به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 18
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 23 اردیبهشت 93 [ 17:08]
    تاریخ عضویت
    1392-7-17
    نوشته ها
    43
    امتیاز
    691
    سطح
    13
    Points: 691, Level: 13
    Level completed: 82%, Points required for next Level: 9
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    32

    تشکرشده 21 در 13 پست

    Rep Power
    0
    Array

    به همکلاسی ام علاقمند شدم و محرمانه به او گفتم با هدف ازدواج ، آیا بخواهم صبر کند تا شرایطم برای خواستگاری فراهم شود ؟

    با سلام و احترام مجدد خدمت تمام دوستان همدردی

    با تشکر از تمامی دوستانی که در تاپیک اولیه بنده منو راهنمایی کردند
    با تشکر از کاربر دختر بیخیال بابت راهنمایی در خصوص ایجاد تاپیک جداگانه و پرداختن به مسئله ای جدید



    مقدمه ای از خودم عنوان می کنم

    پسری هستم متولد 72 از خطه ی جنوب کشور
    دانشجوی مهندسی یکی از دانشگاه های دولتی هستم و تا به امروز در زندگی ام با کسی نبودم یعنی کلا با دختر ارتباطی نداشتن اونم صرفا جهت اینکه خوشم نمی اومد و این دوستی هارو کاری بیهوده می دونستم

    سال دوم دانشگاه هستم و در رشته خود بنده عده ای خانوم حضور دارند یکی از این خانوم ها از نظر شخصییتی و عقلی و تمامی جزئییات ایده ال بنده بودند و هستند مخصوصا در خصوص انتخاب یه فرد برای تشکیل زندگی

    بنده از ایشون خوشم می اومد نه اینکه عاشق دلگشده ایشون بشم بلکه یه حس علاقه ای در من ایجاد شد با دوستانی مشورت کردم سر این موضوع بهم پیشنهاد دادند رک و پوست کنده از علاقه ی خودم به ایشون بگم که رفتم و گفتم به ایشون علاقه دارم و این علاقه صرفا جزء دوستی محسوب نخواهد شد از دیدگاه خودم
    از طرفی ایشون هم صادقانه اعلام کردند که هیچ کسی در زندگیشون نبوده و نیست و اهل دوستی هم نیستند همانند خود من

    بنده با ایشون صحبت کردم گفتم حسم به شما مثبته و به شما با دیدی دیگر نگاه می کنم و می خوام اشنا شم جهت امر خیر ایشون به یه نحوی که خودم هم نفهمیدم بلاخره راضی هستند یا خیر اینگونه جواب بنده رو دادند:

    ازدواج منتهی به تصمیمات عقلی نمی شه و همه چی طی زمان ثابت میشه

    نمی دونم جوابشون مثبته یا نه؟؟؟؟


    اما تا به امروز ایشون از قصد و نیت و علاقه من با خبرند و من نمی دونم این علاقه دو طرفه هستش یا خیر

    الان بنده نمی دونم چکار کنم ایا باید برای رسیدن به ایشون خودم رو ثابت کنم؟؟؟حسم رو ثابت کنم؟؟؟

    نظرتون چیه در خصوص کارام
    یادتون باشه که من به دنبال دوستی نیستم اصلا اصلا
    من نظرم اینه که یه طوری ایشون رو راضی نگه دارم که بابا پای من یه مدت واستا من بیام بعد بگیرمت تعبیر خودمونیش این میشد



    و اما سوالاتی بود که کاربر خانوم دختر بیخیال ازم پرسیدند می خوام جواب بدم بهشون شما دوستان هم سوالاتی مطرح هست بپرسید حتما جواب خواهم داد
    .
    .
    .
    .
    .

    گفتم شما الان میتونین بگین حستون زودگذر نیست و احساس واقعیه
    100% چون یه هوس نیست هوس هم تعبیرش اینه که ادم از خود بیخود میشه و هر لحظه تو خواب و بیداری طرفشو و می بینه و در همه حال در حال قبطه خوردن بر معشوقش هستش ولی من اصلا اینجوری نیستم یه حس علاقه ای در حدود 35 % به ایشون دارم و دوست دارم تا اخر زندگیم وقتمو با ایشون سپری کنم باهاشون خوش باشم حس مسئولیت بهش داشته باشم و بلعکس

    دوسال دیگه هم میگین ؟؟؟؟ مظمعنین احساستون تغییر نمیکنه؟
    علاقه ای که توی 2 سال تغییر کنه رو اسمشو چی میزارن؟؟؟؟ هوس نه عشق
    نخیر فکر نکنم تا اینجایی که از خودم اطمینان دارم که نه در زندگی زناشویی به طرفم خیانت خواهم کرد و نه از طرف من اشتباهی سر خواهد زد

    مطمعن هستین دوسال دیگه خانوادتون موافق هستن؟
    خانواده ایشون رو نمی دونم ولی خانواده من چی بگم همش میگن تو رو زن نمی دیم تو باید بری از ایران به من میگن تو نباید ایران بمونی و زن بگیری اگرم بخوای بگیری 28 سالگی

    نمی دونم شوخی می کنن یا نه
    البته بگم خانواده من شوخی زیاد دارن مخصوصا با من چون کاملا خانواده ای هستیم که ذاتا برون گرا بودیم


    اصن تو این دوسال میشه بازه ارتباطی که برای خودتون پیش بینی میکنین در چه حدودیست؟
    در حد یه ارتباط کنترل شده به همراه اینکه این اطمینان برای دو طرف وجود داشته باشه که برا همدگیر بمونند

    اصلا باهم در ارتباط میخواین باشین یا خیر.
    در حد کنترل شده همین و بس نمی خوام احساس درگیر شه

    مدت آشنایی که تعیین کردین یا میخواهین بکنین چقدره ؟
    پایان درسم که اگه خدا بخواد مسئله رو جدی می کنم بعد سربازی و کار و عروسی در این حد شما داشته باش

    بعد این مدت میخواین چکار کنین اگه جواب هردو مثبت بود؟
    میریم مسکو
    جدی می کنیم همه چیرو دیگه بابا (جدی کردن یعنی اینکه عقد می کنیم و بعد عروسی )

    مطمعنین وابسته نمیشین؟
    من اگه بخوام وابسته نمی شم
    من کلا ادمی هستم که اگه پاش بیفته حتی حاظرم چشمامو رو هر کسی ببندم و تا اخر عمرم دیگه کاری به کارش نداشته باشم این شامل هر کسی میشه دوست قدیمی و چندساله و یا همسر و ...

    احساساتتون و میتونین کنترل شده نگه دارین؟
    اگه طرفم منو احساسی نکنه اره 100%

    یه سوال دیگه جرا بخانواده نمیگین؟ یعنی چی سنمون کمه؟ خب شما قراره دوسال دیگه شرایط و درست کنین دیگه!!!!در خودتون این توانایی و نمیبینین؟؟ مطمعن هستین دوسال دیگه آمادگی ازدواج دارین؟بیشتر که نمیشه؟؟

    خانواده من نه بخدا می ترسم بگم
    خانواده من همش میگن ازدواج بده ازدواج کنی بدبخت میشی دقیقا اینو میگن همش میگن باید برید از اینجا
    تموم خانواده مادریم خارج از ایرانن بابت این موضوع عرض می کنند


    من از گفتن به خانواده ام می ترسم می ترسم مصخرم کنن و بگن بدبخت میشی
    تنها یه راهی داره اونم اینه که به یه بزرگتر تو فامیل که امین باشه بگم در این صورت درست میشه


    اگه یوقت دختر خانوم مورد های بهتری خواستگار رسمی داشتن!!! شما هم سر دوسال به قول و قرارتون نتونستین برسین تکلیف چیه؟؟؟
    نمی دونم چی بگم اصلا نمی تونم نظری بدم




    مرسی

    - - - Updated - - -

    در اخر متذکرم من عاشق طرفم نیستم به ایشون علاقه مثبتی دارم و مثل این دوستمون و مشکلش نیستم امیدوارم هم به من کمک کرده باشید و هم به این عاشق روزگار

    http://www.hamdardi.net/thread-32196.html

  2. 2 کاربر از پست مفید رفیق فابریک تشکرکرده اند .

