به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 4 1234 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 38
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 06 تیر 97 [ 03:25]
    تاریخ عضویت
    1393-4-14
    نوشته ها
    172
    امتیاز
    4,248
    سطح
    41
    Points: 4,248, Level: 41
    Level completed: 49%, Points required for next Level: 102
    Overall activity: 2.0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    472

    تشکرشده 247 در 75 پست

    Rep Power
    29
    Array

    باوجودبدیهای گذشته ی شوهرم ومادرشوهرم چه طورآرامشم راحفظ کنم؟

    سلام
    به نظرشمابابدیهای زیادی که ازشوهرم دیدم (حدودیه میلیون بارفحش و10-12بارزدن البته به غیرازیک بارطوری نبوده که سطح وسیعی کبودشودیعنی محکم نبوده)وهمچنین ازمادرشوهرم(زخم زبان زیادحدودیه میلیاردتا وبدگویی من پیش شوهرم طوریکه باعث شده شوهرم ازمن بدش بیایدومرابزنددخالت درمحل زندگیمان وریزودرشت دخالتهای زیادونفرت ازمن وحسادت نسبت به من جیغ زدن فرق گذاشتن زیادبین پسرش ومن مدام لباسهای گرانقیمت وانگشترمردانه ی گرانقیمت به اوهدیه می دهد حتی برای پسرش لب تاب وگوشی گرانقیمت خرید درحالیکه ماتلویزیون می خواستیم ومن هم نه لب تاب داشتم نه گوشی ولی من هیچی )چه طورآرامشم راحفظ کنم وازکلافگی ودستپاچگی نحات پیداکنم

  2. کاربر روبرو از پست مفید سرگشته دوست تشکرکرده است .

    ali -guilan (چهارشنبه 28 آبان 93)

  3. #2
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 06 تیر 97 [ 03:25]
    تاریخ عضویت
    1393-4-14
    نوشته ها
    172
    امتیاز
    4,248
    سطح
    41
    Points: 4,248, Level: 41
    Level completed: 49%, Points required for next Level: 102
    Overall activity: 2.0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    472

    تشکرشده 247 در 75 پست

    Rep Power
    29
    Array
    می شه لطفاجواب بدید؟

    - - - Updated - - -

    می شه لطفاجواب بدید؟

    - - - Updated - - -

    می شه لطفاجواب بدید؟

    - - - Updated - - -



    - - - Updated - - -

    ببخشیدمن یه بارنوشتم خودش 3باراومد

  4. #3
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    در مورد خودت، همسرت، مشکلاتتون یه کم واضح تر توضیح بدید.

    چه کارهایی برای بهتر شدن روابطتون کردید؟

    پست آخر تاپیک قبلیتون را خوندم، خصوصیات خیلی خوبی برای همسرتون نوشتید. مشکلاتتون چیه؟
    چرا از شما خواسته که مهریه را ببخشید؟

    چند تا بچه دارید؟
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا

  5. 5 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    ali -guilan (چهارشنبه 28 آبان 93), khaleghezey (پنجشنبه 17 مهر 93), mahasty (دوشنبه 24 شهریور 93), SpecialBoy (سه شنبه 08 مهر 93), واحد (شنبه 19 مهر 93)

  6. #4
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 19 آذر 95 [ 01:34]
    تاریخ عضویت
    1392-8-23
    نوشته ها
    503
    امتیاز
    6,319
    سطح
    51
    Points: 6,319, Level: 51
    Level completed: 85%, Points required for next Level: 31
    Overall activity: 5.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    405

    تشکرشده 1,144 در 414 پست

    Rep Power
    77
    Array
    سلام

    من الان نگاه گذرایی به تاپیک قبلی شما داشتم؛ در مورد مهریه ای، اگر در دفترخانه امضا نکرده باشید (یا در بعضی دفاتر ثبت ازدواج) هیچ اعتبار قانونی براش وجود نداره.

