به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 7 1234567 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 64
  1. #1
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 18 آذر 95 [ 01:19]
    تاریخ عضویت
    1392-3-03
    نوشته ها
    212
    امتیاز
    5,830
    سطح
    49
    Points: 5,830, Level: 49
    Level completed: 40%, Points required for next Level: 120
    Overall activity: 5.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    158

    تشکرشده 390 در 142 پست

    Rep Power
    42
    Array

    برای زندگیم انگیزه ندارم ( تایپیک دوم )

    سلام به همگی

    این تایپیک دوم من هستش.به علت طولانی شدن صفحات... تایپیک اولم به تایپیک دوم منتقل شد.
    خلاصه ای از وضعیت من:
    متولد 1369 هستم . 23 سال دارم.متاهلم شش ساله ازدواج کردم یه پسر چهارساله دارم.
    دانشجوی ترم اول ارشد مهندسی نفت و شاغل در شرکت پدرم هستم.
    با دخترعمه ام ازدواج کردم ایشون 24 ساله هستن.
    ازدواجم با خواست پدرم و خانوادم بوده. خانواده ها خیلی تو زندگی مشترکم دخالت میکنن خصوصا مادرخانمم که عمه ام هستن.

    این لینک تایپیک اولم و صحبتهای کلی من و راهنمایی دوستان هست .

    http://www.hamdardi.net/thread-28368.html

    از تک تک دوستان یک دنیا ممنونم

    این هم نقل قول از فرشته مهربان گرامی و پاسخ من هست.

    سلام آقا پژمان

    ورودتون به همدردی را خیر مقدم می گویم



    از ترانه عزیز هم بخاطر اطلاع رسانی در مورد این تاپیک تشکر می کنم


    پستهای شما و راهنماییهای بعضی دوستان را خوندم


    آقا پژمان گرامی . بنا به احساس و احوال حاصل از بیاناتتان در پستها . شما از
    احساس عدم رضایت از زندگی رنج می برید ، و همین موضوع نشاط درون شما را تحت

    الشعاع قرار داده و دچار نوعی آزردگی و تألم روحی و تخلیه انرژی شده اید .

    اول باید بگم که
    زندگش شما پتانسیل بسیار بالایی برای رسیدن به رضایت ، شادمانی و موفقیت در جهات مختلف دارد . این را بنا به خصوصیات خود شما

    بخصوص
    پشتکار در شما می گویم که یک نشانه از این پشتکار اومدن به این تالار و مطرح کردن مسئله و در پی رسیدن به یک درک واضح از مسائلتان و راهی برای حل

    آنها . یعنی کاملاً مشخصه در درجه اول بدون اینکه مستقیم گفته باشید در پی آن هستید که درک روشنی از وضعیت خود داشته باشید و صورت مسئله اصلی

    خود را بیابید .


    همانطور که اشاره کردم صورت مسئله اصلی شما که خود نیز به آن اشاره داشته ای عدم رضایت از زندگی هست .

    حال می پردازیم به اینکه فاکتورهای مورد اشاره شما در اینکه رضایت از زندگی ندارید تا چه حد موثر هستند و می توانند در درون یک فرد عدم رضایت از زندگی را رقم بزنند

    و همچنین اینکه آیا فاکتورهایی در زندگی شما برای رسیدن به رضایت و نشاط حاصله وجود دارد یا خیر ؟

    قبل از اینکه به بررسی کارشناسانه بپردازیم توصیه می کنم لیستی از موارد زیر تهیه کنید و در پست بعدی ارسال کنید :

    1 - مواردی که به عنوان امتیازات زندگی کنونی می شناسید ؟

    2 - مواردی که به عنوان نقاط ضعف زندگی کنونی می بینید ؟

    3 - لیستی از نقاط قوت همسرتون .

    4 - لیستس از نقاط قوت و نقاط ضعف خودتون



    توجه :

    در کنار پی گیری تاپیکتون در همدردی توصیه می کنم بدون توجه به خانمتون و همراهی ایشون خود شما شخصاً مشاوره حضوری بروید نزد یک مشاور

    مطمئن .



    مهم :

    تا اطلاع ثانوی از تمرکز بر روی همسر ، پدر و برادرها و عمه بیرون آمده روی تقویت خود و تغییر روحیه و آرامش و محبت یک سویه به همسر و فرزند

    متمرکز بشوید
    .

