به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 12 1234567891011 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 116
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 30 مهر 95 [ 14:32]
    تاریخ عضویت
    1394-10-28
    نوشته ها
    32
    امتیاز
    1,179
    سطح
    18
    Points: 1,179, Level: 18
    Level completed: 79%, Points required for next Level: 21
    Overall activity: 9.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 19 در 10 پست

    Rep Power
    0
    Array

    شوهرم میگه به ظاهرم میلی نداره

    سلام
    من تازه عضو این سایت شدم.و از دوستان تقاضا دارم واقعا کمکم کنند .23سال سن دارم و شوهرم 32 ساله هستند.حدودا 5 ماهه عقدیم.
    ازدواجمون سنتی بوده.اولین بار که خواستگاری کردند بخاطر تفاوت سن من جواب رد دادم.اما بعد پشیمون شدم.چون موقعیت و خانواده خوب داشتند.بعد از اون باز هم خواستگاری کردند.و اینبار قرار شد بیشتر همدیگرو بشناسیم.بعد از چند جلسه طی یک پیام به من گفت من پشیمانم و شرمنده و خلاصه و تموم شد.اما دوماه بعد باز به من پیام داد ک من میخامب ازم بیام و میخوامت و این حرفا... خلاصه خوب پیش رفت و ما عقد شدیم.قبل از عقد خیلی از لحاظ جنسی گرم بود و حرف میزد و مشتاق بود.اما بعد از اولین باری که پیش هم خوابیدیم دیدم میلش کم شد.و رفته رفته دیدم که اصلا بهم تو هیچ زمینه علاقه نداره.البته بگم تا حالا بهم بی احترامی نکرده.ولی کاملا مشخصه ک علاقه به عنوان همسر بهم نداره.بعد دیدم که تو برنامه های اجتماعی با دختران کمی حرف میزنه .و با یکی که قبلا سکس داشت حرفای بد زده بود.من خیلی عصبی شدم و به پدرش موضوع رو گفتم و بحث خیلی بدی شد و اونا ترسیدن.خلاصه خوده شوهرمم قول داد ک تکرار نشه. بگذریم..بعد از یک مدت با کمال احترام و آرامش بهم گفت ک من دوست دارم اما از لحاظ جنسی بهت میلی ندارم.چون دوست داره من سفید باشم ولی سبزه هستم.و اینکه تپل باشم اما کمی لاغرم.باید بگم شوهرم واقعا با منطق هست.و میدونم هوسباز نیست.تا بحال بی احترامی نکرده. اما همین مساله باعث شده ما رابطه صمیمی باهم نداشته باشیم.مادامی که مثل دوتا دوست باشیم خیلی بهمون خوش میگذره و هیچ مشکلی نیست.اما صمیمیت زناشویی نداریم.یعنی به چشم همسر دوستم نداره. باهاش منطقی و آروم صحبت کردم و با احترام گفت که تو خیلی خوبی از همه لحاظ اما فقط بهت میل جنسی ندارم.بگم که صورتم خوشگل هست و خودش میگه.اما رنگ پوستم عوض نمیشه.من خودم فهمیدم نمیتونه بهم علاقه زناشویی پیدا کنه.خیلی غصه دارم.ک همه میگفتن خوشگلی حالا واسه شوهرم جذاب نیستم.دختر گرمی هم هستم و خودم نیاز دارم.اما نمیتونم کاری کنم.
    از یه طرف میگم دیگه از الان که اینطوره تا آخر عمر بم علاقه پیدا نمیکنه.پس بهتره جدابشم.اما خیلی نکات مثبت تو زندگیمون هست که حیفن.از لحاظ خانواده و تحصیل و فرهنگ کاملا به هم میخوریم.فقط مشکل اینه که بهم علاقه نداره.اونم بخاطر مسایل جنسی.بگین چیکار کنم لطفا. خیلی بهم سخت میگذره که میبینم شوهرم نمیخادم.اما بخاطر وجدان و این چیزا باهام کنار اومده و میگه میخنده.
    میگه من اگه هم نمیخام اما پای مسئولیتم هستم و آبروی خانواده و وجدانم...
    اما من سختمه کنار کسی باشم ک میدونم حسی بعنوان همسر بهم نداره.
    اینم بگم من خیلی بش علاقه دارم و میخام زندگیمو نگه دارم.از لحاظ ظاهرم به خودم و نظافت وآرایش کاملا میرسم.اما مشکل اینه نمیتونه بهم به عنوان همسرش علاقه پیداکنه .اما مثل دوتادوست باهم خوبیم .
    کمکم کنید لطفا. راهنماییم کنید.چیکار کنم که عاشقم بشه و بتونم میلش رو زیاد کنم به خودم.خداییش پسر خوب و با منطق و فهمیده ای هست.
    خودشم ناراحته که اینطوری شده.میگه نمیدونم چرا میل ندارم بهت.😢

