بالاخره راضی شدم توافقی جدا شیم. حالم بده. کمک کنید.

[tanhaye93]

دوستان مجددا سلام

داستان منو تقریبا شاید تو تالار خونه باشید که از پارسال چند تا تایپیک باز کردم تا بلکه زندگیم درست بشه:
http://www.hamdardi.net/thread-38005.html
http://www.hamdardi.net/thread-38432.html
http://www.hamdardi.net/thread-38598.html
http://www.hamdardi.net/thread-38848.html

ولی نشد که نشد. خانومم تو این چندماه تا تونست اذیت کرد و تا تونست شکایت کرد تا بلکه هم بتونه مهریه بگیره و هم با تحت فشار گذاشتن من طلاق بگیره. آبروم رو تو محل کار بردن. از دست نوشته من سوء استفاده کردن و رفتن شکایت کردن و می خواستن خونم و وسایل زندگیم رو بگیرن و منو به زندان بندازن. ولی نتونستن و خدا خیلی کمکم کرد. وگرنه معلوم نبود چه سرنوشتی داشته باشم و شاید الان زندان بودم.
در نهایت منم تصمیم گرفته بودم دیگه طلاقش ندم تا بدونه دنیا دست کیه ولی هفته پیش خودش چندین بار بهم زنگ زد و خیلی مودب صحبت کرد که نشون می داد از کارایی که خودش و خانوادش کردن پشیمونه و گفت بیا دوستانه تمومش کنیم. منم چند روز اصلا جواب تماس هاش رو ندادم ولی بعد جواب دادم. گفتم چرا انقدر منو اذیت کردید؟ چرا آبروی منو بردین؟ گفت من نمی خواستم این طور بشه و داداشم و پدرم خودشون اومدن محل کارت و من در جریان نبودم.
خلاصه حالا که تمام زورشون رو زدن و دیدن به جایی نمی رسن و منم مال و اموالی ندارم و مهریش رو قسطی می کنن می دم، افتاده به التماس که طلاقش بدم. چون می دونه اگه من نخوام اصلا نمی تونه به راحتی طلاق بگیره.

من حتی بهش بازم گفتم بیا همه چیز رو فراموش کنیم و از اول شروع کنیم و آخرین فرصت رو به زندگیمون بدیم ولی قبول نکرد. این خانم تصمیمش رو گرفته به من هم خیلی بد کرد و نامردی کرد. بدون دلیل منطقی زندگیمون رو از بین برد.

منم الان می تونم اذیتش کنم و چندسال نگه دارمش. ولی واقعا وجدانم اجازه نمی ده. از طرف دیگه دلم راضی به طلاق نمی شه و خیلی حالم خرابه. الان قراره چند روز دیگه بریم درخواست طلاق توافقی بدیم و منم حدود 10 میلیون به اضافه طلب برادرش رو که ندادم رو بدم بهش. حالا بهونش اینه که تو چرا ژول داداشم رو ندادی و منم گفتم شما چرا می خواستید وسلیه های من رو بردارید ببرید . گفتم من مال مردم خور نیستم و پول برادرت رو می دم ولی اول شما اشتباه کردید و به من نامردی کردید منم واسه اینکه ضرر نکنم ژول رو نگه داشتم تا تکلیف وسایل ها مشخص بشه.

الان می تونم پولی رو هم بهش ندم و حتی خسارت هم ازش بگیرم ولی بار آخر که باهاش صحبت کردم گریه کرد که من ضرر کردم تو این زندگی و خودت با وجدانت تصمیم بگیر حق من رو بدی و خونت رو بفروش و نصفش رو به من بده. منم گفتم تو هم زندگیم رو خراب کردی، هم آبروم رو بردی و هم می خوای مالم رو بگیری این که نمی شه.

