به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 6 123456 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 55
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 23 مرداد 90 [ 10:28]
    تاریخ عضویت
    1389-5-08
    نوشته ها
    120
    امتیاز
    3,665
    سطح
    38
    Points: 3,665, Level: 38
    Level completed: 10%, Points required for next Level: 135
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    85

    تشکرشده 87 در 48 پست

    Rep Power
    0
    Array

    حالا که تصمیمم عوض شده، چی کار باید کنم؟

    سلام دوباره به همه دوستان عزیزم

    من شرح مشکلم با همسرم رو در تاپیک آیا حدسم درست است؟ عنوان کردم.
    در گذشته تصمیم به جدایی داشتم، اما به هر صورت فعلا تصمیمم عوض شده و می خوام زندگی کنم. اما مسائلی هست که به شدن آزارم می ده و می ترسم دوباره برگردیم سرجای اول. می خوام شما عزیزان که از بیرون نگاه می کنید یه کم راهنمایی ام کنید. تا بلکه ببینم چطور با خودم کنار بیام.

    اما مشکلات همسرم و نگرانیهای خودم رو گذرا می گم:

    1- همسرم دست یزن داشت و هنوز من این ترس رو دارم که باز هم این رویه تکرار بشه. مخصوصا الان که تصمیم گرفتیم بچه دار شیم، همش نگرانم که جلوی بچه ام کتک بخورم.

    2- من به همسرم شک داشتم که شاید یه رابطه دیگه برقرار کرده باشه، اما نه صحت شک ام و نه سقمش ثابت نشد و این موضوع هم آزارم میده.

    3- همسرم جدیدا زیاد برام زبون بازی می کنه و نمی دونم چرا باورم نمی شه. (شایدم فکر می کنه دارم باردار می شم و این علتش باشه)

    4- نمی دونم چرا نمی تونم دوستش داشته باشم. ازش متنفر نیستم ولی دوستش هم ندارم و همین باعث میشه که خطاهاش خیلی به چشمم بیاد و دیر از یادم بره.

    5- چندباری جلوی خانوادش باهام دعوا کرد و بعد از مدتها قهر بودن الان که با خانواده اش ارتباط دارم (البته تا الان خیلی کم بوده) ولی با این حال خیلی رفتارشون باهام خوب نیست و کم و بیش بی احترامی می کنن. منم واقعا نمی دونم چه موضعی در قبال رفتارشون داشته باشم. اگه به شوهرم بگم که بارها نشون داده که طرف من رو نمی گیره و اگه خودم جوابشون رو بدم و احیانا اونها برن به شوهرم بگن بازم می دونم شوهرم طرف من رو نمی گیره و ممکنه جلوی اونها بهم بی احترامی کنه.

    6-گاهی شوهرم خیلی واضح چشم چرونی می کنه و جالبه یه رفتاری می کنه که من خیلی برنجم و متوجه بشم ولی خدا نکنه بگم چرا نگاه کردی یا هر اشاره دیگه ای به موضوع. کلی دعوا راه می اندازه که چرا تهمت می زنی!

    خوب تقریبا در قبال موارد بالا من عقب نشینی کردم، یعنی اینها رو می بینم و از ترس دعوا مجبورم ساکت باشم و این سکوت باعث میشه بیشتر ازش ناراحت بشم و دم نزنم.
    وقتی با خودم منصفانه فکر می کنم، من فقط از جدایی ترسیدم و دارم باهاش زندگی می کنم. اما الان چی کار باید بکنم که از این تنش و بحران روحی راحت شم و با علاقه زندگی کنم؟

  2. کاربر روبرو از پست مفید خاموش تشکرکرده است .

