هدف ضمنی: رهایی از تنهایی. آیا درسته؟

[دختر مهربون]

سلام.
مدتیه که ذهنم بدجوری درگیر یه موضوعی شده که دوس دارم اینجا با دوستای خوبم در میون بذارم و ازشون راهنمایی بخوام.
خیلی شنیدم که نباید با دلایل اشتباه اقدام به ازدواج کرد. یکیش احساس تنهایی و میل به رهایی از اونه. میگن که اگه به دلیل رهایی از تنهایی به سمت ازدواج بری، ازدواج موفقی برات رقم نمیخوره.
حالا من یه سوال دارم.
خیلی از جوونا قبل از ازدواج احساس تنهایی میکنن. و بعضی ها خیلی شدید احساس تنهایی میکنن. از جمله خودم. خب قاعدتا از هزار فایده ای که ازدواج داره، یکیش اینه که آدم از تنهایی در میاد. من به این زیاد فکر میکنم که با ازدواج تنهاییم و بی کسیم پر میشه. اما اون رو بعنوان هدفم نذاشتم. یعنی فکر میکنم نذاشته باشم. در واقع نمیتونم تشخیص بدم که این رو هدفم گذاشتم یا نه. میترسم از آینده. که نکنه ازدواجم موفق نباشه.
لطفا این رو برام توضیح بدید که چجوری باید تشخیص بدم هدفم از ازدواج رهایی از تنهاییه یا نه؟
و اگه هست، چجوری هدفم رو درست کنم؟
ممنونم از وقتی که برام میذارید.

[hamed65]

سلام دختر مهربون،

سال نو مبارک :)

سوال جالبی پرسیدی، منم دوست دارم در این باره نظر دوستان رو بدونم.

چیزی که در فکر خودم هست اینه که قبل از اینکه با کسی آشنا بشوم و قبل از اینکه هر گونه وابستگی پیش بیاید، تمام مسائلی که برایم مهم هستند و تمام معیارهایم رو تعیین کنم. حتی جایی بنویسم.
بعداً که با کسی آشنا شدم، اون رو با همسر ایده آل خودم مقایسه کنم و ببینم تا چه حد با من سازگار هست.
اگر دیدم تفاوتهای اصلی هست، یا حتی تفاوتهای ریز ولی زیاد، دیگر ادامه ندهم.

تنهایی سخته، رهایی از تنهایی شیرین. ولی باید دید که این انتخاب واقعاً رهایی از تنهایی است یا اینکه از چاله توی چاه می افتم!

به قول شاعر
یادمان باشد اگر خاطرمان تنها ماند
طلب عشق ز هر بی سرو پایی نکنیم

شاید برای اینکه بشه تشخیص داد هدف اصلیت رهایی از تنهایی هست یا نه، این فکر خوبی باشه:
شما چند تا از اصلی ترین دلایلت برای ازدواج رو بگو.
بعد اگر دوست داشتی بگو دنبال چه فردی با چه خصوصیاتی می گردی. سعی کن اینها رو به ترتیب اهمیت بگویی.

[فرهنگ 27]

اگر هیچ خواهری برادری دوستی فامیلی نداری همصحبتی نداری.یکی از اهداف ازدواجت می شه رهایی از تنهایی.

مثل این می مونه گرسنت باشه،بگی من غذا می خورم فقط برای اینکه مواد غذایی به سلول های بدنم برای سوخت و ساز

برسه.ولی هدفم رفع گرسنگی نیست.

[دختر مهربون]

سلام دختر مهربون،

سال نو مبارک :)

سوال جالبی پرسیدی، منم دوست دارم در این باره نظر دوستان رو بدونم.

