به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 23
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 09 آبان 94 [ 00:36]
    تاریخ عضویت
    1394-5-22
    نوشته ها
    11
    امتیاز
    500
    سطح
    9
    Points: 500, Level: 9
    Level completed: 50%, Points required for next Level: 50
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class250 Experience Points31 days registered
    تشکرها
    65

    تشکرشده 13 در 7 پست

    Rep Power
    0
    Array

    چرا پسرا جواب منفی و میپذیرن؟؟؟چرابلد نیستن خانواده دختروراضی کنن!!!!!!

    سلام من دختری۲۸ساله ام ومحجبه واز یه خانواده به اصطلاح مذهبییی!!!!!!!!!!!!
    نمیدونم چطوری باید شروع کنم از احساسی که چندسالیه گرفتارش شدم.خواستگاری دردانشگاهم داشتم که۱۰ماه ازم کوچیکتربودو خیلی ادعای عاشقی میکرد(اینواز خواهرومادرش شنیدم)
    خانوادم جواب منفی دادن ولی من گفتم حتمادوباره میادوبابام وراضی میکنه فکردم بعد درسش میاد یامنتظرکار پیداکنه.ترم آخربودیم منم باخیالم باهاش زندگی میکردم همه خواستگارای خوب ورد میکردم کلی هم خانوادم عصبانی بودن ازم.
    یکسال بعد ازدوست صمیمی ام که مث خواهریم خواستگاری کرد وقتی فهمیدم نفسم حبس شده بود اونم وقتی فهمیده بود من ازدواج نکردم ناراحت شده بود که چه اشتباهی کرده (نمیدونم منو چقد خودخواه فرض کرده بود که ممکنه چندروز بعد خواستگاریش برم باکس دیگه ای ازدواج کنم)
    دوباره تماس گرفتن واسه خواستگاری ولی پدرم بامن لج کرد که همون روزا یه خواستگاردیگه ام بخاطرایشون ردکردم.
    اونم بااینکه ازعلاقه من خبرداشت الان بعد۳سال خبری ازش نشده.
    بنظرم الان حتما ارشدشو گرفته آیاممکنه واقعابیاد؟
    یعنی پسرابه اینکه دختری براشون وایسه اهمیت میدن؟(البته مادرم خیلی محکم جواب منفی دادن!!!!!)
    من هیچ وقت توروی خانوادم واینسادم فقط سپردم بخدا ولی چراخداکاری برام نمیکنه!!!!!!!!!
    بارهابه رفتارم تودانشگاه فکرمیکنم شاید من اشتباهاتی داشتم که ایشون فکردن ازدواج کردم.مثلا اینکه انگشترتودست راستم داشتم ولی ایشون فک میکرده من عقدکردم!!!
    پسری که عاشق دختری باشه ومنم درگیراحساساتش کرده باشه چطور انقدراحت همه چیزوفراموش کرده؟
    چراپسرانقدزود راضی میشن به جواب منفی چراهیچ تلاشی نمیکنن؟؟؟؟؟

  2. 3 کاربر از پست مفید من او تشکرکرده اند .

    mohamad1001 (جمعه 25 دی 94), فدایی یار (جمعه 23 مرداد 94), مانلى (چهارشنبه 11 شهریور 94)

  3. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 27 مرداد 94 [ 14:06]
    تاریخ عضویت
    1394-5-09
    نوشته ها
    27
    امتیاز
    360
    سطح
    7
    Points: 360, Level: 7
    Level completed: 20%, Points required for next Level: 40
    Overall activity: 34.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class7 days registered250 Experience Points
    تشکرها
    15