خلاصه منطق می گه برم تمومش کنیم بره تا هر دومون راحت بشیم و اصلا دلم نمی یاد و خدا رو هم خوش نمی یاد بیشتر از این به زور نگه دارمش. از طرف دیگه هر کاری می کنم دلم راضی به طلاق نمی شه. حالم خرابه. به نظرتون این حال من قبل از طلاق و جدایی طبیعی هستش؟ یعنی می تونم با جدایی کنار بیام؟ این خانوم خیلی در حق من بدی کرد و خانوادش هم همین طور و منم هر کاری تونستم کردم تا زندگیمون درست بشه ولی نشد که نشد که نشد. در عین حال ته ته ته قلبم هنوز دوسش دارم. حالا نمی دونم چه کار کنم. تو رو خدا کمک کنید تا این روزای سخت رو مدیریت کنم تا به خوبی تموم بشه.

[sahar67]

متاسفم که زندگیتون به اینجا رسید اما سعی کنید به خودتون و تمام احساس های منفی که میاد سراغتون غلبه کنید

هیچی مثل این نیست که وجدان ادم اروم باشه و شما باید وجدانت الان اروم باشه چون تلاش خودتو کردی از همه چی مایه گذاشتی از غرورت از صبرت از پولت از محبتت از همه چی خیلی گذشت کردی فرصت دادی اما نتونستی

من اگر جای شما بودم با ارامش با این قضیه برخورد میکردم

چون حتی اگر شما خیلی خیلی هم مقصر بودی و خیلی اشتباه داشتی اما حداقل تلاش کردی جبران کنی هیچ کس پاک و منزه نیست همه ممکنه اشتباه کنن مهم اینه که ادم به اشتباهش پی ببره و درصدد جبرانش بر بیاد که شما اینکارو کردی

مدت زیادی صبر کردی گذشت کردی پس شما باید الان ارومه اروم باشی یعنی سعی کنی باشی

این حق رو به خانومت بده که به هر دلیلی شمارو دیگه دوست نداره و نمیتونه ادامه بده زندگی مشترک یعنی همین یعنی دو طرف حق دارن برا زندگیشون و برا خودشون تصمیم بگیرن متاسفانه ایشون تصمیمش جداییه و شما باید بپذیری حتی اگه خواست شما نباشه

جدایی اگرچه تلخه اما دیگه اینجوری نیست که زمین به اسمون بیاد یه شکست مثل همه ی شکست های زندگیه که باید سعی کنید بلند بشیدو ادامه بدین

شاید روزی حکمت این اتفاقات رو بفهمی

و با خودت بگی خدایا الان میفهمم چرا اونهمه خواهش و اصرار و تلاش منو بی جواب گذاشتی چون میخواستی به اینجا برسم یا چون این اتفاق رو برام در نظر گرفته بودی

بارها تو زندگیم اتفاق افتاده که چیزیو خواستم بهش نرسیدم بعدها فهمیدم خیر و صلاحم بوده

به نظرم هر چه سریعتر برای طلاق توافقی اقدام کنید و خودتون و روحتون و جسمتونو ازین فشار راحت کنید

طلاقش ندین که چی بشه؟؟؟ میخوای تا کی فشار روحی ادامه داشته باشه

طلاقش بدین و به فکر بلند شدنو ساختن دوباره زندگیتون باشید اینقدر احساس عجز نکنید خدارو شکر کنید که بچه ای ازشون ندارید که الان نگران اینده ی اونم باشید

ارزو میکنم هر چه زودتر خودتونو پیدا کنید و ازین شرایط بیرون بیاید

برای خودتون احترام قائل باشید تا اینجا هرچیزی قبول کردید که زندگیت از هم نپاشه ازین به بعد اجازه نده با شخصیت و غرورت بیشتر ازین بازی بشه

خودتو ازین بازی مسخره بکش بیرون و تمومش کن

اگر ظلمی نکردی و حس هم میکنی بهت ظلم شده ببخش و بسپار به خدا

خدا قاضی و حاکم بزرگیه خودش به وقت خودش میدونه چطور همه چیو جبران کنه

[داود.ت]