    اما در مورد مشکل فعلی من براساس برداشتی که از صحبتهای شما داشتم؛ فکر می کنم شما برای کسب آرامش باید با احساسات خودتون کنار بیاید و حمایت حداکثری همسرتون رو جلب کنید. پیشنهاد می کنم:

    1- با همسرتون رقابت نکنید!
    این که مادرشون برای ایشون کادویی بخرند، شما باید خوشحال بشید(و حتما این خوشحالی رو نشون بدید) اموال شما جدای از هم نیست.

    2- با مادرشوهرتون لج نکنید!
    ایشون یا متظاهرانه یا از صمیم قلب، تلاش می کنند که پسرشون رو به سمت خودشون جلب کنند و برای این هدف از ابتدایی ترین روش، یعنی دادن رشوه استفاده می کنند. شما روش هوشمندانه تری رو به کار بگیرید!

    3- ابراز محبت و وفادای کنید.
    به همسرتون نشون بدید که از صمیم قلب دوستش دارید و در شادی و غم درکنارش خواهید بود. نه به خاطر مهریه یا خونه هفتاد تومانی! به خاطر اینکه دوست داشتنی، قابل احترام، همسر عالی و بهترین پدر برای فرزندان شماست (اینا رو کلمه به کلمه بهشون بگید، هم با رفتار و هم با حرف)

    4- عزت نفس داشته باشید.
    وقتی بهتون توهین می کنند اشک نریزید. جواب هم ندید. کتکشون هم نزنید. سکوت کنید و کمی فاصله بگیرید. هم برای تمدد اعصاب خودتون. هم برای شرمنده کردن همسرتون و از همه مهتر آرامش فرزندتون.

    5- شاد و موفق باشید.

  7. 9 کاربر از پست مفید mahasty تشکرکرده اند .

    ali -guilan (چهارشنبه 28 آبان 93), heaven65 (دوشنبه 31 شهریور 93), khaleghezey (پنجشنبه 17 مهر 93), maedeh120 (پنجشنبه 10 مهر 93), SpecialBoy (سه شنبه 08 مهر 93), واحد (شنبه 19 مهر 93), رها68 (دوشنبه 11 اسفند 93), سرگشته دوست (دوشنبه 24 شهریور 93), شیدا. (پنجشنبه 10 مهر 93)

  8. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 06 تیر 97 [ 03:25]
    تاریخ عضویت
    1393-4-14
    نوشته ها
    172
    امتیاز
    4,248
    سطح
    41
    Points: 4,248, Level: 41
    Level completed: 49%, Points required for next Level: 102
    Overall activity: 2.0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    472

    تشکرشده 247 در 75 پست

    Rep Power
    29
    Array
    سلام
    بعداون دعوای شدید شوهرم واینکه 5بارمنوزد همه اش تحت تاثیرمادروخواهرش ازش متنففرشدم
    ظاهرراحفظ می کنم ولی باطنا اورابچه ننه می دانم شوهرم وقتی می یان اینجاازتهران بچه بزرگه را می ذاره پیششون و2شب محل کارش می خوابه
    من 1ماهه برای اینکه احترام ازدست رفته ام رابرگردانم نسبت بهش خییییییییلی سردم وقبلا تندتندهی بهش زتگ میزدم ولی الآن دیربه دیرواین قدری که زندگیم ازهم نپاشه باهاش حرف می زنم مادرشوهرم برام عین یه جن می مونه خیییییییییییلی حسود خییییییییلی فضول وبیییییینهایت بدجنس
    ولی مشاوران می گن اصل کاری منم که بازبان چرب ونرم واحترام ویالابردن هوش هیجانی ام می توانم زندگی راازشرزلزله هایی که قوم بدجنس شوهرتشکیل شده ازمربع مادرشوهر پدرشوهر خواهرشوهروبرادرشوهر نجات دهم
    الآن شوهرم ظهرهانمی یاد خونه ومن فکرمی کنم به خاطرتشویقهای آن ناکسهاست مبنی براینکه مراول کند
    اصصصصصصصصصصصلا نمی تونم آن هووی کوچکم(مادرشوهر)رادوست داشته باشم
    ازفتنه گریهای اوخسته شدم شوهرم هم یه شدت بدجنس شده
    من می خوام شوهرم ظهرهابیادخونه می خوام مادرشوهرم بمیره می خوام از شوهرم فقط حرف عاشقانه بشنوم نه فحش تحقیر یااهانت
    شوهرم باالقوه پتانسیل عاشق من شدن رادارد ولی اگرمادرش بگذارد
    مادرش ازمن متنفراست مادرش چشم دیدن مراندارد وحسودی زندگی من رامی کند
    من رابطه جنسی ام راباهاش منظم دارم ولی اونجورزبان چرب ونرم ندارم البته خوشبختانه مادرش هم همین طوراست وزبان چرب ونرم ندارد ومن اگربتوانم این مساله رارعایت کنم ازاوجلومی افتم ولی من یک مشکل دیگرهم دارم وآن این است که تایکذره تغییرمی کنم شوهرم می فهمدکه می خواهم نفوذم راازمامانش بیشترکنم وبامن بداخلاقی می کند یک همچین آدم بدبختی هستم من

