دوست عزیزم
اگر شرایط سخته و همسرت رو دوست داری و مطمئنی که همسرت هم دوستت داره و اینکه آبرو و حرف دیگران مثل من برات مهمه فقط صبر کن گاهی وقتها عجله برای عقد به خاطر مذهبی بودن خانواده هاست و الان که عقد کردی از خودت تا زمان ازدواج مراقبت کن و فکر کن دوران عقدت دوران شناخته چون جلوی ضرر رو هرجا بگیری منفعته منظورم اینه که دوران نامزدیت که مختص شناخت طرف مقابل بود گذشت ولی اشکال نداره خیلیا بعد از عقد یا حتی بعد از ازدواج خودشون رو نشون می دن و الان بشناسی و با آگاهی تصمیم بگیری خیلی بهتر از اینه که بعد از عروسی باشه . فقط تصمیمی بگیر که بعدا بهش فکر کنی حسرت نخوری یا پشیمون نشی.
در مورد قهر کردن بر اساس تجربه های خودم می گم کار درستی نیست حتی بعدها با شوهرت قهر نکن نمی گم همیشه باهاش بگو و بخند وقتی ناراحتی، نشون بده ناراحتی اما قهر نکن مهارت ارتباطی رو یاد بگیر . با همسرت حرف بزن اگه کار به دعوا و داد و بیداد کشید به آرامش دعوتش کن (اول تمرین کن خودت آروم باشی) و بگو با تو حرف نزنم با کی بزنم این جمله معجزه می کنه . من خودم زود عصبانی می شم و می شدم همسرم وقتی من عصبانی می شدم می گفت اصلا نمی تونم باهات حرف بزنم و ازم دور می شد سعی کردم با حفظ ارامش ترغیبش کنم حرف بزنه و این رو بدون هیچی مثل صحبت کردن با همسرت مشکلاتت رو حل نمی کنه.
بعضی چیزا رو باید تو زندگی تحمل کرد اما ببین آستانه تحملت چقدره من برام خیلی مهم بود که بقیه دوستم داشته باشن (مخصوصا خانواده همسرم) اما اگرم نداشتن می گفتم مشکل من نیست من احترامم رو گذاشتم می تونستم تحمل کنم که ادامه دادم اما اگر همسرم نجیب نبود یا باهاش نمی تونستم حرف بزنم برام غیر قابل تحمل بود و ادامه نمی دادم منظورم اینه که خواسته هات رو اولویت بندی کن بعضی وقتها آدم براش مهمه که خانواده شوهرش با برادر شوهرش چطوری رفتار می کنن اما واقعا حیاتیه ؟ واقعا ارزشش رو داره روزهای خوش خودش با همسرش رو خراب کنه .
الان که آروم شدم به شدت پشیمونم که دوران نامزدی و روزهای اول ازدواجم رو به فکر کردن به رفتارهای مادر شوهرم تلخ کردم و اینکه خیلی عصبانی بودم که با نقشه اومدن جلو اما بعد به خودم گفتم آدم وقتی آویزون نباشه آویزونش می شن الان به وسیله من اینا برن خارج از کشور مگه اونجا بهشت برینه که بهش برسن و خوشبخت باشن ؟ همیشه آه یه نفر پشتشونه و اونجا هم مثل اینجا برای زندگی باید تلاش کرد حالا غم غربتش هم بماند . من دوست دارم الان از زندگیم لذت ببرم چون فقط یه بار 27 ساله می شم و این روزا رو به فکر کردن به آدمایی که خوبیت رو نمی فهمن حروم نمی کنم . تو هم قهر نکن اما با اشتیاق هم باهاش حرف نزن یه احوالپرسی ساده داشته باش و هر وقت دیدیش بگو حتما باید باهاش حرف بزنی و قبلش هم زمینه سازی کن که داد و بیداد و عصبانیت نداریم خودت هم جلوی آینه تمرین کن که عصبی نشی موقع حرف زدن و آروم باشی . اگه دیدی باز جواب نداد از مشاور کمک بگیر و بگو مهارت ارتباطی رو بهتون یاد بده .
