به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 23
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 03 اسفند 93 [ 02:34]
    تاریخ عضویت
    1393-4-26
    نوشته ها
    8
    امتیاز
    532
    سطح
    10
    Points: 532, Level: 10
    Level completed: 64%, Points required for next Level: 18
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 4 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array

    استادم را که عاشقانه دوستش داشتم داره ازدواج میکنه

    سلام
    واقعا به همدردی نیاز دارم
    خواهش میکنم کمکم کنید
    دارم دیوانه میشم
    من حدود 1.5 سال بود که به یکی از اساتید خودم علاقه مند بودم که 32 ساله بود منم 25 سالمه
    خیلی بهش علاقه داشتم و کوچکترین حرف اون را میذاشتم به پای اینکه شاید به من علاقه داره و حتما منو بره ازدواج زیر نظر داره
    این علاقه به مرور زمان زیاد زیاد زیاد شد
    ایشون استاد راهنمای من هم بود سر قضیه ای من ناراحت بودم و ایشون سعی کرد تا من را راضی کنه و یه جا هم من نشسته بودم اومد تا خداحافظی کنه زل زده بود تو چشم های من و به صورت خاصی نگاه میکرد.
    همین نگاهش باعث این شد که علاقه ی من چند برابر بشه و احساس کردم که ایشون هم به من علاقه داره چون نگاهش خاص بود.
    چند روزی سر این جریان خوشحال بودم و یه احساس خوبی داشتم تا اینکه از کسی شنیدم که استادم یک ماه پیش رفتن خواستگاری
    حالا نمیدونم ازدواجش سر گرفته یا نه چون حلقه ننداخته بود و شاید صحبت کردن و قراره بعد ماه رمضون ازدواج کنن!
    حالا دارم دیونه میشم و من واقعا بدون اون نمیتونم زندگی کنم همه ی دلخوشی زندگیم اون بود و به خاطر اون میرفتم دانشگاه تا ببینمش و فکر میکردم بلاخره میاد خواستگاری من.
    آخه اونکه هیچ احساسی به من نداشت چرا اونطوری نگاه کرد به من چرا چرا چرا؟
    البته ناگفته نماند که خیلی آدم خوبی هستش و به دانشجوهاش خیلی اهمیت میده و مذهبی هم هست منم مذهبی هستم!
    احساس میکنم افسردگی گرفتم
    به خاطر این استاد کنکورم را هم نخوندم و میخواستم به خاطر این تو این دانشگاه بمونم یعنی همه ی برنامه هام را با اون تنظیم کرده بودم ولی همه ی برنامه هام به هم خورد .
    من کلی دعا کردم به ائمه متوسل شدم ولی نشد که نشد خیلی دلم گرفته دلم از خدا گرفته
    مگه چی از این دنیا کم میشد که این استاد ماله من میشد؟ واقعا چی میشد؟

  2. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 16 فروردین 94 [ 00:29]
    تاریخ عضویت
    1392-3-05
    نوشته ها
    3
    امتیاز
    1,382
    سطح
    20
    Points: 1,382, Level: 20
    Level completed: 82%, Points required for next Level: 18
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger Second Class1000 Experience Points
    تشکرها
    0
    تشکرشده 7 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array
    منم وقتی دانشجو بودم عاشق یه دختره ای شده بودم
    همیشه فکر میکردم اونم به من فکر میکنه. چون احساس میکردم زیاد دور و برم میاد و یک جوری نگام میکنه و ...
    چند وقت بعد فهمیدم اصلا طرف مدتهاست با یکی نامزده و بعدشم با همون ازدواج کرد


    یا مثلا تو همون دوران دوستم از یک دختره خوشش میومد بعد یک بار دختره بهش اس ام اس داد و از یک سوال پرسید. دوست منم دیگه تا یک ماه خوشحال بود که دختره هم منو دوست داره و ...
    بعد بهش پیشنهاد ازدواج داد و دختره به بدترین شکل ممکن بهش جواب منفی داد و گفت دیگه دور و بر من نیا