    - - - Updated - - -

    سلام
    بعداون دعوای شدید شوهرم واینکه 5بارمنوزد همه اش تحت تاثیرمادروخواهرش ازش متنففرشدم
    ظاهرراحفظ می کنم ولی باطنا اورابچه ننه می دانم شوهرم وقتی می یان اینجاازتهران بچه بزرگه را می ذاره پیششون و2شب محل کارش می خوابه
    من 1ماهه برای اینکه احترام ازدست رفته ام رابرگردانم نسبت بهش خییییییییلی سردم وقبلا تندتندهی بهش زتگ میزدم ولی الآن دیربه دیرواین قدری که زندگیم ازهم نپاشه باهاش حرف می زنم مادرشوهرم برام عین یه جن می مونه خیییییییییییلی حسود خییییییییلی فضول وبیییییینهایت بدجنس
    ولی مشاوران می گن اصل کاری منم که بازبان چرب ونرم واحترام ویالابردن هوش هیجانی ام می توانم زندگی راازشرزلزله هایی که قوم بدجنس شوهرتشکیل شده ازمربع مادرشوهر پدرشوهر خواهرشوهروبرادرشوهر نجات دهم
    الآن شوهرم ظهرهانمی یاد خونه ومن فکرمی کنم به خاطرتشویقهای آن ناکسهاست مبنی براینکه مراول کند
    اصصصصصصصصصصصلا نمی تونم آن هووی کوچکم(مادرشوهر)رادوست داشته باشم
    ازفتنه گریهای اوخسته شدم شوهرم هم یه شدت بدجنس شده
    من می خوام شوهرم ظهرهابیادخونه می خوام مادرشوهرم بمیره می خوام از شوهرم فقط حرف عاشقانه بشنوم نه فحش تحقیر یااهانت
    شوهرم باالقوه پتانسیل عاشق من شدن رادارد ولی اگرمادرش بگذارد
    مادرش ازمن متنفراست مادرش چشم دیدن مراندارد وحسودی زندگی من رامی کند
    من رابطه جنسی ام راباهاش منظم دارم ولی اونجورزبان چرب ونرم ندارم البته خوشبختانه مادرش هم همین طوراست وزبان چرب ونرم ندارد ومن اگربتوانم این مساله رارعایت کنم ازاوجلومی افتم ولی من یک مشکل دیگرهم دارم وآن این است که تایکذره تغییرمی کنم شوهرم می فهمدکه می خواهم نفوذم راازمامانش بیشترکنم وبامن بداخلاقی می کند یک همچین آدم بدبختی هستم من

    - - - Updated - - -

    چه کارکنم
    شوهرظهرهابیادخونه؟به نظرم شوهرنهایت 10ساعت بیرون باشه آخه یعنی چی این همه بی محبتی ودلسردی اززندگیچه کارکنم فحش نشنوم هرگزتاآخرعمردست روم بلندنکند؟ازمن درمقابل غیبتهای مامان خواهربرادروپدرش دفاع کند راستی من رابطه ام رابامادرشوهرم اینا تقریبا قطع کردم البته برای تولدپسر3ساله ام می خواهم دعوتشان کنم ولی ازشان متنفرم

  9. 2 کاربر از پست مفید سرگشته دوست تشکرکرده اند .

