به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 13
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 04 شهریور 93 [ 16:54]
    تاریخ عضویت
    1392-9-23
    نوشته ها
    14
    امتیاز
    657
    سطح
    13
    Points: 657, Level: 13
    Level completed: 14%, Points required for next Level: 43
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 4 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array

    چجوری جذب کنم شوهرم رو

    سلام بچه ها
    بعد دعوا سره مکه شوهرم یه شام و ناهار رفت خونه خودشون همش پیش ماست الانم روزی یه بار میره سر میزنه باز میاد خونه ما.وقتایی که میرره ائنجا حتی1ساعت خیلی حوصلم سر میره یجورایی حسودیم میشه.دلم میخواد جذب خودم کنمش که خیلی بهش خوش بگذره وقتی خونه ماست ولی نمیدونم چجوری؟؟؟؟15.20روزه دیگ هم میریم مکه..دیشب شوهرم گفت میخواستیم بریم مکه اگه دوستداشتی اجبارت نمیکنم بیا خونمون ازشوون خدافظی کن.منم گفتم زنگ میزنم کفت خودت میدونی.مادربزرگ شوهرم باهام صحبت کرد گفت اگه خواستی بیای منم میام باهات..ولی دلم اصلا رازی نمیشه برم بیشتر بره این که رو من دست بلند کرده

  2. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 17 تیر 93 [ 16:48]
    تاریخ عضویت
    1393-1-16
    نوشته ها
    56
    امتیاز
    434
    سطح
    8
    Points: 434, Level: 8
    Level completed: 68%, Points required for next Level: 16
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class250 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    35

    تشکرشده 55 در 28 پست

    Rep Power
    0
    Array
    عزیزم من فک میکنم1جورایی حق داری که نری.اما اگهاونا اومدن خونتون تا حالا توهم ئا رو غرورت بذارو برو اونجا.به خدای به اون بزرگی فکر کن میخوای بری خونه خدا ها.سعی کن کینه هارو بریزی دور.مردا زنشون روخیلی دوست دارن اما خانوادشون هم خیلی دوست دارن .خود تواگه شوهرت حتی زاری هم کنه که غید خونوادتو بزن خونوادتوترک میکنی یا ...

  3. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 04 شهریور 93 [ 16:54]
    تاریخ عضویت
    1392-9-23
    نوشته ها
    14
    امتیاز
    657
    سطح
    13
    Points: 657, Level: 13
    Level completed: 14%, Points required for next Level: 43
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 4 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array
    baraniaجون مرسی.نه نیومدن.هنوز مامانش باهاش حرف نمیزنه فقط سلام همین خواهرشم که هیچی کلا قهرن

  4. #4
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 17 تیر 93 [ 16:48]
    تاریخ عضویت
    1393-1-16
    نوشته ها
    56
    امتیاز
    434
    سطح
    8
    Points: 434, Level: 8
    Level completed: 68%, Points required for next Level: 16
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class250 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    35

    تشکرشده 55 در 28 پست

    Rep Power
    0
    Array
    اگه قهرن چطور همش شوهرت میره اونجا؟یعنی وقتی میره محلش نمیدن؟با اینوجود همش میره اونجا؟اگه اینجوره چرا تو که زنشی بساطو براش گرم نمیکنی؟

  5. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 04 شهریور 93 [ 16:54]
    تاریخ عضویت
    1392-9-23
    نوشته ها
    14
    امتیاز
    657
    سطح
    13
    Points: 657, Level: 13
    Level completed: 14%, Points required for next Level: 43
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 4 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array
    baraniaجون سلام
    شوهرم رفت با مادرش روبوسی کرد گفت ببخشید الان اشتی اند ولی با خواهرش قهره هنوز.با ماان و باباش اونقدر خیلی خوبم نیستن فقط حرفای معمولی.
    شوهرم به باباش گفته25ملیون واسه خونه از باباش گرفته بابش هم اولش نمیخواست بده ولی الان داد ولی به شوهرم گفته من راضی نیستم بدم فقط بخاطر تو میدم گفته مامانت هم نباید بفهمه من این پول و دادم چون به من گفته نده بهشون الانم مادرشوهرم خبر نداره پول داده.باباش بهش گفته زنت واسه ما دیگ غریبه است خونمون هم بیاد من جواب سلامشم نمیدم..الن شوهرم یه روز در میون میره اونجا هنوز خونه خودمون نرفتیم خونه مامانم ایناییم وقتی میره اونجا کلافه ام..عزیزم میشه بگی چجوری بساطو براش گرم کنم؟؟

  6. #6
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 99 [ 21:53]
    تاریخ عضویت
    1391-3-16
    محل سکونت
    گلستان
    نوشته ها
    3,933
    امتیاز
    52,145
    سطح
    100
    Points: 52,145, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    15,723

    تشکرشده 11,395 در 3,444 پست

    Rep Power
    0
    Array
    درود بانو

    شما خیلی زود بود برات که ازدواج کنی بیشتر بنظر من باید میرفتید خاله بازی تا اینکه شوهر داری کنید.
    مگه شوهر شما کش شلواره که جذب خودت بکنیش و از خانوادش دورش کنی؟!!!
    هیچ مردی خانوادشو ول نمیکنه تا زنشو بچسبه.دست از بازی مسخره بکش بکش بردار اگه ذره ای برای خودت و شوهرت و زندگی آینده مشترکتان ارزش قائلی.

