به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 3 از 3 نخستنخست 123
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 27 , از مجموع 27
  1. #21
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 03 بهمن 94 [ 18:03]
    تاریخ عضویت
    1394-4-03
    نوشته ها
    13
    امتیاز
    558
    سطح
    11
    Points: 558, Level: 11
    Level completed: 16%, Points required for next Level: 42
    Overall activity: 4.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 4 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array
    رقیه جان خودمم میدونم طرز برخورد غلط والدینم ناشی از نا آگاهیشون بوده و باید در درجه اول اونارو ببخشم تا ذهنم آزاد شه...
    و اینکه من روزی چند بار بخاطر وجود همسر بسیار خوب و مهربانم از خدا سپاسگذارم.... و بخاطر وجود دخترم پای در وادی جنگ و جدال با هراسهایم گذاشتم..چون میدونم دخترکم صددرصد رفتاری منو داره تکرا ر و تقلید میکنه....
    میخام به کمرویی و هراس اجتماعی خودم غلبه کنم تا بتونم دخترمو درست بار بیارم.....دختری رها و شاد و سر زنده و اجتماعی.....
    ممنون از همفکریت مهربانم.....

  2. #22
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 17 اردیبهشت 96 [ 07:07]
    تاریخ عضویت
    1394-7-04
    نوشته ها
    273
    امتیاز
    4,637
    سطح
    43
    Points: 4,637, Level: 43
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 113
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsOverdrive1 year registered
    تشکرها
    270

    تشکرشده 319 در 160 پست

    Rep Power
    52
    Array
    سلااااااااام دوست عزیز

    خوبییین من امروز تایپیکتون را خوندم خیلی برام جالب بودش ومتاسف شدم از مشکلتون

    احساس میکنم توی صحبت کردنت اون قدرررر نفس نفس میزنی که از نوشته هات پیداست

    خوب الان سه نفس عمیییییق بکش دم وبازدم تا روحیت بهتر بشه هر وقت اضطراب داشتی برو یه فضای باز سه تا نفس عمیق بکش بعد بلند بگوووو

    من چقدررررر خوشبختم خوشحالم شادم بگو خداجون شکرت به خاطره همه خوبی هات به خاطره همه داشته هام واز همه مهمتر همسرم که منو درک میکنه

    سعی کن اگه همسرتون میخاد مهمونی دعوت کنه مخالفت نکنی در رفت امد باش چون بهتر مهارتهارو یاد میگیری مهمان که داشتی قبلش خونه رو تمیز کن با نظم پیش ببر همه جا رو تمیز کن خلاصه چیزی باقی نزار وا سه اضطراب از روز قبلش برنامه ریزی کن اینا رو میگم که بهت ثابت بشه شما میتونی این ظرفیت را داری

    همش تو خونه اهنگ شاد گوش کن حتی میتونی با دخترت ورزش کنی اما به صورت رقص چون میخای شاد شادبشی میخای انرزی بگیری روی خودت کار کنی
    بتونی کلاس ورزش بیرون بری ایروبیک که چه بهتر ورزش کردن دوای همه درداست روحیت خوب میشه اعتماد به نفست بالا میره

    شما بایستی یه سری از مهادتهارو یاد بگیری تا محکم تر بشی حتما داری ولی گاهی وقتا لازمه تقویت بشن لطفا این چن تا لینک را بخون تا دستت بیاد چه جوری برخورد کنی بهت کمک میکنه اضطربت کم میشه

    1_مهارتهای ارتباطی مهارتهای ارتباطی

    2_ مهارت های گوش کردن http://www.hamdardi.net/thread-3525.html

    3_خطاهای شناختی
    4_ کارگاه اموزشی اداب گفتگو http://www.hamdardi.net/thread-21813.html

    5_مدیریت خشم http://www.hamdardi.net/forum73.htm

    6_تاثیر ورزش

    تاثیر متقابل ورزش و روان

    وقتی مهارتهات بیشتر بشه دیگه جایی واسه نگرانی اضطراب ترس باقی نمیمونه

    هرروز توی خونه سوره یس بخون خیلی ماثره وسواست به کارای خودت کمتر میشه ذگر (ماشا ا... لا حول ولا قوته الا بالله العلی العظیم )
    را روزی صد مرتبه بخون برا کاهش ناراحتی هست و ارامش بیستر خودت

    سعی کن در مراسم مذهبی شرکت کنی خیلی بهت ارامش میده

    موفق باشین

  3. کاربر روبرو از پست مفید سها** تشکرکرده است .

