به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 4 1234 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 31
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 28 خرداد 94 [ 20:25]
    تاریخ عضویت
    1394-2-26
    نوشته ها
    10
    امتیاز
    174
    سطح
    3
    Points: 174, Level: 3
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 26
    Overall activity: 7.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class31 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array

    رابطه گذشتم باعث شده واسه همیشه تنها بمونم چیکار کنم بتونم خوشحال زندگی کنم

    سلام
    من 23 سالمه.. از 18 سالگی نفهمیدم زندگیم چجور گذشت تا الان که به خودم اومدم و دیدم چقد تنهام.. 17 18 سالم بود با یه پسر اشنا شدم که دو سال از من بزرگتر بود خیلی دوسش داشتم اینقدر احساسم زیاد بود که هر چی میخواست ازم قبول میکردم البته اینم بگم که اونم دوسم داشت.. یه مدت که گذشت ازم خواست رابطمون نزدیکتر شه من خیلی جا خوردم و قبول نکردم اونم وقتی اینو دید ازم ناراحت شد و رفت 1سال از هم هیچ خبری نداشتیم دوباره برگشت منم راستش دوسش داشتم قبول کردم و دوباره باهم بودیم جوری شد که کم کم بهم نزدیک شد و کاری که نباید میشد و انجام دادیم و به قول خودش من شدم زنش.. اینو میدونستم که دوسم داره ولی دوس داشتنش حس میکردم از من کمتره.. یه جورایی کمبود محبت حس میکردم دارم تو رابطمون تا اینکه همین کمبود باعث شد من با ادمای مجازی یه رابطه های همینجوری به هیچ قصدی برقرار کنم فقط واسه اینکه زمان بگذره واسم ولی اون اینو درک نکرد و وقتی فهمید به من گفت تو دختر خوبی نیستی که رفتی با یکی غیر من حرف زدی در صورتی که خودش زیاد واسه من وقت نداشت یا بیشتر ترجیح میداد با دوستاش باشه حس میکردم جز س ک س کردن با من با چیزه دیگه من حال نمیکنه ولی وقتی بهش میگفتم میگفت نه من دوست دارم ولی نمیتونم هی به زبون بیارم و میگفت دوس داشتنم فرق میکنه.. خلاصه رابطمون در عین حال که من دوسش داشتم و هیچوقت فکره خیانت و جدا شدن ازش رو نمیکردم به شکله خیلی بدی بهم ریخت و گفت دیگه منو نمیخواد و بهم اعتماد نداره اصلا بلکل زندگیم از هم پاشید کسی که 3 4 سال باهاش بودم منو واسه یه اتفاق که قابل حل بود گذاشت کنار از اون موقع پیر شدم از بس غصه خوردم اون موقع زیاد اصرار میکردم که برگرد ولی الان یه جورایی کنار اومدم تا پارسال خواستگارامو رد میکردم ولی الان احساس میکنم به یکی نیاز دارم ولی همش احساس میکنم سنم داره میره بالا و هیچکس منو نمیخواد احساس پوچی دارم درسم پارسال تموم شد الان هم نقاشی میکنم هم دارم واسه ارشدم میخونم ولی همش ذهنم درگیره اتفاقاتیه که واسم افتاده و هیچکس جز خودمو خدا ازش خبر نداریم.. احساس میکنم تو خونه اضافیم اخه یه خواهر کوچیکتر دارم هی تیکه میپرونه به من تو رو هیچکس نمیخواد که موندی تو خونه نمیدونم چی باید جواب بدم واقعنم کسی منو نمیخواد .. نمیدونم چی ارومم میکنه.. فقط ارامش میخوام ولی نمیدونم چه جوری..