گریه کرد که من ضرر کردم تو این زندگی و خودت با وجدانت تصمیم بگیر حق من رو بدی و خونت رو بفروش و نصفش رو به من بده

عذر می خوام ولی شما رو خ. حساب کرده ، با گریه می خواد سر شما رو کلاه بزاره

هر بلایی سرت می یاد حقته و از اشتباهات خودت هست
چرا می خواهی پول اضافه بدی ؟
خیلی می خواهی لطف کنی ، پول برادرش رو در ازای عذر خواهی بهش بده
چه برسه بخواهی 10 میلیون اضافی بدی
شما یه ماشین به نامش زدی ، کافیه ، پول اضافی لازم نکرده بهش بدی
وقتی عقب می شینی جلو تر می یان .

دیگه متوجه شدی ، هرچقدر ضعیف تر باشی ، بیشتر تو سرت می زنند ، دیدی یه خورده محکم بودی ، کوتاه اومدن ؟
به جرات می گم اگه حتی محکم بودی شاید کارت به طلاق کشیده نمی شد .

[kaveh-r]

دوست عزیز
من هم کم و بیش دز شرایط شما هستم. شاید وضع شما به نوعی بهتر باشه اما حال و هوامون قطعا یکی هست
خیلی سخته و من درک میکنم که شما همسر و زندگیتونو دوست دارید. خود من هم همین شرایط را دارم اما یک چیز اینجا وجود داره که واقعیت محض هست و اون هم اینکه زندگی که به اینجا رسید دیگه به سرانجام نمیرسه. حتی اگر 100 بار دیگه هم برگردید بهم باز بیشتر مشکل پیدا میکنید
تازه بدتر اینجاست که با کسی که نمیخواد نمیشه بزور زندگی کرد.
از اینهمه تاپیک که زدی میفهمم تا چه حد به نگهداشتن زندگی پایبند بودی اما رها کن. همین تلاش های زیاد از حد بعضی وقتها جواب عکس میده
به نظرم جدا بشید و همه چیز را تمام کنید اما برای طلاق توافقی یکی دو ماه یا بیشتر صبر کن/ وقتی حسابی ازش دل کندی بعد میتونی بشینی و قضاوت کنی که آیا حقی داره یا نه؟ چیکار کنی وجدانت راحته؟ چقدر باید بهش بدی که خدارو خوش بیاد و ...
الان شاید دوسش داری هنوز و بدیهاشو نمیبینی یا برعکس شاید عصبی و هیجانی هستی میخوای انتقام بگیری. اینجوری منصفانه نمیشه عمل کرد
راستی تاپیک من را تو همین بخش بخوان اونجا دوستان هم توصیه های خوبی داشتند و خودت هم شاید نظرات خوبی بدی. آخه آدم همیشه برای دیگران نظرات بهتری میتونه بده تا برای خودش. چون تو کار خودش گرفتاره

[دختر جوان]

وای خدا اقای تنهای 93 لطفا هزار بار حرف اقای داود.ت رو بخونید داره با گریه زاری ومسخره بازی شمارو گول میزنه وازتون سواستفاده میکنه اره اونم تو این زندگی ضرر کرده چند سال عمرش رفته شانس ازدواج الان دیگه براش کم شده و.... خب که چی هر کسی حتی کسایی که ازهم متنفرن بازم بعد طلاق یه سری چیزارو از دست میدن یکم ضرر میکنن دلیل نمیشه ایشون بخواد پول ضررش بگیره اونم تو این زندگی یه طرف قضیه است لازمه بایدیه که اونم مشکلاتی بچشه
اخه یه ماشین دادید
پول برادرش دارید میدید
مهریش دارید میدید
میخواید ۱۰ملیون دیگه هم بیخودی بدید
حالا پول نصف خونه رو هم بدید؟
ببخشید ولی میخواید هر هفته برید خونشونم تمیز کنید
اون میتونست از اول مودب باشه خودتون گفتین حالا که همه کارش کردند تازه یاد گرفتن مودب بودنو

