به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 7 , از مجموع 7
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 23 آبان 02 [ 04:04]
    تاریخ عضویت
    1394-2-27
    نوشته ها
    102
    امتیاز
    7,636
    سطح
    58
    Points: 7,636, Level: 58
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 114
    Overall activity: 50.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 53 در 36 پست

    Rep Power
    22
    Array

    برخورد با افراد پرحاشیه وبر هم زننده اسایش

    سلام خیلی وقته تاپیک نداشتم ولی الان واقعا بریدم از این همه حاشیه.از حاشیه که نمیدونم چه جور ازش دوری کنم.من 29 سالمه وشوهرم 30 سالش سه سال عقد بودیم وپارسال ازدواج کردیم یه برادر شوهر دارم که قبل ما ازدواج کرد ویه بچه داره که طلاق گرفت که پارسال براش زن گرفتیم تا پارسال مادر شوهرم همیشه حواسش به من بود وعروس دیگه که نداشت من خیلی اذیت شدم تا عروس جدید که امد سرگرم شد ورابطش با من خوب شد از طرفی یه خاله مجرد داریم که چهل سال به بالاس وقتی مادرشوهرم بعد ازدواج وبچه دار شدن دیگه به بهونه معتاد بودن شوهرش اامد خونه پدربزرگم دیگه با هم بودن این دونفر از همه لحاظ حاشیه دارن برای تمام فامیل واز اونجا که من وشوهرم به اون ربط پیدا میکنیم همشیه درگیر این رفتارهاشون هستیم اینقد که خودمون همش دعوا میکنیم وقتی شوهرم از رفتارای بد وحاشیه سازشون حرف میزنه تذکر میده با بیگناه جلوه دادن خودشون ومظلوم نمایی که ما با زحمت ودردسر بدون پدر شما رو بزرگ کردیم زجر کشیدیم وکلی گریه وزاری تا دیگه همه رو راضی کنن تا کاری انجام میدن که شوهرم بفهمه واز فامیل کسی گلایه ای بکنه خیلی زود گذشته رو وسط میکشن وشوهرم دیگه حرفی نمیزنه ودوباره همچی از اول شروع میشه از اونجایی من نمیتونم ونمیخوام به مادر شوهر بی احترامی کنم ووالبته جرات اینکار رو هم ندارم که ازش دوری کنم نمیدونم چه رفتاری در پیش بگیرم واز طرفی همه جور تو کار خودمم دخالت میکنن حتی راجع به خرج روزانم واقعا بریدم

  2. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 19 اردیبهشت 96 [ 09:19]
    تاریخ عضویت
    1395-3-04
    نوشته ها
    150
    امتیاز
    2,234
    سطح
    28
    Points: 2,234, Level: 28
    Level completed: 56%, Points required for next Level: 66
    Overall activity: 20.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    78

    تشکرشده 156 در 94 پست

    Rep Power
    31
    Array
    سلام
    از طرفی یه خاله مجرد داریم که چهل سال به بالاس وقتی مادرشوهرم بعد ازدواج وبچه دار شدن دیگه به بهونه معتاد بودن شوهرش اامد خونه پدربزرگم دیگه با هم بودن این دونفر از همه لحاظ حاشیه دارن برای تمام فامیل واز اونجا که من وشوهرم به اون ربط پیدا میکنیم همشیه درگیر این رفتارهاشون هستیم اینقد که خودمون همش دعوا میکنیم

    منظورت چیست یعنی ارتباط مادر شوهرت با پدر بزرگت یا خاله با چه کسی ؟؟؟؟؟/
    درست توضیح ندادی ؟
    خوب اگر مادرش تنهاست و پدر بزرگت نیز تنهاست ازدواجشون نیاز هست و دیگر هم مادرش به شما گیر نمی دهد
    ممکنست سوئ تفاهم باشد از روی دلتنگی تنهایی و.....
    و شما همسرت زیاد پا پیچ میشوید
    در مورد دخالت کردن خودت اجازه چنین کاری را دادی قاطعیت را همراه با مهربونی ومحبت داشته باش
    هیچ وقت خودت را فراموش نکن

