به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 17
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 12 مهر 95 [ 19:12]
    تاریخ عضویت
    1395-4-13
    نوشته ها
    26
    امتیاز
    405
    سطح
    8
    Points: 405, Level: 8
    Level completed: 10%, Points required for next Level: 45
    Overall activity: 73.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class250 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    0
    تشکرشده 1 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array

    قطع رابطه پی در پی شوهرم با خانوادم

    سلام دوستان
    چند بار تا حالا تاپیک گذاشتم ولی هر بار دو سه نفری اومدن نظر دادن و تمام . دیگه هیچ کس نه راهنمایی ن هیچ .
    شوهرم با خانوادم قطع رابطه کرده الان دو ماهه . میاد دم خونه دنبالم ولی میگه حتی مامانت اینا حتی دم در نیان که اگه سلام کنن من جواب نمیدم . منم از ترس اینکه مامانم اینا خورد نشن بهشون گفتم نیان پایین . اما نگفتم شوهرم اینجور گفته .
    شوهرم هر چند ماه درمیون با یه بهونه ای قطع میکنه رابطشو . اما این سری میگه دیگه تمام انگار همچین کسایی نیستن . میگم پدر مادرمن میگه به من چه . شوهرم دهن بینه و همینطور وابسته به خانواده خودش خصوصا مادرش . هرکار بگن میکنه .
    الانم مامانم اینا رفتن مشهد رفتنی شون نیومد بهشون سر بزنه حالاک امشب دارن میان نمیاد باهام برم خونه مامانم . من تک دخترم .
    یعنی الان مامانم اینا فقط منو دارن . حالم خیلی خرابه . به من میگه خودت برو. میگم مامانم اینا خستن الان میرسن من برم براشون غذایی چیزی درست کنم اونام که کسی رو ندارن میگه خب برو خودت برو میگم تو هم بیا یه نیم ساعت بشین زشته میگه نه .توی این مدت من با خانوادش و خواهراش رفت و امد داشتم باهاشون خوب بودم بهشون احترام میزاشتم .
    تصمیم دارم اگه امشب باهام نیومد که میدونم نمیاد دیگه بهش بگم منم با خانوادش قطع رابطه و تمام . نمیدونم قراره بعدش چی بشه. تو ذهنم همش به جدایی فکر میکنم .
    تورو به خدا یه نفر راهنماییم کنه. مشاورای سایت نمیان سر بزنن یه راهی برام باز کنن. آیا درسته منم بگم قطع .آخه دیدم خوب بودن من با خانوادش توو رفتاراش نسبت به خانوادم تاثیر نداره .خیلی حالم بده . تو رو خدا وقتم ندارم . یه راهنماییم کنین

  2. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 24 مرداد 97 [ 15:35]
    تاریخ عضویت
    1395-4-15
    نوشته ها
    20
    امتیاز
    1,871
    سطح
    25
    Points: 1,871, Level: 25
    Level completed: 72%, Points required for next Level: 29
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    21

    تشکرشده 17 در 12 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام دوست عزیز. تنها مشکلتون با همسرتون فقط همین رابطه ایشون با پدر و مادرتونه یا مشکل دیگه ای هم دارید با هم؟ چند سالتونه و چند ساله ازدواج کردین؟ دلایل و بهانه های ایشون برای قطع ارتباط چیه؟ رفتار والدین شما با ایشون چه طوره؟
    اگر تنها مشکلتون همینه من پیشنهاد می کنم اکیدا به جدایی فکر نکنید. تلاش کنید این مشکل را حل کنید عوض اینکه صورت مساله رو پاک کنید. درهر صورت گفتن اینکه چون تو نمیای منم دیگه ... بعید میدونم وضعیت رو بهتر بکنه به خوص اگر همسرتون آدم لج باز و بی منطقی باشه که احتمالا همینطوره. شما رابطه خودتون را با پدر و مادرتون بیشتر کنید. در کنارش با زبون خوش بهش بگین که همونطور که تو دوست داری در معاشرت با خانواده ت من حضور داشته باشم منم همین رو دوست دارم و میخوام و فارغ از علاقه ت به پدر و مادر من به خاطر شخص من این رابطه رو داشته باش . نبود این رابطه آرامش رو از من میگیره و وقتی من آرامش نداشته باشم دیگه نمیتونم مثل گذشته برای تو که همسرم هستی هم آرامش فراهم کنم. که مطمئنم تو این رو نمیخوای....
    فعلا از این موضع برو جلو ببین جواب میده اگرنه پلن بعدی...
    موفق باشی