    باغبان (پنجشنبه 17 دی 94)

  4. #23
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 03 بهمن 94 [ 18:03]
    تاریخ عضویت
    1394-4-03
    نوشته ها
    13
    امتیاز
    558
    سطح
    11
    Points: 558, Level: 11
    Level completed: 16%, Points required for next Level: 42
    Overall activity: 4.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 4 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام...هلنای عزیزم ممنون از لینک هایی که گذاشتی و راهکارهای مفیدت....
    خیلی درست حدس زدی ....اینقد اضطرابم بالاس که همیشه نفس کم میارم و نفس نفس میزنم....
    میخام بگم اون یک جلسه ای رو که پیش مشاور رفتم...برام تشخیص افسردگی داد علاوه بر مشکل هراس اجتماعیم.....
    الان یک هفته ای میشه که صبح ها باشگاه میرم....
    باور کنید هیچ دارویی فوق قوی اعصابی وجود نداره که به اندازه یک هزارم ورزش توی روحیه آدما تاثیر بذاره.....
    از دوستانی که پستامو میخونن و مشکل منو دارن میخام بگم در مرحله اول برید سراغ ورزش....اصلا اصلنم گول اینو نخورید که بگید باشه ورزش میکنم ولی توی خونه....
    باید حتما توی محیط باشگاه و در جمع قرار بگیریم....
    فعلا با یاری خدا گام اول رو برداشتم......
    کتاب شناخت درمانی دکتر دیویدبرنز رو دم دستم گذاشتم....دارم دوباره مطالعه ش میکنم.....
    دوستانی که مشکل منو داشتن ...بیاین تایپیک من و از تجاربتون و از کارایی که برای رفع مشکلتون کردین بگید.....

  5. 2 کاربر از پست مفید روح سرگردان تشکرکرده اند .

    باغبان (پنجشنبه 17 دی 94), سها** (شنبه 19 دی 94)

  6. #24
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 03 بهمن 94 [ 18:03]
    تاریخ عضویت
    1394-4-03
    نوشته ها
    13
    امتیاز
    558
    سطح
    11
    Points: 558, Level: 11
    Level completed: 16%, Points required for next Level: 42
    Overall activity: 4.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 4 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array
    دیروز دخترمو برم دکتر.... اونجا یه پسر تخس و شیطون بود که کنار دخترم نشسته بود و همه ش با مشت و لگد دخترمو میزد...
    دخترمم مظلوم نشسته بود و هیچ عکس العملی نشون نمیداد...
    مادر اون پسره با وجودیکه می دید پسرش چیکار میکنه سرشو برد توی گوشیش و انگار نه انگار....اصلا به روی خودشم نمی آورد....
    منم انگار زبونم بسته شده بود...لال شده بودم....میترسیدم به خانومه بگم به پسرش بگه دخترمو اذیت نکنه...میترسیدمم به پسره تذکر بدم....که نکنه مادرش بهش بربخوره...
    یعنی آدم مث من بدبخت و توسری خورتر پیدا میشه......
    بیچاره دخترم....
    بعدشم که نوبت ما شد یه خانوم دیگه که کوه غرور و اعتمادبنفس بود پا شد که بجای ما بره داخل اتاق دکتر...
    من که دچار تپش قلب و رعشه شده بودم و بسختی نفسم بالا می اومد...گفتم خانوم ببخشید نوبت ماست...باور نمی کنید اگه بگم همین یه جمله ساده رو مث یه بچه دوساله که تازه زبون باز کرده باشه با چندتا تپق و اشتباه گفتم....
    طرفم حتی نگاهم نکرد و رفت توی اتاق دکتر....

