به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 17
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 02 مرداد 01 [ 23:19]
    تاریخ عضویت
    1394-6-14
    نوشته ها
    128
    امتیاز
    7,807
    سطح
    59
    Points: 7,807, Level: 59
    Level completed: 29%, Points required for next Level: 143
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    37

    تشکرشده 145 در 70 پست

    Rep Power
    28
    Array

    اصلا ارتباط با اقایون رو بلد نیستم

    سلام.
    من یک دختر 22ساله ام.دانشجو هستم.
    اصلا ارتباط با اقایون رو بلد نیستم.انقدر جدی به نظر میام و اخم و تخم میکنم که کسی جرات نداره بیاد طرفم.
    مدت هاست دارم به این موضوع فکر میکنم که چقدر ساده ام که دوست پسر نداشتم.
    واقعا به طور مشهود تفاوتمو با بقیه ای که ارتباطی داشتن متوجه میشم.
    حالا تو این سن فهمیدم تمام باورهام غلط بوده احمقانه ترین فکر همینه که با خودت بگی من پاکم دیگه انگار دوره خواستگاری گذشته دختر پاک هم یک جوک خنده داره
    یک زمانی افتخارم بود با پسری نرفتم بیرون الان میگم جز یک فکر غلط نبوده که تو مخم فرو کردن .

    خیلی ناراحت میشم وقتی یکی میگه تو خیلی خانومی اینو جدا میگم واقعا پشیمونم ...

    کمکم کنید تا کمی فکرمو باز کنم نمیتونم با پسری ارتباط بگیرم نه دوستی متعدد من اصلا نمیتونم یک ارتباط ساده کاری داشته باشم انقدر فکرم بسته است .یعنی وقتی میبینم همزمان با من دوستم که ادم موجهی هم هست با همین ارتباط درست و طرز برخورد صحیح الان ازدواج کرده با شرایط دلخواهش یا دوست دیگم که کاملا در جریانشم با همین برخورد درست که تو ذهن من گناهه(شما بگین چت غیرضروری و غیرکاری و جوک خنده با پسرا گناه نیست ؟)الان داره ازدواج میکنه.
    اونوقت من باید درگیر یک رفتار درست باشم .
    ضمنا من به لحاظ اجتماعی ادم فعالی هستم

  2. کاربر روبرو از پست مفید ابی اسمان تشکرکرده است .

    زندگی خوب (یکشنبه 28 آبان 96)

  3. #2
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 02 مرداد 01 [ 23:19]
    تاریخ عضویت
    1394-6-14
    نوشته ها
    128
    امتیاز
    7,807
    سطح
    59
    Points: 7,807, Level: 59
    Level completed: 29%, Points required for next Level: 143
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    37

    تشکرشده 145 در 70 پست

    Rep Power
    28
    Array
    این موضوع خیای زجرم میده که 22سال با باورهای اشتباهم خودمو از خیلی چیزها محروم کردم.حالا هم بخاطر این همه سادگی

    کاش انقدر تو مخم فرو نمیکردن این گناهه اون گناهه.اگه به گناهه که فعلا گناهکارا (در زمینه ارتباط با اقایون و نه دوستی متعدد)شرایط بسیار مطلوبی دارن
    اونوقت من باید بشینم تا مادر اقا مسری که روحشم خبر نداره براش رفتن خواستگاری منو برانداز کنه .متنفرم از اینهمه حس بدی که خودم برای خودم درست کردم.
    من یک دنیا خوشی و یک دنیا فکر اسوده به خودم مدیونم.من صفر هزار عقبم....
    چون تازه الان که توان تغییر ندارم به این نتیجه رسیدم یک عمر باورهام اشتباه بوده و وعده های که بهش دل خوش کرده بودم برای من نبوده ...
    دلم خیلی گرفته و با تک تک جملاتم اشک میریزم،من از سادگی خودم متنفرم....

  4. کاربر روبرو از پست مفید ابی اسمان تشکرکرده است .

    زندگی خوب (یکشنبه 28 آبان 96)

  5. #3
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    سه شنبه 28 فروردین 03 [ 01:56]
    تاریخ عضویت
    1390-10-11
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    2,483
    امتیاز
    37,786
    سطح
    100
    Points: 37,786, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsRecommendation Second ClassVeteranOverdriveTagger Second Class
    تشکرها
    8,332

    تشکرشده 10,023 در 2,339 پست

    حالت من
    Ashegh
    Rep Power
    372
    Array
    سلام
    اشتباه میکنی دوست عزیزم
    کی گفته باید حتما دوست پسر داشت؟
    ایه قران داریم که زنان و مردان پاک برای یکدیگر هستن.فکر کنم سوره نور باشه.مصداق این ایه میدونی چیه؟

