به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 3 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 33
  1. #21
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 20 بهمن 98 [ 15:04]
    تاریخ عضویت
    1393-11-15
    نوشته ها
    273
    امتیاز
    7,978
    سطح
    60
    Points: 7,978, Level: 60
    Level completed: 14%, Points required for next Level: 172
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsOverdriveVeteran
    تشکرها
    318

    تشکرشده 381 در 176 پست

    Rep Power
    56
    Array
    دوست عزیزم

    اگر شرایط سخته و همسرت رو دوست داری و مطمئنی که همسرت هم دوستت داره و اینکه آبرو و حرف دیگران مثل من برات مهمه فقط صبر کن گاهی وقتها عجله برای عقد به خاطر مذهبی بودن خانواده هاست و الان که عقد کردی از خودت تا زمان ازدواج مراقبت کن و فکر کن دوران عقدت دوران شناخته چون جلوی ضرر رو هرجا بگیری منفعته منظورم اینه که دوران نامزدیت که مختص شناخت طرف مقابل بود گذشت ولی اشکال نداره خیلیا بعد از عقد یا حتی بعد از ازدواج خودشون رو نشون می دن و الان بشناسی و با آگاهی تصمیم بگیری خیلی بهتر از اینه که بعد از عروسی باشه . فقط تصمیمی بگیر که بعدا بهش فکر کنی حسرت نخوری یا پشیمون نشی.

    در مورد قهر کردن بر اساس تجربه های خودم می گم کار درستی نیست حتی بعدها با شوهرت قهر نکن نمی گم همیشه باهاش بگو و بخند وقتی ناراحتی، نشون بده ناراحتی اما قهر نکن مهارت ارتباطی رو یاد بگیر . با همسرت حرف بزن اگه کار به دعوا و داد و بیداد کشید به آرامش دعوتش کن (اول تمرین کن خودت آروم باشی) و بگو با تو حرف نزنم با کی بزنم این جمله معجزه می کنه . من خودم زود عصبانی می شم و می شدم همسرم وقتی من عصبانی می شدم می گفت اصلا نمی تونم باهات حرف بزنم و ازم دور می شد سعی کردم با حفظ ارامش ترغیبش کنم حرف بزنه و این رو بدون هیچی مثل صحبت کردن با همسرت مشکلاتت رو حل نمی کنه.

    بعضی چیزا رو باید تو زندگی تحمل کرد اما ببین آستانه تحملت چقدره من برام خیلی مهم بود که بقیه دوستم داشته باشن (مخصوصا خانواده همسرم) اما اگرم نداشتن می گفتم مشکل من نیست من احترامم رو گذاشتم می تونستم تحمل کنم که ادامه دادم اما اگر همسرم نجیب نبود یا باهاش نمی تونستم حرف بزنم برام غیر قابل تحمل بود و ادامه نمی دادم منظورم اینه که خواسته هات رو اولویت بندی کن بعضی وقتها آدم براش مهمه که خانواده شوهرش با برادر شوهرش چطوری رفتار می کنن اما واقعا حیاتیه ؟ واقعا ارزشش رو داره روزهای خوش خودش با همسرش رو خراب کنه .

    الان که آروم شدم به شدت پشیمونم که دوران نامزدی و روزهای اول ازدواجم رو به فکر کردن به رفتارهای مادر شوهرم تلخ کردم و اینکه خیلی عصبانی بودم که با نقشه اومدن جلو اما بعد به خودم گفتم آدم وقتی آویزون نباشه آویزونش می شن الان به وسیله من اینا برن خارج از کشور مگه اونجا بهشت برینه که بهش برسن و خوشبخت باشن ؟ همیشه آه یه نفر پشتشونه و اونجا هم مثل اینجا برای زندگی باید تلاش کرد حالا غم غربتش هم بماند . من دوست دارم الان از زندگیم لذت ببرم چون فقط یه بار 27 ساله می شم و این روزا رو به فکر کردن به آدمایی که خوبیت رو نمی فهمن حروم نمی کنم . تو هم قهر نکن اما با اشتیاق هم باهاش حرف نزن یه احوالپرسی ساده داشته باش و هر وقت دیدیش بگو حتما باید باهاش حرف بزنی و قبلش هم زمینه سازی کن که داد و بیداد و عصبانیت نداریم خودت هم جلوی آینه تمرین کن که عصبی نشی موقع حرف زدن و آروم باشی . اگه دیدی باز جواب نداد از مشاور کمک بگیر و بگو مهارت ارتباطی رو بهتون یاد بده .

