به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 8 , از مجموع 8
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 05 اسفند 94 [ 00:51]
    تاریخ عضویت
    1394-7-17
    نوشته ها
    14
    امتیاز
    165
    سطح
    3
    Points: 165, Level: 3
    Level completed: 30%, Points required for next Level: 35
    Overall activity: 28.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class7 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 4 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array

    بعد از جدایی از نامزدم حس افسردگی دارم

    سلام دوستان منو نامزد سابقم 45 روز دوست بودیم، بعدش اومدن خواستگاری، تو دوران دوستی خودشو رسونده بود به سن من،(ایشون32 ساله و من 20 ساله) وقتی فامیل فهمیدن که کی قراره بشه نامزد من همه مخالفت کردن که این ال و بِله، اما به این ازدواج فقط منو مامانم راضی بودیم،همه شب نامزدیشون با خوشحالی میگذره اما شب نامزدی من بیچاره... دامادشون زنگ زد گفت که این آقا شغلش اینه صیغه میکنه و بعد یمدت طرفو ول میکنه، هیچی گذشت و من حرف دامادشون رو اصلا نشنیده گرفتم چون برام مهم نبود،بعد از یمدت نامزد من دیگه اونی نبود که تو دوران دوستی میشناختم، یه آدم پارانوئید و بد دهن از آب دراومد،بابا همش در رفت و آمد بود تا متوجه شد شغلش هم دروغ گفته بوده، اما با این حال من هنوزم به ایشون فکر میکنم،چون به اجبار بابا م جدا شدیم لطفا کمکم کنید دوستان عزیزم

  2. #2
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 05 اسفند 94 [ 00:51]
    تاریخ عضویت
    1394-7-17
    نوشته ها
    14
    امتیاز
    165
    سطح
    3
    Points: 165, Level: 3
    Level completed: 30%, Points required for next Level: 35
    Overall activity: 28.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class7 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 4 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array
    چرا کسی منو راهنمایی نمیکنههههه آخه

  3. #3
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 22 اردیبهشت 02 [ 23:36]
    تاریخ عضویت
    1393-10-26
    نوشته ها
    357
    امتیاز
    15,299
    سطح
    79
    Points: 15,299, Level: 79
    Level completed: 90%, Points required for next Level: 51
    Overall activity: 91.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    526

    تشکرشده 1,129 در 328 پست

    Rep Power
    101
    Array
    سلام


    خودشو رسونده بود به سن من یعنی چی؟یعنی خودشو 20 ساله جا زده بود با اینکه 32 سالش بود؟مگه میشه مگه داریم؟قالی کرمون هم بوده باشه به هر حال این دوازده سال بیشتر بودن سنش از ظاهرش مشخص می شده دیگه.بگذریم حالا.


    اینکه میگی به اجبار بابام جدا شدیم یعنی شما خودت دلت میخواست با یه آدم به قول خودت پارانوئید و بد دهن که در مورد سنش و شغلش بهت دروغ گفته بود ادامه بدی؟

    الآن دیگه کار از سرزنش کردن گذشته که بگیم باید خوب تحقیق میکردی و یه شناخت درست و درمون ازش پیدا میکردی.

    حال الآنت هم بعد از جدایی کاملا طبیعیه.


    لابد شنیدی که میگن شکست عاطفی و طلاق مثل مرگ یه عزیزه و باید صبر کرد تا مراحل سوگ طی بشه(به ترتیب:شوک و ناباوری،خشم،چونه زدن با خدا،افسردگی و در نهایت پذیرش مساله).


    شما هم با دید منطقی سعی کن به قضیه نگاه کنی.اینکه اگه با اون شخص ادامه میدادی چه سختی ها و خوشیهایی در انتظارت بود.


    برای بهبود حال الآنت هم:

    مدام سفره دلتو پیش این و اون باز نکن تا باعث یادآوری چندباره قضیه نشی
    به زور هم که شده برو بیرون،گردش،خرید کردن،مهمونی
    چیزای شیرین بخور که به خاطر داشتن سروتونین (هورمون شادی) برای افسردگی خوبه
    میدونم شاید حالشو نداشته باشی ولی به زور هم که شده سعی کن به خودت برسی،به تغذیه ات برس. میوه و آب زیاد بخور
    لباسای خوب واسه خودت بخر.آرایشگاه رفتنو از برنامه ات حذف نکن. مرتب و شیک باش واسه دل خودت.
    برو پیاده روی یا باشگاه ثبت نام کن واسه هر رشته ای که دوس داری(من که عااااااااااااااااشق بدمینتونم)-یا کلاس شیرینی پزی.من اگه تنبلی بذاره میخوام برم کلاس ژله درست کردنو به شکل حرفه ای یاد بگیرممردم میرن موشک هوا میکنن و اورانیوم غنی میکنن من میرم ژله درست کنم


    موفق باشی
    ویرایش توسط آی تک : دوشنبه 20 مهر 94 در ساعت 00:59

  4. #4
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 21 اسفند 94 [ 02:00]
    تاریخ عضویت
    1394-2-12
    نوشته ها
    151
    امتیاز
    2,513
    سطح
    30
    Points: 2,513, Level: 30
    Level completed: 43%, Points required for next Level: 87
    Overall activity: 6.0%
    دستاوردها:
    3 months registered1000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    0