    خاموش (جمعه 26 آذر 89)

  3. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 10 مهر 90 [ 16:01]
    تاریخ عضویت
    1387-5-05
    نوشته ها
    79
    امتیاز
    3,917
    سطح
    39
    Points: 3,917, Level: 39
    Level completed: 78%, Points required for next Level: 33
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    120

    تشکرشده 123 در 52 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: حالا که تصمیمم عوض شده، چی کار باید کنم؟

    دوست عزیز به نظرمن واسه بچه دار شدن عجله نکن...این همه نگرانی و اضطراب میتونه خدای نکرده روی بچه هم اثر بذاره...سعی کن تا به یه ثبات نسبی توی زندگیت برسی
    موفق باشی گلم

    اما درمورد سوالایی که پرسیده بودی من فکر می کنم حالا که به خودت ...همسرت و زندگیت یه فرصت دیگه دادی صبر کن....زمان جواب سوالاتی که دربالا پرسیده بودی رو میده...به هرحال آفتاب زیر ابر نمیمونه...خیلی طول نمیکشه که از نیت واقعی همسرت مطلع میشی ...و شاید اون موقع دیگه توی تصمیماتت هیچ تردیدی به خودت راه ندی

  4. 6 کاربر از پست مفید meral تشکرکرده اند .

    meral (سه شنبه 19 بهمن 89)

  5. #3
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    جمعه 28 آذر 99 [ 01:10]
    تاریخ عضویت
    1387-2-31
    نوشته ها
    1,208
    امتیاز
    22,636
    سطح
    93
    Points: 22,636, Level: 93
    Level completed: 29%, Points required for next Level: 714
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteranSocial10000 Experience Points
    تشکرها
    6,336

    تشکرشده 3,618 در 912 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    141
    Array

    RE: حالا که تصمیمم عوض شده، چی کار باید کنم؟

    خاموش عزیز؛ فقط خواستم یه جمله به جملات دوستمون اضافه کنم؛ درسته که زمان همه چیز رو نشون میده و دیر یا زود همه چیز مشخص میشه؛ اما شما نباید با گذر این زمان دست روی دست بگذاری یا نه؛ هیچ حرکت دیگه ای انجام ندید یا دقیقا رفتارهای گذشته تون رو تکرار کنید؛ چون دقیقا همین اتفاق هایی که افتاد و گذشت؛ میافته؟!
    پس؛ عزیز دلم من فکر می کنم شما هم باید در مقابل این رفتارهای به ظاهر (از دید شما زبون بازی های ایشون) بازخورد مثبت حتی مصنوعی رو بدید و بعد منتظر باشید ببینید چه اتفاقی می افته!
    یعنی شما باید حالا از این اتفاقات خوب استفاده کنید و زندگی رو به کام خودتون و همسرتون شیرین تر کنید و این اتفاقات رو باید به تدریج مدیریت و برنامه ریزی کنید!
    مطمئن باشید که نهال عشق رو هر چه قدر که آبیاریش کنید؛ بزرگتر و جون دارتر میشه و بیشتر خودتون استفاده اش رو میبرید!
    پس؛ شما هم با جریان آب حرکت بکنید!

  6. 5 کاربر از پست مفید del تشکرکرده اند .

    del (سه شنبه 19 بهمن 89)

  7. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 23 مرداد 90 [ 10:28]
    تاریخ عضویت
    1389-5-08
    نوشته ها
    120
    امتیاز
    3,665
    سطح
    38
    Points: 3,665, Level: 38
    Level completed: 10%, Points required for next Level: 135
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    85

    تشکرشده 87 در 48 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: حالا که تصمیمم عوض شده، چی کار باید کنم؟

    meral جان مواردی که من در بالا مطرح کردم، در واقع مواردی است که آزارم می ده و نمی دونم چه راه حلی در قبالشون باید داشته باشم. در واقع فکر می کنم صبر درست نباشه.
    مثلا من؛
    منتظر بشینم که ببینم دوباره دست روم بلند می کنه؟!
    البته سعی می کنم که موقع عصبانیت باهاش کل کل نکنم. اما نمی دونم آیا این راه کافیه. پیش مشاور رفتم و گفت بگو بیاد باهاش حرف بزنم ولی راضی نمی شه.