    یه چیزی که خیلی مهمه و قبلش هم بهت گفتم به هیچ وجه خودت رو با کسی مقایسه نکن مقایسه حال آدم رو می گیره . تو منحصر به فردی و از مشکلات بقیه خبر نداری با هر مرد دیگه ای ازدواج کنی مشکلاتت هم تغییر می کنه از بین نمی ره هیچ وقت . باید یاد بگیری زندگیت رو مدیریت کنی درس می خونی برای اینکه تو زندگی فردیت هم موفق باشی نه اینکه فقط مدرک بگیری بری سر کار پس مدیریت کردن خونت رو یاد بگیر نه اینکه مردت رو تغییر بدی یا زور بگی (کاری که مادر شوهرت می کنه) تو فقط کافیه ساعتهایی که به تو و شوهرت اختصاص داره رو به بهترین لحظات تبدیل کنی وقتی با تو باشه بهش خوش بگذره این رو یه ماه امتحان کن . ناراحتی و فکر رو کنار بذار حدود سه چهار بار که می ری بیرون فقط بگو و بخند فکر کن با دوست دخترت رفتی بیرون و خوش بگذرون (آدم با دوستاش می ره بیرون پول رستوران رو هم دنگی می ده و براش مهم نیست اینکه مادر دوستش مثلا ازش خوشش نمی آد براش مهم نیست) ببین بعد یکی دو ماه چطور برای تو وقت می ذاره و از بودن در کنارت لذت می بره اما زیاد بهش زنگ نزن پیام هم نده در حد یه احوالپرسی در روز کافیه . این کار رو کنی علاقش 10 برابر می شه و این دفعه این همسرته که از فکرت بیرون نمی ره . (اینا چیزایی هستش که من تو دو سال یاد گرفتم و برای من جواب داده جوری که همسرم جرات نمی کرد دستمو بگیره چون به حرف مادرش بود در برابر مخالفت خانوادش برای ازدواج وایساد به نظرم پیشرفت زیادی کرده)

    مدیریت مسائل مالیت رو یاد بگیر . اشتباه بزرگیه که کارت بانکیت رو بدی به شوهرت از الان که اولشی بد عادتش نکن . یه حساب باز کن که کسی ندونه و خودت رو ملزم کن هر ماه پس انداز داشته باشی فقط پشت دستت باشه همسرت هم پول خواست یه حسابی که خرج ماهانت توشه رو بده بهش. اینا رو دارم می گم برای وقتی که رفتی سر کار یاد بگیری . بدترین چیز اینه که آدمای صاف و ساده ای مثل من و شما گیر آدمای با سیاست و مادی بیفتیم منم اینجوری نبودم و از این کار متنفر بودم اما دیدم این خودمم که دارم ضرر می کنم . خانواده همسرم حرف مهریه و جشن عروسی و کادو که می شد انگار می خواستن جونشونو بگیرن و مطمئنم به پسرشون گفتن اگه این دختر رو می خوای خودت می دونی و هزینه هاش نه هزینه مهریت می کنیم نه کادوی عروسی می دیم و اون دعوای کذایی رو راه انداختند اما الان تا بوی پول و وام و خرید و فروش ماشین و دارایی به مشامشون می رسه پسرشون عزیز می شه و می گن ما همه کارها رو برات می کنیم (مفت و مسلم). اینجوری بهت بگم حتی اگه نخوای برای ادامه زندگیت باید یاد بگیری وگرنه مورد سو استفاده قرار می گیری مسلما دو دوتا چهار تا کردن که اومدن سراغ تو و مسلما از سرشون هم زیادی متاسفانه تو مملکت ما به ازدواج فقط به چشم منفعت بردن نگاه می کنن . این هم نشه خاستگار بعدیت هم همینه اکثرا دنبال بهتر از خودشون می گردن که کاملشون کنه و خوشحال باش که تو بهترینی به قول #بهاره جون "
    نقطه مشترک ادمایی مثل ما اینه که متکی به خودمون هستیم. برای همین ملاکمون برای انتخاب شوهر، رفاه و تامین مالی نیست. علاوه بر اون، در یه رابطه هم احساساتی و وابسته عاطفی میشیم و حاضریم هر سختی رو تحمل کنیم.
    " اما زیادی هم سرویس نده اعتماد به نفس داشته باش و ببین چیکار کنی خوشحالی همون کار رو بکن .

    کاری رو بکن که خوشحال باشی اینجوری از زندگیت لذت می بری . به بقیه آدما و زندگیشون هم فکر نکن. قرار هم نیست با کسی سازش کنی گذشت خوبه اما به اندازش همین که دختر نجیب و سالمی هستی و مستقلی براشون کافیه به فکر راحتی خودت باش و بعد از اون خوشحال کردن همسرت (فقط همسرت و نه بقیه) تو خوشحال باشی شوهرت هم خوشحال می کنی.