    نگران همسرتان هم نباشید ایشون آگاهی کافی ندارند که قابل حل هست همچنانکه خود شما هم خلاء یک سری آگاهی ها و مهارتها را دارید که به مرور روشن خواهد

    شد و ما کنارتان هستیم تا به خودتون کمک کنید .


    مطمئنم با پشتکاری که دارید می توانید به احساس رضایت و نشاط و شادابی از زندگی برسید و روزی خودتون از راهنمایات این تالار برای کمک به دیگران

    خواهید بود



    پاسخ من:

    فرشته مهربان
    سلام .مرسی به تایپیک من تشریف آوردید.
    درباره نقاطی که گفتید فکر کردم

    1- امتیازات کنونی زندگی ام: سلامتی.هوش. تحصیلات.پسرم.شغلم.درآمدم. اتومبیلم
    2-نقاط ضعف زندگی ام: ازدواجم. تسلط خانوادم و خانواده همسرم رو زندگیم.نزدیک بودن و همسایه بودن با خانوادم.نداشتن خانه شخصی از خودم.نداشتن رابطه خوب با همسرم و خانوادم. نبود مادرم و احساس خلاهمیشگی نبودن یک مونس و حمایت کننده.تنها نبودن .دوست دارم تنها باشم و تنها زندگی کنم.

    3- نقاط قوت همسرم: زیبا. وفادار.تحصیلکرده.باهوش.دست پخت خوب.پاکیزگی و آراستگی.رسیدگی به پسرمون.گرم مزاج بودن هرچند اذیت میکنن

    4- نقاط قوت من: تحصیلاتم.هوش.قدبلندم 186. برا یه مرد نقطه قوته.ظاهرم.مهربان ودست و دلبازم.صادق بودن.از درآمد ماهیانه ام کمک کردن به یکی دو نفر که میدونم نیازمندن.داشتن خط خوب تو نوشتن.

    5- نقاط ضعف: زود از کوره در رفتن.متاهل بودن.دلسوزی بی مورد برا کسانی که ارزش ندارن.ارزش دادن زیاد از حد به کسانی که بهای اون ارزشها رو ندارن.کمبود اعتماد بنفس لازم درحالیکه از تواناییهای خودم باخبرم اما یه چیزی تو وجودم من رو نهیب میزنه.زودرنج بودن.

    فعلا این موارد به ذهنم میرسه.درباره نقاط ضعف خانمم نمیخواد بنویسم؟





    ویرایش توسط فرشته مهربان : پنجشنبه 09 خرداد 92 در ساعت 04:09

  2. 4 کاربر از پست مفید پژمان تشکرکرده اند .

    asemani (چهارشنبه 08 خرداد 92), taraneh89 (چهارشنبه 08 خرداد 92), unknown girl (پنجشنبه 09 خرداد 92), جوانه؟؟؟ (چهارشنبه 08 خرداد 92)

  3. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 26 خرداد 93 [ 18:10]
    تاریخ عضویت
    1392-3-08
    نوشته ها
    80
    امتیاز
    925
    سطح
    16
    Points: 925, Level: 16
    Level completed: 25%, Points required for next Level: 75
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered500 Experience Points
    تشکرها
    216

    تشکرشده 138 در 59 پست

    Rep Power
    0
    Array
    اقای پژمان از اول تاپیکتونو خوندم.. حالا تنهایی که می خواستین رسیدینا!!! خوش می گذره؟!!! خخخخخخخ( شوخی) حالا که توفیق اجباری شده و شما تنها شدید بد نیست به خودتون برسید و یه کم مشکلات فراموش کنید (فقط یه کم)!! من ازدواج نکردم نمی دونم بچه داشتن یعنی چی ولی دلتون واسه پسرتون تنگ نشده؟!!! من واقعا می گم یه کم جدی باشین تا همسرتون راضی به مشاوره بشه اون الان فکر می کنه شما بالاخره پیش قدم می شید و کم میارید البته نه انقد که خدا نکرده کلا زندگیتونو از بین ببرید

  4. #3
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 18 آذر 95 [ 01:19]
    تاریخ عضویت
    1392-3-03
    نوشته ها
    212
    امتیاز
    5,830
    سطح
    49
    Points: 5,830, Level: 49
    Level completed: 40%, Points required for next Level: 120
    Overall activity: 5.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    158

    تشکرشده 390 در 142 پست

    Rep Power
    42
    Array
    فرشته مهربان
    قدم بعدی چیه.
    با پدرم حرفمون شد. گفتش فردا شب اومدم بایست زن و بچه ات خونه باشن اگر نبودن خودت هم اینجا نباش.
    اما من نمیخوام دنبال خانمم برم.

    unknown girl
    دست به دلم نگذارید معلومه دلم برا پسرم تنگ شده. فردا میخوام برم در خونه شون بگم بیاد بیرون .بچه ام رو پیش خودم میارم.