  2. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 01 دی 94 [ 02:04]
    تاریخ عضویت
    1392-10-14
    نوشته ها
    14
    امتیاز
    1,693
    سطح
    23
    Points: 1,693, Level: 23
    Level completed: 93%, Points required for next Level: 7
    Overall activity: 12.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 11 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط sisiliiii71 نمایش پست ها
    سلام
    من 23 سالمه.. از 18 سالگی نفهمیدم زندگیم چجور گذشت تا الان که به خودم اومدم و دیدم چقد تنهام.. 17 18 سالم بود با یه پسر اشنا شدم که دو سال از من بزرگتر بود خیلی دوسش داشتم اینقدر احساسم زیاد بود که هر چی میخواست ازم قبول میکردم البته اینم بگم که اونم دوسم داشت.. یه مدت که گذشت ازم خواست رابطمون نزدیکتر شه من خیلی جا خوردم و قبول نکردم اونم وقتی اینو دید ازم ناراحت شد و رفت 1سال از هم هیچ خبری نداشتیم دوباره برگشت منم راستش دوسش داشتم قبول کردم و دوباره باهم بودیم جوری شد که کم کم بهم نزدیک شد و کاری که نباید میشد و انجام دادیم و به قول خودش من شدم زنش.. اینو میدونستم که دوسم داره ولی دوس داشتنش حس میکردم از من کمتره.. یه جورایی کمبود محبت حس میکردم دارم تو رابطمون تا اینکه همین کمبود باعث شد من با ادمای مجازی یه رابطه های همینجوری به هیچ قصدی برقرار کنم فقط واسه اینکه زمان بگذره واسم ولی اون اینو درک نکرد و وقتی فهمید به من گفت تو دختر خوبی نیستی که رفتی با یکی غیر من حرف زدی در صورتی که خودش زیاد واسه من وقت نداشت یا بیشتر ترجیح میداد با دوستاش باشه حس میکردم جز س ک س کردن با من با چیزه دیگه من حال نمیکنه ولی وقتی بهش میگفتم میگفت نه من دوست دارم ولی نمیتونم هی به زبون بیارم و میگفت دوس داشتنم فرق میکنه.. خلاصه رابطمون در عین حال که من دوسش داشتم و هیچوقت فکره خیانت و جدا شدن ازش رو نمیکردم به شکله خیلی بدی بهم ریخت و گفت دیگه منو نمیخواد و بهم اعتماد نداره اصلا بلکل زندگیم از هم پاشید کسی که 3 4 سال باهاش بودم منو واسه یه اتفاق که قابل حل بود گذاشت کنار از اون موقع پیر شدم از بس غصه خوردم اون موقع زیاد اصرار میکردم که برگرد ولی الان یه جورایی کنار اومدم تا پارسال خواستگارامو رد میکردم ولی الان احساس میکنم به یکی نیاز دارم ولی همش احساس میکنم سنم داره میره بالا و هیچکس منو نمیخواد احساس پوچی دارم درسم پارسال تموم شد الان هم نقاشی میکنم هم دارم واسه ارشدم میخونم ولی همش ذهنم درگیره اتفاقاتیه که واسم افتاده و هیچکس جز خودمو خدا ازش خبر نداریم.. احساس میکنم تو خونه اضافیم اخه یه خواهر کوچیکتر دارم هی تیکه میپرونه به من تو رو هیچکس نمیخواد که موندی تو خونه نمیدونم چی باید جواب بدم واقعنم کسی منو نمیخواد .. نمیدونم چی ارومم میکنه.. فقط ارامش میخوام ولی نمیدونم چه جوری..
    خواهر من اشتباه بزرگی انجام دادی ولی من نمیخوام به خاطر اون کار سرزنشت کنم چون به هر حال هر چی بوده گذشته اما باید به زندگی برگردی و قدر خودتو بدونی باور کن هنوز خیلی جوونی و فرصت های زیادی پیش روت قرار میگیره به نظر من حتما با چند تا مشاور صحبت کن انشالله خداوند در دیگه ای به زندگیت باز میکنه

  3. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 28 خرداد 94 [ 20:25]
    تاریخ عضویت
    1394-2-26
    نوشته ها
    10
    امتیاز
    174
    سطح
    3
    Points: 174, Level: 3
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 26
    Overall activity: 7.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class31 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array
    مرسی ولی اشتباهم غیر قابل جبرانه
    انقدر مشکلم بزرگه که هیچ کس هیچ جوابی نداره
    فقط امیدم به خداس.
    اینجا هم اومدم فقط یه خورده حرف دلم رو بزنم. شاید سبک شم...
    ویرایش توسط sisiliiii71 : یکشنبه 27 اردیبهشت 94 در ساعت 12:46

