سلام بانو.
توی فیزیک یک سری مسائل هستند که با فرضیه هایی مثل اصطکاک برابر با صفر یا ثابت گرفتن جسم یا حذف عوامل محیطی و غیره پاسخی به دست میاد، اما عملا امکان پذیر نیست، مگر این که فرضیه تا حد زیادی در عمل به تئوری نزدیک باشه. مثلا اصطکاک نزدیک به صفر باشه، یا عوامل محیطی رو تا حدی حذف کرد که ضریب خطا مثلا یک صدم باشه (من فیزیکم خوب نیست، به فرض اینکه یک صدم خیلی کم باشه)
از طرفی ما انواع ارتباطات داریم. انسان نه تنها با هم نوع خودش، حتی با کائنات، نباتات، جامدات، حیوانات و هرآنچه اطراف اوست به نوعی در ارتباطه. روابط هم خود انواع و اقسام دارند، روابط کوتاه مدت، میان مدت بلند مدت یا در سطوح سطحی، متوسط، پیشرفته و غیره. به عبارتی هر رابطه ای کم و کیفی داره.
اما روابط با جنس مخالف. ما میتونیم فرضیه بدیم اگر دختری وارد رابطه دوستانه با پسری بشه ، به فرض اینکه هر دو منطقی هستند و رد پای احساس و گرایشات عاطفی و جنسی و تحریفات ناشی از آن در روابطشون نیست، مدت زیادی با هم در تعامل باشند و اگر حس کردند میتونن گزینه های مناسبی برای ازدواج باشند، عمیق تر از هم شناخت کسب کنند (به شرطی که در این شناخت هیچ فشار عاطفی و الزام از جانب هیچکدام نباشه) و اگر اوکی بود ازدواج کنند، اگر خیر یا رابطه رو بدون رنجشی از هم پایان بدن، یا به روال سابق بدون عواطف درگیرانه ای ادامه بدن. خیلی هم خوبه. البته به شرطی که تمامی این فرضیه ها جاری باشه که در عمل واقع بینانه اش اینه که امکان پذیر نیست.
یک ازدواج موفق هم اما و اگر های زیاد داره که علم روانشناسی یا آموزه های دینی سعی دارند با تحقق فرضیه ها تا حد امکان ضریب خطا رو به صفر برسونند. حال ممکنه یک نفر که در رابطه عاطفی و عاشقانه قبل ازدواج بوده اتفاقی ضریب خطاش بسیار پایین باشه و بره خوشبخت شه. ولی شخصی که به روش سنتی قصد ازدواج داشته، بعد ها متوجه شه فرضیه ها براش جاری نیست و زندگیش به بن بست برسه.
ولی علم و حقیقت همیشه با کلیت سر و کار داره. نه استثناء ها. علم میگه میان دختر و پسر:
- رابطه ای که به حد دوستانه رسید، حداقل از جانب یک طرف دوستانه باقی نمی مونه
- کنترل گرایشات در روابط دوستانه عملا امکان پذیر نیست و موجب تحریف در شناخت و متعاقب اون انتخاب میشه.
- در روابط قبل ازدواج فاکتور های مهمی مانند خانواده، شرایط فرهنگی ، توافقات مادی و غیره قربانی عواطف میشه
- تغییر و تحولات در عواطف قبل و بعد ازدواج موجب انتظارات غیر واقعی میشه و غیره.
این یک بخش مسئله است، اما در بخش دیگه میرسیم به این سوال که آیا چون نباید روابط رو گسترده کنیم، نیازی هم نیست یاد بگیریم؟
پاسخ: خیر اینگونه نیست. انسان باید هر سطح از روابط رو با هر فردی یاد بگیره. همان سطح معمول تعامل با آقایون چیزی هست که هر دختری باید بلد باشه.
- آقایی مودبانه به شما پیشنهاد ازدواج میده. چه باید کرد؟ فرار می کنید یا با اون وارد روابط پنهان میشید یا جسورانه و مودبانه ارجاع میدید به خانواده؟
- آقایی تو خیابون سر شما داد زد. چه می کنید؟ آقایی حق شما رو پایمال کرد. چطور مطالبه می کنید؟
- اصلا لازم هست با آقای ایکس همدلی کنید. تسلیت بگید یا احساسش رو درک کنید. چه بر خوردی دارید؟ می خواین کمک کنید برسونید بیمارستان ، چه واکنشی دارید؟
همه این ها نشون میده ما در روابط معمولمون هم نیاز به تخصص و مهارت داریم که لازمه براش وقت بگذاریم. و این مهارت دقیقا با تفکیک مرز ها حاصل میشه. بدونیم دقیقا خط قرمز ها کجاست. خشرویی متفاوت از سبک بازیه. شوخ طبعی و طنز پردازی متفاوت از بذله گویی هست. توی یک صحبت هدفمند رسمی ، مثلا کاری، ممکنه دو تا طنز ملیح باشه، اما نیازی به عشوه و لوث حرف زدن و قهقهه زدن نداره. یک آقا رو مفرد مخاطب قرار نمیدن، در زندگی شخصیش کنجکاوی نمی کنن.
حتی از امروز تمرین کنید با همسرتون در آینده چطور مکالمه کنید. شما فردا ازدواج می کنی. نمیتونی بگی " آقا چای برای شما آماده کرده ام، لطفا تشریف بیاورید و آن گوشی مبارک را رها نموده تا کمی از حضور هم مستفیض شویم " نازی، عشوه ای، غمزه ای، ظرافتی...
برای یادگیری همه این ها هم کتاب هست، تو خود سایت پر مقاله است. از حوصله تاپیک خارجه که در مورد مهارت ارتباطی و زبان بدن و گویندگی و دوبله و نریتوری صحبت کنیم.
موفق باشید.
تنها نفس خداست که اگر بر گل دمیده شود انسان می آفریند.
علاقه مندی ها (Bookmarks)