    یا منتظر باشم ببینم بی احترامی های خانواده اش به کجا می کشه؟!
    در این مورد مطمئنم که اگه این موضوع براشون عادت بشه که باهام به این نحو الان رفتار کنن، دیگه نمیشه درستش کرد. واقعا نمی دونم چه برخوردی داشته باشم. خواهر شوهر من که 15 سال از من کوچکتره (اگه قدیم بود، جای بچه ام می شد) رفتارش خیلی زننده است. اگه باهاشون برخورد کنم که اولا شوهرم طرف من رو نمی گیره و ثانیا می ترسم بیشتر روشون نو روم باز شه. اگه هیچی هم نگم و به روم نیارم که براشون عادت می شه.
    فعلا سعی می کنم خیلی کم برم اونجا ولی نمی تونم اصلا نرم.

    del عزیز من هم همین کار رو می کنم و ظاهرا خیلی بهش محبت می کنم ولی ته دلم دوستش ندارم و نمی تونم کاراش رو فراموش کنم.

    دوستان اگه راه حلی به ذهنتون می رسه تو رو خدا دریغ نکنید.

  8. #5
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 18 اردیبهشت 92 [ 16:23]
    تاریخ عضویت
    1389-4-01
    نوشته ها
    697
    امتیاز
    4,956
    سطح
    45
    Points: 4,956, Level: 45
    Level completed: 3%, Points required for next Level: 194
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    2,162

    تشکرشده 2,174 در 573 پست

    Rep Power
    83
    Array

    RE: حالا که تصمیمم عوض شده، چی کار باید کنم؟

    سلام
    خدا رو شکر که تصمیمت عوض شد.
    ببین خاموش عزیز در مورد خانواده همسرت شما باید همیشه یه رویه داشته باشی یه مدت کم بری بعدش زیاد بری فایده نداره یه بار احترام بذاری و یه بار چهرت و در هم بکشی فایده نداره یک رویه ثابت داشته باش. فرض کن شما هفته ای یک بار یا 2 هفته یک بار می ری منزل اونا با رفتار خوب و چهره باز و بشاش. خیلی حرفا رو به روی خودت نمیاری و بیخال می گذری وقتی خیلی بی احترامی شد مثل خودشون نه تند تر حتی ارام تر جواب بده به هیچ عنوان تو در جواب بی احترامی بی احترامی نکن چون به قول خودت شوهرت پیشتوانت نیست که اگر بودم درست نبود شما بی احترامی کنی جواب های هوی نیست اما در نهایت احترام جواب بده نذار تو دلت بمونه و بشه کینه به شوهرتم که نمی تونی بگی پس هی کینه هات از اونا بیشتر می شه.
    این در مورد خانوادش.
    در مورد خودشم همون طور که گفتی سعی کن ظاهرت و حفظ کنی و در جواب محبتاش محبت کنی به هیچ عنوان بهش گیر نده سوالات مکرر ازش نپرس برای خودت یک مشغولیتی داشته باش که وقتی میاد خونه نخوای بهش گیر بدی و هی بپرسی.
    د رمورد چشم چرانی اکثر مردان نگاه می کنن و وقتی می پرسی چرا می گن تهمت نزن ما نگاه نمی کردیم. از دید من چون اونا دارن سطحی نگاه می کنن و بی غرض حرف ما تهمت محسوب می شه. بهتره که شما هم به خودت بقبولانی که شوهرت سطحی نگاه کردن جزئی از وجودشه مثل سایر مردان تا راحتر بتونی کنار بیای.
    [size=large]در ضمن همین که می گی از نگاه کردنش ناراحت می شی یعنی دوسش داری و می خوای فقط مال خودت باشه پس نگو مثل سابق دوسش نداری که حتی بیشترم دوست داری.
    در مورد دست بزن هم کاری که قبلا می کردی و یا حرفی که می زدی و عکس العمل ایشان زدن بود و انجام نده.
    انشاءا.. هر روز بهتر از دیروز می شه
    موفق باشی[/size]

  9. 3 کاربر از پست مفید sisili تشکرکرده اند .

    sisili (یکشنبه 28 آذر 89)

  10. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 23 مرداد 90 [ 10:28]
    تاریخ عضویت
    1389-5-08
    نوشته ها
    120
    امتیاز
    3,665
    سطح
    38
    Points: 3,665, Level: 38
    Level completed: 10%, Points required for next Level: 135
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    85

    تشکرشده 87 در 48 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: حالا که تصمیمم عوض شده، چی کار باید کنم؟

    یه موضوعی هست که مدتهاست نگرانم کرده و می خواهم در موردش با شوهرم صحبت کنم ولی از اونجاییکه خیلی با شوهرم مشاجره داشتم از صحبت کردن باهاش می ترسم. بخاطر همین ترجیح دادم قبلش با شما دوستای گلم هم یه مشورتی بکنم.