    1234567 (جمعه 02 اسفند 92), دختر بیخیال (جمعه 02 اسفند 92)

  3. #2
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 09 بهمن 95 [ 23:48]
    تاریخ عضویت
    1392-7-15
    محل سکونت
    کره زمین
    نوشته ها
    1,532
    امتیاز
    20,970
    سطح
    91
    Points: 20,970, Level: 91
    Level completed: 24%, Points required for next Level: 380
    Overall activity: 10.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdrive10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    4,584

    تشکرشده 5,213 در 1,375 پست

    حالت من
    Khoshhal
    Rep Power
    250
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط رفیق فابریک نمایش پست ها



    خانواده ایشون رو نمی دونم ولی خانواده من چی بگم همش میگن تو رو زن نمی دیم تو باید بری از ایران به من میگن تو نباید ایران بمونی و زن بگیری اگرم بخوای بگیری 28 سالگی

    نمی دونم شوخی می کنن یا نه






    پایان درسم که اگه خدا بخواد مسئله رو جدی می کنم بعد سربازی و کار و عروسی در این حد شما داشته باش

    (یعنی دوساله دیگه!!!!؟؟؟؟؟؟) مدت آشنایی دوسال تعیین شد؟؟



    جدی می کنیم همه چیرو دیگه بابا (جدی کردن یعنی اینکه عقد می کنیم و بعد عروسی )


    من اگه بخوام وابسته نمی شم
    من کلا ادمی هستم که اگه پاش بیفته حتی حاظرم چشمامو رو هر کسی ببندم و تا اخر عمرم دیگه کاری به کارش نداشته باشم این شامل هر کسی میشه دوست قدیمی و چندساله و یا همسر و ...

    اوشون چی ؟ مطمعنین اوشونم وابسته نمیشن؟


    اگه طرفم منو احساسی نکنه اره 100%

    اگه؟؟؟اگه کرد چی؟


    خانواده من نه بخدا می ترسم بگم
    خانواده من همش میگن ازدواج بده ازدواج کنی بدبخت میشی دقیقا اینو میگن همش میگن باید برید از اینجا
    تموم خانواده مادریم خارج از ایرانن بابت این موضوع عرض می کنند


    من از گفتن به خانواده ام می ترسم می ترسم مصخرم کنن و بگن بدبخت میشی
    تنها یه راهی داره اونم اینه که به یه بزرگتر تو فامیل که امین باشه بگم در این صورت درست میشه




    نمی دونم چی بگم اصلا نمی تونم نظری بدم




    مرسی

    - - - Updated - - -

    در اخر متذکرم من عاشق طرفم نیستم به ایشون علاقه مثبتی دارم و مثل این دوستمون و مشکلش نیستم امیدوارم هم به من کمک کرده باشید و هم به این عاشق روزگار

    http://www.hamdardi.net/thread-32196.html

    چقدر این کلمات خانواده ترسناک عنوان شده !!!!!!
    از خانواده میترسم عنوان کنم!!!!
    خانواده میگه ازدواج بده!!!
    خانوادم تا 28 سالگی نمیذارن ازدواج کنم!!!!
    من وابسته نیستم
    من احساساتم کنترل شده است وابسته نمیشه !!!

    اینا که همش من داشت توش!!!! جمله ای گفته نشد که اوشون هم درنظر گرفته شده باشن! آخه من سوالاتم و مطرح کردم بیشتر میخواستم بدونم ذهنتون مشغول میشه که احساسات ایشون هم در نظر بگیرین یا نه!!
    یه سوال پیش اومد الان ابراز علاقه کردین !!! درسته ؟
    اون خانوم همین الان فکرش معطوف به این قضیه شده احتمالا!!! الانم ذهن و احساسشون مشغوله!!

    حالا فرض کنین دوسال گذشت ! آشنا شدین ! جواب هردو مثبت!
    حالا تایم آشنایی که دوسال بود و بعد تحصیلات بود ؛ تمام شد!!!

    حالا بعد دوسال شما باید بخانواده بگین ، ترس و بذارین کنار!!
    اینطور که من فهمیدم میخواین بعد دوسال بگین دیگه! خودتون فکر نمیکنین خیلی دیره؟؟؟؟ خانواده شدیدا ممخالفت کنن!!!
    تازه هم میخواین با خانواده ها آشنا بشین دیگه تو این دوسال خانواده رو کنار گذاشتین تازه میخواین اون بُعد زندگیتونم به هم نشون بدین!!!! بُعد خانواده ! بُعد فامیل!!

    بخشی که قسمتی از فرهنگ ها و اخلاقیات شما در آنها شکل گرفته!!تازه میخواین بعد دوسال رونمایی کنین!!

    اگه بهم نخوردین چی؟تازه با اخلاقیات خانوادهها میخواین آشنا بشین اگه دیدین خانواده ها باهم نمیسازن! بعد دوسال میخواین چکار کنین!
    خانواده شدیدا مخالفت کنن! بعد از دوسال ! چی میخواین بهم بگین!!!

    میشه شماکه فکر همه جارو کردین ، پیش بینیتونو برای این اتفاق هم بگین!!!
    فرض و براین بذارین خانواده ها شدیدا مخالفت کردن! و هیجوره رضایت نمیدن!!!!

    شما این لحظه چکار میکنین؟؟؟

    لینک های قبلیو مطالعه کردین؟
    نقل قول نوشته اصلی توسط دختر بیخیال نمایش پست ها
    فکر میکنم این مشکل شما اونقدر ارزش داره که حتما براش مطالعه ای داشته باشین.

    معیار های انتخاب همسر بخش اول
    معیارهای انتخاب همسر بخش دوم
    معیارهای انتخاب همسر بخش سوم

    اگر شرایط ازدواج ندارین........(دمیدن در تنور احساسات ممنوع)
    اگر چنین است صبر کنین
    دلایل عینی منع ارتباط دختر و پسر. (زیاده اما خب بدرد بخوره ؛ صفحه اول و بخونین ، بعد مثال هارو چندتاشو بخونین اون مثالهای صفحه اخر هم بخونین بد نیست.)

    -
    اینم چون خواستین بدونین گذاشتم بد نیست مطالعه کنین ؛ نه اینکه بگم شما دچار هوس شدین ! فقط میگم چون الان فکرتون مشغول این مسایل هست و درگیر هستین همین الان بهتره مقالات هم بخونین!همین
    تفاوت عشق و هوس
    **برخی آدم ها درست مثله بادبادکهای دنیای کودکیم هستند،
    فقط یه یک دلیل از مسیر زندگیم رد میشند، تا به من درسهایی بیاموزند
    که اگر می ماندند؛ شاید هیچوقت
    یاد نمیگرفتم .....! **

    ویرایش توسط دختر بیخیال : جمعه 02 اسفند 92 در ساعت 14:22

  4. 3 کاربر از پست مفید دختر بیخیال تشکرکرده اند .

    asemaneabi222 (جمعه 02 اسفند 92), فرهنگ 27 (جمعه 02 اسفند 92), صبوری (جمعه 02 اسفند 92)

  5. #3
    Banned
    آخرین بازدید
    سه شنبه 09 اردیبهشت 93 [ 22:46]
    تاریخ عضویت
    1392-10-22
    نوشته ها
    333
    دستاوردها:
    Tagger Second Class250 Experience PointsOverdriveSocial3 months registered
    تشکرها
    518

