به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 7 1234567 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 68
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 27 اردیبهشت 94 [ 16:29]
    تاریخ عضویت
    1393-11-13
    نوشته ها
    40
    امتیاز
    567
    سطح
    11
    Points: 567, Level: 11
    Level completed: 34%, Points required for next Level: 33
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    4

    تشکرشده 7 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array

    یک زن از مردش چه توقعاتی داره. خواهشا کمک کنید. زندگیم داره از هم می پاشه.

    من 32 سالمه و خانومم 29 سالشه. 6 سالی است ازدواج کردیم ولی خانومم می گه تو زن داری بلد نیستی و منو درک نمی کنی. همش بهونه می یاره و الان دوماهی هست قهر کرده رفته خونه باباش و به هیچ عنوان راضی به برگشتن نمی شه می گه تو پشت و پناه من نیستی و درکم نمی کنی. خانومای محترم به من کمک کنند تا اطلاعاتم بیشتر بشه تا مشکلم رو حل کنم.

    خانمم نمی تونه با شرایط خانوادم کنار بیاد. در صورتی که من اصلا تنها خونه پدر و مادرم نمی رم و دو هفته ای یک بار باهم اونجا می ریم ولی همش می گه تو پشت و پناه من نیستی و بچه مادرتی تا شوهر من. می گه اونا وقتی تو هستی به من احترام می ذارن و وقتی نیستی به من کم محلی می کنن بعدش هم به من می گه بهشون چیزی نگو و می ریزه تو خودش. آخه من چطوری می تونن پشت و پناهش باشم وقتی بی منطق حرف می زنه.
    من زنم و زندگیمو دوست دارم ولی اون دوماهه که قهر کرده رفته و خانوادش شرط کردن به شرطی برمی گرده که دخترمون دیگه اصلا خونه پدر و مادرت نمی یاد. در صورتی که خانمم می گه مشکل من این نیست.
    یک بار هم که قبلا رفتیم پیش مشاور، مشاور گفت مشکل شما جدی نیست و طی 2-3 ماه حل می شه ولی دیگه حاضر نیست پیش مشاور بیاد. می گه چه فایده داره وقتی من نمی تونم حرفم رو بهت بزنم مشاور چه کار می تونه بکنه.

  2. #2
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 07 آبان 01 [ 21:11]
    تاریخ عضویت
    1393-1-11
    محل سکونت
    مگه فرقی داره!؟
    نوشته ها
    809
    امتیاز
    24,401
    سطح
    95
    Points: 24,401, Level: 95
    Level completed: 6%, Points required for next Level: 949
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    3,979

    تشکرشده 3,495 در 804 پست

    حالت من
    Khoshhal
    Rep Power
    191
    Array
    سلام

    این تاپیک ها با شرط تامل و تفکر در اون ها کمک کننده هستند :

    http://www.hamdardi.net/thread-9534.html
    http://www.hamdardi.net/thread-527.html
    http://www.hamdardi.net/thread-2987.html
    http://www.hamdardi.net/thread-20196.html

    موفق باشید.
    من دیوانه چو زلف تو رها می‌کردم / هیچ لایق‌ترم از حلقه زنجیر نبود




  3. 8 کاربر از پست مفید m.reza91 تشکرکرده اند .

    M.S.H (شنبه 18 بهمن 93), maryam240 (دوشنبه 25 خرداد 94), SHahr-Zad (پنجشنبه 23 بهمن 93), tanin-91 (شنبه 18 بهمن 93), فرشته اردیبهشت (شنبه 18 بهمن 93), واحد (دوشنبه 20 بهمن 93), تسنیم (سه شنبه 12 اسفند 93), سوده 82 (پنجشنبه 30 بهمن 93)

  4. #3
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 تیر 96 [ 08:10]
    تاریخ عضویت
    1393-6-06
    نوشته ها
    199
    امتیاز
    5,221
    سطح
    46
    Points: 5,221, Level: 46
    Level completed: 36%, Points required for next Level: 129
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered5000 Experience Points
    تشکرها
    149