  3. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 12 مهر 95 [ 19:12]
    تاریخ عضویت
    1395-4-13
    نوشته ها
    26
    امتیاز
    405
    سطح
    8
    Points: 405, Level: 8
    Level completed: 10%, Points required for next Level: 45
    Overall activity: 73.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class250 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    0
    تشکرشده 1 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط fgh نمایش پست ها
    سلام دوست عزیز. تنها مشکلتون با همسرتون فقط همین رابطه ایشون با پدر و مادرتونه یا مشکل دیگه ای هم دارید با هم؟ چند سالتونه و چند ساله ازدواج کردین؟ دلایل و بهانه های ایشون برای قطع ارتباط چیه؟ رفتار والدین شما با ایشون چه طوره؟
    اگر تنها مشکلتون همینه من پیشنهاد می کنم اکیدا به جدایی فکر نکنید. تلاش کنید این مشکل را حل کنید عوض اینکه صورت مساله رو پاک کنید. درهر صورت گفتن اینکه چون تو نمیای منم دیگه ... بعید میدونم وضعیت رو بهتر بکنه به خوص اگر همسرتون آدم لج باز و بی منطقی باشه که احتمالا همینطوره. شما رابطه خودتون را با پدر و مادرتون بیشتر کنید. در کنارش با زبون خوش بهش بگین که همونطور که تو دوست داری در معاشرت با خانواده ت من حضور داشته باشم منم همین رو دوست دارم و میخوام و فارغ از علاقه ت به پدر و مادر من به خاطر شخص من این رابطه رو داشته باش . نبود این رابطه آرامش رو از من میگیره و وقتی من آرامش نداشته باشم دیگه نمیتونم مثل گذشته برای تو که همسرم هستی هم آرامش فراهم کنم. که مطمئنم تو این رو نمیخوای....
    فعلا از این موضع برو جلو ببین جواب میده اگرنه پلن بعدی...
    موفق باشی
    ممنون از وقتی که گذاشتی من 24و همسرم 26 ساله هستیم .بعد از 2سال عقد 1ساله عروسی کردیم . قطع رابطش با خانوادمم اولین بار نیست و دفعات متعدد و با مدتهای مختلف قبلا هم این کارو کرده بود . مشکل دیگه ای که هست دخالتهای مادرش توو تصمیم گیریهاشه . و میتونم با قاطعیت بگم این رفتارهای شوهرم 90درصدش تحت تاثیر حرفهای مادرشه . آخه خواهراشم همشون با خانواده های شوهراشون مشکل دارن و قطع زابطه هستن . و چندین بار جلوی من مادرش داشت خواهراشو علیه خانواده های شوهراشون پر میکرد .
    بهانه های الکی و بیخود میاره مثلا چرا این حرف زده شد چرا اونوری رفتن چرا این کارو کردن و اونا با من خوب نیستن و منو نمیخان و ...
    خانوادم تا حالا بهش نگفتن از اینجا برو اونورتر بشین و چون میدونن حساسه و همین میشه بهانه اش و همیشه بهش احترام میزارن حتی زمانهایی هم که رابطشو قطع میکرد و بعد دوباره میومد اصلا به روشون نمیاوردن .
    اکثر و حتی میتونم بگم همه دعواهامون سر خانواده است . یعنی اون راجبه خانواده من .
    فوق العاده هم مغرور و بی منطقه .
    حالام منو آورده خونه مامانم خودشم رفته . من تنها اینجام هنوزم مامانم اینا نرسیدن . حتی از دروازه توو نیومد گذاشت رفت .