اخه من که خیلی از ماجرا دورم زنتونم ندیدم فقط,دارم یلحظه حرفاشو میخونم خندم میگیره که شما چقدر ساده لوحانه دارید وجدانتون راضی میکنید که زندگیتون به پاش بریزید چرا چون هنوز دوسش دارید
اگر اینهمه پولو گرفت شما اول بدبختیتونه اما اون میره ازدواج میکنه اگر اونو با شوهرش توی خیابون دیدید اونجا وجدانتون چی میگه؟
خواهش میکنم یکم این روی مقتدر نشون بدید این پول اضافه وخونه بهش ندید نزارید ازتون جدا شد بگه خداروشکر اخی از شرش راحت شدم کلی هم تلکه اش کردم چقدر بدبخت بود هرچقدرم بهش ببخشید نمیگه وای مرد مهربون زندگیم از دست رفت ولی اگه مردونه رفتار کنید یادش میمونه تا احساس زرنگی نکنه

[ویولت]

سلام
اگر ایشون نمیخوان زندگی کنن باید قید پولم بزنن
یعنی چی من ضرر کردم!!!! قصدشون زندگی نبوده!
شما که بهش میگی بیا زندگی کنیم ایشون نمیخواد پس فقط طلاقش بدین بدون ریالی پول. حالا اگر شما میخواستی طلاق بدی بله پولم تمامو کمال باید میدادی.
خواهش میکنم ؛ التماس، اون ده میلیون رو ندید (فقط بدهیتونو بدید)بزارید این جور آدم ها حساب کار دستشون بیاد تا فکر نکنن هم میتونن با زندگی مردم بازی کنن هم پول بگیرن.
در ضمن شما باید بگی ماشینمو پس بده تا طلاقت بدم

از این رابطه مسخره بیرون بیایید و پنجره خوشبختی رو باز کنید

[شیدا.]

شما آبروت که توی محل کارت رفت
زندگی و احساست که به بازی گرفته شده
الان دیگه چی داری که از دست بدی؟ برای چی می خوای باج بدی؟

چون روشهای دیگه جواب نداده، گریه می کنه و از در احساس وارد شده. گول نخور.
همه مدل فیلمی برات بازی کرد، جالبه که بازم گولش را می خوری.
البته شما که همچنان کار خودتون را می کنید. پست می زنید و تاپیک می زنید و هر چی دوستان می گن برعکسش را انجام می دین
بگو من طلاق نمی دم. خودش می آد با خواهش و تمنا، ماشینت را پس می ده و درخواست طلاق توافقی می کنه.

اگر برای طلاقت باج بدی ازدواج بعدیت هم از این بدتر می شه.
یا یه زن زرنگ به تورت می خوره که با شنیدن ماجرای طلاق قبلیت و این که خونه و ماشینت را هم دادی، می فهمه که چقدر ساده و قابل سواستفاده ای.
یا کسی قبول می کنه با همچین مردی زندگی کنه که خودش مشکلات اساسی داره و همسر بهتری نمی تونه داشته باشه.

چگونگی این طلاق روی بقیه زندگیت تاثیر داره.

الان هم مطمئن نباش که با طلاق توافقی همه چی تموم می شه
مگر این که با یک وکیل خوب صحبت کنی و همه چیز را قانونی درست انجام بدی.
احتمال این که بعد از طلاق ازت شکایت کنند و مدعی پول و خسارت و حتی مهریه بشه هست. چون شما خیلی ساده ای و ایشون خیلی زرنگ !
پرونده هایی که برات باز کرده بعد از طلاق می تونه دوباره به جریان بندازدشون. وکیل بگیر که کلاه سرت نره.

الان هم نمی خواد چیزی بهش بدی.
برای بخشیدن اموالت و دادن خونه ات بهش دیر نمی شه. بعد طلاق هم می تونی ببری بهش بدی.