    قبل از عنوان نگرانیم لازمه یه توضیحی راجع به خانواده همسرم بدم. خانواده همسرم تشکیل شده از:
    1- پدر شوهرم که چندین بار سکته کرده و کاملا از کار افتاده است
    2- مادرشوهرم که بسیار اهل مداخله و پرتوقع میباشه و بارها نشان داده که دل خوشی از من نداره
    3- خواهرشوهرم که سالها پیش طلاق گرفته و با این خانواده زندگی می کند
    4- دختر خواهرشوهرم که حدودا 18 سالشه
    5- خواهرشوهر کوچکم که او هم 18 سالشه و تازگیها علنا هم بهم بی احترامی می کند
    6- برادرشوهر کوچکم که قبل از ازدواج ما یکبار در دوران عقد طلاق گرفته و تازگیها هم نامزد کرده و کلا اهل کمک خرج بودن در خانه نیست
    7- برادرشوهر بزرگم که تازگیها بعلت قهر با همسرش به این جمع پیوسته و زمزمه های طلاق هم بینشون وجود داره

    منبع در آمد این خانواده: حقوق بازنشستگی پدرشوهرم بعلاوه میراث مادرشوهرم

    و اما مشکل من:
    در دوران عقد متوجه شدم که همسرم قصد دارد که عهده دار مسئولیت مخارج خانواده اش هم باشد. بدون اینکه قبل از عقد چیزی در اینباره بگوید که من بدانم وارد چه زندگی ای خواهم شد. در همان ابتدا مخالفت کردم و تنش هایی هم پیش آمد. در آن زمان چون من خودم شاغل بودم هیچ مشکل مادی نداشتیم، به همسرم گفتم که مشکل بعد مادی قضیه نیست بلکه بعد مسئولیت بزرگی است که فرصت زندگی کم دغدغه را از ما خواهد گرفت. لذا چنانچه شما می بینی خانواده ات نیاز مالی دارند، مبلغ ثابتی را ماهیانه تعیین کن و کمک خرج باش ولی بگذار خودشان مسئول دخل و خرجشان باشند.
    این موضوع گذشت تا چند مدت پیش که متوجه شدم عابربانک متعلق به حساب حقوق بازنشستگی پدرشوهرم، نزد همسرم است و وقتی علت را جویا شدم، گفت که من خرد خرد بهشان پول می دهم و این کارت دست من هست و من با پولش کار می کنم. حالا شغل شوهر من نه تجاری و نه دلالی است که نیاز به پول داشته باشد و مطمئنم که این دلیل واهی است.
    جدیدا هم که بحث یارانه مطرح شده و اگر به آن حساب ریخته شود، شوهر من عملا می شود مسئول هزینه های آن خانواده بزرگ و پرخرج.
    که اصلا مسئولیت کمی نیست. هم از لحاظ زمانی وقت زیادی از شوهرم می گیرد و هم از لحاظ فکری باید مدام در هر حال برنامه ریزی باشد که آخر ماه کم نیاورد و طوری خرجشان را بدهد که هم پاسخگوی نیازشان باشد و هم به تمامی مخارج اعم از آب و برق و ... برسد. و همه اینها از وقت و روحیه ای که باید در اختیار زندگی خودش بگذارد، کسر می شود. و تمام دغدغه هایی که در همه خانواده ها به جهت خرید و امثالهم پیش می آید متوجه شوهرم خواهد بود، چون کل پول دست شوهرم هست.