  4. #4
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 01 مرداد 96 [ 15:07]
    تاریخ عضویت
    1394-12-02
    نوشته ها
    198
    امتیاز
    4,191
    سطح
    41
    Points: 4,191, Level: 41
    Level completed: 21%, Points required for next Level: 159
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    414

    تشکرشده 240 در 117 پست

    Rep Power
    40
    Array
    همسرت به بلوغ فکری و احساسی و اجتماعی و فرهنگی و ... نرسیده. بچه مونده و بزرگ نشده. نمیدونه که یه ادم بالغ با فرهنگ این مدلی زندگیشو سر نمیکنه. با شما ازدواج کرده که بجنگه باهاتون یا کنارتون ارامش داشته باشه؟ دلش ارامش و اسایش میخواست که زن گرفت یا جنگ اعصاب و روان و اثبات بچگیش به همه؟ از دید من خودت سعی کن بینهایت با کلاس و با منطق و با ادب رفتار کنی و وقتی همچین رفتارای زشت و بچه گونه ای از شوهرت سر زد بهش به طور غیرمستقیم!!! بگی که این رفتارها خیلی سطح پایین و به دور از اداب معاشرت و ادب و فرهنگه و خجالت زده میشی که به همچین مردی تکیه کردی، در عوض دوست داری به مردی تکیه کنی که به بلوغ رسیده و سنجیده تر رفتار میکنه و حرف میزنه و منطق از رفتار و گفتارش میباره، تجربه به من ثابت کرده که رفتار خود ما خیلی میتونه بقیه رو تحت تاثیر قرار بده برای همین حتی با دوستان و اقوام تاپ معاشرت کن تا در نشست و برخاست با اونها کمی به خودش بیاد و زشتی رفتارشو ببینه البته میتونی از یه مشاور هم استفاده کنی به طور حضوری و همچنین تو همین فروم های روانشناسی هم مطالب خوبی گیرت میاد. اون مدت ها با فرهنگ اشتباه زندگی کرده و با اون فقر و عقب ماندگی فرهنگی به سن 26 سالگی رسیده باید کمی صبور باشی تا کمی تغییرش بدی البته تغییر زیاد نیاز به اعصاب فولادین و سیاست های زنانه ی خاص داره. ولی مقابله به مثل نکن چون هر چند ایشون معنی همسری رو نمیدونه اما شما که اومدی اینجا و داری کمک میگیری از اعضا برای بهتر کردن زندگیت، به معنای واقعی همسری پی بردی لذا در این خصوص تا میتونی شرمنده ش کن با رفتار نجیب و خوبت.
    ویرایش توسط nardil : جمعه 09 مهر 95 در ساعت 21:50

