اینجا می نویسم چون فعلا اینجا مرتب تره واسم. نتایج دسته بندی شده.
- به نظرم والدم ایراد داره.
باید نبایدهایی که برای خیلی ها تعریف شده است و حتی حاضرن در رنج بمونن و راضی باشن برای من تعریف نشده است. و احتمالا چیزی که من بهش می گم درک نشدن و درک نکردن به همین دلیله. اینکه بقیه یه چارچوبی القا شده دارن و خودشون کاملترش کردن. من ندارم.
مادری داشتم که برای هر چیزی تنبیه می کرد بچه هاشو و پدری که همیشه سکوت می کرد یا اگه کسی حرفی نمی زد و حرفی نزنه به نظرش همه چی رو به راهه. تو تاپیک میشل که چند روز پیش می نوشتم یادم افتاد به خودم. به اینکه وقتی تنبیه و تشویق بی حساب و بی نظم باشه ذهن ادم مخصوصا ذهن کودک کل تنبیه و تشویق رو رد می کنه. یکی میاد الکی تنبیه می کنه و میره. همین. بیاد بره تموم شه. بی هیچ اموزشی.
راه حل: خیلی وقت پیش راجع به والد بالغ کودک خوندم. یادم میاد که والد تغییر یافتنی نیست. اما احتمالا تا حد زیادی با بالغ بشه اوضاع رو کنترل کرد. اما باید باز برم بخونم. برداشتم اونوقت متفاوت بوده با برداشت الانم.
- دیگه با هیچکسی بی خود دردل نکنم.
دردل خوبه وقتی که راهکار بهم داده بشه یا وقتی که حرف زدنم باعث شه خودم یه راهی به نظرم بیاد. وگرنه هیچ فایده ای نداره. ضرر هم داره.
- خدا باید باور کنم که هست
باید تنها بودنم رو در ارامش بپذیرم و انتظار عاطفه از کسی نداشته باشم
بند بند وجودم گواهی می ده که خدایی نیست. خدا زاده ی ضعف انسانه. و وسیله ای برای اینکه اغلب بدتر از اونجه که می تونن باشن. می رن مکه یا امامزاده گریه می کنن حس می کنن تطهیر شدن بعد میان بیرون با انرزی بیشتر بدجنسی می کنن.
خانواده هم همینه. یه تعداد ادم جمع می کنن دور خودشون که تایید بشن یه جایی داشته باشن که تایید بشن و ارامش داشته باشن خوبن هنوز. و اینکه واسه یه تعداد ادم بتونن مهربانی کنن و حس کنن مفید و خوبن.
مردم بیرون از خانواده اشون و دوستانشون بقیه رو یا دشمن می بینن یا رقیب.
اکثریت این کارو می کنن. من هم باید همینکارو بکنم. اگه درد دارم تنها گریه کنم اشک بریزم. فکر کنم خدایی هست که بشنوه و کمکم کنه. و از کسی توقع مهربانی نداشته باشم. ادم ها بر اساس والدشون رفتار می کنن. اگه من باید نبایدهام فرق داشته به خاطر محدودیت های اموزشیم بوده و هیچکس مجبور نیست طوری باشه که برای من معقوله.
باید انقدر بگم خدا هست که باور کنم. من از خیلی از همین انسان ها ضعیف ترم. نیازمند ترم.
دروغی که کمکم کنه و ارومم کنه و بهم قدرت بده برای ادامه هزاران بار از راستی که متوقفم کنه بهتره.
فقط در توانم نیست بدجنسی یا حتی رقابت ناعادلانه. می پذیرم و راه خودمو می رم.
- برنامه - ذهن برنامه بند منظم
خیلی با دقت باید کارام رو انجام بدم. بیشتر از همه. ذهنم اماده ی بی برنامگیه. ذهنم بی سامانه. پس باید چند برابر همه دسته بندی کنم لیست کنم زمان بندی کنم
- کمک به کسی نکنم
همه ی تلاشم رو باید بکنم که میل به کمک کردن رو درونم ساکت کنم
کمک از سر بی نیازی میاد. اما من خودم نیازمندم
انسانها به هم کمک نمی کنن. هر کی به فکر خودشه. پس چرا من اینکارو بکنم؟ وقتی اکثریت تشخیصشون اینه پس منم همانطور می کنم.