    تشکرشده 32 در 15 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط من او نمایش پست ها
    سلام من دختری۲۸ساله ام ومحجبه واز یه خانواده به اصطلاح مذهبییی!!!!!!!!!!!!
    نمیدونم چطوری باید شروع کنم از احساسی که چندسالیه گرفتارش شدم.خواستگاری دردانشگاهم داشتم که۱۰ماه ازم کوچیکتربودو خیلی ادعای عاشقی میکرد(اینواز خواهرومادرش شنیدم)
    خانوادم جواب منفی دادن ولی من گفتم حتمادوباره میادوبابام وراضی میکنه فکردم بعد درسش میاد یامنتظرکار پیداکنه.ترم آخربودیم منم باخیالم باهاش زندگی میکردم همه خواستگارای خوب ورد میکردم کلی هم خانوادم عصبانی بودن ازم.
    یکسال بعد ازدوست صمیمی ام که مث خواهریم خواستگاری کرد وقتی فهمیدم نفسم حبس شده بود اونم وقتی فهمیده بود من ازدواج نکردم ناراحت شده بود که چه اشتباهی کرده (نمیدونم منو چقد خودخواه فرض کرده بود که ممکنه چندروز بعد خواستگاریش برم باکس دیگه ای ازدواج کنم)
    دوباره تماس گرفتن واسه خواستگاری ولی پدرم بامن لج کرد که همون روزا یه خواستگاردیگه ام بخاطرایشون ردکردم.
    اونم بااینکه ازعلاقه من خبرداشت الان بعد۳سال خبری ازش نشده.
    بنظرم الان حتما ارشدشو گرفته آیاممکنه واقعابیاد؟
    یعنی پسرابه اینکه دختری براشون وایسه اهمیت میدن؟(البته مادرم خیلی محکم جواب منفی دادن!!!!!)
    من هیچ وقت توروی خانوادم واینسادم فقط سپردم بخدا ولی چراخداکاری برام نمیکنه!!!!!!!!!
    بارهابه رفتارم تودانشگاه فکرمیکنم شاید من اشتباهاتی داشتم که ایشون فکردن ازدواج کردم.مثلا اینکه انگشترتودست راستم داشتم ولی ایشون فک میکرده من عقدکردم!!!
    پسری که عاشق دختری باشه ومنم درگیراحساساتش کرده باشه چطور انقدراحت همه چیزوفراموش کرده؟
    چراپسرانقدزود راضی میشن به جواب منفی چراهیچ تلاشی نمیکنن؟؟؟؟؟
    صد درصد اهمیت میدن شما هم به طور غیر مستقیم به گوش اون پسر یجوری برسونین که مجردید و ... که اقدام کنه
    خود من دو و نیم سال پای دختر مورد علاقم موندم اما از من 1 شنبه جدا شد و 4 شنبه همان هفته صیغه را با کسی دیگه خوند و مادرش میگفت کاملا اتفاقی بوده ولی منو به شدت خورد کرد و من واگذارش کردم به خدا.
    شما به گوش اون اقا یجور برسون ببین چیه عکس العملش اگر هنوز علاقمند باشه اقدام میکنه اگر نه شما هم به زندگیت برس و بدون اون تنها کسی نیست که شما رو دوست داره

  4. 5 کاربر از پست مفید b3hnam تشکرکرده اند .

    baitollah-abbaspour (جمعه 23 مرداد 94), mohamad1001 (جمعه 25 دی 94), فدایی یار (جمعه 23 مرداد 94), یاس پاییزی (جمعه 23 مرداد 94), سرشار (شنبه 24 مرداد 94)

  5. #3
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 04 بهمن 00 [ 00:33]
    تاریخ عضویت
    1394-1-19
    نوشته ها
    235
    امتیاز
    14,247
    سطح
    77
    Points: 14,247, Level: 77
    Level completed: 50%, Points required for next Level: 203
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,750

