* شکست عاطفی تلخ من... *

[toti]

سلام به دوستان عزیز
پسری25ساله هستم و ماه آخر خدمت سربازیم هستش دقیقا یکسال پیش به طرز اتفاقی با دختری17ساله که همشهریم بودش تو فضای مجازی آشنا شدم و باهاش به قصد ازدواج دوست شدم.اولین دختر زندگیم بودش و قبل اون با هیچ دختری رابطه نداشتم.بعد از مدتی ارتباط تلفنی همدیگه رو از نزدیک دیدیم و ازهم خوشمون اومد و به همدیگه قول ازدواج دادیم.چندماهی ارتباطمون خوب و گرم پیش میرفت و تو این مدت چندبار باهم رفتیم بیرون و گاهی اوقات باهم معاشقه داشتیم.بعد از حدود 6 ماه یک روز دوست دخترم بهم گفت پرده بکارتش رو به خاطر ضربه سهوی پاره کرده! منم خیلی ناراحت شدم و دلداریش دادم و بهش گفتم اگه پرده نداشته باشی هم باهات میمونم شاید پرده ات سالم باشه...( بعد مدتی بهم گفت پرده اش سالمه و به خاطر اینکه ولش کنم اون حرف رو زده ! )
رابطمون خوب پیش میرفت و مشکلی باهم نداشتیم تا اینکه یه شب بهم گفت عاشق پسری از اقوام دور هستش و پسره از عشقش خبر نداره! بعد شنیدن این حرف حسابی داغون شدم و کارم شد گریه!
بعد چندروز دوست دخترم قسم خورد دروغ گفته و اصلا عاشق پسر دگه نیستش و وجود خارجی اون پسره نداره!!! اون حرفش رو به خاطر اینکه ولش کنم زده ولی دیده من ولش نکردم حرفش رو پس گرفته!
منم به خاطر اینکه خیلی دوسش داشتم و این رفتارش رو به خاطر سنش میدونستم بخشیدمش
خلاصه رابطمون خوب پیش میرفت و هرروز باهم درارتباط بودیم تا اینکه باز عوض شد! این دفعه بهم گفت دگه دوستم نداره و ازم خواست فراموشش کنم...حدود یکماه ارتباطمون قطع شد ولی بعدش خودش برگشت و ازم معذرت خواست و گفت اون حرفاش به خاطر قانون سنشه و ازم خواست ببخشمش و ارتباطمون ادامه داشته باشه.
رابطمون ادامه داشت تا اینکه من جریان دوستی رو بعد 6 ماه با خانوادم درمیون گذاشتم.به طرز خیلی جالب متوجه شدیم پدر من و پدر دوست دخترم قبلا همکار هم بودن و باهم آشنایی دارن.این شد که بابام به خاطر اینکه خانواده اون رو میشناخت و میدونست خانواده خیلی خوبی هستن موافقت خودش رو اعلام کرد و قرار شد خانوادم برن خواستگاری!!!
بعد مدتی خانوادم دخترخانم رو دیدن و حتی مادرم با خود دختره حرف زد.دوست دخترمم گفته بوده هرچی خانوادش بگه اونم راضی هستش...خود دوست دخترم میگفت چون سن کمی داره هنوز به خواستگاریش نیام چون اگه بیام هم خانوادش مخالفت میکنن!ولی من قبول نکردم و گفتم باید ارتباطمون رسمی بشه اونم قبول کرد
اوایل نوروز بود که به خواستگاریش رفتم.خانواده دختره به خصوص باباش چون بابام رو میشناخت موافقت خودشون رو اعلام کردن ولی گفتن عروسی باشه برای یکسال بعد و تو این مدت خانواده ها باهم بیشتر آشنا بشن.ماهم موافقت کردیم...دوست دخترم هم ظاهرا خوشحال بود که به هم میرسیم تا اینکه بعد از یک هفته از خواستگاری باز عوض شد! این بار خیلی مصمم که دگه منو نمیخواد و همو فراموش کنیم!!! ازم خواست قیدش رو بزنم و با یکی دگه ازدواج کنم چون به خانوادش میخواد بگه ازم خوشش نمیاد و رد میده!!! هرچی اصرار کردم فایده نداشت واقعا دگه از دستش بریدم با اینکه دوستش داشتم تصمیم گرفتم قیدش رو بزنم. تو این مدت خیلی منو رنج داد.این شد که به خانوادم همه چی رو گفتم و اونها هم به خانواده دختره گفتن منصرف شدیم. این شد که رابطمون به هم خورد و ازهم جدا شدیم...دوست دخترم گفت ازم خوشش نمیاد با یکسری بهانه های بچگانه مثل اینکه تو پسر آرومی هستی میخوام با پسری ازدواج کنم که منو بفهمه !و... ایشون با اینکه بامن میرفت بیرون معاشقه هم متاسفانه بامن میکرد ولم کرد...
دختری با پسری دوست میشه باهاش میره بیرون و معاشقه میکنه.منم سر قولم بودم و ازش خواستگاری کردم خانواده اش موافقت کردن ولی خودش همه چی رو خراب کرد و بهم رد داد!
دوستام بهم میگن خدا دوستت داره و بهت رحم کرد اگه باهات ازدواجم میکرد بهت خیانت میکرد چون دلش با تو نبود...خانوادم هم خیلی ازم ناراحتن که با دختری سن پایین دوست شدم که معنی دوست داشتن رو نمیدونه...
امیدوارم خدای مهربون هردومون رو ببخشه....از شما مشاور محترم و دوستان عزیز میخوام نظرتون رو در مورد این جریان بهم بگین...
آیا اون دختر باز برمیگرده؟؟ اگه برگرده هم من دگه نمیخوامش چون دگه بهش اعتماد نمیتونم داشته باشم
به نظرتون این دختر با اینکه خانواده خیلی خوبی داره چرا عین دخترای ناسالم رفتار کرد؟؟؟
مرسی از همه شما دوستان عزیزم