    SpecialBoy (سه شنبه 08 مهر 93), رها68 (دوشنبه 11 اسفند 93)

  10. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 06 تیر 97 [ 03:25]
    تاریخ عضویت
    1393-4-14
    نوشته ها
    172
    امتیاز
    4,248
    سطح
    41
    Points: 4,248, Level: 41
    Level completed: 49%, Points required for next Level: 102
    Overall activity: 2.0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    472

    تشکرشده 247 در 75 پست

    Rep Power
    29
    Array
    لطفاجواب بدهید

    - - - Updated - - -

    کاش متخصصینی مثل فرشته مهربان وبالهای صداقت هم نظرمی دادند

  11. کاربر روبرو از پست مفید سرگشته دوست تشکرکرده است .

    SpecialBoy (سه شنبه 08 مهر 93)

  12. #7
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    ولی مشاوران می گن اصل کاری منم که بازبان چرب ونرم واحترام ویالابردن هوش هیجانی ام می توانم زندگی را
    ازشرزلزله هایی که قوم بدجنس شوهرتشکیل شده ازمربع مادرشوهر پدرشوهر خواهرشوهروبرادرشوهر
    نجات دهم
    چرا کاری که مشاورها بهتون گفتن انجام نمی دین؟
    من تاپیک قبلیت را هم نگاه کردم، آشفتگی زیادی از نوشته هات حس می کنم. آروم باش؟ چرا اینقدر شلوغ و پر هیاهویی؟

    امروز از سایت بازدید کردید، اما به این تاپیک مفید مدیر توجه نکردید؟؟؟

    مهارتهای کاربردی مفید برای خانمها در ارتباط با شوهرانشان

    فقط غر زدن و کمک خواستن کافی نیست.
    سعی کن دنبال راه حل باشی و حرفهایی که بهت گفته می شه عملی کنی.

    موضوع مهریه و اون برگه را کلا فراموش کن.
    زندگی ای که خودت هم معترفی راحت می تونی بسازیش، چرا می خوای خرابش کنی؟

    یه دفتر بردار و سعی کن برای خودت نکته برداری کنی.
    از روی تاپیکها و مقاله ها، اشکالات زندگیت را پیدا کن. راه حلها را بخون.
    قدم به قدم و دونه به دونه برای خودت بنویس و اجرا کن. با صبر و حوصله.

    فقط و فقط به رابطه خودت و همسرت و بچه هات فکر کن.
    مادرشوهر، خواهرشوهر، برادرشوهر ... همه را از ذهنت بیرون کن. محترمانه و مودبانه باهاشون برخورد کن و اصلا قاطیشون نشو و فکرت را مشغولشون نکن.
    به رابطه همسرت و خانواده اش هم کاری نداشته باش. بذار هر چی می خوان و می تونن عاشق و شیفته ی همدیگه باشن.
    اون عشق، اصلا مانعی برای عشق شما و همسرت نیست.

    متانت و آرامش و شادی شماست که می تونه زندگیتون را دوباره گرم کنه، نه لجبازی و تلاش برای جدا کردن همسرت از خانواده اش.
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا

  13. 5 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    del (شنبه 19 مهر 93), khaleghezey (پنجشنبه 17 مهر 93), گوش ماهی (چهارشنبه 07 آبان 93), واحد (شنبه 19 مهر 93), آرام دل (پنجشنبه 10 مهر 93)

  14. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 06 تیر 97 [ 03:25]
    تاریخ عضویت
    1393-4-14
    نوشته ها
    172
    امتیاز
    4,248
    سطح
    41
    Points: 4,248, Level: 41
    Level completed: 49%, Points required for next Level: 102
    Overall activity: 2.0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    472