  3. #3
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 01 مرداد 96 [ 15:07]
    تاریخ عضویت
    1394-12-02
    نوشته ها
    198
    امتیاز
    4,191
    سطح
    41
    Points: 4,191, Level: 41
    Level completed: 21%, Points required for next Level: 159
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    414

    تشکرشده 240 در 117 پست

    Rep Power
    40
    Array
    پستتون استارتر عزیز خیلی گنگه و من زیاد متوجه نشدم چی به چیه! اما این رو میتونم بگم که تا خودت نخوای هیچ کس نمیتونه تو کارات دخالت کنه، حتما خودت سست عنصری و قاطعیت نداری که بقیه میتونن تو کارات مداخله کنن، اگر خودت باطنا و ظاهرا قاطع اما در ظاهر گشاده رو و مهربان باشی، حد و مرز خودت رو مشخص کرده باشی، خودت رو همیشه درگیر کارای خودت نشون بدی و بقیه بفهمن چقدر بیزی هستی و خودت مشغله داری، هیچ وقت به کسی اطلاعات ندی، درد و دل با بقیه نکنی، و یه رفتار مجلسی و محترمانه داشته باشی، در ظاهر یه صمیمیت و صداقت عمیق بین اعضای خانواده برقرار باشه (همسران و فرزندانشون)، یاد بگیری با کسی الکی الکی و تو عرض چند ثانیه صمیم نشی، که صمیمیت های آنی و لحظه ای فقط نتیجه ش ایجاد حاشیه و به زبون افتادن حرف و راز شماست! اینطوری دیگه کسی حتی اگر بخوادم نمیتونه وارد حریمت بشه چون داری از حریمت پاسداری میکنی!!! از طرف دیگه چرا باید به خاطر بقیه شماها دعوا کنین؟ این یه فرهنگ اشتباهه که خودتونو به خاطر کوته فکری و اشتباهات و کوتاهی های بقیه توبیخ کنین! چرا این فرهنگو ندارین که فقط فقط همسران باید با هم مهربان و صمیمی و یک رنگ باشن و تحت هییچ شرایطی شیرینی زندگی و رابطه ی خودشونو قربانی نوع زندگی و فکر بقیه نکنن؟ با شوهرت خیلی صمیمی حرف بزن و بهش بگو که دوست نداری امل وار زندگی کنی که تا تو زندگی بقیه تقی به توقی میخوره ارامش شمام سلب بشه! خودتم سعی کن نسبت به زندگی بقیه بی اهمیت باشی!!!به زندگی و ارامش و اسایش خودت بچسب تا عقب نیافتی

  4. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 23 آبان 02 [ 04:04]
    تاریخ عضویت
    1394-2-27
    نوشته ها
    102
    امتیاز
    7,636
    سطح
    58
    Points: 7,636, Level: 58
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 114
    Overall activity: 50.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 53 در 36 پست