  5. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 12 مهر 95 [ 19:12]
    تاریخ عضویت
    1395-4-13
    نوشته ها
    26
    امتیاز
    405
    سطح
    8
    Points: 405, Level: 8
    Level completed: 10%, Points required for next Level: 45
    Overall activity: 73.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class250 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    0
    تشکرشده 1 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array
    [QUOTE=nardil;419744]همسرت به بلوغ فکری و احساسی و اجتماعی و فرهنگی و ... نرسیده. بچه مونده و بزرگ نشده. نمیدونه که یه ادم بالغ با فرهنگ این مدلی زندگیشو سر نمیکنه. با شما ازدواج کرده که بجنگه باهاتون یا کنارتون ارامش داشته باشه؟ دلش ارامش و اسایش میخواست که زن گرفت یا جنگ اعصاب و روان و اثبات بچگیش به همه؟ از دید من خودت سعی کن بینهایت با کلاس و با منطق و با ادب رفتار کنی و وقتی همچین رفتارای زشت و بچه گونه ای از شوهرت سر زد بهش به طور غیرمستقیم!!! بگی که این رفتارها خیلی سطح پایین و به دور از اداب معاشرت و ادب و فرهنگه و خجالت زده میشی که به همچین مردی تکیه کردی، در عوض دوست داری به مردی تکیه کنی که به بلوغ رسیده و سنجیده تر رفتار میکنه و حرف میزنه و منطق از رفتار و گفتارش میباره، تجربه به من ثابت کرده که رفتار خود ما خیلی میتونه بقیه رو تحت تاثیر قرار بده برای همین حتی با دوستان و اقوام تاپ معاشرت کن تا در نشست و برخاست با اونها کمی به خودش بیاد و زشتی رفتارشو ببینه البته میتونی از یه مشاور هم استفاده کنی به طور حضوری و همچنین تو همین فروم های روانشناسی هم مطالب خوبی گیرت میاد. اون مدت ها با فرهنگ اشتباه زندگی کرده و با اون فقر و عقب ماندگی فرهنگی به سن 26 سالگی رسیده باید کمی صبور باشی تا کمی تغییرش بدی البته تغییر زیاد نیاز به اعصاب فولادین و سیاست های زنانه ی خاص داره. ولی مقابله به مثل نکن چون هر چند ایشون معنی همسری رو نمیدونه اما شما که اومدی اینجا و داری کمک میگیری از اعضا برای بهتر کردن زندگیت، به معنای واقعی همسری پی بردی لذا در این خصوص تا میتونی شرمنده ش کن با رفتار نجیب و خوبت.[/QUOTE
    این کارارو کردم باهاش حرفم زدم ولی انگار نه انگار کار خودشو میکنه . با خانوادشم خوب بودم ولی تاثیری روش نداره . اینطوری انگاری فکر میکنه کاراش درسته . الان دو ماه شده اگه میخاست تاثیر بزاره خب میزاشت . فقط خانواده من و من داریم اذیت میشیم از بی احترامیهاش . میگم شاید منم عین خودش شم قباحت کارشو بفهمه . نمیدونم شایدم اصن کاملا همین قدر آرامش زندگیم با قطع رابطه کردن من به هم بریزه نمیدونم .
    با همه بی احترامیهاش خانوادم براش سوغات گرفتن اومدم خونه بهش نشون دادم اصن نگاه نکرد گفت ببر پس بده منم گفتم سوغاته خواستی استفاده کن خواستی نکن.
    خانوادم بازم صبوری کردن اصن از نیومدنش سعی کردن ناراحت نشن و منو هم ناراحت نکنن

  6. #6
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 12 شهریور 96 [ 00:37]
    تاریخ عضویت
    1394-4-23
    نوشته ها
    641
    امتیاز
    12,858
    سطح
    74
    Points: 12,858, Level: 74
    Level completed: 2%, Points required for next Level: 392
    Overall activity: 26.0%
    دستاوردها:
    1 year registered10000 Experience Points
    تشکرها
    2,477