    میام تو اجتماع ...بدلیل ضعف عزت نفسم همه جوره حق و حقوقم ضایع میشه.....
    بازم مث همیشه پناه میبرم کنج خونه م که به خیال خام خودم از این مسائل دور باشم...در حالیکه دختر بیچارمو دارم روز بروز بیشتر شبیه خودم میکنم....
    دیگه نمیدونم چیکار کنم؟

  7. #25
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 17 اردیبهشت 96 [ 07:07]
    تاریخ عضویت
    1394-7-04
    نوشته ها
    273
    امتیاز
    4,637
    سطح
    43
    Points: 4,637, Level: 43
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 113
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsOverdrive1 year registered
    تشکرها
    270

    تشکرشده 319 در 160 پست

    Rep Power
    52
    Array
    سلاااام دوست عزیز

    خوبین خوشحال شدم دیدم داری موفق میشی دوباره شروع نکنا

    به ورزشت برس به خودت زندگیت شما تا از درون خودت مطمئن نشی نمیتونی

    اینم با ورزش کردن فکر مثبت ایجاد میشه مهارتهایی که در پست قبلی گفتم براتون ایا مطالعه کردی

    عزیز سرسری نگیر لطفا با دقت بخون اعتماد به نفست بیشتر میشه همزمان که مهارتات افزایش می یابد

    باید باور کنی که شماهم توانایی هایی داره حالا یه سریش بالقوه هستش یه سری هم با یاد گیری بدست میاد

    حتی اون سوره و ذکرام برات خیلی موثره کمکت میکنه با خدای خودت راحت تر صحبت کنی

    موفق باشین

  8. #26
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 01 بهمن 95 [ 20:32]
    تاریخ عضویت
    1394-5-20
    نوشته ها
    6
    امتیاز
    1,202
    سطح
    19
    Points: 1,202, Level: 19
    Level completed: 2%, Points required for next Level: 98
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    29
    تشکرشده 7 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array
    سلام.میخواستم یه تاپیک باز کنم.از کجا باید این کارو انجام بدم.

  9. #27
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 03 بهمن 94 [ 18:03]
    تاریخ عضویت
    1394-4-03
    نوشته ها
    13
    امتیاز
    558
    سطح
    11
    Points: 558, Level: 11
    Level completed: 16%, Points required for next Level: 42
    Overall activity: 4.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 4 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نمیدونم چرا همه ش به خودم امیدواری میم که بالاخره یه روزی خوب میشم...
    همین الان یکی دیگه از اون حملات هراس اجتماعی رو پشت سر گذاشتم...
    با تمام وجودم میخام بمیرم......
    شاید بالاخره یه روزی تصمیم قطعیمو بگیرم که خودمو از این همه درد و رنج نجات بدم ....شاید......
    فقط نگران دخترم هستم.....البته به احتمال زیاد اگه من توی زندگیش نباشم خوشبخت تر باشه.....
    اگه تونستم راه نجاتی برای خودم پیدا کردم میام و براتون میگم.....ا
    اگه نه که خدا پشت و پناه همه ی شما دوستان خوب مجازی باشه که توی این مدت بهم دلگرمی دادین....


 
صفحه 3 از 3 نخستنخست 123

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. میخوام یه زن واقعی باشم. یک زن کامل یک انسان کامل
    توسط عاشق خانواده در انجمن طــــــــرح مشکلات خانواده: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 17
    آخرين نوشته: چهارشنبه 25 شهریور 94, 16:55
  2. اضطراب اجتماعی شدیدم زندگیم را مختل کرده
    توسط ranaaa در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 7
    آخرين نوشته: شنبه 15 مهر 91, 15:32
  3. فوبیا و اضطراب اجتماعی
    توسط ki@rash در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 52
    آخرين نوشته: پنجشنبه 11 خرداد 91, 01:18
  4. سخت بودن انتظار واسه گرفتن جواب مثبت قطعی
    توسط larg.62 در انجمن سایر سئوالات مربوط به ازدواج
    پاسخ ها: 6
    آخرين نوشته: شنبه 15 آبان 89, 09:53
  5. * صداقت واقعی
    توسط escarlet در انجمن تنش و دعوا در ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: دوشنبه 21 اردیبهشت 88, 12:22

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 13:29 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.