به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 11
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 23 اردیبهشت 95 [ 10:45]
    تاریخ عضویت
    1394-10-23
    نوشته ها
    26
    امتیاز
    582
    سطح
    11
    Points: 582, Level: 11
    Level completed: 64%, Points required for next Level: 18
    Overall activity: 6.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    35

    تشکرشده 16 در 12 پست

    Rep Power
    0
    Array

    برم سمت دارو درمانی؟

    سلام. من امسال باید کنکور بدم و دوماه دیگه فقط مونده ،دوماهی که خیلی روزاش سریع میگذرن
    ماه بهمن انگیزم بد نبود .اما ده روزی میشه که انگیزمو ااز دست دادم و مشغولیت فکری یا به اصلاح وسواس فکری نمیزاره درس بخونم. توی این ده روز درس خوندنم به نصف رسیده و بیشتر از یک هفته هم هست که حوصلم هم خیلی کم شده

    باتوجه به اینکه قبلا مدت کوتاه چندماهه داروهای افزایش سروتونین و وسواس مصرف کردم میدونم بخاطر کمبود سروتونین و افسردگی های سال های انزوای من هست که البته الان هم به خاطر درس این دوماهه رو باید توی انزوا باشم

    خیلی بده حالا که بعد از کلی زحمت انخاب رشته و کتاب خریدن و عوض کردن و شش ماه دغدغه فکری دوباره به این حد از بی انگیزگی و بی تمرکز بودن رسیدم.
    مشکلی ندارم که به دکتر روانپزشک مراجعه کنم چون جنون و دگر ازاری ندارم و مشکلم افسردگی و وسواس فکریه اما مشکل بزرگ اینه که من دو سری داروی ضد افسردگی عوض کردم که هیچکدومش بهم نساختن و حتی منو به مرز ماتم کامل بردن بعلاوه میگرن گرفتم و بخاطر حالت تهوع اصلا نمیتونستم از خونه برم و توی هیچگونه وسیله نقلیه دووم نمی اوردم
    و بخاطر عوارضش بی قراری شدید داشتم و اصلا حالم به خودم نبود ومجبور شدم قطعش کنم و فقط دعا میکردم حالم مثل سابق بشه و بتونم به حال خودم مسلط بش
    م

    حالا توی این فرصت محدود دوماهه دارو میتونه تمکزمو و مشغولیت فکریمو تا حدی کم بکنه اما قطعا خوابمو زیاد میکنه و این بی قراری و بد شدن حالم هم وضع رو خراب میکنه

    نمیدونم چه تصمیمی بگیرم. چون روانپزشک اصولا کاری به این نداره که درس میخوای بخونی یا نه و عوارض دارو و پرخوابی هم دست اون نیست . چکار باید بکنم کمک کنید میدونم ادم باید موقع بی حوصلی و بی انگیزگی به این احساس هاش بی توجهی بکنه و درسشو بخونه و به قول معروف برپایه دلش زندگی نکنه. ولی مشکل بزرگتر وسواس فکریم هست و اینکه من بخاطر دوسال انزوا واقعا سروتونین مغزم پایینه و دست خودم نیست با مادرم هم دوسه ماه مشکل دارم و توی خونه هم دلخوشی ندارم

  2. #2
    Banned
    آخرین بازدید
    سه شنبه 05 مرداد 95 [ 15:56]
    تاریخ عضویت
    1394-11-14
    نوشته ها
    29
    امتیاز
    652
    سطح
    13
    Points: 652, Level: 13
    Level completed: 4%, Points required for next Level: 48
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    9

    تشکرشده 19 در 15 پست

    Rep Power
    0
    Array
    توی یکی از صفحات دفتر خاطرم یه چیزی نوشتم. البته مربوطه به حدود 3-4 سال پیش.
    من به کمک یک چیز توانستم موفق باشم و آن چیزی جز ........... نبود
    ویرایش توسط ammin : جمعه 07 اسفند 94 در ساعت 20:22 دلیل: تجویز دارو ممنوع

  3. کاربر روبرو از پست مفید مددجو تشکرکرده است .

    گل همییشه بهار (جمعه 07 اسفند 94)

  4. #3
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 28 اسفند 94 [ 01:54]
    تاریخ عضویت
    1394-5-13
    نوشته ها
    333
    امتیاز
    8,314
    سطح
    61
    Points: 8,314, Level: 61
    Level completed: 55%, Points required for next Level: 136
    Overall activity: 29.0%
    دستاوردها:
    Social5000 Experience PointsTagger First Class3 months registered
    تشکرها
    1,080

    تشکرشده 814 در 264 پست

    Rep Power
    82
    Array
    سلام گل همیشه بهار عزیز....

