سلام دوستان ...
من هنوزم احتیاج به کمک دارم ، تاپیک قبلی من لینکش بسته شد واسه همین یه تاپیک جدید باز کردم .
یه خلاصه ای بگم که من ایران نیستم . به خدا امکان مشاوره حضوری و اینا رو هم ندارم . دانشجو ام تو مملکت غریب و نامزدم کیلومترها ازم دوره و توی یک شهر دیگه کار می کنه . به خاطر یه سری مشکلاتی بهم ریخته شدیدا و نامزدیمونو بهم زده چون می خواد من آزاد بشم و به قول خودش الان نمی فهمم در حقم چه کار خوبی کرده ! اما کسی که افسرده هست اصلا صلاحیت گرفتن همچین تصمیماتی رو داره ؟ میشه روی تصمیماتش حساب کرد ؟ تازه همینم مردد بود ! ولی می خواست منو از این وضع نجاتم بده . دوستان بهم گفتن رهاش کن و من الان ۴-۵ روزه هیچ خبری ازش ندارم ... نه اس ام اسی . نه زنگی ...
ما جفتمونم مغروریم .... هیچ کدوم از خر شیطون پیاده نمی شه به این یکی زنگی چیزی بزنه ...
فکر اینکه مبادا بلایی سرش بیاد ... فکر اینکه همه ی ما توی لحظات بحرانی زندگی به یه همدم احتیاج داریم و من اینو ازش دارم دریغ می کنم داره دیوونم می کنه ... شاید اون توی این لحظات به حمایت من نیاز داشته باشه ... شاید منتظره من ازش سراغی بگیرم ... شاید ...
بدتر از همه اینکه برادرش امروز بهم یه ایمیلی زد که ملیسا جان تنهاش نزار(بعد ایمیل برادرش که پسر خیلی خیلی خوبیه و ۱۰ سالم بزرگتره و همه رو اسمش قسم می خورن و ازارش به مورچه نمی رسه من مرددتر شدم که آیا کارم درسته ؟) ... بنظر می رسه هیچ کس از چند و چون ماجرا خبر نداره و حتی به برادرش چیزی نگفته ... هیچ جا خبری ازش نیست ...برادرش نمی دونست که ما حتی چند روزه از هم خبر نداریم ! می گفت ملیسا جان می دونم درس و کار داری اما هر روز سعی کن باهاش حرف بزنی ...
منم فعلا غرورمو حفظ کردم و هیچ تماسی باهاش نگرفتم اما اگه کارم اشتباه باشه چی ؟!
من دارم از بین می رم دیگه .. ثانیه ای فکر و خیال نامزدم رهام نمی کنه ... نکنه بعدا از همین تماس نگرفتنا پشیمون شم ؟ نکنه اون انتظار بیشتری ازم داشته باشه ؟ نکنه نا امید بشه که چرا به همین راحتی رهاش کردم ؟
بخدا زندگیم سیاه شده ... کمکم کنین !
دارم دیوونه می شم
علاقه مندی ها (Bookmarks)