  2. 2 کاربر از پست مفید دختر بدشانس تشکرکرده اند .

    solhesefid (سه شنبه 10 فروردین 95), فدایی یار (دوشنبه 28 دی 94)

  3. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 30 تیر 95 [ 01:46]
    تاریخ عضویت
    1394-5-19
    نوشته ها
    47
    امتیاز
    1,178
    سطح
    18
    Points: 1,178, Level: 18
    Level completed: 78%, Points required for next Level: 22
    Overall activity: 8.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 51 در 25 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام......خيلي ناراحت شدم حرفاتو خوندم عزيز......

    من خودم مجردم.....ولي يه نكته اي به ذهنم رسيد گفتم بگم..

    شايد شما خيلي زيادي در دسترس ايشون هستين.......بعضي از مردا خصوصا گرم مزاجا....دلشون ميخواد يكم تعقيب و گريز باشه تو رابطه....يعني زن يكم سرد باشه و براي رسيدن به خواسته اشون تلاش كنن .....

    يكم مدل خواستگاريشون و اينكه شما گفتين نه بعد دوباره اومدن جواب مثبت گرفتن بعد از اين قضيه خودشون پشيمون شدن ميشه فهميد اين قضيه ربطي به تپل و سفيد دوست داشتن نداره......يكم قضيه رفتاريه.......

    البته اين فقط يه حدس بود....باز بيشتر راجع به خلق و خوشون بگي بهتر ميشه تشخيص داد.......

    ايشالا كه درست ميشه.....ميفهمم خيلي سخته....ولي نگران نباش....راحت هم نباش خيلي.....يكم دير بهش پا بده



    اين جمله رو شنيدي.....ميگن سكسي باش ولي سكس نده؟ اينو يكم انجام بده ببين چطور ميشه.....

    پ.ن : دوستان ببخشيد كه اينجوري حرف زدم...شرمنده....

  4. 2 کاربر از پست مفید صحرا0 تشکرکرده اند .

    mercedes62 (دوشنبه 10 اسفند 94), سها** (سه شنبه 20 بهمن 94)

  5. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 30 مهر 95 [ 14:32]
    تاریخ عضویت
    1394-10-28
    نوشته ها
    32
    امتیاز
    1,179
    سطح
    18
    Points: 1,179, Level: 18
    Level completed: 79%, Points required for next Level: 21
    Overall activity: 9.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 19 در 10 پست