    تشکرشده 726 در 247 پست

    Rep Power
    0
    Array
    دوست عزیز خیلی کار خوبی کردی که انقدر کامل و واضح همه مطالبو بیان کردی
    اینطوری دیگه همه طرز فکرت دیدت موقعیتت و ... میدونن


    من هم دقیقا با نظر خانوادت موافقم

    پیشنهاد من اینه که برو خواستگاری رسمی کن
    اول یه چیزیو بگم (ببخشید قصد بدی ندارم امیدوارم کسی بد برداشت نکنه)
    اینکه دختر بیخیال گفتن رو من در مورد هیچ دختری تا حالا ندیدم :
    اگه یوقت دختر خانوم مورد های بهتری خواستگار رسمی داشتن!!! شما هم سر دوسال به قول و قرارتون نتونستین برسین تکلیف چیه؟؟؟
    خیالتو راحت کنم اگر دختر مورد بهتری داشته باشه حتما ازدواج میکنه و منتظر تو نمیشه

    اما نکته خوبی بود که دختر بیخیال اشاره کرد چون این وسط این تویی که صدمه میخوری و حالت گرفته میشه و گرنه دخترا در این خصوص خیلی واقع گرا برخورد میکنن


    باید بگم نحوه حرف زدنت معیارهات و خیلی چیزای دیگه انصافا به دل من نشسته و نشون میداد که از خانواده روشن فکر و با جایگاه خاصی اومدی همیشه دلم میخواست یکی مثل خودت باشم (شاید تا حدودی هم شبیه هستیم)

    با اینکه هم نظر خانوادت هستم پیشنهاد من اینه که برو خواستگاری رسمی کن
    خوب چه اتفاقاتی رخ میده
    حالت 1 : پدر و مادر اون دختر افرادی هستند که ملاکشون در درجه اول شخصیته و در درجات پائین تر مادیه(خیلی خیلی کم پیدا میشوند ولی مثل مروارید هستند بسیار ارزشمند ولی نایاب) خوب در اینصورت دقیقا همون چیزی رخ میده که تو میخواهی و ...

    حالت 2: پدر مادر ملاک هایی دارن که ملاک مادی در اون برجسته هستش (درصد بالایی از خانواده ها بر این باورن و حق هم دارند چون در کشوری زندگی میکنند که تورم و فقر و ..........)پس تو رو رد میکنند

    اما این حالت 2 به تو کمک خواهد کرد
    از یک طرف خیالت راحت میشه که کاری رو که مسر به انجام اون بودی رو انجام دادی و اگر بعدها این دختر ازدواج کرد خیالت راحته که تو کاری رو که باید انجام میدادی رو انجام دادی
    این آرامش خیلی بهت کمک میکنه

    از طرف دیگر به دختر نشون دادی که حرف و عملت یکیه

    و مهمترین چیزی که بدست میاری تجربه هستش که بعد ها به کمکت خواهد آمد

    حتی کمکت میکنه که بیشتر به ملاکهات برسی

    حدس من بر اینه که بالای 80 درصد جواب منفی خواهی شنید

    اما اینکه جواب مثبت بشنوی آیا به نفعته ؟
    در این مورد فکر نکنم

    در این مدت دوسال باید یکسری هدایا و مخارج رو تامین کنی
    که حتما باید یه کار موقت پیدا کنی
    این پیدا کردن کار موقت تو رو ممکنه از درس دور کنه و نتونی به موقع فارغ التحصیل بشی
    ضمنا دچار کمبود وقت خواهی شد از یک طرف باید وقت زیادی رو صرف دختر کنی و از طرف دیگه هم باید به درس و کار و ... برسی

    دختر هم چه خودش و چه خانواده ناخواسته فشار مضاعفی روی تو خواهند آورد هرچند خیلی براشون مسائل مادی در اولویت بالایی نباشه اما به هر حال در هر درجه از اولویت باشه باید برآورده بشه که با این وضعیت کشور مون من حدس میزنم که در 28 سالگی بتونی یه کار مناسب جور کنی و این فشار ها حتی با یک کار موقت یا متوسط ادامه خواهد داشت

    خیلی مشکلات دیگه ممکنه رخ بده در حالی که جوابی که میشنوی مثبت هستش !!!!

    من فارغ التحصیل هستند در مقطع ارشد
    از سربازی معاف شدم
    کلی مهارت و تخصص هم از فنی حرفه ای دارم و چند تا کلاس هم با هم همزمان ثبت نام کردم که تمام نرم افزار ها و مهارت ها رو در این مدتی که بیکار هستم بگذرونم

    یه دخترو خیلی دوست دارم
    با گفت و گویی که با دختر داشتم فهمیدم مسائل مادی براش در درجه چندم هستند
    خود دختر شاغله و دغدغه این مسائل رو نداره

    اما دیگه پیگیری نکردم
    چون میخوام وقتی از کارم مطمئنم با همین دختر ازدواج کنم
    توی این مدت متوجه شدم یسری اصلاحات هم در زمینه افکار و عقایدم و هم ظاهرم لازم دارم تا با قطعیت تمام برم جلو

    خودم دلم میخواد برای دختری که دوستش دارم از هیچ چیزی کم نذارم

    برای همینه که من اگه جای شما بودم با توجه به خلقیاتم اصلا دنبال ازدواج نمیبودم اما شما که دنبال ازدواج هستید باید بدونی که بار سنگینی از مسئولیت و تعهدات رو میخوای به دوش بکشی
    اگر مثل من ضعیف باشی این بار کمرتو میشکونه
    ولی اگه قوی باشی این بار قوی ترت میکنه

    من خودم تمام این مدت حس میکردم که تک بعدی زندگی کردم و نباید جای احساسات و عواطف رو در زندگیم خالی میگذاشتم

    چون بعضی مواقع عشق و علاقه میتونن بعنوان یک محرک قوی عمل کنن

    من دوستایی داشتم که توی دوران دانشجوی رفتند و خواستگاری کردند نه به درسشون لطمه خورد نه دچار بحران و صدمه شدند و حتی بیشترشون توی زمان دانشجویی عقد کردند و بعضی ها هم ازدواج کردند
    الان هم در زمینه کار خیلی موفق تر از بغیه هستند
    ولی نکته مهم در مورد همه اونا حمایت خانواده ها بود

    اما دوستانی هم داشتم که خانوادش نمیتونست خوب ساپورتش کنه اونم مثل شما اقدام کرد و الان هم ازدواج کرده ولی مصائب زیادی رو تحمل کرد (آدمی بود که توی اون سختی ها رشد کرد) وقتی من میدیدمش متوجه شدم تحمل این سختی ها کار من نیست

    پس من که خانواده ای نداشتم که حمایتم کنن و جرات و جسارت و قدرت تحمل این سختی ها رو نداشتم سعی کردم احساساتمو سرکوب کنم چون چاره ای جز این نداشتم
    هر چند سخت گذشت ولی گذشته و متاسفانه اثرات بدش هنوزم هست اما اگرمیخواستم پیگیر احساساتم باشم فاجعه میشد

    من تا حدودی کمال گرا هستم و دلم میخواد برای همسرم بهترین باشم

    نمیدونم توی این مدت که من مشغول نوشت بودم چند نفر نظر دادند ولی بازم این بحث ما ادامه پیدا خواهد کرد

    موفق باشی

  6. کاربر روبرو از پست مفید 1234567 تشکرکرده است .

