به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 10
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 18 مرداد 97 [ 17:15]
    تاریخ عضویت
    1397-5-06
    نوشته ها
    5
    امتیاز
    82
    سطح
    1
    Points: 82, Level: 1
    Level completed: 64%, Points required for next Level: 18
    Overall activity: 14.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class7 days registered
    تشکرها
    4

    تشکرشده 2 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array

    چگونه عصبانیت و خشم درونم را از بین ببرم؟

    سلام
    ممنون میشم به من کمک کنید ...
    خانمی هستم 30 ساله
    سال 89 ازدواج کردم ولی از سال گذشته تصمیم به جدایی گرفتیم ( الان هم در آستانه ی طلاقم دیگه راه برگشتی وجود نداره و دلم هم نمی خواد برگردم )
    در حال حاضر دانشجوی ارشد
    با همه ی مشکلات تمرکزم رو برای درس خوندن نگه داشتم(البته یه مبارزه ی بسیار سخت)

    هیچوقت هیچوقت دوست نداشتم مشکلاتم رو برای کسی بیان کنم.
    حتی موقعی که پدرم مریض شدن و کما بودن بقدری انرژیم مثبت بود که وقتی مرحوم شدن همکارام برگشتن گفتن یعنی بابات اینقدر مریض بود؟؟!

    از نظر دوستان دانشگاه و خوابگاه و همکار میگن : بسیار آروم و صبور و خونسردم و منبع آرامشم و موفق و البته تو خودم هستم
    خب نذاشتم هیچکس مشکلاتم رو بدونن

    همه ی اینها یک طرف .....
    بعضی وقتها بقدری بهم فشار میاد که میرم تو بیابون جیغ میکشم و گریه میکنم
    بقدری پر از خشم و نفرتم که تحمل زندگیم برام مشکل شده.
    هیچکس از درون من خبر نداره . یکساله وضعیت من اینه.
    اما چرا دروغ که عصبانیتم رو گهگداری سر میز و در و جاروبرقی و .... بعضی وقتها عزیزای دلم ( مامان و آبجی و ... با تندی و غر زدن و ... خالی میکنم)
    استرس شدیدی دارم ولی خب معلوم نمیشه و فقط خودم میفهمم !
    بهانه گیریم زیاده


    ممنون

  2. کاربر روبرو از پست مفید mrs.ff تشکرکرده است .

    Pooh (شنبه 06 مرداد 97)

  3. #2
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    جمعه 07 اردیبهشت 03 [ 00:31]
    تاریخ عضویت
    1392-4-02
    محل سکونت
    ایران
    نوشته ها
    1,968
    امتیاز
    33,342
    سطح
    100
    Points: 33,342, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.1%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    4,392

    تشکرشده 6,387 در 1,793 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام

    به همدردی خوش اومدی


    احساس شما قابل درک هست.هر عضوی از بدن نیاز به کمک داره از طریق نشانه هایی مثل درد ما متوجه میشیم.این همه طاقت و تحمل داشتن و خودساخته بودن خوبه ولی تا جایی که به خودمون آسیب نزنیم.شما با ارتباطات بیشتر با دیگران(مخصوصا کسانی که قابل اعتماد هستند) یا صحبت کردن با مشاور میتونید مقداری خودتون رو تخلیه کنید. جرات ورزی و مهارتهای بیان احساسات کمک زیادی به جلوگیری از جمع شدن انرژی منفی میکند.هر کدام از این مهارتها نیاز به آگاهی و مقداری تمرین دارد.

    مواردی که عصبی شدید یا شما رو عصبی میکنه و واکنش خودتون در این شرایط رو بیشتر توضیح بدید. این دو لینک رو نگاهی بندازید.لیینک دوم(چگونه منفعل نباشیم)طولانی هست اگر وقتتون کمه بیشتر توصیه های دکتر sciدر مورد چرخه انفعال-پرخاشگری در اون لینک رو مطالعه کنید.

    چگونه خشم و عصبانيت مان را كنترل كنيم؟
    چگونه منفعل نباشيم ؟
    ویرایش توسط ammin : شنبه 06 مرداد 97 در ساعت 23:56

  4. کاربر روبرو از پست مفید ammin تشکرکرده است .