    شما بهتره رابطه خودتان را با خانواده ایشون بهتر کنید.اگه امکانش هست دوستان تایپیک قبلی ایشون را مطالعه کنند تا بهتر در جریان امور قرار بگیرند
    http://www.hamdardi.net/thread-32681.html

    اینم از الان به شما بگم اگه بخوای هرکاری دوست داری انجام بدی و به حرف دوستان توجه نکنی از همین الان بگو وقتمان را بیهوده هدر نکنیم چون تا خودت تغییر نکنی هیچی عوض نمیشه
    شما بهتره اول از یه تایپیک نتیجه بگیرید بعد بیاید تایپیک جدید باز کنید.
    دوتعریف جدید و جالب ﮐﻪ خوب است به عمقش فکر کنیم:
    ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺗﻨﺒﯿﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﮐﯿﻨﻪ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺯﻫﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﻫﯿﭻ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ،
    ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﺯﺍﺩﻩ ﺷﻮﺩ:
    ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭ خویش
    ﻭ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ
    ﺍﺯ خویشتن ﺧﻮﯾش ،ﺗﺎ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻧﺶ ،
    در زﺍﯾﺶ ﺩﻭﻡ، ﻫﻮﯾﺪﺍ ﺷﻮﺩ
    ﻭ ﺣﯿﺎﺕ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﻭ ﺁﻏﺎﺯ ﮔﺮﺩﺩ !
    ویرایش توسط khaleghezey : سه شنبه 16 اردیبهشت 93 در ساعت 18:05

  7. 3 کاربر از پست مفید khaleghezey تشکرکرده اند .

    مهربونی... (پنجشنبه 25 اردیبهشت 93), الهه آذر (پنجشنبه 18 اردیبهشت 93), بی نهایت (سه شنبه 16 اردیبهشت 93)

  8. #7
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 24 اردیبهشت 93 [ 00:35]
    تاریخ عضویت
    1393-2-08
    نوشته ها
    7
    امتیاز
    49
    سطح
    1
    Points: 49, Level: 1
    Level completed: 98%, Points required for next Level: 1
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    7 days registered
    تشکرها
    5