    از طرف دیگر وقتی یک نفر مسئول تامین نیازهای مالی یک جمعی باشد، ناخودآگاه بین آن جمع یک رقابت و حسادتی پیش خواهد آمد و من ترس دارم که پس فردا خواهرشوهرهایم بخواهند به شوهرم اعتراض کنند که چرا برای زنت (و فرزند احتمالیت) فلان کفش و پوشاک و سفر و ...را تهیه کردی و برای ما نه. و این گفته ها روی شوهرم که فوق العاده دهن بین است تاثیر سوء بگذارد. یا اینکه خواهر شوهرهایم حسادتشان را به رو بیاورند و چون در مقام مقایسه بر آمدند، به خودم هم بی احترامی کنند. (چه بسا که بی احترامی های اخیرشان بابت این موضوع باشد!)

    اینرا هم بگویم که خانواده شوهرم با اینکه 4 زن در خانه هستند، اما برای نظافت منزل کارگر می آورند! خوب چنین خانواده ای با چنین رویه زندگی بهتر است که خودشان مسئول دخل و خرجشان باشند. حالا اگر همسرم حس می کند که احتیاج دارند و خودش هم توانایی مالی دارد، ماهیانه مبلغ مشخصی برایشان تعیین کند ولی اجازه دهد که خودشان حساب و کتاب زندگی شان را بکنند. و این چندین حسن دارد:
    1- چون درآمدشان را می دانند، پس خودشان هم مطابق درآمدشان خرج می کنند.
    2- از کسی متوقع نمی شوند که پاسخگوی هرنوع نیاز مالی شان باشد.
    3- حسادت و رقابت بین دو خانواده پیش نمی آید.
    4- دغدغه های فکری همسرم کمتر می شود و وقت بیشتری برای رسیدگی به زندگی خودش را خواهد داشت.

  11. 2 کاربر از پست مفید خاموش تشکرکرده اند .

    خاموش (سه شنبه 19 بهمن 89)

  12. #7
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 18 اردیبهشت 92 [ 16:23]
    تاریخ عضویت
    1389-4-01
    نوشته ها
    697
    امتیاز
    4,956
    سطح
    45
    Points: 4,956, Level: 45
    Level completed: 3%, Points required for next Level: 194
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    2,162

    تشکرشده 2,174 در 573 پست

    Rep Power
    83
    Array

    RE: حالا که تصمیمم عوض شده، چی کار باید کنم؟

    حالا سوال شما اینه که ایا با همسرتون مخالفت کنید یا نه؟
    به من ثابت شده وقتی مردها تصمیم کاری و بگیرن دیگه مخالفت کردن باهاشون فقط به درگیری بیشتر منجر می شه ( البته همسر من این طوریه)
    جو خانواده را بسنجید دلایلتون منطقیه برای مخالفت و حس رقابت و زمان بیشتر و هزینه تحمیلی دلایل محکمیه برای مخالفت شما منتها باید ببینی اگه به همسرت اعتراض کنی ایا جواب می ده یا نه
    البته بماند که باید در زمان مناسب و با بهترین لحن گفته بشه باید رگ خواب همسرت و بدونی و از ایرادها و معایب راهی که در پیش گرفته بگی سختیها و مشکلاتی که ممکنه حتی دامن خودش و زندگیش و بگیره رو بگی و سپس ازش بخوای که جور دیگه ای کمک خانواده باشه. مثلا اصل پول دست خودشون باشه و همسر شما خرید های بزرگ خانوواده را با خرج خودشون انجام بده.
    اگه 100% مخالفت کنی خب همسرتم جبهه می گیره باید یه راه بهتر پیدا کنی با توجه به شرایط دو خانواده که کمترین خسارت متوجه شما باشه و البته به میزان لازم هم همسرتون کمک خانوادش باشه.
    موفق باشید

  13. 2 کاربر از پست مفید sisili تشکرکرده اند .

    sisili (سه شنبه 19 بهمن 89)

  14. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 23 مرداد 90 [ 10:28]
    تاریخ عضویت
    1389-5-08
    نوشته ها
    120
    امتیاز
    3,665
    سطح
    38
    Points: 3,665, Level: 38
    Level completed: 10%, Points required for next Level: 135
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    85

    تشکرشده 87 در 48 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: حالا که تصمیمم عوض شده، چی کار باید کنم؟

    سلام عزیزان

    من دوباره دچار استرس شدم که نکنه دوباره دعوا و کتک کاری راه بیفته و ....
    راستش کاملا دارم اعتماد له نفسم و اعتمادم به زندگیم رو از دست می دم، متاسفانه.