    Pooh (یکشنبه 07 مرداد 97)

  5. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 18 مرداد 97 [ 17:15]
    تاریخ عضویت
    1397-5-06
    نوشته ها
    5
    امتیاز
    82
    سطح
    1
    Points: 82, Level: 1
    Level completed: 64%, Points required for next Level: 18
    Overall activity: 14.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class7 days registered
    تشکرها
    4

    تشکرشده 2 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط ammin نمایش پست ها
    سلام

    به همدردی خوش اومدی


    احساس شما قابل درک هست.هر عضوی از بدن نیاز به کمک داره از طریق نشانه هایی مثل درد ما متوجه میشیم.این همه طاقت و تحمل داشتن و خودساخته بودن خوبه ولی تا جایی که به خودمون آسیب نزنیم.شما با ارتباطات بیشتر با دیگران(مخصوصا کسانی که قابل اعتماد هستند) یا صحبت کردن با مشاور میتونید مقداری خودتون رو تخلیه کنید. جرات ورزی و مهارتهای بیان احساسات کمک زیادی به جلوگیری از جمع شدن انرژی منفی میکند.هر کدام از این مهارتها نیاز به آگاهی و مقداری تمرین دارد.

    مواردی که عصبی شدید یا شما رو عصبی میکنه و واکنش خودتون در این شرایط رو بیشتر توضیح بدید. این دو لینک رو نگاهی بندازید.لیینک دوم(چگونه منفعل نباشیم)طولانی هست اگر وقتتون کمه بیشتر توصیه های دکتر sciدر مورد چرخه انفعال-پرخاشگری در اون لینک رو مطالعه کنید.

    چگونه خشم و عصبانيت مان را كنترل كنيم؟
    چگونه منفعل نباشيم ؟
    سلام
    خیلی ممنون از شما

    لینکهایی که فرستادید را حتما مطالعه می کنم.

    متاسفانه قادر به گفتگوی رودررو در مورد مشکلاتم نیستم،یعنی توان درد و دل کردن رو مثه خیلی از خانمهای دیگه ندارم.(این حرفها تو زبونم نمیچرخه) حتی خیلی خیلی کم پیش اومده که جلوی کسی حتی نزدیکانم گریه کنم ..... و پیش فرض ذهنیم اینه که بقیه هم مشکل دارن ، چرا من باید مشکلاتم رو بگم که اونها رو ناراحت کنم

    در مورد مشاور هم همینطور و نمی تونم با حرف زدن تو اونجا تخلیه بشم و خب هزینه ها هم برای من که فعلا دانشجو هستم زیاده.

    مواردی که منو عصبی میکنه:
    بعضی وقتها به درجه بالای ناامیدی می رسم طوریکه بدبخت تر از خودم نمی بینم.
    هر چه که به زندگی زناشویی مربوط باشه ( خبردار شدن از اینکه کسی داره ازدواج می کنه، بچه دار شده ، دیدن زن و شوهری که دست همو گرفتن و ....)
    مسائلی که مربوط به وضعیت الانمه (دادگاه ، ابلاغیه، حرف زدن در مورد همسرم و ....)
    مهمتر از همه اینه که مادرم امید به برگشت من به اون زندگی داره ( با توجه به اینکه همه مشکلات همسر من رو دیگه تا الان دیده و فهمیده ... اما باز هم نمیدونم چجوری حاضره که من برگردم فقط صرفا به این خاطر که من مطلقه نباشم)
    و خب استرس درس و پایان نامه
    و اگه از برنامه هام عقب بمونم

    اما واکنش های من متفاوته:
    الان از خواهرم پرسیدم عصبانی میشم چجوری میشم؟ گفت مثه معلما داد میزنی.... نمیشه باهات حرف بزنن ...
    پرسیدم قیافم چجور میشه ؟ گفت میترسم نگات کنم
    گیر میدم به همه و غر میزنم .... مثلا چرا اینجا راه میری ، تلویزیون نگاه نکن و....
    تو دلم شروع می کنم فحش دادن
    پرخوری عصبی
    و اگه بدونم دارم بیش از اندازه میرم رو مخ بقیه ، سوار ماشین میشم ( یکم هم با سرعت ) میرم سمت بیابونی و یخورده جیغ و داد می کنم و گریه می کنم و برمیگردم ( این جیغ زدن شاید دو ماهی یبار )
    بداخلاقی

    فعلا همینها بنظرم رسید ....

