به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 23
  1. #1
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 30 مرداد 92 [ 13:58]
    تاریخ عضویت
    1388-5-24
    نوشته ها
    1,224
    امتیاز
    2,219
    سطح
    28
    Points: 2,219, Level: 28
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 81
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranSocialTagger Second Class5000 Experience Points
    تشکرها
    7,577

    تشکرشده 8,600 در 1,498 پست

    Rep Power
    139
    Array

    KingReza و مشکلاتش

    نقل قول نوشته اصلی توسط KingReza
    نقل قول نوشته اصلی توسط شاپرک جون

    کسی به من نمیگه تا حالا شده الکی شوهرتون تنهاتون بزاره بره ؟تا حالا شده تنهاتون بزاره شبا تا صب .


    شما تنها نیستی عزیز من ...

    پدر من ، نه تنها بسیار خسیس هست و گاهی اوقات نون نداریم بخوریم ، نون های مونده ی چند روز قبل رو گرم میکنیم و سنگ گاز میزنیم میخوریم ، نون کپک زده و ... میخوریم تا گشنه نمونیم . بسیار بد دهن هست و تا میتونه از الفاظ رکیک استفاده میکنه ، جلوی من به مادرم فحش ناموس میده ! حتی گاهی اوقات از جاهای دیگه اعصابش خورده میاد تا میتونه به من و مادرم فحش کمر به پایین میده ! پدر برای من یعنی یک عوضی آشغال
    شب ها هم تا ساعت 2-3 نصفه شب خونه پدر و مادرش هست و اونجا پسته و تخمه و ... میخوره ، بعد ساعت 3-4 نصفه شب میاد خونه و میزنه زیر آواز و من و مادرم رو بیدار میکنه و تا کاملا بیدار نشیم ول نمیکنه ، یا با صدای بلند شروع میکنه سرفه کردن تا مارو بیدار کنه ، بعدش خودش میگیره میخوابه و اگه بیدارش کنیم مارو میزنه !
    به نظرت پدر من چیکارس : استاد ریاضیات !
    مادرم موقع ازدواج فکر میکرد داره با مرد آرزوهاش ، استاد دانشگاه ، یک فرهنگی موفق همیشه لبخند به لب داره ازدواج میکنه ! باورت میشه پدر و مادرم چند بار جلوی خودم چاقو کشی کردند و مادرم چاقو رو روی گلوی خودش فشار میداد میگفت منو بکش و راحتم کن ...

    برو خدارو شکر کن دوست عزیز ...

    پ ن : متاسفانه من نه پول دارم و نه حساب بانکی و از قرار معلوم این فروم برای صحبت کردن باید پول داد ،
    میشه بدون اینکه پول واریز کرد مبحث ایجاد کرد و صحبت کرد یا باید حتما پول داده بشه ؟

    پ ن 2 : قرمز کردم تا بدونی پسری بد بخت تر از تو هم توی ایران هست که داره با تمام نیروش درس میخونه تا بتونه آینده ی خوبی برای زن و بچش فراهم کنه ، کاری نکنه که بچش توی روی پدرش فحاشی کنه و مادرش رو نجات بده ...


  2. 23 کاربر از پست مفید بی دل تشکرکرده اند .

    بی دل (چهارشنبه 06 دی 91)

  3. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 17 بهمن 90 [ 15:12]
    تاریخ عضویت
    1389-11-25
    نوشته ها
    215
    امتیاز
    3,790
    سطح
    38
    Points: 3,790, Level: 38
    Level completed: 94%, Points required for next Level: 10
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    227

    تشکرشده 229 در 108 پست

    Rep Power
    35
    Array

    RE: KingReza و مشکلاتش

    KingReza عزیز من حسابی از گفته هاتون دلم گرفت ولی انقد حال خودم خراب بود نتونستم باهاتون همدردی کنم تو تاپیک خودم. این خیلی خوبه که شما با تمام امیید و توان واسه زندگیت تلاش میکنی.فقط میتونم همدردت باشم

  4. 10 کاربر از پست مفید شاپرک جون تشکرکرده اند .