    تشکرشده 449 در 170 پست

    Rep Power
    49
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط farzad1 نمایش پست ها
    اولا اگه زن نمی گرفتی هیچ موقع این گرفتاری ها رو نداشتی.با یه انصراف میتونستی هم خودت رو هم خونوادت رو هم زن ایندت رو و..........همرو راحت کنی.ادم با عقل و با فکر که دیگه الان زن نمی گیره.نه تنها تا یه سنی بلکه هیچ موقع
    این تفکر جدیدن خیلی طرفدار پیدا کرده .میشه یه توضیحی بدید شاید ما هم قانع شدیم.امیدوارم وقتی به سنین بالاتر رسیدید بازم رو حرف خودتون باشید ولی من مطمین نیستم.ضمنا این چه ربطی به مشکل باز کننده تاپیک داشت؟
    دوست من یه جستجو تو گوگل کنی کلی مطلب پیدا میکنی.یه مشکلی خانمتون رو رنج میده.این مشکل باید طولانی مدت باشه که جون به لبشون کرده.
    یه چیزیو من بین خانوما درک نکردم و اونم اینه که مرد همه چیزو باید بفهمه و اونا هیچ حرفی نمیزنن و توضیح نمیدن تا وقتی که کارد به استخونشون برسه و اونموقع هم رفتارهای انفجاری میکنن.به خدا مردها اینجوری نیستن که همه چیزو ریز ببینن مثل شما خانوما.
    پس راز زندگی موفق با یه مرد اینه که همیشه مشکلاتی که اذیتتون میکنه رو بیان کنید
    ویرایش توسط Mr DaNi : جمعه 17 بهمن 93 در ساعت 14:00

  5. 7 کاربر از پست مفید Mr DaNi تشکرکرده اند .

    anisa (یکشنبه 17 اسفند 93), asal2013 (شنبه 18 بهمن 93), M.S.H (شنبه 18 بهمن 93), maryam240 (دوشنبه 25 خرداد 94), واحد (دوشنبه 20 بهمن 93), تسنیم (سه شنبه 12 اسفند 93), سوده 82 (پنجشنبه 30 بهمن 93)

  6. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 27 اردیبهشت 94 [ 16:29]
    تاریخ عضویت
    1393-11-13
    نوشته ها
    40
    امتیاز
    567
    سطح
    11
    Points: 567, Level: 11
    Level completed: 34%, Points required for next Level: 33
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    4

    تشکرشده 7 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array
    دوستان کمک کنند باور کنید موندم چه کار کنم. فکر و خیال بد جور اذیتم می کنه. اگه زنم برنگرده داغون می شم چون دوسش دارم. لطفا راهنماییم کنید. اگه برنگشت چه کار کنم؟ اگه اصرار کرد جدا بشیم، بازم کوتاه نیام؟ چون من اصلا به طلاق فکر هم نمی کنم چه برسه انجامش بدم.

  7. #5
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 16 تیر 94 [ 17:55]
    تاریخ عضویت
    1391-10-29
    نوشته ها
    128
    امتیاز
    3,271
    سطح
    35
    Points: 3,271, Level: 35
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 79
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    195

    تشکرشده 268 در 91 پست

    Rep Power
    29
    Array
    سلام
    کاش یکم بیشتر توضیح میدادید.خانومتون درونگراست یا برونگرا؟احساساتشو به شما بروز میده؟؟وقتی از سر کار میایید در مورد اتفاقایی که در طول روز افتاده و کارایی که انجام داده باهاتون حرف میزنه؟؟کلا اهل صحبت کردن هست؟
    وقتی با شما صحبت میکنه شما خوب به حرفاش گوش میدید؟
    پیش خونواده خودتون چقدر احترامشو نگه میدارید؟
    شما خودتون درونگرا هستید یا برونگرا؟
    وقتایی که خانومتون مریضه یا دوره عادت ماهانشه چقدر باهاش همدردی میکنید؟منظورم فقط دکتر بردن نیست،محبت کلامی و قربون صدقه رفتنه.
    تو خرید ها و یا مراسم چقدر همراهیش میکنید؟
    ..........
    آقایون باور کنید برخورد با خانوم ها اصلا پیچیده نیست.راهش محبت و شیرین زبونی و خوش برخورد بودن باهاشه.

