از بين رفتن زندگيم جلوي چشمام ... ولي دوستش دارم

[Sahar51]

من قبلاً تاپيك زده بودم نامزدم داره خيانت ميكنه و شهر ديگه اي كار ميكنه ميدونم داره خيانت ميكنه ولي بازم نميتونم قبول كنم اصلاً اجازه نميده برم اونجا بنظرتون بدون اينكه بهش بگم برم اونجا؟؟؟؟
اخلاقش خييييلي بامن بد شدهبي تفاوت بي غيرت بي محبت حتي گريه هام براش اهميت نداره
الان ٥٠ روزه نيومده و گفت دوس ندارم بيام پول ندارم
البته گفته بودم تمام سرمايه زندگيمونو از دست داده و بدهكار هم تازه شده و الان حتي پول خوردو خوراكم نداره و خودش ميگه دليل رفتارام و بي محليام بي پوليه ، باور كنم ،؟؟
الان نزديك ١،٥ عقديمو و اصلاً يادشم نمياد ميخايم عروسي كنيم دوستاي اطرافش خيلي بي فرهنگو بي اصالتن اين قبلاً اينطوري نبود

[toojih]

سلام خانم سحر، من تاپیک قبلی شما رو هم خوندم. شما که خدا رو شکر دکترا قبول شدی و از نظر مالی هم مشکلی نداری ومیتونی روی پای خودت وایسی. نباید اجازه بدی که به خاطر حرف مردم یا اینکه سابقه ازدواج ناموفق داشتی با هر شرایطی کنار بیای و آینده ات رو خراب کنی. تا حدودی وضعیتت قابل فهم هست و اینکه چقدر مشکله آدم دوباره به شکست بخوره ولی چکار میشه کرد؟ میخوای تا آخر عمرت بهش باج بدی؟ میخوای به خاطر حرف مردم یک عمر با عذاب زندگی کنی؟

توی شرایطی که شما توصیف کردی به نظر من محبت جواب نمیده. باهاش جدی صحبت کن و اگر جواب نداد مهریه رو بزار اجرا. این به نظرم الان راه درسته.

[شیدا.]

سحر جان،

اگه هر بار تاپیک جدید بزنی، پی گیری موضوع برای دوستان سخت می شه. بهتره تا ظرفیت تاپیکت تکمیل نشده (50 پست)
و موضوعت هم همون موضوع قبلی هست، توی همون تاپیکهای قبلیت بنویسی (+ و + )
می تونی تماس بگیری و درخواست کنی تاپیکهات را ادغام کنند.

به نظرت خانواده اش نمی تونن در این زمینه کاری کنند؟
چقدر در جریان موضوع هستند و براشون اهمیت داره که پسرشون داره چی کار می کنه، کجاست و با کی رفت و آمد داره؟
در مورد عروسی صحبتی نمی کنند؟ به هر حال قبلا یه قراری برای تاریخ عروسی گذاشته شده، نظرشون چیه؟
گفتی که فامیل نزدیک هستین، توی رفت و آمدهای خانوادگی صحبتش نمی شه؟

دلیل رفتارهاش را به نظر می رسه راست گفته. بی پولی و بیکاری خیلی رفتار آقایون را تغییر می ده.
اما ممکنه به همین دلیل به سمت اعتیاد، روابط نامشروع و ... کشیده بشه.
جایی که احساس امنیت و آرامش یا اهمیت کنه، حتی اگر کاذب!!

[Sahar51]

