با سلام
من 30 سالمه ، متاهلم و یک پسر یک ساله دارم ، من در زندگیم مشکلات فراوانی داشتم که همه اونها رو تحمل کردم و اکثرا تو خودم ریختم ، (خلاصه میکنم) مشکلم از جایی شروع شد که همسرم برای دیدن پدر و مادرشان به مدت 2 هفته رفتن خانه اونها که شهرستان هستن و من از روی تنهایی و آزاد بودن وقتم تو یکی از شبکه های اجتماعی دختری رو دیدم که عکس گذاشته بودن و گفتن که الان حرم امام رضا (ع) هستن و منم چون حس بدی داشتم ازشون خواستم که نایب و زیاره باشن و دعا برام بکنن بعد ایشون عکس از من خواستن و کم کم ابراز علاقه کردن . شایان ذکر هست من از خیانت کردن متنفرم ، من میخواستم فقط در حد خواهر برادری بتونیم حرفامون رو به هم بزنیم ولی ایشون بیشتر بیشتر ابراز علاقه میکردن که اولین اشتباه من این بود که همون موقع محکم جلوی این قضیه رو نگرفتم. تا اینکه من رو توی کار انجام شده قرار دادن گفتن از مشهد دارن میان تهران فقط برای دیدن من . که تو اون شرایط من شوک بودم و نتونستم جلوشون رو بگیریم و همش از خدا میخواستم یه طوری اومدنشون رو کنسل کنن که متاسفانه نشد و ایشون اومدن به مدت یک روز در خانه با من بودن و چون من واقعا آدم هوس بازی نیستم مجبور شدم گفتم پس باید برای این یک روز صیغه بخونیم که خوندیم و بعدش رابطه جنسی که خواسته ایشون هم بود داشتیم . (بخدا من فقط نمیخواستم دلش رو بشکونم و خود من خیلی علاقه ای نداشتم ، البته ایشون چون متارکه کرده بودن قبلا بکارت نداشتن .حالا من موندم چطور از ایشون جدا شم . میگه جونش به جونم بنده . من نمیخوام این رابطه ادامه داشته باشه و تا الانش هم طوری اتفاق افتاد که اختیار کار از من گرفته بود و من توی یک کار انجام شده قرار گرفته بودم . لطفا راهنمایی بکنید چطور جدا بشم .
من آدم احساسی هستم نمیخوام بهش آسیب روحی برسه ولی منتقی باید باشم وچون متاهل هستم الان از خودم بدم میاد از طرفی ناخواسته میشه گفت خیانت کردم در حالی که اصلا نه رضایت داشتم و نه لذتی بردم و از طرفی این احساس عشق این دختر رو نمیدونم چکار کنم و چطور کات بکنم
تو رو خدا من رو راهنمایی بکنید . اگر همسرم از این قضیه بو ببره من نابود میشم . خودم باورم نمیشه که گرفتار چنین قضیه ای شدم
علاقه مندی ها (Bookmarks)