    مثلا اگر دوست پسر داشتی و ببخش که اینطور میگم هزار و یک کار انجام میدادی الان سرت رو میگرفتی بالا ؟!
    پس گناه مردی با نیت پاک میامد سراغ شما و شما رو به عنوان یک زن پاک انتخاب میکرد چی بود؟اون موقع دچار عذاب وجدان نمیشدی؟(اگر الوده و اسیر روابط شده بودی)
    ما نمیگیم با مردها ارتباط نداشته باش .اما میتونی در چهارچوب مسائل عرفی و اخلاقی با همکلاسی و سایر مردها ارتباط داشته باشی.
    چرا شما فکر میکنی چون اون دو تا دوستات ازدواج کردن یعنی موفق و خوشبختن ؟!
    مطمئن باش مرد و یا زنی که روابط متعدد قبل از ازدواج رو تجربه میکنه اولا اینکه حتما همسرش هم کم و بیش اون ارتبااطات رو داشته
    دوما اینکه زیادی باز بودن و روشنفکر بودن ! باعث میشه زندگی های بعده ازدواج خوب نباشه و مدام بحث مقایسه پیش بیاد.
    شما الان حرفهای من رو شاید خوب متوجه نشی.اما روزیکه کنار همسرت قرار گرفتی میفهمی چقدر اسوده خاطری.نه نگرانی از پیام ها و تلفن ها و عکس ها و ....از روابط گدشته و نه عذاب وجدان داری.
    و اینکه سعی کن با فرهنگ و شرایط عرف ایران کنار بیای.
    در هر صورت همچنان خواستگاری و ازدواج سنتی امن ترین نوع ازدواجه و مطمئن باش پسری که مادرش براش اقداام میکنه خیلی قابل اعتماد تر از دوست پسریه که دوست داره همه جور روابطی رو با دخترهای زیادی تجربه کنه و اخر سر پاک ترینشون رو انتخاب کنه.
    بازم تاگید میکنم داخل اجتماع باش و ارتباطاتت رو داشته باش.
    گاهی برای رشد کردن باید سختی کشید،گاهی برای فهمیدن باید شکست خورد،گاهی برای بدست آوردن باید از دست داد،چون برخی درسها در زندگی فقط از طریق رنج و محنت آموخته میشوند.


  6. 4 کاربر از پست مفید maryam123 تشکرکرده اند .

    Ye_Doost (دوشنبه 29 آبان 96), ابی اسمان (دوشنبه 29 آبان 96), بی نهایت (دوشنبه 29 آبان 96), جوادیان (دوشنبه 29 آبان 96)

  7. #4
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 02 اسفند 96 [ 01:22]
    تاریخ عضویت
    1396-8-28
    نوشته ها
    3
    امتیاز
    22
    سطح
    1
    Points: 22, Level: 1
    Level completed: 43%, Points required for next Level: 28
    Overall activity: 7.0%
    تشکرها
    0

    تشکرشده 7 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام من با نظر هردو نفر موافقم از یه طرف مارو تو دین و جامعه از مردا می ترسونن از یه طرف مارو می خوان شوهر بدن به نظر من نیاز نیست دوست پسر داشت فکر می کنم البته نظر منه از هیچ طرف بوم نباید افتاد ادم باید میانه رو باشه نه اونقدر اخم کرد که ملتو فراری بده ن سبک باشه که به ادم انگ خرابی بزنن البته قسمت ادمم هرچی باشه میشه

  8. 5 کاربر از پست مفید coyness تشکرکرده اند .

    Ehsaan (یکشنبه 12 آذر 96), Ye_Doost (دوشنبه 29 آبان 96), ابی اسمان (دوشنبه 29 آبان 96), بی نهایت (دوشنبه 29 آبان 96), خانم مهندس (دوشنبه 29 آبان 96)

  9. #5
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 17 دی 98 [ 01:15]
    تاریخ عضویت
    1395-4-04
    نوشته ها
    194
    امتیاز
    6,016
    سطح
    50
    Points: 6,016, Level: 50
    Level completed: 33%, Points required for next Level: 134
    Overall activity: 64.0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    369

    تشکرشده 353 در 152 پست

    Rep Power
    44
    Array
    سلام.

    هیچ انسانی کامل نیست. همه ی آدمایی که در اطرافت میبینی و از نظر شما آگاه و فهمیده هستن، از روز اول این طور نبودن. به مرور زمان و با کسب تجربه به جایگاه فکری فعلی رسیدن.

    شما هم به جز شخص خودت کسی نیست که جلوتو گرفته باشه و نذاره در زندگی به موفقیت برسی.

    خیلی از دخترای مذهبی هستن که هم پاکن و هم روابط اجتماعی دارن. شما بهتره به جای خشم و عصبانیت و توهین به خودت و تفکرت کمی زندگی کردن یاد بگیرید .