------------------------------------------
البته من هیچوقت نفهمیدم مشکل خانم شما چی بود.
شاید حق با ایشون باشه.
بالاخره یه دلیلی باید داشته باشه که اینقدر مصر به جدایی هست.

کما این که رفتارهای شل و احساسی شما کمی این فکر را در من ایجاد کرده که شاید بنده خدا حق داشت.
مرد خوبه یه کم هم اقتدار داشته باشه.

[tanhaye93]

من وجدانم راحته ولی دلم آروم نمی شه. همش فکر می کنم دارم افسرده می شم. دارم شکسته می شم. منی که تو همه مراحل زندگیم موفق بودم نمی تونم بپذیرم تو مهمترین بخش زندگیم شکست خوردم.
از دست خانومم و خانوادش هم خیلی خیلی ناراحتم. اونا اصلا تلاش منو ندیدن. اصلا منو درک نکردن. همش به فکر آدم کردن من بودن تا مثل یک دستمال تو دستشون باشم و هر کاری می خوان باهام بکنن. ولی من فقط خدا رو داشتم و الانم فقط توکلم به خداست.
................................
خانومم حاظر شده مهریش و تمام حق و حقوقش رو ببخشه و ماشین رو هم برگردونه.
منم می خوام پول برادرش رو بدم + 10 میلیون تومان.
..................................
البته دو هفته دیگه رای اعسار مهریه ما صادر می شه و از این هم نگرانم که اگر رای خوبی به نفع من صادر نشه و شاید دیگه نشه با همچین توافقی زندگی رو تموم کرد. شاید اون موقع خانومم نظرش عوض بشه و بخواد منو تحت فشار بزاره.
الان تصمیم گیری یک نوع ریسک شده برام. ممکنه دو هفته صبر کنم رای اعسار صادر بشه. اگه مثلا 3-4 ماهی یک سکه رای بده قاضی، اون موقع من می تونم خسارت هم ازش بگیرم.
اگه رای به نفع خانومم باشه و مثلا بگن باید ماهی دو تا سکه بدی، اون موقع خانوم صبر می کنه تا من کم بیارم و شرط سنگین تری واسه توافق می زاره.
به خاطر این موضوع گفتم ریسک کنم و قضیه رو با 10 میلیون تومان تموم کنم تا نکنه بعدا پشیمون بشم. من نمی خوام باج بدم بلکه نمی خوام طوری بشه که یک ماه دیگه پشیمون بشم چرا با 10 میلیون قضیه رو تموم نکردم.
..................................
تمامی موارد پرونده ها رو هم دارم با مشورت وکیل و کارشناس حقوقی پیش می برم و خدا رو شکر تا اینجا هم رای نفقه به نفع من صادر شده، هم رای جهیزیه.

شیدا خانم عرض کردند که من ساده و شل رفتار می کنم.