    تشکرشده 764 در 211 پست

    Rep Power
    71
    Array
    سلام دوست عزیز
    من فکر میکنم راضی کردن خانوادتون وظیفه شماست نه اون آقا پسر.
    شما خودتونو بذارین جای اون آقا.آیا حاضرین خودتونو به خاطر خانمی که حاضر نیست یک قدم کوچک حتی بردارد به آب و آتش بزنید.
    مطمعنا برای ایشونم قبول کردن این موضوع به این سادگی ها نبوده ولی چه کار باید میکرده که نکرده.خواهشا انصاف داشته باشید.شما دختر خانم ها گاهی چه انتظارات عجیب و غرییبی دارید.
    ببینید من میفهمم در جامعه ما برای دختر عیب است که در مورد خواستگارش با پدر و مادرش بحث و جدل کند .اما اینکه از حق انتخاب خود به همین سادگی کوتاه بیایید و روی حرفشان حرف نزنید برایم کمی غیر قابل درک است.
    در ضمن فکر نمیکنم ایشون دوباره پا پیش بگذارند مگر اینکه شما به گوششان برسانید که نظرتان برگشته.یک واسطه خوب و قابل اعتماد از پس اینکار بر می آید.
    راستی ایشان از کجا باید متوجه میشدند که شما بهشون علاقه دارید؟ شاید فکر کرده نظر خود شماست.
    مگر الان خانواده شما راضی هستند که انتظار دارید دوباره به خواستگاری بیاید؟ چه تضمینی وجود دارد که دوباره جواب رد نشنود؟
    اصلا دلایل خانواده شما برای رد ایشون چه بوده است که حال تغییر کرده است؟

  6. 7 کاربر از پست مفید سرشار تشکرکرده اند .

    b3hnam (شنبه 24 مرداد 94), baitollah-abbaspour (شنبه 24 مرداد 94), mohamad1001 (جمعه 25 دی 94), فدایی یار (جمعه 23 مرداد 94), من او (شنبه 24 مرداد 94), مصباح الهدی (شنبه 24 مرداد 94), اثر راشومون (جمعه 23 مرداد 94)

  7. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 09 آبان 94 [ 00:36]
    تاریخ عضویت
    1394-5-22
    نوشته ها
    11
    امتیاز
    500
    سطح
    9
    Points: 500, Level: 9
    Level completed: 50%, Points required for next Level: 50
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class250 Experience Points31 days registered
    تشکرها
    65

    تشکرشده 13 در 7 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط سرشار نمایش پست ها
    سلام دوست عزیز
    من فکر میکنم راضی کردن خانوادتون وظیفه شماست نه اون آقا پسر.
    شما خودتونو بذارین جای اون آقا.آیا حاضرین خودتونو به خاطر خانمی که حاضر نیست یک قدم کوچک حتی بردارد به آب و آتش بزنید.
    مطمعنا برای ایشونم قبول کردن این موضوع به این سادگی ها نبوده ولی چه کار باید میکرده که نکرده.خواهشا انصاف داشته باشید.شما دختر خانم ها گاهی چه انتظارات عجیب و غرییبی دارید.
    ببینید من میفهمم در جامعه ما برای دختر عیب است که در مورد خواستگارش با پدر و مادرش بحث و جدل کند .اما اینکه از حق انتخاب خود به همین سادگی کوتاه بیایید و روی حرفشان حرف نزنید برایم کمی غیر قابل درک است.
    در ضمن فکر نمیکنم ایشون دوباره پا پیش بگذارند مگر اینکه شما به گوششان برسانید که نظرتان برگشته.یک واسطه خوب و قابل اعتماد از پس اینکار بر می آید.
    راستی ایشان از کجا باید متوجه میشدند که شما بهشون علاقه دارید؟ شاید فکر کرده نظر خود شماست.
    مگر الان خانواده شما راضی هستند که انتظار دارید دوباره به خواستگاری بیاید؟ چه تضمینی وجود دارد که دوباره جواب رد نشنود؟
    اصلا دلایل خانواده شما برای رد ایشون چه بوده است که حال تغییر کرده است؟
    ممنون از راهنمایی شما.شمادرست گفتید احتمال جواب منفی خانواده من هست.
    البته من همون موقع هم باخانوادم صحبت کردم ولی همیشه پدرابیشتر باهم میتونن کناربیان!!!!!
    دلایل رد خانواده من بی کاری ایشون و...بود البته گفتم شاید الان کارودرسشون سروسامانی گرفته شایدم باگذشت زمان خانواده نرم تر شده باشن.
    ایشون از علاقه من باخبربودن باهم صحبت کرده بودیم.
    البته هیچ اطلاعی از وضعیت الان ایشان ندارم نمیدونم اصلا مجرد مونده یانه!!!!!!!!