    به جای ایراد گرفتن از تفکری که شما رو در دوران نوجوانی و ابتدای جوانی و خام بودنتون از شر بسیاری از خطرات ازجمله یک سری مردهای بیمار که صرفا به دنبال تمایلات خودشون هستن

    در امان نگه داشته، اول سعی کنید ممنون باشید!!! چون به هر حال چنین تفکری باعث شده تا این سن گیر آدم های آشغال نیوفتید و با روانی سالم تا این سن زندگی کنید. دوم این که قبول

    کنید بزرگ شدید. الان که توان حفاظت از خودتون در مقابل خطرات رو دارید و توان این رو دارید که خوب رو از بد تشخیص بدید دیگه دلیلی برای خیلی از تفکرات و رفتارها وجود نداره. با حفظ

    برخی از خطوط قرمز واجب تغییر خیلی از تفکرات نه تنها خوبه بلکه لازمه!!! لازم نیست گلایه کنید و ناراحت باشید و به کسی توضیح بدید که چرا فقط تغییر کنید:)

    اگه فکر می کنید با تقلید رفتار دوستانتون شما هم می تونید به موفقیت در ازدواج برسید این کار رو انجام بدین تا از زندگی عقب نیوفتید.

    در ضمن یکی از تفکراتی که واجبه هر آدمی تغییر بده اینه که آدم نباید خودش با دوستاش مقایسه کنه. هر کسی زندگی خودش رو داره. هر کس باید منافع خودش رو ببینه ممکنه شرایط

    آدما با هم متفاوت باشه و این شرایطه که باعث بروز یک سری رفتارها میشه و مقایسه دو تا آدم با شرایط متفاوت درست نیست.

    و اینکه که ظاهر زندگی دیگران رو فقط نباید دید. هر ظاهری ممکنه باطنی متفاوت داشته باشه.

    شاد باشید :)

  10. 2 کاربر از پست مفید زندگی خوب تشکرکرده اند .

    ابی اسمان (دوشنبه 29 آبان 96), خانم مهندس (دوشنبه 29 آبان 96)

  11. #6
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 29 خرداد 97 [ 16:28]
    تاریخ عضویت
    1396-8-23
    نوشته ها
    46
    امتیاز
    1,218
    سطح
    19
    Points: 1,218, Level: 19
    Level completed: 18%, Points required for next Level: 82
    Overall activity: 7.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    44

    تشکرشده 89 در 32 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام عزیزم
    اول از همه بهت بگم که دلیل موفقیت اون دخترا در رابطه با جنس مخالف و ازدواج اینه که خیلی سعی و خطا کردن. یعنی شما میبینی یه دختر همسنت مثلا ازدواج خوبی داشته یا یه رابطه نزدیک به ازدواج داره و فکر میکنی ا چه راحت اینکارو کرده! مطمئن باش اصلا هم راحت نبوده برای خودش. فکر میکنی با نفر اولی که دوست شده تونسته همه جوره هماهنگ بشه و آخرشم به ازدواج برسه؟ خیلی احتمال همچین چیزی کمه. بخصوص برای دخترهایی که توی سن کم شروع میکنن به دوستی با پسرها. این آدمها کلی تجربه کسب میکنن کلی شکست توی راهشون دارن چه شب ها که شاید برای قهر و جدایی هاشون گریه کرده باشن و حالا بعد چندین سال سعی و خطا تونستن به چیزی که میخوان برسن.


    من هم مثل دوستان تایید نمیکنم بری سمت اینکه خودتو ول کنی و خیلی راحت با پسرها رابطه برقرار کنی ولی به نظرم درست هم نیست بشینی منتظر خواستگار سنتی! آدم هر چیزی که میخواد رو باید با تلاش بدست بیاره تا هم براش ارزش بیشتری داشته باشه هم توش موفق تر باشه.
    من خیلی موارد خواستگاری های سنتی رو دیدم که مادر پسر برای اینکه پسرش رو از لجنزاری که داره توش دست و پا میزنه دربیاره میره براش یه دختر نجیب و پاک پیدا میکنه به خیال اینکه پسرش به راه بیاد و خودت دیگه سرنوشت اون دختر بیچاره رو حدس بزن. بنابراین هر پسری که نشناخته خواستگاریت اومد رو فکر نکن حتما پاکه و در این موارد هم خیلی خیلی تحقیق کن چون الان مثل زمان قدیم نیست دیگه و پسر چشم و گوش بسته کمتر پیدا میشه.