    شاپرک جون (دوشنبه 16 خرداد 90)

  5. #3
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 30 خرداد 91 [ 02:00]
    تاریخ عضویت
    1389-9-25
    نوشته ها
    71
    امتیاز
    4,612
    سطح
    43
    Points: 4,612, Level: 43
    Level completed: 31%, Points required for next Level: 138
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    971

    تشکرشده 981 در 133 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: KingReza و مشکلاتش

    آآآآآآآآآآآآآآه از اون وقتی که بغض نمیذاره چیزی به زبون بیاری....
    [size=large]در دلم چیزی هست
    مثل یک بیشه نور/مثل خواب دم صبح
    و چنان بیتابم/که دلم میخواهد
    بدوم تا ته دشت/بروم تا سر کوه
    دورها آوایی ست که مرا میخواند...[/size]

  6. 10 کاربر از پست مفید شیدا حاتمی تشکرکرده اند .

    شیدا حاتمی (یکشنبه 15 خرداد 90)

  7. #4
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 08 تیر 98 [ 05:40]
    تاریخ عضویت
    1389-9-30
    نوشته ها
    1,362
    امتیاز
    19,687
    سطح
    88
    Points: 19,687, Level: 88
    Level completed: 68%, Points required for next Level: 163
    Overall activity: 25.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger Second Class1000 Experience PointsVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    7,910

    تشکرشده 7,657 در 1,487 پست

    Rep Power
    151
    Array

    RE: KingReza و مشکلاتش

    منم بغض گلوم رو گرفت...
    چیزی برای گفتن ندارم...
    هیچ چیز...

  8. 9 کاربر از پست مفید دختر مهربون تشکرکرده اند .

    دختر مهربون (یکشنبه 15 خرداد 90)

  9. #5
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 30 مرداد 92 [ 13:58]
    تاریخ عضویت
    1388-5-24
    نوشته ها
    1,224
    امتیاز
    2,219
    سطح
    28
    Points: 2,219, Level: 28
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 81
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranSocialTagger Second Class5000 Experience Points
    تشکرها
    7,577

    تشکرشده 8,600 در 1,498 پست

    Rep Power
    139
    Array

    RE: KingReza و مشکلاتش

    شاه رضای گرامی (اسمت رو که فارسی کردم، یاد امام رضا (ع) افتادم)

    خیلی خوبه که شما داری درس میخونی و تلاش میکنی و به آینده ای موفق چشم امید داری.

    من از شیدا حاتمی در تاپیکش بطور عملی درک کردم اون احترامی را که خداوند امر کرده به پدر و مادر بگذاریم. یعنی حتی اگر پدر و مادر مشرک (بلا تشبیه) هم بودند نباید احترامشان شکسته شود، نهایت امر اینکه سعی کنیم بدون آنکه بی احترامی کرده باشیم از رفتارهای مذموم آنها پیروی نکنیم. در غیر این موارد، لازم است که احترامشان حفظ شود و برایشان طلب خیر و آمرزش کرد.

    برادر خوبم، این تاپیک را با اجازه شما باز کردم تا اگر دوست داشتی بیشتر توضیح بدی شاید بتوانیم با همفکری راههایی پیدا کنیم که شما آسیب کمتری ببینید. شاید لازم باشه به ما بگید که چند سال دارید و سابقه مشکل پدر و مادرتون به کی بر میگرده، در مواقعی که مشکلاتشان حاد میشود شما چکار میکنید، از همه اینها مهمتر اینکه شما خودت برنامه هات برای زندگی چیه و چیکارها میکنی؟ و یا هر چه دل تنگت میخواهد و ما هم همه با گوش جان (چشم جان) منتظر هستیم برای شنیدن صحبتهای شما برادر عزیز .