    من فکر میکنم وقتی ما به یکی علاقه پیدا میکنیم مغزمون همه چیزو یک جور دیگه برداشت میکنه و از هر حرکت معمولی طرف یک دلیل میسازه که اونم ما رو دوست داره. در حالیکه واقعا اینطوری نیست و ممکنه طرف مقابل کلا تو سرش یک چیز دیگه بگذر. اون استاد شما هم احتمالا با همه همینطوریه ولی چون شما بهش علاقه داری حس میکردی با شما یک جور دیگست

    به هر حال امیدوارم که زودتر از این حس بد رها بشین. منم تجربه کردم خیلی حس بدیه

  3. 7 کاربر از پست مفید armin89 تشکرکرده اند .

    amirmahmood (شنبه 28 تیر 93), meinoush (پنجشنبه 26 تیر 93), mohammad6599 (جمعه 27 تیر 93), Nilofar mordab (جمعه 27 تیر 93), reihane_b (جمعه 27 تیر 93), sanjab (پنجشنبه 26 تیر 93), sara 65 (پنجشنبه 26 تیر 93)

  4. #3
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 17 آبان 95 [ 15:15]
    تاریخ عضویت
    1391-2-26
    نوشته ها
    2,672
    امتیاز
    25,995
    سطح
    96
    Points: 25,995, Level: 96
    Level completed: 65%, Points required for next Level: 355
    Overall activity: 3.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    6,844

    تشکرشده 7,555 در 2,378 پست

    Rep Power
    351
    Array
    هر کاری می کنی به خاطر خودت و وجود خودت بکن
    می خوای درس بخونی؟ چرا اینکارو به خاطر خودت نمی کنی؟
    اگه هر کاری رو در اصل به خاطر خودت بکنی هیچ تزلزلی پیش نمیاد
    اما ادمای دیگه ثابت نیستن واسه ما و اگه کارامونو به خاطر یکی دیگه بکنیم هر لحظه همه چی به هم می ریزه چون هر انسانی خودشه و هر کسی ازاده
    موفق باشی

  5. 6 کاربر از پست مفید meinoush تشکرکرده اند .

    man-bedoone-sahar (پنجشنبه 26 تیر 93), Nilofar mordab (جمعه 27 تیر 93), reihane_b (جمعه 27 تیر 93), sanjab (پنجشنبه 26 تیر 93), sara 65 (پنجشنبه 26 تیر 93), مصباح الهدی (جمعه 27 تیر 93)

  6. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 03 اسفند 93 [ 02:34]
    تاریخ عضویت
    1393-4-26
    نوشته ها
    8
    امتیاز
    532
    سطح
    10
    Points: 532, Level: 10
    Level completed: 64%, Points required for next Level: 18
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 4 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array
    خیلی ممنون که جواب دادید
    قلبم شکست وقتی فهمیدم داره ازدواج میکنه
    از بس گریه کردم چشمهام درد میکنه
    انگار امیدم را به آینده از دست دادم این حق من نبود
    من همه ی آینده ام را با اون میدیدم و همه ی پیشرفت هایی که قرار بود بکنم را در کنار اون میدیدم
    یعنی میشه ازدواج نکرده باشه و بعد از ماه رمضون بیاد خواستکاری من؟

  7. #5
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 17 آبان 95 [ 15:15]
    تاریخ عضویت
    1391-2-26
    نوشته ها
    2,672
    امتیاز
    25,995
    سطح
    96
    Points: 25,995, Level: 96
    Level completed: 65%, Points required for next Level: 355
    Overall activity: 3.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    6,844

    تشکرشده 7,555 در 2,378 پست

    Rep Power
    351
    Array
    انگار امیدم را به آینده از دست دادم این حق من نبود
    من همه ی آینده ام را با اون میدیدم و همه ی پیشرفت هایی که قرار بود بکنم را در کنار اون میدیدم
    هیچ چیزی رو وابسته به یکی دیگه یا به دست اوردن یه چیز دیگه نبین
    تو کار خودتو بکن راه خودتو برو
    خوب اون نشد یکی دیگه تو دنیا ادم زیاده فقط باید خودتو توی جامعه کنار ادمای دیگه قرار بدی که بتونی در وقت مناسب ادمای دیگه ای که مناسبت هستنو ببینی
    به خاطر خودت پیش رفت کن به خاطر خودت زندگی کن
    هر ادمی هم یه بدی هایی داره ما از دور ادما رو می بینیم خوبی هاشونو می بینیم بعد که نزدیک شیم تلخی هاشونم می بینیم اون ادمم خوب کامل نبوده که
    موفق باشی

