به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 23
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 09 خرداد 92 [ 17:20]
    تاریخ عضویت
    1392-2-26
    نوشته ها
    38
    امتیاز
    173
    سطح
    3
    Points: 173, Level: 3
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 27
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    7 days registeredTagger Second Class100 Experience Points
    تشکرها
    36

    تشکرشده 22 در 15 پست

    Rep Power
    0
    Array

    از همه درخواست کمک دارم مخصوصا آقایان.حرمت های زناشویی شکسته شد!

    سلام دوستان عزیز
    از اینکه می تونم با افرادی دردو دل که بی هیچ منتی تجربیات خودشون رو در اختیارم می گذارند بسیار موجب دلگرمی است. تاپیک قبلیم به اسم : من و همسرم همدیگر رو دوست داریم ولی دلسرد شدیم
    بود که فعلا مشکل بزرگ تری روی سرم خراب شد.این تاپیک قبلی کمک میکنه بهتر راهنماییم کنید ولی روز به روز همه چیز داره بدتر میشه انقدر بد که می ترسم فردا مسئله ای بزرگ تر مثل جدایی خیانت و ... رو نشه.
    امروز همسرم خیلی جدی گفت : ذیگه درباره ی تو حتی عصبانی هم نمی شم حتی اصلا بهت فکر نمیکنم.با سبک فکری و منطق تو بدون که پنهان کاری کردم و می کنم.
    اعتراض که کردم گفت از الان بشین فکر کن تا حالا چه کردم و ....
    تمام سعی خودم و کردم که زندگیم به اینجا نرسه پس یا کافی نبوده یا اشتباه بوده.چون فکر میکنه در عمل دوستش نداشتم و مانع پیشرفتش شده ام.چون خود بینم.
    سوالم اینکه : ایشون می خواد سبک زندگی که خودش دوست داره رو پیش ببره هیچ چیز هم مانعش نیست چون آبروش براش مهم فقط اینو بگم طلاقم نمی ده به خواست خودش ولی بی خیال من شده .الان کار درست چیه باید هم پای اون چیز هایی که دوست داره بشم تا دوستم داشته باشه حتی اگه این سبک زندگی داغونم کنه یا باید خودم و عوض کنم؟
    کمکم می کنین زندگیم و نجات بدم لبه ی پله ام کوچکترین لغزش نادرست پرتم می کنه

  2. #2
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    تاپیک قبلی شما فقط سه تا پست داره. چرا اومدید تاپیک جدید؟ موضوع که همونه.

    اینطوری کسی حوصله نمی کنه همه تالار را بگرده ببینه شما کی بودید و مشکلتون چی بود. برای همین هم از ظهر تا حالا حتی یک جواب هم نگرفتید.

  3. 4 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    leyla.M90 (سه شنبه 31 اردیبهشت 92), tamanaye man (یکشنبه 29 اردیبهشت 92), ویدا@ (شنبه 28 اردیبهشت 92), بی دل (شنبه 28 اردیبهشت 92)

  4. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 09 خرداد 92 [ 17:20]
    تاریخ عضویت
    1392-2-26
    نوشته ها
    38
    امتیاز
    173
    سطح
    3
    Points: 173, Level: 3
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 27
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    7 days registeredTagger Second Class100 Experience Points
    تشکرها
    36

    تشکرشده 22 در 15 پست

    Rep Power
    0
    Array
    شیدا جان با نوشته ی بالا احتیاجی نیست به مشکل قبل من رجوع کنند قبلا فکر می کردم ایشون هم دلسرد شده ولی الان فهمیدم من و دوست نداره.تاپیک قبلی برای بهبود وضعیتم بود اما الان برای نجات زندگیم ممنون میشم اگه دوستان راهنمایم کنند تو همین تاپیک
    سردرگم شده ام....