  10. 18 کاربر از پست مفید بی دل تشکرکرده اند .

    بی دل (دوشنبه 16 خرداد 90)

  11. #6
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 29 شهریور 96 [ 22:02]
    تاریخ عضویت
    1389-9-06
    نوشته ها
    1,077
    امتیاز
    14,205
    سطح
    77
    Points: 14,205, Level: 77
    Level completed: 39%, Points required for next Level: 245
    Overall activity: 1.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,300

    تشکرشده 3,560 در 934 پست

    Rep Power
    121
    Array

    RE: KingReza و مشکلاتش

    رضای عزیز
    برادر پر تلاش من
    ما منتظریم که بیایی و از خودت برامون بگی ...
    ما رو به عنوان دوستان خودت بپذیر

  12. 11 کاربر از پست مفید نیلا تشکرکرده اند .

    نیلا (یکشنبه 15 خرداد 90)

  13. #7
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    سه شنبه 30 خرداد 02 [ 12:14]
    تاریخ عضویت
    1388-7-01
    محل سکونت
    همین حوالی
    نوشته ها
    2,572
    امتیاز
    64,442
    سطح
    100
    Points: 64,442, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 25.0%
    دستاوردها:
    VeteranSocialRecommendation Second ClassTagger First Class50000 Experience Points
    تشکرها
    13,202

    تشکرشده 14,121 در 2,560 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    305
    Array

    RE: KingReza و مشکلاتش

    چه هم حسی قشنگی
    چون همین الان که منم پست اول رو خوندم ناخودآگاه اشک نشست توی چشمانم

    خیلی وقت بود چشمام تر نشده بود

    هرکی اینجا پست زده بغض هم باهاش اومده


  14. 9 کاربر از پست مفید بالهای صداقت تشکرکرده اند .

    بالهای صداقت (یکشنبه 15 خرداد 90)

  15. #8
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 16 خرداد 90 [ 21:21]
    تاریخ عضویت
    1389-11-03
    نوشته ها
    4
    امتیاز
    1,524
    سطح
    22
    Points: 1,524, Level: 22
    Level completed: 24%, Points required for next Level: 76
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    36

    تشکرشده 36 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: KingReza و مشکلاتش

    خیلی ممنون هستم که این تاپیک رو برام باز کردید و خیلی ممنون که به مشکلاتم توجه دارید ، خیلی از همه ی شما ممنونم ... و تشکر بابت پست های زیبایی که زدید برام ...
    راستش من خودم نمیدونستم چیحوری باید مبحث باز کنم ، خیلی ممنونم ...


    من اسمم رضا هست ، 17 سالم هست و دوم ریاضی و فیزیک هستم ، با وجود تمام محرومیت هایی که دارم ، از جمله تحصیل در بدترین مدرسه ی شهر ، گاها پول خودکار هم ندارم ! و متقابلا پول برای خرید دفتری که توش مسئله ی های ریاضی و هندسه و فیزیک و ... حل و تمرین کنم ندارم ، معدلم کتبی ترم اولم 19.56 شد ( ترم دوم هم به امید خدا دارم میخونم ببینم چند میشم ) ، به هر حال ترحم و دلسوزی فامیل و همسایه ها و ... میتونه به آدم کمک کنه و کمی پول توی جیب آدم بزاره ! هرچند که متنفر هستم مورد ترحم کسی قرار بگیرم و کسی دلش به حالم بسوزه ! دوست ندارم فکر کنن که یک آدم ضعیف هستم !

    خب داشتم عرض میکردم خدمت شما ؛ از 15 سالگی هم نماز کامل خوندم ، و روزه هم کامل گرفتم ! و به خدا و اسلام هم اعتقاد کامل دارم ، راسته که خدا هرکی رو دوست داره غذابش میده ؟! چرا ؟!!
    این مقدمه ای از شرح زندگی خودم بود ...