    واقعیتش چون چیزی ازت نمیدونم یه چنتا سوال داشتم :

    یکم میخوام از فاز دارو دکترو... دربیایم تا ببینیم چی میشه...

    1- حال و احساست با محیط کتابخونه چطوره ؟(بخصوص اونهایی که فضای سبز هم دارن)

    2- تغذیه روزانه ات چطوره ؟ چقدر میوه مصرف میکنی ؟

    3- اولین کنکورته ؟ هدفت برای رتبه چنده ؟ تست میزنی ؟چنتا تو یه هفته؟

    4- چه وقتایی به گذشته ای که گذشته فکر میکنی ؟موقع چکارهایی؟ اغلب چه چیزی باعث میشه از اون فکرا دربیای ؟


    به موفقیتت ایمان داشته باش

  5. 2 کاربر از پست مفید یاس پاییزی تشکرکرده اند .

    mohamad.reza164 (جمعه 07 اسفند 94), گل همییشه بهار (جمعه 07 اسفند 94)

  6. #4
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    دیروز [ 00:31]
    تاریخ عضویت
    1392-4-02
    محل سکونت
    ایران
    نوشته ها
    1,968
    امتیاز
    33,342
    سطح
    100
    Points: 33,342, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.1%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    4,392

    تشکرشده 6,370 در 1,793 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام .اگر بارها پیش خودت فکر کنی که سروتونین مغزت کمه.کم کم تمام حال خوب خودت رو مشروط به دلیلی میکنی که میتونه ساخته پرداخته ذهن خودت باشه.ممکنه این نوع خودتشخیصی ها از یک نوع میانبُرهای ذهنی نشات بگیره که مایله دلیل بسیار مشکلات رو در یک دلیل خلاصه کنه واون دلیل رو مثلا با خوردن دارو رفع کنه.

    پس بصورت خلاصه از این نوع خودتشخیصی ها پرهیز کن ومدام با خودت تکرار نکن که حالم بده.اگر به دکترمراجعه کنی بهتر نتیجه میگیری گاهی اوقات هم به محض دیدن دکتر حال آدم خوب میشه

    جوشوندها وعرقیات گیاهی که آرام بخش وتقویت کننده اعصاب هست در این شرایط خوبه اگه نمیتونی دارو بخوری.

    تکنیک های مطالعه رو هم رعایت کن و سعی کن خودت رو تقویت کنی ونوع تغذیه ت مناسب باشه.ولی از خود درمانی با داروهای شیمیایی واعصاب پرهیز کن اینو باید متخصص خودش تشخیص بدهد.
    ای بامن وپنهان چودل ،از دل سلامت میکنم.

  7. 2 کاربر از پست مفید ammin تشکرکرده اند .

    mohamad.reza164 (جمعه 07 اسفند 94), گل همییشه بهار (جمعه 07 اسفند 94)

  8. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 23 اردیبهشت 95 [ 10:45]
    تاریخ عضویت
    1394-10-23
    نوشته ها
    26
    امتیاز
    582
    سطح
    11
    Points: 582, Level: 11
    Level completed: 64%, Points required for next Level: 18
    Overall activity: 6.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    35

    تشکرشده 16 در 12 پست

    Rep Power
    0
    Array
    بزارید سوالمو یه شکل دیگه بگم کسی توی این سایت بزرگ هستش که خودش یا نزدیکانش داروی وسواس فکری مصرف کرده باشه ولی عوارضش خیلی براش نبوده باشه؟
    اسم دارو رو هم بگید البته قصد مصرف سرخود ندارم.


    من صد درصد به درمان وسواسم بخصوص داروییش احتیاج دارم. موندم الان یا تابستون.این وسواس من رو نابود کرد و از زندگی انداخت سکه یه پول شدم خارو خفیف جلوی همه. اون دوسال انزوا خیلی سعی کردم حالمو خوب بکنم اما همیشه میدیدم یه جای کار میلنگه ذهنم رو نمتونستم کنترل بکنم. تا زمانیکه فهمیدم مشکل اسمش اینه.



    نقل قول نوشته اصلی توسط یاس پاییزی نمایش پست ها
    سلام گل همیشه بهار عزیز....