  8. 2 کاربر از پست مفید meinoush تشکرکرده اند .

    m.reza91 (پنجشنبه 26 تیر 93), فرشته اردیبهشت (پنجشنبه 26 تیر 93)

  9. #6
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 19 مهر 02 [ 20:03]
    تاریخ عضویت
    1391-3-10
    نوشته ها
    1,568
    امتیاز
    39,190
    سطح
    100
    Points: 39,190, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 37.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    6,236

    تشکرشده 6,881 در 1,486 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    322
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط afsaneh20 نمایش پست ها
    سلام
    واقعا به همدردی نیاز دارم
    خواهش میکنم کمکم کنید
    دارم دیوانه میشم
    من حدود 1.5 سال بود که به یکی از اساتید خودم علاقه مند بودم که 32 ساله بود منم 25 سالمه
    خیلی بهش علاقه داشتم و
    کوچکترین حرف اون را میذاشتم به پای اینکه شاید به من علاقه داره و حتما منو بره ازدواج زیر نظر داره
    این علاقه به مرور زمان زیاد زیاد زیاد شد
    ایشون استاد راهنمای من هم بود سر قضیه ای من ناراحت بودم و ایشون سعی کرد تا من را راضی کنه و یه جا هم من نشسته بودم اومد تا خداحافظی کنه زل زده بود تو چشم های من و به صورت خاصی نگاه میکرد.
    همین نگاهش باعث این شد که علاقه ی من چند برابر بشه و احساس کردم که ایشون هم به من علاقه داره چون نگاهش خاص بود.
    چند روزی سر این جریان خوشحال بودم و یه احساس خوبی داشتم تا اینکه از کسی شنیدم که استادم یک ماه پیش رفتن خواستگاری
    حالا نمیدونم ازدواجش سر گرفته یا نه چون حلقه ننداخته بود و شاید صحبت کردن و قراره بعد ماه رمضون ازدواج کنن!
    حالا دارم دیونه میشم و
    من واقعا بدون اون نمیتونم زندگی کنم همه ی دلخوشی زندگیم اون بود و به خاطر اون میرفتم دانشگاه تا ببینمش و فکر میکردم بلاخره میاد خواستگاری من.
    آخه اونکه هیچ احساسی به من نداشت چرا اونطوری نگاه کرد به من چرا چرا چرا؟
    البته ناگفته نماند که خیلی آدم خوبی هستش و به دانشجوهاش خیلی اهمیت میده و مذهبی هم هست منم مذهبی هستم!
    احساس میکنم افسردگی گرفتم
    به خاطر این استاد کنکورم را هم نخوندم و میخواستم به خاطر این تو این دانشگاه بمونم یعنی
    همه ی برنامه هام را با اون تنظیم کرده بودم ولی همه ی برنامه هام به هم خورد .
    من کلی دعا کردم به ائمه متوسل شدم ولی نشد که نشد خیلی دلم گرفته دلم از خدا گرفته
    مگه چی از این دنیا کم میشد که
    این استاد ماله من میشد؟ واقعا چی میشد؟
    سلام

    اینکه ادم به نگاه های نسیه دل ببنده اشتباهه خب فقط شما نیستی خیلی شایعه این اشتباه .

    بهر حال این اشتباه رخ داده و کاری به اون ندارم
    و الان تو عذادار اون رابطه ای اون همه فکر که داشتی که حتی پیش خودت به یقین نزدیک شده بود همه اوار شد ریخت خیال و توهم از اب درومد

    نمیشه یکی دوروزه حالت خوب شه به خودت اجازه بده ناراحت باشی البته این با نا امیدی فرق داره

    به مرور زمان برات عادی میشه .