چیزی که در فکر خودم هست اینه که قبل از اینکه با کسی آشنا بشوم و قبل از اینکه هر گونه وابستگی پیش بیاید، تمام مسائلی که برایم مهم هستند و تمام معیارهایم رو تعیین کنم. حتی جایی بنویسم.
بعداً که با کسی آشنا شدم، اون رو با همسر ایده آل خودم مقایسه کنم و ببینم تا چه حد با من سازگار هست.
اگر دیدم تفاوتهای اصلی هست، یا حتی تفاوتهای ریز ولی زیاد، دیگر ادامه ندهم.

تنهایی سخته، رهایی از تنهایی شیرین. ولی باید دید که این انتخاب واقعاً رهایی از تنهایی است یا اینکه از چاله توی چاه می افتم!

به قول شاعر
یادمان باشد اگر خاطرمان تنها ماند
طلب عشق ز هر بی سرو پایی نکنیم

شاید برای اینکه بشه تشخیص داد هدف اصلیت رهایی از تنهایی هست یا نه، این فکر خوبی باشه:
شما چند تا از اصلی ترین دلایلت برای ازدواج رو بگو.
بعد اگر دوست داشتی بگو دنبال چه فردی با چه خصوصیاتی می گردی. سعی کن اینها رو به ترتیب اهمیت بگویی.

سلامHamed65
ممنون. سال نوی شما هم مبارک.
ببخشید که نشد روزای اول بیام و به همتون تبریک بگم. مسافرت بودم و دسترسی به اینترنت نداشتم.
من معیارایی که دوس دارم همسر آیندم داشته باشه رو نوشتم برای خودم. چون بهم قبلا هم تذکر داده بودین و دو سه نفر دیگه هم بهم گفته بودن، خیلی حواسم هست که یه وقت به قول شما، طلب عشق ز هر بی سرو پایی نکنم! و علاوه بر توجه کامل به معیارهام، حتما مشورت بگیرم از بقیه. و توکل کنم به خدا تا مسیر درست رو جلوی روم بذاره.
اما راجع به دلایل ازدواج که گفتید، من واقعا وقتی یکی ازم یه همچین سوالی میپرسه نمیدونم چی باید بگم. بنظرم اگه کسی دلیلی برای ازدواج نکردن پیدا نکنه، همین دلیل ِ کافی ای هست که ازدواج کنه.
من بیشتر دنبال شخصی هستم که تا جایی که میشه از جهات مختلف شبیه خودم باشه. اینکه میگم تا جایی که میشه منظورم 100 در 100 نیستا. اما شباهتامون باید زیاد باشه و تفاوتامون به صورت تضاد نباشه. تضاد رو نمیشه تحمل کرد اما تفاوت رو چرا.

اگر هیچ خواهری برادری دوستی فامیلی نداری همصحبتی نداری.یکی از اهداف ازدواجت می شه رهایی از تنهایی.

مثل این می مونه گرسنت باشه،بگی من غذا می خورم فقط برای اینکه مواد غذایی به سلول های بدنم برای سوخت و ساز

برسه.ولی هدفم رفع گرسنگی نیست.

ممنونم از پاسخت
من برادر دارم. هم صحبت هم دارم. دوستمه. اما بازم احساس تنهایی میکنم.
پس از نظر شما من هدفم از ازدواج رو گذاشتم رهایی از تنهایی. درسته؟
چی کار کنم که هدفم درست بشه؟

[احمد علي]

سلام

قبل از هر چيز ميخوام ازتون تشكر كنم كه با تاپيكتون باعث شديد دقيق تر روي اين موضوع فكر كنم
دو مسئله رو ميخوام بگم كه اوليش نظر خودمه

اولا اينكه ميگن ازدواج رو به خاطر رفع تنهايي انجام نديد به نظر من تاحدي غلطه البته بسته به فرهنگ و اعتقادات فرد هم داره
اين مورد رفع تنهايي رو روانشناسان و مشاوران ميگن كه عموما چندان رابطه عميقي با دين ندارند(غربي ها رو كلا گذاشتم كنار)
اينكه رفع تنهايي جزئي از اهدافتان در ازدواج نباشه به نظرم غلطه
خدا در قرآن مي فرمايد : لتسكنوا اليها و جعل بينكم موده و رحمه
به هر حال اينكه زوجين در كنار هم به آرامش برسن و بينشون مودت و رحمت برقرار بشه بخشيش مربوط به اين خواهد بود كه تنهايي هاي يكيديگر رو تا حدي برطرف كنند

