به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 2 نخستنخست 12
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 17 , از مجموع 17
  1. #11
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 08 فروردین 03 [ 07:07]
    تاریخ عضویت
    1396-1-29
    نوشته ها
    813
    امتیاز
    25,800
    سطح
    96
    Points: 25,800, Level: 96
    Level completed: 45%, Points required for next Level: 550
    Overall activity: 94.0%
    دستاوردها:
    SocialOverdriveTagger First ClassVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    2,581

    تشکرشده 2,292 در 742 پست

    Rep Power
    203
    Array
    با سلام

    یعنی جوری هستید ک روند زندگی عادیتون مختل شده ؟؟؟حرفی داشته باشید با اقایی چه تو فامیل چه تو دانشگاه نمیرید بزنید؟؟؟؟

    چرا فک میکنید توان تغییر ندارید ؟؟این فکرو از سرتون بیارید بیرون

    از مسائل نتیجه گیری های سطحی دارید!!!!

    تعریف هایی ک دارید با تعریف واقعی فرق می کنه


    اگه به قول خودتون روابط ساده کاری هم نمیتونید برقرار کنید تمرین کنید...ی برنامه مدت دار برای خودتون بذارید مثل مسائل دیگه ک با تمرین یاد میگیریم رانندگی ...شنا...

    اما قبلش حتما تکلیف خودتون مشخص کنید . چهارچوب درست رو پیدا کنید

    کتاب قوانین روابط موفق از باربارا رو هم بخونید

  2. #12
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 02 مرداد 01 [ 23:19]
    تاریخ عضویت
    1394-6-14
    نوشته ها
    128
    امتیاز
    7,807
    سطح
    59
    Points: 7,807, Level: 59
    Level completed: 29%, Points required for next Level: 143
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    37

    تشکرشده 145 در 70 پست

    Rep Power
    28
    Array
    سلام دوستان.
    از نظراتتون متشکرم.
    لازم شد کمی بیشتر مشکلم رو شرح بدم،
    بی نهایت عزیز متن رو خوندم،میدونم باید روی زبر و زرنگی خودم کار کنم ولی اخه چطوری؟میدونم باید جذاب باشم ولی لزوما نباید متانت رو خدشه دار کنم ولی چطوری؟؟؟؟؟

    منظور من اصلا دوستی به این شکلی که دوستان ترسیم کردن نبود،منظورم یک رابطه هدف دار بود.منظورم این بود وقتی احساس میکنم از کسی خوشم اومده یا برعکس،چطور باید رفتار کنم.یا اصلا برخورد عادی با یک اقا.

    پرنیان یاسی عزیز ،تفاوت اصلی شما با من اینه که کنار خانوادتون خوشحالید.
    من مشکلات زیادی دارم.رابطم با پدرم به شدت سرده و دیگه الان میتونم بگم دارم ازش متنفر میشم.تمام سعیم اینه خونه نباشم.انواع کارهای فرهنگی و اجتماعی رو انجام میدم و ناموفق هم نیستم.
    از سال 94تا حالا به حدی رفتم سراغ فعالیت اجتماعی که الان بعنوان فردی با روابط عمومی بالا و دارای اعتماد بنفس خطاب میشم.گاهی صبح تا شب بیرون بودم.فضای خونه برام لذت بخش نیست.اینجا همه چی سرد و یخه.اینجا یه دختر ارزو داره پدرش حداقل کاری به کارش نداشته باشه.همین.

    راستش خیلی حسرت ادمایی رو میخورم که خانواده خوبی دارن،چون روح سالمی دارن ازدواج خوبی هم خواهند داشت.



    خانوم مهندس عزیز،اشتباه امثال من دقیقا همینه،فکر میکنیم بقیه با دوست پسراشون ازدواج میکنن و قراره بدبخت بشن،ازدواج سنتیش خوبه و تهش خوشبختیه،بعد از ازدواج هزار جور حرف میاد توش.
    خوشحال از چی باشم از اینهمه پشیمونی تو زندگیم.

    من یک دختر 18ساله نیستم که دوست پسر بخوام،من خیلی خودمو بستم.


    ناراحتم.خیلی ناراحتم.این از اینهمه سختی خونه پدری،اینم از الان.

    مشکل حضور در اجتماع نیست،مشکل چیه نمیدونم.


    الهه زیبایی من تمام سعیمو میکنم کارم به اقا گره نخوره وقتی هم گره میخوره مجبور میشم حرفی بزنم مثل ماستم انقدر یخ و بی روح (جز اینه تو اسلام که نباید جلب توجه بشه) ولی اطرافیانم اینطور نیستن.
    منم نمیتونم این مدلی باشم.