    البته مطلبی که ازت خوندم خیلی بهش نقد وارده مخصوصا اونایی که بولد کردم و علت همه حال خرابت این تفکراتت هست که جا داره اینجا راجبشون بحث کنی

    خانم گل داری اشتباه میکنی راجع به مفهوم و مصداق عشق- هدف- دعا -خدا باید یه نظم و رابطه منطقی بین اینها قایل باشی
    ولی دیمی پیش بردی داستانت رو . هدفت از رفتن به دانشگاه دیدن یک استاد محبوبت بوده ! اخرش که چی؟

    کارت مثل این بوده که بدون هیچ قول نامه یا محضری پول دادی به کسی تا خونه بخری ولی طرفت از هیچی خبر نداره الان پوله رو برداشته و رفته ... تو موندی با جیب خالی
    بازهم حالت میتونه خوب بشه صبور باش و به گذشته فکر کن اشکالات خودت رو در بیار.


    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط afsaneh20 نمایش پست ها
    یعنی میشه ازدواج نکرده باشه و بعد از ماه رمضون بیاد خواستکاری من؟
    دقت کن داری همون رویه رو دنبال میکنی هرچقدر اشتباهت بیشتر طول بکشه دوره نقاهتت هم بیشتر خواهد بود خواهشا بیدار شو طرف داره ازدواج میکنه
    هروقت فکرش اومد سراغت از تکنیک توقف فکر استفاده کن فیلم های جالب ببین برو خونه فامیل ها تا یادت بره.
    صبا به لطف بگو آن غزال رعنا را که سر به کوه و بیابان تو داده ای ما را

  10. 4 کاربر از پست مفید فرشته اردیبهشت تشکرکرده اند .

    m.reza91 (پنجشنبه 26 تیر 93), reihane_b (جمعه 27 تیر 93), sara 65 (پنجشنبه 26 تیر 93), مصباح الهدی (جمعه 27 تیر 93)

  11. #7
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 12 دی 93 [ 13:59]
    تاریخ عضویت
    1393-2-11
    نوشته ها
    268
    امتیاز
    1,216
    سطح
    19
    Points: 1,216, Level: 19
    Level completed: 16%, Points required for next Level: 84
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registeredTagger Second Class1000 Experience Points
    تشکرها
    291

    تشکرشده 1,029 در 261 پست

    Rep Power
    38
    Array
    دختر خانم عزیز فکر کردی خودت تنها عاشق این استاد شدی

    مطمئن باش در همون کلاس یک سوم دختر ها عاشق اون استاد شدن و به همین شکل در کلاس های بعدی و بعدی و بعدی و....
    (چرا اینا دارن موج مکزیکی میرن؟؟)

    میخوای امتحان کنی خبر عروسی استاد رو در کلاس اعلام کن ببین چند تا دختر سریع از کلاس میرن بیرون و چندتاشون میزنن زیر گریه و چند نفر بیهوش میشن وکارشون به بیمارستان میرسه و الی آخر

    استاد دانشگاه بودن همسر معیاری که اکثر دختری ایرانی برای ازدواج دارن

    با یک جستجو ساده در همین سایت میبینی که هزارتا تاپیک مشابه شما در این سایت موجوده (بخشید من وقتشو ندارم ،بیزحمت خودتون کلمه استاد رو جستجو کنیدو از نتایج شگفت انگیز این جستجو به شگفت بیایید !!!)

    نمیدونم چرا این وضعیت بوجود میاد
    شاید بخاطر دختر هایی که اطراف ما زندگی میکنن و خیلی زود وابسته و عاشق میشن

    خدا رو شکر استاد دانشگاه نیستم چون بعد از پایان هر ترم 50 60 نفر وابسته من میشدن
    خودتون حساب کنید هر سال چند نفر میشد (بیزحمت پرتغال فروش رو هم پیدا کنیدمن نیم کیلو پرتغال خریدم قیمتش یادم نیست، بگذریم)

    و وقتی بعد از 5 6 سال تدریس میخواستم یکنفر رو برای ازدواج انتخاب کنم چقدر دل شکسته بودم ؟؟؟!!!!!