  6. #4
    Banned
    آخرین بازدید
    دوشنبه 04 دی 02 [ 13:45]
    تاریخ عضویت
    1394-2-15
    نوشته ها
    1,099
    امتیاز
    18,366
    سطح
    86
    Points: 18,366, Level: 86
    Level completed: 4%, Points required for next Level: 484
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteranOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    271

    تشکرشده 1,106 در 598 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام
    به نظرم طبیعیه در شرایط شما
    فقط شما باید به این درک برسید که در مواقع خشم چطور با شما بر خورد بشه
    من خودم فقط دوست دارم قربون صدقه اصلا نارحت میشم جون حس میکنم به من توجه نمیشه مخصوصا به عقایدم
    بعدش حلش کنیم با هم
    و من خودم بخاطر رفتارم معزرت خواهی میکنم
    ولی بدیش اینکه دلامون از هم ناراحت میشه
    قدم به قدم پیش برید
    سعی کنید در مرحله اول توهین نکنید
    مرحله دوم سعی کنید اب بخخورید
    مرحله سوم سعی کنید لحنتون خنده دار کنید در عین حال که خشمتون دارید خالی میکنید


    حالا مراحل بعدی رو بعدا میگگم

  7. کاربر روبرو از پست مفید خادم رضا تشکرکرده است .

    mrs.ff (چهارشنبه 10 مرداد 97)

  8. #5
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    جمعه 07 اردیبهشت 03 [ 00:31]
    تاریخ عضویت
    1392-4-02
    محل سکونت
    ایران
    نوشته ها
    1,968
    امتیاز
    33,342
    سطح
    100
    Points: 33,342, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.1%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    4,392

    تشکرشده 6,387 در 1,793 پست

    Rep Power
    0
    Array
    برای کم کردن عصبانیت هم میتونید دنبال دلایلش باشید و هم دنبال راههای کاهش اون‌

    از جمله دلایل عصبانیت؛ احساس محور بودنه،افسردگی هم میتونه یه دلیل دیگه عصبانیت باشه.توی پست بالا گفتیدوقتی به درجه بالای ناامیدی میرسیدو.‌.. این میتونه یکی از نشانه های افسردگی باشه.یکی دیگه از دلایل عصبانیت کمال طلبیه.به نظر میرسه کمال طلبی در شما وجود داشته باشه که هم باعث میشه از خودتون بیش از حد انتظار داشته باشید و این شما رو در مواجهه با ناکامی ها عصبی کند و از طرف دیگه برای درد و دل کردن پیش دیگران ،همین کمال طلبی مانع میشود.در مورد کمال طلبی این لینک رو مشاهده کن؛
    http://www.hamdardi.net/thread-21869.html

    به جز پیدا کردن دلایل و رفع اونها راهکارهایی هم برای کاهش فشارهای ذهنی منجر به عصبانیت وجود دارد.یکی از این راهها خاموش کردن ذهن سطحی هست.مثلا فکر کردن بیش از حد به مشکلات باعث میشه ذهن شروع به لیست کردن مشکلاتی کند که قبلا وجود نداشتند یا موانعی رو شناسایی میکنه که هیچ وقت در ناکامی های آینده ما نقشی نخواهند داشت.

    وقتی درگیر مشکلات زندگی هستیم ذهن و فکر ما به اندازه کافی صورت مساله ها رو شناسایی کرده اگر در راهکارهای حل مساله به بن بست رسیده ،دقیقا جایی هست که باید به فکر و ذهن خودت استراحت بدی یعنی در اینجا به شیوه معکوس راه حلها رو پیدا میکند.با خواب واستراحت کافی و آزاد کردن ذهن از بار روانی مشکلات.
    در مورد اینکه تمایلی به ابراز احساسات پیش دیگران نداری ممکنه یک دلیلش ترس از آسیب پذیر بودن باشه.معمولا دوستان صمیمی آماده شنیدن درد دلها ومشکلات دوستان خودشون هستند مهم نیست راهکاری نداشته باشند مهم اینه شما سبک تر میشید نیاز به همدلی و هم حسی در کنار دیگران خشم و انرژی های نهفته رو تخلیه میکنه و اگر اون دوستان افراد سالم وبلوغ یافته ای باشند میتونن کمک کنند خشم شما تبدیل به احساسات مثبت و انرژی مثبت بشه.