    دقیقا از چی برداشت سطحی دارم.سطحی یا عمیق این مشکل منه.ازارم میده.ممنون از نظرتون
    ویرایش توسط ابی اسمان : سه شنبه 30 آبان 96 در ساعت 19:50

  3. کاربر روبرو از پست مفید ابی اسمان تشکرکرده است .

    زندگی خوب (سه شنبه 30 آبان 96)

  4. #13
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 01 آذر 02 [ 13:37]
    تاریخ عضویت
    1393-2-30
    نوشته ها
    162
    امتیاز
    8,980
    سطح
    63
    Points: 8,980, Level: 63
    Level completed: 77%, Points required for next Level: 70
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    11

    تشکرشده 336 در 126 پست

    Rep Power
    42
    Array
    آبی آسمان عزیز سلام. از مشکلی که داری ناراحتم و ابراز همدردی می کنم. من هم مشکل شما را داشته ام آنهم خیلی خیلی شدید. اما به هر حال اگر می خواهید ازدواج کنید باید با احتیاط و آگاهی همسر انتخاب کنید. برای ازدواج مهمترین عنصر آرامش روانی و فکری است. یعنی هنگامی که می خواهید همسری انتخاب کنید باید احساسات شما کاملا متعادل باشد. نه خوشحال باشید و نه ناراحت. در عادی ترین حالت ممکن باید باشید. آنطور که از نوشته های شما برمی آید رفتارهای پدرتان باعث رنجش چندین ساله شما شده است و در خانه خودتان احساس خوبی ندارید. این موضوع بر انتخاب همسر تاثیرگذار خواهد بود. اگر مایلید بیشتر توضیح دهید تا دوستان با آگاهی بیشتری به شما کمک کنند.
    https://article.tebyan.net/309211/%D...B1%D8%A7%D9%86
    http://www.hamdardi.net/thread-19383.html
    http://www.hamdardi.net/thread-12372.html

  5. #14
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 02 مرداد 01 [ 23:19]
    تاریخ عضویت
    1394-6-14
    نوشته ها
    128
    امتیاز
    7,807
    سطح
    59
    Points: 7,807, Level: 59
    Level completed: 29%, Points required for next Level: 143
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    37

    تشکرشده 145 در 70 پست

    Rep Power
    28
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط پرنیان یاسی نمایش پست ها
    آبی آسمان عزیز سلام. از مشکلی که داری ناراحتم و ابراز همدردی می کنم. من هم مشکل شما را داشته ام آنهم خیلی خیلی شدید. اما به هر حال اگر می خواهید ازدواج کنید باید با احتیاط و آگاهی همسر انتخاب کنید. برای ازدواج مهمترین عنصر آرامش روانی و فکری است. یعنی هنگامی که می خواهید همسری انتخاب کنید باید احساسات شما کاملا متعادل باشد. نه خوشحال باشید و نه ناراحت. در عادی ترین حالت ممکن باید باشید. آنطور که از نوشته های شما برمی آید رفتارهای پدرتان باعث رنجش چندین ساله شما شده است و در خانه خودتان احساس خوبی ندارید. این موضوع بر انتخاب همسر تاثیرگذار خواهد بود. اگر مایلید بیشتر توضیح دهید تا دوستان با آگاهی بیشتری به شما کمک کنند.
    https://article.tebyan.net/309211/%D...B1%D8%A7%D9%86
    http://www.hamdardi.net/thread-19383.html
    http://www.hamdardi.net/thread-12372.html
    سلام
    ارامش فکری که واقعا ندارم.خیلی در تلاطمم.
    خیلی تنهام.قبلا با دوستای صمیمیم خیلی راحت بودم اما الان تمام دوستای صمیمیم و هم سن و سالهام توی فامیل که باهاشون صمیمی بودم ازدواج کردن.
    و اونقدر درگیر شوهر و زندگیشون هستن که تا بمن میرسن شروع میکنن به صحبت که دختر سنش بره بالا خواستگار براش نمیاد و از این حرفها..


    رابطه ام با پدرم خیلی سرده از بچگی تا به الان خیلی اذیتمون کرده و الان هم بخاطر مسایل پیچیده ای روی ازدواجم هم موثره


    من دلم میخواد انتخاب کنم نه اینکه انتخاب بشم.
    ضمنا لینک هارد مطالعه کردم ممنون ازت

    کاش یک نفر راهی جلوی من میگذاشت انگار اینجا هم کسی قرار نیست به داد من برسه..
    ویرایش توسط ابی اسمان : چهارشنبه 01 آذر 96 در ساعت 20:52

  6. #15
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 25 دی 97 [ 00:50]
    تاریخ عضویت
    1393-6-05
    نوشته ها
    496
    امتیاز
    17,675
    سطح
    84
    Points: 17,675, Level: 84
    Level completed: 65%, Points required for next Level: 175
    Overall activity: 2.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    2,385

    تشکرشده 1,898 در 451 پست

    Rep Power
    130
    Array
    سلام بانو.