    واقعیتش چون چیزی ازت نمیدونم یه چنتا سوال داشتم :

    یکم میخوام از فاز دارو دکترو... دربیایم تا ببینیم چی میشه...

    1- حال و احساست با محیط کتابخونه چطوره ؟(بخصوص اونهایی که فضای سبز هم دارن)


    اگه این سوالتون بخاطر مشکلم با مامانمه.مامنم چون مادربزرگم مریضه بیشتر ساعات روز خونه نیست و بیشتر برخوردای ما همون مواقع صبح و موقع نهار و شامه. باکتابخونه شروع کردم چون اونجا دوستام بودن اوضاع نسبتا خوب بود البته همونجا هم بعضی روزا زهنم خیلی شلوغ میشد البته اونزمان هم یه کوچولو ارامبخش مصرف میکردم. دوستام دیگه هفته ای یکی دو روز میومدن و بعدش انگیزم هم اومد چایین و یک هفته ست دیگه نرفتم اصلا.
    2- تغذیه روزانه ات چطوره ؟ چقدر میوه مصرف میکنی ؟

    تغذیه خیلی خاصی ندارم. گاهی میوه میخورم گاهی هم یادم میره نمیخورم

    3- اولین کنکورته ؟ هدفت برای رتبه چنده ؟ تست میزنی ؟چنتا تو یه هفته؟

    نه دومیشه.چیز زیادی از قبلیش یادم نیست. نه توی تاپیک قبلم گفتم که هنوز تموم نکردم که تست یزنم. اینقد اظراب و استرس دارم مرور هم نمیکنم.
    4- چه وقتایی به گذشته ای که گذشته فکر میکنی ؟موقع چکارهایی؟ اغلب چه چیزی باعث میشه از اون فکرا دربیای ؟

    من از همون موقع که گفتم اوضاعم خراب شد تمام روزم بخصوص وقت کارای فکری درگیر گذشته و فکر و خیال میشدم. دیگه الان با تکنیکای توقف و هزارجور به خودم فشار اوردن مقدارش الان کمتره و متوسطه.وقتی بتونم حس خوبی یا انگیزه خوبی یا امید بالایی به خودم بدم که گذشته ها و ادمهای گذشته ارزش غصه ندارن و بتونم اینقدر خلقمو بالا ببرم که یه احساس پایداری که بیشتر از چندساعت طول بکشه به خودم بدم که میتونم توی اینده جبران کنم و با دنیا و ادمهای بهتری اشنا بشم و چیزای خوبی چیدا کنم و به ارزوهام برسم و.. فقط باید میزان این حس و انگیزه بالا و قوی بشه یعنی بتونم باورش کنم و ذهنم با غصه نتونه پسش بزنه
    به موفقیتت ایمان داشته باش

    مددجو شما کلاس نهمی و ستالوپرام خوردی؟ البته ب من نساخت بجز عوارض بد

    سلام اقا امین سوبرداشت کردید. من سرخود دارو نخوردم.باتجویزپزشک مصرف کردم و این شد. کامنت ها رو پاک نکنید لطفا .میخوام اسم داروها رو بدونم.
    من اصلا نمیدونستم وسواس چیه .توی طول سال 94 هرموقع که به دکتری در هرزمینه ای مثلادرد معده مراجعه میکردم یهو در میومد مگیفت چقدر اظطراب داری.حالا شما فکرکنید من اونموقع اصلا اظطراب نداشتم! پس ببینید وقتایی که دشاتم و حس میکردم چی بودم. اصطلاح وسواس فکری رو دقیقا بعد از دوجلسه صحبت با یه مشاور سر مسئله ای خودش گفت. وقتی حرف میزدم چندبار بین حرفام پرسید وسواس داری؟ من نمیدونستم چیه فقط میگفتم منظورتون فکریه؟ بعد روانپزشک دارو بهم داد و وقتی سرچ کردم دیدم نوشته برای درمان افسردگی و وسواس فکری. بعد رفتم مطالعه کردم دیدم درسته مثلا دلیل اینکه فلان زمان توی یکساعت یک خط درس نمیتونستم بخونم همین بوده یا اینکه توی یکساعت ده بیست بار اپلیکیشن های گوشیمو چک میکنم همینه یا اینکه پشت سرهم کافئین میخورم دیللش اینکه که میخوام از اظطراب ناشی از وسواس نجات پیدا کنم