    هنوز حس محبت و دوست داشتن همسرم درم بوجود نیومده و گاهی خاطرات قبلی آزارم می ده و بعضا ازش توی دلم متنفر می شم. اما ظاهر رو حفظ می کنم و بهش مهربونی می کنم.

    حالا با این خلاصه می خوام مشکلم این دفعه رو بگم.
    خانواده شوهرم رو که حدود 10 -11 نفر می شن برای اولین بار روز جمعه دعوتشون کردم.
    البته این رو هم بگم چند مدتیه که شوهرم دلش نمی خواد من رو ببره خونه خانوادش و مدام بهونه میاره و بین هفته خودش تنها می ره! اینبار هم نزدیک خونه پدرشوهرم بودیم که به شوهرم زنگ زدن که خواهرت حالش بد شده و ما همه مون بردیمش دکتر و کسی خونه نیست! ما هم برگشتیم.
    وسط هفته بود که شوهرم گفت صبح با هم بریم و منم قبول کردیم. صبح زود پا شد که بره و من دیدم این دست اون دست می کنه، باهاش نرفتم. و یکی دو ساعت بعد زنگ زدم به مادرشوهرم و دعوتشون کردم خونمون ()البته یکی از خواهرشوهرام از شهرستان اومده و از قبل با شوهرم حرف زده بودیم که دعوتشون کنیم.)

    حالا شب همون روز که شوهرم اومد خونه بجای اینکه از من تشکر کنه و خوشحال باشه که خانوادش رو تحویل گرفتم، مدام بهونه گیری می کنه! ایراد می گیره الکی! اون شب اومده بود حرکات رزمی برام اجرا می کرد و لگدش رو میورد به طرفم!!! حالا هیچ وقت از این کارا نمی کرد. بهم می گفت تو زن مردمی! گفتم بی تربیت یعنی چی؟ گفت کارمندای دولت رو می گن زن مردم این یه اصطلاحه! حالا اصلا چنین حرفی بین ما نبوده و من تا حالا نشنیدم!
    نمی دونم چیزی بهش گفتن یا کاراش چه دلیلی داره؟؟

    خلاصه که اصلا رفتارش جالب نیست و دنبال شره.
    از طرفی قبلا گفته بودم که خواهر شوهرام و مادر شوهرم تازگی ها و بعد از دوره طولانی قهرمون رفتارش اصلا مناسب نیست و یه جورایی رو اعصاب من راه می رن و عصبی ام می کنن.

    حالا با این اوصاف من می ترسم تو اگه تو خلوت دو نفرمون خودداری کنم و بهونه دستش ندم تا دعوامون نشه، اونها که اومدن عصبیم کنن و من چیزی بگم و شوهرم جلوی اونها دست روم بلند کنه!!!
    آخه به کرات بهم ثابت کرده که هیچ وقت تو هر دعوایی طرف من رو نمی گیره و فقط من رو ضایع می کنه.

    وا.. نمی دونم این چه بدبختیه؟ باید 10-11 نفر رو مهمونی بدم و هم باید بترسم کتک نخورم!!!
    لعنت به این زندگی!

    دوستان میشه یکم راهنمایی ام کنین، لطفا!

  15. #9
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 27 آذر 91 [ 18:02]
    تاریخ عضویت
    1389-8-28
    نوشته ها
    725
    امتیاز
    3,175
    سطح
    34
    Points: 3,175, Level: 34
    Level completed: 84%, Points required for next Level: 25
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    2,056