[الیاس20]

بنظرم من چند حالت داره اول اینکه داره خودشو لوس میکنه و میخواد نازشو بخری که من میگم این کارو محدود انجام بده ولی بهش رو نده دوم اینکه احتمالا دخترای همسن و سال خودشو میبینه که دوست پسر دارن و...میخواد بیشتر تجربه کسب کنه سوم اینکه شما شخص بالغی هستید و ایشون دختر بچه از شما این رفتار بعید و چون گفتید بار اولتون بوده طبیعه و همیشه رابطه اول خیلی احساسی و زجر اوره از من میشنوی چنین ادمی که هی برو بیا میکنه رو پس بزن و دنبال یکی باش که بت بخوره

[ammin]

سلام. ازهمون اول سرنخهای شکست این رابطه هویدابوده. بی ثباتی رفتار دختر، وحرفهای نابخردانه او،شماهم که رسما رفتی خواستگاری و نتیجه روخودت به عینه مشاهده کردی..اشتباه بزرگتر آشنایی ازطریق نت وبزرگتراز اون دوست شدن ودرگیرشدن احساس قبل از اینکه خانواده ها مطلع بشن و شما ازکانال رسمی ادامه بدید.اون دختربه بلوغ اجتماعی وبلوغ روانی لازم نرسیده این دوبلوغ حتی ممکنه درسن ۲۷ و۲۸هم برای دختریاپسری ایجاد نشه بستگی زیادی به پختگی ومهارتهای فردی واجتماعی وعمل کردن بهش وخیلی مسائل دیگه داره..بهتره کلا قضیه روفراموش کنی واگه دوباره تماس گرفت جوابشو ندی بی خود وقت خودتو هدرنده.میتونی این لینک رومطالعه کنی تابیشترباماهیت این نوع دوستی هاآشنابشی:...http://www.hamdardi.net/thread-17296.html