- اگه جایی نفهمیدم چی باید بکنم فکر کنم اگه اکثر ادمها جای من بودن چی می کردن و بعد تصمیم بگیرم. اصول کلی جامعه و انسانها رو در تصمیماتم در نظر بگیرم. (والد)
- اهدافم رو هم منطبق بر اکثریت انسانها در نظر بگیرم. قدرت تک روی یا خاص بودن رو ندارم. یا هیچوقت ندارم یا فعلا ندارم.
- با احترام کامل در گفتار و کاملا رسمی با همه صحبت کنم. هم باعث میشه با من با احترام رفتار کنن با توجه به حساسیتم یه جور لایه دفاعی برام هست. هم باعث میشه خودم حس دوستانه از کسی توقع نداشته باشم و خاطرم باشه که فاصله ای بین من و دیگران هست. این باعث میشه از اشتباه جلوگیری کنم.
-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
لیست کارایی باید بکنم. تاپیکمو قفل کردم
می خوام خوشبخت شم. تعریفش و راه هاش :
پختگی ابعاد مختلف وجودم (احساس- عقل- معنویت- حتی ورزیدگی جسمی)
امنیت احساسی و مالی (استقلال و قدرت مالی و احساسی)
استقلال احساسی
پرورش بالغ
خویشتن دوستی
احساس امنیت
استقلال مالی-
هوش هیجانی - مهارت های روابط بین فردی
ذهن منظم برنامه مند- روش های برنامه ریزی دقیق
ی مهارت و کار پول دراور. یا ادامه ی یکی از کارایی که انجام دادم به صورت عمقی (انتخاب)
اعتماد به نفس
قیاس نکردن خودم با دیگران
آزمون mbti
Infp 6264
- لایه ای دفاعی
- ادم وقتی ازدواج نکنه و بچه دار نشه یه بخشی از ابعاد وجودش رشد نیافته می مونه. این بخش از وجودمو چطور باید پرورش بدم؟
- حساسیت بالا- (لایه دفاعی نیاز دارم)
مهرااد
) یک لیست تهیه کنی از کارهایی که علاقه داشتی و بدلایلی رها کردی.
2) و همین طور لیستی از استعدادهایی که در خودت می بینی و حس میکنی با مقداری تلاش می توانی خودت رو شکوفا کنی. این کارها قطعا حالت را خ بهتر خواهد کرد .
3) همین طور لیستی از خصوصیاتی که باعث میشه شما به خاطر اونها جذب یه سری ادمها بشی. بعد ببینی این خصوصیات رو خودت داری یا نه ( یا بهتره بگم خودت دوست داشتی داشته باشیش یا نداریشون )
قطعا برنامه ریزی و مدیریت زمانت را هم داشته باش
مورد بعد سعی کن کمتر مطالعه داشته باشی و بیشتر عمل کنی
سکوت ذهنی
danger
هرروز که به خونه برمیگردی احساسات وافکارت رو کاغذ بنویس احساسات منفی رو جدا کن به صورت 1 2 3 بنویس تحلیل کن که علت اون ناراحتی چیه اگر به ضعفی در تو میگرده راههای از بین بردن اون ضعف رو بنویس مثلن 10 تا راه بنویس به دوسه تا از بهترین ایده ها عمل کن واگر ناراحتی تو ضعفی در خودت نیس ومثلن میگی ناراحتم چون فلانی اون کارو کرد وچون همه آدمها خود خواه هسنتند علت ناراحتی تو میشه همه آدمها خودخواه هستند پس اون جمله رو با قرمز خط بزن وجمله مثبت رو جلوش بنویس مثلن همه آدمها خودخواه وبیرحم هستند روبه روش :در جامعه انسانهای رئوف ومهربان هم وجود دارن
علاقه مندی ها (Bookmarks)