  5. #4
    در انتظار تایید ایمیل ثبت نام
    آخرین بازدید
    پنجشنبه 14 فروردین 93 [ 21:26]
    تاریخ عضویت
    1391-7-26
    نوشته ها
    365
    امتیاز
    2,710
    سطح
    31
    Points: 2,710, Level: 31
    Level completed: 74%, Points required for next Level: 40
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialTagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    2,715

    تشکرشده 2,343 در 504 پست

    Rep Power
    0
    Array
    من تاپیک قبلی شما رو نخوندم متاسفانه ایکاش لینکشو می ذاشتین حداقل
    لطفا بیشتر توضیح بدید
    چند ساله ازدواج کردید
    دلیل اختلافتون چیه
    چرا شما فکر می کنید شما خود بین هستید و همسرتون تصور می کنه شما مانع پیشرفت در زندگی هستید؟
    همسرتون چه نوع زندگی رو دوست داره که باعث آبرو ریزی میشه؟
    ببخشید این همه سوال پرسیدم اما واقعا متوجه اصل موضوع و دلیل ناراحتی شما و همسرتون نشدم.

  6. 3 کاربر از پست مفید صاعد تشکرکرده اند .

    leyla.M90 (سه شنبه 31 اردیبهشت 92), ویدا@ (شنبه 28 اردیبهشت 92), بی دل (شنبه 28 اردیبهشت 92)

  7. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 09 خرداد 92 [ 17:20]
    تاریخ عضویت
    1392-2-26
    نوشته ها
    38
    امتیاز
    173
    سطح
    3
    Points: 173, Level: 3
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 27
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    7 days registeredTagger Second Class100 Experience Points
    تشکرها
    36

    تشکرشده 22 در 15 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط saber-g1 نمایش پست ها
    من تاپیک قبلی شما رو نخوندم متاسفانه ایکاش لینکشو می ذاشتین حداقل لطفا بیشتر توضیح بدیدچند ساله ازدواج کردیددلیل اختلافتون چیهچرا شما فکر می کنید شما خود بین هستید و همسرتون تصور می کنه شما مانع پیشرفت در زندگی هستید؟همسرتون چه نوع زندگی رو دوست داره که باعث آبرو ریزی میشه؟ببخشید این همه سوال پرسیدم اما واقعا متوجه اصل موضوع و دلیل ناراحتی شما و همسرتون نشدم.
    http://www.hamdardi.net/thread-28268.htmlممنون ممنون از توجه شما این لینک که گذاشتم توضیح کامل شرایط زندگیم هست اما مختصرا بگم همسرم برخلاف چیزی که در دوران آشنایی نشان داد کشش زیادی به مسائل مذهبی ندارد و فقط این مذهب رو در رابطه با من حساسیت دارد منم آرزوم این بود با فردی ازدواج کنم که مذهبی باشه ولی ایشون نیست و میخواهد آزاد باشد و کلید وجودی او در اینه که کسی کاری به کاریش نداشته باشه و محدودیت ازدواج براش مسخره است ما 1 سال نامزد و الان 2 سال عروسی کردیم و ایشون نه به اجبار خانواده و هیچ امر دیگه ای بلکه به اصرار خواهان ازدواج بود.من اگه بخوام اعتراضی کنم موجب واکنش شدید ایشون می شه و دیگه نمی خواد در کنارش باشم در اصل من و نادیده گرفته به کل
    ویرایش توسط leyla.M90 : شنبه 28 اردیبهشت 92 در ساعت 02:28

  8. کاربر روبرو از پست مفید leyla.M90 تشکرکرده است .

    صاعد (شنبه 28 اردیبهشت 92)

  9. #6
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 10 دی 02 [ 10:23]
    تاریخ عضویت
    1391-5-02
    نوشته ها
    1,285
    امتیاز
    24,091
    سطح
    94
    Points: 24,091, Level: 94
    Level completed: 75%, Points required for next Level: 259
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocialVeteranOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    3,682