سلام شيداي عزيز
مممنون از اينكه وقت گذاشتيد. ،
بعد از تماس با مديريت اشتباهي تاپيك قبليم پاك شد نميدونم علتش چي بود ،
خانواده من خيلي آروم و منطقي هستند اصلاً بهش فشار نميارن و هيچي هم ازموضوع نميدونن آخه نميخاستم خرابش كنم اقوام مدام از تاريخ عروسي سوال ميكننو من واقعاً نميدونم چه جوابي بدم اون خيلي بد اخلاقه و اصلاً نميتونم حتي سوال كنم ازش ، وقتي خيلي ناراحت ميشم از رفتاراش ميگه شرايطم بده زندگيم رو هواست و .. دركم كن غر نزن ولي با خودم ميگم شما اگه اعصابت خورده چرا مدام گوشي دستته و اس ميدي
جدي كه باهاش حرف ميزنم جيغ و داد ميكنه ميگه غر نزن با اينكه حرف معمولي ميزنم اينجور صحبتا هم بايد رو در رو باشه كه متاسفانه نمياد و وقتي هم مياد همش گوشي دستشه و منتظره ١ روز بگذره و سريع بره با اينكه اونجا بيكاره
اجرا گذاشتن مهريه كه تقريباً محاله چون قضيه فاميليه و كدورت تا آخر عمر ميمونه ،
همش به خودم دلداري ميدم كه اگه كارش درست شه شايد اخلاقشم خوب شه البته اون اهل كار نيست و ميخاد با يه تلفن و معامله يه عالمه پول دستش بياد الان يك ساله بيكاره و سرشو به همينكار گرم كرده و هيچي هم عايدش نشده ،
خانوادش خيلي بيخيالن چند بار تصميم گرفتم به يه نفر بگم به صورت ناشناس با پدرش تماس بگيره و همه موضوعو بهش بگه كه پسرش با چندتا معتاد هم خونه است و كا هم نداره ولي بازم ترسيدم چون اصلاً پدرش نرمال نيستو جز توهينو تحقير كاري نميكنه البته هيچكس اخلاقاشو نميدونه چون بيرون از خونه فوق العاااااااده خوب و معقوله ولي تو خونه ٩٠ درجه متفاوته
بخدا انقد كه به اين كارا فكر ميكنم از درس و كارو زندگي افتادم واقعاً نميدونم چكار كنم

[Sahar51]

ميشه راهنماييم كنيد

[خیال تو]

عزیزم انتقدر به حرف مردم و فامیل و کدورت های احتمالی اهمیت نده!!! به چه قیمتی آخه؟ به تباه شدن زندگیت ؟
تو مگه چند سالته ؟ چرا باید خودت رو واسه کسی که یه ذره واست اهمیت قائل نیست تحقیر میکنی؟ چرا میخای عروسک خیمه شب بازی باشی که فلان کارارو واسش بکنی ؟ تو به عنوان همسرش هیچ ارزشی واسش نداری!!! یک واقعیت تلخ که واقعا متاسفم که دارم اینو میگم.....
البته امیدوارم یه روزی متوجه این کار زشتش بشه و برگرده کنار همسرش و خونوادش... برای این منظور هم شما باید برخورد جدی باهاش داشته باشید. حالا دادگاه و مهریه یا هر برخورد جدی دیگه که منجر بشه به اصلاح شدن همسرتون... اگر شد که خیلی خوبه ولی لگر ادامه داشت این روند ... بهتره خودتون رو از این شرایط ناجوری که هستین خلاص کنین و به خاطر یه سری حرف و حدیث های پوچ و بی اساس خودتون رو از ادامه یه زندگی خوب و لایق و درخور خودتون محروم نکنین... شما هم تحصیل کرده ای هم تو مسائل مالی به خودتون متکی هستین چه لزومی داره اینجوری مبهم ادامه بدین ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ؟

- - - Updated - - -

عزیزم انتقدر به حرف مردم و فامیل و کدورت های احتمالی اهمیت نده!!! به چه قیمتی آخه؟ به تباه شدن زندگیت ؟
تو مگه چند سالته ؟ چرا باید خودت رو واسه کسی که یه ذره واست اهمیت قائل نیست تحقیر میکنی؟ چرا میخای عروسک خیمه شب بازی باشی که فلان کارارو واسش بکنی ؟ تو به عنوان همسرش هیچ ارزشی واسش نداری!!! یک واقعیت تلخ که واقعا متاسفم که دارم اینو میگم.....
البته امیدوارم یه روزی متوجه این کار زشتش بشه و برگرده کنار همسرش و خونوادش... برای این منظور هم شما باید برخورد جدی باهاش داشته باشید. حالا دادگاه و مهریه یا هر برخورد جدی دیگه که منجر بشه به اصلاح شدن همسرتون... اگر شد که خیلی خوبه ولی لگر ادامه داشت این روند ... بهتره خودتون رو از این شرایط ناجوری که هستین خلاص کنین و به خاطر یه سری حرف و حدیث های پوچ و بی اساس خودتون رو از ادامه یه زندگی خوب و لایق و درخور خودتون محروم نکنین... شما هم تحصیل کرده ای هم تو مسائل مالی به خودتون متکی هستین چه لزومی داره اینجوری مبهم ادامه بدین ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ؟

[zendegiye movafagh]

سلام
بهتره یک بار جدی باهاش صحبت کنی و ازش بخوای تا با هم صحبت کنید اگه گفت وقت ندارم بگو کی وقت داری من تا اون روز صبر می کنم تا صحبتامون رو در مورد زندگیمون بکنیم .
خودت هم حرفات رو آماده کن .
ناراحتی ها و نگرانی ها تو بهش بگو و سعی کن به یه نتیجه برسید .
روابطت با مادر شوهرت چطوره ؟
آیا پدر و مادر شما ازشون درباره تاریخ عروسی چیزی نپرسیدن ؟
اگه تاریخ عروسی خانوادگی هم مطرح شه خوبه .