اما اينكه هدف اصلي ازدواج رفع تنهايي باشه، به نظرم اين چيز كاملا غلطيه

ثانيا در مورد اينكه بفهميد هدفتون از ازدواج رفع تنهايي هست يا نه؟
اينكه برادر و خواهر يا هم صحبت داشته باشيد، چندان مشخص نمي كنه كه هدف شما چيه
چون شما خيلي چيزها رو به هم صحبت و نزديكانتون حتي مادرتون نمي گيد

بايد خودتون رو بررسي كنيد و ببينيد سنگ صبوري داريد يا نه؟ كسي كه واسش درد دل كنيد؟ كسي كه حرف زدنش سبكتون بكنه؟
اگه داريد حتي اگه كسي باشه كه نسبتا اين مورد شما رو برطرف كنه، فكر مي كنم بشه گفت كه هدفتون رفع تنهايي نيست
اما اگه كسي رو نداريد و هدف اصليتون از ازدواج اينه كه كسي رو پيدا كنيد كه سنگ صبور شما باشه و واسش درد دل كنيد و با حرف زدن باهاش سبك بشيد، فكر ميكنم در اين مورد هدف اصليتون رفع تنهايي ميشه و قبل از ازدواج بايد كسي رو پيدا كنيد كه تا حدي اين مسئله شما رو برطرف كنه

اگه اين موارد(سنگ صبور و درد دل و ..) جزئي از اهداف ازدواج شماست، فكر ميكنم چندان جاي نگراني نيست و چه بسا جاي خوشحالي هم باشه



اگه انسان مذهبي و معتقدي هستيد و كسي رو پيدا نمي كنيد، سعي كنيد با ارتباط قلبي با معصومين(ع) و يا شهدا به اين موضوع فائق بيايد

[دختر مهربون]

سلام.
خیلی ازت ممنونم که پاسخ دادی.

اولا اينكه ميگن ازدواج رو به خاطر رفع تنهايي انجام نديد به نظر من تاحدي غلطه البته بسته به فرهنگ و اعتقادات فرد هم داره
اين مورد رفع تنهايي رو روانشناسان و مشاوران ميگن كه عموما چندان رابطه عميقي با دين ندارند(غربي ها رو كلا گذاشتم كنار)
اينكه رفع تنهايي جزئي از اهدافتان در ازدواج نباشه به نظرم غلطه
خدا در قرآن مي فرمايد : لتسكنوا اليها و جعل بينكم موده و رحمه
به هر حال اينكه زوجين در كنار هم به آرامش برسن و بينشون مودت و رحمت برقرار بشه بخشيش مربوط به اين خواهد بود كه تنهايي هاي يكيديگر رو تا حدي برطرف كنند
اما اينكه هدف اصلي ازدواج رفع تنهايي باشه، به نظرم اين چيز كاملا غلطيه

منم با این حرف که هدف نهایی و اصلی نباید رفع تنهایی باشه موافقم.

ثانيا در مورد اينكه بفهميد هدفتون از ازدواج رفع تنهايي هست يا نه؟
...
بايد خودتون رو بررسي كنيد و ببينيد سنگ صبوري داريد يا نه؟ كسي كه واسش درد دل كنيد؟ كسي كه حرف زدنش سبكتون بكنه؟
اگه داريد حتي اگه كسي باشه كه نسبتا اين مورد شما رو برطرف كنه، فكر مي كنم بشه گفت كه هدفتون رفع تنهايي نيست

واقعا اینجوری میشه تشخیص داد؟!