  9. کاربر روبرو از پست مفید ammin تشکرکرده است .

    mrs.ff (چهارشنبه 10 مرداد 97)

  10. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 18 مرداد 97 [ 17:15]
    تاریخ عضویت
    1397-5-06
    نوشته ها
    5
    امتیاز
    82
    سطح
    1
    Points: 82, Level: 1
    Level completed: 64%, Points required for next Level: 18
    Overall activity: 14.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class7 days registered
    تشکرها
    4

    تشکرشده 2 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ممنون omid12 ... آره دقیقا منم خیلی وقتها سعی می کنم دوباره دل اینایی که ناراحت کردمو بدست بیارم . نمی دونم توهین میکنم یا نه ولی بداخلاقی زیاد.
    این راهو جدیدا پیدا کردم خوبه :وقتهایی که میدونم استرسم بالا هست و امکان عصبانیت و ... وجود داره، یه هندزفری تو گوشم میذارم که نه بخوام با کسی حرف بزنم نه کسی بخواد باهام حرف بزنه تا یکم آروم شم ....
    البته یچیز هست باید کنارشون بشینم (منظورم مادرم و ....هستن) اگه برم تنها تو اتاق که میزنه به سرم ...

    و خیلی ممنون از ammin ...
    چگونه خشم و عصبانيت مان را كنترل كنيم؟
    چگونه منفعل نباشيم ؟ ====> این لینک خیلی خوب بود ، از موقعی که گفتید دارم میخونم
    احساس محور بودن یعنی آدم احساسی هستم ؟
    آره خیلی زیاد کمال گرام. نمونه اش همین لینکه چگونه منفعل نباشیم که دارم تک تک پست ها رو میخونم . (حوصله ام هم سر میره اما میگم باید کامل بخونم)
    {نمی دونم سوالهام رو الان بپرسم یا بذارم اون لینکهایی که شما فرمودین رو اول بخونم بعد اگه سوالی بود بپرسم ، به هر حال تو یه پست دیگه میذارم ...}
    بابت اینکه چرا با بقیه حرف نمی زنم و شما دو تا فرض آسیب پذیر بودن و کمال گرایی رو حدس زدید، راستش نمیدونم درست حدس زدید یا نه .... اما این دلایل منم بشنوید :
    1- اگه بخاطر آسیب پذیر بودن و کمالگرایی باشه ، چرا وقتی پدرم رو از دست دادم نتونستم تو بغل کسی گریه کنم، چرا وقتی رفتم پیش مشاوره فقط یه لایه اشک تو چشام بود، اما از مشاوره که در اومدم و رسیدم خونه یکی دو ساعت تنها گریه کردم، چرا از فشار ناراحتی زانوهام شل میشد و میخوردم زمین، چرا وقتی رفتم سرکار و بقیه خواستن بغلم کنن و من جلوی گریه ام رو گرفتم ؟
    آهان یچیز هست واسه اینکه یکم بگم من خیلی حالم بده ، همه ی اون حرفام رو بصورت دل نوشته نوشتم و تو تلگرام موقع سالگرد پدرم فرستادم که فرداش دیدم همه همکارام و خانوادم چشا قرمز و بادکرده .... همکارم برگشت گفت شوهر منم که پدرت رو نمیشناخت کلی از نوشته ات گریه کرد ....ولی من فقط در جوابش یه لبخند زدم ( قصدم بیان خاطرات نیست و ببخشید اگه پستم طولانی میشه)
    الان یادداشتهای گوشیم 95 تاست، همش هم وقتایی که دلم میگیره مینویسم
    2- بابت مشکل طلاقم که بجز خانواده ام هیچکس اطلاعی نداره. دلیلش هم اینه که دور و بریام نمیتونن منو بفهمن. همشون الهی شکر زندگی های موفقی دارن ... همه هم بهم میگن چقدر چشات غم داره( همون یه لایه اشک) که هی میخوان سردربیارن که من چمه ولی واقعا نمیتونم بگم!
    من از طلاق بدم میومد ، خیلی هم سعی کردم کار به اینجا نکشه .... آره شما راست میگین دلم نمیخواد مورد قضاوت بقیه قرار بگیرم وقتی هیچوقت نفهمن 8 سال بودن با ینفر .... من خودم گذشته ام رو کاملا گذاشتم کنار ، چرا به بقیه بگم که بخوان با نگاه هاشون، با حرف زدناشون ، با ترحمشون این گذشته رو برام یادآوری کنن؟!
    الان ترجیح میدم یه دختر سن بالای مجرد باشم تا یه خانم مطلقه !
    وقتی حتی میدونن من چقدر پدرم رو دوست داشتم و از دستش دادم .... جلوی من حرف از پدرشون میزنن
    حالا مثلا خواهرم که میدونه وضعیت منو ، هی میخواد یجوری حرف بزنه که اگه زندگی خوبی دارم بخاطر خودم بوده و منم سختی کشیدم و .... حالا چه برسه به دوست (وقتی آبها از آسیاب افتاد به مرور زمان میشنن در مورد فضایل خودشون حرف میزنن ..... من خیلی دقت میکنم که چیا میگن)
    من حتی کارگاه هایی که دادگاه برگزار کرد و رفتم ، وقتی وارد شدم رفتم پشت یه ستون نشستم و نمیخواستم کسی منو ببینه ... بعد 2 جلسه همه درد و دل کردن از مشکلاتشون من از جلسه ی 2 ساعته نیم ساعتش پا شدم سخنرانی کردم و اونایی که سر مسایل جزیی اونجا بودن رو به صبوری دعوت کردم و بهشون میگفتم که شما اسم طلاق رو برای خودتون نخرید ( بعد از جلسه با خودم می گفتم کاش منم درد و دل میکردم ، کاش منم می گفتم .....)
    الان که خودم به همه حرفای شما و خودم دارم چندین ساعت فکر می کنم ... یه بخشیش همون کمالگراییه ولی یه بخش دیگش اینه که واقعا بلد نیستم درد و دل کنم ....