[شیدا.]

دو پست زیر می تونه کمکت کنه.

وقتی شوهر ، قبل از مراسم ازدوج هنوز شغل ثابت و درآمد ندارد ، و حمایتی هم نیست ، چه باید کرد


در تعارض طلاق یا ادامه زندگی (حمایت های نا به جا خانواده ها ، اعتیاد ، عدم مسئولیت پذیری شوهر ، حمایت افراطی زن)

[دختر بیخیال]

با سلام

شما میخواین بهمین منوال ادامه بدهید؟ فقط بخاطر حرف مردم؟
میگن مشکلات قبل ازدواج و خوب بببینین، چشماتون و خوب باز کنین.

شما این همه مشکل و میبینین. نامزدتون هم از نقطه ضعفتون آگاه هستن و حاضر نیستن، از رویه ای که پیش گرفتن کوتاه بیاین.

شما اگه از موضوع خیانت ها مطمعن هستین باید بیشتر مراقب باشین، ازدواج به چه قیمتی؟ به قیمت حرف مردم؟
اگه مشکلات نامزتون حل نشه، و شما کوتاه بیاین و وارد زندگی بشین.
به ایشون اینطور القا کردین که یا شما خیلی ساده هستین که متوجه تغییر و تحولاتشون نشدین.
یا خیلی ترسو و با اعتماد نفس بسیار پایین که در برابر تمام مشکلات سرخم کردین و کوتاه اومدین.

اینکارو با زندگیتون نکنین.
سعی کنین رو احساساتتون کنترل بیشتری داشته باشین.
بعدشم باهاشون صحبت کنین. از در منطق وارد بشین.
حتی برای بهبود شرایط، شرط ادامه زندگیتونو رفتن پیش مشاور بذارین.

اگه باز هم پرخاشگری کردن، از وجود بزرگتر ها استفاده کنین.

زندگی به هرقیمتی خوب نیست

اگه فردا ازدواج کردین.و رفتین زیر یه سقف چکار میخواین بکنین، وفتی ایشون خیلی راحت فقط سرشون تو گوشیشون و پیامک دادناشون باشه و هیچ توجهی بشما نکنن.؟
آیا حق اعتراض دارین؟
تو دوران شیرین نامزدی ندارین. اونوقت میخواین این حقو تو دورانی که دیگه همسرشون شدین بهتون بدن؟
اگه فردا دست یک دختر و گرفتن و آوردن تو خونتون و گفتن ایشون از این لحظه به بعد همسر دوم من هست. شما میخواین چکار کنین؟

یسری به تمام تاپیک های خیانت دیده بزنین. ببینین چه عذابی میکشن.
شما فکر کردین عذابتون بعد ازدواج از این کمتر میشه؟

نه خانوم عزیز، اتفاقا اگه زودتر بخودت نیای و با این رویه باج دهی بخوای ادامه بدی، جهنم و خیلی زودتر از اون موقعی که باید جلوی چشمات میبینی.

قوی باش
اراده داشته باش
با اعتماد بنفس
بدون ترس
برو جلو
نذار ترس از حرف مردم جلوتو بگیره.

متاسفانه تو از *حرف مردم* یه گرگ وحشتناک ساختی، رفتی پشت درخت درحال نابودی زندگیت، قایم شدی .

از ترست نه به درختت میرسی
نه آب بهش میدی.
اصلا باغبان خوبی نیستی، بعد انتظار داری بجای اینکه خشک و نابود بشه، بهت میوه بده؟؟؟

ترست و بذار کنار، اونا حرفه، فقط حرف، گرگ نیستن، مطمعن باش.

انتخاب اولت معتاد بودن.
انتخاب دوم خیانتکار و تعهد ندارن، و حاضز به بهبود شرابط نیستن، از یک طرف هم عصبی هستن و نمیذارن شما حرفتون و بزنین.

خب اینجوری که شما همسرشون نمیشین، خیلی ببخشید اما بیشتر بنظرم برده اشون میشین نه همسر. یک آدمی که نباید از خودش اختیار داشته باشه، یک آدمی ک حق حرف زدن هم حتی نداره.

