به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 23
  1. #1
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 01 بهمن 93 [ 12:22]
    تاریخ عضویت
    1393-4-04
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    715
    امتیاز
    2,352
    سطح
    29
    Points: 2,352, Level: 29
    Level completed: 35%, Points required for next Level: 98
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points3 months registeredSocial
    تشکرها
    1,083

    تشکرشده 1,447 در 508 پست

    Rep Power
    110
    Array

    Icon88888 عشقم دوباره برگشت نمیدونم چیکارکنم خوااااااهش میکنم کمک کنید

    سلام به همه دوستان خوبم
    داشتم فراموشش میکردم داشتم به خودم میگفتم که اون دیگه بر نمیگرده ....اون موقعیتش عالی دست رو هر دختری بزاره تقدیمش میکنن...
    دیروز اس داد که سلام خوبی بی معرفت .... تا نیم ساعت ج ندادم دوباره اس داد ببخشید مثل اینکه مزاحم شده بودم نمیدونستم ناراحت میشی و ج نمیدی من که دل تو دلم نبود سریع ج دادم سلام مرسی تو خوبی....بعد دیگه گفت میشه ببینمت منم اولش یه ذره ناز کردم و .....غروب بهش گفتم میتونم بیام بیرون ... ساعت 9 شب رفتم دیدم به به چه آقایی خوش تیپ مرتب با یه ماشین مدل بالا منتظر که من برم
    ااااااه لعنت به این زندگی چرا باید کسی که انقدر وضعش از من سرتره بیاد سراغ من که منم با دیدن بعضی چیزا هوایی بشم...البته ناگفته نماند که اخلاق و ادبش 20....
    خلاصه رفتیم یه جا که هم کافی شاپ بود هم سفره خونه یکی دوساعت اونجا نشستیم و اون داشت صحبت میکردبیشتر و من فقط روی حرفای خودم عین بچه های دو ساله وایساده بودم....
    انقدر اروم و منطقی منو توجیه میکرد که حرفی واسه گفتن نداشتم و فقط تایید میکردم...
    نورو خدا کمکم کنید چیکار کنم؟؟
    از دیشب تا حالا اعصابم خورده.....

  2. #2
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 99 [ 21:53]
    تاریخ عضویت
    1391-3-16
    محل سکونت
    گلستان
    نوشته ها
    3,933
    امتیاز
    52,145
    سطح
    100
    Points: 52,145, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    15,723

    تشکرشده 11,395 در 3,444 پست

    Rep Power
    0
    Array
    این کدوم پسره هستش همون که توی این تایپیک زدی؟
    http://www.hamdardi.net/thread-33996.html

    خوب حالا مسئله اصلی اینه
    1.معیار اصلی انتخاب کردن شما خوشتیپی پولدار بودنه ؟
    2.ایشون ویترین زیبایی دارن خوشتیپه ماشینش خوبه خوش سروزبونه ولی باید دید آیا بدرد ازدواج با شما میخوره ؟

    توی تایپیکی که زدی دوستان و فرشته مهربان جواب شما را دادند این شمایی که باید تصمیم بگیری که میخوای چه کار یانجام بدی اگه میخوای باز دوباره اون مسیر را طی کنی بسم اللله مختاری و زندگی خودته و دوستان و مشاورین هم حرفشونو زدن توی همان تایپیک.
    اگرم میخوای تصمیم قاطع بگیری و تمامش کنی خوب پس تمامش کن و جوابشو نده نه پیمک نه تماس نه دیدار از نزدیک

    - - - Updated - - -

    ایشون شاید برای دختری با فرهنگ و مذهب آداب و رسوم و سنت خودش خوب باشه و بتواند خوشبختش بکنه ولی برای شما فکر نکنم
    دوتعریف جدید و جالب ﮐﻪ خوب است به عمقش فکر کنیم:
    ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺗﻨﺒﯿﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﮐﯿﻨﻪ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺯﻫﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﻫﯿﭻ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ،
    ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﺯﺍﺩﻩ ﺷﻮﺩ:
    ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭ خویش
    ﻭ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ
    ﺍﺯ خویشتن ﺧﻮﯾش ،ﺗﺎ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻧﺶ ،
    در زﺍﯾﺶ ﺩﻭﻡ، ﻫﻮﯾﺪﺍ ﺷﻮﺩ
    ﻭ ﺣﯿﺎﺕ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﻭ ﺁﻏﺎﺯ ﮔﺮﺩﺩ !