    تشکرشده 2,054 در 617 پست

    Rep Power
    86
    Array

    RE: حالا که تصمیمم عوض شده، چی کار باید کنم؟

    پیشنهاد من اینه که اعصابت را تقویت کنی. روحیه ات را برای اون روز تقویت کنی.
    چه جوری؟
    از امروز سعی کن اصلا به هیچ چیز منفی از طرف اونها فکر نکنی. به کسانی که ناراحتت کردند، به کارهایی که ازشون دیدی و ناراحت شدی، به دلخوریهات، ناراحتی هایی که تو دلت مونده ازشون ... به هیچکدوم فکر نکن. تا خواست فکرش بیاد سراغت سریع خودت را سرگرم یه فکر دیگه کن. هر کس یا چیزی که دوست داری. یه خاطره ی خوب از خودت یا همسرت یا مادرت (ترجیحا همسرت تا رابطه تون تو ذهنت تقویت بشه ).
    وقتی که اونها اومدن، یه فکر تمیز و آسوده و سبک داری. حتی اگه رفتار یا حرف ناپسندی هم ببینی به خاطر آرامشت راحت از کنارش می گذری و نادیده می گیری. با لبخند و راحتی ازشون پذیرایی می کنی. آرامشت به همسرت هم منتقل می شه و روز قشنگی خواهید داشت.
    اما اگه از امروز بخوای نگران باشی و بدیهاشون رو مرور کنی و ... با ذهن آشفته و خسته و مضطرب نه خودت و نه مهمونها روز خوبی نخواهید داشت.

    در مورد مخارج خانواده ی همسرت هم به عنوان یک پیشنهاد می گم، نمی شه به همسرتون بگید که مثلا برای بهبود اوضاع روحی برادرش یا دادن اعتماد به نفس یا مسئولیت به ایشون یا ... این کار را به اونها واگذار کنه. منظورم اینه که یه جوری از محاسن واگذاری این کار به خانواده اش برای اونها بگید.

  16. 4 کاربر از پست مفید بهشت تشکرکرده اند .

    بهشت (سه شنبه 19 بهمن 89)

  17. #10
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 01 بهمن 89 [ 02:48]
    تاریخ عضویت
    1389-10-22
    نوشته ها
    4
    امتیاز
    1,547
    سطح
    22
    Points: 1,547, Level: 22
    Level completed: 47%, Points required for next Level: 53
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    6

    تشکرشده 6 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: حالا که تصمیمم عوض شده، چی کار باید کنم؟

    سلام خاموش عزیز ، من تازه به همدردی ملحق شدم
    میخواستم بگم آیا لازم بود توی این موقعیت خانواده شوهرت رو دعوت کنی،شاید دعوت کردن اونا کار درستی نبود ولی خوب حالا که کار از کار گذشته بهتره آروم باشی و افکار منفی نداشته باشی چون هر جور فکر کنی همونطور میشه ،اگه اونا هم بی احترامی کردن شما خونسرد باش و اون یه شب رو به روی خودت نیار چون گفتی که از عکس العمل شوهرت نگرانی.
    علاوه این لبخند رو فراموش نکن چون لبخند معجزه میکنه ،
    امیدوارم بتونم کمکی کرده باشم ...

  18. 2 کاربر از پست مفید poloton تشکرکرده اند .

    poloton (پنجشنبه 23 دی 89)


 
صفحه 1 از 6 123456 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. تصمیمم نهایی من ... 6 سال تا تصمیم گرفتن طول کشید
    توسط she در انجمن متارکه و طلاق
    پاسخ ها: 8
    آخرين نوشته: یکشنبه 10 مرداد 95, 18:31
  2. تصمیم گرفتم عوض بشم و منفعل نباشم به کمکتون احتیاج دارم
    توسط E_Aysan در انجمن شوهران و زنان از یکدیگر چه انتظاراتی دارند
    پاسخ ها: 6
    آخرين نوشته: پنجشنبه 20 اسفند 94, 10:07
  3. همسرم مدام تصمیماتشو عوض میکنه
    توسط yasna1990 در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 12
    آخرين نوشته: پنجشنبه 13 اسفند 94, 16:21
  4. کمک کنید کامل خودمو عوض کنم و تیپم و رویه ام عوض کنم
    توسط مینای سخن گو در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 16
    آخرين نوشته: چهارشنبه 18 شهریور 94, 07:57
  5. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: پنجشنبه 13 شهریور 93, 18:36

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 02:55 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.