بنظرم قاطع باهاشون اتمام حجت کنین که به این رویه و به این نحو نمیتونین ادامه بدین. باید یه تغییر اساسی بکنن، ورگرنه مجبورین اقدام جدی تری انجام بدین.
بذارین شجاعت و قاطعیت و تو چشماتون ببینن.
بذارین بفهممن شما دیگه از *حرف مردم *نمیترسین.

بذارین متوجه بشن، شما حاضر نیستین به هرقیمتی باهاشون زندگی کنین.

بذارین بفهممن شما دختر قوی و با اعتماد بنفسی هستین.

***ﮐﻔﺶ ﮐﻮﺩﮐﻲ ﺭﺍ ﺩﺭﯾﺎ ﺑﺮﺩ . ﮐﻮﺩﮎ ﺭﻭﯼ ﺳﺎﺣﻞ نوﺷﺖ : ﺩﺭﯾﺎﯼ ﺩﺯﺩ ...
ﺁنطﺮﻑ ﺗﺮ ﻣﺮﺩﯼ ﮐﻪ ﺻﯿﺪ ﺧﻮﺑﯽ ﺩﺍﺷﺖ ﺭﻭﯼ ﻣﺎﺳﻪ ﻫﺎﻧﻮﺷﺖ : ﺩﺭﯾﺎﯼ ﺳﺨﺎﻭﺗﻤﻨﺪ ...

ﺟﻮﺍﻧﻲ ﻏﺮﻕ ﺷﺪ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﻧﻮﺷﺖ : ﺩﺭﻳﺎﻱ ﻗﺎﺗﻞ ...
ﭘﻴﺮﻣﺮﺩﻱ ﻣﺮﻭﺍﺭﻳﺪﻱ ﺻﻴﺪ ﻛﺮﺩ ﻧﻮﺷﺖ : ﺩﺭﻳﺎﻱ ﺑﺨﺸﻨﺪﻩ.
ﻣﻮﺟﯽ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﻫﺎ را ﺷﺴﺖ . ﺩﺭﯾﺎ ﺁﺭﺍﻡ ﮔﻔﺖ : " ﺑﻪ ﻗﻀﺎﻭﺕ ! ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺍﻋﺘﻨﺎ ﻧﻜﻦ ﺍﮔﺮﻣﯿﺨﻮﺍﻫﯽ ﺩﺭﯾﺎ ﺑﺎﺷﯽ".
بر آنچه گذشت ،آنچه شکست ،آنچه نشد ...حسرت نخور ؛زندگی اگر آسان بود با گریه آغاز نمیشد ...***

[kamran2007]

سر کار خانم


نگاهی‌ گذرا به تاپیک‌های شما داشتم. شما خانمی تحصیل‌کرده‌ و البته مستقل هستید.


سوال اساسی‌ صرفنظر از همه عالم و آدم این هست: آیا با این فرد احساس خوشبختی‌ می‌کنید؟ آیا در این فرد پتانسیل این را می‌بینید که با او در آینده احساس خوشبختی‌ کنید؟


برای این سوال‌ها پاسخ منطقی‌ پیدا کنید!


شما به هیچ عنوان نباید امید به تغییر ببندید. با همه سختی‌های ازدواج، نگاه جامعه و ...این حق شما هست که یک زندگی‌ آرام داشته باشید و خوشبخت زندگی‌ کنید. اولین فردی که به این حق باید احترام بگذارد خود شما هستید.

مطمئن باشید، یک زندگی‌ مشترک بیمار، بسیار سخت تر از اینکه تصور کنید میتواند باشد. فکر می‌کنید جدایی بعد از رفتن زیر یک سقف بهتر هست یا جدایی با این شرایط؟ در کدام شرایط هزینه کمتری خواهید پرداخت؟


همه ما ممکن هست اشتباه کنیم، اما قبول یک اشتباه و بازگشت از یک مسیر رو به دره، هرچقدر هم که سخت باشد، مطمئنا عاقلانه تر از رفتن به ته دره هست. هیچکس شما را برای رفتن به ته دره تشویق نخواهد کرد.


شما، برای بار دوم در انتخاب خود اشتباه کرده اید. همین! حالا تا دیر نشده، این اشتباه را به خاطر خودتان و خانواده تان اصلاح کنید و در انتخاب بعدی دقت بیشتری داشته باشید. این راه حل بهینه مشکل شما هست!


موفق باشید،


کامران