[khaleghezey]

تیتر تایپیکت رو بزن
شکست عاطفی شیرین

چون داشتی احساسی تصمیم میگرفتی بدون اینکه معیارهای درستی برای انتخاب همسر داشته باشی رابطه همسر و شوهر بودن خیلی فرق داره با دوست پسری و دوست دختری که درش هیچگون دقت کن هیچگونه تعهدی وجود نداره و شوربختانه شما اولیش نیستی دوست عزیز

[parsa1400]

طوطی جان سلام

فقط بگم تو بعضی موارد داستانم شبیه شماست ولی تو خریت من از تو جلو تر بودم البته عذر میخوام

ومن با همچنین دختری ازدواج کردم و 5 سال از جوونیمو پاش گذاشتم تمام احساس پاکمو پاش گذاشتم مال به درک دوباره پیدا میشه من مادرمو پدرمو کنار گذاشتم که خدا ازم نگذره هرچند اونا دوباره منو پذیرفتن ولی با خیانت همسرم به من وترک من ضربه سنگینی به من زد
من در مشاوره خصوصی که با مدیر داشتم گفتن گفت همسرت دچار اختلالات شخصیتیه و در برگشت فقط با مراجعه به مشاوره و اصلاح رفتار به زندگی برگرد در غیر اینصورت رهاش کن

طوطی هرگز به اون دختر فکر نکن هیچ دختری سر بکارت با همسرش شوخی نمیکنه هیچ دختری اسم شخص سومو تو عاشقی نمیاره . همسرم از رو هوس دام پهن کرد. ودر ازدواج منو ویار کرده بود اون شوهر من بود ومن براش ناز میکردم تا بهم توجه کنه اون منوخورد کرد عذت منو کشت تو نمیدونی با من چه کرد نمیدونی نمیدونی.................................... .................................................. .................................................. ...................
.................................................. .................................................. .................................................. ..............
طوطی تو منونمیشناسی ولی تا روزی که همسر واقیعی تو پیدا کردی برو یه نون بخور دو تا نون خیرات کن به سلامتی مادرت وپدرت .. / منم تا قبل ازدواج به هیچ دختری نگاه نکرده بودم وحتی در نگاه به همسرم خیانت نکردم پاک بودم وسوختم
منو ببخش طوطی پستتو خراب کردم عذر میخوام
با دیدن پستت ناراحت شدم من پر از عشق و نفرتم ولی امشب میخوام ببخششمش تا خدا هم منو ببخشه و راه درستو هم برامن وهم برا همسرم باز کنه . شاید به راه راست هدایتش کنه

[dosty]

با سلام و قبولی طاعات و عبادات دوستان عزیز

خدارو شکر کن که این اتفاق افتاد برات. برو دنبال کسی که به فکر زندگی باشه. این دختر خانم هنوزخیلی بچه تشریف داشتن.زندگی مشترک که یک روزدوروز نیست که ازت خوشم اومد و نیومد. با مشاوره با خانوادت برو دنبال کسی که بفکر زندگی باشه. از خدات باشه که دیگهه برنگرده.

[toti]

طوطی جان سلام

فقط بگم تو بعضی موارد داستانم شبیه شماست ولی تو خریت من از تو جلو تر بودم البته عذر میخوام

ومن با همچنین دختری ازدواج کردم و 5 سال از جوونیمو پاش گذاشتم تمام احساس پاکمو پاش گذاشتم مال به درک دوباره پیدا میشه من مادرمو پدرمو کنار گذاشتم که خدا ازم نگذره هرچند اونا دوباره منو پذیرفتن ولی با خیانت همسرم به من وترک من ضربه سنگینی به من زد
من در مشاوره خصوصی که با مدیر داشتم گفتن گفت همسرت دچار اختلالات شخصیتیه و در برگشت فقط با مراجعه به مشاوره و اصلاح رفتار به زندگی برگرد در غیر اینصورت رهاش کن