    از هیچکس هم تو زندگی انتظار نداشته باش غیر از همسرت .
    ویرایش توسط maryam.mim : شنبه 10 مهر 95 در ساعت 11:18

  2. کاربر روبرو از پست مفید maryam.mim تشکرکرده است .

    خانم مهندس (شنبه 10 مهر 95)

  3. #22
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 13 آذر 98 [ 10:00]
    تاریخ عضویت
    1395-7-04
    نوشته ها
    150
    امتیاز
    5,613
    سطح
    48
    Points: 5,613, Level: 48
    Level completed: 32%, Points required for next Level: 137
    Overall activity: 70.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    426

    تشکرشده 287 در 117 پست

    Rep Power
    37
    Array
    خیلی ممنونم از همگی که تجربیاتتونو در اختیارم گذاشتین. به تک تک صحبتاتون فکر میکنم و سعی میکنم ایرادایی که دارم رو برطرف کنم.
    مریم جان راستش من خودم هم به قهر اعتقادی نداشتم و اصلا قبول ندارم، اما وقتی دیدم جاریم با قهرای طولانی مدت یه هفته و ده روزیش به خواستش میرسه نظرم عوض شد. من اما قهر نمیکردم اگر هم پیش میومد خیلی زود به یه روز نکشیده تمومش میکردم. نامزدم میگفت تو خیلی خوبی که زود آشتی میکنی! اما از طرفی خیالش راحت شده بود که قهری درکار نیست و از ناراحت کردنم ابایی نداشت.
    هرچند میدونم مقایسه کردن درست نیست اما ناخودآگاه سر اینجور مسائل آدم تو ذهنش مقایسه میکنه. الان تصمیم گرفتم یک بارم که شده قهر طولانی رو امتحان کنم ببینم در مورد من جواب میده یا نه. هرچند برای خودمم عذابه. چرا هرکس روراست تر و با وجدان تره بیشتر اذیت میشه؟ ایراد از ماست یا بقیه؟؟؟

  4. #23
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 20 بهمن 98 [ 15:04]
    تاریخ عضویت
    1393-11-15
    نوشته ها
    273
    امتیاز
    7,978
    سطح
    60
    Points: 7,978, Level: 60
    Level completed: 14%, Points required for next Level: 172
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsOverdriveVeteran
    تشکرها
    318

    تشکرشده 381 در 176 پست

    Rep Power
    56
    Array
    در مورد وجدان باید بگم ایراد از بقیه است و منم تشویقت نمی کنم چون همه بد هستند تو هم بد شو در واقع خوب بودن نشونه اصالت آدمه اما باید یاد بگیری از حقت دفاع کنی و مورد سو استفاده قرار نگیری اگه قرار گرفتی از تجربت درس بگیر . آره موافقم اینکه قهر نکنی بعدش بازم ناراحتت می کنه چون خیالش راخته منم این مشکل رو داشتم تا اینکه یه جا خوندم و با همسرم قرار گذشتم هر کس اون یکی رو ناراحت کرد باید براش کادو بگیره (از اونجایی که همسرم مادی بود و من حساس بودم به شکل چشمگیری دلخوریهامون کم شد) گاهی بحثمون سر اینکه کی کادو بگیره به شوخی و خنده ختم می شد و هیچ کس این کار رو نمی کرد اما همسرم فهمید من رو ناراحت نکنه و من زندگیم برام مهمه .

    تو فعلا این کاری رو که گفتم انجام بده جاریت همسرش و شخصیتش فرق می کنه تو نوآوری داشته باش اون با قهر و گریه کارشو پیش می بره تو با تفریح و خنده و خوش گذرونی ببین اینجوری کی به کی غبطه می خوره

  5. کاربر روبرو از پست مفید maryam.mim تشکرکرده است .