    فرهنگ 27 (جمعه 02 اسفند 92)

  7. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 23 اردیبهشت 93 [ 17:08]
    تاریخ عضویت
    1392-7-17
    نوشته ها
    43
    امتیاز
    691
    سطح
    13
    Points: 691, Level: 13
    Level completed: 82%, Points required for next Level: 9
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    32

    تشکرشده 21 در 13 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط دختر بیخیال نمایش پست ها
    چقدر این کلمات خانواده ترسناک عنوان شده !!!!!!
    از خانواده میترسم عنوان کنم!!!!
    خانواده میگه ازدواج بده!!!
    خانوادم تا 28 سالگی نمیذارن ازدواج کنم!!!!
    من وابسته نیستم
    من احساساتم کنترل شده است وابسته نمیشه !!!

    اینا که همش من داشت توش!!!! جمله ای گفته نشد که اوشون هم درنظر گرفته شده باشن! آخه من سوالاتم و مطرح کردم بیشتر میخواستم بدونم ذهنتون مشغول میشه که احساسات ایشون هم در نظر بگیرین یا نه!!
    یه سوال پیش اومد الان ابراز علاقه کردین !!! درسته ؟
    اون خانوم همین الان فکرش معطوف به این قضیه شده احتمالا!!! الانم ذهن و احساسشون مشغوله!!

    حالا فرض کنین دوسال گذشت ! آشنا شدین ! جواب هردو مثبت!
    حالا تایم آشنایی که دوسال بود و بعد تحصیلات بود ؛ تمام شد!!!

    حالا بعد دوسال شما باید بخانواده بگین ، ترس و بذارین کنار!!
    اینطور که من فهمیدم میخواین بعد دوسال بگین دیگه! خودتون فکر نمیکنین خیلی دیره؟؟؟؟ خانواده شدیدا ممخالفت کنن!!!
    تازه هم میخواین با خانواده ها آشنا بشین دیگه تو این دوسال خانواده رو کنار گذاشتین تازه میخواین اون بُعد زندگیتونم به هم نشون بدین!!!! بُعد خانواده ! بُعد فامیل!!

    بخشی که قسمتی از فرهنگ ها و اخلاقیات شما در آنها شکل گرفته!!تازه میخواین بعد دوسال رونمایی کنین!!

    اگه بهم نخوردین چی؟تازه با اخلاقیات خانوادهها میخواین آشنا بشین اگه دیدین خانواده ها باهم نمیسازن! بعد دوسال میخواین چکار کنین!
    خانواده شدیدا مخالفت کنن! بعد از دوسال ! چی میخواین بهم بگین!!!

    میشه شماکه فکر همه جارو کردین ، پیش بینیتونو برای این اتفاق هم بگین!!!
    فرض و براین بذارین خانواده ها شدیدا مخالفت کردن! و هیجوره رضایت نمیدن!!!!

    شما این لحظه چکار میکنین؟؟؟

    لینک های قبلیو مطالعه کردین؟


    اینم چون خواستین بدونین گذاشتم بد نیست مطالعه کنین ؛ نه اینکه بگم شما دچار هوس شدین ! فقط میگم چون الان فکرتون مشغول این مسایل هست و درگیر هستین همین الان بهتره مقالات هم بخونین!همین
    تفاوت عشق و هوس




    ممنونم ازتون تشکر

    اینا که همش من داشت توش!!!! جمله ای گفته نشد که اوشون هم درنظر گرفته شده باشن! آخه من سوالاتم و مطرح کردم بیشتر میخواستم بدونم ذهنتون مشغول میشه که احساسات ایشون هم در نظر بگیرین یا نه!!
    خواهر عزیز من
    خوب شما سوال از بنده کردید پس بیشتر مخاطبش خودمم دیگه

    از خانواده ام نمی ترسم که
    تو زندگی ادم از هیچ کس نمی ترسه جز الله

    خانواده من تو فامیل و دوست و اشنایان زبان زد هستند و حتی خودم بنده و برادرم که چندسین سال از بنده بزرگتره به همین دلیل انتظارات خیلی از خانواده ما بالا هستش و یه جورایی خانواده بنده این ریسک رو نمی پذیرن که مارو در وحله ی اول زن بدن و اگرم بخوان بدن تو سن بالا و با یه دختری که خودشون گزینش کنن
    من به همین دلیل بیام الان بگم بهشون این خانوم مورد مناسبی هستش چه از نظر خانواده چه از نظر شخصییتی و .... اولین کلمه ای که بهم میگن چیه؟؟؟ نـــه هستش بدون اینکه اصلا طرف رو ببیینن به همین دلیل عرض می کنم
    ولی نه اگه به یک کسی تو خانواده که امین هستش بگم ممکنه ورق برگرده



    اون خانوم همین الان فکرش معطوف به این قضیه شده احتمالا!!! الانم ذهن و احساسشون مشغوله!!
    جدی می گید!!!!!؟؟؟؟
    ایشون انقدر خونسرد جواب منو میداد فکر کردم حس و حال منو داره واقعا حقیقتو میگید؟؟؟
    من که باور نمی کنم



    بخشی که قسمتی از فرهنگ ها و اخلاقیات شما در آنها شکل گرفته!!تازه میخواین بعد دوسال رونمایی کنین!!

    اگه بهم نخوردین چی؟تازه با اخلاقیات خانوادهها میخواین آشنا بشین اگه دیدین خانواده ها باهم نمیسازن! بعد دوسال میخواین چکار کنین!
    خانواده شدیدا مخالفت کنن! بعد از دوسال ! چی میخواین بهم بگین!!!
    فرهنگامون یکیه ولی خانواده ایشون رو تا جایی که اگاهم مثل خانواده ما هستند هم تحصیلکرده هم با شخصییت
    مهم به نظرم خود دو طرفه


    میشه شماکه فکر همه جارو کردین ، پیش بینیتونو برای این اتفاق هم بگین!!!
    فرض و براین بذارین خانواده ها شدیدا مخالفت کردن! و هیجوره رضایت نمیدن!!!!

    شما این لحظه چکار میکنین؟؟؟
    اول از همه دلایل رو بررسی می کنم
    من که از خودم شک ندارم از خودم مطمئنم که کار بیخودی انجام نمیدم و از اونجایی که تو شهر و محلات و منطقه همه از ما راضین و زبان زدیم فکر نکنم مشکلی پیش بیاد

    ولی اگه 1% مشکلی پیش بیاد نمی دونم چیکار کنم سعی می کم به مشاوره دوتاییمون بریم در غیر این صورت بزرگای فامیل رو اولویت قرار می دم


    اون لینک ها رو نگاه نکردم ولی نگاه می کنم حتما


    ممنونم

  8. #5
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 18 آبان 95 [ 01:43]
    تاریخ عضویت
    1392-1-31
    نوشته ها
    326
    امتیاز
    4,077
    سطح
    40
    Points: 4,077, Level: 40
    Level completed: 64%, Points required for next Level: 73
    Overall activity: 11.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    1,507

    تشکرشده 858 در 268 پست

    حالت من
    Shad
    Rep Power
    45
    Array
    آقای رفیق فابریک سلام
    اینجوری که خودت گفتی و اون خانوم هم گفته قبلا هیچ رابطه ای نداشتید قبل از آشنایی با هم.
    تا اینجا عالیه،قصد و نیتت هم عالیه،امــــــــــــا چقدر شرایط ازدواج دارید؟؟؟؟
    من خیلی ساده میگم اگه میخوای برای هم تبدیل به اولین تجربه و در نهایت خاطره ای غم انگیز نشید(تازه خوشبینانه ترین حالتش اینه)،خیلی راحت موضوع رو به خانواده خودتون و خانواده دختر اطلاع بدید بعد همدیگه رو بررسی کنید،خانواده ها هم مهم هستن،بعد از این مراحل از خودش و خانواده اش زمان بگیرید و انشاالله شرایطتون رو آماده کنید،تازه اینطوری خودت و نیتی که داری رو به بهترین شکل ثابت کردی که این هم برای هر دختری ارزشمند هستش.
    موفق باشی

  9. 2 کاربر از پست مفید asemaneabi222 تشکرکرده اند .

