بین منو همسرم بابت فروش خونه ام اختلاف شدیدی افتاد
بهش گفتم ماشینت رو بفروش با پولش خونه رهن کنیم و اینجا رو میفروشم و پولشو میذارم بانک سودشو میگیریم استفاده میکنیم
باهام لج کرد و گفت اگر ابنجا رو فروختی حق نداری خونه مادرت بیای و من سرت بلا میارم اجازه نمیدم از خونه بیرون بیای و رفتار و اخلاقم باهات بد میشه اینا همه اش نقشه های پلیده مادرته
زنگ زد به برادرش جریبان فروش خونه ام رو گفت به گوش پدرشوهرم رسید اومدن خونمون و هزار جور لیچار بارم کردند شوهرم میگه عروستون میخواد باهاتون حرف بزنه اصلا قرار نبود من چیزی بگم خواست منو خراب کنه منم مجبور شدم گفتم
میخوایم ماشینو بفروشیم و پولشو واسه رهن بدیم وظیفه من نیست مسکن تهیه کنم و میخوام خونمو بفروشم پولشو بزارم بانک از سودش استفاده کنم دیگه از این زندگی بی پولی خسته شدم
پدرشوهرم گفت من که اجازه نمیدم پسرم خونشو بفروشه تو هم نباید بفروشسی چون خونه تو خونه شوهرتم هست فرقی نداره چه اشکالی داره پدرت خرجتون رو میکشه!!قدر این شوهرت رو بدون اتنقدر اذیتش نکن من نمیذارم ماشینشو بفروشه خودت میخوای خونتو بفروشسی خودتم باید پول رهن رو جورکنی
شوهرم حرفای پدرشو تأیید میکرد
بعد از اینکه رفتند من حسابی قاطی بودم بهش گفتم این بود عشق و علاقت؟اعصابم خورد شد حرفای بد بهش زدم گفتم تو وایبر با زنا هستی فکر میکنی نمیدونم با همکارت چه گندبازی دراوردید!!
عصبانی سد گفت خفه شو منم لبتابشو با پا کوبیدم به پایه فلزی مبل اونم منو تا جون داشت با لوله جاروبرقی کتکم زد و رفت تو حیاط تمام تنم درد میکنه
منم تبلت و لب تابشو از پنجره انداختم پایین خورد شد.
پدرم متوجه صدا شد و اومد پایین دنبالم الان خونه پدرم هستم نمیدونم همسرم کدوم گوریه فقط میخوام هر چه زودتر طلاق بگیرم
به پدرمم گفتم پدرم گفت باشه ولی میدونم جدی نیست و فقط واسه هاطر اینکه آرونم بشم گفته
ببخشید معلوم نیست چجوری نوشتم حالم خرابه داغونم
چرا تا برم از زندگیم لذت بلرم همه چی خراب میشه!!
علاقه مندی ها (Bookmarks)