد سوغاتی هام رو بده/ دوباره چنان عصبانی بود و دندون هاشو فشار می داد که اصلا ترسیدم نزدیکش برم/ نمی دونم تو رودربایستی اورد ناراحت بود یا چیز دیگه ای شذه بود/ به مادرم گفته بودم خودم میام می گیرم و داداش رو تو رودربایستی ننداز/

    یه بار بهش گفتم وقتی میام خونتون بعدش می شینم کلی گریه می کنم و از این حرفا/ گفت تو نمی تونی ما رو عوض کنی

    حالا زنگ زدم که ازش بابت سوغاتی تشکر کنم بازم ازش می پرسم که چرا گفتی دوست نداری تو اون محیط باشی/ ببینم چی میشه

    ملاحت جان و گلنوش عزیز/
    پستتون رو الان دیدم/ ممنون

  14. 2 کاربر از پست مفید fakhteh تشکرکرده اند .

    fakhteh (شنبه 26 فروردین 91)

  15. #18
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 11 خرداد 93 [ 23:52]
    تاریخ عضویت
    1390-5-12
    نوشته ها
    124
    امتیاز
    2,939
    سطح
    33
    Points: 2,939, Level: 33
    Level completed: 26%, Points required for next Level: 111
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    209

    تشکرشده 209 در 78 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: خانواده ام آرامشم رو بهم می زنند!

    فاخته جون میشه اطلاعات بیشتری از خودت و خانوادت بدی ؟‌ مثلا اینکه چند سالته ؟ کی ازدواج کردی ؟ آیا قبل ازدواج هم رفتار خانوادت به همین صورت بوده ؟

    راستش منم خیلی نمی تونم بفهمم چرا خانوادت می بایست یه همچین رفتاری باهات بکنن اما بی دلیل که نمیشه ...
    من اگه بودم مستقیم می گفتم که من از رفتار شما ناراحت می شم . برای چی این حرکات رو می کنین ، و اگه هم رفتارشون عوض نمی شد سعی می کردم تا جایی که می تونم نبینمشون . تعارف و این حرفها که نداریم وقتی خانواده ام باعث آرامشم نمی شن برای چی به رفت و آمد باهاشون ادامه بدم ؟

    یه چیزی که به ذهنم می رسه اینه که شاید شما توی یه چیزی از اونا بالاتری ( مثل تحصیلات یا هر چیز دیگه ) اونا احساس می کنن که شما خودتو گرفتی و واسه همین به این شیوه جلوت برخورد می کنن تا شاید از غرورت کم بشه ....

    در مورد شوهرت چیزی نگفتی ... رفتارشون با شوهرت چطوریه ؟ یا جلوی شوهرت باهات چطوری رفتار می کنن؟

  16. 2 کاربر از پست مفید melisaa تشکرکرده اند .

    melisaa (شنبه 26 فروردین 91)

  17. #19
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 23 شهریور 91 [ 11:17]
    تاریخ عضویت
    1391-12-28
    نوشته ها
    21
    امتیاز
    842
    سطح
    15
    Points: 842, Level: 15
    Level completed: 43%, Points required for next Level: 58
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    16

    تشکرشده 16 در 10 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: خانواده ام آرامشم رو بهم می زنند!

    نقل قول نوشته اصلی توسط melisaa
    یه چیزی که به ذهنم می رسه اینه که شاید شما توی یه چیزی از اونا بالاتری ( مثل تحصیلات یا هر چیز دیگه )
    این رو درست حدس زدی
    اما بقیه اش رو نمیدونم/ اگر قسمت دوم حدستون هم درست باشه برای من قابل قبول نیست که دیگران رو متهم به غرور کنیم و بعد هم اینطور ناجوانمردانه خردشون کنیم/

    الان چند سالی هست که اینقدر بدرفتار شدن/ جلوی شوهرم هم بد رفتار می کردند و بخصوص زن برادرم/ خدا رو شکر فعلا شوهرم باهاشون رفت و آمد نمیکنه و من تازه خوشحالم/

  18. #20
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 19 بهمن 91 [ 01:56]
    تاریخ عضویت
    1390-12-03
    نوشته ها
    107
    امتیاز
    1,165
    سطح
    18
    Points: 1,165, Level: 18
    Level completed: 65%, Points required for next Level: 35
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    142

    تشکرشده 145 در 53 پست

    Rep Power
    23
    Array

    RE: خانواده ام آرامشم رو بهم می زنند!

    اگه میتونی خوب فکرکنم وببین چه رفتاروحرکات وحرفایی باخانوادت داشتی که بعضاناراحتشون کردی؟؟؟عزیزم ممکنه یکیشون واقعابدباشه دوتاشون ولی وقتی ازکل خانوادت همچین رفتارایی میبینی بدون که ایراداصلی ازخودتوعه(البته نمیگم اوناکاملابی تقصیرن).لطفاصداقت داشته باش واقع بین باش هیچ معلولی بدون علت به وجودنمیاد

  19. 2 کاربر از پست مفید pink butterfly تشکرکرده اند .

    pink butterfly (یکشنبه 27 فروردین 91)


 
صفحه 2 از 5 نخستنخست 12345 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 08:51 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.