    تشکرشده 767 در 424 پست

    Rep Power
    111
    Array
    سلام عزیزم متاسفم اما ویژگیهای خوبی و بد خودت و همسرت رو کامل بنویس
    در مورد ارتباط با خونواده ببین باید فعلا ایشون رو همینطوری بپذیری به هر دلیل یا از سر بچگی یا هرچیز دیگه خیلی اسرار نکن به رفت امد باهاشون خودت رفت امد کن زمانهایی که همسرت سرکاره
    با خونوادت صحبت کن بگو اگه یوقت همسرت نمیلد برا اینه که از کار میاد خسته هست یا هر بهونه دیگه همسرت جلو خونوادت خراب نکن چون دیدشون بهش عوض میشه و تو رابطه حتی غیر مستقیم اثر داره برعکس بگو خیلی شما لو دوست داره و دلش میخاد بیاد اما نمیتونه یا مثلا فرهنگشون اینطوریه که خیلی اهل رفت امد نیست یا خوب نمیدونن زیادبیان خونه مادرزن اما به من گفته هروقت خاستی برو
    و همچنین به همسرت بگو خانوادم خیلی ازت تعریف میکنن خیلی دلشون تو رو میخاد و.....از در احساس وارد شو و با تعریف و تمجید از قول خونوادت این حس مردونش رو قلقلک بده بذار احساس کنه اونا خیلی میخانش مثلا اگه ی خصوصیت مثبتی داره اون رو از طرف خونوادت پررنگ کن مثلا مامانمینا میگن چقدر شوهرت ادم با شخصیتیه و...
    کلان یادت باشه باید با سیاست دوطرف رو مدریت کنی
    هروقت از خونوادت دلخور شد حتی اگه خونوادت چیزی نگفته بودن و الکی برا خودش بهانه گیری کرد باید سکوت کنی و بصورت فعالانه گوش کنی یعنی هراز گاهی سری تکون بدی و کلا همدلی کنی اون لحظه اصلا نباید منطقی برخورد کنی و کارشون توجیهکنی که وضع بدتر خاهد شد ایشون فقط میخاد حس کنه الویت اول زندگی شماست و وقتی میبینه از خونوادت دفاع میکنی قاطی میکنه
    کلا اکثر مردا با تجربه ای که دارم همینطورن
    مردا اگه حس کنن الویت اول زندگی نیستن قاطی میکنن پس این اطمینان لو بهش بده
    یکم صبور باش کم کم وقتی ببینه شما در برابر توهینهاش عکس العمل خاصی نشون نمیدی دیگه بیخیال میشه چون نقنقطه ضعف دستش ندادی
    یادت باشه با فحشخانوادت طوری نمیشن
    اما در ووقت خوشی حتما بهش بگو اون ح اصلا در شان شما نبود و بهش بگی زندگی خودتون مهمه نه هیچچچچچچ نفر سوم دیگه

    - - - Updated - - -

    سلام عزیزم متاسفم اما ویژگیهای خوبی و بد خودت و همسرت رو کامل بنویس
    در مورد ارتباط با خونواده ببین باید فعلا ایشون رو همینطوری بپذیری به هر دلیل یا از سر بچگی یا هرچیز دیگه خیلی اسرار نکن به رفت امد باهاشون خودت رفت امد کن زمانهایی که همسرت سرکاره
    با خونوادت صحبت کن بگو اگه یوقت همسرت نمیلد برا اینه که از کار میاد خسته هست یا هر بهونه دیگه همسرت جلو خونوادت خراب نکن چون دیدشون بهش عوض میشه و تو رابطه حتی غیر مستقیم اثر داره برعکس بگو خیلی شما لو دوست داره و دلش میخاد بیاد اما نمیتونه یا مثلا فرهنگشون اینطوریه که خیلی اهل رفت امد نیست یا خوب نمیدونن زیادبیان خونه مادرزن اما به من گفته هروقت خاستی برو
    و همچنین به همسرت بگو خانوادم خیلی ازت تعریف میکنن خیلی دلشون تو رو میخاد و.....از در احساس وارد شو و با تعریف و تمجید از قول خونوادت این حس مردونش رو قلقلک بده بذار احساس کنه اونا خیلی میخانش مثلا اگه ی خصوصیت مثبتی داره اون رو از طرف خونوادت پررنگ کن مثلا مامانمینا میگن چقدر شوهرت ادم با شخصیتیه و...
    کلان یادت باشه باید با سیاست دوطرف رو مدریت کنی
    هروقت از خونوادت دلخور شد حتی اگه خونوادت چیزی نگفته بودن و الکی برا خودش بهانه گیری کرد باید سکوت کنی و بصورت فعالانه گوش کنی یعنی هراز گاهی سری تکون بدی و کلا همدلی کنی اون لحظه اصلا نباید منطقی برخورد کنی و کارشون توجیهکنی که وضع بدتر خاهد شد ایشون فقط میخاد حس کنه الویت اول زندگی شماست و وقتی میبینه از خونوادت دفاع میکنی قاطی میکنه
    کلا اکثر مردا با تجربه ای که دارم همینطورن
    مردا اگه حس کنن الویت اول زندگی نیستن قاطی میکنن پس این اطمینان لو بهش بده
    یکم صبور باش کم کم وقتی ببینه شما در برابر توهینهاش عکس العمل خاصی نشون نمیدی دیگه بیخیال میشه چون نقنقطه ضعف دستش ندادی
    یادت باشه با فحشخانوادت طوری نمیشن
    اما در ووقت خوشی حتما بهش بگو اون ح اصلا در شان شما نبود و بهش بگی زندگی خودتون مهمه نه هیچچچچچچ نفر سوم دیگه