    توی فیزیک یک سری مسائل هستند که با فرضیه هایی مثل اصطکاک برابر با صفر یا ثابت گرفتن جسم یا حذف عوامل محیطی و غیره پاسخی به دست میاد، اما عملا امکان پذیر نیست، مگر این که فرضیه تا حد زیادی در عمل به تئوری نزدیک باشه. مثلا اصطکاک نزدیک به صفر باشه، یا عوامل محیطی رو تا حدی حذف کرد که ضریب خطا مثلا یک صدم باشه (من فیزیکم خوب نیست، به فرض اینکه یک صدم خیلی کم باشه)

    از طرفی ما انواع ارتباطات داریم. انسان نه تنها با هم نوع خودش، حتی با کائنات، نباتات، جامدات، حیوانات و هرآنچه اطراف اوست به نوعی در ارتباطه. روابط هم خود انواع و اقسام دارند، روابط کوتاه مدت، میان مدت بلند مدت یا در سطوح سطحی، متوسط، پیشرفته و غیره. به عبارتی هر رابطه ای کم و کیفی داره.

    اما روابط با جنس مخالف. ما میتونیم فرضیه بدیم اگر دختری وارد رابطه دوستانه با پسری بشه ، به فرض اینکه هر دو منطقی هستند و رد پای احساس و گرایشات عاطفی و جنسی و تحریفات ناشی از آن در روابطشون نیست، مدت زیادی با هم در تعامل باشند و اگر حس کردند میتونن گزینه های مناسبی برای ازدواج باشند، عمیق تر از هم شناخت کسب کنند (به شرطی که در این شناخت هیچ فشار عاطفی و الزام از جانب هیچکدام نباشه) و اگر اوکی بود ازدواج کنند، اگر خیر یا رابطه رو بدون رنجشی از هم پایان بدن، یا به روال سابق بدون عواطف درگیرانه ای ادامه بدن. خیلی هم خوبه. البته به شرطی که تمامی این فرضیه ها جاری باشه که در عمل واقع بینانه اش اینه که امکان پذیر نیست.
    یک ازدواج موفق هم اما و اگر های زیاد داره که علم روانشناسی یا آموزه های دینی سعی دارند با تحقق فرضیه ها تا حد امکان ضریب خطا رو به صفر برسونند. حال ممکنه یک نفر که در رابطه عاطفی و عاشقانه قبل ازدواج بوده اتفاقی ضریب خطاش بسیار پایین باشه و بره خوشبخت شه. ولی شخصی که به روش سنتی قصد ازدواج داشته، بعد ها متوجه شه فرضیه ها براش جاری نیست و زندگیش به بن بست برسه.
    ولی علم و حقیقت همیشه با کلیت سر و کار داره. نه استثناء ها. علم میگه میان دختر و پسر:
    - رابطه ای که به حد دوستانه رسید، حداقل از جانب یک طرف دوستانه باقی نمی مونه
    - کنترل گرایشات در روابط دوستانه عملا امکان پذیر نیست و موجب تحریف در شناخت و متعاقب اون انتخاب میشه.
    - در روابط قبل ازدواج فاکتور های مهمی مانند خانواده، شرایط فرهنگی ، توافقات مادی و غیره قربانی عواطف میشه
    - تغییر و تحولات در عواطف قبل و بعد ازدواج موجب انتظارات غیر واقعی میشه و غیره.

    این یک بخش مسئله است، اما در بخش دیگه میرسیم به این سوال که آیا چون نباید روابط رو گسترده کنیم، نیازی هم نیست یاد بگیریم؟
    پاسخ: خیر اینگونه نیست. انسان باید هر سطح از روابط رو با هر فردی یاد بگیره. همان سطح معمول تعامل با آقایون چیزی هست که هر دختری باید بلد باشه.
    - آقایی مودبانه به شما پیشنهاد ازدواج میده. چه باید کرد؟ فرار می کنید یا با اون وارد روابط پنهان میشید یا جسورانه و مودبانه ارجاع میدید به خانواده؟
    - آقایی تو خیابون سر شما داد زد. چه می کنید؟ آقایی حق شما رو پایمال کرد. چطور مطالبه می کنید؟
    - اصلا لازم هست با آقای ایکس همدلی کنید. تسلیت بگید یا احساسش رو درک کنید. چه بر خوردی دارید؟ می خواین کمک کنید برسونید بیمارستان ، چه واکنشی دارید؟

    همه این ها نشون میده ما در روابط معمولمون هم نیاز به تخصص و مهارت داریم که لازمه براش وقت بگذاریم. و این مهارت دقیقا با تفکیک مرز ها حاصل میشه. بدونیم دقیقا خط قرمز ها کجاست. خشرویی متفاوت از سبک بازیه. شوخ طبعی و طنز پردازی متفاوت از بذله گویی هست. توی یک صحبت هدفمند رسمی ، مثلا کاری، ممکنه دو تا طنز ملیح باشه، اما نیازی به عشوه و لوث حرف زدن و قهقهه زدن نداره. یک آقا رو مفرد مخاطب قرار نمیدن، در زندگی شخصیش کنجکاوی نمی کنن.