  11. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 18 مرداد 97 [ 17:15]
    تاریخ عضویت
    1397-5-06
    نوشته ها
    5
    امتیاز
    82
    سطح
    1
    Points: 82, Level: 1
    Level completed: 64%, Points required for next Level: 18
    Overall activity: 14.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class7 days registered
    تشکرها
    4

    تشکرشده 2 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array
    {نمی دونم سوالهام رو الان بپرسم یا بذارم اون لینکهایی که شما فرمودین رو اول بخونم بعد اگه سوالی بود بپرسم ، به هر حال تو یه پست دیگه میذارم ...}

    اما سوالم :
    الان استرسورهای من خیلی زیادن :
    1- همین برنامه ی طلاق که از پارسال شروع شده و هنوز هم میدونم ادامه داره
    2- با توجه به اینکه پدرم رو از دست دادم ، استرس از دست دادن عزیزان رو دارم .... مادرم هم مریض هستن و من واقعا نگرانشونم
    3- نگران خواهر کوچیکترم هستم
    4- نگران آینده ی خودم هستم که چی میشه ، میتونم گلیم خودمو از آب بکشم بیرون یا نه
    5- استرس پایان نامه
    6- امسال هم میخوام کنکور دکتری بدم
    7- اضافه وزنی که پیدا کردم ! (روزی 2 ساعت ورزش و رژیم و ...)

    حالا من همه ی این ها رو دارم با هم پیش میبرم!!! (یعنی ورزش و رژیم و واسه دکتری خوندن و انجام پایان نامه و دادگستری و دادگاه و هوای خانواده رو داشتن و .... )
    حالا من چیکار کنم؟! اگه من فقط وقتم رو بذارم برای کارهای دادگاه و پایان نامه که مجبوری بذاری ، روز ب روز ممکنه اضافه وزنم بیشتر شه، ممکنه اتفاقی برای مادرم بیفته ، و نخواسته باشم برای دکتری بخونم ممکنه از هدفم دور بشم ( من ایمان دارم دکتری قبول میشم و بعد هم استاد دانشگاه میشم .... اما اگه سنم بره بالا و امسال نخواسته باشم امتحان بدم ممکنه این موقعیت رو از دست بدم )

    ته ته همه حرفام اینه من میخوام آدم سالمی باشم (جسمی و روانی ) و سالم زندگی کنم با همه مشکلات ...

