سلام به همه دوستان
این چند وقت که نبودم عجب اتفاقاتی افتاده ها
راستی من دوبار شوهرم را دیدم
یکبار با واسطه در منزل یکی از دوستان
یکبار بی واسطه توی رستوران
که بار دوم توی رستوران برای من خیلی مفید بود
اگرچه شوهرم بر تصمیم طلاق ایستاده هست ولی ضد و نقیض در سخنانش بسیار به چشم می خورد که می خواهم با کمک شما دوستان آن را برطرف کنم
شوهرم روی دنده چپ افتاده پیاده هم نمیشه
با من که تنها هست آنقدر خوب هست
بعد جلوی خانواده اش یهو آمپرش میره بالا
بعد با خانواده من سر جنگ پیدا می کنه
اصلا نمی دونم چه کار کنم
ولی یه اطمینان قلبی توی دلم هست یه آرامش که من از طرف خدا می دونمش ته دلمو رو آروم کرده
الان چند روزی است که مرخصی گرفته ام و خونه در استراحت بودم خیلی خوشحال و با نشاطم
از زمانیکه یادم میاد اینقدر احساس آرامش نداشتم
اصلا دلهره کار و بچه و شوهر و... ندارم
خداجون شکرت که این روحیه را بهم دادی
امشب اگر شوهر عالیقدر ابنجانب لطف کنند و تشریف بیاورند قرار هست در منزل مادر شوهرم به حساب کتابها رسیدگی بشود فکر نکنم بیاد از یه چیزی میترسه که نمی خواد خانواده اش بفهمند
حالا اگر اومد که اومد اگر نیومد من دلم می خواد بازهم مرخصی ام رو تمدید کنم و در آرامش باشم
اخ که نمی دونید زیر فشار نبودن چه کیفی داره
علاقه مندی ها (Bookmarks)