  3. 3 کاربر از پست مفید khaleghezey تشکرکرده اند .

    maedeh120 (پنجشنبه 02 مرداد 93), terme00 (پنجشنبه 02 مرداد 93), فرهنگ 27 (شنبه 04 مرداد 93)

  4. #3
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 19 مرداد 95 [ 15:24]
    تاریخ عضویت
    1393-1-24
    نوشته ها
    163
    امتیاز
    3,922
    سطح
    39
    Points: 3,922, Level: 39
    Level completed: 82%, Points required for next Level: 28
    Overall activity: 73.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    94

    تشکرشده 539 در 149 پست

    Rep Power
    41
    Array
    سلام دوست عزیز
    به نظر من بهترین راه اینه شما یه تصمیم بگیری و پاش بمون....اگر همینجوری ادامه پیدا کنه ایشون هر چند وقت یه تماس بگیره شما جواب بدین همینه...اعصابتون خورد میشه ، کلافه میشین ، رو سایر ابعاد زندگیتون اثر میزاره و .... تصمیمتونو که گرفتین اگر قرار باشه تموم شه واقعا تموم شه یعنی هیچ چیز دوباره وسوستون نکنه ....عزیزم تردید تو هر مسئله ای ذهن انسانو آشفته میکنه شما اگر قاطع باشی نه ماشین نه ظاهر نه پول یا هر چیز دیگه انقدر وسوست نمیکنه........ اگرم تصمیم گرفتی که با ایشون بمونین که خیلی حرفا زده شده تو تایپیک قبلیتون همه جوانبو در نظر بگیرین و مشکلات احتمالی رو بپذیرین و پای انتخابتون بمونین......
    عزیزم فقط بشین فکر کن و تصمیم بگیر ........

  5. 3 کاربر از پست مفید ida bahrami تشکرکرده اند .

    khaleghezey (پنجشنبه 02 مرداد 93), maedeh120 (پنجشنبه 02 مرداد 93), فرهنگ 27 (شنبه 04 مرداد 93)

  6. #4
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 01 بهمن 93 [ 12:22]
    تاریخ عضویت
    1393-4-04
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    715
    امتیاز
    2,352
    سطح
    29
    Points: 2,352, Level: 29
    Level completed: 35%, Points required for next Level: 98
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points3 months registeredSocial
    تشکرها
    1,083

    تشکرشده 1,447 در 508 پست

    Rep Power
    110
    Array
    اصلا من خودم نمیدونم چیکار کنم تویکی از تاپیک هام هم نوشته بودم که قدرت تصمیم گیری ندارم اعتماد به نفسم خیلی ضعیف احساس میکنم دنیا از من سره همش شکسته نفسی میکنم احساس میکنم زشتم کسی دوسم نداره موقعیت خوب برام پیش نمیاد خلاصه از خودم و زندگیم راضی نیستم اما مواقعی که با این آقا بودم بهم اعتماد به نفس میداد قدرتمندم میکرد یه طوری همیشه رفتار میکرد که من راضی باشم هیچ وقت نمیگفت من از تو سرم واقعا خیلی از من سره خوبیش این هرچیزی داره از مال حلال و دسترنج سالها کار کردنش خودش همیشه میگه من خیلی سختی تو زندگی کشیدم تا الان یه ذره تو زندگی احساس آرامش دارم
    اون مهربون.خوش اخلاق.آروم و مودب.تو دعواها تا حالا داد نزده.خیلی خاکیه.کلا همه چیزشو میپسندم فقط مشکل من با اختلاف فرهنگیمون من 2تا از همکارام و خالم با اختلاف فرهنگی شبیه من ازدواج کردن اما از ازدواجشون راضین اول زندگیشونم نیست که بگی تازه اول راه هستند...
    خواهش میکنم خودتونو جای من بزارید....من افسرده شدم....میخوام باهاش زندگی کنم اما نمیزارن....من به جز شما نمیتونم پیش کسی دردودل کنم پس خواهش میکنم کمکم کنید....
    باید چیکارکنم؟به نظرتون به عنوان یه خواستگار جدید بگم ز بزنن خونمون و بیان اونطوری باز شاید مادرم تو عمل انجام شده قرار گرفت