    تشکرشده 124 در 73 پست

    Rep Power
    31
    Array
    سلام...به همین میزان که توی پاسخ گرفتن توی این سایت عجولی....امیدوارم واسه ازدواجت نباشی!!!
    ولله خودت و اون اقا رو درست تعریف کن واسمون..سن...شغل..تحصیلات....ف هنگ...
    بعد اینکه شما واقعا تصورت از زندگی متاهلی چیه؟؟؟؟ مگه خاله بازیه.....؟؟؟؟ خیلی متعجبم ..شما جای خوشحال بودن...تازه افسردگی هم گرفتی؟؟؟؟ اگه عقد کرده بودی..اگه ازدواج کرده بودی..چطور میتونستی با خودت کنار بیایی؟؟؟؟ با اون اقا چطور کنار میومدی؟؟ خدا خیلی دوستت داشته.........!
    اخه شما چطور میتونی قبول کنی آدمی که با دروغ وارد زندگیت شده....و عینا به قصد کلاه برداری اومده جلو..ادمی که بددهنه....عادت کرده به صیغه کردن..بشه شریک زندگیت...تو رو خدا یه کم فکر کن دختر....واقعا با صیغه کردنش مشکلی نداشتی؟؟، یه سر به تایپیک های مشابه این سایت بزن.....برو خدا رو سپاسگذار باش.....و یه نذری هم بده که زود شناختی ایشون رو...
    چه چیزی واقعا در اون اقا دیدی..که جذبش شدی...و به اجبار بابات جدا شدی...و بعدش افسردگی گرفتی.....!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! !!!!!!!!!!؟
    مگه میشه....مگه داریم.....!؟
    ویرایش توسط خورشید30 : دوشنبه 20 مهر 94 در ساعت 00:57

  5. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 05 اسفند 94 [ 00:51]
    تاریخ عضویت
    1394-7-17
    نوشته ها
    14
    امتیاز
    165
    سطح
    3
    Points: 165, Level: 3
    Level completed: 30%, Points required for next Level: 35
    Overall activity: 28.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class7 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 4 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام به دوست های عزیزم مرسی که جواب منو دادید، در جواب آی تک عزیز باید بگم سن شو که میدونستم 32 ساله است، منظورم ازینکه خودشو رسونده بود به سن من،یعنی اینکه من با توجه به اقتضای سنم اگه از کاری یا حرکتی که در سن اون نبود خوشم میومد اونم میگفت منم خوشم میاد و ازین حرفا، راجع به اختلال شخصیتش اوایل فکر میکردم که تعصبشه که اینجوری گیر میده ولی دیدم نه، بد دهنیش هم اوایل خیلی مودب بود، یعنی تا بحال به من بد دهنی نکرده بود اما میدیدم که حتی افراد خانوادشو(خواهر، برادر هاشو) با چه الفاظ رکیکی صدا میکرد...
    در جواب خورشید عزیز باید بگم تحصیلات ایشون به من گفتن دیپلم ولی منکه چیزی ندیدم، اما من خودم ترم 2 کارشناسی بودم که گفتش دیگه نباید بری، شغلش هم اوایل که اومده بود خواستگاری گفت جرثقیل داره و مشاور املاک، بعدش کاشف عمل اومد که مسافر کشه،اونم نه مثل همه مسافر کش ها، ساعت 1 و 2 از خواب بیدار میشد بعدش میرفت مسافر کشی، مسافر کشی شغل بدی نیست ولی دروغ گفتن هاش اذیتم کرد، اینم که میگم حس افسردگی دارم، ازین ناراحتم که چرا فریب خوردم،و واسه اینکه یجورایی خودمو تبرئه کنم میگم تقصیر بابام،با اینکه میدونم صلاحمو میخواسته بابام

  6. #6
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 28 اسفند 94 [ 01:54]
    تاریخ عضویت
    1394-5-13
    نوشته ها
    333
    امتیاز
    8,314
    سطح
    61
    Points: 8,314, Level: 61
    Level completed: 55%, Points required for next Level: 136
    Overall activity: 29.0%
    دستاوردها:
    Social5000 Experience PointsTagger First Class3 months registered
    تشکرها
    1,080

    تشکرشده 814 در 264 پست

    Rep Power
    82
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط 0520790091 نمایش پست ها
    سلام دامادشون زنگ زد گفت که این آقا شغلش اینه صیغه میکنه و بعد یمدت طرفو ول میکنه، هیچی گذشت و من حرف دامادشون رو اصلا نشنیده گرفتم چون برام مهم نبود،

    بعد از یمدت نامزد من دیگه اونی نبود که تو دوران دوستی میشناختم، یه آدم پارانوئید و بد دهن از آب دراومد،بابا همش در رفت و آمد بود تا متوجه شد شغلش هم دروغ گفته بوده، اما با این حال من هنوزم به ایشون فکر میکنم،چون به اجبار بابا م جدا شدیم
    سلام

    اون حرف دامادشون مهم نبود برات و نشنیده گرفتی ؟

    بددهنی خودشو بعدا نشون داده... دروغ هم که گفته (پنهانکاری و فریب)...بعد از اجبار پدرت به جدایی دلخوری ؟!