یه چیزی که خیلی مهمه و قبلش هم بهت گفتم به هیچ وجه خودت رو با کسی مقایسه نکن مقایسه حال آدم رو می گیره . تو منحصر به فردی و از مشکلات بقیه خبر نداری با هر مرد دیگه ای ازدواج کنی مشکلاتت هم تغییر می کنه از بین نمی ره هیچ وقت . باید یاد بگیری زندگیت رو مدیریت کنی درس می خونی برای اینکه تو زندگی فردیت هم موفق باشی نه اینکه فقط مدرک بگیری بری سر کار پس مدیریت کردن خونت رو یاد بگیر نه اینکه مردت رو تغییر بدی یا زور بگی (کاری که مادر شوهرت می کنه) تو فقط کافیه ساعتهایی که به تو و شوهرت اختصاص داره رو به بهترین لحظات تبدیل کنی وقتی با تو باشه بهش خوش بگذره این رو یه ماه امتحان کن . ناراحتی و فکر رو کنار بذار حدود سه چهار بار که می ری بیرون فقط بگو و بخند فکر کن با دوست دخترت رفتی بیرون و خوش بگذرون (آدم با دوستاش می ره بیرون پول رستوران رو هم دنگی می ده و براش مهم نیست اینکه مادر دوستش مثلا ازش خوشش نمی آد براش مهم نیست) ببین بعد یکی دو ماه چطور برای تو وقت می ذاره و از بودن در کنارت لذت می بره اما زیاد بهش زنگ نزن پیام هم نده در حد یه احوالپرسی در روز کافیه . این کار رو کنی علاقش 10 برابر می شه و این دفعه این همسرته که از فکرت بیرون نمی ره . (اینا چیزایی هستش که من تو دو سال یاد گرفتم و برای من جواب داده جوری که همسرم جرات نمی کرد دستمو بگیره چون به حرف مادرش بود در برابر مخالفت خانوادش برای ازدواج وایساد به نظرم پیشرفت زیادی کرده)
مدیریت مسائل مالیت رو یاد بگیر . اشتباه بزرگیه که کارت بانکیت رو بدی به شوهرت از الان که اولشی بد عادتش نکن . یه حساب باز کن که کسی ندونه و خودت رو ملزم کن هر ماه پس انداز داشته باشی فقط پشت دستت باشه همسرت هم پول خواست یه حسابی که خرج ماهانت توشه رو بده بهش. اینا رو دارم می گم برای وقتی که رفتی سر کار یاد بگیری . بدترین چیز اینه که آدمای صاف و ساده ای مثل من و شما گیر آدمای با سیاست و مادی بیفتیم منم اینجوری نبودم و از این کار متنفر بودم اما دیدم این خودمم که دارم ضرر می کنم . خانواده همسرم حرف مهریه و جشن عروسی و کادو که می شد انگار می خواستن جونشونو بگیرن و مطمئنم به پسرشون گفتن اگه این دختر رو می خوای خودت می دونی و هزینه هاش نه هزینه مهریت می کنیم نه کادوی عروسی می دیم و اون دعوای کذایی رو راه انداختند اما الان تا بوی پول و وام و خرید و فروش ماشین و دارایی به مشامشون می رسه پسرشون عزیز می شه و می گن ما همه کارها رو برات می کنیم (مفت و مسلم). اینجوری بهت بگم حتی اگه نخوای برای ادامه زندگیت باید یاد بگیری وگرنه مورد سو استفاده قرار می گیری مسلما دو دوتا چهار تا کردن که اومدن سراغ تو و مسلما از سرشون هم زیادی متاسفانه تو مملکت ما به ازدواج فقط به چشم منفعت بردن نگاه می کنن . این هم نشه خاستگار بعدیت هم همینه اکثرا دنبال بهتر از خودشون می گردن که کاملشون کنه و خوشحال باش که تو بهترینی به قول #بهاره جون "نقطه مشترک ادمایی مثل ما اینه که متکی به خودمون هستیم. برای همین ملاکمون برای انتخاب شوهر، رفاه و تامین مالی نیست. علاوه بر اون، در یه رابطه هم احساساتی و وابسته عاطفی میشیم و حاضریم هر سختی رو تحمل کنیم.
" اما زیادی هم سرویس نده اعتماد به نفس داشته باش و ببین چیکار کنی خوشحالی همون کار رو بکن .
کاری رو بکن که خوشحال باشی اینجوری از زندگیت لذت می بری . به بقیه آدما و زندگیشون هم فکر نکن. قرار هم نیست با کسی سازش کنی گذشت خوبه اما به اندازش همین که دختر نجیب و سالمی هستی و مستقلی براشون کافیه به فکر راحتی خودت باش و بعد از اون خوشحال کردن همسرت (فقط همسرت و نه بقیه) تو خوشحال باشی شوهرت هم خوشحال می کنی.
از هیچکس هم تو زندگی انتظار نداشته باش غیر از همسرت .
علاقه مندی ها (Bookmarks)