    چرا کسی نظر نمیده؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟دوستا ن کجایید؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

  7. #5
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 15 فروردین 94 [ 08:12]
    تاریخ عضویت
    1393-4-31
    نوشته ها
    76
    امتیاز
    1,291
    سطح
    19
    Points: 1,291, Level: 19
    Level completed: 91%, Points required for next Level: 9
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registeredTagger First Class1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 58 در 29 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام بنظر من از عشقت نگذر مائده جان من خیلی دوسش دارم ولی نمیدونم چی شد که همه چی بهم ریخت
    از عشقت نگذر چون تو دلت میمونه
    چون عشق هیچوقت فراموش نمیشه و مث ی درد تو سینه آدم میمونه

  8. کاربر روبرو از پست مفید saba_1370_saba تشکرکرده است .

    maedeh120 (دوشنبه 06 مرداد 93)

  9. #6
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 99 [ 21:53]
    تاریخ عضویت
    1391-3-16
    محل سکونت
    گلستان
    نوشته ها
    3,933
    امتیاز
    52,145
    سطح
    100
    Points: 52,145, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    15,723

    تشکرشده 11,395 در 3,444 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط saba_1370_saba نمایش پست ها
    سلام بنظر من از عشقت نگذر مائده جان من خیلی دوسش دارم ولی نمیدونم چی شد که همه چی بهم ریخت
    از عشقت نگذر چون تو دلت میمونه
    چون عشق هیچوقت فراموش نمیشه و مث ی درد تو سینه آدم میمونه
    لطفا قوانین سایت همدردی را مطالعه کنید و از دادن نظرات شخصی منحرف کننده و برخلاف قوانین سایت خودداری کنید.

    بانو مائده مشاورنی و کاربرها توی تایپیک قبل نوشتند برای شما این شمایی که باید زندگی کنی و تصمیم بگیری و برای زندگی آیندت برنامه ریزی کنی و هر تصمیمی هم که بگیری مستقیم تاثیر میزاره تیو زندگیت

    1.آیا تا قبل ایشون با پسری دوست بودید؟
    2.اینکه میگید دوسش دارم خیلیهاش برمیگرده به وضع مالی خوبش و خوشتیپ بودنشه اینکه سروزبون داره خوب باید داشته باشه و زبونب ریزه و شما رو بیاره بالا و ازت تعریف کنه وگرنه وابستش نمیشدی

    بازم میگم میل خودته و زندگی خودته ما حرفمان را میزنیم خودتی که باید تصمیم بگیری فقط باید دل و جرات اینو داشته باشی هر تصمیمی میگیری روش وایسی


    کلا همه چیزشو میپسندم فقط مشکل من با اختلاف فرهنگیمون من 2تا از همکارام و خالم با اختلاف فرهنگی شبیه من ازدواج کردن اما از ازدواجشون راضین اول زندگیشونم نیست که بگی تازه اول راه هستند...
    شما از کجا میدونی راضی هستند و مشکلی نداشتن؟بانوان متاهل خیلی از مسائل زندگی مشترکشان و سختی هایی که شکیدن را به هیچ عنوان پیش کسی نمیگن.
    شما مثل اینکه جوابت به ایشون مثبته و دوست داری بیان خواستگار یبرای همین همه چیزایی که بنفعته میبینی وگرنه تعداد افرادی که منجر به طلاق شده و طلاق عاطفی خیلی بیشتر از اونیه که نشه دید!!! توی همین سایت همدردی میتونی خودت بخونی و کاربرهایی که این مشکلات را دارن توی سایت هرروز انلاین میشن
    دوتعریف جدید و جالب ﮐﻪ خوب است به عمقش فکر کنیم:
    ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺗﻨﺒﯿﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﮐﯿﻨﻪ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺯﻫﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﻫﯿﭻ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ،
    ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﺯﺍﺩﻩ ﺷﻮﺩ:
    ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭ خویش
    ﻭ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ
    ﺍﺯ خویشتن ﺧﻮﯾش ،ﺗﺎ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻧﺶ ،
    در زﺍﯾﺶ ﺩﻭﻡ، ﻫﻮﯾﺪﺍ ﺷﻮﺩ
    ﻭ ﺣﯿﺎﺕ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﻭ ﺁﻏﺎﺯ ﮔﺮﺩﺩ !