    به نظر من ولی راه درست تر اینه که شما خودت عاقلانه انتخاب کنی. کار خوبی کردی که تا این سن صبر کردی و از نوجوونی دراومدی و عاقل تر شدی ولی از این به بعد میتونی با رعایت یه خط قرمزهایی برای خودت رابطه معمولی با پسرها داشته باشی. مثلا برای خودت خط قرمز بذاری که پیش از ازدواج رابطه جنسی برقرار نکنی یا جلوی وابستگیتو بگیری و جایی که احساس خطر کردی فکر کن یه کش دستت بستی و به خودت یه تلنگر بزن و در حقیقت خودت مراقب خودت باش و هیچ وقت هیچ وقت دل خوش به حرف پسرها نکن. یادت باشه پسری که خوب و مرد زندگی باشه بیشتر از اینکه حرف بزنه عمل میکنه!


    برای اینکه از حالت اخم و تخم با پسرها هم دربیای میتونی از روابط جمعی شروعی کنی. ببین تو دانشگاه بچه هاتون اکیپی با هم جایی میرن باهاشون همراه شو با همچین گروه هایی دوست بشو و کم کم که با پسرها صحبت های عادی داشته باشی یخت آب میشه و دیگه برات سخت نیست.
    ولی تاکید میکنم خط قرمزهایی که برای خودت اول کار مشخص میکنی رو هیچ وقت زیر پا نذاری و مراقب خودت و احساساتت باشی در همه حال. هیچ کس مهمتر از خودت نیست

  12. 2 کاربر از پست مفید Fariba.89 تشکرکرده اند .

    ابی اسمان (دوشنبه 29 آبان 96), خانم مهندس (دوشنبه 29 آبان 96)

  13. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 02 مرداد 01 [ 23:19]
    تاریخ عضویت
    1394-6-14
    نوشته ها
    128
    امتیاز
    7,807
    سطح
    59
    Points: 7,807, Level: 59
    Level completed: 29%, Points required for next Level: 143
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    37

    تشکرشده 145 در 70 پست

    Rep Power
    28
    Array
    (سلام .دقیقا دنبال مصداق این ایه هستم.مگر نه اینکه خدا گفته پاک باش تا یک ادم پاک قسمتت کنم.خیل خوب من به قولم تا حد توانم عمل کردم .برخلاف چهره جدی ام بسیار احساساتی ام بابالاخره من هم ادم هستم و دیگه کم کم به سنی رسیدم که احساس نیاز به حضور یک جنس مخالف میکنم.ولی حالا میبینم دقیقا دخترا به سه دسته تقسیم میشن یا خودشون دست به کار میشن و با چیزی که تو ذهن من اسنش گناهه همسری مطابق معیارشون پیدا میکنن.
    یا پاک هستن و بخاطر زیبایی یا خانواده پر سرزبون و معروف خواستگارای زیادی دارن که اونها هم مطابق معیارشون ازدواج میکنن

    میمونن دسته سوم.ادمایی که پاک هستن ولی نه انقدر زیبان نه خانواده ای دارن که حتی همون خواستگارایی که دارن رو فراری نده.

    من نمیگم دوستی متعدد خوبه دوبارم گفتم تو متنم.
    من نمیگم زیادی باز بودن



    بنده فعالیت اجتماعی زیادی دارم.تو نهاد ها و کانونهای مختلف.از اخرین باری که اومدم همدردی ،کوبیدم و از نو ساختم.


    ولی تو اجتماع بودنم باعث نشده بتونم با اقایون درست برخورد کنم.مغرورم.زیادی خودمو جلوی اقایون میگیرم و اخم میکنم.
    با اینکه اصلا ادم اخمو و جدی نیستم.

    ضمنا بحث من تنها ازدواج نیست.البته که ازدواجم هست ولی فقط اون نیست.منم میحوام ادم دلخواهمو جذب کنم ولی بلد نیستم

  14. #8
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 29 بهمن 02 [ 14:38]
    تاریخ عضویت
    1390-2-14
    نوشته ها
    1,633
    امتیاز
    42,408
    سطح
    100
    Points: 42,408, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialOverdriveVeteranTagger First Class25000 Experience Points
    تشکرها
    5,992

    تشکرشده 8,207 در 1,574 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    366
    Array
    سلام آبی آسمان عزیز

    پست مفید عشق آفرین جان در این رابطه است خوندن اون رو به شما پیشنهاد می کنم.

    نقل قول نوشته اصلی توسط عشق آفرین نمایش پست ها
    سلام عزیزم. پیشاپیش عرض کنم این نظر شخصی من هست و البته فکر کنم صادقانه و رک مطرح کنم بهتر بتونم به مقصود رهنمون بشم.
    پرسش های شما چند بخش مجزا داره.
    1. مورد عاطفی
    2. سوء تعبیر
    3. مهارت ارتباطی