    تشکرشده 21 در 7 پست

    Rep Power
    0
    Array
    کاملا با نظر khaleghezey موافقم،همینطور هم بانظر بیشتر بچه ها موافقم که توی تاپیک قبلیتون هم گفته شد که واقعا شما مقصر بودید،مادر شوهر یه پارتی بزرگ برای عروس حساب میشه کسی که این پارتیو برای خودش داشته باشه مطمئن باشه اگه شوهرشم مرد خوبی باشه زندگیش بهشته،این یه نکته،چرا اکثریت ادما فک میکنن مادر شوهرو خواهر شوهر یعنی هیولا؟!خب ادم اگه خودش خوب باشه اونا هرچقدرم که بد باشن بالاخره یروزی میرسه که از رفتار خودشون خجالت زده میشن(البته اگه باعروس بد باشن واقعا!!!)و رفتارشونو باعروسشون درست میکنن...شما میتونستی از اول باتوجه به فاصله سنی کمی که با خواهرشوهرات داری بااونا خیلی بهتر برخورد کنی اگر اونا رو به دید نزدیکترین فردت که برات عزیزه ببینی مثلا اگر پیش خودت بگی اینم مثل خواهرم میمونه دیگ رفتارایی نمیکنی که اوناهم ازت دلخور بشن چون مثل خواهرت میمونه و هیچکس نمیخواد خواهرشو ناراحت کنه!بهتره که گذشته رو جبران کنیو یه طوری از دلشون دربیاری،اینم بگم مردا خیلی روی خانوادشون حساسن شاید بعدها شوهرت سر این مسئله بات دعوا کنه بگه که تو مسبب جدایی من از خانوادم بودی در هر حال!اگ واقعا بفکر جذب شوهرتی باید یکم سیاست داشته باشی،سعی کن خودت شوهرتو با مادرشوهرت اشتی بدی و خودتم باهاشون اشتی کنی،حالا نمیخوای عذر خواهی کنی نکن چون ممکنه برات سخت باشه ولی حداقل میتونید یه جعبه شیرینی یا گل بگیرید و برید خونه پدرشوهرت به بهونه سر زدن مطمئنا مادر شوهرت هم دوست داره که با پسرش اشتی کنه کدوم مادریه که دوری پسرشو تحمل کنه؟بعلاوه اگرم برفرض مثال شما رفتیو اونا باهات بدرفتاری کردن و سماجت کردن روی قهر بودن و دلخوری اونوقت دیگ شما وظیفه خودتو انجام دادی و جای حرف برای کسی نزاشتی دیگ کسی نمیتونه بگه نیومد ازم عذرخواهی کنه شوهرتم میفهمه که پس فردا این موضوعو به روت نیاره که تو مسبب دعوا بودی،بنظرمن هم شما هنوز توی دوران بچگی سیر میکنی امیدوارم از حرفم ناراحت نشده باشی ولی ازدواج و شوهر داری چیزی نیست که با بچه بازی انجامش داد باید خیلی بزرگتر از این حرفا باشی که بایه حرف و بحث ساده اینطوری همه چیزو بهم نریزی،مطمئنا اگر زن برادر خودت این رفتارو باهات میکرد و اینطور به نظر تو و مادرت بی احترامی میکرد شماهم توروی عروستون می ایستادین،یکم صبور باش و با دید بد و منفی به خانواده شوهرت نگاه نکن باهاشون اشتی کنیدو ایندفعه خودت به مادر شوهرت بگو هروقت صلاح دونستن خودشون روز عروسیو تعیین کنن،عروسی هم بگیرید چون هردخترپسری دوست داره عروسی بگیره و این حق همه جووناست پس حالاکه موقعیت گرفتن عروسی رو دارید بهتره که جشن بگیرید تا خاطره ای باشه برای سالهای عمرتون که کنار هم هستید، موفق باشید.
    ویرایش توسط دخترشرق بهشت : سه شنبه 16 اردیبهشت 93 در ساعت 20:17

  9. کاربر روبرو از پست مفید دخترشرق بهشت تشکرکرده است .

    مهربونی... (پنجشنبه 25 اردیبهشت 93)

  10. #8
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 28 مرداد 95 [ 11:31]
    تاریخ عضویت
    1392-7-29
    نوشته ها
    211
    امتیاز
    3,415
    سطح
    36
    Points: 3,415, Level: 36
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 85
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    320

    تشکرشده 515 در 170 پست

    Rep Power
    33
    Array
    دوست عزیز من تاپیک قبلی شما رو هم خوندم و به اقرار میتونم بگم یکی از مقصرین اصلی مشاجره بودین که نه تنها تلاش نکردید جو رو آروم کنید بلکه شدیدتر کردین
    انتظار من این بوده که بعد از اون اتفاق و با گذشت مدتی به دیدن خانواده شوهرتون برید و ازشون عذرخواهی و طلب حلالیت بکنید حتی اگر مقصر هم نباشید (که هستید سفر زیارتی در پیش دارید و باید دلتون با اونها صاف بشه) زیرا که در تاپیک قبلی همه دوستان اشتباه شما رو عنوان کردن
    و حالا بعد از این مدت سعی در جذب کردن همسرتون دارید!!!!!!
    من فکر میکنم شما هنوز به پختگی لازم برای زندگی مشترک نرسیدید و سعی در انحصار همه جانبه شوهرتون هستید
    در هر صورت اونها خانواده همسرتون هستن و شما برای ازدواج به پشتوانه مالی پدرشوهرتون نیاز داشتید ولی با این حال سعی نکردید احترام و رابطه رو حفظ کنید
    الان هم نیازی نیست که همسرتون رو به سمت خودتون جذب کنید بلکه سعی کنید مثل یک خانم عاقل و فهمیده ابتدا کدورت رو برطرف کنید و سپس در مورد رفت و آمد همسرتون به منزل مادرش هم دلخور نشید و بهشون حق بدین

  11. 3 کاربر از پست مفید mis-marjan تشکرکرده اند .

    khaleghezey (چهارشنبه 17 اردیبهشت 93), مهربونی... (پنجشنبه 25 اردیبهشت 93), شیدا. (شنبه 20 اردیبهشت 93)

  12. #9
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 17 تیر 93 [ 16:48]
    تاریخ عضویت
    1393-1-16
    نوشته ها
    56
    امتیاز
    434
    سطح
    8
    Points: 434, Level: 8
    Level completed: 68%, Points required for next Level: 16
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class250 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    35