  10. 3 کاربر از پست مفید khaleghezey تشکرکرده اند .

    maedeh120 (دوشنبه 06 مرداد 93), فرهنگ 27 (یکشنبه 05 مرداد 93), خیال تو (دوشنبه 13 مرداد 93)

  11. #7
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 01 بهمن 93 [ 12:22]
    تاریخ عضویت
    1393-4-04
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    715
    امتیاز
    2,352
    سطح
    29
    Points: 2,352, Level: 29
    Level completed: 35%, Points required for next Level: 98
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points3 months registeredSocial
    تشکرها
    1,083

    تشکرشده 1,447 در 508 پست

    Rep Power
    110
    Array
    2.اینکه میگید دوسش دارم خیلیهاش برمیگرده به وضع مالی خوبش و خوشتیپ بودنشه اینکه سروزبون داره خوب باید داشته باشه و زبونب ریزه و شما رو بیاره بالا و ازت تعریف کنه وگرنه وابستش نمیشدی

    خاله قزی جان ببین من نگفتم اون از من تعریف میکنه که کنارش اعتماد به نفس دارم نه منظورم این بود که انقدر دوستش دارم و واقعا انقدر مردونه رفتار میکنه و خداشاهده اصلا زبون باز نیست من تو نوشته هام گفته بودم که خیلی ادم ارومی هستش فقط توقعات و سوالاتش رو میپرسه ...
    اره میخوام ازدواج کنم باهاش چون واقعا دوستش دارم نه از روی احساس نه به خاطر وضع مالییش یا خوش تیپیش نه اون یه مدت که ماشین قبلیش رو فروخت تا این ماشینش رو بگیره ما پیاده بیرون میرفتیم و یه مدت تصادف کرده بود توی بیمارستان بستری بود و کلا اونجا نه خبری از خوش تیپی بود نه وضع مالی...
    اتفاقا خاله قزی جان اون خیلی ساکت برعکس من که شیطونم و یه جوری کلا رفتاراش به دل میشینه...درضمن سطح مالی خانوادش مثل ماست ...
    میشه لطفا خواهش کنم ازتون که کمکم کنید قضیه رو دوباره چطور به مادرم بگم؟لطفا شما راهنماییم کنید....
    راستی میخوام الان اشتراک ازاد یک ماهه بگیرم راهنماییم میکنید و اینکه اگه الان پرداخت کنم از کی دیگه میتونم بدون محدودیت پست بزارم؟؟؟
    با استفاده از مشترکین سایت میتونم بدون محدودیت پست بزرام؟
    ویرایش توسط maedeh120 : یکشنبه 05 مرداد 93 در ساعت 09:29