  8. 2 کاربر از پست مفید من او تشکرکرده اند .

    فدایی یار (جمعه 23 مرداد 94), سرشار (جمعه 23 مرداد 94)

  9. #5
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 27 شهریور 94 [ 14:37]
    تاریخ عضویت
    1394-2-12
    نوشته ها
    35
    امتیاز
    700
    سطح
    13
    Points: 700, Level: 13
    Level completed: 34%, Points required for next Level: 100
    Overall activity: 27.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 17 در 9 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط من او نمایش پست ها
    سلام من دختری۲۸ساله ام ومحجبه واز یه خانواده به اصطلاح مذهبییی!!!!!!!!!!!!
    نمیدونم چطوری باید شروع کنم از احساسی که چندسالیه گرفتارش شدم.خواستگاری دردانشگاهم داشتم که۱۰ماه ازم کوچیکتربودو خیلی ادعای عاشقی میکرد(اینواز خواهرومادرش شنیدم)
    خانوادم جواب منفی دادن ولی من گفتم حتمادوباره میادوبابام وراضی میکنه فکردم بعد درسش میاد یامنتظرکار پیداکنه.ترم آخربودیم منم باخیالم باهاش زندگی میکردم همه خواستگارای خوب ورد میکردم کلی هم خانوادم عصبانی بودن ازم.
    یکسال بعد ازدوست صمیمی ام که مث خواهریم خواستگاری کرد وقتی فهمیدم نفسم حبس شده بود اونم وقتی فهمیده بود من ازدواج نکردم ناراحت شده بود که چه اشتباهی کرده (نمیدونم منو چقد خودخواه فرض کرده بود که ممکنه چندروز بعد خواستگاریش برم باکس دیگه ای ازدواج کنم)
    دوباره تماس گرفتن واسه خواستگاری ولی پدرم بامن لج کرد که همون روزا یه خواستگاردیگه ام بخاطرایشون ردکردم.
    اونم بااینکه ازعلاقه من خبرداشت الان بعد۳سال خبری ازش نشده.
    بنظرم الان حتما ارشدشو گرفته آیاممکنه واقعابیاد؟
    یعنی پسرابه اینکه دختری براشون وایسه اهمیت میدن؟(البته مادرم خیلی محکم جواب منفی دادن!!!!!)
    من هیچ وقت توروی خانوادم واینسادم فقط سپردم بخدا ولی چراخداکاری برام نمیکنه!!!!!!!!!
    بارهابه رفتارم تودانشگاه فکرمیکنم شاید من اشتباهاتی داشتم که ایشون فکردن ازدواج کردم.مثلا اینکه انگشترتودست راستم داشتم ولی ایشون فک میکرده من عقدکردم!!!
    پسری که عاشق دختری باشه ومنم درگیراحساساتش کرده باشه چطور انقدراحت همه چیزوفراموش کرده؟
    چراپسرانقدزود راضی میشن به جواب منفی چراهیچ تلاشی نمیکنن؟؟؟؟؟
    اون واسه فیلماست که پسر 1000 بار بره خاستگاری یه نفر که بله بگیره...شما باید خونواده تو راضی کنی نه پسر!! پسره چطوری باید اینکارو بکنه؟! ... اینکه به خاطر کسی منتظر بمونی که معلوم نیست هنوز بهت علاقه داره که بیاد خاستگاری اشتباهه..حالا علت جوب منفی خونوادت چی بود؟ شاید به یه علت درستی مخالف بودن و واقعا مناسبت نبوده

  10. 2 کاربر از پست مفید tanha2 تشکرکرده اند .