  4. #4
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 13 دی 96 [ 22:59]
    تاریخ عضویت
    1392-11-30
    نوشته ها
    297
    امتیاز
    6,423
    سطح
    52
    Points: 6,423, Level: 52
    Level completed: 37%, Points required for next Level: 127
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    625

    تشکرشده 345 در 183 پست

    Rep Power
    51
    Array
    از صمیم قلب دعا میکنم مشکلتون حل شه
    اما چند تا سوال
    برای ترمیم اقدام کردین؟اگه نه که همین فردا برو انجام بده
    به هیچکسم تا آخر زندگیت نگو چیکار کردی
    و مهم تر اینکه توبه کن و سعی کن بیشتر با خدا بپری!!!
    اگه خواستگار هم دتشتی اول سعی کن یکم میاراتو بیاری پایین که امکان ازدواجت بره بالا بخاطر شرایط خاصی که داری بعدشم به طوره غیر مستقیم حساسیتشو نسبت به این مسایل بسنج اگه دیدی غیرتیه و براش خیلی مهمه خدا رو خوش نمیاد باهاش دروغ بگی به بهونه دیگه ردش کن
    نقش خده رو تو زندگیت هیچوقت فراموش نکن فقط به خودش تکیه کنو ازش آرامش بخواه
    دعا کردن به نظرم خیلی آرامش بخشه همچنین ورزش
    و به قول یاس اولا توکل بعد ازش طلب کن
    http://www.hamdardi.net/thread-18174.html
    http://www.hamdardi.net/thread-25759.html

    لینکای بالا دقیقا حال و روزه الانته این خانومم خیلی سختی کشید و الان ازدواج کرده و خوشبخته و فک کنم بچشم به دنیا اومده باشه
    ویرایش توسط baitollah-abbaspour : یکشنبه 27 اردیبهشت 94 در ساعت 13:18

  5. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 28 خرداد 94 [ 20:25]
    تاریخ عضویت
    1394-2-26
    نوشته ها
    10
    امتیاز
    174
    سطح
    3
    Points: 174, Level: 3
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 26
    Overall activity: 7.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class31 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سال پیش دو بار رفتم دکتر و گفتن که مشکلی نداری و نگران نباش .. حتی یگی از دکترا متوجه نشد من رابطه داشتم.. ولی همش میگم نکنه دکترا اشتباه کرده باشن.. میدونین اون موقع خیلی حساس بودم رو این مساله ولی الان دیگه برام مهم نیست مهم اینه که بتونم با خودم کنار بیام بتونم زندگی کنم خوشحال باشم.. خیلی رابطم با خدا خوب شده ولی همش مبگم نکنه خدا منو نبخشه .. خیلی دلم میخواد گذشتم رو فراموش کنم الان 2 سال گذشته ولی همچنان بعضی وقتا دلم میگیره که چیکار کنم بخدا من دختره بدی نبودم و نیستم حتی بعد از اون دیگه با هیچکس نرفتم همه هم به عنوان یه دختر پاک منو میشناسن ولی کسی نمیدونه چه بلایی سرم اومده ..مرسی بابت دعایی که کردی.. تنها امیدم خداست..بازم مرسی

  6. #6
    Banned
    آخرین بازدید
    جمعه 19 تیر 94 [ 22:39]
    تاریخ عضویت
    1394-2-20
    محل سکونت
    سرای آرامش
    نوشته ها
    48
    امتیاز
    1,040
    سطح
    17
    Points: 1,040, Level: 17
    Level completed: 40%, Points required for next Level: 60
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialTagger Second ClassOverdrive31 days registered1000 Experience Points
    تشکرها
    16

