سلام
خیلی زیاد ناراحتم از خودم از زندگیم نمیدونم چرا حرف این و اون روم خیلی اثر میزاره.
احساس می کنم همسرم بهم بی توجهه.
حدودا 9 ماه میشه که من تو دوران عقد هستم. همسرم از اوایل سرکار نمیرفته ولی الان نزدیک 6 ماه میشه که با حقوق کم سرکار میره. تو این مدت یکبار نگفته بیا بهت پول بدم. من واقعا محتاج به پول اون نیستم اما همینا است که محبت میاره. سر مساعل مادی باهم زیاد بحث داشتیم. برا خرید واسه خودم بهش زیاد گفتم اگر داشته باشه برام میخره. اما بیشتر اوقات میگه نداررم خانوادت برات بخرن.
مادرش خیلی ادم قناعتیه. اگه بفهمه که ما بیرون شام میخوریم ناراحت میشه. و همش بهش میگه پولات الکی خرج نکن. از نطر مامانش تو دوران عقد مرد نباید برا زنش چیزی بخره فقط تو مناسبتهای بزرگ حق داره برام بخره. من تا به حال ازش درخواست پول نکردم. تو این مدت برام خرید کرده ولی خیلی کم بوده. من واقعا نمیدونم چطور نیازم بهش بگم. قبلا بهش خیلی گفتم همش میگه من دوست دارم همسرم منو درک کنه. آخه با خرید یک هدیه کوچک چیزی از ادم کم نمیشه. من خیلیها رو دیدم که همسرشون بیکار بودن اما بازم به همسرشون پول میدادن. وقتی دوست خودم برام از شوهرش تعریف میکنه که با وجود که بیکار بوده بهش پول میداده و هرچی لازم داره براش میخره. خیلی زیاد ناراحت میشم.
در کل من دوست دارم شوهرم ادم بلند پرواز باشه. حتی نداشته باشه ولی طبیعتش بالا بگیره. ایشون حتی یک هدیه کوچیک هم بخاد برام بخره شرط میزاره که فلان روز که پول بگیرم میخرم. احساس میکنم اینکار میکنه که من عادت نکنم.
من امتحانش کردم وقتی بگم دوستم شوهرش واسش اینکار کرده ناراحت میشه مبگه خودت مقایسه نکن. وقتی ازش سوال جواب بکنم و بهش بگم چرا برام اینکار اونکار نکردی این نمیخری هم بازم ناراحت میشه و میگه مادیات برات خیلی مهمه. اخه چطور من نیازم بهش بفهمونم؟ گاهی اوقات واقعا تو خودم میریزم و بدون که متوجه بشه گریه میکنم. یا موقع که می بینمش برخوردام باهاش سرد میشه. من واقعا نمیدونم چطور باهاش برخورد کنم.
علاقه مندی ها (Bookmarks)