    * مورد عاطفی: انسان ها به اقتضای ذات هم به دریافت محبت و هم به بخشش اون احتیاج دارند. اما هیچ قانونی وجود نداره که حتما این محبت روی یک شخص خاص سرمایه گذاری بشه. میتونه تمامی افرادی باشه که شخص به گونه ای باهاشون در ارتباطه. یعنی یک فرد با عزت نفس و سلامت روحی مایله این احساس عظیم رو در پکیج های متناسب با جایگاه هر فرد با او سهیم بشه. تمایل به ازدواج امری طبیعی و نرمال هست. اما نه در حدی که شخص در عواطف اش دچار بحران بشه. (این پارامتر وابستگی و وابسته سازی هست) اگر شخصی احساس کرد تحت فشار عواطفش هست، به گونه ای که طبیعت زندگیش مختل شده یعنی مشکل جای دیگری هست. مشکل آنجاست که فرد در هدف گذاریش دچار مشکل و سردرگمیه. مشکل اینه که فرد بر مبنای هیجاناتش عمل میکنه و به این هیجانات با تخیلاتش روزانه بال و پر میده. مشکل اینه که در روابط اجتماعیش به عنوان یک موجود اجتماعی دچار مشکله و عزت نفس کافی نداره.

    * سوء تعبیر: آنچه که من از متن شما متوجه شدم این هست: " من ازدواج نکردم چون جذاب نیستم و جذاب نیستم چون محدودیت دینی، فرهنگی و ارتباطی دارم"
    {جذابیت با جلب توجه متفاوته. برای اینکه فردی شخصیت جذاب داشته باشه نیاز نیست جلب توجه کنه. نیاز نیست متانت خودش رو خدشه دار کنه، یا کانون توجه باشه. شخص جذاب عزت نفس، متانت، دانش، نگرش و مهارت ارتباطیش او رو جذاب کرده. نه ارتباطات بی قید و شرطش}

    * مهارت ارتباطی: مهارت ارتباطی با توانایی برقراری رابطه متفاوته. هرچند از اون جدا نیست. این که بتونی با آقایی گفت و گو کنی صرفا به معنای مهارت ارتباطی نیست. ارتباط میتونه بدون کلام اتفاق بیوفته. تعبیر مهارت ارتباطی بیشتر به کنترل، نظارت و هدایت یک رابطه اشاره داره. چقدر در یک رابطه احترام هست؟ چقدر درک هست؟ رابطه با کی و چه حد از رابطه صحیح هست؟ چقدر نجابت هست؟ چه اندازه کلام و رفتار ممانع از تنش هست؟ چه مقدار کلام و رفتار تاثیر گذار و در آن منطق و انصاف و رعایت حقوق هست و غیره. یعنی بیشتر تاکید بر عزت نفس هست. نه اینکه فرد با همه بی هیچ محدودیتی رابطه بگیره یا دلبری و عامیانه تر مخ زنی کنه.
    کسی که در ارتباطش مهارت داره، خودشه، صادقه و سعی داره ضعف های رفتاریش رو بهبود ببخشه، نه اینکه نقش یک فرد پررو یا با اعتماد به نفس رو بازی کنه. ضمن اینکه رابطه گرفتن با جنس مخالف برای دوست یابی مناسب تره تا ازدواج!
    یک رابطه سالم اجتماعی با جنس مخالف، هدف و محدودیت داره. هدفش مثلا درسه، کاره، خریده، نه ازدواج و روابط هم به همان ها محدود میشه نه بیشتر. تو همین هم مهم اینه که انسان خودش رو فریب نده.

    اگر قصد ازدواج دارید بهتره روی مهارت های رفتاری، اعتماد بنفس، عزت نفس، صبر و شکیبایی، هدف گذاری ها، حوصله و زبر و زرنگی و خویشتن داری و غیره سرمایه گذاری کنید. روی فعالیت های اجتماعی ، نوع دوستی، خدمت، انرژی مثبت، شادمانی و طراوت، تعامل. این که شما ایده آل گرایانه یک مدینه فاضله از زندگی مشترک در ذهنتون ترسیم کنید و درمان تمام مشکلات عاطفی و تنهایی و کاستی های زندگیتون بدونید و هی تخیل اش کنید نه تنها کمکی به شما نمی کنه، بلکه گمراهتون هم می کنه و لطمه ای به انتخابتون هست.

    شما روزی آماده ازدواج هستید که شناختتون از خودتون و خواسته هاتون کامل شده باشه و قبل از ازدواج به تنهاییتون و عواطفتون پاسخ مناسب داده باشین و آرامش رو در گرو ازدواج نبینید.

  15. کاربر روبرو از پست مفید بی نهایت تشکرکرده است .