    تشکرشده 125 در 38 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    0
    Array
    آخه چطور انقدر راحت اعتماد می کنید و خودتون رو عریان می کنید؟!!! نمی خوام سرزنشت کنم اما یه سرچ کن تو نت ببین دختره چه به روزش اومده !! حتی بعد از مرگش هم آبرویی واسش نمونده
    پسره از تمام روابط خودش و دختره فیلم گرفته و تو تمام شبکه های مجازی پخش کرده دختره هم دیده آبرویی واسش نمونده و توان روبرویی با خانواده و جامعه رو نداره خودشو سوزوند
    خیلی سریع اعتماد نکنید و قبل از محرم شدن وارد رابطه جنسی نشید
    واسه ی چی تو رو بخواد ؟!! الآن پیش خودش می گه این به خواسته ی من تن داد پس ممکنه به خواسته ی بقیه هم تن بده و بهم خیانت کنه!!
    همون بهتر که رفت شما هم بهش فکر نکن گول حرف های عشقولانه ی دروغین رو نخور از نجابت و سادگیت سوء استفاده کرد
    خواهرم لیاقتت بیشتر از ایناست قدر و منزلت خودت رو با تن دادن به خواسته های شوم چنین افرادی از بین نبر
    خیلی خوبه که به خدا امید داری عزیزم مطمئن باش خدا هم دوستت داره و کمکت می کنه
    مراقب خودت باش...

  7. کاربر روبرو از پست مفید ترنم محبت تشکرکرده است .

    alireza198 (یکشنبه 27 اردیبهشت 94)

  8. #7
    Banned
    آخرین بازدید
    جمعه 15 شهریور 98 [ 10:41]
    تاریخ عضویت
    1393-10-23
    نوشته ها
    198
    امتیاز
    5,315
    سطح
    46
    Points: 5,315, Level: 46
    Level completed: 83%, Points required for next Level: 35
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    12

    تشکرشده 247 در 126 پست

    Rep Power
    0
    Array
    بیخیال خواهرم
    گذشته ها گذشته. تو فکر کردی مثلا من یا همین د
    ست عزیزم بیت الله یا بقیه بچه های همدردی یا هرکسی که در اینده قراره شوهرت بشه تو گذشته اشتباهی نکرده? ماها که معصوم نیستیم
    در ضمن رابطه جنسی به قدری از قبیح بودن افتاده که بعضی از پسرا با افتخار از تجاوز و سکس با دوس دختر و فک و فامیلشون تعریف میکنن.
    پس تویی که شدیدا از این اتفاق پشیمونی از همه یه قدم جلوتری.
    چه بسا امروز من کاری بکنم ولی فردا نه تنها پشیمون نشم که بهش افتخار هم کنم!!

    پس از کاه کوه نساز. گذشته تموم شده رفته دیگه به جا این که گیر کنی تو گذشته , به فکر امروزت باش.

    هنرمند هم که هستی پس سعی کن هنرتو جهانی کنی.

    در مورد خواهرتم ناراحت نشو احتمالا به هنر و شخصیت تو حسودیش میشه که حرافی میکنه. خونوادتم بچه پس انداختن بآید خرجشو بدن دیگه خودشون خواستن تورو به دنیا بیارن تو که التماسشون نکردی. پس دلیلی نداره فکر کنی اضافه ای.

    در مورد ازدواج هم سخت نگیر. سنی نداری که. الان دختر 30 ساله مجرد کم نداریم. تو که تازهداول جوونیته چرا فکر میکنی دیر شده?

    اما پیشنهاد من:
    1- گور پدر گذشته. هرچی بوده دیگه تموم شده عذاب وجدان نداره که

    2-سفت و سخت به نقاشی بچسب . فردای خوبی خواهی داشت

    3-گوشتو رو حرفای حسودا ببند و با تحویل دادن پوزخند بهشون, به کارت ادامه بده

    راستی
    وقتی دکترا گفتن سالمی یعنی سالمی. بکارت کوچکترین خط و خشی روش بیوفته دکتر به راحتی تشخیص مید

  9. #8
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 19 بهمن 01 [ 19:08]
    تاریخ عضویت
    1392-5-13
    نوشته ها
    688
    امتیاز
    14,984
    سطح
    79
    Points: 14,984, Level: 79
    Level completed: 27%, Points required for next Level: 366
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger Second ClassSocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,002

    تشکرشده 1,784 در 580 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    119
    Array
    سلام سیسیلی جان

    بابت اتفاقاتی که واست رخ داده و احساساتی که داری شدیدا متاسفم.


    دوست عزیز همه دوست دارند در زندگیشون اشتباه نکنن و کامل و بدون عیب باشن. اما متاسفانه این ارزویی بیش نیست.