  7. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 12 مهر 95 [ 19:12]
    تاریخ عضویت
    1395-4-13
    نوشته ها
    26
    امتیاز
    405
    سطح
    8
    Points: 405, Level: 8
    Level completed: 10%, Points required for next Level: 45
    Overall activity: 73.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class250 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    0
    تشکرشده 1 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array
    شوهرم اگه خود خودش باشه خیلی خوبه من واقعا با اطمینان میتونم بهش تکیه کنم اما خودش نیست . تمام رفتاراش به تحریک مادرشه . مادرش طوریه که توو فامیل با همه کات کرده . ما فامیلیم شوهرم پسرداییمه. تا شوهرم خوب میشه با خانوادم مامانش به هر بهونه ای شده شوهرمو با خانولدم سر لج میاره شوهرمم اونوقت بهونه گیری میکنه و رابطشو قطع میکنه . به خانوادم بد و بیراه میگه . تا زمانی که حرف خانوادم نباشه خوبه تا حرفش بیاد وسط قاطی میکنه . میگه تو باید تمام خصوصیاتت مثه من بشه نه خانوادت .
    منو شوهرم خودمون دوتایی هیچ مشکلی با هم نداریم فقط فقط فقط بحثمون سر خانواده هاست . اون راجبه خانوادم . و اینکه تصمیماتش با دخالت مادرش عوض میشه .
    من در این شرایط خیلی دغدغه فکری دارم از درن آرامش ندارم به خانوادم فکر میکنم واسه همین نمیتونم به شوهرم خوب توجه کنم انگاری دلسرد شدم ازش بدم اومده . توو دلم هزارا بار به خودم لعنت میفرستم که چرا قبل از عروسیم همه چیو تموم نکردم .آخه دوره نامزدی هم اینطوری بود گفتم شاید بعد از عروسی درست شه .

  8. #8
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    سلام

    این پست پره از اشتباههای شما و خانواده تون !!!

    البته من نمی دونم همسر شما چرا اینقدر خاله زنکه و تو کارهای خانمها دخالت می کنه؟
    مگه کار و زندگی نداره که دنبال اینه تو جلسه خانمها وام ماهانه به کی تعلق گرفت و چی شد؟
    مردای این دوره زمونه چرا اینطوری شدن؟

    تغییرات رفتاری اساسی از طرف شما لازمه
    تا در بلندمدت واکنشهای همسرتون هم تغییر کنه.
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا

  9. #9
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 12 مهر 95 [ 19:12]
    تاریخ عضویت
    1395-4-13
    نوشته ها
    26
    امتیاز
    405
    سطح
    8
    Points: 405, Level: 8
    Level completed: 10%, Points required for next Level: 45
    Overall activity: 73.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class250 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    0
    تشکرشده 1 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array
    [QUOTE=شیدا.;419812]سلام

    این پست پره از اشتباههای شما و خانواده تون !!!

    البته من نمی دونم همسر شما چرا اینقدر خاله زنکه و تو کارهای خانمها دخالت می کنه؟
    مگه کار و زندگی نداره که دنبال اینه تو جلسه خانمها وام ماهانه به کی تعلق گرفت و چی شد؟
    مردای این دوره زمونه چرا اینطوری شدن؟

    تغییرات رفتاری اساسی از طرف شما لازمه
    تا در بلندمدت واکنشهای همسرتون هم تغییر کنه.[/QUOT
    میدونم اشتباهات زیادی داشتیم . به نظرتون چه تغییراتی باید ایجاد کنم توو رفتارام ؟ آیا همچین آدمی امکان تغییر توو رفتاراش هست؟

  10. کاربر روبرو از پست مفید baran265 تشکرکرده است .