    فرهنگ 27 (جمعه 02 اسفند 92), رفیق فابریک (جمعه 02 اسفند 92)

  10. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 23 اردیبهشت 93 [ 17:08]
    تاریخ عضویت
    1392-7-17
    نوشته ها
    43
    امتیاز
    691
    سطح
    13
    Points: 691, Level: 13
    Level completed: 82%, Points required for next Level: 9
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    32

    تشکرشده 21 در 13 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط 1234567 نمایش پست ها
    دوست عزیز خیلی کار خوبی کردی که انقدر کامل و واضح همه مطالبو بیان کردی
    اینطوری دیگه همه طرز فکرت دیدت موقعیتت و ... میدونن


    من هم دقیقا با نظر خانوادت موافقم

    پیشنهاد من اینه که برو خواستگاری رسمی کن
    اول یه چیزیو بگم (ببخشید قصد بدی ندارم امیدوارم کسی بد برداشت نکنه)
    اینکه دختر بیخیال گفتن رو من در مورد هیچ دختری تا حالا ندیدم :
    اگه یوقت دختر خانوم مورد های بهتری خواستگار رسمی داشتن!!! شما هم سر دوسال به قول و قرارتون نتونستین برسین تکلیف چیه؟؟؟
    خیالتو راحت کنم اگر دختر مورد بهتری داشته باشه حتما ازدواج میکنه و منتظر تو نمیشه

    اما نکته خوبی بود که دختر بیخیال اشاره کرد چون این وسط این تویی که صدمه میخوری و حالت گرفته میشه و گرنه دخترا در این خصوص خیلی واقع گرا برخورد میکنن


    باید بگم نحوه حرف زدنت معیارهات و خیلی چیزای دیگه انصافا به دل من نشسته و نشون میداد که از خانواده روشن فکر و با جایگاه خاصی اومدی همیشه دلم میخواست یکی مثل خودت باشم (شاید تا حدودی هم شبیه هستیم)

    با اینکه هم نظر خانوادت هستم پیشنهاد من اینه که برو خواستگاری رسمی کن
    خوب چه اتفاقاتی رخ میده
    حالت 1 : پدر و مادر اون دختر افرادی هستند که ملاکشون در درجه اول شخصیته و در درجات پائین تر مادیه(خیلی خیلی کم پیدا میشوند ولی مثل مروارید هستند بسیار ارزشمند ولی نایاب) خوب در اینصورت دقیقا همون چیزی رخ میده که تو میخواهی و ...

    حالت 2: پدر مادر ملاک هایی دارن که ملاک مادی در اون برجسته هستش (درصد بالایی از خانواده ها بر این باورن و حق هم دارند چون در کشوری زندگی میکنند که تورم و فقر و ..........)پس تو رو رد میکنند

    اما این حالت 2 به تو کمک خواهد کرد
    از یک طرف خیالت راحت میشه که کاری رو که مسر به انجام اون بودی رو انجام دادی و اگر بعدها این دختر ازدواج کرد خیالت راحته که تو کاری رو که باید انجام میدادی رو انجام دادی
    این آرامش خیلی بهت کمک میکنه

    از طرف دیگر به دختر نشون دادی که حرف و عملت یکیه

    و مهمترین چیزی که بدست میاری تجربه هستش که بعد ها به کمکت خواهد آمد

    حتی کمکت میکنه که بیشتر به ملاکهات برسی

    حدس من بر اینه که بالای 80 درصد جواب منفی خواهی شنید

    اما اینکه جواب مثبت بشنوی آیا به نفعته ؟
    در این مورد فکر نکنم

    در این مدت دوسال باید یکسری هدایا و مخارج رو تامین کنی
    که حتما باید یه کار موقت پیدا کنی
    این پیدا کردن کار موقت تو رو ممکنه از درس دور کنه و نتونی به موقع فارغ التحصیل بشی
    ضمنا دچار کمبود وقت خواهی شد از یک طرف باید وقت زیادی رو صرف دختر کنی و از طرف دیگه هم باید به درس و کار و ... برسی

    دختر هم چه خودش و چه خانواده ناخواسته فشار مضاعفی روی تو خواهند آورد هرچند خیلی براشون مسائل مادی در اولویت بالایی نباشه اما به هر حال در هر درجه از اولویت باشه باید برآورده بشه که با این وضعیت کشور مون من حدس میزنم که در 28 سالگی بتونی یه کار مناسب جور کنی و این فشار ها حتی با یک کار موقت یا متوسط ادامه خواهد داشت

    خیلی مشکلات دیگه ممکنه رخ بده در حالی که جوابی که میشنوی مثبت هستش !!!!

    من فارغ التحصیل هستند در مقطع ارشد
    از سربازی معاف شدم
    کلی مهارت و تخصص هم از فنی حرفه ای دارم و چند تا کلاس هم با هم همزمان ثبت نام کردم که تمام نرم افزار ها و مهارت ها رو در این مدتی که بیکار هستم بگذرونم

    یه دخترو خیلی دوست دارم
    با گفت و گویی که با دختر داشتم فهمیدم مسائل مادی براش در درجه چندم هستند
    خود دختر شاغله و دغدغه این مسائل رو نداره

    اما دیگه پیگیری نکردم
    چون میخوام وقتی از کارم مطمئنم با همین دختر ازدواج کنم
    توی این مدت متوجه شدم یسری اصلاحات هم در زمینه افکار و عقایدم و هم ظاهرم لازم دارم تا با قطعیت تمام برم جلو

    خودم دلم میخواد برای دختری که دوستش دارم از هیچ چیزی کم نذارم

    برای همینه که من اگه جای شما بودم با توجه به خلقیاتم اصلا دنبال ازدواج نمیبودم اما شما که دنبال ازدواج هستید باید بدونی که بار سنگینی از مسئولیت و تعهدات رو میخوای به دوش بکشی
    اگر مثل من ضعیف باشی این بار کمرتو میشکونه
    ولی اگه قوی باشی این بار قوی ترت میکنه

    من خودم تمام این مدت حس میکردم که تک بعدی زندگی کردم و نباید جای احساسات و عواطف رو در زندگیم خالی میگذاشتم

    چون بعضی مواقع عشق و علاقه میتونن بعنوان یک محرک قوی عمل کنن

    من دوستایی داشتم که توی دوران دانشجوی رفتند و خواستگاری کردند نه به درسشون لطمه خورد نه دچار بحران و صدمه شدند و حتی بیشترشون توی زمان دانشجویی عقد کردند و بعضی ها هم ازدواج کردند
    الان هم در زمینه کار خیلی موفق تر از بغیه هستند
    ولی نکته مهم در مورد همه اونا حمایت خانواده ها بود

    اما دوستانی هم داشتم که خانوادش نمیتونست خوب ساپورتش کنه اونم مثل شما اقدام کرد و الان هم ازدواج کرده ولی مصائب زیادی رو تحمل کرد (آدمی بود که توی اون سختی ها رشد کرد) وقتی من میدیدمش متوجه شدم تحمل این سختی ها کار من نیست

    پس من که خانواده ای نداشتم که حمایتم کنن و جرات و جسارت و قدرت تحمل این سختی ها رو نداشتم سعی کردم احساساتمو سرکوب کنم چون چاره ای جز این نداشتم
    هر چند سخت گذشت ولی گذشته و متاسفانه اثرات بدش هنوزم هست اما اگرمیخواستم پیگیر احساساتم باشم فاجعه میشد