  12. #8
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 25 آذر 93 [ 17:57]
    تاریخ عضویت
    1393-3-13
    نوشته ها
    89
    امتیاز
    735
    سطح
    14
    Points: 735, Level: 14
    Level completed: 35%, Points required for next Level: 65
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 220 در 63 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام من راهی و که الان شما داری میریو یبار رتم وشکست خوردم و بدتر و دلشکسته تر از قبل برگشتم سرجای اولم..........با ینفر بودم 2سال...واقعا همدیگرو دوست داشتیم..همه خانوادش هم درجریان بودن و جوری وانمود میکردن که من رو به عنوان عروس قبول دارن درصورتی که من یه وسیله بودم یه اسباب بازی که چون پسرشون منو دوست داشت و به خاطر من سربه راه میشد و به حرفم بود نگهم داشتن و تا حرف ازدواج و خواستگاریو زدم نشستن انقدر درگوشش خوندن و ترسوندنش که راحت از زندگیم رفت......................................بما ند که چقدر سختی کشیدم و چقدر خورد شدم و........................گذشت تا یک سال بعد تقریبا...با التماس برگشت که ببخشم ودارم دیوونه میشم و بدون تو نمیتونم زندگی کنم.....حتی مسیجای گوشیش رو نشونم داد که سر من با خانوادش بحث داشت و اینحرفا...میگم التماس میکرد گریه میکرد که ببخشمشحتی یبار که داشتم بهش شکایت میکردم از رفتنش دستمو گرفت گفت گریه نکن بزن تو گوشم تا راحت بشی..دلم نیومد ببین انقدر خر بودم....خودش محکم خودشو میزد میگفت این تلافیه این مدت که اذیتت کردم..تلافیه این مدت که نبودم.............هرچی همه بهم گفتن نه ...گفتن برنگرد بهش گفتم نه ایندفعه فرق میکنه....اومده که بمونه...به خاطر من جلوی خانوادش ایستاده و به حرف هیچکسی گوش ندادم.همه گفتن یکی که یبار چشمشو به روت ببنده بازم میتونه ...بار دوم راحت تر از باره اوله ..طبق معمول گفتم خودم بهتر میدونم اینا همه که نمیدونن اون منو چقدر دوس داره.....تو دلم میگفتم حسودیشون میشه........خلاصه گوش ندادم و برگشتم بهش.......اینبار 5---6 ماه گذشت.......سر یه بحث کوچیک....یه دعوای خیلی خیلی معمولی 2روز گوشیشو خاموش کرد و رفت به همین راحتی............بار اول تا چند روز تا چند ماه بهم تلفن میزد ولی بار دوم نه.....راست میگفتن همه بار دوم از بار اول رفتن براش راحت تر بود.........الانم بعد چند ماه دوباره تلفنا و مسیجا و پی اماش شروع شده............اما همه حرفاش برام تکرار حرفای بار دومه....دروغ چرا هنوزم دوسش دارم ته دلم خیلی دوسش دارم...چون قشنگترین روزا رو با اون داشتم....ولی میدونم که بیاد بازم میره...مطمئنم بار سوم از بار اول و دوم رفتنش راحت تره...................
    این تجربه من بود...........نه بهت میگم جوابشو بده نه میگم نده....چون مثل تو بودم و میدونم با شرایط الانت حرفای هیچکسی رو نمیتونی قبول کنی ولی این تجربه من بود..........

  13. 3 کاربر از پست مفید donya66 تشکرکرده اند .

    maedeh120 (دوشنبه 06 مرداد 93), sara 65 (سه شنبه 07 مرداد 93), فرهنگ 27 (یکشنبه 05 مرداد 93)

  14. #9
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 01 بهمن 93 [ 12:22]
    تاریخ عضویت
    1393-4-04
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    715
    امتیاز
    2,352
    سطح
    29
    Points: 2,352, Level: 29
    Level completed: 35%, Points required for next Level: 98
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points3 months registeredSocial
    تشکرها
    1,083