    Rep Power
    22
    Array
    سلام واقعا تشکر میکنیم از این که به این زودی جواب دادین دوستان عزیز.واقعا دیشب با حالی که داشتم اشتباه زیادی داخل متن دارم.مادر شوهرم از پدر شوهرم جدا شد و امد خونه پدر بزرگم ودیگه اونجا موند وخالم هم مجرده ووهمیشه باهم هستن بیشتر از ده ساله که پدر بزرگ ومادر بزرگ فوت کردن.ما خودمون رو درگیر نمیکنیم شوهر من با این که سنی نداره تو فامیل خیلی روش حساب میکنن وتا مادرش وخالم که همیشه هر کاری بکنن باهمه به شوهر من زنگ میزنن وگلایه میکنن.مثلا تو کارای همه فامیل دخالت میکنن خودشون اشتباه زیاد دارن همه رو نصیحت میکنن خلاقه همش نلفن به دست که از همه خبر دار بشن.نمونش هر وقت مادر شوهرم بیاد خونه من از صبح گزارش داده میشه که الان بیدار شدیم الان میخوام میوه بخوریم یا الا اخر حتی خونه جاریم که برن هر کدوم همین قضیه هست.در ضمن من وجاریم رابطه زیادی با هم نداریم چون اون درون گراست وبیشتر دوست داره تنها باشه منم بهش احترام میذارن.همین اواخر مادر شوهرم گفته بود که نمیخوام کسی بره خونخ پسرام که حرفی بزنن وباعث جدایی ونفاق بین من وپسرام بشه همه فامیل ناراحت شدن هنوز دارن به ما میگن.من اهل کنجکاوی تو زندگی فامیل نیستم شاید واسه احوالپرسی با خواهرا یا مادر خودم در حد دودقیقه با تلفن صحبت کنم ولی هیچوقت کنجکاو ننیشم که تو زندگی دختر خاله یا پسر خالم چی میگذره در صورتی که مادرشوهر وخالم همش در حال کنجکاوین وعواقب این همه کنجکاوی نصیب زندگی من میشه که باعث میشه دیگران هم خیلی مایلند بفهمن ما چیکار میکنیم در صورتی که من حریم خودمو به خانوادم هم دوست ندارم بگم وکار درستی نمیدونم.میخوام جور باشم که شوهرم از این قضایا بیرون کشیده بشه.احتمال زیا مقصر من هستم که طرز برخورد رو نمیدونم .ولی خیلی راهها رو هم امتحان کردم که دست اخر منجر شد به گریه وزاری وحرفایی که هزاران بار ازشون شنیدیم که با زجر بزگتون کردم ومن میدونم چیکار کنم وشما پسرا میخواید منو اواره کنید.

  5. #5
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 19 مهر 01 [ 02:09]
    تاریخ عضویت
    1395-4-23
    نوشته ها
    229
    امتیاز
    8,211
    سطح
    61
    Points: 8,211, Level: 61
    Level completed: 21%, Points required for next Level: 239
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    255

    تشکرشده 416 در 195 پست

    Rep Power
    50
    Array
    موضوع تاپیکتون جذابه.. ولی متاسفانه خیلی مبهم نوشتید.. نگارشتون هم خیلی یه تیکه هست. اگر امکان داره از پاراگراف بندی و فاصله دادن بین خطوط استفاده کنید. که کاربران بتونن بهتون کمک کنن.
    من متوجه نشدم مادر شوهرتون با پدربزرگتون چه نسبتی دارند؟؟

  6. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 23 آبان 02 [ 04:04]
    تاریخ عضویت
    1394-2-27
    نوشته ها
    102
    امتیاز
    7,636
    سطح
    58
    Points: 7,636, Level: 58
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 114
    Overall activity: 50.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 53 در 36 پست

    Rep Power
    22
    Array
    سلام.ببخشید چند روز واقعا کار داشتم ونتونستم سر بزنم.ولی فکر کنم موضوع اصلی تاپیک منو همه فراموش کردن وبه حاشیه بیشتر توجه شده

    .فکر کنم اولش گفتم که منو شوهرم پسر خاله ودختر خاله هستیم بنابر این مادر شوهرم خاله من میشه ودختر پدر بزرگم ومعمولا هر زنی برمیگرده خونه پدرش.امیدورام جواب سوالتون رو گرفته باشین واین دفعه بهم راه حل بدین.

    واقعا میخوام بدون ناراحتی ودرگیری از حاشیه های فامیل به خصوص مادر شوهرم که خالم میشه وخاله مجردم دور باشم.البته به خاطر ازدواج

    فامیلی اکثرا من وشوهرم ناخواسته درگیر حاشیه میکنن.امیدوارم ایندفعه کسی یه راهنمایی ارائه بده

  7. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 23 آبان 02 [ 04:04]
    تاریخ عضویت
    1394-2-27
    نوشته ها
    102
    امتیاز
    7,636
    سطح
    58
    Points: 7,636, Level: 58
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 114
    Overall activity: 50.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 53 در 36 پست

    Rep Power
    22
    Array
    سلام. چرا کسی یه راهنمایی نمیکنه.اینقد موضوه بی اهمیت بود؟ از تالار چنین انتظاری نداشتم.شاید اگه موضوعخیانت یا طلاق بود جذابیت بیشتر داشت که کسی اهمیتی به مشکل من نمیده.امیدوارم کسی بیاد وراهنمایی بده.ممنون.


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 13:39 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.