    Erica (دوشنبه 29 آبان 96)

  16. #9
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 01 آذر 02 [ 13:37]
    تاریخ عضویت
    1393-2-30
    نوشته ها
    162
    امتیاز
    8,980
    سطح
    63
    Points: 8,980, Level: 63
    Level completed: 77%, Points required for next Level: 70
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    11

    تشکرشده 336 در 126 پست

    Rep Power
    42
    Array
    سلام دوست عزیزم . این تاپیک را بخوان. به خصوص پست مدیر همدردی و لینک هایی که معرفی کرده اند.
    http://www.hamdardi.net/thread44818-2.html#post437847
    همچنین این تاپیک را هم با حوصله بخوان.
    http://www.hamdardi.net/thread-17296.html.
    و اما از خودم برایت بگویم. من از شما چند سال بزرگتر هستم. مجرد هستم و در کنار خانواده ام خوشبختم. تا این لحظه با هیچ پسری ارتباط دوستی نداشته ام . اما حتی یک لحظه هم پشیمان نشدم. با کسانی هم که اهل دوستی با جنس مخالف هستند رفت و آمدی ندارم و از این بابت هم پشیمان نیستم. من هم مثل شما ارتباط های اجتماعی خوبی دارم و بیشتر عمرم را دانشجو بودم و یا کلاس های آزاد شرکت کرده ام.
    ببین من بدون قضاوت به روابطی که دیگران داشتند نگاه کردم. شرط اول شناخت هر چیزی همین است. به طرز نشستن ، حالت چهره ، اعتقادات ، باورها ، لباس ها ، دعواها و آشتی ها ، پیام های رد و بدل شده ، احساسات ، اهداف و ... دوست دختر و دوست پسرها با چشم باز نگاه کردم. آخر کار را هم از طریق فضای مجازی سنجیدم. در اینترنت مردم خودسانسوری نمی کنند. کما اینکه آخر کار آشنایان اطرافم را هم با هم دقت سنجیدم. بعد داده ها را کنار هم گذاشتم تا یک طرح کلی و واقعی به دست بدهد. مثل پازلی که کنار هم چیده می شود. شما نمی توانی فقط با یک قطعه پازل تصویری داشته باشید. امیدوارم توانسته باشم به خوبی منظورم را بیان کرده باشم.

    اما در مورد ازدواج. ازدواج به طور کلی قصه اش متفاوت است. کاملا متفاوت. شما اگر واقعا از ته دلتان بخواهید ازدواج کنید و خود را آماده کنید به خواست خدا این امر اتفاق می افتد. خود من بنا به دلایلی از ته دل مایل به ازدواج نبودم چون آمادگی اش را در وجودم حس نمی کردم و البته دلایل دیگری هم بود. اما هرگز خودم را فریب ندادم که ازدواج نکردنم به دلیل نداشتن دوست پسر است. رفتم دنبال مهارت آموزی و کنکاش ذهن و شناخت خودم. شناخت ترس هایم و موانع ذهنی ام ، خواسته هایم از زندگی و نقاط قوتم. اینکه تعیین کنم واقعا خط قرمز های من در زندگی کجاست و هدفم از زندگی چیست. با چه مدل آدم هایی می توانم زندگی کنم. اصلا می خواهم چگونه همسری باشم.خوب الان از زندگی ام خیلی راضی ام. نتیجه تلاشم را دارم می بینم. لذت و هیجان ها و بالا و پایین های این مسیر قابل مقایسه با رابطه های دوستی نیست. واقعا نیست.
    یک حکایتی خواندم از خانم عرفان نظر آهاری. می گفت یک روز مسافری از جاده ای می گذشت. درخت کوچکی کنار راه بود. رهگذر با دلسوزی گفت : چقدر بیچاره ای که پاهایت در خاک است و به هیچ کجا نمی توانی بروی. چقدر غم انگیز است که هیچ چیزی را نمی توانی به دست آوری. درخت جواب داد : اما غم انگیز تر آن است که راه درازی را پیمایی و در انتهای سفر با کوله ای خالی باز گردی. من سفر را از همین جا که ایستاده ام ، از درون خودم آغاز کرده ام. مسافر با تمسخر به درخت خندید و رفت.
    چند سال گذشت. مسافر راه های بیشماری را پیمود اما هرگز آنچه می خواست نیافت. خسته و فرسوده از همان راه بازگشت و چشمش به درختی بسیار زیبا و تناور افتاد که سایه وسیعش را بر جاده افکنده بود. با حسرت به درخت نگاه کرد. همان نهالی بود که چند سال پیش با غرور آن را مسخره کرده بود.

    و حرف آخر اینکه همیشه به یاد داشته باش و باز هم به خودت یادآوری کن : مهم تر از خود ازدواج کردن نگهداری و حفظ یک ازدواج و زندگی مشترک است. کاری که از ازدواج کردن بسیار سخت تر است.


  17. کاربر روبرو از پست مفید پرنیان یاسی تشکرکرده است .