خدمت شما عرض کنم من سعی می کنم تمام جوانب کار رو در نظر بگیرم و بی گدار به آب نزنم که بعدا پشیمون بشم. من اولش تمام سعی و تلاشم رو کردم که هر طور شده به هر طریقی زندگیم رو نجات بدم. هر چند خدا شاهده که اشتباه فاحشی نداشتم و سر بچه بازی خانوم زندگیمون به این روز افتاده.
حالا هم آنقدر محکم ایستادم که خانومم خودش به این نتیجه رسیده باید کوتاه بیاد و توهین نکنه. اولش می گفت باید 200 سکه بهم بدی. بعدش گفت خونت رو بده. من هیچ کدوم رو زیر بار نرفتم و گفتم هیچ وقت چنین کاری رو نمی کنم. اومدن محل کارم آبرو ریزی کردن که منم اصلا به روی خودم نیاوردم و این ترفندشون هم خنثی شد.
به قول مشاورم ، من آنقدر تو منطقه قدرت قرار گرفتم که کاملا خلع سلاح شدن. البته هیچ بی حرمتی نکردم و تنها کار اشتباه من (که با مشورت وکیل و مشاورم انجام دادم) ، ندادن پول برادر خانومم بود که واسه اون هم دلیل داشتم و بهشون گفتم من مال مردم خور نیستم و شما اول نامردی کردید.
.................................
حالا شما قضاوت کنید رفتارهام درست بوده یا نه. اولش خیلی احساسی و در راستای درست شدن زندگیم رفتار کردم.
الان هم در راستای حفظ عزت نفس و شخصیت خودم کوتاه نمی یام و تا ته خط می رم که به این خانواده ثابت کنم در مورد من اشتباه کردن و خیلی ساده منو فرض کردن.
ولی بازم پیش خودم می گم اگه راهی واسه تموم کردن مسالمت آمیز قضیه هست، از دست نباید بدم و به همین دلیل هیچ گزینه ای رو فکر نکرده از دست نمی دم.
من الان کاملا به این نتیجه رسیدم باید منطقی و با عقل و مشورت رفتار کنم و به هیچ کسی دیگه اعتماد بیجا نکنم.
ولی دلم راضی به اذیت شدن این خانوم نمی شه. دلم راضی نمی شه جدا بشیم. هرچند دیگه قرار نیست به حرف دلم گوش بدم و اصلا فریب دلم رو نمی خورم.
ولی خواهشن کمک کنید تا آروم بشم و بهترین تصمیم رو بگیرم.
مشاورم بهم گفت تا الان رفتاری که تو با خانومنت داشتی، نظیرش رو هیچ وقت تو این 15 سال سراغ نداشتم که آنقدر خوب و منطقی و مودب قضیه رو مدیریت کردم. نمی خوام از خودم تعریف کنم ولی واقعا گیر یک خانواده غیر منطقی و از خود راضی و معذرت می خوام زبون نفهم افتادم که به صلاح منم هست که زودتر قضیه تموم بشه هرچند قبول دارم که دیگه نباید باج بدم.
ببخشید طولانی نوشتم. اصلا حالم خوب نیست خواستم درد و دل کرده باشم.

[حسين40]

سلام آقاي تنهاي 93
اول بخدا دوم به شخصيت و عزت نفستان توكل كنيد بقول دوستان شما همه تلاشتون را به نظر خودتون كرديد ولي خانمت هم حق دارد انتخاب خودش را داشته باشد به هر دليلي . ولي از طرف تو يك چيزي ماهارو اذيت ميكند كه فكر كنم دليل ترك خانمت هم همون باشه و آن عدم اقتدار و قابل اتكا بودن و حريم بحق خود را حفظ كردنه بخشش به خروار و حساب به دينار همه شنيديم يخني حقتو بگير و نگه دار خواستي به لايقش و باب دلت همه را ببخش نه از روي فرافكني و بي عزتي و خود را خوب و منصف نشون دادن زيرا اين رفتارها جلوه كمبودها يا آرمانها و يا عقده هايي هست كه در موارد ظاهراً كوچك و كم اهميت خيلي سوزنده بروز ميكند و اطرافيان را مي سوزاند كه بنظرم خانمتون را هم اين انتظار يا سوز سوز انده و جسارت مند كرده؟؟؟؟ گرچه ايشون هم كمكي براي بهبود شما نكرده و خودشو داره ميكشه كنار -- منظورم اينه شما نبايد هيچگونه باج و گذشت الكي از مال و اموال براي منصف نشان دادن خود بدهيد چون خانمت ميخواد بيرون برود بايد ايشان از حقوقش به نفع تو بگذرد نه كه زياده خواهي كند و تو هم نخواهي از حقوقت دفاع كني و به رفتارهاي بچگانه يا منفعلانه متوسل بشي شما در حال حساب و تسويه هستين بايد سعي كني هرچه بيشتر با هزينه كمتر بيرون بياي و به زندگي آينده ات خيانت نكني ؟ از كيسه خليفه داري ميبخشي؟ برداشت ما اينه كه به زنگيت ارزش و اولويت قائل نيستي و ازش دفاع نميكني؟ نكن اين كارو هم بدآموزي و بدعت بد دارد و هم ضرر به زرندگي خود درحالا با زن بعدي يا شخصي خودت البته اون موضوع كه گفتي سريع تمام شود مطمئن و بهتر است خيلي خوبه تا كش پيدا نكند و نتيجه اش معلوم نباشد. خدا بهمراهت .