    من تا حدودی کمال گرا هستم و دلم میخواد برای همسرم بهترین باشم

    نمیدونم توی این مدت که من مشغول نوشت بودم چند نفر نظر دادند ولی بازم این بحث ما ادامه پیدا خواهد کرد

    موفق باشی


    سلام برادر بزرگتر


    حالت چطوره مرد بزرگ و دوست داشتنی؟؟؟

    اینکه دختر بیخیال گفتن رو من در مورد هیچ دختری تا حالا ندیدم :
    اگه یوقت دختر خانوم مورد های بهتری خواستگار رسمی داشتن!!! شما هم سر دوسال به قول و قرارتون نتونستین برسین تکلیف چیه؟؟؟
    خیالتو راحت کنم اگر دختر مورد بهتری داشته باشه حتما ازدواج میکنه و منتظر تو نمیشه
    فکر نکنم اینقدر کلی بشه نسبت داد
    برادر گلم اینقدر جاهایی هستند ادمایی که واقعا شخصییتشون ادم رو به وجه میارن اینقدر طرف با حیا و فهیمه که اصلا شاید به خودت این اجازه رو ندی در موردش فکری کنی
    به چشم دیدم ها که دارم می گم


    بعد از این اگه علاقه دو طرفه باشه کسی به کسی خیانت نمی کنه مطمئن باش
    شما نگاه نکن این تالار بعضی ها هستن که زندگیشون با خیانت رو به رو شده اگه انتخاب ادم از روی عقلش باشه نه دلش هیچ گاه به این مسائل ختم نمی شه داداش مطمئن باش


    اما نکته خوبی بود که دختر بیخیال اشاره کرد چون این وسط این تویی که صدمه میخوری و حالت گرفته میشه و گرنه دخترا در این خصوص خیلی واقع گرا برخورد میکنن
    به همین دلیله که نمی خوام کسی رو وابسته کنم یا حتی خودمم وابسته شم یه اشنایی کنترل شده به دور از وابستگی
    خود ادم می تونه خودشو وابسته به چیزی کنه و یا خودش رو از یه چیزی ترد کنه همه چی دست خود ادمه مطمئن باش


    با اینکه هم نظر خانوادت هستم پیشنهاد من اینه که برو خواستگاری رسمی کن
    خوب چه اتفاقاتی رخ میده
    حالت 1 : پدر و مادر اون دختر افرادی هستند که ملاکشون در درجه اول شخصیته و در درجات پائین تر مادیه(خیلی خیلی کم پیدا میشوند ولی مثل مروارید هستند بسیار ارزشمند ولی نایاب) خوب در اینصورت دقیقا همون چیزی رخ میده که تو میخواهی و ...

    حالت 2: پدر مادر ملاک هایی دارن که ملاک مادی در اون برجسته هستش (درصد بالایی از خانواده ها بر این باورن و حق هم دارند چون در کشوری زندگی میکنند که تورم و فقر و ..........)پس تو رو رد میکنند

    اما این حالت 2 به تو کمک خواهد کرد
    از یک طرف خیالت راحت میشه که کاری رو که مسر به انجام اون بودی رو انجام دادی و اگر بعدها این دختر ازدواج کرد خیالت راحته که تو کاری رو که باید انجام میدادی رو انجام دادی
    این آرامش خیلی بهت کمک میکنه

    از طرف دیگر به دختر نشون دادی که حرف و عملت یکیه

    و مهمترین چیزی که بدست میاری تجربه هستش که بعد ها به کمکت خواهد آمد

    حتی کمکت میکنه که بیشتر به ملاکهات برسی

    حدس من بر اینه که بالای 80 درصد جواب منفی خواهی شنید

    اما اینکه جواب مثبت بشنوی آیا به نفعته ؟
    در این مورد فکر نکنم

    وقتی که رفتم بهش مرد و مردونه همه چی رو گفتم از صداقتم خوشش اومد تو اولین mail بهش گفتم دوست داشتم صادقانه بهت بگم مرد و مردونه بهت بگم که علاقه دارم بهت اگه جوابت مثبته که هیچ اگه هم جوابت منفیه عیب نداره خوشحالم که مرد و مردونه اومدم جلو و از راه و روش خودش تقاضا کردم
    در خصوص خواستگاری هم همین کارو می کنم ولی الان!!!! نظرم این بود که یکم من با خانواده اش از دور اشنا شم ببینم چجور شخصییتی دارند اون وقت اره حرف شما درسته ولی خانواده ای نیستند که پول دوست باشند یا براشون مادیات مد نظر باشند اینو و از طرز رفتار دختر خانوم و نحوه پوشش ایشون فهمیدم و محو شخصییت این خانوم شدم نه عاشقش

    در این مدت دوسال باید یکسری هدایا و مخارج رو تامین کنی
    که حتما باید یه کار موقت پیدا کنی
    این پیدا کردن کار موقت تو رو ممکنه از درس دور کنه و نتونی به موقع فارغ التحصیل بشی
    ضمنا دچار کمبود وقت خواهی شد از یک طرف باید وقت زیادی رو صرف دختر کنی و از طرف دیگه هم باید به درس و کار و ... برسی
    حین درس مشغولم برادر بخاطر همین خودم میگم با هم سن و سالام فرق می کنم دیگه
    بیشتر دوستام مشغول الباتی گری هستند میگم دوستام نه اینکه با اینا نشست و برخاست داشته باشم نه از اونجایی که شخصییتم به اینا نمی خوره با اینا نمی گردم منظورم اینه همسن وسالامن دیگه خودتم میدونی چی میگم
    از طرف دیگه ای هم تو شرکت فنی مهندسی برادرم مشغولم


    من فارغ التحصیل هستند در مقطع ارشد
    از سربازی معاف شدم
    کلی مهارت و تخصص هم از فنی حرفه ای دارم و چند تا کلاس هم با هم همزمان ثبت نام کردم که تمام نرم افزار ها و مهارت ها رو در این مدتی که بیکار هستم بگذرونم

    یه دخترو خیلی دوست دارم
    با گفت و گویی که با دختر داشتم فهمیدم مسائل مادی براش در درجه چندم هستند
    خود دختر شاغله و دغدغه این مسائل رو نداره

    اما دیگه پیگیری نکردم
    چون میخوام وقتی از کارم مطمئنم با همین دختر ازدواج کنم
    توی این مدت متوجه شدم یسری اصلاحات هم در زمینه افکار و عقایدم و هم ظاهرم لازم دارم تا با قطعیت تمام برم جلو

    خودم دلم میخواد برای دختری که دوستش دارم از هیچ چیزی کم نذارم

    برای همینه که من اگه جای شما بودم با توجه به خلقیاتم اصلا دنبال ازدواج نمیبودم اما شما که دنبال ازدواج هستید باید بدونی که بار سنگینی از مسئولیت و تعهدات رو میخوای به دوش بکشی
    اگر مثل من ضعیف باشی این بار کمرتو میشکونه
    ولی اگه قوی باشی این بار قوی ترت میکنه

    من خودم تمام این مدت حس میکردم که تک بعدی زندگی کردم و نباید جای احساسات و عواطف رو در زندگیم خالی میگذاشتم

    چون بعضی مواقع عشق و علاقه میتونن بعنوان یک محرک قوی عمل کنن

    من دوستایی داشتم که توی دوران دانشجوی رفتند و خواستگاری کردند نه به درسشون لطمه خورد نه دچار بحران و صدمه شدند و حتی بیشترشون توی زمان دانشجویی عقد کردند و بعضی ها هم ازدواج کردند
    الان هم در زمینه کار خیلی موفق تر از بغیه هستند
    ولی نکته مهم در مورد همه اونا حمایت خانواده ها بود