    مطمئن باشید ایشون بعد از ازدواج باز هم کلی خاطر خواه دارن و خیلیا قطع امید نمیکنن

    نمیدونم چرا دخترا اینطوری هستند ولی شاید دلیلش اینه که تنها محلی که باید یک پسر رو هر روز ببینن و گفتگو رودر رو داشته باشن و از طرف مقابل هم فقط یکی موجود باشه همین استاد بودنه

    امیدوارم دیگه انقدر احساسی و رمانتیک به ازدواج فکر نکنید
    خودتون رو هم ناراحت نکنید اگر همه دختر ها مثل شما نباشن 99 درصدشون شبیه شما هستن و حداقل یکبار عاشق یکی از معلم ها یا استادهاشون شدن
    ویرایش توسط معاون کلانتر : پنجشنبه 26 تیر 93 در ساعت 21:47

  12. 3 کاربر از پست مفید معاون کلانتر تشکرکرده اند .

    asemaneabi222 (پنجشنبه 26 تیر 93), reihane_b (جمعه 27 تیر 93), مصباح الهدی (جمعه 27 تیر 93)

  13. #8
    Banned
    آخرین بازدید
    شنبه 12 مهر 93 [ 13:50]
    تاریخ عضویت
    1392-12-19
    نوشته ها
    20
    امتیاز
    457
    سطح
    9
    Points: 457, Level: 9
    Level completed: 14%, Points required for next Level: 43
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    6

    تشکرشده 18 در 13 پست

    Rep Power
    0
    Array
    شاید چون واسه اولین باره با یک اقایی هرچند محدود اشنا شدید همچین حسی بهتون رخ داده شاید با تمام دانشجوهاش مثل شما رفتار کرده باشه و سعی کنید از این اقا تو ذهنتون بت نسازید که خیلی خطرناکه چون ممکنه در اینده ازدواج کنید و پیوسته به این اقا فکر کنید که خدای نکرده هیچ وقت نمیتونید به همسرتون عشق بورزید و تهش اینه که دوستش داشته باشید ولی همیشه علاقه به این اقا رو عشق بدونید و مرتکب خیانت بشید همچین مسائلی تو سایت پره اما در خصوص نگاه کردن باید بگم که خودم پسر هستم و به خیلی از دخترا اینطوری نگاه میکنم (البته بعضی مواقع کاملا اتفاقی) چند بار هم حس کردم که دختری متظر که من کوچکترین اشاره ای بش بکنم و الانم مطمئنم اگر کاری میکردم باچندتا دختر درآن واحد میتونستم باشم که بدلایل اعتقادی و همینطور خجالتی بودن بنده بیخیال میشدم باتوجه به مذهبی بودن خودتون بهتر بود شما نگاتونو برگردونید اما در خصوص اون استاده اگر واقعا دوسش داریدو میدونید هنوز در حد صحبت پیش رفته سعی کنید به طوری بهش بفهمونید بهش علاقه دارید یا از یه واسطه امین بخواید کاری براتون بکنه ولی خودتونو خرد نکنید و غرور زنانتونو نشکونید شاید چند وقت دیگه مورد بهتر یه کاکل زری خان خوشکل باادب متعهد اشنا بشید در هر حال براتون ارزوی موفقیت میکنم

  14. #9
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    سه شنبه 10 اردیبهشت 98 [ 12:47]
    تاریخ عضویت
    1392-1-05
    محل سکونت
    خانه سبز
    نوشته ها
    1,631
    امتیاز
    24,877
    سطح
    95
    Points: 24,877, Level: 95
    Level completed: 53%, Points required for next Level: 473
    Overall activity: 30.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveSocial10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    5,037

    تشکرشده 6,499 در 1,515 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    267
    Array
    سلام
    احتمالا این وضعیت برای این اتفاق میفته که دخترا بیشتر سمعی هستند و از طریق گوش عاشق می شن.
    یعنی کسانی که جذاب صحبت می کنند حتی قیافه خوب نداشته باشن،براشون جذاب میشه.
    یک استاد دانشگاه هم غالبا باید خوب صحبت کنه و طرز بیان خوبی داشته باشه.به همین دلیل شاید تو این سایت این مساله را زیاد دیدیم که خود من متعجبم!

