با سلام<br>من حدود 3 سال است که ازدواج کرده ام. در مقطع دکتری در حال تحصیل هستم. همسرم و خانواده اش بسیار محترم و مهربان هستند. اما این وسط تنها جاری من ( عروس اول) یک جور وسله ناجور محسوب می شود و اصلا چشم دیدن مرا ندارد!! در تمام این مدت به من بی محلی و بی توجهی کرده و حتی شوهرش (برادرشوهرم) را هم با خود هم داستان کرده و هردو آنها بنای بی توجهی و بی محلی را گذاشته اند! حتی پیش پدرشوهر من و خدا می داند چه کسان دیگری بدگویی مرا کرده اند. و اصرار دارند که من برایشان کلاس میگذارم!!! در صورتی که خدا شاهد است که اصلا اینطور نبوده و من آدم فروتنی هستم. چند مدت اخیر من هم به آنها بی محلی کردم و رفتارم با آنها خشک و سرد شد. اما پدر و مادر شوهرم اصرار دارند که ما باید با هم خوب باشیم و زیاد رفت و آمد کنیم!! و این فشار هم از جانب شوهرم و هم خانواده اش روی من هست که هر کاری آنها کردند من کاری نکنم و به روی خودم نیاورم و گذشت کنم. در صورتی که آدم باید در مقابل کسی گذشت داشته باشد که آن فرد متوجه اشتباه خودش باشد و رفتارش را تغییر دهد. ولی وقتی که آنها به رفتار خود ادامه می دهند و قیافه حق به جانب می گیرند و مدام پیش دیگران غیبت مرا می کنند و من هم اگر به روی خودم نیاورم، هیچ فرصت دفاعی ندارم! و آنها خودشان را مدام خوب جلوه می دهند و مرا خراب می کنند.<br>این مسئله خیلی ذهن مرا مشغول کرده. طوری دل مرا شکسته اند و ناراحتم کرده اند که احساس میکنم روزی از این ناراحتی خواهم مرد!!! لطفا مرا راهنمایی کنید. من چه عکس العملی باید نشان بدهم که نه مثل آنها بدرفتار و بی ادب باشم و نه تحقیر شوم. با سپاس فراوان از این وبسایت پر بار شما.
علاقه مندی ها (Bookmarks)