اما اگه كسي رو نداريد و هدف اصليتون از ازدواج اينه كه كسي رو پيدا كنيد كه سنگ صبور شما باشه و واسش درد دل كنيد و با حرف زدن باهاش سبك بشيد، فكر ميكنم در اين مورد هدف اصليتون رفع تنهايي ميشه و قبل از ازدواج بايد كسي رو پيدا كنيد كه تا حدي اين مسئله شما رو برطرف كنه

ببینید من زیاد با خانوادم صمیمی نیستم. رابطه ی خیلی سطحی ای با اونها دارم. البته تقریبا از طرف من یک طرفه شده. توی تاپیکای قبلیم توضیح دادم. من سعی میکنم هر نقشی که دارم، -خواهر برای برادرام، دختر برای مادرم و پدرم،- رو به خوبی ایفا کنم. اما چون از کسی بازخورد نگرفتم و هیچ همراهی ای ندیدم، دیگه انتظار پاسخ به کارام رو ندارم. روی این حساب میگم که رابطه سطحی شده. این از خانوادم. از دوستام هم فقط با یکیشون خیلی خیلی صمیمی هستم و توی هر موقعیت سخت، همیشه پشتم بوده و بهم کمک کرده. باهم درد و دل میکنیم، حرفای منو گوش میده، راهنماییم میکنه، دلداریم میده و ... البته من هم تا جایی که از دستم بر بیاد براش این کارا رو انجام میدم. اما احساس تنهایی شدیدی که گفتم همیشه باهام هست. خب بالاخره دوستم که نمیتونه همیشه برای من در دسترس باشه. خیلی وقتا که بهش نیاز دارم نمیتونه پیشم باشه و این خب طبیعیه.
من روی این حساب که سنگ صبور دارم و بازم احساس تنهایی میکنم، میگم نکنه هدفم رو گذاشته باشم رهایی از اون!!!

اگه اين موارد(سنگ صبور و درد دل و ..) جزئي از اهداف ازدواج شماست، فكر ميكنم چندان جاي نگراني نيست و چه بسا جاي خوشحالي هم باشه
اگه انسان مذهبي و معتقدي هستيد و كسي رو پيدا نمي كنيد، سعي كنيد با ارتباط قلبي با معصومين(ع) و يا شهدا به اين موضوع فائق بيايد

بازم نمیتونم تشخیص بدم که هدف جزییم اینه یا هدف اصلیم!!
ممنون بابت راهنمایی.

[hamed65]

بالاخره فکر می کنم از تنهایی درآمدن یکه از اصلی ترین انگیزه ها برای ازدواج باشه. یا بهتر بگیم نیاز به جنس مخالف.
طبیعت ما اینطور است که به جنس مخالف احتیاج داریم. خداوند همه موجودات رو جفت آفریده.

برای همین اشکال نداره که در آمدن از تنهایی یکی از انگیزه ها باشه.

خب بالاخره دوستم که نمیتونه همیشه برای من در دسترس باشه.

البته به این مسئله هم باید توجه کنی که شوهرت هم نمی تونه همیشه برایت در دسترس باشه. برای مثال به علت مشغله کاری که در آینده خواهد داشت.

به نظر من آدم وقتی در اشتباهه که فکر کنه اگر ازدواج کنه، مشکلاتش حل می شه. برای مثال اگر کسی احساس خوشبختی نکنه و همیشه غمگین باشه، شاید با ازدواج یک مدت حالش بهتر بشه. ولی کم کم که زندگی به حالت عادی برگرده، اون شخص دوباره مثل قبل می شه.
یا اگر کسی ندونه که چطور باید از وقت آزادش باید استفاده کنه، یا چطور باید با ساعات تنهاییش کنار بیاد و فکر کنه اگر ازدواج کنه این مشکلات حل می شه، این هم به نظر من اشتباهه.