    Rep Power
    0
    Array
    وای خیلی ممنون که انقد سریعیکی بهم جواب داد.واقعا نیاز به همصحبت دارم.
    راستش از نظر حضوری شاید دو هفته یکبار من پیششون باشم. اما تلفنی و پیامکی زیاد باهم درارتباطیم.بیشترم من بهش زنگ میزنم.خلق و خوش اینطوره که کلا پسر منطقی و درون ریزیه.با حیا و احترام میذاره ب پدر مادر و همه.شوخ طبع و کار کن و همه اینا مثبت هست. ولی دیشب خورشم گفت نمیدونم چرا نتراحتم.ناراحتم که از بودن با من داری عذاب میکشی.میگه نمیدونم چرا بهت میلی ندارم.درصورتیکه قبل از عقد که پیامی حرف میزدیم خیلی گرم بود و دوست داشت رابطمون زیاد باشه.حالا میگه طوریه کم باشه؟ خودش گفت میدونم رابطمون زناشوویی نیست و مثل دوتا رفیقیم.دو هفته یبار میرم خونشون اونم وقتی رابطه داریم میفهمم که روحش راضی نیست.و بحاطر منه که انجام میده.
    میدونم خودشم تمایلی نداره به ادامه اما خیلی باوجدان و آبرو هست.اما من دختر با احساسی ام و نمیتونم کنار بیام .جلوش معذبم.میگم وای الان پیش خودش میگه این چقد زشته و این حرفا.وقتی بام حرف میزنه میگم از رو علاقه نیست.فقط از رو وظیفه هست.نه علاقه زناشویی.
    بخدا هرشب کارم گریه کردنه.دوست داشتم شوهرم دوستم راشته باشه و واسم ولع داشته باشه.اما متاسفانه....

  6. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 30 مهر 95 [ 14:32]
    تاریخ عضویت
    1394-10-28
    نوشته ها
    32
    امتیاز
    1,179
    سطح
    18
    Points: 1,179, Level: 18
    Level completed: 79%, Points required for next Level: 21
    Overall activity: 9.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 19 در 10 پست

    Rep Power
    0
    Array
    چرا کسی جواب نمیده
    لطفا راهنماییم کنید
    دارم ب جدایی فکر میونم
    چون واسه زن هیچی بدتر از این نیست که بدونه شوهرش بهش علاقه نداره.
    بگید چیکار کنم
    من از محبت و مهربونی و ظاهر و احترام کم نمیذارم. اما خیلی وقتا دلم محبت میخاد و باعث میشه عصبی بشم و یچیزی بش بگم اونم ناراحت میشه
    ولی خودش میگه درکت میکنم.میدونم سختته

  7. #5
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 30 تیر 95 [ 01:46]
    تاریخ عضویت
    1394-5-19
    نوشته ها
    47
    امتیاز
    1,178
    سطح
    18
    Points: 1,178, Level: 18
    Level completed: 78%, Points required for next Level: 22
    Overall activity: 8.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 51 در 25 پست

    Rep Power
    0
    Array

    اميدوارم دوستان راهنمايياي خوبي بهت بكنن....
    كاش انقدر سريع روابط زناشويي تونو شروع نميكردين...

    ولي يه چيزي........اصلا خودتو نباز......جلوش معذب نباش....هر چي بيشتر حالت درمانده به خودت بگيري اين وضعيت بيشتر ميشه.....

    * نميدونم...ولي قبل از عقد حرف زدن راجع به لذت هاي جسماني شايد همين تبعاتو داشته باشه....
    و اينكه حرف زدن با تلفن و تلگرام و اس ام اس رابطه رو سرد ميكنه...............

    ببين بزار يه قضيه اي رو بگم......تو ازدواج تارابطه ي عاطفي شكل نگيره نبايد رفت سمت مسائل جنسي....اصلا گيرم طرف مقابل متعد باشه نسبت به كاري كه ميكنه......ولي درستش اينه كه رابطه ي عاطفي ارجحيت داشته باشه....بعد بره سمته مسائل جنسي....

    حالا ميتوني يه كاري بكني .....يه مدت دور اين مسائلو خط بكش و يكم باهم برين بيرون.....از هم شناخت پيدا كنين.... هر كاري جز روابط زناشويي.....