    اما دوستانی هم داشتم که خانوادش نمیتونست خوب ساپورتش کنه اونم مثل شما اقدام کرد و الان هم ازدواج کرده ولی مصائب زیادی رو تحمل کرد (آدمی بود که توی اون سختی ها رشد کرد) وقتی من میدیدمش متوجه شدم تحمل این سختی ها کار من نیست

    پس من که خانواده ای نداشتم که حمایتم کنن و جرات و جسارت و قدرت تحمل این سختی ها رو نداشتم سعی کردم احساساتمو سرکوب کنم چون چاره ای جز این نداشتم
    هر چند سخت گذشت ولی گذشته و متاسفانه اثرات بدش هنوزم هست اما اگرمیخواستم پیگیر احساساتم باشم فاجعه میشد

    من تا حدودی کمال گرا هستم و دلم میخواد برای همسرم بهترین باشم

    نمیدونم توی این مدت که من مشغول نوشت بودم چند نفر نظر دادند ولی بازم این بحث ما ادامه پیدا خواهد کرد

    موفق باشی

    انشالله به حول قوه الهی موفق بشی برادر
    انشالله عروسیت گل پسر

    داداش خیلی درکم کردی اینو و مدیونم بهت شاید اول دست و دلم نمی گرفت که بیام اینجا بنویسم ولی الان خوشحالم که یکی دیگه هم به جمع دوستان خوبم پیوست هر چند از نوع مجازیش


    برادر من در حدی نیسم که حتی به شما چیزی بگم ولی از اونجایی که برادر خوبیه برادرشو می خواد می خوام بگم بهت همیشه از روی عقلت تصمیم بگیر اینو نمی دونم کی بهم گفته بود ولی به خودم ثابت شده از روی عقل تصمیم گرفتن خیلی ادم رو جلو می اندازه





    در اخر ازت ممنونم برادر بینهایت

    ولی در خصوص این خانوم چی بگم فعلا که نه وابسته شدم نه چیزی امیدوارم خدا منو کمک کنه ولی بازم نمی دونم بهش عملا ابراز عبلاقه کنم یا اینکه خودمو مشتاق به این عمل نشون بدم یا نه
    خدایا همه رو به راه راست هدایت کن از جمله منو

    دوستان منو یاری کنید ممنونم نظرتونو بدونم در مورد کارام خودم اون خانوم هر چی که به ذهنتون میرسه

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط asemaneabi222 نمایش پست ها
    آقای رفیق فابریک سلام
    اینجوری که خودت گفتی و اون خانوم هم گفته قبلا هیچ رابطه ای نداشتید قبل از آشنایی با هم.
    تا اینجا عالیه،قصد و نیتت هم عالیه،امــــــــــــا چقدر شرایط ازدواج دارید؟؟؟؟
    من خیلی ساده میگم اگه میخوای برای هم تبدیل به اولین تجربه و در نهایت خاطره ای غم انگیز نشید(تازه خوشبینانه ترین حالتش اینه)،خیلی راحت موضوع رو به خانواده خودتون و خانواده دختر اطلاع بدید بعد همدیگه رو بررسی کنید،خانواده ها هم مهم هستن،بعد از این مراحل از خودش و خانواده اش زمان بگیرید و انشاالله شرایطتون رو آماده کنید،تازه اینطوری خودت و نیتی که داری رو به بهترین شکل ثابت کردی که این هم برای هر دختری ارزشمند هستش.
    موفق باشی

    ممنونم ممنونم ازت
    پس شما هم نظرتون همون خانواده هستش درسته؟
    پس یعنی دوباره با ایشون حرف بزنم بگم به خانوادتون بگید منم از اینور بگم اینجوری یا نه خودم بازم مرد و مردونه برم به خانوادش بگم
    فکر نمی کنید روش مرد و مردونه یکم ریسک دار باشه؟؟؟

    بازم ممنونم سپاسگزار دوستانم

  11. #7
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 18 آبان 95 [ 01:43]
    تاریخ عضویت
    1392-1-31
    نوشته ها
    326
    امتیاز
    4,077
    سطح
    40
    Points: 4,077, Level: 40
    Level completed: 64%, Points required for next Level: 73
    Overall activity: 11.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    1,507

    تشکرشده 858 در 268 پست

    حالت من
    Shad
    Rep Power
    45
    Array
    بله من میگم حتما به خانواده ها اطلاع بدی و یه جلسه هم همدیگه رو ببنید(خانوادگی) اینکار خیلی بهتره،و نتیجه ی بهتری هم داره،تا قبل از اینکه احساستتون خیلی درگیر نشده اینکارو انجام بدید،چون با توجه به سنت ممکنه خیلی چیزهای مهم رو چشم پوشی کنی اگه درگیر احساس بشی،هرچقدر هم ریسک دار باشه شما مردونه پای حرف و خواسته ای که داری بمون و از چیزی هم نترس،شما فعلا خوشت اومده ،عااااااشق نشدی،پس تا به اون مرحله نرسیدی بهتره اصولی پیش بری،و مطمئن باش نتیجه ای که میگیری آرامش خیال به همراه داره.شما به زمان نیاز داری که اون بهتره هم از خانواده ی دختر و خود دختر بخوای،نه فقط از خودش،تازه زمانی که خانواده اش بهت میدن برای فراهم کردن شرایط هم شما رو بیشتر متعهد میکنه،هم فشار عجیب و غریب پشتش نیست.

  12. 2 کاربر از پست مفید asemaneabi222 تشکرکرده اند .

    فرهنگ 27 (جمعه 02 اسفند 92), فرشته مهربان (یکشنبه 11 اسفند 92)

  13. #8
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 09 بهمن 95 [ 23:48]
    تاریخ عضویت
    1392-7-15
    محل سکونت
    کره زمین
    نوشته ها
    1,532
    امتیاز
    20,970
    سطح
    91
    Points: 20,970, Level: 91
    Level completed: 24%, Points required for next Level: 380
    Overall activity: 10.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdrive10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    4,584

    تشکرشده 5,213 در 1,375 پست

    حالت من
    Khoshhal
    Rep Power
    250
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط رفیق فابریک نمایش پست ها


    خواهر عزیز من
    خوب شما سوال از بنده کردید پس بیشتر مخاطبش خودمم دیگه

    بله گفتم که میخواستم ببینم سوالا باعث میشه به طرفتونم فکر کنین و درجواب ها احسااسات ایشون هم درنظر بگیرین.
    از خانواده ام نمی ترسم که
    تو زندگی ادم از هیچ کس نمی ترسه جز الله

    خانواده من تو فامیل و دوست و اشنایان زبان زد هستند و حتی خودم بنده و برادرم که چندسین سال از بنده بزرگتره به همین دلیل انتظارات خیلی از خانواده ما بالا هستش و یه جورایی خانواده بنده این ریسک رو نمی پذیرن که مارو در وحله ی اول زن بدن و اگرم بخوان بدن تو سن بالا و با یه دختری که خودشون گزینش کنن
    من به همین دلیل بیام الان بگم بهشون این خانوم مورد مناسبی هستش چه از نظر خانواده چه از نظر شخصییتی و .... اولین کلمه ای که بهم میگن چیه؟؟؟ نـــه هستش بدون اینکه اصلا طرف رو ببیینن به همین دلیل عرض می کنم
    ولی نه اگه به یک کسی تو خانواده که امین هستش بگم ممکنه ورق برگرده


    خب پس بهمین دلیل میگم بهتره که اول با خانواده در میون بذارین اینجور که شما میگین مطمعن نیستین دوسال دیگه هم نظرتون و جدی بگیرن پس بهتره از الان دختر خانوم و وارد احساسات نکنین.