  8. 7 کاربر از پست مفید tanin-91 تشکرکرده اند .

    anisa (یکشنبه 17 اسفند 93), m.reza91 (جمعه 17 بهمن 93), maryam240 (دوشنبه 25 خرداد 94), واحد (دوشنبه 20 بهمن 93), بارن (جمعه 17 بهمن 93), سوده 82 (پنجشنبه 30 بهمن 93), عسل گیسو (سه شنبه 05 اسفند 93)

  9. #6
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 07 آبان 01 [ 21:11]
    تاریخ عضویت
    1393-1-11
    محل سکونت
    مگه فرقی داره!؟
    نوشته ها
    809
    امتیاز
    24,401
    سطح
    95
    Points: 24,401, Level: 95
    Level completed: 6%, Points required for next Level: 949
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    3,979

    تشکرشده 3,495 در 804 پست

    حالت من
    Khoshhal
    Rep Power
    191
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط majid_majid نمایش پست ها
    دوستان کمک کنند باور کنید موندم چه کار کنم. فکر و خیال بد جور اذیتم می کنه. اگه زنم برنگرده داغون می شم چون دوسش دارم. لطفا راهنماییم کنید. اگه برنگشت چه کار کنم؟ اگه اصرار کرد جدا بشیم، بازم کوتاه نیام؟ چون من اصلا به طلاق فکر هم نمی کنم چه برسه انجامش بدم.
    من سوالم از شما اینه که آیا پستایی رو که براتون گذاشته میشه، می خونید اصلا!!!؟
    تو تاپیک قبلیتونم دوستان بهتون راه کار دادند و شما باید فقط یکم دربارشون فکر می کردید بعد هم اقدام ؛ ولی شما فقط میگید "کمکم کنید " ؛ اگر هدفتون درد دل کردنه مطمئن باشید به هیچ نتیجه ای نمی رسید .
    اگر در مواجهه با خانمتونم تا این حد بی تفاوت به نظراتش عمل می کنید برای همینه که بهتون میگه "من 6 ساله زندگی باتو بیشتر از 24 سال مجردیم اذیت شدم" ، و من از واکنشش تعجب نمی کنم.


    به نظر من الان مسئله ی اصلی شمایید اگه بتونید تغییر کنید ، دو سه روزه میتونید خانمتونو بر گردونید ولی اگه نکنید وضعیت فعلی ادامه پیدا میکنه.
    دوست عزیز یه زن وقتی خونشو ترک میکنه که که کارد به استخونش برسه ؛ لطفا دقت کنید.

    لطفا کمی به نظراتی که براتون گذاشته میشه توجه کنید و روشون وقت بگذارید .
    من دیوانه چو زلف تو رها می‌کردم / هیچ لایق‌ترم از حلقه زنجیر نبود



    ویرایش توسط m.reza91 : جمعه 17 بهمن 93 در ساعت 21:07

  10. 6 کاربر از پست مفید m.reza91 تشکرکرده اند .

    maryam240 (دوشنبه 25 خرداد 94), tanin-91 (شنبه 18 بهمن 93), فرشته اردیبهشت (شنبه 18 بهمن 93), واحد (دوشنبه 20 بهمن 93), دختر بیخیال (جمعه 17 بهمن 93), سوده 82 (پنجشنبه 30 بهمن 93)