    خانم مهندس (شنبه 10 مهر 95)

  6. #24
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 19 فروردین 03 [ 05:33]
    تاریخ عضویت
    1391-7-15
    محل سکونت
    زیر باران
    نوشته ها
    775
    امتیاز
    24,207
    سطح
    94
    Points: 24,207, Level: 94
    Level completed: 86%, Points required for next Level: 143
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger First Class10000 Experience PointsOverdriveSocial
    تشکرها
    2,329

    تشکرشده 1,634 در 590 پست

    Rep Power
    161
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط خانم مهندس نمایش پست ها
    میدونید...آخه اوضاع همه پسراشون یه جوره و همه به خونوادشون وابستگى مالی رو دارن ولی انتظاراتی که از نامزدم دارن رو از دو پسر دیگشون ندارن. تازه نامزد من پسر وسطی هست. نه پسر بزرگه که بگیم انتظار مسئولیت پذیری بیشتری میره ازش نه پسر کوچیکه که بگیم مسئولیت پدر و مادرش گردنشه.
    شاید باورتون نشه ولی من همه اینا رو در نظر گرفتم و همه این کارا رو کردم اما نتیجه عکس گرفتم.
    ارتباط همسر شما با خانوادش به این صورت بوده و سالها اینطوری کنار هم زندگی کردند و انتظارات و وظایف خاصی از همسر شما دارند. اما کم کم که مستقل بشید و برید زیر یک سقف این وابستگی ها کمتر میشه.

    اما در کل اگر این وابستگی برای شما و ارتباطتان مشکل خاصی ایجاد نمیکنه در برابرش جبهه نگیر و بپذیرش. مثلا "همیشه همسر شما باید صبح پاشه و نون بگیره."

    و این مساله مشکلی برای شما ایجاد نمیکنه.پس سخت نگیر ونگو چرا اون دوتا برادر خوابن و تو باید نون بگیری؟ .

    اما اگر مساله برای شما مشکل ایجاد میکنه،باید خواسته خودت رو با همسرت در میون بذاری و اینجاست که همسرت باید بین دوتا موقعیت ،تصمیم بگیره. (دقت کن همسرت نه شما).

    "خواسته خودت رو مطرح کن نه اینکه از خواسته دیگران ایراد بگیری،خواسته خودت رو مطرح کن حتی اگر در تقابل با خواسته های دیگران از همسرت باشه بزار خودش تصمیم بگیره که چیکار کنه و نیز در برابر جواب منفیش پذیرا باش
    ".

    اگر زندگی شما یه درخت باشه با هزاران شاخه که نیاز به هرس کردن داره اول از شاخه های بزرگ تر (مشکلات بزرگ تر)شروع کن وسعی کن با رفتار جرئتمندانه خواسته هات رو به شیوه

    صحیح مطرح کنی.و چشمت رو روی مسائل کوچک بپوشان.

    نقل قول نوشته اصلی توسط خانم مهندس نمایش پست ها
    نمیدونم... شایدم ایراد از من باشه اما هرچي بیشتر سازش میکنم انتظارات اونا بیشتر میشه....
    ایراد از شما نیست ،از نگرش شماست. شما سازش می کنی به امید تغییر دیگران پس دلسرد میشی. اما اگر سازش کنی به امید اینکه روز به روز بیشتر مسلط بر زندگیت بشی،سازش

    کنی به امید روابط بهتر با همسر،و سازش کنی برای اینکه نیمی از این زندگی برای توست و مسئولیت تو تلاش برای این زندگیه،دلسردی ها موقتی میشه و گذرا.

    البته سازش منفعلانه اصلا خوب نیست ولی سازش جرئتمندانه و آگاهانه، رشد دهنده هست.

    لینک مرتبط:

    http://www.hamdardi.net/thread-18343.html



  7. 2 کاربر از پست مفید Eram تشکرکرده اند .

    خانم مهندس (شنبه 10 مهر 95), شیدا. (یکشنبه 11 مهر 95)

  8. #25
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    سلام

    مطالب مربوط به رفتار جراتمندانه و سیاستهای زنانه را بخون و گام به گام و ذره ذره هم که شده جلو برو و رفتارت را اصلاح کن.


    فعلا یه کارت جدید تهیه کن و پولی که پدرت و خانواده ات می ریزن یا درآمدهای شخصیت را به اون حساب واریز کن.
    کارتی که شوهرت شماره اش را داره و ازت می گیره خالی نگه دار. فقط نگهش دار که شوهرت و خانواده اش اگه پولی ریختن به حسابت اونجا باشه.

    اگه همسرت پرسید چرا بابات پولی نمی ریزه نگو ریخته یا نریخته. بگو چون من دیگه ازدواج کردم و خودم و همسرم مسئول تامین مخارح زندگیمون هستیم.
    ما زندگی جدا تشکیل دادیم یعنی مستقلیم و از عهده ی خودمون برمی آییم. درسته عزیزم؟

    یه نکته شاید بدبینانه اینه که مادرش پول را به حساب شما می ریزه که نفقه حساب بشه و مدرک داشته باشند برای روز مبادا ( منظورم این نیست قصد بدی دارن. محض احتیاطه شاید)
    شاید هم می خوان با یه تیر دو نشون بزنن. هم یه منتی سر شما باشه که پول بهت دادیم و عیدی بهت دادیم و خرجی بهت دادیم
    هم از اونطرف به پسرشون می گن خب پول ریختیم دیگه برو بگیر خرجش کن

    به هر حال هر چی هست از زرنگیشونه.