    بعد یچیز دیگه میشه بگین چطور رابطم رو با خدا مثه قبل خوب کنم ؟(یبار با خادم امام رضا حرف زدم گفت زمان میبره .......) تو این مدت واقعا سختی کشیدم

    من تازه واردم ... فکر کنم مسایل رو قاطی نوشتم ... عذر مرا بپذیرید

  12. #8
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    جمعه 07 اردیبهشت 03 [ 00:31]
    تاریخ عضویت
    1392-4-02
    محل سکونت
    ایران
    نوشته ها
    1,968
    امتیاز
    33,342
    سطح
    100
    Points: 33,342, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.1%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    4,392

    تشکرشده 6,387 در 1,793 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط mrs.ff نمایش پست ها
    احساس محور بودن یعنی آدم احساسی هستم ؟
    سلام احساس محور بودن تقریبا مجموعه ای از ویژگی هایی هست که باعث میشه تحلیل و نگاه فرد نسبت به دنیای بیرون بر پایه هیجانات واحساسات درونی خودش باشه تا معیارهای منطقی تر وبا ثبات تر.شدت وضعف احساس محور بودن هم در همه یکسان نیست یعنی شاید نتوان یک فرد کاملا عقلگرا پیدا کرد یا یک فرد کاملا احساسی.طیف شخصیت ها بین این دو نقطه قرار میگیرند.این لینک رو برای آشنایی بیشتر مطالعه کنید؛
    http://www.hamdardi.net/thread-9047.html


    همچنین دو لینک‌زیر احتمالا نکته های مفیدی برای مواجهه با عصبانیت برای شما داشته باشد.

    http://www.hamdardi.net/thread-9283.html

    http://www.hamdardi.net/thread-19404.html

    نقل قول نوشته اصلی توسط mrs.ff نمایش پست ها
    اگه بخاطر آسیب پذیر بودن و کمالگرایی باشه ، چرا وقتی پدرم رو از دست دادم نتونستم تو بغل کسی گریه کنم
    منظور از اینکه کمالگرایی و ترس از آسیب پذیر بودن مانع بیان احساس میشه؛به این صورته که یک فرد کمالگرا دنبال اینه از خودش یک فرد آسیب ناپذیر وخیلی قوی بسازه یک فرد ایده آل بدون نقطه ضعف وقتی چنین تصوری از خودش پیدا کرد زمانی که نیاز به درد ودل داشته باشه این تصور مانع میشه یعنی ناخودآگاه با خودش میگه اگه درد و دل کنم یا حرف دلم رو بزنم دیگه اون فرد قوی وشکست ناپذیر نیستم یا ممکنه تصور دیگران نسبت به من تغییر کند.این تصور در مورد عموم مردم وجود داره اما در بعضی افراد بیشتر هست که باعث میشه اون فرد ناخواسته خود افشایی وبیان احساس رو مساوی آسیب پذیری و اقرار به ضعف بداند. بنابراین درد دل وبیان احساس یک هنر و بلوغ یافتگی هست که فرد به نتیجه میرسه کجا و پیش چه افرادی چه میزان وچه صحبتهایی رو برای بیان احساس و نوع بیان رو انتخاب میکنه.پس با این وصف در مورد مساله طلاق نمیشه هر جایی وپیش هر کسی صحبت کرد چون ممکنه آسیب های بعدی رو به‌همراه داشته باشه( مشاور.یا دوست خاص یا بعضی از افراد خانواده که به نظرتون برای درد دل در این زمینه مناسب هستند) اما در مورد فوت پدرتون یه جاهایی میتونستید درد دل کنید.

    در لابلای صحبتهای شما هوشمندی خاصی دیده میشه که میتواند کمک زیادی به حل مساله تان کند

  13. کاربر روبرو از پست مفید ammin تشکرکرده است .

    mrs.ff (پنجشنبه 18 مرداد 97)

  14. #9
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    جمعه 07 اردیبهشت 03 [ 00:31]
    تاریخ عضویت
    1392-4-02
    محل سکونت
    ایران
    نوشته ها
    1,968
    امتیاز
    33,342
    سطح
    100
    Points: 33,342, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.1%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    4,392