    تشکرشده 4,954 در 1,249 پست

    Rep Power
    223
    Array
    لینکو اشتباه گذاشتی

    لینک شما اینه
    http://www.hamdardi.net/thread-28268.html

    رعایت حریمها که فقط به مذهبی بودن نیست. فکر نمیکنی ایشون داره دنبال توجیه برای ادامه روند زندگیش میگرده مثلا اگه شما بهش ایراد نگیری ایشون رویه زندگیش درست میشه؟ ظاهرا قبل ازدواج با شما هم چنین روندی رو دنبال میکرده درسته؟
    پرواز کن آنگونه که می خواهی
    وگرنه پروازت می دهند آنگونه که می خواهند

  10. 3 کاربر از پست مفید فکور تشکرکرده اند .

    leyla.M90 (سه شنبه 31 اردیبهشت 92), بی دل (شنبه 28 اردیبهشت 92), صاعد (شنبه 28 اردیبهشت 92)

  11. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 09 خرداد 92 [ 17:20]
    تاریخ عضویت
    1392-2-26
    نوشته ها
    38
    امتیاز
    173
    سطح
    3
    Points: 173, Level: 3
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 27
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    7 days registeredTagger Second Class100 Experience Points
    تشکرها
    36

    تشکرشده 22 در 15 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط فکور نمایش پست ها
    لینکو اشتباه گذاشتی

    لینک شما اینه
    http://www.hamdardi.net/thread-28268.html

    رعایت حریمها که فقط به مذهبی بودن نیست. فکر نمیکنی ایشون داره دنبال توجیه برای ادامه روند زندگیش میگرده مثلا اگه شما بهش ایراد نگیری ایشون رویه زندگیش درست میشه؟ ظاهرا قبل ازدواج با شما هم چنین روندی رو دنبال میکرده درسته؟
    ممنون از پاسخ شما دوست عزیز در تنظیماتم تیک خورده بود لینک ها در متن غیر فعال باشه ممنون که گذاشتین لینکمو
    نه هنوز به طور کامل محبتش رو از دست نداده فقط می خواهد آزاد باشد میگه از زندگیم راضی نیستم ولی هر بار می گه اگه تو سخته یه فکر جدی بکن من همینم بیشتر نمیتونم کنار بیام (چه فایده وقتی از اجبار جلوم ملاحظه کنه من خودم از محدود کردن بدم میاد که پشتم کار خودش و میکنه) بره مسافرت هر جایی که دوست داره بره و الان بهانه جویی می کنه می گه سختم هفته ای یه بار که میرم(اطراف تهران هفته ای یه بار میره برای کارش) می خوام بمونم شب فرداش بیام همکارامم این کارو می کنند دو ساعت راه خسته میشم راست میگه اما بهانه است...
    یک مثال جزئی بزنم: من همیشه از یقه ی باز آقایون خوشم نمی اومد همش هم بر می گرده به دوران نوجوانیم کلا بدم میاد دلیل عرفی و این هم ندارم مثل این می مونه که همسر من از روسری گره زدن به صورت مدل دار در پشت سر خوشش نمیاد.ایشون قبل عروسی همیشه یک بلیز یقه بسته میپوشید بعد دکمه هاشو باز میذاشت خیلی هم باحال میشد اما از عروسی هی دیدم دیگه این کارو نمی کنه تابستون گذشت هیچی نگفتم دیدم نه کلا این کارش مقطعی نیست و بیخیال نمیشه همیشه هم زیر چشمی من و نسبت به این کارش می پایید دیگه اعتراض کردم بیچاره ام کرد هر بار یقه شو می بست هی غر میزد تا من بگم هر کار می خوای کن غرغر نکن به این میگفت به اون می گفت فلانی به نظرت الان این لباس دکمه باز گذاشتن نمی خواد!خوب چه کاریه هر روز میرفتیم خرید کلکسین لباس های فیت گردنش و می خرید !بعد من حق نداشتم شال سرم کنم آرایش هیچی مانتوی غیر اپولی مانتوی فشن محسوب میشه !جلو این اینو نپوش جلوی این اینو بپوش با اینا میریم عیبی نداره...
    اصلا من و از خوش لباسی در اورده منم برام مهم همش که نمی شه مانتو اپولی پوشید دختر جوون مانتو هر چقدر گشاد باشه جلو بسته تا زیر زانوم بازم فشن.بعد پاتوق جوون ا تو نیاوران وپاسداران و ایران زمینو...کار هر روزه ما بود بریم نگاه کنیم منم با چادر رو بگیرم از مهمونیم می اومدیم باید می رفتیم قضا نشه یوقت بعد با عصبانیت می گفت رو بگر وقتی آرایش داری ااا خوب مرد مومن خسته میشم مدام رو اصلا چه کاریه ما که هر شب میریم امشب نریم اصلا حرف میزدم اعتراض کنم که یاا علی با رفتارم بفهم زشته من تو ماشین سر پایین که 10 بار مرد ا برام معذرت میخوام ولی بوس می فرستادن و نگاه و چرا ؟چون همسرم تا گردن بیرون حواسش تو ماشینای دیگه بود.از این هم بی خیال شد
    این دو مورد جزیی گفتم که ببینید از اخم من (تا حالا من باهاش قهر نکردم همین اخم براش حکم فحش و داره) و کم حرفیم بیخیال شد از این کارا که کسی اخم نکنه براش.خوب به مرور باعث بیخیال شدن من می شه دیگه خسته می شه از این همه گیر بخدا من دوست ندارم اذیتش کنم ولی خوب من و درگیر کارایی می کنه که دوست ندارم باید باهاش هم هم راهی کنم :باریکلا الان آینه بغل دختر رو زدی افتاد دنبالت بعدم حالش و گرفتی تا اومد این کارو کنه گفتم نه تورو خدا زشت من کنارتم بهم برمی خوره...این موارد باعث می شه فکر کنه خود بینم اونو نمیبینم.
    خب به نظرتون چی کار کنم همپاش بشم برام نه عار نه غیر قابل انجام اما می دونم دیگه هیچ مهری ازش تو دلم نمی مونه.اگه اشتباه میکنم راحت بگین هر روز میگذره بدتر میشه می ترسم به خاطر بی فکری من یا خودش زندگیمون به فنا بره
    ویرایش توسط leyla.M90 : شنبه 28 اردیبهشت 92 در ساعت 12:20