    و اما ، شروع این وصلت پر از رنج و عذاب !
    روزی که پدرم اومد خواستگاری مادرم ( پدرم به وسیله ی یکی از فامیل ها معرفی شد ، و اون فامیل هم انقدر اصرار کرد که همه فکر میکردن پدرم همون شاهزاده ی سفید پوش هست ! ) ، طبق تعریف مادر خوبم ، پدرم خودش رو استاد ریاضیات معرفی کرد ( که واقعا هم استاد ریاضی هست ! اما وقتی میخواد به بچش درس بده با 1000 تا فحش و ناسزا و کتک درس میده که بچش آرزو میکنه که کاش همچین پدری نداشت ! ) و پدرم در جلسه های معارفه و آشنایی همیشه با یک لبخند ملیح بر روی لبش صحبت میکرده ! مادرم هم فکر میکرده که واقعا دختر خیلی خوشبختی هست که همچین مردی اون رو برگزیده ، مردی با تحصیلات بالا ، حقوق بالا و خوش رو و خوش خنده ! اما دقیقا روزی که پدرم جواب بله رو از مادرم گرفت و مادرم رو برد خونه ی خودش ( میگفت یه خونه ی مجلل توی تهران دارم ، اما خونش یک اطاق در زیرزمین یک خانه در حلبی آباد تهران بود !! ) و شروع کرد به ناسزا گفتن به مادرم ، کتک زدنش و ...
    البته این هم باید بگم که مادرم از یک خانواده ی کاملا سطح بالا ، چه از نظر اجتماعی و چه از نظر مالی ، کاملا با ادب و مومن و با ایمان بوده و هست ،
    اما پدرم از یک خانواده ی کاملا سطح پایین ، در بچگی همیشه از پدر و مادرش فحش میخورده و پدرش کتکش میزده ، کاملا بی شخصیت و کثیف و ظالم و بی رحم هست . ( که خودش رو جای یک آدم کاملا باشخصیت جا زده بود تا بهش زن بدن ، اون هم از یک شهر دیگه )