دقت کن ببین طرف مقابل اولاً اخلاقش چطوریه. صادق باشه. تو رو درک کنه و برایت وقت بگذاره. ببین تا چه حد تو و مسائلی که برایش مطرح می کنی، برایش مهم هستند. این رو گفتم، چون می دونم تشنه محبت هستی و می خواهی مهری که از خانواده ات نتوانستی به دست بیاری رو دوست داری شوهرت بهت بده. پس ببین تا چه حدود می تونه تو رو درک کنه. وقتی یک چیزی رو برایش تعریف کردی، یادش می مونه؟ یا اینکه 2 روز بعد یادش رفته.
البته این عجب بد لحظه ای هست وقتی یکی از آدم می پرسه یادته فلان چیز رو گفتم؟ و آدم چی فکر می کنه یادش نمیاد

البته مسائل خیلی مهمتر از اینهایی که گفتم هست که توی اون تاپیک معیارها میشه دید.

[hamed65]

(12/2/1386)

چگونگی انتخاب و بررسی معیار برای ازدواج

در ازدواج معیارهای شما محور اصلی بررسی شرایط همسرتون می باشد و این هیچ شکی ندارد. دیگران صرفا در صورت تمایل شما ، می توانند به صورت مشورتی، نظرات خود را با دلیل قانع کننده به شما پیشهاد بدهند و قبول یا رد آنها باشماست( چرا که شما مسئول انتخاب خود و خوشبختی، یا خدایی نکرده بدبختی ناشی از تصمیم گیری خود می باشید). پس شک نکنید که مسئولیت انتخاب با شماست.

الف) معیارهاتون را جزئی کنید و با توجه به مصداقها و مثالهای کاملا روشن آن را عنوان نمائید.
به عنوان مثال به جای کلمه موسیقی یا حجاب آن را با جملات زیر جزئی و عملیاتی کنید:
- موسیقی پاپ یا سنتی؟ مجاز یا غیر مجاز؟ خواننده زن یا مرد؟ خارجی یا ایرانی، همراه فیلم یا ...، ماهواره ؟ آری یا خیر؟
چادر یا مانتو یا مقنعه ، روسری ؟ دست دادن با نا محرم آری یا نه ؟ مجالس مختلط آری یا نه؟ ارتباط با جنس مخالف آری یا نه؟ و .... ( تو خود حدیث مفصل به خوان از این مجمل)

ب ) برای بررسی همسر آینده خود، باید ابتدا پارامترهایی که تهیه کرده ای با ذکر مثال و مصداق ( که در بند الف) توضیح دادم در مورد خود ارزیابی دقیق کنید. مثل اینست که شما قبل از خرید کفش باید شماره پای خود را دقیق بدانید. لذا اول خود را بشناس تا بتوانی میزان تفاهم را با همسر آینده خود بسنجی

ج) ازدواج ؛ مدارهای الکترونی بر اساس صفر و یک ( همه یا هیچ) نیست. همه چیز نسبی است. یعنی در هیچ پارامتری شما نمی توانی فردی صفر یا یک بدهی. بلکه در هر معیار نمره خاصی به فرد تعلق می گیرد. و معدل کلی این نمره ارزش حیاتی دارد. یعنی در کل باید معدل فرد متناسب با معدل شما در آن ویژگی ها باشد به علاوه اینکه در هیچ معیار مهمی برای شما نامبرده نمره نزدیک به صفر نگیرد. مثال آن قبولی شما در یک ترم به دو چیز بستگی دارد:
1 – در هیچ درسی نمره زیر 10 نگیری
2 – معدل زیر 12 نداشته باشی( مشروط نشوی)

پس میعارهای غیر اساسی را حذف کن، معیارهای اساسی را ضریب دهی کن، نمره فرد را در هر معیار با توجه به ضریب آن محاسبه کن، نمره دهی را با دقت انجام بده یعنی به جزئیات و مصداقها توجه کن، اگر در کل معدل فرد پائین آمد یا در یک معیار اساسی شما فرد نزدیک به صفر بود که قابل اغماض نبود ، نامبرده رد می شود.