    موارد دیگه هم توی پستهات بود. اگه دوباره خوندم و وقت شد بازم برات می نویسم.

    مادرت راست می گه
    دختر باهوشی هستی
    سعی کن جنبه های دیگه هوشت را هم تقویت کنی و مهارتهات را برای ارتباط با همسر و خانواده ی شوهر بالا ببری.

    موفق باشی.



    اینکه انتظار داشته باشی زندگی باهات خوب باشه مثل اینکه توقع داشته باشی گرگ تورو نخوره چون تو اونو نمیخوری!
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا

  9. 3 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    میس بیوتی (شنبه 04 دی 95), ZENDEGIBEHTAR (سه شنبه 13 مهر 95), خانم مهندس (یکشنبه 11 مهر 95)

  10. #26
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 20 بهمن 98 [ 15:04]
    تاریخ عضویت
    1393-11-15
    نوشته ها
    273
    امتیاز
    7,978
    سطح
    60
    Points: 7,978, Level: 60
    Level completed: 14%, Points required for next Level: 172
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsOverdriveVeteran
    تشکرها
    318

    تشکرشده 381 در 176 پست

    Rep Power
    56
    Array
    سلام دوست عزیزم

    من چند روز پیش تو دانشگاه یکی از همکلاسیهامو دیدم که بعد از من نامزد شده بود و خیلی تو دانشگاه در مورد نامزدش صحبت می کرد همه ماجرا رو می دونستند تا اینکه 5 ماه که گذشت یکدفعه اومد گفت بهم زدم حدود 3 ماه بود و از نظر روحیه و ظاهری خیلی اوکی بود و برامون اعریف کرد گفت خیلی خوشحالم که به هم زدم از خانوادش خوشم نیومده بود و یه سفر باهاشون رفتم دیدم ممکنه خیلی اذیتم کنند. باز هم من از داخل زندگی خودش خبر ندارم اما ظاهرا خیلی راضی بود (شاید هم به ما اینجوری نشون می داد) آدم واقعا نمی تونه قضاوت کنه درست من 6 ماه درگیر بودم خودم رو با مشکلات وفق بدم و اون 6 ماه درگیر به هم زدن بود و در نهایت هر دو به یه آرامش نسبی رسیدیم . امروز من یه دختر متاهل هستم که با فامیل شوهرم هم رفت و آمد ندارم و با شوهرم سعی می کنم خوش باشم و اون یه دختر مجرد که یه نامزدی ناموفق داشته و داره برای آیندش تلاش می کنه و طبق گفته خودش به ازدواج هم فعلا فکر نمی کنه .

    این رو گفتم مقایسه کنی من اون سمت قضیه رو نمی دونم چون با مشکلاتی که برام پیش اومد رها نکردم ولی این دوستی که گفتم رها کرد و من زمانی که خودش گفت درگیر جدایی بود غمگینی رو تو صورتش می دیدم اما الان واقعا خوب شده بود نرمال بود . تو هر دو مورد سختی داره چه بمونی چه جدا شی خودت باید انتخاب کنی و ببینی سختی کدومش برات قابل تحمل تره دوست من سختی جدایی براش بهتر بود من سختی ازدواج مشکل دار با خانواده همسر . این دیگه بستگی به شناخت خودت و یادگیری مهارت هات داره

    وقتی از همکلاسیم شنیدم یاد تو افتادم و این رو بگم واکنش سایرین بعد از شنیدن ماجرا اصلا جالب نبود بعضی لبخند می زدند و بعضی خودشون رو مشغول می کردند انگار اصلا دوست ندارن بشنون در صورتی که زمان آشنایی که بود با جون و دل ازش سوال هم می پرسیدند . مردم فقط توی خوبی و خوشی پای صحبتات می شینن و راهنماییت می کنن به محض اینکه به مشکل بخوری می ذارن و می رن اینو گفتم که مثل کن مردم رو مد نظر قرار ندی و تصمیم بگیری .

    امیدوارم موفق و خوشبخت بشی و آرامش داشته باشی

  11. کاربر روبرو از پست مفید maryam.mim تشکرکرده است .