  11. #7
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 09 بهمن 95 [ 23:48]
    تاریخ عضویت
    1392-7-15
    محل سکونت
    کره زمین
    نوشته ها
    1,532
    امتیاز
    20,970
    سطح
    91
    Points: 20,970, Level: 91
    Level completed: 24%, Points required for next Level: 380
    Overall activity: 10.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdrive10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    4,584

    تشکرشده 5,213 در 1,375 پست

    حالت من
    Khoshhal
    Rep Power
    250
    Array
    چند مثال از برخورد خونوادتون با ایشون میزنید که ایشون در اون موارد ناراحت شدند ؟ بعد از شما چه انتظاری داشتن و شما چه عکس العمل نشون دادید ؟
    **برخی آدم ها درست مثله بادبادکهای دنیای کودکیم هستند،
    فقط یه یک دلیل از مسیر زندگیم رد میشند، تا به من درسهایی بیاموزند
    که اگر می ماندند؛ شاید هیچوقت
    یاد نمیگرفتم .....! **


  12. 5 کاربر از پست مفید دختر بیخیال تشکرکرده اند .

    m.reza91 (جمعه 17 بهمن 93), maryam240 (دوشنبه 25 خرداد 94), tanin-91 (شنبه 18 بهمن 93), واحد (دوشنبه 20 بهمن 93), سوده 82 (پنجشنبه 30 بهمن 93)

  13. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 27 اردیبهشت 94 [ 16:29]
    تاریخ عضویت
    1393-11-13
    نوشته ها
    40
    امتیاز
    567
    سطح
    11
    Points: 567, Level: 11
    Level completed: 34%, Points required for next Level: 33
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    4

    تشکرشده 7 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array
    tanin-91:
    از راهنمایی و پیگیری شما متشکرم. خانوم من وقتی کسی بهش بی احترامی یا کم محلی کنه همون موقع جوابش رو نمی ده و می یاد تو خونه غرغر می کنه و مثلا می گه مادرت این کار رو کرد و پدرت این کار رو کرد و مدام اذیتممی کنه. در صورتی که شاید مورد خیلی مهمی هم نباشه.همیشه مواردی که از صبح تا شب انجام می ده رو برام وقتی می یام خونه تعریف می کنه حتی تلفن هایی که زده رو و صادقانه هم می گه. البته من قبول دارم شنونده خوبی نیستم و شایدبه 70 درصد حرفاش توجه کنم.پیش خانوادم فکر می کنه من دارم کوچیکش می کنم. مثلا یک بار به من گفت آب می خوری من گفتم نه. ولی بعد از 10 دققه مادرم آب تعارف کرد من گفتم می خواهم و اون به معنی بی توجهی به خودش تلقی کرد. درسته من رفتارم اشتباه بود ولی به خدا قصدی نداشتم ولی از دستم ناراحت شد و گفت تو من رو کوچیک کردی. منم گفتم منم آدمم ممکنه اشتباه کنم.. من فردی درونگرا هستم و خیلی تو حرف زدن بی گدار به آب نمی زنم و محتاط عمل می کنم. البته قبول دارم هنوز نتونستم دوره پریودی زنم رو درک کنم و همیشه می گه کاش می شد شما مردها یک بار پریود می شدین تا بفهمین ما زنا چی می کشیم ولی من هیچ وقت نفهمیدم چه حسی داره.البته ما تو خونه شوخی و بگو و بخند زیاد با هم داریم و تو خریدها هم با هم دو هفته اییک بار بیرون می ریم.