    تو حرفات گفتي تو خودت گرمي.....ميدوني اگه خانم ها دائما پيش قدم باشن .....مردا نسبت به رابطه سرد ميشن..؟

    يه جور خواهش راجع به مسائل جنسي تو شما حس ميكنم....كه معمولا خانما انقدر رك و مستقيم نيستن......
    شايد اشتباه ميكنم.......
    ظرافت هاي زنانه رو داري؟
    سياستاي زنارو بلدي؟
    مستاصل نباش.....
    اون بعد زنانه ات رو پرورش بده.............عزت نفس وخود پسندي براي زن مردارو جذب ميكنه..........

    يكم كمتر راجع به اين قضيه حرف بزنين........


    ...

    سخنرانياي دكتر حبشي تو همين سايت هست...دان كن گوش كن........شايد سياست هاي زنانه رو بلد نيستي......
    بازم ميگم زن بايد يكم پيچيده باشه......يكم به قول داداشم حربه داشته باشه.............رفتي خونشون اصلا رابطه رو ول كن....از در و ديوار حرف بزن

    ************************************************** ****************************************

    - - - Updated - - -

    غلط املايي داشتم چقدر

  8. 3 کاربر از پست مفید صحرا0 تشکرکرده اند .

    فدایی یار (دوشنبه 28 دی 94), بارن (سه شنبه 29 دی 94), سها** (سه شنبه 20 بهمن 94)

  9. #6
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    دوشنبه 04 مهر 01 [ 02:59]
    تاریخ عضویت
    1393-11-15
    نوشته ها
    823
    امتیاز
    34,196
    سطح
    100
    Points: 34,196, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    3,683

    تشکرشده 2,882 در 761 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    235
    Array
    سلام
    احتمالا تاپیکتون منتقل بشه به انجمن آزاد

    اول از همه اصلا استرس نگیرید و با آرامش راه حل ها رو پیدا کنید و انجام بدید . چون همسرتون میل نداره نباید روی اعتماد به نفستون تاثیر بذاره ، کسانی که اعتماد بنفس پایین دارن دیگه جذاب نیستن. ولی مشکلتونم جدی بگیرید.

    حتما یه وقت از یه سکس تراپیست حرفه ای بگیر و زودتر مراجعه کن. بعد هم با همسرتون جلسات رو ادامه بدید . سکس تراپیست های حرفه ای اونقدر موارد مشابه دیدن که میتونن بهتون علتو راه حلو بدن و شما مطمئن ادامه بدید نمیشه با حدس و بیخیالی و راه حل غیر تخصصی زندگیتونو آزمایش کنید .

    شما رنگ پوستتون رو نمیتونید تغییر بدید ولی میتونید پوست لطیفی داشته باشید. با مراجعه به دکتر پوست بهتون میگن روشایی هست که پوست رو خیلی لطیف میکنه و ضایعه های اضافه پوست کاملا هموار میشه و به طبع پوست حتی تیره خیلی زیباتر میشه. (سوزوندن موهای زائد با لیزر - لایه برداری- ابرسانی و..).همه چیز که پوست روشن نیست ، لطافت پوست و اندام زیبا خیلی مهمه ، با تغذیه مناسب (نه به هر قیمتی) اندامتونو ایده آلتر کنید.

    بالاخره شما خانمی میتونید با کمی زیرکی و تغییر درست مردتونو جذب خودتون کنید و خدا رو شکر خیلی جوان و کم سن هستید و بازم خداروشکر که به فکر حل مشکلت هستی ، اینجا خانمها و اقایونی بودن اومدن بعداز یه بچه و کلی فاصله که دیگه منجر به طلاق عاطفی شده و منجر به صفر شدن احساسات شده یادشون افتاده مشکل دارن.

    اول مشکلتونو کامل حل کنید و بعد برید خونه خودتون .

    این تاپیک ها شاید کمک کننده باشه.
    http://www.hamdardi.net/thread-39626.html

    http://www.hamdardi.net/thread-40108.html
    ای خواجه درد نیست... وگرنه طبیب هست

    ای بی خبر.. از خورشیدِ پشتِ ابر !