    خانم مهندس (سه شنبه 13 مهر 95)

  12. #27
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 13 آذر 98 [ 10:00]
    تاریخ عضویت
    1395-7-04
    نوشته ها
    150
    امتیاز
    5,613
    سطح
    48
    Points: 5,613, Level: 48
    Level completed: 32%, Points required for next Level: 137
    Overall activity: 70.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    426

    تشکرشده 287 در 117 پست

    Rep Power
    37
    Array
    مرسی مریم جان
    راستش دیروز با یه مشاور صحبت کردم و شرایطم رو کامل توضیح دادم. ایشون خیلی متاثر شد مخصوصا اینکه گفتم تو دوران آشنایی متوجه یه سری رفتاراش مخصوصا وابستگىش شده بودم اما با مشاور قبلی که مطرح کردم گفت ایرادی نداره و به مرور زمان و وقتی زن و شوهر بشید این وابستگى کم میشه. اما بعد عقد کم نشد که هیچ بدتر هم شد. ایشون از حرفای مشاور قبلی تعجب کردن و گفتن تو دوران آشنایی هر رفتار بدی که دیدی انتظار تغییر نداشته باش حتی 20 درصد بیشتر هم میشه و درست میگه.
    الان هم منو به یه متخصص ازدواج ارجاع دادن که مساله م با دقت و حساسیت بیشتری پیگیری بشه، چون نامزدم سابقه پنهانکاری هم داره تا زمانی که خرش از پل بگذره...
    من هم تمام غصه و نگرانیم از این موضوعه که اگر جدا بشم هم هیچ وقت موقعیت قبل این جریانات رو ندارم و ممکنه دید مردم عوض شه و موقعیت ازدواج برام محدود شه. هر چند مجرد زندگی کردن برام راحت تره تا زندگی متاهلی ای که تصمیم گیرنده برام کسی دیگه باشه و من فقط ماشین پول ساز و رفع نیاز برای پسرشون باشم.
    اما باز هم دلگیرم از مشاور قبلی که با خوشبینی های بیجاش باعث این عقد شد و خوردن مهر طلاق به شناسنامه من. منی که یک عمر پاک و نجیب زندگی کردم و برخلاف خیلی از هم سن و سالام که محض تفریحم که شده رابطه های جورواجور و متعدد داشتن با هیچ پسری وارد رابطه دوستی و عاطفی نشدم الان باید انگشت نما بشم. این عادلانه نیست.
    مشاورم گفت طبق توضیحاتی که دادم همسرم قابل تغییر نیست و اگر تصمیم به ادامه زندگی دارم باید همین جوری قبولش کنم. حس یه آدم فریب خورده رو دارم که تموم احساسات و طراوت و امیدش به تاراج رفته....

  13. #28
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 19 فروردین 03 [ 05:33]
    تاریخ عضویت
    1391-7-15
    محل سکونت
    زیر باران
    نوشته ها
    775
    امتیاز
    24,207
    سطح
    94
    Points: 24,207, Level: 94
    Level completed: 86%, Points required for next Level: 143
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger First Class10000 Experience PointsOverdriveSocial
    تشکرها
    2,329

    تشکرشده 1,634 در 590 پست

    Rep Power
    161
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط خانم مهندس نمایش پست ها

    اما باز هم دلگیرم از مشاور قبلی که با خوشبینی های بیجاش باعث این عقد شد و خوردن مهر طلاق به شناسنامه من. منی که یک عمر پاک و نجیب زندگی کردم و برخلاف خیلی از هم سن و سالام که محض تفریحم که شده رابطه های جورواجور و متعدد داشتن با هیچ پسری وارد رابطه دوستی و عاطفی نشدم الان باید انگشت نما بشم. این عادلانه نیست.
    حس یه آدم فریب خورده رو دارم که تموم احساسات و طراوت و امیدش به تاراج رفته....
    سلام عزیزم

    مشاور فقط راهنمایی دهنده هست و این شما هستی که تصمیم نهایی رو می گیری .و کسی جز شما باعث این ازدواج نبوده و مسئول این انتخاب نیست. تا وقتی که تقصیر رو به گردن

    این و اون بیاندازی وارد فاز حل مساله خودت نمیشی.اول از همه باید ببینی و بپذیری که خودت چه سهمی در مسائل بوجود اومده داشتی و داری؟

    اینکه مسئولیت تصمیماتت رو روی دوش دیگری بندازی و بر خودت ترحم کنی کمکی بهت نمیکنه هیچ ، باعث میشه همونقدر کمکی هم که میتونی برای زندگیت کنی

    رو دریغ کنی .


    یه سوال :

    چه کسی مسئول این هست که شما به همسرت پول میدی ؟ مادرش؟ یا خود همسرت؟ یا اینکه خودت؟

    لینک مفید :

    http://www.hamdardi.net/thread-154.html


  14. کاربر روبرو از پست مفید Eram تشکرکرده است .