    البته اینو هم بگم من میتونم خودمواز حهت عملی کنترل بکنم فقط در درجه اول کمی انگیزه برای غلبه به ناراحتی ها هست و بعد از اون یکسری دستور العمل. مثلا میتونم و تونستم که توی نصف روز فقط یک لیوان چایی بجای 5تابخورم یا تا چندساعت هم سرگوشیم نرم

    اما مورد فکریش کمی سخت تر بوده چون ذهن من عادت به غصه خوردن و نا امیدی داره و بخاطر اینکه توی بیشتر از دوسال توی زندگیم هیچکار مفیدی نکردم و همه جور تحقیری دیدم مدام ذهنم میخواد بهونه گیری کنه و بره سمت غصه و ناراحتی و بی انگیزگی. مثلا بگه هیچکسی تورونمیخواد.اخلاقت اینقد رافتضاحه که یک ادم رو نمیتونی کنار خودت نگه داری.تنهایی و کسیو نداری. توی خانوادت تحقیر شدی. باید یه چیزی باشه که بهت انگیزه بده و خوشحالت بکنه تا تنهاییتو احساس نکنی و با خیال راحت بشینی درستو بخونی.اونوقت وقتی کسی نیست وقتی فضای خونه شاد نیست وقتی با ادمها نتونی ارتباطی که میخوای رو داشته باشی وقتی ورزش و تفریح و سفر و گردش نتونی بری یه چیزی بیاد اینکار رو برات بکنه اونم داروهه
    من توی دوسه تا درس خیلی عقبم و باید درس بخونم اما عملا وقت تلف میکنم بجای اینکه مثلا دوساعت شب دیرتر بخوابم و اضافه بخونم
    نمیتونم برم بیرون خوشگذرونی و تفریح تا حالم خوب بشه.نزدیک 26سالمه و حتی یکروز سرکار نرفتم مادرم میگه و راست هم میگه میگه بعد از 25سالگی دیگه استخدام نمیکنن.بادی امسال این کنکور رو به جایی برسونم.گذشته از اون حتی جای خاصی هم توی ذهنم نیست که برم برای تفریح .بادوستام که دوس پسر داشتن فعلا قطع رابطه کردم و اونایی هم که درس میخونن که تمام روز با شوق دارن درس میخونن وقت وقت تلف کردن ندارن. اهل دلخوشی های چتی و پیامکی و گشتن با ادمای بیخود هم نیستم. حالا چطوری باید روحیمو توی این اوضاع بالا ببرم؟ قرص و دارو. تازه من تقریبااز دوران دبیرستان تا الان نشونه های افسردگی رو به همین دلایلی که گفتم داشتم بجز اینکه اونزمان مشکل درسی نداشتم

  9. #6
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 09 مرداد 95 [ 14:09]
    تاریخ عضویت
    1394-3-31
    نوشته ها
    288
    امتیاز
    5,658
    سطح
    48
    Points: 5,658, Level: 48
    Level completed: 54%, Points required for next Level: 92
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    502

    تشکرشده 446 در 203 پست

    Rep Power
    59
    Array
    سلام دوست خوب...

    امان از دست بعضی از این مشاورها و روانپزشکای بی تجربه... من به طور قطع نمیگم که تشخیص دکتر شما اشتباه بوده. ولی عزیزم کلا این اصطلاح جدیدا بدجوری مد شده.... وسوااااااس فکری و افسردگی.......

    اصلا به هر ادم سالمی بگن تو وسواس فکری و افسردگی داری تازه براش چندتا دلیل مسخره هم بیارن طرف واقعا باورش میشه.... دوست خوب اینقدررررر به حرفهای مشاورت فکر نکن..

    موقعیت الانی که توش هستی کاملاااا تا حدیش طبیعیه... خود من دقیقا زمانیکه دلم میخواد همه چیز اوک باشه و خوب بتونم کار مشخصی رو انجام بدم دقیقا همون موقع چون حساسیتم بیشتر میشه در نتبجه هر لحظه ممکنه کوچک ترین مساله ذهنممو کامل به هم بریزه.

    دلایلی که دکتر بهت گفته که وسواس داری اصلا به نظرم چیزهای غیر عادی نیستن..

    اینها همش تلقینات ذهنته عزیزم.... و فقط تو شرایط سخت خودشو بیش از پیش نشون میده.... مطمئن باش زمانیکه کنکورتو دادی خودت به این روزهات میخندی.

    بعضی از این مشاورها و روانپزشکا تا بهمون ثایت نکن که دیوونه ایم دست برنمیدارن.