    پدرم مجمع الظلمات هست ! هر چیز بدی که فکر کنید داره ،
    بد دهن هست ، از روزی که چهار دست و پا راه میرفتم تا حالا همیشه به من و مادرم فحش های کمر به پایین میداده ، هیچ حرمتی در خانواده ی ما باقی نگذاشته ... پدر و مادرم 15 سال هست که در اطاق های جدا میخوابن و جز مواقعی که با هم صحبت میکنن ( که اون هم پدرم همش به مادرم فحش میده ) از هم دوری میکنن
    ظالم هست ، همین دیشب من و مادرم داشتیم مختار نامه میدیدیم ، اومد جلوی تلویزیون و نعره میزد که خاموش کنین من میخوام بخوابم ، در صورتی که تا ساعت 3 شب بیدار بود و آواز میخوند !
    بسیار کثیف هست ، همیشه دهن و بدنش بوی بد میده ، ناخن هاش همیشه بلنده و چرک !
    مثل زن ها وراج هست ، همیشه میخواد همه به حرف هاش گوش بدن ، از صبح تا ظهر که دانشگاهه ، از ظهر تا شب هم میره مغازه های همسایه و با اونها صحبت میکنه ! پولش هم همیشه خرج فامیل و مردم میکنه و به اونها غذا میده ...
    هفته ای چند بار با دوستای 20 سالش مجردی میره بیرون ، من و مادرم رو تقریبا 5-6 سالی میشه بیرون و تفریح نبرده ، مادرم آخر هر هفته تنهایی میره خونه مادرش ، پدرم هم تنهایی میره با دوستای مجردیش بیرون ، من هم خونه میشینم ! این زندگی منه ... ! بجز 5-6 سال پیش که مارو با ماشین ( ماشینی که مادرم برای پدرم خرید ) برد مشهد ، یک راست 22 ساعت رفتیم 22 ساعت برگشتیم ! بدون توقف .. فقط خواست مارو اذیت کنه ، آخر سر در راه برگشت وسط اتوبان زد زیر ترمز و مادرم از ماشین پیاده شد و شروع کرد گریه کردن و جیغ و داد کردن چون پدرم در راه برگشت یک ضرب به مادرم میگفت باید پول بنزین رو رفتیم خونه بدی ! وقتی رفتیم مشهد فقط یک روز مشهد بودیم ، توی مشهد همش میگفت برگردیم برگردیم برگردیم ... یک سوال ، کسی اینجا از مسافرت تا حالا لذت برده ؟! من که هیچوقت نمیتونم به معنی کلمه ی مسافرت فکر کنم ...
    دختر بازی میکنه ! با 45 سال سنش میشینه میره توی روم و با دختر ها چت میکنه ... توی خیابون فقط به باسن دختر ها نگاه میکنه ، کاملا آدم جلفی هست ...
    هنوز توی دوران بچگیش مونده ؛ خیلی کارهای مسخره میکنه ، مثل یک بچه حرف های نامفهموم میزنه همیشه ، توی دهنش صحبت میکنه ، عین بچه ها با شکم گندش شروع میکنه رقصیدن ! میره کلوب و سونی 2 فوتبال شرطی بازی میکنه !
    کاملا دورو هست ، توی جمع و بیرون با همه بگو و بخند داره ، با همه شوخی میکنه ( اما بعد از یک مدت دیگه هیچکی به شوخی های مسخرش نمیخنده ! ) و همه هم فکر میکنند من و مادرم مشکل داریم و پدرم خیلی خوب هست
    همیشه غیب میکنه ، تا میتونه از مردم و همسایه ها بدی ها و مشکلاتشون رو جمع میکنه تا یه روزی بکوبونه توی سرشون ، پیش این میشینه و بدی های اون رو میگه و بعد میره پیش اون یکی و بدی های این رو میگه !
    همه رو مسخره میکنه ، تا میتونه به همه متلک میگه ، همه رو مسخره میکنه و تحقیر میکنه تا احساس بزرگی بکنه ... پشت همه بدی بدی میگه در صورتی که جلوشون یه آدم کاملا خوش خنده هست !
    همیشه به مادرم جلوی جمع توهین و فحاشی میکنه ، مثلا هر موقع با فامیل برای شام یا ناهار جمع میشیم ، ( که به ندرت هست ، هر یک سال یک بار ، اون هم عید ! ) تا مادرم میره صحبت میکنه داد میزنه : خفه شو زن ، زر نزن زن ، به تو ربطی نداره خفه شو ...
    فقط عرق خور نیست ...



    شاید این مشکلات پدرم ریشه در بچگی خودش داشته باشه ...
    پدربزرگ پدریم ( پدرِ پدرم ) ، پدر و مادر نداشت ، توی خونه ی همسایه بزرگ شد ، برای همین هیچ وقت محبت رو نفهمید ، همیشه بچه هاش رو کتک میزد ، حتی یک بار از دهن پدرم شنیدم که وقتی بچه بود ( پدرم با خانوادش در همکف یک ساختمان زندگی میکردن ) و چهار دست و پا داشت جلوی پدربزرگم راه میرفت ، پدر بزرگم اعصابش خورد بود و پدرم رو بلند کرد و از پنجره پرت کرد بیرون ! و خیلی اوقات هم از زبون پدرم و برادر پدرم شنیدم که پدر بزرگم به پدرم و عموم یک سبد سیب زمینی و پیاز میداد و با کتک اینهارو میفرستاد بازار تا این جنس هارو بفروشن و همیشه بهشون میگفت که شما فقط به درد همین کار میخورین و ...
    مادرِ پدرم ( مادربزرگ پدریم ) هم یک آدم دروغگو ، پست فطرت و کثیف هست ! توی چشم آدم نگاه میکنه و دروغ میگه ! انقدر زن پلیدی هست که اگر بخوام ازش تعریف کنم باید تا شب بشینم و بگم ...