نکته اساسی اینست که در این نمره دهی باید گوشه چشمی به نمرات خود و توانمندیهای خود داشته باشید. اگر شما در همه معیارها نمره عالی دارید، پس مشکلی در انتخاب همسر متناسب خود پیدا نمی کنید و مقداری سخت گیری مشکلی ایجاد نمی کند، اما اگر شما هم در بعضی پارامترها نمره ای در حد میانه دارید، زیاد در جزئیات تردید نکنید. مواظب باشید دچار وسواس نشوید، و اگر دچار وسواس هستید باید قبل از ازدواج با مراجعه به یک روانشناس بالینی آنرا حل کنید.

چند ویژگی و معیار اساسی ازدواج که شما باید آن را ریز کنید و دقیقا با مثال و مصداق آنها را بررسی کنید عبارتند از :
1 – میزان مسئولیت پذیری و انتخاب
2 – میزان تعهد ( تدوام و استقامت ، وفاداری به عهد و ....)
3 – میزان وابستگی و استقلال
4 – میزان لذت و رفاه پرستی و روز مرگی در برابر نگاه به آینده و فراهم آوردن رشد و کمال)
5 - میزان تشابه در مسائل مذهبی
6 – میزان تشابه در مسائل اجتماعی، سیاسی ، مذهبی
7 – مسائل اقتصادی
8 – تقسیم بندی قدرت، وظایف و حیطه های مختلف زندگی
9 – نگاه مرد به به نقش زن و بر عکس
10 – میزان انعطاف پذیری
11 – تفریحات، میهمانی، سرگرمی و ...
12 – مرزهای خانواده و میزان تاثیر خانواده ها
13 – میزان خودآگاهی ، تحصیلات و ....
14 – موقعیت فیزیکی منزل، شغل و ....
15 – بررسی مسائل روانی و شخصیتی فرد( اضطراب، افسردگی، اعتیاد، اعتماد به نفس، خودشیفتگی و ....)

نمی دونم اینها رو خوندی یا نه، ولی مطالب مفیدی هستند:

(6/3/1386)

از زندگیم خسته شدم؛ می خواهم ازدواج کنم

یکم : معمولا ما مشکل خود را به دو گونه مورد توجه قرار مي دهيم يا احساس محور يا منطق محور. و شما لازم است براي اينکه به نتايج مطلوب دست يابيد، احساسات خود را تحت کنترل منطق قرار دهيد. لذا لازم است، اقداماتي را انجام دهيد:

الف) اينکه شما به کسي علاقه داشتيد باشيد يا کسي به شما علاقمند باشد، بدون اينکه شناسايي کامل صورت گرفته باشد، يا اصلا موضوع ازدواج مطرح باشد، مشکل شما را حادتر مي کند. لذا لازم است ابتدا وضعيت و شرايط خود را جهت ازدواج بسنجيد و زمينه هاي مربوط به آن را فراهم آوريد، نياز نيست وسواس به خارج بدهيد و شرايط سخت گيرانه براي خود در نظر بگيريد.

ب) ولي از مورد بالا مهمتر شرايط کنوني شماست. ما به دختران و پسران توصيه مي کنيم که براي فرار از حالاتي که شما را رنج مي دهد ازدواج نکنيد. بايد قدرت مسلط بودن بر احساسات و مشکلات در شما باشد تا با ازدواج ، نشاط در زندگي شما پيدا شود. هنگامي که با احساسات منفي سراغ ازدواج مي رويد، در واقع يک ريسک مي کنيد.