    خانم مهندس (سه شنبه 13 مهر 95)

  15. #29
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 20 بهمن 98 [ 15:04]
    تاریخ عضویت
    1393-11-15
    نوشته ها
    273
    امتیاز
    7,978
    سطح
    60
    Points: 7,978, Level: 60
    Level completed: 14%, Points required for next Level: 172
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsOverdriveVeteran
    تشکرها
    318

    تشکرشده 381 در 176 پست

    Rep Power
    56
    Array
    دوست عزیزم

    هر کسی مسائل رو از نقطه نظر خودش می بینه و اون مشاور هم دیدگاهش این بوده که همسر شما به بلوغ فکری و استقلال مالی نرسیده و در آینده با صبر و شکیبایی شما این امر محقق می شه و این دیدگاه ماست که با خودمون می گیم چرا من باید صبر کنم که کاری رو که مادرش باید انجام می داده و نداده به زندگی من لطمه بزنه . بر اساس شناختی که از خوندن پستهات پیدا کردم فردی هستی که دوست نداری باج بدی اما این کار رو می کنی چون دلت نمی آد دل کسی رو بشکونی و در برابر کارهای خوبت انتظارات داری که البته حق داری .

    ببین بشین با خودت خلوت کن من 50 درصد با مشاور اول و 50 درصد با مشاور دوم موافقم یعنی اینکه هر ایرادی که تو دوره آشنایی می بینی بعد ازدواج تغییر نمی کنه شاید هم بدتر شه اما شاید بعد از ازدواج همسرت مستقل تر شه ولی شاید ، شاید هم نشد اونوقت مثل دوستای دیگمون که تاپیکهاشونو می خونم و متاثر می شم امکان داره بیای و از عدم استقلال بعد از ازدواج شوهرت بگی (همونطور که الان بعد از عقد خودش رو نشون داده) از طرفی هم هنوز دانشجوئه و چون زیر بال و پر خانوادش بوده واقعا هنوز به بلوغ نرسیده و بلد نیست با شما چطور برخورد کنه .

    بعضی وقت ها مشاورها نمی خوان تشویق به جدایی کنن چون زندگی هایی بدتر از شما رو هم دیدن و به نظرشون مشکل شما قابل حله و پیش خودشون می گن این که چیزی نیست مهارت یاد بگیر چند تا راهکار هم بهت می دن و می گن اوکی اما باید ببینیم تو واقعا اینو می خوای ؟ اصلا دوست داری بجنگی که شوهرت رو نگه داری و زندگیتو شیرین کنی. انتخاب آدما با هم فرق می کنه علاقه اونها هم فرق می کنه . پس بدون توجه به حرف کسی و بدون ناراحتی تصمیم بگیر خدارو شکر پدر و مادر خوب و فهمیده ای داری که پشتت هستند .

    غصه حرف مردم رو نخور عزیزم می فهمم که چقدر از اینکه جدا شی ممکنه اذیت شی همه ما دخترها این رو خوب درک می کنیم ولی با غصه خوردن زندگیت شیرین نمی شه یا همسرت متوجه اشتباهش نمی شه . شاید فرداهم اگه جدا شدی مادر شوهر بعدیت اینو چوب کنه بکوبه تو سرت همه اینا شایده . شایدم برای خودت خانم دکتری شدی و بهترین زندگی رو داشتی که هر کس از خداش باشه با تو ازدواج کنه . اینا رو دارم می گم که بدونی همه چی به خودت بر می گرده و اینکه از زندگی چی می خوای و چجوری به زندگی نگاه کنی . قبلا هم گفتم اگه می خوای فقط ازدواج کنی پس بی خیال باش و در کنار شوهرت خوش باش پول خواست داشتی بده نداشتی نده از کسی هم انتظار نداشته باش اما اگه می خوای تا آخرش با هر جمله شوهرت و مادرشوهرت و جاریت تنت بلرزه این زندگی نمی شه . یکم بیخیالی و یه گوش در و یه گوش دروازه چاره کارته چه بمونی چه جدا شی . غصه و حرص نخور و به بدنت آسیب نزن با ناراحتی اعصاب و این رفتارهایی که یه تعداد آدم بدون درک بقیه انجام می دن و باعث ناراحتی می شن .

  16. کاربر روبرو از پست مفید maryam.mim تشکرکرده است .