طوطی هرگز به اون دختر فکر نکن هیچ دختری سر بکارت با همسرش شوخی نمیکنه هیچ دختری اسم شخص سومو تو عاشقی نمیاره . همسرم از رو هوس دام پهن کرد. ودر ازدواج منو ویار کرده بود اون شوهر من بود ومن براش ناز میکردم تا بهم توجه کنه اون منوخورد کرد عذت منو کشت تو نمیدونی با من چه کرد نمیدونی نمیدونی.................................... .................................................. .................................................. ...................
.................................................. .................................................. .................................................. ..............
طوطی تو منونمیشناسی ولی تا روزی که همسر واقیعی تو پیدا کردی برو یه نون بخور دو تا نون خیرات کن به سلامتی مادرت وپدرت .. / منم تا قبل ازدواج به هیچ دختری نگاه نکرده بودم وحتی در نگاه به همسرم خیانت نکردم پاک بودم وسوختم
منو ببخش طوطی پستتو خراب کردم عذر میخوام
با دیدن پستت ناراحت شدم من پر از عشق و نفرتم ولی امشب میخوام ببخششمش تا خدا هم منو ببخشه و راه درستو هم برامن وهم برا همسرم باز کنه . شاید به راه راست هدایتش کنه

سلام دوست عزیز
در اینکه بنده اشتباه کردم شکی تو این ندارم.اون دختر به درد زندگی نمیخوره. یک سری شرایط مثل تنهایی من و عدم ارتباط با جنس مخالف باعث شد وارد این رابطه بشم
باورکنین این دختر قیافش معمولی هستش و زیبا نیست ولی من بهش وابسته شده بودم به خاطر دلایلی که گفتم...
همه اطرافیانم میگن خدا بهم رحم کرده. دختری که با من رفت بیرون و معاشقه کرد و ولم کرد رفت واقعا خداییش زن زندگی برام نمیشد من به این دختر زیادی اعتماد کردم با خودم میگفتم
با من رفت بیرون و معاشقه هم بامن داشت حتما منو از ته دل میخواد و با من میمونه ولی سرانجامش رو دیدم که زد زیر همه قول و قرارمون!!!
اگه خانوادش مخالفت میکردن میشد قانع میشدم که خانوادش نذاشتن بهش برسم ولی اونی که مانع شد خودش بود !!!
به هرحال شکرگذار خداوندم که بهم شانس دگه ای برای انتخاب همسر داد..........

- - - Updated - - -

اینم اضافه کنم آخرین بار که با این دختر حرف زدم بهم گفت اگه تو قرار ارتباط فیزیکی باهاش نداشته بودم احتمال اینکه ولم میکرد کم بود! بهم گفت گاهی به خاطر کارایی کرده گریه میکنه و عذاب وجدان داره و ازم گلایه میکنه باعث شدم خراب بشه!!! منم بهش گفتم اگه منو نمیخواستی چرا میومدی قرار... در جواب سکوت کرد و گفت ببخشید خب پیش اومد!!!
ولی به نظر خودم اینا بهانه هستش چون وقتی حرف از نداشتن پرده و حتی عاشق شدن به شخص دگه بهم زد اصلا تا اون موقع باهم بیرون نرفته بودیم و طبیعتا ارتباط فیزیکی باهم نداشتیم
به نظر خودم اون به خاطر قیافم بامن دوست شد و بهم هوس داشت و از ته دلش دوستم نداشت !