    m.reza91ممنون که پست هام روپیگیری می کنید. واقعا تو شرایط بدی قرار دارم ولی سعی می کنم از کمک دوستان استفاده کنم و اطلاعات خودم رو بالا ببرم تا مشکل حل بشه. من دارم سعی می کنم به قول خانومم زندگی کردن را یاد بگیرم و ببین خواسته واقعی یک زن چیه ولی مطمئن نیستم با بازگشت دوباره خانومم ، دوباره مشکلات نداشته باشیم. آخه هیچ کس که بی عیب نیست و من می گم اگه سهم من از اشتباهات 60 درصه، سهم خانومم 40 درصد که هست. الان من یک طرفه دارم برای حفظ زندگیمون تلاش می کنم و خانومم می گه به هیچ عنوان ما با هم تفاهم نداریم و الان بهتره قبل از بچه دار شدن از هم جدا بشیم. منم دارم همه تلاشم رو می کنم تا اشتباهاتم رو پیدا کنم و دارم پیش مشاور هم می رم ولی خانومم می گه مشاور فایده نداره. البته امیدوارم پدر خانومم سر حرفش مونده باشه و بتونه مثل دفعه قبل خانومم رو راضی کنه برگرده. من الان واقعا قصدم تغییرکردنه ولی خانومم قبول نمی کنه. خودمم نمی دونم واقعا تغییر کردن یعنی چه؟ یعنی هرچه زنت گفت بگی چشم و همیشه کوتاه بیای؟من می گم زن هم بایدآستانه تحمل بالا باشه نه اینکه با یک جر و بحث سریع قهر کنه بره خونه باباش. تاحالا چندین بار قهر کرده و واقعا وقتی برمی گرده استرس دارم نکنه دوباره ناراحت بشه و دوباره قهر کنه بره ولی هر چی هم کوتاه می یام یه بهونه ای پیدا می کنه؟

    خدمت "دختر بی خیال
    ":
    عرض کنم: مثلا یک بار رفته بودیم خونه پدرم؛خانومم زودتر رفته بود و مادرم براش چایی کهنه دم آورده بود، بعد از یک ساعت من رفتم مادرم تازه چای دم کرده بود و برام آورد. همون باعث شد که خانومم بگه به تو چای تازه می دن به من چای کهنه. به من هم اجازه نمی ده به مادرم بگم چرا این رفتار رومی کنی. به نظر شما در این مواقع چه کار می شه کرد؟

    ببخشید طولانی شد...
    ویرایش توسط majid_majid : شنبه 18 بهمن 93 در ساعت 02:41

  14. 2 کاربر از پست مفید majid_majid تشکرکرده اند .

    maryam240 (دوشنبه 25 خرداد 94), بارن (شنبه 18 بهمن 93)

  15. #9
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 07 آبان 01 [ 21:11]
    تاریخ عضویت
    1393-1-11
    محل سکونت
    مگه فرقی داره!؟
    نوشته ها
    809
    امتیاز
    24,401
    سطح
    95
    Points: 24,401, Level: 95
    Level completed: 6%, Points required for next Level: 949
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    3,979

    تشکرشده 3,495 در 804 پست

    حالت من
    Khoshhal
    Rep Power
    191
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط majid_majid نمایش پست ها
    همیشه مواردی که از صبح تا شب انجام می ده رو برام وقتی می یام خونه تعریف می کنه حتی تلفن هایی که زده رو و صادقانه هم می گه. البته من قبول دارم شنونده خوبی نیستم و شایدبه 70 درصد حرفاش توجه کنم.
    ببیینید، این طور مواقع شما باید بیشتر یه شوهر شنونده ی خوب باشید، ارتباط چشمی باهاش داشته باشید ، دستاشو بگیرید، بغلش کنید و ... گهگداری هم با جملات محبت آمیز تاییدش کنید مثلا "عزیزم حق با توئه" و ... . احتیاجی نیست خیلی وارد بحث بشید یا بخواید از کسی دفاع کنید یا چیزی شبیه راه حل بدید. بذارید حرف بزنه تا سبک بشه. اینم یکی از علائق خانماست که دوست دارند روزمره هاشونو تعریف کنند، چیز غیر عادی ای نیست . برای اکثر این موارد در این سایت مقالات خوبی هست که با مطالعه ی اونا می تونید آگاهی های لازم رو کسب کنید.
    البته من حدس می زنم عزت نفس خانمتونم پایینه و تعاریفی هم که از ایشون کردید نشون میده خطا های شناختی رو هم دارند مثلا همین که در ذهنشون اینقدر حوادث کوچک رو بزرگ می کنند. این عزت نفس پایین با ضعف مهارتی شما باعث میشه بازم بره پایین تر. این مساله ممکنه برگرده به نوع تربیت و خانواده ای که ایشون توش بزرگ شده ؛ مثل رفتار پدر و مادر با فرزندان و ... . در این خصوص خود ایشون باید تصمیم بگیرند و زیر نظر مشاور جلو برند اما اگر شما بتونید باهاش ارتباط برقرار کنید، بر می گرده و حالا بعدا می تونید مسئله ی عزت نفس رو هم پیگیری کنید. البته صرف برقراری ارتباط شما با ایشون عزت نفسش رو خیلی میتونه بهبود بده ، پس غیر مستقیم بهش کمک میکنید .