    فدایی یار (جمعه 23 مرداد 94), اثر راشومون (جمعه 23 مرداد 94)

  11. #6
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 22 اردیبهشت 02 [ 23:36]
    تاریخ عضویت
    1393-10-26
    نوشته ها
    357
    امتیاز
    15,299
    سطح
    79
    Points: 15,299, Level: 79
    Level completed: 90%, Points required for next Level: 51
    Overall activity: 91.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    526

    تشکرشده 1,129 در 328 پست

    Rep Power
    101
    Array
    به نظر من یه پسر زمانی یه دخترو فراموش نمیکنه و ممکنه بازم بره سراغش که 1-یا از قبل یه علاقه شدیدی بین دختر و پسر وجود داشته باشه و 2-یا دختر دارای یه سری امتیازا و ویژگی های خیلی بارز و برجسته ای باشه که تو بقیه دخترا خیلی وجود نداشته نباشه.


    یه نکته هم به شما و بقیه دخترا بگم :هیچ وقت به خاطر یه پسر، خواستگارهاتون رو رد نکنید و فرصت آشنایی با کیس های دیگه رو از دست ندید،چون ممکنه کیس های دیگه با شما تناسب بیشتری داشته باشند و اینکه آقا پسرها هم فرصت آشنایی با دخترهای دیگه رو از دست نمیدن پس ما دخترا چرا باید همچین کاری بکنیم؟
    ویرایش توسط آی تک : جمعه 23 مرداد 94 در ساعت 22:29

  12. 5 کاربر از پست مفید آی تک تشکرکرده اند .

    فدایی یار (جمعه 23 مرداد 94), یاس پاییزی (جمعه 23 مرداد 94), من او (شنبه 24 مرداد 94), مصباح الهدی (شنبه 24 مرداد 94), اثر راشومون (جمعه 23 مرداد 94)

  13. #7
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 09 بهمن 95 [ 23:48]
    تاریخ عضویت
    1392-7-15
    محل سکونت
    کره زمین
    نوشته ها
    1,532
    امتیاز
    20,970
    سطح
    91
    Points: 20,970, Level: 91
    Level completed: 24%, Points required for next Level: 380
    Overall activity: 10.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdrive10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    4,584

    تشکرشده 5,213 در 1,375 پست

    حالت من
    Khoshhal
    Rep Power
    250
    Array
    خیلی برام عجیبه چرا آخه شما بخاطر یک پسری که هنوز معلوم نیست شما رو میخواین یا نه، اصلا خواستگاریتون میاین، یا اصلا مجرد هستند یا خیر، براحتی و بدون آشنایی با خواستگارات، ردشون میکنی؟

    میدونی ممکنه این کسانی که رد میکنی خیلی بیشتر از این آقا، باهات تناسب داشته باشند؟
    میدونی ممکنه بیشتر از این آقا معیارات و داشته باشند؟
    میدونی این آقا ممکنه هیچوقت دوباره ازتون خواستگاری نکنند؟
    میدونی ممکنه اصلا دیگه اونقدرا شما رو دوست نداشته باشند؟ معیاراشون تغییر کزده باشه یا اصلا احساساتشون کاهش پیدا کرده باشه!
    میدونی ممکنه تا الان کسی و درنظر گرفته باشند یا اصلا متاهل باشند؟
    از همه ی اینها مهمتر میدونی 28 سالته و فقط دوسال دیگه مونده که وارد سی سالگی بشی و به این راحتی نباید خواستگار و بدون آشنایی و اونم با این دلیل رد کنی؟