    نکنه میخواستی نقش پرستار و بیمار داشته باشی تو زندگی ؟! میخواستی درمانش کنی؟! (یا آدمش کنی!!!)


    چقدر میتونستی ادامه بدی ؟


    نمیدونم معیارات چیا بودن ولی بنظر میاد بعضیاشونو بی خیال شدی درحالیکه مهم بودن و تو بی توجهی کردی...اصلا معیار اصولی داشتی ؟ چقدرشون رو درنظر گرفتی؟ آمادگی ازدواج داشتی ؟ تو این مسئله چقدر ساده گرفتی ؟ نقش احساس در تصمیم گیریهات چقدره ؟ این سوالارو بخودت جواب بدی خیلی چیزا روشن میشه

    در واقع بخشی از این ماجرا خودت بودی و رفتار و واکنش هایی که داشتی رقم زده....

    میتونی برای مورد بعدی که برات پیش میاد دقت کافی داشته باشی و ساده نگیری -چشم بسته و از روی احساس هم تصمیمی نگیری برای موضوعی که برای یک عمره.

    از راهنمایی های یک مشاور خوب استفاده کن خانومی

    این حسات با یک تصمیم قاطعانه و انجام کارهای ساده ازبین میره ...

    امیدوارم خوشبخت و موفق باشی




    اینو به خودمم میگم همیشه ،

    ما نباید از " از دست دادن چیزهایی که برای ما نبودن و نیستن" ناراحت بشیم و غصه بخوریم ...

    "این حق من نبود" باعث میشه بعداز ناکامی سوگواری بلندمدتی داشته باشیم که فقط باعث ازدست دادن بقیه ساعات زندگی میشه...
    طوری میشه که زندگی کردن رو فراموش میکنیم...این زیانه به معنای واقعی نه اون ناکامی !!
    ویرایش توسط یاس پاییزی : دوشنبه 20 مهر 94 در ساعت 20:21

  7. #7
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 21 اسفند 94 [ 02:00]
    تاریخ عضویت
    1394-2-12
    نوشته ها
    151
    امتیاز
    2,513
    سطح
    30
    Points: 2,513, Level: 30
    Level completed: 43%, Points required for next Level: 87
    Overall activity: 6.0%
    دستاوردها:
    3 months registered1000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    0

    تشکرشده 124 در 73 پست

    Rep Power
    31
    Array
    من اخرش نفهمیدم شما افسرگی که گرفتی..بنا به اولین پست بخاطر اینکه نمیتونی ایشونو فراموش کنی.....یا بنا به پست دومه که افسرده شدی که چرا فریب خوردی؟
    خیلی داری واسه خودت سختش میکنی......یه خطر از بغل گوشت گذشته و تو ماتم گرفتی که چرا این خطر از بغل گوشم گذشته و مثلا چرا از بغل انگشت کوچیکه پای راستم عبور نکرده!!!!!!؟
    خوب عزیز من با این دوتا نظری که گذاشتی مشخص کردی شخصیت کامل اون اقا رو.....به نظرت چطور اینده ای با ایشون پیش رو داشتی؟؟؟؟؟ اصلا آینده ای پیش رو داشتی؟؟؟؟؟؟ بیخیال این فکرا شو........اگه میتونی به درست ادامه بده..واسه خودت سرگرمی جور کن...که فکر و خیال کمتر بیاد سراغت....جوش چی رو میزنی؟؟؟؟ سن کمی داری.......با کلی کیس های مختلف واسه ازدواج........موفق باشی

  8. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 05 اسفند 94 [ 00:51]
    تاریخ عضویت
    1394-7-17
    نوشته ها
    14
    امتیاز
    165
    سطح
    3
    Points: 165, Level: 3
    Level completed: 30%, Points required for next Level: 35
    Overall activity: 28.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class7 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 4 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ایشون فامیل خیلی دور ما هستن، متاسفانه هرکی به من گوشزد کرد که این آقا بدرد بخور نیست، من به خرجم نرفت که نرفت، ولی الان که مدتی میگذره من خداروشکر خیلی منطقی تر شدم دوستان، از راهنمایی های شما هم خیلی سپاسگزارم


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: دوشنبه 04 اردیبهشت 96, 00:33
  2. درخواست راهنمایی در خصوصی شدت بالای حساسیت بین فردیی (راه حل پرسشنامه کمالگرایی هیل)
    توسط آقای ام در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: پنجشنبه 13 خرداد 95, 19:05
  3. برای گرفتم تصمیم نهایی برای جدایی دور شدن کوتاه مدت مفید است یا مضر؟
    توسط فرخ رو در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: چهارشنبه 21 خرداد 93, 22:39
  4. تنهایی - 24 سالمه، نمی خواهم با کسی دوست بشم، تنهایی اذیتم می کنه
    توسط sara19 در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 30
    آخرين نوشته: پنجشنبه 23 آذر 91, 01:10

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 01:22 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.