    تو کارتو بکن... هر روز برو کتابخونه ... درس بخون و درس بخون.... هر جا دیدی فکری اومد به سرت اصلااااااااااااا اشکالی نداره... کتابو ببنند یه ده دقیقه بهش فکر کن.. بعد بگو خوب دیگه حالا دوباره باید درس بخونیم..... اینقدر هم به خاطر اومدن افکار تو ذهنت خودتو اذبت نکن.... هیچ اشکالی نداره...

    همه اینها رو به خاطر تجریه بهت میگم... من خودم تا حالا چند مرحله کنکور گذروندم.... خوب میتونم شرایط الانتو تصور کنم..... به یاد خدا باش... کمکت میکنه

    یادت نره درس خوندن و به جایی رسیدن این مشکلات رو هم داره.
    بهت قول میدم اگه واقعا به چنین مرحله ای رسیدی دانشگاه خوب و با رتبه خوب قبول میشی..........

    دانشجوی دکتری هستم و چون تمام حرفهاتو درک میکنم اینا رو بهت میگم

    پس لطفا اصلاااااااااا نگران نباش.... با توکل بر خدا به راهی که در پیش گرفتی ادامه بده که خیلی زود نتیجه خوبی خواهی گرفت..
    اینو بهت قول میدم

  10. کاربر روبرو از پست مفید نارجیس تشکرکرده است .

    گل همییشه بهار (شنبه 08 اسفند 94)

  11. #7
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 04 بهمن 00 [ 00:33]
    تاریخ عضویت
    1394-1-19
    نوشته ها
    235
    امتیاز
    14,247
    سطح
    77
    Points: 14,247, Level: 77
    Level completed: 50%, Points required for next Level: 203
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,750

    تشکرشده 764 در 211 پست

    Rep Power
    71
    Array
    سلام خانم

    متاسفانه شما از کمبود اعتماد به نفس رنج میبرید و هیچ رقمه نمیتونید به خودتون بقبولانید که با اندکی تلاش و ممارست میشه بهترین نتیجه ممکن رو به دست آورد.

    به جای اینکه تمام ذهن و فعالیت خودتون رو روی کتاب ها و منابع درسیتون متمرکز کنید ، متاسفانه وقت و انرژی خودتون رو درگیر یک مشت حاشیه بی مصرف یا با ارفاق بسیار زیاد کم مصرف کرده اید... نمونه اش همین تاپیک های پر شماری که هر روز بر تعدادشون افزوده میشه و تا کنون هیچ گره ای از کار شما باز نکرده و صد البته ، بدون کوچکترین شک و تردیدی باز نخواهد کرد.

    و اما من برای افزایش تمرکز و بازدهی بیشتر یک راه حل به شما پیشنهاد میکنم که امیدوارم تا حدودی به کمک شما بیاید:
    ذهنتون رو به تصویر سازی عادت بدید .
    به وقت مطالعه ، یک برگه سفید کنار دستتان باشد ... هر آنچه را که به صورت تصویر به ذهنتان خطور میکند روی اون برگه سفید نقاشی کنید ... درست یا غلط بودن ، زشت یا زیبا بودن ، تمیز یا کثیف بودن و ... اون تصاویر براتون مهم نباشه ... جای اون کاغذا در نهایت توی سطل آشغاله ... مهم اون نتیجه ای است که در نهایت امر باید حاصل بشه
    شاید این روش خیلی ساده به نظر برسه ، اما مطمن باشید به ذهن شما کمک میکنه که تا به اون انسجام و تمرکز لازم جهت یک مطالعه درست و اصولی برسه.

    بنده به هیچ عنوان توصیه ای مبنی بر استفاده از دارو ندارم ... ممکن است این داروها به ظاهر کمک حال شما شوند،اما خب هر کدوم از اونها در نوع خودش تبعاتی داره که ممکن است در روند درس خواندن شما خلل ایجاد کند... در ضمن بعضی از این داروها فعالیت قسمت های مختلف مغز انسان را کاهش داده و یا حتی برای مدت زمان اندکی متوقف میسازد و خب این خودش تاثیر سویی روی مطالعه شما خواهد داشت.