  5. #4
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 22 تیر 95 [ 16:53]
    تاریخ عضویت
    1390-8-28
    نوشته ها
    744
    امتیاز
    8,604
    سطح
    62
    Points: 8,604, Level: 62
    Level completed: 52%, Points required for next Level: 146
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    1,594

    تشکرشده 1,946 در 612 پست

    Rep Power
    88
    Array
    صبور باش پژمان
    بچه نیستی که از تهدید پدرت بترسی
    [align=center]ما بدین در نه پی حشمت و جاه آمده ایم ...از بد حادثه اینجا به پناه آمده ایم[/align]

  6. #5
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    جمعه 03 مهر 94 [ 16:31]
    تاریخ عضویت
    1391-10-27
    نوشته ها
    991
    امتیاز
    7,073
    سطح
    55
    Points: 7,073, Level: 55
    Level completed: 62%, Points required for next Level: 77
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1 year registered5000 Experience Points
    تشکرها
    2,771

    تشکرشده 1,881 در 749 پست

    Rep Power
    112
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط فرشته مهربان نمایش پست ها

    چون تاپیک خیلی طولانی شده . و حرفهای بنده هم کاربردی هست و نیاز به دقت و توجه و عملگرایی شما دارد . به نظرم بهتر هست تاپیک جدیدی باز کنی و خلاصه ای از

    مسائلت را بگویی و نقل قول پست بنده و جواب خودتان را هم بیاوری تا در آن تاپیک ادامه دهیم البته از دوستان می خواهم صعه صدر داشته باشند و اجازه دهند تاپیک روند

    کارشناسی و کارگاهی را در پیش بگیرد .


    .
    ویرایش توسط فرشته مهربان : پنجشنبه 16 خرداد 92 در ساعت 12:55

  7. کاربر روبرو از پست مفید asemani تشکرکرده است .

    جوانه؟؟؟ (پنجشنبه 09 خرداد 92)

  8. #6
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 18 آذر 95 [ 01:19]
    تاریخ عضویت
    1392-3-03
    نوشته ها
    212
    امتیاز
    5,830
    سطح
    49
    Points: 5,830, Level: 49
    Level completed: 40%, Points required for next Level: 120
    Overall activity: 5.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    158

    تشکرشده 390 در 142 پست

    Rep Power
    42
    Array
    فرشته مهربان
    میشه لطفا زودتر پاسخم رو بنویسین من تا صبح خواب به چشمام نمیاد

  9. #7
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 29 شهریور 96 [ 22:02]
    تاریخ عضویت
    1389-9-06
    نوشته ها
    1,077
    امتیاز
    14,205
    سطح
    77
    Points: 14,205, Level: 77
    Level completed: 39%, Points required for next Level: 245
    Overall activity: 1.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,300