    تاسف و پشیمانی تا حدی خوبه که شما رو از تکرار عمل اشتباه باز داره نه اینکه شما رو وارد وادی "ناامیدی و مایوسی از رحمت خدا بکنه" که این خودش گناه بزرگیه.


    سیسیلی عزیز متاسفانه عدم شناخت شما از نیازهای خودتان و همین طور عدم شناخت شما از دنیای جنس مخالف باعث تجربه این درد شده .

    پس بجای غصه خوردن و افسوس و تحقیر خودت باید دنبال علتها باشی. چه تفکراتی شما رو به این وادی کشوند. ریشه ها رو بیابی و در رفعش تلاش کنی.

    اگر هر روز ناراحت باشی. اگر هر روز خودت را تحقیر کنی بعد از مدتی ناامیدی افسردگی بی خیالی تن دادن به روابط بدون اینده نگری تغییر خلق و خو و ..... همراهان همیشگیت میشن.


    اگر در شرع این رفترها هم منع شده بخاطر حفظ روح و روان و احساسات از این اسیب هاست.


    میگن سخت ترین کارها بخشش خوده و سراغاز همه نیکیها و تغییرها هم بخششه خوده. پس شجاع باش. خویشتنت رو ببخش و به قامت بایست و جبران کن هنوز خ جوانی.

    دوست عزیز من مورد دیگر تغییر نگرشت به تنهایی هست. تنهایی همراه همیشگی ادمهاست. همیشه بد نیست چه بسا اغاز شناخت خودت هست. در هم همه حضور دیگران خ وقتها خودمون نادیده گرفته میشیم و صدای خودمون رو نمی شنویم. پس لازمه زمانهایی تنها باشیم و برگردیم بخودمون و خودمونو بررسی کنیم. مسیرمون رو ایندمون رو ...


    یکی از مشکلات شما اینکه از ادمها توقع دارین تنهایی شما رو برطرف کنند. درحالیکه ادمها خودشونم تنها هستند!!. قطعا هدف از ایجاد ما صرف تنها نبودن و با دیگران بودن نبوده. بهتره خودت رو کشف کنی. قابلیتهات رو برنامه ریزی داشته باشی. خودت خودت رو خوشبخت کنی. خودت ساطع کننده عشق و مهربانی و احساس باشی. اونوقت میبینی که چگونه دیگران به تو رجوع میکنند. نه اینکه تو بخای دنبالشون بری.


    ادمها بسرعت از کسانی که بوی نیاز و وابستگی میدن فرار میکنن. واسه محبتشون ارزش قایل نیستند. از بودن باهاشون خسته میشن.

    سعی کن درد رو هدفمند کنی بیهوده نباشه. صرف خودسازی بشه. صرف خوداگاهیت بشه.

    به هر حال تو مخلوق خدایی. موجودی ارزشمند و پر از احساس. که شاید چند صباحی مسیر رو خطا رفته اما دلیل بر بی ارزش بودنش نیست.


    روی عزت نفست کار کن عزیز( کتاب راهنمای عملی خودباوری اسیکرالدی. کلن دی اردی (یه همچین چیزی :) )


    ببخش با عجله نوشتم. دوباره میام پیشت ( به حرف ابجیتم گوش نکن. مگه از پیش خدا امده :)) )


    اینجا رو حتما بخووووووون :*


    http://www.hamdardi.net/thread-30067.html

    نیایش به قصد این نیست که خدا را به برآوردن آرزوهایمان وادارد، بلکه برای آن است که اشتیاق به خدا را در ما برافروزد و ما را به سوی خدا فرا ببرد. دیونوسیوس مجعول می گوید:
    "کسی که در قایقی نشسته و طنابی را که از صخره ای به طرفش پرت شده می گیرد و می کشد، صخره را به طرف خود نمی کشد، بلکه خودش و قایق را به صخره نزدیک تر می کند".
    فریدریش هایلر، نیایش، ص 331

