سلام.قبلا موضوعی رو اینجا مطرح کردم با عنوان : نامزدم هوس بازه یا من اشتباه میکنم و از دوستان راهنمایی خاستم. طبق نظر مشاورم و دوستان خوبم توی اینجا تصمیم بر این شد که رابطه من و نامزدم قطع بشه. بطور خلاصه میگم که مشکل من و نامزدم از چه قرار بود: من 28 سالم هست و دو سال پیش از مردی که عقدش بودم طلاق گرفتم. نامزد فعلیم بیکار هست و 32 ساله . تنها پسر خانواده و به بهانه اینکه میخاد برای وکالت بخونه بیکار توی خونه نشستن و دارن درس میخونن. الان تقریبا یکسال میشه که نامزد کردیم. توی این مدت تمام مخارج من با خودم بوده و ایشون و خانوادشون حتی یه انگشتر هم برای من نیاوردن که من دستم کنم که بقیه بدونن من نامزد دارم.ماجراهایی که با ایشون داشتم رو توی پست قبلیم بیان کردم.
http://www.hamdardi.net/thread-27163.html
چند روز بعد از اینکه تصمیم گرفتم رابطه مو با ایشون قطع کنم مادرش اومد خونه ما و کلی با من حرف زد که آره ما پسرمونو تنها رها نمی کنیم و اگه شما عقد کنید ماهیانه به شما پول میدیم برای خرج کردن و کلی حرفهای دیگه. بعد از اون من دوباره با نامزدم حرف زدم و بهش گفتم ما الان نامزدیم و فکر نمیکنم من مسئولیتی نسبت به شما داشته باشم که بخام به خواسته های شما جواب بدم.هر وقت عقد کردیم و شما خرج و مخارج منو دادید منم به خاسته های جنسی شما جواب میدم. من حاضرم همین الان بریم عقد کنیم ولی اگه عقد کردیم اونوقت تمام خرج و مخارج من با تو هست قبول میکنی؟ اونم خیلی راحت بهم گفت نه بزار نامزد بمونیم ولی قبلش بریم یه حلقه بخریم تا تو دستت کنی و دیگه برات خواستگار نیاد. منم قبول کردم و رفتیم با هم یه حلقه انتخاب کردیم اما روز خرید اون بهم اسمس داد که خانوادم راضی نیستن ما الان حلقه بخریم. بعد از اون ماجرا یه مدت ازم رابطه نخواست ولی بعد از یه مدت کوتاه دوباره خواسته هاش شروع شد و مرتب منو به خونه خودشون دعوت میکرد و من تا اونجایی که میتونستم بهش جواب رد میدادم.قبل از عید با اصرار زیاد من که برای عید لباس میخام ایشون یه مقدار پول از مادرشون گرفتن تا بریم خرید. قبل از خرید بهش گفتم که بریم با این پول یه انگشتر کوچیک بخریم تا من دستم کنم . اما نامزدم مخالفت کردن و گفتن مامانم دعوام میکنه اگه لباس نخریم برای همین منم با نصف اون پول یه مقدار خرید کردم بعد از اون خرید هم چون فکر میکرد خیلی در حق من لطف کرده منو به خونه خواهرش که خالی بود برد و از من رابطه جنسی خواست و منم چون پدرم مریض بود، اونو بهونه کردم و بهش جواب ندادم و سریع اونجارو ترک کردم.برای عید ما رسم داریم که برای عروس عیدی میارن اما اون و خانوادش هیچی برای من نیاوردن و از طرفی چون پدر نامزدم دایی بزرگ من هست ما اول برای عید دیدنی به خونه اونا رفتیم و اونا بعدا دست خالی اومدن خونه ما و همین موضوع منو خیلی ناراحت کرد و منم برای عید هیج جا برای دید و بازدید همراهشون نرفتم و همین موضوع باعث ناراحتی نامزدم شد اما اصلا به روش نیاوردم که چرا اینکارو میکنم. بعد از عید دیگه اصلا خونشون نرفتم و هربار یه بهونه آوردم. پدرم هفته پیش یه عمل جراحی داشتن و نامزدم در جریان این عمل بود و میدونست. صبح روزی که قرار بود کارای بستری شدن پدرمو انجام بدیم اون ازم خواست که من برم خونه اونها و من که خیلی خسته بودم چون همراه پدرم بیمارستان بودم بهش گفتم تو بیا خونه ما فرقی که نمیکنه اونم خیلی عصبانی شد و دیگه بهم اسمس نداد و سراغی هم ازم نگرفت تا الان. توی بیمارستان خیلی منتظرش شدم تا ازم خبری بگیره اما اون و خانوادش تا الان که پدرم مرخص شده هیچ سراغی از من نگرفتن. با این کار نامزدم مطمئن شدم که اون منو برای زندگی نمیخاست و فقط برای خاسته های خودش میخاسته. توی این مدت که سراغمو نگرفته از نظر روحی خیلی آروم هستم چون دیگه کسی نیست که مرتب با اسمس های مسخرش آزارم بده وقتی یادم میافته که اون حتی شارژ تلفن هم برام نمیخرید و من خودم مجبور بودم پول شارژ بدم تا با اون اسمس بازی کنم خیلی حرصم میگره اون حتی حاضر نبود یه زنگ به من بزنه تا صدای منو بشنوه فقط تو کار اسمس بود.اما اون چیزی که منو ناراحت کرده نیش و کنایه های خانوادم هست که به نظر خودم هم منطقی هست. خانوادم بهم میگن تو چون قبلا یه بار طلاق گرفتی حالا اگه اینبار هم به هم بزنی دیگه همه مطمئن میشن که تو مشکل داری و آبروی خانواده پیش همه میره. خواهرم اصرار داره که من بهش اسمس بدم و ازش معذرت خاهی کنم اما من حاضر به انجام اینکار نیستم چون به نظر خودم کار اشتباهی نکردم. واقعا موندم چیکار کنم اگه اینبار هم نامزدیمو بهم بزنم میدونم که خودم از نظر روحی دچار مشکل میشم اما دیگه نمیتونم این وضع رو هم تحمل کنم و بی عرضگی های نامزدمو نادیده بگیرم. اون توی این یکسال که نامزدیم هیچ کاری برای من نکرد و هیچ جا همراه من نبود. به نظر شما وجود اون توی زندگی من لازم هست. آیا من واقعا مشکل دارم. خواهش میکنم راهنماییم کنید؟ چیکار کنم من پا پیش بزارم و ازش معذرت خاهی کنم و دوباره به روال قبل برگردم یا به همه چیز پشت پا بزنم؟
علاقه مندی ها (Bookmarks)