    اما افسانه جان مینوش و فرشته اردیبهشت صحبت های عمیقی کردند!واقعا باهاشون موافقم. لطفا عمیق تر درموردش فکر کن.
    ضمن این که تو علاقه مند به کسی بشی که هنوز معلوم نیست خواستگاری تو بیاد و یا حتی خواستگاری بیاد ولی هنوز معلوم نیست که عقد کنی کار اشتباهیه! پر و بال دادن به افکار و دیدن آینده ات با او واقعا اشتباهه. این سرمایه گذاری فکری که در مورد این آقا کردی درست نیست.

    به قول مدیر همدردی عزیز در یکی از پست ها #16:
    اشتباه شما این بوده و اکنون هم هست که دل به کسی می بندید که تعلقی به شما ندارد. عاشق کسی می شود که در تعهد شما نیست.
    شما مانند کسی هستید که بدون سند زدن یک زمین ، می رود و درون آن همه سرمایه احساسی خود را خرج کرده و چند برج چند طبقه ایجاد می کند. و حالا یا باید تخریب کند یا واگذار.


    پس عزیزم هر چه سریع تر سعی کن این مسیر اشتباه را متوقف کنی و دیگه به این آقا و هر آقای دیگه فکر نکنی!
    از تکنیک توقف فکر استفاده کن.
    وقتی عقد کردی و خیالت راحت شد که طرف مقابلت همسرت هست، اون وقت برای دل بستن و عاشق شدن وقت بسیاره!
    حتی تو خواستگاری ها می گن:قبل عقد همیشه 50-50 فکر کن.و احساساتت را تنها در حد به دل نشستن دخیل کن.

    موفق باشی
    اگر روزی ،محبت کردی بی منت، لذت بردی بی گناه ، بخشیدی بی شرط
    بدان آن روز را واقعا زندگی کرده ای


    یا ضامن بی ضامن ها...!!!

    حسرت کرب و بلا در دل من پنهانیست؛
    من ندانم که چه اندازه ز عمرم باقیست؛

    کربلا گر نشدم دعوت، از این بار گناه،
    ضامن من بشود ضامن آهو کافیست؟



    با توکل بر خدای متعال:محکم، با امید و با انگیزه

  15. 2 کاربر از پست مفید مصباح الهدی تشکرکرده اند .

    mohammad6599 (جمعه 27 تیر 93), آزرم (جمعه 27 تیر 93)

  16. #10
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 23 دی 98 [ 13:15]
    تاریخ عضویت
    1393-4-15
    نوشته ها
    382
    امتیاز
    12,547
    سطح
    73
    Points: 12,547, Level: 73
    Level completed: 25%, Points required for next Level: 303
    Overall activity: 12.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    894

    تشکرشده 1,236 در 375 پست

    Rep Power
    99
    Array
    تسلیت میگم ایشالا غم آخرتون باشه ،منم فک کنم هفت هشت سالی گذشت که خدا یاد طرفو برامون با اعمال فوق العاده شاق کمرنگ کرد(همون گشنکی نکشیدی عاشقی یادت بره)
    یادمه یه سه چهار سال بعدش یه غزلی گفتم برا دل خودم الآن سه بیتش یادمه:

    میدهم بر شرر سینه دلم را چو سپند ** تا شود دور ز تو چشم بد و تیر گزند
    جام میگون به لب و چهره گلگون حبیب ** کی رسد همچو منی بر سر این بام بلند
    گر به کامش نرسیدی دل غمدیده چه غم ** غیرت شاه جهان بود که جز ما مپسند


 
صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. داستان زندگی النا ( نیاز به همدردی دوستان گلم دارم )
    توسط Elena1994 در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 18
    آخرين نوشته: سه شنبه 17 اردیبهشت 92, 22:34
  2. استرس شدید در مواجهه با دوستانم!!!
    توسط اسناء در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 15
    آخرين نوشته: جمعه 30 فروردین 92, 22:24
  3. پاسخ ها: 6
    آخرين نوشته: سه شنبه 03 بهمن 91, 23:59
  4. باز هم سفرهای تابستانه خانومانه مادر و دوستاش
    توسط meysamm در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 14
    آخرين نوشته: پنجشنبه 27 مرداد 90, 16:38
  5. پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: چهارشنبه 01 خرداد 87, 21:05

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 17:06 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.