    ایشون از دوست صمیمی شما خواستگاری کردن؟ یعنی ایشون فرصت آشنایی با سایر دختران و از دست ندادن اونم ایشون که یک پسر هستند خیلی راحت خواستگاری هر دختری میتونند بروند.
    بعد اونوقت شما که دختر هستید و خواستگار براتون میاد؟ معلوم هم نیست دفعه دیگه کی بیاد، یا اصلا بیاد یا نه، خیلی راحت خواستگار رد میکنید؟ و فرصت آشنایی با سایر پسرانی که ممکنه متناسبتون باشند و از خودتون میگیری؟

    میدونم عاشقید ولی عشق خوبه با چشم باز باشه! نه چشم های بسته!
    ایشون اول شرایطشون مناسب نبوده خانواده شما ام جواب رد دادن، اما بعد که شرایطشون مناسب شده اگر شما رو همچنان مناسب میدیدن مطمعن باش اول خواستگاری شما می آمدن نه دوستتون یا بقیه!
    **برخی آدم ها درست مثله بادبادکهای دنیای کودکیم هستند،
    فقط یه یک دلیل از مسیر زندگیم رد میشند، تا به من درسهایی بیاموزند
    که اگر می ماندند؛ شاید هیچوقت
    یاد نمیگرفتم .....! **

    ویرایش توسط دختر بیخیال : شنبه 24 مرداد 94 در ساعت 01:04

  14. 4 کاربر از پست مفید دختر بیخیال تشکرکرده اند .

    baitollah-abbaspour (شنبه 24 مرداد 94), فدایی یار (شنبه 24 مرداد 94), یاس پاییزی (شنبه 24 مرداد 94), اثر راشومون (شنبه 24 مرداد 94)

  15. #8
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    سه شنبه 10 اردیبهشت 98 [ 12:47]
    تاریخ عضویت
    1392-1-05
    محل سکونت
    خانه سبز
    نوشته ها
    1,631
    امتیاز
    24,877
    سطح
    95
    Points: 24,877, Level: 95
    Level completed: 53%, Points required for next Level: 473
    Overall activity: 30.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveSocial10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    5,037

    تشکرشده 6,499 در 1,515 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    267
    Array
    سلام دوست عزیز
    به نظرم راه کاملا اشتباهی برای گفتگو یا رفتار با پدرت انتخاب کردی و این راه صد در صد به جاهای خوبی نمی رسه و لج و لجبازی پیش میاد. اصلا منظورم این خواستگارت نیست. منظورم کلیت رفتارت هست که بعدا سر هر خواستگاری حتی اگر بپسندی مطمئنا پدرت را به حالت لجبازی بیشتر درمیاری.

    خواهش می کنم این توصیه منو جدی بگیر و راه اصولی را یاد بگیر.
    لطفا تاپیک زیر پستهام را کاملا با محوریت فهمیدن اصول ارتباطی بخون و حتی لینک توش را گوش کن:
    چجور پدرمو برای ازدواج راضی کنم

    وقتی تونستی گفتگوی اصولی را یاد بگیری بعدا چه این خواستگار و چه خواستگارای بعد راحت می شی.(تاکید می کنم منظورم کلی هست و نه این خواستگار! برای بعدت می گم)

    آی تک عزیز خیلی به نکات خوبی اشاره کرد.
    به نظرت بهتر نبود این قدر زود به این آقا دل نمی بستی و حداقل یکم مطمئن می شدی بعد؟
    البته این آقا هم خیلی اشتباه کرده که بدون اینکه یه ذره از موافقت خانوادتون مطلع بشه اول با خود شما آشنایی را شروع کرده.
    ولی کلا می گم فکر نمی کنی اگر این آقا را نمی دیدی الان به یکی دیگه علاقه مند می شدی و ازدواج می کردی؟
    می دونی می خوام چی بگم؟
    می خوام بگم تو این سالها از اون آقا یه بت ساختی... اگر اون آقا نبود الان یکی دیگه هم می تونست با اون ویژگی هاش تو را علاقه مند کنه.غیر از اینه؟
    پس بهتر نیست بری مشاوره و خودت را از این وابستگی بیرون بیاری؟ و خواستگارای دیگه ات را بررسی کنی؟