    آرزو به دلم مونده یک شب ساعت 9 بتونم بخوابم و صبح ساعت 6 بیدار بشم و با لبخند به سمت مدرسه حرکت کنم ... اما ... فقط 2 سال مونده تا وقتی که کنکور بدم و یک دانشگاه خوب قبول بشم ! نمیخوام از خودم تعریف بکنم ، معلم ریاضیمون که جزو خشک ترین و جدی ترین اساتید شهرمونه ، یک بار جلوی همه گفت که آقای **** استاد ما هستند ! یک بار هم معلم فیزیک در سالون امتحانات ترم اول پیشونی من رو بوسیدند و ... دوست ندارم اینها رو بگم ، اما خب ، تو اینجا کسی که من رو نمیشناسه ، پس گفتم ...

    با این حال میگن ، شکر نعمت نعمتت افزون کند ، کفر نعمت نعمت از کفت بیرون کند ( درست گفتم ؟ )
    دوست ندارم انقدر بدی بگم ... الان انگار غصه هام دو برابر شدند ! اونجوری که توی خودم میریختم انگار سبکتر و بی غم تر بودم ...

    ای خدا ... واقعا وجود داری ؟!
    الان باید برم پول صاحب کافی نت رو بدم ... فعلا ... دوستتون دارم ... گفتم دوستتون دارم باز دلم گرفت ، خیلی دوست داشتم که کسی بهم محبت کردن رو یاد بده !!

    پ ن : اگه خودم این مبحث رو میزدم ، عنوانش رو میزاشتم : پدر یعنی یک عوضی !

    پ ن 2 : از بی دل عزیز هم ممنونم که مطلبم رو از مبحث شاپرک عزیز جدا کردند و مبحث برام باز کردند ، مرسی ...

  16. 20 کاربر از پست مفید KingReza تشکرکرده اند .

    KingReza (پنجشنبه 16 شهریور 91)

  17. #9
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 01 خرداد 98 [ 14:08]
    تاریخ عضویت
    1389-1-27
    نوشته ها
    155
    امتیاز
    8,847
    سطح
    63
    Points: 8,847, Level: 63
    Level completed: 33%, Points required for next Level: 203
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class5000 Experience Points
    تشکرها
    420

    تشکرشده 448 در 136 پست

    Rep Power
    32
    Array

    RE: KingReza و مشکلاتش

    رضا جان
    برادر عزیزم حقیقتا که دل هر انسانی با دیدن تک تک کلمات پستت به درد میاد. خدا رو به خاطر تمام داده هاو نداده هاش شکر می کنم.
    به خاطر شجاعت و اراده و تلاشت برای آینده تحسینت می کنم. آینده ای که حتما چیزی کاملا متفاوت با حال پدرت خواهد بود.
    دوستان حتما راهنمایی های خوبی برای تحمل این شرایط و اینکه بتونی بدترین شرایط رو به بهترین فرصت ها تبدیل کنی، دارند.
    فقط بدون تو شهر همدردی دوستایی داری که دوستت دارن و هیچوقت از شنیدن حرف دلت خسته نمی شن. اونا هر روز به اینجا میان تا تو از خودت و دلت بگی و البته به زودی زود از موفقیت هات.
    [size=medium]هله پیوسته سرت سبز و لبت خندان باد
    هله پیوسته دل عشق ز تو شادان باد
    [/size]

  18. 5 کاربر از پست مفید جاودان تشکرکرده اند .