    ویرایش توسط مهرااد : دوشنبه 28 اردیبهشت 94 در ساعت 11:51

  10. #9
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 28 خرداد 94 [ 20:25]
    تاریخ عضویت
    1394-2-26
    نوشته ها
    10
    امتیاز
    174
    سطح
    3
    Points: 174, Level: 3
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 26
    Overall activity: 7.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class31 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array
    میدونم تورو خدا نگید چرا این کارو کردم میدونم حماقت محض بوده کارم ولی هیچ کاری از دستم بر نمیاد جز اینکه با حرف زدنم از طرفه بقیه قضاوت میشم کسایی که جای من نیستن و تو شرایط من نبودن
    امیدوارم هیچ دختری تو شرایط من نباشه چون هرکی جای من بود با این خونواده حساسی که من دارم یه بلایی سر خودش اورده بود فهمیدم اشتباه کردم ولی هیچ فرقی نمیکنه چون زندگیه الانم اصلا بابه میلم نیس یه غم درونی دارم همشم مجبورم جلو بقیه به خصوص مامانم بخندم چون اگه ناراحت باشم میگن چرا همش ناراحتی و نا شکری میکنی و میگن تو درد بی دردی داری ولی نمیدونن درون من چه خبره فقط دارم از گذشتم فرار میکنم بخدا خیلی سخته ادم یه درد خیلی بزرگ رو تو دلش نگه داره و مجبور باشه همش بخنده که کسی نفهمه چی داره میکشه چون اگه به زبون بیاره مورد قضاوت قرار میگیره مثه الان و دید بقیه نسبت بهش عوض میشه
    من دختری نبودم که با هر کسی حتی سلام کنم که شما میگید چرا خودتو عریان کردی حت فکرشم به ذهنم نمیرسید هیچ موقع تنها گناهم این بود که کسی و دوس داشتم که واسه اثبات شدنش تن به کاری دادم که حماقت محض بود .. اون که الان داره راحت زندگیشو میکنه من اینجا بازنده شدم.. تنها دلخوشیم اینه که خدا رو دارم
    نمیدونم شما چجوری در موردم فکر میکنین میدونم دختری که تن به این کار میده از نظر همه دختر سالم و خوبی نیس ولی دعا کنید خدا کمکم کنه و ببخشدم

  11. #10
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 19 بهمن 01 [ 19:08]
    تاریخ عضویت
    1392-5-13
    نوشته ها
    688
    امتیاز
    14,984
    سطح
    79
    Points: 14,984, Level: 79
    Level completed: 27%, Points required for next Level: 366
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger Second ClassSocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,002

    تشکرشده 1,784 در 580 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    119
    Array
    سیسیلی جان


    این برداشتها رو چجوری کردی

    کسی در مورد شما قضاوت نکرد

    کسی فکر نمیکنه شما دختر خوبی نیستی!!!!


    دوباره بخون


    مخصوصا لینکهایی که بچه ها دادن


    مراقب خودت باش


    به هر حال کار خطایی شده و هر کاری هم هزینه داره. شجاع باش و هزینه اش رو بپدیر. این روزا می گذرند.

    نیایش به قصد این نیست که خدا را به برآوردن آرزوهایمان وادارد، بلکه برای آن است که اشتیاق به خدا را در ما برافروزد و ما را به سوی خدا فرا ببرد. دیونوسیوس مجعول می گوید:
    "کسی که در قایقی نشسته و طنابی را که از صخره ای به طرفش پرت شده می گیرد و می کشد، صخره را به طرف خود نمی کشد، بلکه خودش و قایق را به صخره نزدیک تر می کند".
    فریدریش هایلر، نیایش، ص 331



 
صفحه 1 از 4 1234 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 7
    آخرين نوشته: دوشنبه 26 بهمن 94, 19:57
  2. (توهم همه چیز دانی ) استفاده نادرست از شبکه های اجتماعی و توهم دانش
    توسط مدیرهمدردی در انجمن مهارتهای ارتباطی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: شنبه 10 بهمن 94, 17:26
  3. پاسخ ها: 31
    آخرين نوشته: چهارشنبه 09 مرداد 92, 19:59
  4. +تاریخچهٔ جنسی‌ همسر آیندتون چقدر براتون مهمه
    توسط kamran2007 در انجمن سایر سئوالات مربوط به ازدواج
    پاسخ ها: 88
    آخرين نوشته: سه شنبه 28 مهر 88, 11:08

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 08:43 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.