  10. 3 کاربر از پست مفید گیسو کمند تشکرکرده اند .

    fkh4466 (دوشنبه 28 دی 94), بارن (سه شنبه 29 دی 94), سها** (سه شنبه 20 بهمن 94)

  11. #7
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 30 فروردین 95 [ 04:00]
    تاریخ عضویت
    1393-10-20
    نوشته ها
    53
    امتیاز
    1,869
    سطح
    25
    Points: 1,869, Level: 25
    Level completed: 69%, Points required for next Level: 31
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    8

    تشکرشده 63 در 30 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط دختر بدشانس نمایش پست ها
    سلام
    من تازه عضو این سایت شدم.و از دوستان تقاضا دارم واقعا کمکم کنند .23سال سن دارم و شوهرم 32 ساله هستند.حدودا 5 ماهه عقدیم.
    ازدواجمون سنتی بوده.اولین بار که خواستگاری کردند بخاطر تفاوت سن من جواب رد دادم.اما بعد پشیمون شدم.چون موقعیت و خانواده خوب داشتند.بعد از اون باز هم خواستگاری کردند.و اینبار قرار شد بیشتر همدیگرو بشناسیم.بعد از چند جلسه طی یک پیام به من گفت من پشیمانم و شرمنده و خلاصه و تموم شد.اما دوماه بعد باز به من پیام داد ک من میخامب ازم بیام و میخوامت و این حرفا... خلاصه خوب پیش رفت و ما عقد شدیم.قبل از عقد خیلی از لحاظ جنسی گرم بود و حرف میزد و مشتاق بود.اما بعد از اولین باری که پیش هم خوابیدیم دیدم میلش کم شد.و رفته رفته دیدم که اصلا بهم تو هیچ زمینه علاقه نداره.البته بگم تا حالا بهم بی احترامی نکرده.ولی کاملا مشخصه ک علاقه به عنوان همسر بهم نداره.بعد دیدم که تو برنامه های اجتماعی با دختران کمی حرف میزنه .و با یکی که قبلا سکس داشت حرفای بد زده بود.من خیلی عصبی شدم و به پدرش موضوع رو گفتم و بحث خیلی بدی شد و اونا ترسیدن.خلاصه خوده شوهرمم قول داد ک تکرار نشه. بگذریم..بعد از یک مدت با کمال احترام و آرامش بهم گفت ک من دوست دارم اما از لحاظ جنسی بهت میلی ندارم.چون دوست داره من سفید باشم ولی سبزه هستم.و اینکه تپل باشم اما کمی لاغرم.باید بگم شوهرم واقعا با منطق هست.و میدونم هوسباز نیست.تا بحال بی احترامی نکرده. اما همین مساله باعث شده ما رابطه صمیمی باهم نداشته باشیم.مادامی که مثل دوتا دوست باشیم خیلی بهمون خوش میگذره و هیچ مشکلی نیست.اما صمیمیت زناشویی نداریم.یعنی به چشم همسر دوستم نداره. باهاش منطقی و آروم صحبت کردم و با احترام گفت که تو خیلی خوبی از همه لحاظ اما فقط بهت میل جنسی ندارم.بگم که صورتم خوشگل هست و خودش میگه.اما رنگ پوستم عوض نمیشه.من خودم فهمیدم نمیتونه بهم علاقه زناشویی پیدا کنه.خیلی غصه دارم.ک همه میگفتن خوشگلی حالا واسه شوهرم جذاب نیستم.دختر گرمی هم هستم و خودم نیاز دارم.اما نمیتونم کاری کنم.
    از یه طرف میگم دیگه از الان که اینطوره تا آخر عمر بم علاقه پیدا نمیکنه.پس بهتره جدابشم.اما خیلی نکات مثبت تو زندگیمون هست که حیفن.از لحاظ خانواده و تحصیل و فرهنگ کاملا به هم میخوریم.فقط مشکل اینه که بهم علاقه نداره.اونم بخاطر مسایل جنسی.بگین چیکار کنم لطفا. خیلی بهم سخت میگذره که میبینم شوهرم نمیخادم.اما بخاطر وجدان و این چیزا باهام کنار اومده و میگه میخنده.
    میگه من اگه هم نمیخام اما پای مسئولیتم هستم و آبروی خانواده و وجدانم...
    اما من سختمه کنار کسی باشم ک میدونم حسی بعنوان همسر بهم نداره.
    اینم بگم من خیلی بش علاقه دارم و میخام زندگیمو نگه دارم.از لحاظ ظاهرم به خودم و نظافت وآرایش کاملا میرسم.اما مشکل اینه نمیتونه بهم به عنوان همسرش علاقه پیداکنه .اما مثل دوتادوست باهم خوبیم .
    کمکم کنید لطفا. راهنماییم کنید.چیکار کنم که عاشقم بشه و بتونم میلش رو زیاد کنم به خودم.خداییش پسر خوب و با منطق و فهمیده ای هست.
    خودشم ناراحته که اینطوری شده.میگه نمیدونم چرا میل ندارم بهت.������

    سلام
    خانم دکتر خویی یک سکس تراپیسته که من قبولش دارم
    زنگ بزن "مرکزملی مطالعات ترک اعتیاد " ازش وقت بگیر ...من اونجا دیدیمش
    با خاله خان باجی بازی تو اینترنت چیزی درست نمیشه

  12. #8
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 21 اسفند 94 [ 02:00]
    تاریخ عضویت
    1394-2-12
    نوشته ها
    151
    امتیاز
    2,513
    سطح
    30
    Points: 2,513, Level: 30
    Level completed: 43%, Points required for next Level: 87
    Overall activity: 6.0%
    دستاوردها:
    3 months registered1000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    0

    تشکرشده 124 در 73 پست

    Rep Power
    30
    Array
    سلام.....دختر بدشانس...بهتر نبود اسم بهتری انتخاب میکردی..اخه چرا انقده ناامید...اول کار که نباید جا بزنی..و از جدایی صحبت کنی..خوب مشکل شما غیر قابل حل که نیست....خوب همونجور که گفتی...شما هنوز توی دوران عقد به سر میبری....فکر نمیکنی رابطه ای که دارین همین حدش کافی باشه....اخه درسته شما گرم مزاج هستین..اما خوب باید فرصت کافی رو به شوهرت بدی که دلش واست تنگ بشه...کاش بیشتر از خودتون و تحصیلاتتون و اعتقادات خودت و همسرت توضیح میدادی...بهتره کمی بیشتر به همسرت وقت و فرصت بدی..چون خیلی وقت نیست که از حال و هوای مجردی در اومده...چیزی که برام جالبه..اینه که شما مدت زیادی نیست که عقد کردید...اما همسرت خیلی راحت به زبون میاره که بهتون میل نداره..و مثل دوتا رفیق فقط هستین....امیدوارم این حرف و این حس و حال رو شما توی ذهنش پرورش نداده باشی..معمولا زن و شوهرا...خیلی کم از اینجور حرفا بهم میزنن...اگر مشکلی هم داشته باشن..معمولا تا رفع اون مشکل..جوری دیگه وانمود میکنن....که طرف واسشون مهمه....حداقل واسه حس رودروایسی و اینکه طرف مقابل ناراحت نشه...اینجوری برخورد میکنن.....شوهر شما توی چه خانواده ای بزرگ شده؟؟؟ اخه نوع تربیت و اعتقادات..یا همون شرم و حیایی که خودت گفتی..گاهی توی ایجاد رابطه..فرد رو دچار مشکل میکنه...شاید داره مراعات دوران عقد رو میکنه....خیلی راحت میتونی این مشکل رو رفع کنی..بالاخره این یک نیاز غریزی واسه همه ادماست.....بهتره یه کم خودتو کمتر در دسترس قرار بدی.....واسه همسرت تازگی داشته باشی...اقایون از خانمای غیر قابل پیش بینی بیشتر خوششون میاد...!!
    راستی به دوستمون fkhهم که گفتن با خاله خان باجی توی اینترنت چیزی درست نمیشه.....باید بگم ...این حرفا چیه اخه..ایشون اومدن از دوستان مشورت بگیرن...بچه ها هم با نظراتشون کمکشون میکنن....پایه و اساس این سایت واسه همینه دیگه....همه ما که اینجا هستیم...مشکل داشتیم..و خیلی این سایت کمک کننده رفع مشکلاتمون بوده......!!!