    جاودان (دوشنبه 16 خرداد 90)

  19. #10
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 09 بهمن 92 [ 23:55]
    تاریخ عضویت
    1389-10-14
    نوشته ها
    2,085
    امتیاز
    11,615
    سطح
    70
    Points: 11,615, Level: 70
    Level completed: 92%, Points required for next Level: 35
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    12,283

    تشکرشده 12,256 در 2,217 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: KingReza و مشکلاتش

    سلام به آقا رضای عزیز،

    مشکلاتت همه ما رو تحت تاثیر قرار داد.
    خوشحالم که بالاخره خودت هم به این تاپیک سر زدی و برایمان نوشتی. مطمئنم همه راهنمایی های خوبی بهت خواهند داد.

    در شرایط بسیار سختی بودی و هستی.
    در این سایت کاربران دیگری هم بودند و هستند که تا حدودی همین مشکلات رو داشتند.

    درسته که خیلی زندگی سختی داشتی، ولی آیا خودت متوجه این هستی که با وجود این شرایط سخت، تو چقدر تونستی موفق باشی؟! فکر می کنی هر کسی توانایی این رو داره که با وجود این مشکلات برای مثال در درسش اینقدر موفق باشه؟
    گاهی یک دعوای پدر مادر کافیه که آدم چند تا امتحانش رو خراب کنه. ولی تو ثابت کردی که پسری قوی هستی و می توانی در زندگیت پیشرفت های زیادی بکنی!

    خیلی خوشحالم که ایمانی قوی داری. به خدا توکل کن.

    در شرایط سختی هستی، این امتحانی هست برای تو. تو گناهی نداری که در این شرایط قرار گرفتی. پدرت در زندگی راهی اشتباه رفته و این وسط به تو و مادرت ظلم کرده. این خدا نیست که تو را عذاب می دهد. بلکه به نظر من پدرت نتوانسته پدر خوبی باشه.

    با تمام این وجود این خیلی مهمه که شما هیچ وقت یکی از اصلی ترین وظایفت که احترام به پدر مادر هست رو فراموش نکنی. همیشه با احترام با او برخورد کن. می دونم، شاید به علت رفتارهایش برایت خیلی سخت باشه که اون رو دوست داشته باشی، که البته کسی هم ازت این انتظار رو نداره. ولی همیشه احترامش رو نگه دار. مطمئن باش خود همین مسئله امتحانیست بزرگ برای تو.

    می دونی در مرحله اول از کی می شه عاشق بودن و محبت کردن رو یاد گرفت؟ از خدا.
    خدا عاشق بنده هاشه. خدا دائماً داره به ما بنده هایش محبت می کنه.
    به نعمتهایی که داری فکر کن. از جمله سلامت جسمی، موفقیت در درس، اعتقاداتت که بسیار ارزشمند هستند، داشتن مادری خوب و مطمئنم خیلی چیزهای دیگه...

    بنده ی پیر خراباتم که لطفش دائم است!

    خدا به هیچ کدوم از بنده هایش ظلم نمی کنه. عذاب خدا فقط برای کسانیست که ظالم هستند!

    بالاخره همه انسانها توی زندگیشون با مشکلات مختلف مواجه می شوند. یک سری از اونها به علت اشتباهات خود ماست. یک سری از اونها هم حالا یا حکمت است، یا امتحان الهی، یا هر چیز که دوست داری اسمش رو بگذاری.

    فکر می کنم فعلاً تو به اون صورت قادر در تغییر دادن رفتار پدرت نیستی. فقط باید سعی کنی با این شرایط کنار بیای و حداقل برای خودت و مادرت بهترین شرایط رو برای زندگی به وجود بیاری.

    همینطور می تونی در آینده با خوندن تاپیک ها و مقاله های این سایت و سایت های دیگه و کتاب های ارزشمند یک سری مهارتها که پدرت بهت یاد نداده رو یاد بگیری.

    رابطه ات با مادرت چطوره؟

    باز هم برای ما بنویس.

  20. 13 کاربر از پست مفید hamed65 تشکرکرده اند .

    hamed65 (پنجشنبه 19 خرداد 90)


 
صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 23:53 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.