  12. #8
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 10 دی 02 [ 10:23]
    تاریخ عضویت
    1391-5-02
    نوشته ها
    1,285
    امتیاز
    24,091
    سطح
    94
    Points: 24,091, Level: 94
    Level completed: 75%, Points required for next Level: 259
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocialVeteranOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    3,682

    تشکرشده 4,954 در 1,249 پست

    Rep Power
    223
    Array
    لیلا جان الان مشکل شما دقیقا چی هست؟ ناراحتی از اینکه بهت گفته ازت نا امید شده و میخوای این حس رو در اون از بین ببری یا اینکه بهش شک داری و از خلق و خوی ایشون شکایت داری!

    ظاهرا شوهر شما میخواد هنوزم مثل مجردها باشه اونم نه مجرد معمولی بلکه مجرد شیطون

    حالا شما باید خودت ببینی میتونی با این مرد به زندگی ادامه بدی یا نمیتونی!

    اینکه دیگه برام مهم نیستی و همه چیزو پنهان میکنم و ... بیشتر به نظر بهانه گیری و توجیه میاد یعنی میخواد این رویه رو ادامه بده شما اگه میتونی باهاش زندگی کنی که باید همپا بشی باهاش و صلا هم غر نزنی و اگه هم نمیتونی که باید باهاش جدی صحبت کنی و در صورتی که حاضر به تغییر رویه نباشه به این زندگی مشترک ادامه ندی

    البته این برداشت من از مطالبی هست که گفتی اگه موارد دیگه ای هست که سر موضوعات دیگه بحث کردید و تقصیر از شما بوده خوب اونا رو هم بنویس

    ضمنا تمام ویژگیهای مثبت مهم شوهرت رو هم بنویس و ویژگی های منفی خودت رو شاید بهتر بشه نظر داد
    پرواز کن آنگونه که می خواهی
    وگرنه پروازت می دهند آنگونه که می خواهند