    راستی این استرس و اضطراب شما تا حدودی عادی به نظر میرسد ، اما شما باید با ترفندهایی که یکی از اونها رو خدمتتون عرض کردم بر این استرس فایق بیایید ... در واقع هر قدر ذهن شما فضای خالی بیشتری بیابد ، آن را با افکار دیگری پر خواهد کرد ... اگر شما به اندازه کافی به ذهنتان خوراک بدید ، خواهید دید که به راحتی میتوانید جلوی ورود برخی از افکار مزاحم رو ، که در نهایت تولید کننده این استرس و اضطراب در شما هستند رو بگیرید.

    موفق باشید.

  12. کاربر روبرو از پست مفید سرشار تشکرکرده است .

    گل همییشه بهار (یکشنبه 09 اسفند 94)

  13. #8
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 28 اسفند 94 [ 01:54]
    تاریخ عضویت
    1394-5-13
    نوشته ها
    333
    امتیاز
    8,314
    سطح
    61
    Points: 8,314, Level: 61
    Level completed: 55%, Points required for next Level: 136
    Overall activity: 29.0%
    دستاوردها:
    Social5000 Experience PointsTagger First Class3 months registered
    تشکرها
    1,080

    تشکرشده 814 در 264 پست

    Rep Power
    82
    Array
    تاپیک های قبلیت رو خوندم گل همیشه بهار عزیز و احساسم این بود که سوار چرخ و فلکی شدم!!

    سه چهارتا مسئله عمده اس که تسلسل وار به دنبال هم مطرح شدن اما چرا اولویت خاصی برای برطرف کردن اونها ندیدم؟

    انگار که زمان درس خوندنت و حتی وقتی خوندن کنار میذاری به همشون زمان های طولانی فکر کردی که اونهمه بسط پیدا کرده و درنهایت جمع بندی کردی ...

    و اونقدر استرس از دست رفتن زمان رو گرفتی که همین علت از دست رفتن زمانت میشه ...


    پست شماره 3 با چهار سوال در واقع چهار بعد از راه حل های احتمالی رو مطرح کردم اما الان نمیخوام بهشون بپردازم...

    سوالی برام مطرح شده که اول میخوام جواب اونو بشنوم :

    هدف اصلی تری که دوسال آیندت صرف اون میشه چیه؟ الان میخوای در زمون باقی مونده تا کنکورت چکار کنی؟درس خوندن جدی؟ یا استراحت و راحت کردن خیالت از بابت کنکور ...

    از احساسم بخوام بگم: بنظرم میاد "تحت فشار"(فشار بیرونی) درس میخوای بخونی ! خواسته واقعیت هست ؟پس چرا ذهنت ازش فرار میکنه ؟

    درگیری بین اینکه امسال تو فرصت باقی مونده بخونم تا فلان بشه یا سال دیگه بمونه انوقت سرکار میرم باهم دیگه فلان میشه!

    البته مسئله اولویت بندی +سوالی که پررنگ کردم جوابش خیلی مهمه...

    منتظر جوابهات هستم گلم....

  14. کاربر روبرو از پست مفید یاس پاییزی تشکرکرده است .

    گل همییشه بهار (یکشنبه 09 اسفند 94)

  15. #9
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 23 اردیبهشت 95 [ 10:45]
    تاریخ عضویت
    1394-10-23
    نوشته ها
    26
    امتیاز
    582
    سطح
    11
    Points: 582, Level: 11
    Level completed: 64%, Points required for next Level: 18
    Overall activity: 6.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    35

    تشکرشده 16 در 12 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام . اقای سرشار ممنونم که -تاپیکم رو خوندید
    سلام یاس پاییزی ممنونم که همه تاپیکام رو خوندین
    یاس عزیز اقای سرشار خیلی خوب گفتن خیلی خوب. اینکه من انگیزمو از دست میدم وناراحتی بهم غلبه میکنه یک دلیل مهم و اصلیش دقیقا همینه که اعتماد به نفس ندارم که میشه با یه ذره تلاش و خودباوری بهش برسم
    بزارید اول برای سرشار محترم بزنم بخاطر کشف بزرگشون. من خودم دوسال پیش وقتی لیسانسمو گرفتم دقیقا روز فارغ التحصیلی اینو به خودم گفتم
    اما مسئله اینه که چکار کنم از این حال فکری و روحی عدم اعتماد به موفقیت دربیام. خب درسته یک دلیلش اینه که هیچموقع کمی تلاش نکردم و همیشه گفتم سخته و نمیشه و نامید شدم. یک دلیل دیگش هم اینکه تیو خانواده ای بزرگ شدم که فقز=ط بهم گفتن و ضعیفی و نمیتونی و زمان دانشگاهم هم بهمین منوال کذشت