    تشکرشده 3,560 در 934 پست

    Rep Power
    121
    Array
    آقا پژمان ذوق کردم دیدم اصفهانی هستی، دلیلش مرموزه برام ولی خیلی خوشم میاد از طرز حرف زدنشون و لهجه شون ... حالا این بماند.
    یه توصیه ای برات دارم برای اینکه تاپیکت طولانی نشه وزود قفل نشه و مقررات تالار هم رعایت شده باشه و به نفع هر دو طرف بشه ( چقدر باشه گفتم ) و اون اینکه که از نوشتن پست های غیر ضروری و چت مانند مثلا جواب دادن به تک تک بچه ها خود داری کن، این هم برای طولانی نشدن تاپیک هست و هم برای اینکه تو مثلا روزی یه بار یا دو بار پست بزنی و بیشتر از اونچه که می نویسی بخونی و فکر کنی روی پست ها .
    به نظر من هم خوب بلاخره خوب کاری کردی یه عکس العملی نشون دادی البته حواست باشه بعد از این عکس العمل هات علاوه بر اینکه به جا باشه به اندازه و معقول هم باشه و کارها از اون حدی که خودت می خوای آشفته تر نشه. به نظرم بحران پیش آمده را خوب مدیریت کن چون ما ترک ها ضرب المثلی داریم که میگه " بولانماسا دورولماز " یعنی اگر آب گل آلود نشه بعدش زلال نمیشه. اگر یه نظمی به هم نخوره یه نظم دیگه را نمیتونی جایگزینش کنی. الان شما نظم و ریتم معیوب گذشته را به هم زدی وقتشه که با سیاست و مدیریت درست و به آرومی نظم جدید و معقول را جایگزین کنی.
    حواست باشه که برقراری روابط جدید زمان می بره و تغییر همسرتون هم همینطور. مطالعه تو در این زمینه ها بیشتر کن .
    در مقابل تهدید های پدرتون، چرا باهاشون صمیمی نمیشی و حرف دلت را نمی زنی؟ چرا از مشکلاتت به طور خلاصه و معقول بهشون چیزی نمی گی و سعی نمی کنی ایشون را با خودت در راه جدیدی که انتخاب کردی همراه کنی؟ به عبارت ساده تر چرا باهاشون دوست نمیشی؟
    درمورد افسردگی که قبلا گفتم مطالعه کن من از اینجا حدس زدم که هر راهی که بچه ها پیشنهاد می کردن اما و اگر میاوردی و با این که دوست داشتی شرایط عوض شه ولی ناامید بودی . این ناامیدی که در شما دیدم گفتم شاید یه مقدار دچار افسردگی و یا یاس شده باشی. به هر حال محکم وایسا و مهمتر از همه معقول و معتدل باش!! حرفهاتو منطقی و با ارامش بزن که قبولت کنند . ما هم اینجا در خدمتیم
    The Happiness of Your Life Depends on The Quality of Your Thoughts

    [SIGPIC][/SIGPIC]

  10. #8
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,056
    امتیاز
    146,983
    سطح
    100
    Points: 146,983, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,661

    تشکرشده 35,998 در 7,404 پست

    Rep Power
    1092
    Array


    سلام

    عجله در این راه کار درستی نیست .


    پاسخ فعلی من یک پاسخ اورژانسی هست با نظر به وضعیت کنونی . و پیگیری پست اولم در ادامه خواهد بود .

    در وضعیت کنونی . شما نیاز هست جرأتنمد و قاطع رفتار کنی و البته این به معنای خشونت ، بی احترامی ، و بی مهری نیست .

    هم با پدرت محترمانه اما جدی صحبت کن هم با عمه ات و محترمانه اما قاطع بگویید که می خواهید مشکلاتی که بین شما و خانمتون هست را خودتون حل کنید و

    بگویید من احترام قائلم برای توجه و دلسوزی شما و میدونم خوشبختی ما را می خواهید اما می خواهم مرد زندگی خودم باشم و همسرم نیز زن زندگیم باشه .

    مایلم مشکلاتمون را با هم بررسی و حل کنیم . در حال حاضر هم او خودش دعوا راه انداخته و از خونه رفته و فعلاً صلاح نمی دونم برم دنبالش و نیاز دارم به کمی تنهایی

    و بررسی وضعیت زندگیم و در فرصت مناسب میرم و با همسرم صحبت می کنم .

    اگر پدر شما باز هم تهدید راه انداخت بگو پدر عزیزم شما را دوست دارم ، برایت احترام قائل هستم اما می خواهم خودم برای زندگیم تصمیم بگیرم و اگر گفت باید از این

    ساختمان بروید بگو حتماً همین کار را خواهم کرد و در پی تغییر مکان باشید و اولین قدم عملی در مسیر استقلال عمل و مدیریت زندگی و جزأتمندی را اینگونه بردارید .

    اجازه بدهید همسرتان خودش دواطلب صحبت با شما شود در آن صورت استقبال کن و با او بیرون برو و خیلی مهربان و دوستانه بگو بهتره زندگیمون فقط

    مال ما دو نفر باشه و بهتره مسائل و مشکلاتمون را خودمون با هم حل کنیم و من از این به بعد اجازه نمی دهم که کسی در زندگیمون دخالت کند
    ، بهتره

    تو هم با من همراه بشی تا ضعفها و قوتهامونو بیابیم و زندگیمونو بهتر از این که هست بچرخونیم . اگر همسرت روی خوش نشون داد بگو لیستی از انتظاراتت از من و

    رفتارهایی که دوست داری از من ببینی و انتقادهایی که از من داری را بنویس و من هم همین کار را می کنم و در یک زمان با هم رد و بدل کنیم .