    تشکرشده 247 در 75 پست

    Rep Power
    29
    Array
    من تلاش نمی کنم اوراازخانواده اش جداکنم فقط می خواهم اوقلبامرابیشترازاونهادوست داشته باشدنه اونهارابیشترازمن
    شیداجان !چه طورعشق به آنهامانع ازعشق به من نمی شود
    وقتی می گم اونهاکه می یان 2شب نمی یادخونه این یعنی چی مثلا.....وقتی بایه لحن بدجنسانه ای که ناشی ازخاله زنک بودنش هست ازاینکه من کارهای خانه ام لنگ باشدلذت می برد چرا چون مادرش خوشحال می شود !!!!!!!!!!!!!!!!!!!ببخشیددورازجون من که خنگ نیستم اول ازدواجمون قراربود برویم یه آپارتمان خریدنی این مادرش این قدرنق ونوق کرد که رفتیم خونه مادربزرگ شوهرم !!!!!!!!!!!!بعد2سال و8 ماه اومدیم اینجاکه نزدیک خونه ی مامانمه
    حالا هم اینقدرنق ونوق می کندتاهرچه امکان دارد دیرتربرویم خانه ی خودمان اینکه شوهرم تحت تاثیرحرف اونهاست مزابی نهایت زجرمی دهداینکه برای همه ی زندگی من نظرات کارشناسانه ی اونها تصمیم می گیرد حالم رااززندگی به هم می زند

  15. #9
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 06 تیر 97 [ 03:25]
    تاریخ عضویت
    1393-4-14
    نوشته ها
    172
    امتیاز
    4,248
    سطح
    41
    Points: 4,248, Level: 41
    Level completed: 49%, Points required for next Level: 102
    Overall activity: 2.0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    472

    تشکرشده 247 در 75 پست

    Rep Power
    29
    Array
    سلام بچه ها خیلی وقته تقریبا15روزشوهرم 7صبح می ره 11شب می یاد
    من دارم سعیمو می کنم رورفتارعزتمندانه وحفظ آرامش .خسته شدم 16ساعت در24ساعت تامنفجرنشدم کمک کنید اون دعوای بدمون هم که داشت کاربه طلاق میکشید سرهمین نرسیدن شوهربه زندگی بود کمک کمک کمک

  16. #10
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,051
    امتیاز
    146,648
    سطح
    100
    Points: 146,648, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.3%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,651

    تشکرشده 35,973 در 7,399 پست

    Rep Power
    1091
    Array
    با سلام

    شما بسیار گرفتار خطاهای شناختی هستید . در نوشته هایتان ، نحوه جمله بندیها و هیجانات سرشار آن و حتی سکته در میان افعال و ضمایر نشان از پرش فکری و ذهن بسیار درگیر و آشفتگی ها در شما دارد که بطور طبیعی اولین اثر آن فراری شدن دیگران از شما هست . شما نیاز دارید از ذهن گراییها فاصله بگیرید و بطور حضوری نزد یک روانشناس بالینی بروید و وضعیت خود را بهتر درک کرده و از تکنیک ها و برنامه های رواندرمانی بهره بگیرید .

    توصیه می کنم که تاپیک خطاهای شناختی و مشکلات ما را بخوانید و هیجانات خود را کنترل کنید و از ذهن خوانیها و تعابیر منفی دوری کنید و هر وقت ذهنیت منفی راجع به رفتارهای دیگران بخصوص شوهر و مادر شوهر و همسرت و .... برایت پیش آمد به خودت بگویی از کجا معلوم اینی باشه که من فکر می کنم . درست به جای اینکه در درونت بگویی همینه من مطمئنم . چون واقعاً خیلی از ذهنیتهای منفی شما تعابیر منفی شماست نه واقعیت .

    اگر به فکر رفع این پریشانی ذهنی نباشید و به روانشناس بالینی مراجعه نکنید باید بگویم خطر ابتلا به اختلالات روانی شما را تهدید می کند .





  17. 5 کاربر از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده اند .

    khaleghezey (پنجشنبه 17 مهر 93), گوش ماهی (چهارشنبه 07 آبان 93), آرام دل (جمعه 18 مهر 93), رها68 (دوشنبه 11 اسفند 93), رزا (پنجشنبه 17 مهر 93)


 
صفحه 1 از 4 1234 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 12:50 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.