سلام دوستان عزيز
من يه دوماهي هست ميام اينجا و هميشه مسائل مربوط به ازدواج و تاپيك تربيتي مربوط به فرزندان رو خوندم ولي الان دو روزه يه مشكل شايد به نظر همه مسخره و متفرقه برام پيش اومده كه اصلا نمي تونم هضمش كنم و اعصابم به هم ريخته براي همين الان عضو شدم تا بهتون بگم
فقط ازتون خواهش مي كنم نگيد اين ديگه چيه يا مسخره كنيد چون دارم عذاب مي كشم
دو روز پيش از نمازخونه اداره اومدم سوار آسانسور شم كه وقتي آسانسور باز شد يكي از اون اومد بيرون ومنم رفتم سوار شدم يكدفعه ديدم يه بوي خيلي بدي (خيلي معذرت مي خوام بوي باد معده خيلي خيلي بد) تو آسانسور مياد كه تا اومدم فكر كنم برم بيرون يا نه در داشت بسته مي شد گفتم ولش كن الان مي رسم ديگه همون موقع يكي از همكاراي مرد دكمه آسانسور رو زد و اومد تو (اين همكارم از همكاراي خيلي خيلي باشخصيت و به قول بچه ها جنتلمن شركته كه همه باهاش رودروايستي دارن) واي واقعا موندم كه چرا بيرون نرفته بودم انقدر حول شده بودم گفتم الان پيش خودش فكر مي كنه كه اين كار من بودهمنم مقنعم رو گرفتم جلوي صورتم و تند تند هواكش رو مي زدم ولي اون خيلي بد نگاه كرد و گفت هواكش روشنه كلا انقدر حول شده بودم كه رفتارم دست خودم نبود چون هر كي ديگه بود همين فكر رو مي كرد
الان دوروزه خواب و خوراك ندارم آبروم بدجوري رفت الان پيش خودش فكر مي كنه كه كار من بوده و من چقدر بي شخصيتم واقعا نمي دونم بايد چه جوري اين موضوع رو هضم كنم وقتي به چند تا از همكارام گفتم اوناهم گفتند واقعا نمي دونيم چي بگيم خيلي بده بيشتر هم بخاطر اينكه اون همكارمون بود واقعا اگه مديرعامل بود انقدر خجالت نمي كشيدم
الان نمي دونم اگه بازم ببينمش چه فكري درموردم مي كنم
شما اگه چنين اتفاقي ميافتاد چي فكر مي كرديد و چكار مي كرديد
علاقه مندی ها (Bookmarks)