  13. 2 کاربر از پست مفید فکور تشکرکرده اند .

    leyla.M90 (سه شنبه 31 اردیبهشت 92), ویدا@ (شنبه 28 اردیبهشت 92)

  14. #9
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 30 مرداد 92 [ 13:58]
    تاریخ عضویت
    1388-5-24
    نوشته ها
    1,224
    امتیاز
    2,219
    سطح
    28
    Points: 2,219, Level: 28
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 81
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranSocialTagger Second Class5000 Experience Points
    تشکرها
    7,577

    تشکرشده 8,600 در 1,498 پست

    Rep Power
    139
    Array
    لیلا خانوم! لینک تاپیک رو اشتباه گذاشتی، فکور جان درستش کرد. توی تاپیکت که رفتم مخم ســــــوت کشید! اعصابم خط خطی شد! این چه مدل نوشتنه خواهر من؟

    یه مشت فعل و فاعل و حرف ربط رو همینجور ریختی اون وسط، بدون پاراگراف بندی و جمله بندی صحیح. خواهشا متن رو که می نویسی، اول برگرد متن رو یه دور بخون اگر خودت چیزی ازش فهمیدی بعد ارسالش کن.

    کلی انرژی ازم گرفته شد آخرش نفهمیدم چی شد. یهو وسط مالزی و غواصی و بیکینی، عروسی شد و دماغت از روسری زد بیرون و وسط غروسی رسیدی به خود ارضایی و خورش قیمه!!! وسط خورش قیمه شوهرت کم آورد و عصبی شد! در آخر هم گفت نمیخوادت!

    یه بار درست و درمون توضیح بده ببینیم جریان چیه!
    ===============

    پستهامون انگار همزامن شد ولی بازهم به همون سبک توهم توهم نوشتی. باز هم سرگیجه!
    خواهشا به این چشمهای ما رحم کن و هر از گاهی محض رضای خدا یه کامایی نقطه ای چیزی بذار. فاعل و مفعول رو هم مشخص کن.

    بی دلی در همه احوال خدا با او بود
    او نمی دیدش و از دور خدایا میکرد

    ویرایش توسط بی دل : شنبه 28 اردیبهشت 92 در ساعت 18:28

  15. 8 کاربر از پست مفید بی دل تشکرکرده اند .

    gelareh (یکشنبه 29 اردیبهشت 92), khoshkhabar (یکشنبه 05 خرداد 92), leyla.M90 (سه شنبه 31 اردیبهشت 92), nosh nosh (پنجشنبه 09 خرداد 92), tamanaye man (یکشنبه 29 اردیبهشت 92), ویدا@ (شنبه 28 اردیبهشت 92), آویژه (شنبه 28 اردیبهشت 92), شیدا. (شنبه 28 اردیبهشت 92)

  16. #10
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 09 خرداد 92 [ 17:20]
    تاریخ عضویت
    1392-2-26
    نوشته ها
    38
    امتیاز
    173
    سطح
    3
    Points: 173, Level: 3
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 27
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    7 days registeredTagger Second Class100 Experience Points
    تشکرها
    36

    تشکرشده 22 در 15 پست

    Rep Power
    0
    Array

    Icon16

    اول از توجه همگی ممنون و اگر بد نوشتم معذرت می خوام به هم ریخته ست ذهنم به نظر خودم مبهم نبود .
    ولی کفایت می کرد متذکر میشدین بد نوشتما آقای بی دل...
    فکر کنم جواب دادن به سوالات عزیزان فکور و صابر روشن کنه مشکلم رو:

    -ناراحت شدم از این پنهان کاری کردنش و حرفش اما مشکلم اینکه دوست داره مثل هر مردی آزاد باشه در عین متعهد بودن, ولی بهش شک ندارم بهتر بگم اعتماد ندارم و دوم اینکه معلوم نیست آدم مذهبی یا فقط از مذهب خوشش میاد(مثلا میدونه بد هست که نماز نمی خونه مدام میگه, اما بازم نمی خونه).