    پس جواب سوالتون یاس عزیز اینه که دوسال اینده فقط میخوام به درسم فکر کنم و سعی میکنم تمام تلاشمو بکنم که ازش منحرف نشم.
    میخوام فقط درس بخونم اما ترس و استرسم زیاده. ببینید من خودم رو میشناسم میدونم اسفند که بگذره و فقط یکماه بمونه اگه جلو نیفتاده باشم ناامید شدید میشم و هراحتمالی وجود داره.شبای امتحان هم همینطور بودم که نمیتونستم درس بخونم زمان دبیرستان هم روز قبل از امتحان من درس نمیخوندم
    الان هم دوماه مونده گاهی اینقد رهول هستم که جملات رو اشتباه میخونم
    نه فشار بیرونی وجود نداره. خانواده من هیچکدومشون نمیخوان من درس بخونم میگن بیا برو سرکار تا دیگه واسه سبزی پاک کنی هم انتخابت نکردن :(

    راستی اقای سرشار البته دیگه تاپیک نمیزنم . اما همه تاپیکام اثر خودشون را داشتن. مثلا من دقیقا امروز نوبت اعصاب و روان گرفته بودم. اگه دیشب تاچیک نمیزدم میرفتم و امشب قرص اول رو خورده بودم و خدا میدونه تا دوسه هفته ایندش وضعیت جسمی روحیم چطوری بود. خب دوتان و شما اومدید و حرفای خوبی زدید


    من نفهمیدم یعنی چی هرچی به ذهنم اومد رو بکشم؟منظورتون فکرای منفی و انحرافی هست؟ اونوقت چی میشه؟
    اقای سرشار نیمه شب وقت کردید بنویسید بگید من چکار کنم اعتمادم به خودم برگرده؟
    بعد از اون هم من دقیقا میخوام کاری بکنم که ذهنم از بین مشغولیت و پرداختن فکرای بی ارزش بیاد و روی درسای خونده شده مشغول بشه و اونها به ذهنم غالب بشن اما چطوری؟ میدونم کار دارید ولی اگه نظری دارید دریغ نفرمایید.باتشکر فراوان

    - - - Updated - - -

    سلام . اقای سرشار ممنونم که -تاپیکم رو خوندید
    سلام یاس پاییزی ممنونم که همه تاپیکام رو خوندین
    یاس عزیز اقای سرشار خیلی خوب گفتن خیلی خوب. اینکه من انگیزمو از دست میدم وناراحتی بهم غلبه میکنه یک دلیل مهم و اصلیش دقیقا همینه که اعتماد به نفس ندارم که میشه با یه ذره تلاش و خودباوری بهش برسم
    بزارید اول برای سرشار محترم بزنم بخاطر کشف بزرگشون. من خودم دوسال پیش وقتی لیسانسمو گرفتم دقیقا روز فارغ التحصیلی اینو به خودم گفتم
    اما مسئله اینه که چکار کنم از این حال فکری و روحی عدم اعتماد به موفقیت دربیام. خب درسته یک دلیلش اینه که هیچموقع کمی تلاش نکردم و همیشه گفتم سخته و نمیشه و نامید شدم. یک دلیل دیگش هم اینکه تیو خانواده ای بزرگ شدم که فقز=ط بهم گفتن و ضعیفی و نمیتونی و زمان دانشگاهم هم بهمین منوال کذشت

    پس جواب سوالتون یاس عزیز اینه که دوسال اینده فقط میخوام به درسم فکر کنم و سعی میکنم تمام تلاشمو بکنم که ازش منحرف نشم.
    میخوام فقط درس بخونم اما ترس و استرسم زیاده. ببینید من خودم رو میشناسم میدونم اسفند که بگذره و فقط یکماه بمونه اگه جلو نیفتاده باشم ناامید شدید میشم و هراحتمالی وجود داره.شبای امتحان هم همینطور بودم که نمیتونستم درس بخونم زمان دبیرستان هم روز قبل از امتحان من درس نمیخوندم
    الان هم دوماه مونده گاهی اینقد رهول هستم که جملات رو اشتباه میخونم
    نه فشار بیرونی وجود نداره. خانواده من هیچکدومشون نمیخوان من درس بخونم میگن بیا برو سرکار تا دیگه واسه سبزی پاک کنی هم انتخابت نکردن :(