  13. کاربر روبرو از پست مفید خورشید30 تشکرکرده است .

    حسين40 (سه شنبه 29 دی 94)

  14. #9
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 30 فروردین 95 [ 04:00]
    تاریخ عضویت
    1393-10-20
    نوشته ها
    53
    امتیاز
    1,869
    سطح
    25
    Points: 1,869, Level: 25
    Level completed: 69%, Points required for next Level: 31
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    8

    تشکرشده 63 در 30 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط خورشید30 نمایش پست ها
    سلام.....دختر بدشانس...بهتر نبود اسم بهتری انتخاب میکردی..اخه چرا انقده ناامید...اول کار که نباید جا بزنی..و از جدایی صحبت کنی..خوب مشکل شما غیر قابل حل که نیست....خوب همونجور که گفتی...شما هنوز توی دوران عقد به سر میبری....فکر نمیکنی رابطه ای که دارین همین حدش کافی باشه....اخه درسته شما گرم مزاج هستین..اما خوب باید فرصت کافی رو به شوهرت بدی که دلش واست تنگ بشه...کاش بیشتر از خودتون و تحصیلاتتون و اعتقادات خودت و همسرت توضیح میدادی...بهتره کمی بیشتر به همسرت وقت و فرصت بدی..چون خیلی وقت نیست که از حال و هوای مجردی در اومده...چیزی که برام جالبه..اینه که شما مدت زیادی نیست که عقد کردید...اما همسرت خیلی راحت به زبون میاره که بهتون میل نداره..و مثل دوتا رفیق فقط هستین....امیدوارم این حرف و این حس و حال رو شما توی ذهنش پرورش نداده باشی..معمولا زن و شوهرا...خیلی کم از اینجور حرفا بهم میزنن...اگر مشکلی هم داشته باشن..معمولا تا رفع اون مشکل..جوری دیگه وانمود میکنن....که طرف واسشون مهمه....حداقل واسه حس رودروایسی و اینکه طرف مقابل ناراحت نشه...اینجوری برخورد میکنن.....شوهر شما توی چه خانواده ای بزرگ شده؟؟؟ اخه نوع تربیت و اعتقادات..یا همون شرم و حیایی که خودت گفتی..گاهی توی ایجاد رابطه..فرد رو دچار مشکل میکنه...شاید داره مراعات دوران عقد رو میکنه....خیلی راحت میتونی این مشکل رو رفع کنی..بالاخره این یک نیاز غریزی واسه همه ادماست.....بهتره یه کم خودتو کمتر در دسترس قرار بدی.....واسه همسرت تازگی داشته باشی...اقایون از خانمای غیر قابل پیش بینی بیشتر خوششون میاد...!!
    راستی به دوستمون fkhهم که گفتن با خاله خان باجی توی اینترنت چیزی درست نمیشه.....باید بگم ...این حرفا چیه اخه..ایشون اومدن از دوستان مشورت بگیرن...بچه ها هم با نظراتشون کمکشون میکنن....پایه و اساس این سایت واسه همینه دیگه....همه ما که اینجا هستیم...مشکل داشتیم..و خیلی این سایت کمک کننده رفع مشکلاتمون بوده......!!!
    چون این مشکل بسیار تخصصی هست و با همدردی کردن حل نمیشه.یا باید از انجمن ازاد کمک بگیرن یا سکس تراپیست.رفع این مشکل خارج ازتوان من و شماست و دخالت ما یعنی ادامه خاله خان باجی بازی