    تشکرشده 1,447 در 508 پست

    Rep Power
    110
    Array
    دنیا جان از نظرت خیلی ممنون و امیدوار یکی پیدا بشه که قدر تمام خوبیهات رو بدونه....
    اون نرفته بود به خاطر یه سری مسائل بین دو خانواده یه اختلاف پیش اومد گرچه تو این 17روز یه بنده خدایی به من اس میداد و از حال زار این پسر خبر میداد که خواب و خوراک نداره اعصابش بهم ریخته و ... خودمم ساعت بتزدیداشو تو برنامه چک میکردم همشون 4صبح یا 5 صبح بود بعد که دیدم واقعا خیلی لاغر شده بود ....
    من نمیگم حرف هیچکس رو گوش نمیدم اتفاقا از نظرات همه دوستان استفاده میکنم و هر روز اولین کاری که انجام میدم بعد از اینکه میام سرکار سر زدن به فعالیت های دوستان ....
    و نظراتشون برای من محترم و سنجیدست ...
    اما این رو همه میدونن که تا تو موقعیت و شرایط کسی قرار نگیری نمیتونی قضاوتی که باید داشته باشی رو که باید داشته باشی رو بکنی....
    میدونید من به یه مشاور احتیاج دارم که راهنماییم کنه اما متاسفانه وقت ندارم بیشتر وقتم رو سرکارم گرفته و تقریبا به هیچ کاریم نمیرسم...
    شما از گذشته من خبر ندارید من کلا همه بهم میگن ادم بی احساس و بی رحمی هستی در واقع راست میگن من هیچ وقت نمیتونم به یه پسر ابراز علاقه کنم ... اما در مقابل این یه نفر چون رفتارش و شخصیتش طوریه که من همیشه تو ذهنم بود...من کلا ادم احساسی نیستم اصلا....و این رو خانوادم و اطرافیانم میدونن که تا از یه چیزی مطمئن نشم سمتش نمیرم و تا ببینم که به نفعم نیست و برام ضرر داره و مشکل ساز میشه ازش دوری میکنم هرچقدر که بهش علاقه داشته باشم...اما زمانی هم که چیزیو بخوام و بدونم برام مفید واسش میجنگم تا به دستش بیارم همونطور که واسه درس یه تنه جنگیدم و هزینه هاش رو جور کردم...
    پس لطفا نگید که از روی احساس داری تصمیم میگیری و راهنماییم کنید که چطور قضیه رو دوباره بازگو کنم
    دوستان من دیروز مشترکین سایت رو پرداخت کردم اما هنوز کاربر عادیم ...

  15. #10
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    یکشنبه 11 بهمن 94 [ 04:40]
    تاریخ عضویت
    1389-3-25
    نوشته ها
    2,890
    امتیاز
    27,971
    سطح
    98
    Points: 27,971, Level: 98
    Level completed: 63%, Points required for next Level: 379
    Overall activity: 13.0%
    دستاوردها:
    VeteranSocial25000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    15,041

    تشکرشده 10,678 در 2,786 پست

    حالت من
    Moteajeb
    Rep Power
    339
    Array
    نوشته اصلی توسط فرشته مهربان
    با سلام

    کاملاً پیداست که شما دارید بسیار احساسی تصمیم می گیرید و مطمئن باشید که خیلی زود به اشتباه خودپی می برید و پشیمان از انتخابتان می شوید و ......
    رابطه عاطفی و احساسی شما باعث شده که ازدواج را خیلی سطحی نگاه کنید و تحریف شناختی پیش بیاید .

    شما از دو زبان و دو فرهنگ و دو مذهب متفاوت هستید که هرسه اینها مسئله ها بوجود می آورد و شما اصلاً به اینها توجه نکرده اید . تفاوت مذهبی شما با توجه به نقش مذهب در زندگیتان بکش بکشهایی را در زندگیتان پیش می آورد . از نظر فقهی هم این ازدواج اشکال دارد بهتر هست از مرجع تقلید خود بپرسید چون تا آنجا که من می دانم ازدواج پسر شیعه با دختر اهل سنت مجاز دانسته شده اما برعکسش را بی اشکال می دانند یعنی پسر شیعه می تواند با دختر اهل سنت ازدواج کند . لذا شما از نظر فقهی هم مانع دارید برای ازدواجتان پس پافشاری نکنید . اگر بگویید مذهبم را کنار می گذارم و سنی می شوم که نشان از خامی و ناپختگی شما دارد و بدانید که چیزی از ازدواج نگذشته سر به سنگ خورده باز خواهید آمد . ما بسیاری دختر و پسرهای عاشق را داریم که این همه تفاوت ندارند و با هم ازدواج کرده و حالا به مشکل خورده اند چون احساسات حالا رفته کنار و تازه می بینند با بعضی خصوصیات نمی توانند کنار بیاید . مطمئن باش که شما بیشتر با این مشکلات مواجه خواهی شد . بهتره عقل را بچسبی و در انتخاب و تصمیم احساس را کنار بگذاری . احساس را بعد از تصمیم قطعی و بعد از عقد می تواند جولان داد


    امیدوارم راهی که سرنخهای شکست در زندگی برای آن را بنده کارشناسانه می بینم را در پیش نگیری و به حرف مادرت توجه کنی و رها کنی ....
    ....


  16. کاربر روبرو از پست مفید فرهنگ 27 تشکرکرده است .

    Eram (شنبه 11 مرداد 93)


 
صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 08:52 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.