دوم :احساس پوچي و افسردگي ربطي به ازدواج ندارد. اگر چه مجردها غالبا اينگونه فکر مي کنند. اين احساست منفي ريشه در روزمرگي ، بي هدفي و بي معنايي دارد. وقتي ما احساس مثبت کردن نمي کنيم. وقتي ما نمي دانيم دنبال چه چيزي در زندگي هستيم، آن وقت هست که خودمان را کوچک مي کنيم و خود را به يک شي ، يک موقعيت يا يک فرد وابسته مي کنيم ، در واقع ارزش خود را آنچنان کوچک مي کنيم که خودمان دلگير مي شويم.
نياز است خود را از موقعيت ها و اشياء و افراد آزاد کنيم.
از ميلياردها چيزي که در زندگي مي تواند با ما مرتبط شود و ما از آنها لذت ببريم ،
نبايد خود را به يک يا دو چيزي معتاد کنيم.
حالا اين چيزها شغل ، همسر، والدين ، فرزند ، تحصيلات و يا هر چيز ديگر باشد.

در واقع:

هر کسي ارزان خَرَد ارزان دهد *** گوهري، طفلي به قرصي نان دهد

بهتر است خودمان را ، توانايي هايمان ، احساساتمان ، استعدادهايمان و ... را مورد بازنگري قرار دهيم. و برنامه اي جهت لذت از همه دنيا بريزيم. اينگونه دنياي ما آنقدر بزرگ مي شود که در آن احساس دلتنگي نکنيم. (در اين رابطه راههاي عملي زيادي است که فعلا از آن مي گذريم.)

سوم: بهتر است توام با صبر و خونسردي راه خود را دنبال کنيد. اين راه براي ازدواج مفيد تر است. ( گر صبر کنيد ز غوره حلوا سازيد) و در اين مدت سعي کنيد مهارتها ، و توانايي هاي خود را گسترش داده و ارتباطات اجتماعي سازنده خود را زياد کنيد. ارتباط وسيع با دوستان ، فاميل، همسايگان، انجمن هاي مختلف، همکاران و ... ، شرکت در مراسمات مختلف آنها، و يادگيري مهارتهاي اجتماعي قدرت انتخاب شما را فوق العاده بالا مي برد.
گسترش فهرست علاقمنديهاي خود نظير، ورزش ، مطالعاه ، تلويزيون ، فيلم ، سينما، پارک، مهماني ، اينترنت و ....، نيز مي تواند از راه حل هاي موقت جهت کنترل احساسات باشد. بدين ترتيب انرژي شما به جاي تمرکز روي يک نقطه احساسي ، تقسيم بر تعدادي از علاقمنديها شد و قدرت تصميم گيري شما را بهبود مي بخشد و از خطاي شناختي جلوگيري مي کند.

این تاپیک هم خیلی خوبه: در انتخاب همسر، چه معیارهایی را در‌نظر داشته باشیم؟

[احمد علي]

سلام
پيشاپيش ميخوام بگم كه اين حرفايي كه ميزنم نظر شخصي منه و پايه علمي و اين چيزا رو نداره

واقعا اینجوری میشه تشخیص داد؟!

خوب اين يه راه تشخيصه
راه هاي ديگه هم مطمئنا هست
ببينيد تنهايي گستره وسيعي از صفات و رفتاري هاي ديگه رو شامل ميشه
يكي تنهاس چون درد دل هايي داره كه شنونده نداره و يا نمي تونه به كسي بگه
يكي تنهاس چون احساس كمبود محبت ميكنه
يكي تنهاس چون اجتماعي نيست
و ....
اما ببينيد خودتون هم يه جورائي به اين مسئله اي كه گفتم اشاره كرديد

خب بالاخره دوستم که نمیتونه همیشه برای من در دسترس باشه. خیلی وقتا که بهش نیاز دارم نمیتونه پیشم باشه و این خب طبیعیه.

اينجا داريد ميگيد كه نگرانيد اين كسي كه هست هميشگي نباشه
فكر مي كنيد ممكنه روزي از دستش بديد و تو يان مشكلاتي كه داريد تنهاتر از اين بمونيد

بازم نمیتونم تشخیص بدم که هدف جزییم اینه یا هدف اصلیم!!