    خانم مهندس (دوشنبه 29 آبان 96)

  18. #10
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 13 آذر 98 [ 10:00]
    تاریخ عضویت
    1395-7-04
    نوشته ها
    150
    امتیاز
    5,613
    سطح
    48
    Points: 5,613, Level: 48
    Level completed: 32%, Points required for next Level: 137
    Overall activity: 70.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    426

    تشکرشده 287 در 117 پست

    Rep Power
    37
    Array
    سلام آبی آسمان. من هم یه جورایی همین دغدغه های تو رو داشتم و همین سوالا رو از خودم پرسیدم:
    اصلا ارتباط با اقایون رو بلد نیستم.انقدر جدی به نظر میام و اخم و تخم میکنم که کسی جرات نداره بیاد طرفم.
    مدت هاست دارم به این موضوع فکر میکنم که چقدر ساده ام که دوست پسر نداشتم.
    واقعا به طور مشهود تفاوتمو با بقیه ای که ارتباطی داشتن متوجه میشم.
    حالا تو این سن فهمیدم تمام باورهام غلط بوده احمقانه ترین فکر همینه که با خودت بگی من پاکم دیگه انگار دوره خواستگاری گذشته دختر پاک هم یک جوک خنده داره
    یک زمانی افتخارم بود با پسری نرفتم بیرون الان میگم جز یک فکر غلط نبوده که تو مخم فرو کردن .
    من هم به حدی جدی با آقایون اطرافم رفتار می کردم که هیچ وقت به خودشون اجازه ندادن بهم نزدیک بشن. در صورتی که دوست صمیمی خودم، با اینکه دختر مذهبی و مقیدی هم بود رابطه هایی داشت و میگفت دوست داره با همسر آیندش دوست بشه بعد ازدواج کنن. آخرشم بعد دو بار شکست عشقی با سومین مورد ازدواج کرد و الان خیلیم خوشبخت و موفقن. پس به قول فریبا خانم که گفتن، اونا سعی و خطا کردن. چه شبایی که دوستم بعد شکست عشقیش تا صبح ضجه میزد و گریه میکرد! و من دلم براش میسوخت و پیش خودم میگفتم چه خوبه که من درگیر این مسائل نیستم...
    من هم مثل همه دخترا در مورد آینده احساسیم خیال پردازی میکردم و برنامه میریختم. مثلا دلم میخواست همسر آیندم وفادار و چشم پاک باشه واسه همین خودم همیشه سربه زیر بودم و با حیا و اصلا اجازه نمیدادم پسری سمتم بیاد. تصمیم گرفتم سنتی ازدواج کنم. اتفاقا هم زمان با همون دوستم، منم نامزد کردم. با یه خواستگاری که همه از خودش و خونوادش تعریف میکردن و پدر و مادرم تاییدش کردن. اما توی دوران نامزدی فهمیدم این آقا دقیقا برعکس همه تصورات من و همه توصیف اطرافیانه. من که اینقدر توی روابطم با نامحرم رعایت میکردم حالا نامزد کسی شده بودم که هیچ دختری توی خیابون از نگاه هیزش بی نصیب نمیشد. زن داداشش که با داداشش دوست بودن و ازدواج کردن به حدی براش محبوبیت داشت که علنا به خاطرش منو له میکرد. من که با حیا و متانت با پسرای فامیلشون صحبت میکردم طبق نظرش سرد و غیراجتماعی بودم و زن داداشش که واسه همه پسرا عشوه میریخت و ناز و غمزه میومد خوش برخورد و اجتماعی بود. اون عروسی بود که شوهرش شیفتش بود و تحمل یه اخم و ناراحتیشو نداشت و خونواده شوهرشم مرد و زن تا میتونستن نازشو میکشیدن که دلشو به دست بیارن من عروسی بودم که نامزدم بهم هیچ اهمیتی نمیداد و اصلا توجه نمیکرد و مدام خودش و خونوادش ازم ایراد میگرفتن و انتظارات نامعقول داشتن. یادمه یه روز عروسشون داشت یه خاطره از 18، 19 سالگیش تعریف می کرد که چطوری شوهر خواهرش بغلش کرده و... که یهو شوهرش جاخورد و گفت چی؟! که زنش یهو اخم کرد و با دلخوری گفت چیه مگه؟ اون جای داداشمه. که دیدیم شوهرش سریع خودشو جمع کرد و گفت آره اون داداشته. شوخی کردم. (اینو تعریف کردم که بدونید چیزایی که در موردشون میگم برداشت شخصی من نبوده). یا منی که به عمرم با پسرا هیچ ارتباط خارج از عرفی نداشتم، حالا نامزدم تعریف میکرد که چطور هم خونه ایاش توی دوران دانشگاه دختر میاوردن خونه و چطور یکیشون به نامزدش خیانت میکرده و... خونواده ای که دم از نماز و روزه و دین و ایمون میزدن شده بودن یه خونواده فوق مدرن و منی که همیشه حد و حدود رو نگه میداشتم یه عروس امل و غیر اجتماعی.