    جدی می گید!!!!!؟؟؟؟

    نه؛ میگم شاید ! ممکن هم هست اینطور نباشه! شما چرا اینقد اصرار دارین بدونین نظر ایشون چیه! شما اول برادریتونو بهشون ثابت کنین بعد اینقد دنبال نظر ایشون باشین! شاید ایشون قبول نکنن اصلا! شاید جواب منفی بشنوین!

    اما در کل اوصوولی باید وارد بشین ! نه با اما و اگر و شاید و شک و تردید!

    ایشون انقدر خونسرد جواب منو میداد فکر کردم حس و حال منو داره واقعا حقیقتو میگید؟؟؟

    نه پس انتظار داشتین وقتی از یه دختر خواستگاری میکنین اونم غیر رسمی ایشون؛ هول بشن زود بگن بله!!!!

    من که باور نمی کنم

    من نگفتم ایشون جوابشون مثبته! میگم ممکنه ذهنشون مشغول شده باشه نه بعنوان اینکه دوستتون دارن و عاشقن و الان دیگه در پوست خود نمیگنجن!
    بالاخره کم سن و سال هستن و الان احساساتی یه پسر بهشون ابراز علاقه کرده ! همین !
    من گفتم ممکنه ذهنشو مشغول کرده باشین نه اینکه الان داره از دوریتون مییمیره که باور نکردین





    فرهنگامون یکیه ولی خانواده ایشون رو تا جایی که اگاهم مثل خانواده ما هستند هم تحصیلکرده هم با شخصییت
    مهم به نظرم خود دو طرفه

    نخیر!!!!

    تا وقتی که نظر خانواده ها هم باعث فراغ و وصال دو جوان میشود ! فقط مهم نظر دو جوان نیس!!!! نظر هردو نسل مهمهه!!!!


    اول از همه دلایل رو بررسی می کنم
    من که از خودم شک ندارم از خودم مطمئنم که کار بیخودی انجام نمیدم و از اونجایی که تو شهر و محلات و منطقه همه از ما راضین و زبان زدیم فکر نکنم مشکلی پیش بیاد

    ولی اگه 1% مشکلی پیش بیاد نمی دونم چیکار کنم سعی می کم به مشاوره دوتاییمون بریم در غیر این صورت بزرگای فامیل رو اولویت قرار می دم


    اون لینک ها رو نگاه نکردم ولی نگاه می کنم حتما


    ممنونم


    شما خودتون با خانوادتون در میون بذارین ؛ خانواده میدونن چطوری به خانواده اوشون بگن!

    شما اول جواب از خانواده خودتون بگیرین بعد خود خانوواده شما اگه موافق بودن با خانواد ه دختر خانوم صحبت میکنن!

    شاید خانوادتون موافقت نکنن واکنش ها اونطوری نباشه که انتظار داشتین!

    ریسک اونه که دختر خانوم به خانوادش بگه ! چون ممکنه خانواده شما هیچوقت حاضر نشن پا پیش بذارن بعد دختر خانوم جلو خانوادش ضایع بشه!

    ریسک بزرگتر هم اونه که با توجه به شکی که به نظر خانوادتون در مورد ازدواجتون دارین ! هیچی بهشون نگین و بذارین بعد دوسال بگین!!!

    راسی اونجایی که
    گفتم بعد اینکه مدت اشناییتون تموم شد میخواین چکار کنین؟ نوشتین عقد و عروسی میکنیم !

    منظور من به سوال قبلش بود ! که مدت اشنایی و چقدر در نظر دارین آخه معمولا مدت آشنایی ومن شنیدم سه ماه یا شش ماه در بستر خانوادس. نه دوسال بدون خانواده ها!!!!
    **برخی آدم ها درست مثله بادبادکهای دنیای کودکیم هستند،
    فقط یه یک دلیل از مسیر زندگیم رد میشند، تا به من درسهایی بیاموزند
    که اگر می ماندند؛ شاید هیچوقت
    یاد نمیگرفتم .....! **

    ویرایش توسط دختر بیخیال : جمعه 02 اسفند 92 در ساعت 17:02

  14. 2 کاربر از پست مفید دختر بیخیال تشکرکرده اند .

    فرهنگ 27 (جمعه 02 اسفند 92), فرشته مهربان (یکشنبه 11 اسفند 92)

  15. #9
    Banned
    آخرین بازدید
    سه شنبه 09 اردیبهشت 93 [ 22:46]
    تاریخ عضویت
    1392-10-22
    نوشته ها
    333
    دستاوردها:
    Tagger Second Class250 Experience PointsOverdriveSocial3 months registered
    تشکرها
    518

    تشکرشده 726 در 247 پست

    Rep Power
    0
    Array
    به نظر من بزرگترین مشکل کاره ، اگر واقعا کار داری (هر چند موقتی و با حقوق کم ) امید زیادی میتونی داشته باشی
    از کارت بگو (مثلا حقوقش و ساعات کاریت) واز دانشگاهت (مثلا اگه پیام نور باشه بیشتر میتونه بهت کمک کنه)
    میزان حمایت مالی خانواده از تو در چه حده (مثلا خونه یا پس اندازی برای تو در نظر دارن یا نه ؟ )

    نکته مهم دیگه اینه که هنوز از علاقه خودت به این دختر زیاد مطمئن نیستی
    این دختر به دلت نشسته (فقط معیار های عقلی رو داره یا معیار های ظاهری و احساسی و عاطفی تو رو هم داره)
    وقتی برو خواستگاری که هم عقلی هم قلبی از این دختر خوشت میاد

    - - - Updated - - -

    من از مطالبی که بیان کردی حس میکنم که به بلوغ فکری لازم برای ازدواج رسیدی برای همینه که بیشترین سوال من در مورد کار کردنت هست

    مطمئن باش این سوالاتی رو که دختر بیخیال و آسمان آبی ازت میپرسن بعد ها دختر مورد نظر یا خانواده اون دختر و حتی خانواده خودت ازت خواهند پرسید
    به این سوالات و جوابی که باید بدی بیشتر فکر کن

  16. #10
    ((( مشاور خانواده )))

    آخرین بازدید
    امروز [ 12:05]
    تاریخ عضویت
    1386-6-25
    نوشته ها
    9,422
    امتیاز
    287,206
    سطح
    100
    Points: 287,206, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.4%
    دستاوردها:
    VeteranCreated Blog entryTagger First ClassSocial50000 Experience Points
    نوشته های وبلاگ
    7
    تشکرها
    23,580

    تشکرشده 37,081 در 7,003 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    0
    Array
    با سلام و احترام
    لینکهای ذیل هم زوایای دیگری از مسئله شما را شفاف می کند. شاید بتونید برای خودتون مفید واقعشون کنید:
    چرا در رابطه با جنس مخالف وابسته مي شويم يا وابسته مي كنيم


    چالش های نظریه ها و واقعیت ها

    غلام همت آنم که زیر چرخ کبـــود
    زهرچه رنگ تعلق پذیرد آزاد است

    http://www.hamdardi.com
    دسترسی سریع به همدردی و مدیر همدردی با عضویت در کانال همدردی در ایتا

  17. کاربر روبرو از پست مفید مدیرهمدردی تشکرکرده است .

    فرشته مهربان (یکشنبه 11 اسفند 92)


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 23
    آخرين نوشته: دوشنبه 07 خرداد 97, 22:10
  2. خواستگاری از همکلاسی
    توسط hamid.cc در انجمن خواستگاری
    پاسخ ها: 6
    آخرين نوشته: سه شنبه 17 بهمن 96, 14:59
  3. پاسخ ها: 8
    آخرين نوشته: دوشنبه 12 فروردین 92, 00:01
  4. ازدواج کردن با کسی که هیچ حسی بهش ندارم درسته؟
    توسط بهار.زندگی در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 17
    آخرين نوشته: پنجشنبه 22 دی 90, 01:22

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 12:23 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.