با درود بر دوستان عزیز
این اولین پست من توی تالار گفتمان همدردی هستش.قبلش خواستم از همگی دوستان سپاسگزاری ویژه بکنم چون خیلی چیزا بهم یاد دادین بانو مریم بانو بهار66 بانو یک زن امیدوار بانو گلنوش آقا حامد گل و مدیر همدردی و بسیاری از دوستان دیگر که اسمشون خاطرم نیست.
بزرگترین چیزی که اینجا یاد گرفتم:
1.اینکه زندگی خیلی با ارزشه خیلی با ارزشتر از اونی که فکرشو میکردم
2.یاد بگیرم واسه ساختن یه زندگی خوب باید خیلی صبور باشم و پشتکار داشته باشم کنارش مشغول به یادگیری باشم
3.یاد گرفتم ببخشم و عشق بورزم بدون هیچ انتظاری
4.همسرم دوست دخترم نیست که هروقت دلم خواست عوضش کنم اگه میتونم پدر و مادرمو عوض کنم اونم میتونم عوض کنم(خیلی جمله زیباییه از یکی از دوستان تالار بود)
اینم بگم من 28 سالمه بازاری هستم با یه درآمد متوسط مدرک دیپلم فنی(البته توی غیرانتفاعی خودشون نمره میدادن و با تقلب و اینکه سئوال جوابارو داشتیم) با یه خانواده سالم و خیلی خوب همسرم 3ماه ازم بزگتره محجبست فوق لیسانس فیزیک دانشگاه و قلم چی تدریس میکنه یه خانواده فوق العاده خوب داره و جدیدا هم حوزه درس میخونه(با اینکه خیلی دوس ندارم ولی براش احترام قائلم و خودمم تشویقش میکنم ادامه بده چون دوس داره) همسرم توی یه خانواده ای بزرگ شده که پدرخانومم بزرگ خانوادست خیلی زحمتکشه و مرد بسیار بسیار خوب و محترمیه به مادرش کمک میکنه به بچه هاش خیلی زیاد اهمیت میده.چیزی که هست چون همسرم از من بزرگتره و تحصیلکرده تر هم هست و توی محیط های اجتماعی زیاد مشارکت داره نسبت به من باید اعتراف کنم خیلی بهتره منم توی خیلی از مسائل بعنوان الگو بهش نیگا میکنم چه خودش چه پدرش چون اخلاق و رفتارشون همونی هست که میگن بدون ریا.چیزای زیادی ازش یاد گرفتم و فکر میکنم آدم خیلی بهتری شدم اونم خودش میگه چیزای زیادی ازم یاد گرفته.اینجا چیز یکه هست همسرم بعلت موفقیت و جایگاه خانوادگی که دارن(وضع مالیشون خوبه تقریبا شبیه خانواده ما ولی اونا جمعیتشون کمتره و مسلما بیشتر بهشون رسیدگی میشه)توی فامیل بهش بعنوان یه فرد موفق نگاه میشه و بقول خودش و رفیقم که پسرعموشه و میدونم درست میگه تقریبا همه منتظر بودن ببینن شوهرش کیه؟بعد 28 سال صبر کردن منو انتخاب کرده که واقعا بوجودش افتخار میکنم خیلی خیلی زیاد. نظر دیگران براش تقریبا مهمه منم خیلی از اخلاقامو تغییر دادم یعنی واقعا خودم خواستم و خیلی هم راضی هستم فکر کنم انسان پخته تر و بهتری شدم از قبل.ولی بعضی مواقع خواسته هایی داره ازم که کاملا بجاست ولی من چون یکمقدار شیطونم(یعنی خیلی شیطون)یکمقدار هم هواس پرت بعضی وقتا یادم میره مثلا خیلی احساستی هستم صبح حتما بهش پیامک میدم شب حتما بهش پیامک میدم تا جایی که بتونم بهش ابراز علاقه میکنم بغلش میکنم بوسش میکنم نوازشش میکنم روزی نیست که نبینمش و بهش ابراز علاقه نکنم. ولی اون مخیواد الگوی یه زندگی خوب باشه بعضی وقتا زیاده روی میکنه و منم بهش گفتم ناراحت شده ولی مقدارشو کم کرده من وقتی میخوام بهش بگم توی اتاق خودش میگم و سعی میکنم همراه گفتن این مسئله نوازشش کنم بغلش کنم و آروم باهاش صحبت کنم حتی اگرم ناراحت بشه فردا صبح پیامک عاشقانه واسش میفرستم سعی میکنم خوشحالش کنم.
چیزی که هست خودم بشخصه حرفاش رو کاملا قبول دارم و میخوام بهش عمل کنم نه فقط بخاطر همسرم نه بیشترش بخاطر خودم چون دوست دارم انسان بهتری باشم.میخواستم ازتون کمک بخوام که بعنوان یه همسر چه توقعاتی از شوهرتون دارین که بهتره اون داشته باشه؟ پیشاپیش از جواب دادنتون سپاسگزاری میکنم
************************************************** *******
نمیدونم حسم درسته یا نه ولی با خوندن مشکلا بعضی از دوستان و رفتارهای نامناسبی که شوهراشون باهاشون دارن اینو نمیگم بگم خودم خیلی خوب نه ولی حس خوبی بهم نمیده بعنوان یه مرد ببخشید قصد جسارت به هیچعنوان به دوستان رو نداشتم ولی نظر شخصیمه هرچند شاید اشتباه باشه[/size]
علاقه مندی ها (Bookmarks)