    - اعتقاد دارم بمونم برای ساختن و نسازم برای ماندن.من می خوام زندگیمو بسازم هنوز زود بگم این کله خر نمیتونم ادامه بدم.

    اسم شوهرم پیام هست.پیام حرف من و نمیفهمه که بخوام بشینم باهاش توافق یا نتیجه ای بگیرم چون نمی خواد بفهمه.

    پس باید تاثیر پذیر باشم
    آدمی که عاشق بحث نمی شنوه....تو این زمینه کمکم کنین ممنون میشم.

    -نقاط قوتش:مرد شریفی- با هر آدمی سبک خودش گرم میگیره(خوش مشرب)- خوش تیپ- فوق العاده اجتماعی- شوخ- مهربان – کینه ای نیست زود می بخشه – خستگی ناپذیر (از لحاظ فعالیت ) – زرنگ –حافظه ی عالی- دقت بسیار بالا – اهل اتقام جویی هم نیست.

    -نقاط ضعف من: قبلا زود عصبانی میشدم که خیلی لطمه به زندگیم میزد حذفش کردم ولی تاثیرش رو همسرم مونده حق هم داره
    - نمی دونم هر کاری می کنم بعد سه تا دعوا یهو به اصطلاح شاخ بازی در میارم- غد ام- جدیدا که افسرده شده ام بد دهنم شدم- تمرکزم رو از دست دادم و بی برنامه شده ام-
    تازه تو مسائل خانه داری دستم راه افتاده
    - همش دارم گریه می کنم- خیلی کم حوصله شده ام(تا کار نکنم و بیرون نباشم شاداب نمی تونم باشم).مشاوره ام میگه روحیه ی مردونه ندارم بیشتر تو وجودم یه پسر بچه دیده میشه.برای همین می تونم غد بودنم رو ایشاالله درست کنم با کمک شما.

    - بهم خیلی برخورده خیلی شخصیتم و تحقیر کرده و واقعا قبولم نداره.

    خط قرمزم خیانت و این چیزها نیست همین فکرش که می گه چون تو میگی نه, منم بهت نمیگم و پنهان کاری میکنم و دروغ میگم بهت, هست. پا گذاشت رو همین و ازم چیزی باقی نگذاشته .
    الان میگه میخنده ها ولی مثل دو تا هم خونه ایم .

    همه ی اینا باعث شده از ته دلم بخوام دوستش نداشته باشم و محبت فیزیکی نداشته باشم با این احساسم چی کار کنم؟تا حالا دست رد به سینش نزدم بیاد سمتم نمی دونم چی کار کنم بدم اومده ازش راستش!
    فکر کنم شما بپرسید من جواب بدم بهتر باشه چون واقعا بهم ریختم ...
    ممنون که حوصله می کنید منتظر راهنماییهاتون هستم عزیزان

    - - - Updated - - -

    من تازه واردم باید موضوع خودم رو قسمت درگیری و اختلاف زن و شوهر میگذاشتم؟
    ویرایش توسط leyla.M90 : یکشنبه 29 اردیبهشت 92 در ساعت 02:33

  17. کاربر روبرو از پست مفید leyla.M90 تشکرکرده است .

    شیدا. (یکشنبه 29 اردیبهشت 92)


 
صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. مشکل با خانواده همسر مخصوصا خواهرشوهرم2
    توسط mmaryamm در انجمن سایر سئوالات مربوط به ازدواج
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: چهارشنبه 10 مرداد 97, 09:46
  2. وسواس دست شستن بعد از طهارت(دستشویی)
    توسط اسناء در انجمن موفقیت و شادی
    پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: جمعه 29 دی 96, 17:49
  3. پاسخ ها: 6
    آخرين نوشته: شنبه 02 اسفند 93, 12:21
  4. پاسخ ها: 8
    آخرين نوشته: پنجشنبه 29 خرداد 93, 00:56

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 17:30 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.