    شیدا. (سه شنبه 13 مهر 95)

  17. #30
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 13 آذر 98 [ 10:00]
    تاریخ عضویت
    1395-7-04
    نوشته ها
    150
    امتیاز
    5,613
    سطح
    48
    Points: 5,613, Level: 48
    Level completed: 32%, Points required for next Level: 137
    Overall activity: 70.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    426

    تشکرشده 287 در 117 پست

    Rep Power
    37
    Array
    Eram:
    سلام. لینکی که توی پست قبلی برام گذاشته بودید در مورد رفتار منفعلانه رو خوندم. حالا که فکر میکنم میبینم یه جاهایی منفعلانه رفتار کرده بودم. مرسی.
    نه من نخواستم اشتباه خودمو پای کسی بنویسم. خب من یه سری ایرادای ایشون رو زمان آشنایی متوجه شدم مثلا اینکه از دامادمون پول قرض گرفت و پس نداد و همین وابستگیش و... و حتی یه جلسه 6 نفره به درخواست خودم برگزار شد شامل خودمون و پدر و مادرامون و این مشکلات مطرح شد و خواستیم جواب رد بدیم که هم خودشون و هم پدر و مادرشون یه سری دلیل آوردن مثلا گفتن ایشون فعلا درامد ندارن خودشون و والدینشون فراموش کردن پول بدن و ایشون برای بنزین مجبور شده پول قرض کنه. وابستگیش مستقیما مطرح نشد یه سری رفتاراش که از وابستگىش نشات میگرفت مطرح شد که گفتن پسرمون خواهر نداره و نمیدونه خانما چه نیازایی دارن و ازم خواستن این جور مشکلات رو خودم بهش گوشزد کنم. با همه دلیلایی که آوردن ما باز هم قانع نشدیم ولی به خاطر اصرار خود نامزدم بهش یه فرصت دیگه دادیم. تو این مدت من واقعا سردرگم بودم از طرفی دلیلی نمیدیدم پدر مادرش بخوان اینقدر توجیه کنن کاراشو( طبق ظاهرسازیاشون بین مردم و تعریفایی که شنیده بودم ازشون من به دید آدمای منصفی بهشون نگاه میکردم به علاوه اینکه مادرش فرهنگی و پدرش هم آدم شناخته شده ایه ) از طرفی نمیتونستم اعتماد کنم که رفتم پیش مشاور و ایشون با اطمینان کامل به من این اعتماد رو دادن که ادامه بدم و گفتن هر مشکلی و ایرادی دیدم با خود نامزدم مطرح کنم.( همون چیزی که مادرشم ازم خواست) اما این فقط باعث شد تا قبل عقد نسبت به مسائلی که من حساسیت داشتم پنهانکاری کنن و بعد عقد چهره واقعی خودشونو نشون بدن.
    قبول دارم خودم هم کم تجربه و خام بودم اما آدم میره مشاوره که چی؟ که کمک فکری داشته باشه دیگه!
    در مورد پول دادن بله خودم دادم ولی رو این حساب که قول داد برگردونه. وقتی دیدم برنمیگردونه و اصلا اهمیتی نمیده من در مضیقه باشم و نیاز داشته باشم نگران شدم. خصوصا اینکه هم خودش و هم مادرش به شدت اصرار دارن من هرچه زودتر ترک تحصیل کنم و برم سرکار!
    یه جورایی قبل عقد فریبکاری کردن هم خودش و هم خونوادش اما الان دارن دستشونو رو میکنن. تا جایی که مشاور جدیدم گفت اونا دارن از متانت تو سواستفاده میکنن متاسفانه....
    ---------------------
    مریم جان مرسی. واقعا از صحبتات استفاده کردم و ممنون که همراهی کردی...
    بحرانیه که باید پشت سر بذارمش، و خودم هم توی به وجود اومدنش بی تقصیر نیستم و سادگی کردم.
    میدونی چیزی که بیشتر از همه دلم رو میسوزونه اینه که تو این مدتی که دلخور بودم ازش و دلخوریمو ابراز کردم هیچ حرکتی برای حل کردنش انجام نداد و حتی حالمم نپرسید. فقط یه بار پیام داد که اونم یه حرفای طلبکارانه ای زد که بدتر دلم شکست... همش فکر میکنم اون همه ابراز علاقه هاش همه دروغ بود؟؟؟ چطور وقتی زن داداشش از داداشش ناراحته نصفه شبم که شده میره از دلش درمیاره و نازشو میخره و میخندوندش ولی برای من هیچ کاری نمیکنه! دارم مطمئن میشم تو زندگیش هیچ جایگاهی ندارم! هنوز دو ماهه از محرم شدنمون میگذره! مثلا اوج احساساتمون باید باشه اما...


 
صفحه 3 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 10:11 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.