  15. #10
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 28 آبان 97 [ 09:43]
    تاریخ عضویت
    1393-1-31
    نوشته ها
    537
    امتیاز
    8,891
    سطح
    63
    Points: 8,891, Level: 63
    Level completed: 47%, Points required for next Level: 159
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    1,224

    تشکرشده 1,090 در 430 پست

    Rep Power
    85
    Array
    چرا هر دو هفته یکبار فقط واسه رابطه اونم شما میری پیشش ؟ تو یک شهر نیستین؟ بهتره ارتباط حضوریتون بیشتر باشه ...
    نیازی هم نیست زود با هم رابطه داشته باشین ... کم کم اول علاقتون بیشتر شه بعد رابطه شروع شه از چیزای کوچیک شروع شه نه یدفعه ... چون شما زودتر علاقمند شدین بهش فشار نیار اصلا .... سعی کن فقط با هم شاد باشین بخندین به رابطه فکر نکنین .
    البته اینا همش در صورتیه که ایشون کلا ادم سردی نباشه .... البته نمیدونم چرا انقد راحت و واضح بهت گفته که میلش به شما کمه و زودم کوتاه اومده که خوب کم باشه اشکالی نداره ...! من فقط یبار به شوهرم گفتم امادگی رابطه ندارم نگفتم میلی بهت ندارم.

    شمام یکم به هیکلت برس ورزش برو غذا بخور چاقتر میشی . خیلی ام خوبه که به پزشک مراجعه کنین ولی چون مشکل ایشونه خودشم باشه بهتره .

    این چیزی که میگم تجربه ی خودمم هست .. الان دو هفتست عقد کردم منم سنتی ازدواج کردم و البته فامیلی ..دقیقا این مشکل رو داشتم اما بر عکس ینی من از رابطه با شوهرم میترسیدم ... هنوزم با هم رابطه نداشتیم اما الان نسبت به قبل عقد خیلی بهترممم اون موقع حتی فک نمیکردم راحت بتونم بغلش کنم ... یسری چیزا باید بهش زمان داد .. و اینکه شوهرم خیلی خوب درکم میکنه خیلیییی اصلا بمن اصراری نکرده ..راجع بهش هم زیاد حرف نمیزنیم .سعی نکن زیاد بهش بچسبی رهاش کن بذار اون بیاد سمتت ولی عشقتو دریغ نکن. شوهرم چون منو تو منگنه نمیذاره من راحت تر باهاش کنار میام .
    نامزدتو درک میکنم اگر بیماری نباشه یکم تلقینیه ینی از لحاظ فکری کنار نیومده .. که این چیزا به تلاش خودشم بستگی داره ... هر روز صبح که بیدار میشه باید به خودش یاد بده که امروز حسم زیباتر از دیروزمه و و این زندگی رو قشنگ میبینم ... باید حسو رها کرد تا ازاد شه ... باید هر روز تکرارشون کرد که پس زمینه ذهن بشه ... توام امواج منفی رو باید دور کنی ... مسیریه که باید خودش طی بشه ...
    همیشه لبخند بزن......
    برآمدگی گونه هایت توان آن را دارد که امید را باز گرداند....
    گاهی قوسی کوچک میتواند معماری یک سازه را عوض کند..


  16. 3 کاربر از پست مفید anisa تشکرکرده اند .

    بارن (سه شنبه 29 دی 94), حسين40 (سه شنبه 29 دی 94), سها** (سه شنبه 20 بهمن 94)


 
صفحه 1 از 12 1234567891011 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 20:05 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.