    حتی از امروز تمرین کنید با همسرتون در آینده چطور مکالمه کنید. شما فردا ازدواج می کنی. نمیتونی بگی " آقا چای برای شما آماده کرده ام، لطفا تشریف بیاورید و آن گوشی مبارک را رها نموده تا کمی از حضور هم مستفیض شویم " نازی، عشوه ای، غمزه ای، ظرافتی...

    برای یادگیری همه این ها هم کتاب هست، تو خود سایت پر مقاله است. از حوصله تاپیک خارجه که در مورد مهارت ارتباطی و زبان بدن و گویندگی و دوبله و نریتوری صحبت کنیم.

    موفق باشید.
    تنها نفس خداست که اگر بر گل دمیده شود انسان می آفریند.

  7. 2 کاربر از پست مفید عشق آفرین تشکرکرده اند .

    Erica (پنجشنبه 02 آذر 96), بی نهایت (پنجشنبه 02 آذر 96)

  8. #16
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 02 مرداد 01 [ 23:19]
    تاریخ عضویت
    1394-6-14
    نوشته ها
    128
    امتیاز
    7,807
    سطح
    59
    Points: 7,807, Level: 59
    Level completed: 29%, Points required for next Level: 143
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    37

    تشکرشده 145 در 70 پست

    Rep Power
    28
    Array
    عشق افرین عزیزم،
    دو سال پیش برای من داستان کلاه جادویی رو گفتین(اگر اشتباه نکنم)
    کلی حال خوب پشتش بود.ممنونم ازتون.

    بله دقیقا....من فقط اخم میکنم و جدی ام
    دقیقا دنبال همین ام.
    کاش ذاتا پر سرو زبون میبودم.کلی رو خودم کار کردم تا یاد گرفتم با جنس موافق چطور حرف بزنم.
    :(

  9. #17
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 10 آذر 98 [ 04:38]
    تاریخ عضویت
    1391-4-21
    نوشته ها
    212
    امتیاز
    9,762
    سطح
    66
    Points: 9,762, Level: 66
    Level completed: 28%, Points required for next Level: 288
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    392

    تشکرشده 451 در 164 پست

    حالت من
    Khejalati
    Rep Power
    55
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط ابی اسمان نمایش پست ها
    عشق افرین عزیزم،
    دو سال پیش برای من داستان کلاه جادویی رو گفتین(اگر اشتباه نکنم)
    کلی حال خوب پشتش بود.ممنونم ازتون.

    بله دقیقا....من فقط اخم میکنم و جدی ام
    دقیقا دنبال همین ام.
    کاش ذاتا پر سرو زبون میبودم.کلی رو خودم کار کردم تا یاد گرفتم با جنس موافق چطور حرف بزنم.
    :(
    سلام
    نوشته های شما منو یاده خواهر بزرگ ترم میندازه
    قبل از ازدواج تقریبا مثل شما بود
    ما از خانواده مذهبی نبودیم که بخواد محدود باشه
    ولی خواهرم مثل شما بود و برعکس شما همیشه از کارهای خودش راضی بود
    با آقایی ازدواج کرد که مثل خودش بود ( این اقا رو از بین شش نفر انتخاب کرد )
    نه به خاطر دارایی و خانواده شون فقط به خاطر اینکه مثل خودش بود
    چون فامیل بودن (البته نزدیک نبودن ) کم و پیش ازشون شناخت داشتیم
    خداروشکر از زندگیشم خیلی راضی هستش و منم عاشق خواهر زادم
    خانم ها بهتر میتونن شما رو راهنمایی کنن
    ولی من فکر میکنم مسیر درستی رو رفتین
    موفق باشید
    ......دگر حوصله ای نیست

  10. کاربر روبرو از پست مفید Glut.tiny تشکرکرده است .

    نیلوفر:-) (شنبه 04 آذر 96)


 
صفحه 2 از 2 نخستنخست 12

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. چرا خانواده فکر آینده من نیستند؟
    توسط yalda1993 در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 15
    آخرين نوشته: سه شنبه 28 مرداد 93, 10:53
  2. پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: یکشنبه 07 اسفند 90, 23:36
  3. برای شوهرم یه خواهر بیشتر نیستم
    توسط wh.doya در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: جمعه 15 مرداد 89, 17:26

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 19:22 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.