    شیدا. (یکشنبه 11 مهر 95)

  11. #10
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 13 آذر 98 [ 10:00]
    تاریخ عضویت
    1395-7-04
    نوشته ها
    150
    امتیاز
    5,613
    سطح
    48
    Points: 5,613, Level: 48
    Level completed: 32%, Points required for next Level: 137
    Overall activity: 70.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    426

    تشکرشده 287 در 117 پست

    Rep Power
    37
    Array
    عزیزم برداشت من اینه که همسر شمام مثل همسر من و خیلی از مردای دیگه وابستگى غیر طبیعی به خونوادش و خصوصا مادرش داره. به عبارتی هنوز بند نافشو از مادرش جدا نکرده و به صحبتای مادرش بی چون و چرا و بدون فکر ایمان داره. من فکر میکنم بدبینی همسرتون نسبت به خونواده شما از جوسازی های مادرش آب میخوره. البته این برداشت منه طبق تجربه خودم وامیدوارم در مورد شما اشتباه کرده باشم چون اگر مشکل از خود همسرت باشه با صحبت کردن منطقی و محبت بیشتر و رفع ذهنیت های منفیش میشه حلش کرد اما اگر پشت صحنه دست مادرش در کار باشه کار خیلیییی سخت میشه مخصوصا اگر مثل همسر من مادر با سیاست و زبون بازی دارن.
    من با اینکه میدونستم مقصر اصلی مادرشوهرمه به هیچ وجه ازش جلوی همسرم بدگویی نکردم و اگر گله ای داشتم از رفتار خودش بوده. همیشه احترام پدر و مادرش رو نگه داشتم حتی اگه چیزی گفتن بهم سکوت کردم. این باعث شد برخلاف خیلی خانمای دیگه شوهر من نسبت به موضوع مادرش حساس نشه و پنهان کاری نکنه و یه جاهایی هم هرچند کم حقو به من بده.
    دیگه اینکه همیشه از محبتها و خوبیای خونوادم براش تعریف میکنم. مثلا یه بار که اومده بود پیشم مامانم بهم پیام داد که: دومادمو اذیت نکنیا، یه کاری کن بهش خوش بگذره. منم رفتم با آب و تاب براش تعریف کردم که مامانم اینجوری گفته. اونقدر قند تو دلش آب شد که نگو!
    و یا اینکه از همون اول هر مشکلی بینمون بوده حتی اگه از خونوادم در موردش مشورت گرفتم اجازه مداخله ندادم و خودم باهاش مطرح کردم. اینا باعث میشه نسبت به خونوادم بدبین نشه و دوسشون داشته باشه.
    همسر من با اینکه نزدیک به 30 سال سن داره بدون اجازه مادرش آبم نمیخوره و ریزترین مسائل زندگیمون رو با مادرش درمیون میذاره. حتی وقتی دعوامون میشه همراه با مادرش میاد که برا آشتی اقدام کنه خودش تنها نمیاد!!!
    اینم بگم هیچ کدوم از اون راهکارایی که گفتم وابستگى همسرم رو اصلاح نکرد فقط از یه سری عواقبش جلوگیری کرد.
    اگر بتونم راه حلی براش پیدا کنم حتما باهات در میون میذارم.
    موفق باشی.
    ویرایش توسط خانم مهندس : یکشنبه 11 مهر 95 در ساعت 16:48

  12. کاربر روبرو از پست مفید خانم مهندس تشکرکرده است .

    ستاره زیبا (دوشنبه 12 مهر 95)


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: چهارشنبه 21 دی 90, 00:01
  2. شکست های پی در پی عاطفی -- بی تفاوتی و افسردگی
    توسط arioo در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 6
    آخرين نوشته: سه شنبه 28 مهر 88, 22:06

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 21:02 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.