[شیدا.]

من وجدانم راحته ولی دلم آروم نمی شه. همش فکر می کنم دارم افسرده می شم. دارم شکسته می شم. منی که تو همه مراحل زندگیم موفق بودم نمی تونم بپذیرم تو مهمترین بخش زندگیم شکست خوردم.
از دست خانومم و خانوادش هم خیلی خیلی ناراحتم. اونا اصلا تلاش منو ندیدن. اصلا منو درک نکردن. همش به فکر آدم کردن من بودن تا مثل یک دستمال تو دستشون باشم و هر کاری می خوان باهام بکنن. ولی من فقط خدا رو داشتم و الانم فقط توکلم به خداست.


اگه رای به نفع خانومم باشه و مثلا بگن باید ماهی دو تا سکه بدی (نمی گن. اگرم گفتن اعتراض کن. مگه شما چقدر حقوق می گیری که بخوای ماهی دو میلیونش را بدی به خانمتون؟ قراره دوباره ازدواج کنید، بچه دار بشید .... اگه بخواهید اینطوری مهریه بدین که فاتحه بقیه عمرتون خونده است. همچین رایی نمی دن. نگران نباشید.)

اون موقع خانوم صبر می کنه تا من کم بیارم و شرط سنگین تری واسه توافق می زاره.

تمامی موارد پرونده ها رو هم دارم با مشورت وکیل و کارشناس حقوقی پیش می برم و خدا رو شکر تا اینجا هم رای نفقه به نفع من صادر شده، هم رای جهیزیه.

حالا شما قضاوت کنید رفتارهام درست بوده یا نه. اولش خیلی احساسی و در راستای درست شدن زندگیم رفتار کردم.
الان هم در راستای حفظ عزت نفس و شخصیت خودم کوتاه نمی یام و تا ته خط می رم که به این خانواده ثابت کنم در مورد من اشتباه کردن و خیلی ساده منو فرض کردن.
ولی بازم پیش خودم می گم اگه راهی واسه تموم کردن مسالمت آمیز قضیه هست، از دست نباید بدم و به همین دلیل هیچ گزینه ای رو فکر نکرده از دست نمی دم.
ولی خواهشن کمک کنید تا آروم بشم و بهترین تصمیم رو بگیرم.

ببخشید قصد نداشتم اذیتتون کنم اگر کمی تند نوشتم.

منظورم این بود که راحت کنار نیایید. شاید ضررهای مادی را بشه جبران کرد. انشاله خدا به زندگی شما و همینطور خانمتون برکت بده و این جور مسائل مالی توش هیچ باشه. ولی از نظر احساسی و روحی خیلی اذیت شدید. برای همین گفتم اگر واقعا بی دلیل داره زندگیتون را از هم می پاشه، یک کم جدی تر باهاشون برخورد کنید. ضرر احساس و روان شما را کی می ده؟ خام حرفهای خانمتون نشید که گریه می کنه و می گه من نبودم، برادرم و پدرم بودن و ....

انشالله که به کمک مشاور و وکیل به بهترین شکل ممکن پیش بره.

تاپیکهای دوستانی که شرایط مشابه دارند بخونید ( آقای کاوه و آقای میثم در حال حاضر)
دیدن این که آدمهای دیگه ای هم ممکنه به این شرایط و به این نقطه رسیده باشند
و شما تنها نیستید
و ...
بهتون کمک می کنه آروم تر بشید.

مقالاتی هم در مورد کنار امدن با مشکلات جدایی هست می تونید با سرچ پیداشون کنید.