بگذریم،به خودم اومدم دیدم وقتی مجرد بودم احساس تنهایی و نیاز به محبت داشتم اما کنارش شوق و اشتیاق بود. الان نامزدی دارم که هیچ محبتی ازش نمیبینم و تشنه تر و تنهاتر از قبلم و کنارش ناامیدی و پشیمونی. نشستم فکر کردم دیدم با این اوصاف کارم به افسردگی و بیماری و... میرسه و یا حتی شاید خیانت... (پس خوشحال باش و بدون که اوضاعت خیلیم بد نیست و قابل اصلاحه و بیچاره اونی که ازدواج کرده و کنار همسرش تنهاست. اگه توی همین سایت بگردی میبینی تعدادشون خیلییییم زیاده متاسفانه.)
    من نامزدیمو به هم زدم و فقط خدا میدونه چه فشارایی تحمل کردم و گیر اطرافیانی افتادم که یا با بی رحمی منو مقصر میدونستن یا با ترحمای حال به هم زنشون رو اعصابم بودن. اون روزا گذشتن، اون دوستم اما خداروشکر هر روز خوشبخت تر از قبله کنار نامزدش و به زودی قراره برن سر خونه و زندگیشون. من هنوزم با هیچ مردی وارد رابطه دوستی نشدم و نمیشم. اما الان دیگه نه به خاطر اینکه یه همسر پاک مثل خودم نصیبم بشه، به خاطر اینکه شان و منزلت و ارزش من بیشتر از این حرفاست که احساساتم رو به راحتی در اختیار هر کسی بذارم. همون زمانی که نامزد سابقم اومد خواستگاری، یکی از هم کلاسی هام که پسر مودب و خوبی هم بود ازم خواست آشنا بشیم اما من قبول نکردم چون نمیخواستم اینجوری ازدواج کنم. همین چند وقت پیش اون آقا که فهمید نامزدیمو به هم زدم دوباره پیشنهاد آشنایی داد. بازم قبول نکردم اما دلیلم فرق داشت. چون حس کردم هنوز آمادگی مسائل احساسی و ازدواج رو ندارم و لازمه به زندگی شخصی و خصوصیم بیشتر برسم. و اینکه متوجه یه سری اختلافات شخصیتی بین خودم و ایشون و اهداف بلند مدت زندگیمون شدم.
    فهمیدم که اول از همه این خودمم که باید خودمو دوست داشته باشم و برای خودم مهم باشم و اولویت خودم باشم. فهمیدم هر کار درستی که میخوام بکنم باید پشتش یه نیت درستم باشه که نتیجه بده. من همون دختر پاک و نجیب و با حیا باقی موندم اما نه به خاطر کس دیگه ای، به خاطر خودم فقط. در کنارش سعی دارم کم و کاستی های خودمم بیشتر بشناسم و برطرفشون کنم. مثلا فاصله زیادی که با آقایون دارم رو با آقایون کمتر کنم و بهشون بیشتر اجازه بدم بشناسنم. به آقایون هم به چشم یه سری آدمای خوب نگاه کنم نه کسایی که ممکنه نیت خوبی نداشته باشن. و اینکه یه کوچولو بگو بخند با رعایت احترام و شان متقابل اصلا بد نیست.
    و اینکه ازدواج به سبک مدرن میتونه خیلی خوب و یهتر از نوع سنتی باشه، البته به شرطی که مسیر درستی رو طی کنه و دو طرف با آگاهی واردش بشن. چیزی که بقیه با سعی و خطا بهش رسیدن، اما ما میتونیم با مطالعه و افزایش آگاهی و استفاده از تجارب و سعی و خطای دیگران بهش برسیم.
    امیدوارم تجربه من به درد تو هم بخوره و منظورم رو به خوبی بهت رسونده باشم. موفق باشی
    ویرایش توسط خانم مهندس : دوشنبه 29 آبان 96 در ساعت 18:32

  19. 7 کاربر از پست مفید خانم مهندس تشکرکرده اند .

    Ehsaan (یکشنبه 12 آذر 96), Eram (پنجشنبه 02 آذر 96), میس بیوتی (چهارشنبه 01 آذر 96), Ye_Doost (سه شنبه 30 آبان 96), الهه زیبایی ها (سه شنبه 30 آبان 96), زن ایرانی (سه شنبه 30 آبان 96), شیدا. (سه شنبه 30 آبان 96)


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. چرا خانواده فکر آینده من نیستند؟
    توسط yalda1993 در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 15
    آخرين نوشته: سه شنبه 28 مرداد 93, 10:53
  2. پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: یکشنبه 07 اسفند 90, 23:36
  3. برای شوهرم یه خواهر بیشتر نیستم
    توسط wh.doya در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: جمعه 15 مرداد 89, 17:26

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 16:41 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.