    تشکرشده 6,387 در 1,793 پست

    Rep Power
    0
    Array
    پس از مرگ یکی از عزیزان ممکنه استرسی به سراغ فرد داغ دیده بیاید و نگرانی اون رو از حوادث مشابه برای سایر بستگان افزایش بدهد.اگر این نگرانی طولانی شود احتمال خیلی زیاد نشانه افسردگیه.افسردگی و استرس با هم به درون فرد سرایت میکنند.افسردگی حس نا امیدی رو تولید میکنه و اضطراب ترس از اتفاقات ناگوار در آینده رو افزایش میدهد.اگر توانستید فوت پدرتون رو بپذیرید و با اون اتفاق کنار اومدید کم کم باید نشانه بهبودی از این شرایط رو پیدا کنید.وگرنه ابتدا باید ارزیابی بشه که در مرحله داغ دیدگی با مشکل حل نشده ای مواجه نشده باشید. برای غلبه بر استرس ونگرانی تقویت ارتباط با خداوند و ایمان و توکل خیلی کمک کننده است.ارتباط بیشتر با دوستان،ورزش گردن،مسافرت و گردش در طبیعت ،موسیقی های آرام هم میتونه به شما کمک کند.ما نمیتونیم همه زندگی واتفاقات رو کنترل کنیم باور به اینکه خداوند محافظ همه انسانها وعزیزان و خانواده ماست و دعا در این موردهم به آرامش شما کمک میکند.کمال گرایی چندین نوع هست که بخشی از استرس شما برای مسائلی مثل پایان نامه به نظرم ریشه در اون داره یک کتاب کم حجم در این زمینه چاپ شده که تقریبا تا صفحه ۲۱ انواع کمال گرایی و نگرانی رو تعریف میکنه.بعدش با توجه به تشخیص نوع اون در فرد شما رو راهنمایی میکنه که کدوم فصل و کدوم تمرینات رو انجام بدید:
    نام کتاب ؛اهمال کاری ،نگرانی و کمالگرایی ترجمه دکتر فرزین راد هست که میتونید با مطالعه این کتاب و راهکارهاش بر این نگرانی ها تا حدودی غلبه کنید به خصوص اگه نگرانی ها باعث میشه کارهاتون رو به تعویق بندازید.

  15. کاربر روبرو از پست مفید ammin تشکرکرده است .

    mrs.ff (پنجشنبه 18 مرداد 97)

  16. #10
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 18 مرداد 97 [ 17:15]
    تاریخ عضویت
    1397-5-06
    نوشته ها
    5
    امتیاز
    82
    سطح
    1
    Points: 82, Level: 1
    Level completed: 64%, Points required for next Level: 18
    Overall activity: 14.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class7 days registered
    تشکرها
    4

    تشکرشده 2 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array
    با سلام و تشکر از شما که این همه وقت گذاشتید برام .
    خیلی از مطالبی که گذاشتید انگار واقعا وصف حال من بود. انگار که ینفر از زبون من اون حرفها رو نوشته (مخصوصا اون پست های مربوط به کمالگرایی)
    خیلی برام جالب بود ..... اینکه ریشه ی این مشکل منو کمالگرایی دونستید و از روی نوشتار
    راستش الان هم خودمو موظف میدونم که همه ی این مطالب و کتاب رو مطالعه کنم. واسه همین میترسم یه حرف دیگه بزنم شما یه مطلب دیگه عنوان کنید منم که کمالگراااا(انشاالله که درستش میکنم)
    باز هم ممنون از دلسوزیتون

  17. کاربر روبرو از پست مفید mrs.ff تشکرکرده است .

    ammin (پنجشنبه 18 مرداد 97)


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. افسردگی و عصبانیت بیش از حد من
    توسط tommy در انجمن سایر سئوالات مربوط به ازدواج
    پاسخ ها: 10
    آخرين نوشته: سه شنبه 14 اردیبهشت 95, 09:26
  2. باعصبانیت وخود زنیه همسرم چه کنم
    توسط پرواز ابدی در انجمن متارکه و طلاق
    پاسخ ها: 14
    آخرين نوشته: سه شنبه 10 شهریور 94, 00:48
  3. ترمز عصبانیت را بكشید.....
    توسط ویدا@ در انجمن علمی و آموزشی
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: شنبه 05 مرداد 92, 10:54
  4. در برابر عصبانیت شوهر چه باید کرد ؟
    توسط lord.hamed در انجمن مقالات و مطالب آموزشی در مورد خانواده
    پاسخ ها: 13
    آخرين نوشته: یکشنبه 08 آبان 90, 09:37
  5. عصبانیت
    توسط مینا 22 در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: دوشنبه 31 تیر 87, 10:11

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 20:26 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.