    و سوال دیگه اینکه باید دید این علاقه مبنای شکل گیریش چی بوده؟ شناخت واقعی و اصولی بوده آیا؟ (احتمالش خیلی کمه.نه؟ چون بدون تحقیق که نمی شه این حد اطمینان کنی.میشه؟)

    اگر شناخت واقعی بوده و اگر واقعا اصولی بوده به نظرم حتی اگر خواستی به گوششون برسونی (چون اینجا از جانب خانواده شما جواب منفی داده شده نه اون آقا شاید بشه) یه جوری باید باشه که اولا قبلش مطمئن بشی پدرت کاملا انتخاب را بر گردن تو گذاشته و مشکلی ندارند. ثانیا یه جوری باید اون آقا به گوشش برسه که عزت نفس تو لطمه نبینه. یعنی حالت خواهش نداشته باشه...
    مثلا یه واسطه ای به گوشش برسونه که هنوز مجردی و اگر مورد خوبی باشه ازدواج می کنی و پدرت مشکلی دیگه نداره. در این حد... (این نظر منه.نمی دونم حتی در این حد درسته یا نه)

    ولی به نظرم نظر آی تک خیلی خوب بود... تو باید خواستگارهای جدیدت را بررسی می کردی. و بعد هم خیلی احتمالش کمه که بعد 3 سال برگرده. بر اساس همون دو مورد آی تک جان. ریسک نکن. برو یه مشاور خوب. راستی این جا می تونی عضو انجمن آزاد هم بشی و از راهنمایی های تخصصی مدیر همدردی استفاده کنی. بهت شدیدا توصیه می کنم.

    موفق باشی
    اگر روزی ،محبت کردی بی منت، لذت بردی بی گناه ، بخشیدی بی شرط
    بدان آن روز را واقعا زندگی کرده ای


    یا ضامن بی ضامن ها...!!!

    حسرت کرب و بلا در دل من پنهانیست؛
    من ندانم که چه اندازه ز عمرم باقیست؛

    کربلا گر نشدم دعوت، از این بار گناه،
    ضامن من بشود ضامن آهو کافیست؟



    با توکل بر خدای متعال:محکم، با امید و با انگیزه
    ویرایش توسط مصباح الهدی : شنبه 24 مرداد 94 در ساعت 01:28

  16. 4 کاربر از پست مفید مصباح الهدی تشکرکرده اند .

    فدایی یار (شنبه 24 مرداد 94), یاس پاییزی (شنبه 24 مرداد 94), من او (شنبه 24 مرداد 94), سرشار (شنبه 24 مرداد 94)

  17. #9
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 09 آبان 94 [ 00:36]
    تاریخ عضویت
    1394-5-22
    نوشته ها
    11
    امتیاز
    500
    سطح
    9
    Points: 500, Level: 9
    Level completed: 50%, Points required for next Level: 50
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class250 Experience Points31 days registered
    تشکرها
    65

    تشکرشده 13 در 7 پست

    Rep Power
    0
    Array
    راستش این مسیله که خواستگارراه ندادم برای قبل این ۳سال بود این چندوقت موردای دیگه اومدن.
    شایداشتباه من نداشتن مدیریت احساس بود که منی که هیچ وقت تودانشگاه به ازدواج فکرنمیکردم درگیر احساس ایشون شدم.
    مصباح الهدی شمادرست میگید باید بتونم پدرم وراضی کنم.نمونه اش پارسال موردی بود که خیلی از لحاظ موقعیت اجتماعی خاص بودن ولی خیلی باهم تناسب داشتیم این اقا دقیقا از اون خواستگارایی بود که ۴سال پیش سرقضیه ایشون ردش کرده بودم ولی پارسال بعد۳سال باز اومد البته پدرم ردشون کرد!!!!(هنوزم پیگیره)
    دقیقا منم ازینکه آیندمو انقدرخواب کردم متاسفم!
    ولی تاحالاهم ظاهرهمه روباایشون مقایسه کردم.
    بله شمادرست میگید اون حتما دیگه به من فکرم نمیکنه البته شاید منم الان از تنهاییم به اون فکرمیکنم!ولی تمام حرفها برام آموزنده است متشکرم.