    http://www.hamdardi.net/thread-7314.html
    http://www.hamdardi.net/thread-3525.html
    من دیوانه چو زلف تو رها می‌کردم / هیچ لایق‌ترم از حلقه زنجیر نبود




  16. 4 کاربر از پست مفید m.reza91 تشکرکرده اند .

    tanin-91 (شنبه 18 بهمن 93), فرشته اردیبهشت (شنبه 18 بهمن 93), آویژه (شنبه 18 بهمن 93), سوده 82 (پنجشنبه 30 بهمن 93)

  17. #10
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 08 اردیبهشت 96 [ 21:40]
    تاریخ عضویت
    1393-10-03
    نوشته ها
    345
    امتیاز
    7,833
    سطح
    59
    Points: 7,833, Level: 59
    Level completed: 42%, Points required for next Level: 117
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    299

    تشکرشده 738 در 270 پست

    Rep Power
    80
    Array
    این جمله خانومتون که میگه درکم نمیکنی وپشت وپناهم نیستی خیلی برام اشناست تا حالا منم صدبار این حرفو زدم

    مواقعی که اینو به همسرم میگم معمولا از بی توجهی و بی تفاوتیش ناراحتم مخصوصا در برابر خونوادش


    دلم میخواست همسرم یه جوری بدون اینکه دعوا مرافعه با خونوادش راه بندازه ازشون بخواد که به من احترام بیشتری بذارن وبهشون بفهمونه که منو دوس داره وناراحت کردن من توسط خونوادش اول اونو ناراحت میکنه


    راستش منم خونواده شوهرم نه تنها به من احترام نمیذارن بلکه همیشه بااخم و تخم باهام حرف میزنن ومدام با طعنه وکنایه
    حرف میزنن هروقتم به همسرم گله میکردم باورنداشت حرفامو

    وقتی بهش میگفتم وقتی تو نیستی خواهرت مدام بهم اخم میکنه متلک میندازه میگفت تو حساسی خواهر من ادم خوبیه نماز میخونه!!!!!!!!! ربطشونمیدونم!!

    وقتی میرفتم خونشون خیلی زجر میکشیدم ولی همسرم اصلا متوجه نبودانگارنه انگار


    همیشه حس میکردم همسرم پشت و پناهم نیس اگرچه میدونستم واقعا کارزیادی هم از دست همسرم بر نمیاد واون مسئول رفتار خونوادش نیست اما وقتی اونا با من بد رفتاری میکردن از چشم همسرم میدیدم با اینکه قلبا میدونستم اون مقصر نیست اخه همیشه میگفتم اگه همسرم به خونوادش خیلی چیزا میفهموند اونا جرات نداشتن ایندر منواذیت کنن