    وقتی لیست را دریافت کردی بعداً مطرح کن تا راهنمایی کنیم


    در شرایط کنونی قاطعیت شما برای اینکه اجازه ندهی کسی در زندگیتون دخالت کند و تأکید شما بر اینکه می خواهی شما و خانمت خودتون مشکلاتتون

    را با هم حل کنید و دیگران دخالت نکنند مهم هست .






    ویرایش توسط فرشته مهربان : پنجشنبه 09 خرداد 92 در ساعت 04:38

  11. 8 کاربر از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده اند .

    asemani (پنجشنبه 09 خرداد 92), del (چهارشنبه 26 تیر 92), tamanaye man (پنجشنبه 09 خرداد 92), taraneh89 (پنجشنبه 09 خرداد 92), ویدا@ (پنجشنبه 09 خرداد 92), باران بهاری11 (جمعه 10 خرداد 92), جوانه؟؟؟ (پنجشنبه 09 خرداد 92), شیدا. (پنجشنبه 09 خرداد 92)

  12. #9
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 18 آذر 95 [ 01:19]
    تاریخ عضویت
    1392-3-03
    نوشته ها
    212
    امتیاز
    5,830
    سطح
    49
    Points: 5,830, Level: 49
    Level completed: 40%, Points required for next Level: 120
    Overall activity: 5.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    158

    تشکرشده 390 در 142 پست

    Rep Power
    42
    Array
    فرشته مهربان
    سلام. صبح رفتم در خونه مادرخانمم پسرم رو ببینم .مادرخانمم آیفون رو جواب دادن .گفتم بچه ام رو بفرستین میخوام اون رو ببینم .گفتن خونه نیستن.آیفون رو گذاشتن انگشتم روی زنگ نگه داشتم .اومدش در خونه جیغ و فریاد چی میخوای اینجا از اینجا برو.گفتم تا بچه ام رو نبینم نمیرم. گفتن خونه نیستن .
    میدونستم هست الکیه. مویابل بچه رو هم خاموش کردن که من با اون حرف نزنم.
    به موبایل پدرم تلفن کردم یه خواهرت بگو بگذاره بچه ام رو ببینم اگر نه میرم خونه اش رو آتیش میزنم. پشت تلفن داد میزدم.
    چون دیشب پدرم برا خواهرش و دخترخواهرش با من دعوا کرد تو گوشم زد.
    صبح امتحان داشتم تا صیح نخوابیدم امتحان رو ندادم. 24 ساعته نخوابیدم.تلافی همه اینها رو سرشون درمیارم.
    پدرم بخواد از اینجا برم میرم خیالیم نیست. چیزی که هست هتل تو این شهر.
    اما باید بچه ام رو ببینم. به پدرم گفتم دوباره میرم در خونه شون بگو بچه ام رو بیارن ببینم اگر نیارن هرچی دیدن از چشم خودشون دیدن.
    برادرم میگن چه حقی دارن بچه رو ببرن نگذارن ببینی برو باید بچه رو بیارن.
    الان میخوام برم در خونه شون .اگر راست میگفتن خونه نیستن که نگفتن الان باید اومده باشن.

  13. #10
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 10 شهریور 93 [ 10:51]
    تاریخ عضویت
    1392-2-20
    نوشته ها
    117
    امتیاز
    1,301
    سطح
    20
    Points: 1,301, Level: 20
    Level completed: 1%, Points required for next Level: 99
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    118

    تشکرشده 160 در 70 پست

    Rep Power
    22
    Array
    از مدیر همدردی و کارشناسای سایت خواهش می کنم بیشتر به این تایپیک توجه کنند ، زندگی پژمان توی بحران بدی قرار گرفته و خودش هم داره کار ها رو با برداشت های اشتباه انجام میده و در آینده پشیمون میشه

  14. کاربر روبرو از پست مفید دلنشین تشکرکرده است .

    asemani (پنجشنبه 09 خرداد 92)


 
صفحه 1 از 7 1234567 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. چرا تایپیکم و پیدا نمیکنم کمک
    توسط پری یاس در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: سه شنبه 01 دی 94, 03:30
  2. عذرخواهی و حذف تایپیک از مدیریت و مسافر زمان
    توسط Arazf در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: سه شنبه 24 شهریور 94, 00:09
  3. فرشته مهربان ممنون که تایپیک منو قفل کردین
    توسط ahuman در انجمن دو دلی در انتخاب همسر
    پاسخ ها: 8
    آخرين نوشته: پنجشنبه 22 اسفند 92, 19:53

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 11:14 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.