- - - Updated - - -

من در کل آدم کینه ای نیستم امیدوارم خدا هردومون رو ببخشه. به هرحال نمیشه به زور کسی که وادار به ازدواج کرد و منم چاره ای جز پذیرش این موضوع نداشتم و قیدش رو برای همیشه زدم...حتی برادرشون بهم زنگ زد و گفت اون هنوز بچه هست و ازم خواست اگه هنوز دوسش دارم یکسال صبر کنم تا ببینم اون موقع نظرش نسبت به من چی هست!
ولی من همچین کاری نمیتونم بکنم چون واقعا دگه بهش اعتماد ندارم... قیدش رو برای همیشه زدم

[parsa1400]

ببخشید اگه به این دختر برگردی از منم خ........ تری اینو بدون
طوطی ازم ناراحت نشو به این زبونه روزه قسم من زخم خوردم و تجربه این احساس واین سستی در ازدواج دارم
هرگز بهش فکر نکن
یه دختری پیدا کن که گذشته پاکی داشته باشه وکمی هم اعتقاد و معنویات
البته قصد جسارت به اون خانم ندارم ولی از حماقتت بگم اون لحظه که بهت گفت من بکارت ندارم وتو گفتی عیبی نداره
شاید دروغ گفت ولی اون لحظه تو باور کردی یعنی چی ؟ این جمله برا خودت بنویس و سال به سال که بزرگتر میشی یه بار بخون و نظرت و زیرش بنویس و تاریخ بزن . شانس آوردی
طوطی من مادرم مخالف بود ولی برا من اومد و نامه بکارت عروسشو گرفت . حتی اگه برن خودشونم بدوزن باز دکتر میفهمه وباید تاییدیه از پزشک قانونی داشته باشن . تو این همه دردسر یه جا به یه هوس به یه سراب فروختی . تو کور بودی کور کور

برو یه صدقه بده . یک کیلو تخمه هم بخر بشکن برات خوبه سرگرم میشی برا چشماتم خوبه .

دوست تو پارسا بدرود

-

[toti]

ببخشید اگه به این دختر برگردی از منم خ........ تری اینو بدون
طوطی ازم ناراحت نشو به این زبونه روزه قسم من زخم خوردم و تجربه این احساس واین سستی در ازدواج دارم
هرگز بهش فکر نکن
یه دختری پیدا کن که گذشته پاکی داشته باشه وکمی هم اعتقاد و معنویات
البته قصد جسارت به اون خانم ندارم ولی از حماقتت بگم اون لحظه که بهت گفت من بکارت ندارم وتو گفتی عیبی نداره
شاید دروغ گفت ولی اون لحظه تو باور کردی یعنی چی ؟ این جمله برا خودت بنویس و سال به سال که بزرگتر میشی یه بار بخون و نظرت و زیرش بنویس و تاریخ بزن . شانس آوردی
طوطی من مادرم مخالف بود ولی برا من اومد و نامه بکارت عروسشو گرفت . حتی اگه برن خودشونم بدوزن باز دکتر میفهمه وباید تاییدیه از پزشک قانونی داشته باشن . تو این همه دردسر یه جا به یه هوس به یه سراب فروختی . تو کور بودی کور کور

برو یه صدقه بده . یک کیلو تخمه هم بخر بشکن برات خوبه سرگرم میشی برا چشماتم خوبه .

دوست تو پارسا بدرود

-

سلام
سوالی ذهن منو مشغول کرده و اون اینه که این دختر بارها با من هرشب چت میکرد یا هرروز باهم ارتباط تلفنی داشتیم یا گاهی همو از نزدیک میدیدیم ولی با وجود سن کمی که داره و میگن تو اوج احساسه بهم وابسته نشد!!!
در عوض من به شدت بهش وابسته شده بودم... یا هروقت منو میدید زیاد اشتیاقی از خود نشون نمیداد که من رو میبینه...

به هرحال امیدوارم به کمک خدا بتونم با گذشت زمان و اومدن عشق واقعیم به زندگیم اونو کامل فراموشش کنم.

- - - Updated - - -

از دوستانی که نظر گذاشتن و من رو راهنمایی کردن ممنونم

[anisa]

میبخشید ولی احتمال اینکه قبل از شما رابطه داشته زیاده.
در هر صورت فراموشش کن و دنبال دلیل هم نگرد . دلیل این بوده که خدا دوست داشته .
موفق باشی.