    راستی اقای سرشار البته دیگه تاپیک نمیزنم . اما همه تاپیکام اثر خودشون را داشتن. مثلا من دقیقا امروز نوبت اعصاب و روان گرفته بودم. اگه دیشب تاچیک نمیزدم میرفتم و امشب قرص اول رو خورده بودم و خدا میدونه تا دوسه هفته ایندش وضعیت جسمی روحیم چطوری بود. خب دوتان و شما اومدید و حرفای خوبی زدید


    من نفهمیدم یعنی چی هرچی به ذهنم اومد رو بکشم؟منظورتون فکرای منفی و انحرافی هست؟ اونوقت چی میشه؟
    اقای سرشار نیمه شب وقت کردید بنویسید بگید من چکار کنم اعتمادم به خودم برگرده؟
    بعد از اون هم من دقیقا میخوام کاری بکنم که ذهنم از بین مشغولیت و پرداختن فکرای بی ارزش بیاد و روی درسای خونده شده مشغول بشه و اونها به ذهنم غالب بشن اما چطوری؟ میدونم کار دارید ولی اگه نظری دارید دریغ نفرمایید.باتشکر فراوان

  16. کاربر روبرو از پست مفید گل همییشه بهار تشکرکرده است .

    سرشار (یکشنبه 09 اسفند 94)

  17. #10
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 04 بهمن 00 [ 00:33]
    تاریخ عضویت
    1394-1-19
    نوشته ها
    235
    امتیاز
    14,247
    سطح
    77
    Points: 14,247, Level: 77
    Level completed: 50%, Points required for next Level: 203
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,750

    تشکرشده 764 در 211 پست

    Rep Power
    71
    Array
    سلام

    ـ منظورم تصاویر ذهنی ای بود که از اون مطلب درسی در ذهنتون نقش میبنده ... اگر این کار همزمان با مطالعه انجام شود،فضای خالی ذهن شما رو پر میکند و میتواند موجب افزایش تمرکز شما در حین مطالعه شود ... در ضمن به افزایش کیفیت مطالعه نیز کمک میکند (حتما شنیدید که میگن مفهومی بخونید )

    ـ شما برای افزایش اعتماد به نفستون،باید دریچه ذهنتون رو به روی افکار منفی ببندید و از طرف دیگر اندیشه های مثبت رو به ذهنتون تزریق کنید ... از من میشنوید نقش تلقینات مثبت ذهنی رو دست کم نگیرید و تا جایی که میتوانید در مواجهه با خودتان از جمله های مثبت استفاده کنید.
    به طور مثال:
    امروز جون میده واسه درس خوندن
    من طی این دو ماه جوری درس میخونم که به اندازه شیش ماه درس خواندن دیگران بازدهی داشته باشد
    من به خودم ثابت میکنم که هیچ کاری وجود نداره که من نتونم از پسش بربیام
    و ...
    مدام با خودتان این جمله های مثبت رو تکرار کنید و به خورد ذهنتان بدهید که شما میتوانید از پس هر کاری بربیایید و آوردن یک رتبه خوب توی کنکور که کار چندان سختی نیست .
    همین اول کار هم انتظار معجزه نداشته باشید ... به امید خدا اندک اندک شاهد اتفاقات خوبی در روند مطالعه و زندگی شخصیتان خواهید بود.

    ممنون و متشکر ... موفق و موید باشید

  18. 2 کاربر از پست مفید سرشار تشکرکرده اند .

    گل همییشه بهار (یکشنبه 23 اسفند 94), یاس پاییزی (یکشنبه 09 اسفند 94)


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. کتاب چی خوندی؟
    توسط mohamad.reza164 در انجمن معرفی کتب روانشناسی
    پاسخ ها: 6
    آخرين نوشته: چهارشنبه 11 آذر 94, 21:08
  2. کتاب چی خوندی؟
    توسط mohamad.reza164 در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: سه شنبه 03 آذر 94, 16:37
  3. چرا باید کمی اشتباه بکنی؟
    توسط khaleghezey در انجمن شخصیت
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: دوشنبه 13 مهر 94, 12:43
  4. اظهار تمایل همکار خانم به ازدواج و نحوه رد بدون دلخوری؟
    توسط sayrex در انجمن سایر سئوالات مربوط به ازدواج
    پاسخ ها: 30
    آخرين نوشته: چهارشنبه 29 شهریور 91, 23:38
  5. انتظار و امید یا بی خیالی؟
    توسط mohammad matin در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 9
    آخرين نوشته: چهارشنبه 09 آذر 90, 10:10

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 00:49 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.