من عاااااشق قدم زدنم
يه بار كه سر بچه بازي خودم(البته خداييش به خاطر يه سري سختي ها خيلي زودرنج شده بودم) ازش دلخور شده بودم،خيلي مهربون بهم گفت يه جاي جديد واسه قدم زدن پيدا كردم و رفتيم اونقد قدم زديم كه ...
خيلي خوش گذشت
----------------------
يه بار هم كلي گريه م گرفته بود و اونو مقصر ميدونستم توي به وجود اومدن اون شرايط سخت (هرچند عزيزم خودش قرباني بود) ، اما وقتي مهربون و متواضعانه باهام رفتار كرد و گفت ميدونم تو اين مدت خيلي اذيت شدي ،همين دركش همه دلخوريهامو از بين برد و بيشتر دوسش دارم...
فكركنم برعكس نوشتم
بايد كارهايي كه خودم واسه رفع دلخوري انجام دادم بنويسم؟
علاقه مندی ها (Bookmarks)