    تشکرشده 55 در 28 پست

    Rep Power
    0
    Array
    عزیزم خیلی دلم برات میسوزه که انقد درگیری. درکت میکنم اما سرزنشت هم میکنم.
    ارامش داشته باش ودر ارامش 1کم فکر کن که چه طور داری شوهرتو از دست میدی

    واقعا متوجه نمیشی که شوهرت از همه لحاظ به اونا احتیاج داره؟/؟

    مراحل جداییتون رو بگم؟

    1_1دعوای حسابی راه افتاده و خانواده عزیزت از شما کینه گرفتن.
    2_این دعوا انقد رو اونا اثر گذاشته که از عزیزت که قبل از ان که مال شما بشه جیگرگوشه ی اونا بوده بدشون اومده
    3_پسرشون این ناراحتی اونا رو درک کرده(برخلاف شما)وخلا نداشتن اونا رو حس کرده.
    4_عزیزت پا پیش کشیده که باهاشون اشتی کنه.چون حتی از لحاظ اقتصادی هم بهشون احتیاج داره.(خیلی به خودت خیانت کردی که تو جلو نبردیش وشوهرت خودش رفت.
    5_شوهرت به خاطر تمام خوبی های گذشته وحداقل به خاطر اون25تومن احساس دین و کم توجهی به اونا رو داره و میخواد عزاب وجدانشو حل کنه و هر چه بیشتر به دستشون بیاره.
    6_وقتی میبینه علی رقم این روند شما درکش نمیکنی همراهیش نمیکنی وبرعکس بهش حق نمیدی و سعی بر جدا کردنش از اونا داری امواج منفی تو رو حس میکنه و ازت فاصله میگیره وبیشتر پیش اونا میره و روح ازرده و پریشونش فقط با محبت مادر عزیز تر از جونش و پدرش که بزرگ ترین حامی زندگیشه اروم میگیره.
    7_و وقتی میبینه عزیزاش از تو بدشون میاد نا خدا گاه برا حمایت از اونا و گرفتن حقشون از تو(مثلا حق احترام که وظیفه ی توهه)تو رو مجبور به کرنش در برابر اونا میکنه.که اون موقع کرنش تو هیچ ارزشی برا اونا نداره و موج منفی ادامه داره.
    8_زندگیت روز به روز خراب تر میشه و تو فقط در تنهایی همچنان به به دست اوردن شوهرت فکر میکنی.
    9_رفتار شوهرت با تو بعد همه ی اینا سردو خسته میشه واون ارامش لازم رو پیش تو حس نمیکنه.
    10_و اون موقع تو نه روشو داری که بری معضرت خواهی ونه کسی برات تره خرد میکنه.
    11_ودر اخر این خودتی که اخرین خیانت رو به خودت میکنی و پیشنهاد طلاق رو میدی که شوهرت رو تهدید به جدایی کذده باشی.ودر عین ناباوری میبینی که با پیشنهادت موافقت میشه وبعدش هم غرورت نمیذاره پیشنهادت رو پس بگیری.
    واین میشه که تو برای همیشه از زندگیشون میری بیرون واونا به خوبی وخوشی با هم زندگی میکنن و طولی هم نمیکشه که برا پسرشون 1دختر رو از قومو خیشاشون نشون میکنن


    میبینی!مطمعن باش غرورت این کار ها رو دستت میده.پس تا دیر نشده از خر شیطون بیا پایین وهر چه قدر هم که اول کار کوچیکت کردنو بد تا کردن تو بس نکن و محترمانه دلشون رو به دست بیار وبدون این مکه ای که میخواین برین 1هدیه هست از طرف خدا که کینه ها رو کنار بذاری ودلتو صاف کنی تا زندگیتو بهت ببخشه.


    بعد بیا اینجا تا بهت بگیم چه طور دل عزیزت رو هرچه بیشتر سمت خودت بکشی
    باشه؟

  13. کاربر روبرو از پست مفید barania تشکرکرده است .

    مهربونی... (پنجشنبه 25 اردیبهشت 93)

  14. #10
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 04 شهریور 93 [ 16:54]
    تاریخ عضویت
    1392-9-23
    نوشته ها
    14
    امتیاز
    657
    سطح
    13
    Points: 657, Level: 13
    Level completed: 14%, Points required for next Level: 43
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 4 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array

    دوست خوبم barania joon ...

    baraniaجون مرسی از راهنمایی هات عزیزم
    ولی مشکل اینجاست اونا به هیج وجه نمیخوان من خونشون برم
    شوهرمم میگه کارشون زشت بوده و صبر کن یکم اوضاع اروم بشه
    یعنی کاره اشتباهی میکنم میگم بهش میگم جرا میری اوونجا؟
    بهم میگه من میرم اونجا ولی ادبشون کردم بخاطر کارشون
    نمیدونم واقعا


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 01:47 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.