    ومدام بهش میگفتم کاش پشت وپناهم بودی

    راستش وقتی رفتار برادرمو میدیدم بیشتر حرص میخوردم مثلا هروقت برادرم اگه جایه دیگه بود زنگ میزد به مامانم کلی سفارش خانومشو میکرد ومیگفت حواست بهش باشه یا

    مثلا میومد به مامانم میگفت زنم فلان غذا دوس داره براش درست کن یا مثلابرا فلان مناسبت فلان کادو باید بگیری یا مثلا چرا به حرف زنم گوش ندادی که بهت گفت برو پیش فلان

    دکتر یا اگه خدای نکرده ما خودمون از یه چیز دیگه ناراحت بودیم ومثلا یه مشکلی بین خودمون بودوناخواسته خیلی خانومشو تحویل نمیگرفتیم فورا برادرم اخم میکرد وباهامون سرد برخورد میکرد ومدام به فکر این بود مبادا خانومش ناراحت بشه اما همسر من اصلا اینجوری نبود جلوی خودش متلک مینداختن میدید اشک تو چشام جمع شده میگفت چکار کنم دهن بابامو نمیتونم ببندم این رفتاراش باعث شده بود حس کنم تنهاموهمسرم تکیه گاهو پناهم نیس وهمیشه تودلم میگفتم خوش به حال عروسمون برادرم چقدرپشتشه با اینکه ما اصلا کاری به کار عروسمون نداریم


    شمام ببین کجاها ندیدش گرفتی کجاها درکش نکردی که این حسو داره


    باور کنید من هیچوقت انتظار نداشتم همسرم بخاطر من بره با خونوادش دعواکنه اما دلم میخواست یه جوری جلوی رفتارهای خونوادشو میگرفت چه جوریشم نمیدونستم تا اینکه سعی کردم بااین قضیه کناربیام اما هنوزم حسی که خانوم شما داره منم دارم حس میکنم رو همسرم نمیتونم حساب کنم حس میکنم همسرم نمیتونه تو شرایطی که بهش نیاز دارم کنارم باشه ودرکم کنه

    مطمئنم خانوم شمام همین طوره که به شمامیگه نرو بگو به خونوادت که چرافلان کردید و فلان نکردید یه جورایی دلش همراهی و درک و توجه و احترام شمارومیخواد وگرنه خودش میتونست تو روی مادرتون بگه که چای کهنه است نمیخورم پس خانومتون دنبال دعوا نیس فقط همراهیه شمارو میخواد سعی کنید ناراحتی هاشو درک کنید وکم اهمیت ندونید
    ویرایش توسط sahar67 : شنبه 18 بهمن 93 در ساعت 12:24

  18. 3 کاربر از پست مفید sahar67 تشکرکرده اند .

    majid_majid (شنبه 18 بهمن 93), maryam240 (دوشنبه 25 خرداد 94), بارن (جمعه 24 بهمن 93)


 
صفحه 1 از 7 1234567 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. وقتی ناراحتم به سختی می تونم حرف بزنم(دوستان قدیمی لطفا باهام صحبت کنید)
    توسط ستاره آشنا در انجمن طــــــــرح مشکلات خانواده: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 10
    آخرين نوشته: یکشنبه 01 مهر 97, 23:46
  2. وقتی فکرشو می کنم با این فقر در سن 50 سالگی هم نمی تونم ازدواج کنم!
    توسط sadlord در انجمن سایر سئوالات مربوط به ازدواج
    پاسخ ها: 10
    آخرين نوشته: پنجشنبه 29 بهمن 94, 09:57
  3. کی مشکلاتم با شوهرم تموم میشه و می تونم طعم خوشبختی رو حس کنم؟
    توسط LilaWithoutHope در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 19
    آخرين نوشته: سه شنبه 27 اسفند 92, 20:17
  4. از وقتی ماشینم رو فروختم حالم بد شده....باید چی کار کنم به نظرتون؟
    توسط شوکا در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: جمعه 05 اسفند 90, 00:56

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 14:02 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.