  18. 2 کاربر از پست مفید من او تشکرکرده اند .

    baitollah-abbaspour (شنبه 24 مرداد 94), سرشار (شنبه 24 مرداد 94)

  19. #10
    ((( مشاور خانواده )))

    آخرین بازدید
    دیروز [ 12:22]
    تاریخ عضویت
    1386-6-25
    نوشته ها
    9,420
    امتیاز
    287,130
    سطح
    100
    Points: 287,130, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.4%
    دستاوردها:
    VeteranCreated Blog entryTagger First ClassSocial50000 Experience Points
    نوشته های وبلاگ
    7
    تشکرها
    23,580

    تشکرشده 37,080 در 7,002 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    0
    Array
    با سلام
    اساسا یک نکته اساسی که از همان اول ازدواج ها را بدون فونداسیون کافی بنا می گذارد این هست که :
    علاقمندی دختر و پسر به هم برای آغاز که به دل هم بنشینند یک عنصر ابتدایی و بدوی هست فقط همین.
    اینکه در این عصر به صورت تومور وار عشق و علاقه آنقدر در تخیل جوانان اصل شده است که شرط لازم و کافی انتخاب در نظر گرفته می شود. فاجعه ای هست که که روی از هم پاشیدگی خانواده ها اثر زیادی دارد.
    علاقمندی اثر کوتاه مدت جذبی دو جنس دارد فقط همین.

    بعد که علاقمندی بود باید همه معیارها شروع به بررسی شود و آخر جواب داد بلی یا خیر


    اما ما می بینیم مثل فیلم هندی ها، ظاهرا به هر قیمتی باید آنقدر اصرار بشود تا ازدواج جور شود.... و این با واقعیت اصلا هم خوانی ندارد.

    پس:
    اگر یک خانواده ای جواب نه دادند. اصلا ضرورتی ندارد که با فشار و اصرار جواب را بله کرد.

    غلام همت آنم که زیر چرخ کبـــود
    زهرچه رنگ تعلق پذیرد آزاد است

    http://www.hamdardi.com
    دسترسی سریع به همدردی و مدیر همدردی با عضویت در کانال همدردی در ایتا

  20. 6 کاربر از پست مفید مدیرهمدردی تشکرکرده اند .

    baitollah-abbaspour (شنبه 24 مرداد 94), فدایی یار (یکشنبه 25 مرداد 94), همت 1400 (شنبه 24 مرداد 94), مصباح الهدی (شنبه 24 مرداد 94), دختر بیخیال (دوشنبه 30 شهریور 94), عشق آفرین (جمعه 08 اردیبهشت 96)


 
صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. چه زمانی باید به روانپزشک مراجعه کرد؟؟؟نظرتون چیه؟
    توسط parvaaz در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 62
    آخرين نوشته: شنبه 03 مرداد 94, 13:35
  2. پاسخ ها: 14
    آخرين نوشته: جمعه 09 آبان 93, 00:59
  3. واقعا منو واسه ازدواج میخواد ؟؟؟لطفا راهنمایی فوری میخوام
    توسط ستیلا در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 175
    آخرين نوشته: چهارشنبه 22 آبان 92, 12:20
  4. ارتباط دختر و پسر، دیگر دختر نیستم،
    توسط delgirerozegar در انجمن عقد و نامزدی
    پاسخ ها: 11
    آخرين نوشته: یکشنبه 19 خرداد 92, 12:48
  5. با پسرها که سر کار هم ول کن ادم نیستن چه کنم؟
    توسط بهار.زندگی در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 25
    آخرين نوشته: یکشنبه 06 آذر 90, 20:28

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 13:52 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.