يه چيزي ميگم اگه ممكنه روش فكر كنيد
شما خودتون رو بررسي كنيد
وقتايي كه به ازدواج فكر مي كنيد و روياي بعد از ازدواج رو داريد رو بررسي كنيد
بببنيد توي اين وقتا خودتون رو با كسي مي بنيد كه هميشه و در لحظات زيادي پيشتون خواهد موند
كسي هميشه در حال محبت كردنه(دستش توي دست شماست، نوازشتون ميكنه، هديه ميده، جملات عاشقانه ميگه و كلا هر محبتي كه شما دوست داريد)
و چيزهاي ديگه
براي خودتون تنهايي ها رو تعريف كنيد و ببينيد در افكار و روياهاتون در حال رفع تنهايي با كس ديگه خواهيد بود

اگه در اكثريت مواقعي كه داريد به ازدواج فكر مي كنيد، در اين افكار غوطه ور هستيد خوب شايد بشه گفت كه دليلي اصلي شما رفع تنهايي هست

اما اگه بخشي از افكار شما در مورد ازدواح اين افكاره خوب هدف اصليتون رفع تنهايي نيست

مثلا در موارد زيادي هم به روابط زناشويي، پيشرفت هايي كه مي تونيد بكنيد، داشتن و تربيت فرزند، محبت به طرف مقابل، شرايطي كه ممكنه بعد از ازدواج در زندگي پيش بياد و ... فكر ميكني

راستي بخشي از تاپيكهاي ديگرتون رو هم خوندم
مي دونم سخته اما دركش نمي كنم
دعا مي كنم روز به روز مشكلاتتون برطرف بشه
يه راهكار كوچولو براتون دارم: سعي كنيد دايره ابراز محبت و محبت پذيريتون رو بيشتر كنيد
يك دوست صميمي داريد چرا دوتا نداشته باشيد
دوستاني داشته باشيد كه صميميت كمتري باهاشون داريد ولي لايق درد دل هاي كوچيك هستن
در آخر
سعي كنيد به اين چيزي كه قبلا گفتم حتما عمل كنيد حتي اگه واقعا دوستتون سنگ صبور خوبيه

اگه انسان مذهبي و معتقدي هستيد و كسي رو پيدا نمي كنيد، سعي كنيد با ارتباط قلبي با معصومين(ع) و يا شهدا به اين موضوع فائق بيايد

معجزه ميكنه

يا علي

[دختر مهربون]

سلام آقا حامد. ممنونم که وقت میذارید.

...
البته به این مسئله هم باید توجه کنی که شوهرت هم نمی تونه همیشه برایت در دسترس باشه. برای مثال به علت مشغله کاری که در آینده خواهد داشت.
ممنونم که این مورد رو یادآوری کردی. درسته. حواسم باید به این باشه.
...
به نظر من آدم وقتی در اشتباهه که فکر کنه اگر ازدواج کنه، مشکلاتش حل می شه. برای مثال اگر کسی احساس خوشبختی نکنه و همیشه غمگین باشه، شاید با ازدواج یک مدت حالش بهتر بشه. ولی کم کم که زندگی به حالت عادی برگرده، اون شخص دوباره مثل قبل می شه.
از این موضوع همیشه میترسم که نکنه یه همچین انتظاراتی از ازدواج داشته باشم!! اما دکترم گفته نگران نباشم. منم اطمینان کردم که مشکل جدی ای توی این زمینه ندارم.
دقت کن ببین طرف مقابل اولاً اخلاقش چطوریه. صادق باشه. تو رو درک کنه و...
ممنونم از تذکرت. چشم. توی این موارد حواسم رو جمع میکنم.
البته این عجب بد لحظه ای هست وقتی یکی از آدم می پرسه یادته فلان چیز رو گفتم؟ و آدم چی فکر می کنه یادش نمیاد
برادرم همچین شخصیتی داره. حال اون کسی که ازت یه همچین سوالی میپرسه، بدتره وقتی میبینه شما یادت نمیاد

بابت مطالبی هم که از بالهای صداقت عزیز گذاشتی، خیلی ازت ممنونم. نخونده بودمشون. همه رو خوندم.