به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 30
  1. #11
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 22 تیر 97 [ 21:02]
    تاریخ عضویت
    1394-1-22
    نوشته ها
    180
    امتیاز
    5,092
    سطح
    45
    Points: 5,092, Level: 45
    Level completed: 72%, Points required for next Level: 58
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    56

    تشکرشده 91 در 64 پست

    Rep Power
    32
    Array
    سلام سمیراه عزیزم

    نگران نباش،برمیگرده.فقط خیلی بد عادتش کردی.عزیزم،این دفعه رو شما صبر کن.بذار یه بار اون پیش قدم بشه که این عادت از سرش بیفته و فکر نکنه همیشه کسی هست که نازش رو

    میکشه.تا الان که خیلی کوتاه اومدی و همیشه پیش قدم بودی،اگر بخوای این دفعه هم کوتاه بیای هیچ حسابی رو این زندگی باز نکن.

    محکم باش.مطمئنا چون همسرت رو بد عادت کردی،همسرت منتظره که پیش قدم بشی.

    فعلا کاری نکن،نه حرفی از طلاق بزن،نه هیچی.ببین همسرت میخواد برا زندگیتون چیکار کنه...

  2. #12
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 02 مرداد 94 [ 13:21]
    تاریخ عضویت
    1394-5-02
    نوشته ها
    1
    امتیاز
    16
    سطح
    1
    Points: 16, Level: 1
    Level completed: 31%, Points required for next Level: 34
    Overall activity: 0%
    تشکرها
    1

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array
    عزیز من یه کم واسه خودت ارزش قایل باش درسته توی احساس منطق گمه ولی با خودت خلوت کن ببین اگه قبل از نامزدی ودرگیری عاطفی یه همچین فردی بهت پیشنهاد میشد قبول میکری؟؟؟؟؟؟؟این که نشد زندگی هی اون قهر کنه تو بری منت کشی.............خانمی لطفا این سری پیش قدم نشو عکس العمل اونم ببین.......
    ویرایش توسط shasousa.721 : جمعه 02 مرداد 94 در ساعت 13:21

  3. #13
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    سلام

    چند سالتونه؟ هر دو.
    وضعیت کار و تحصیلاتتون چطوره؟ هر دو.
    چطور آشنا شدین و چند وقت از آشنایی و عقد و ... می گذره؟ نحوه آشنایی و ازدواجتون و پیشنهاد و ... ؟
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا

  4. 2 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    khaleghezey (دوشنبه 12 مرداد 94), veis (جمعه 02 مرداد 94)

  5. #14
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 14 دی 00 [ 03:07]
    تاریخ عضویت
    1391-12-05
    نوشته ها
    214
    امتیاز
    12,870
    سطح
    74
    Points: 12,870, Level: 74
    Level completed: 5%, Points required for next Level: 380
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,421

    تشکرشده 552 در 189 پست

    Rep Power
    55
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط شیدا. نمایش پست ها
    سلامچند سالتونه؟ هر دو.وضعیت کار و تحصیلاتتون چطوره؟ هر دو.چطور آشنا شدین و چند وقت از آشنایی و عقد و ... می گذره؟ نحوه آشنایی و ازدواجتون و پیشنهاد و ... ؟
    ایشون در تاپیک قبلیشون گفتن که هنوز در مرحله نامزدی هستن.نامزدی برای شناخته و این اتفاق هم یه مشکل مهم رو از ایشون به شما شناسونده، با این وجود من فکر میکنم مظمون همون اس ام اسی که در تاپیک قبلیتون بهتون پیشنهاد ارسالش رو دادم، بیشترین اثر رو در به فکر واداشتن یه آقایی که هنوز در مرحله نامزدی هست، میگذاره و با واکنش ایشون به این چنین اس ام اسی میتونید به اونچه که در ته دلشون میگذره پی ببرید و بفهمید که آیا هیچ دلبستگیی به شما دارن یا نه؟
    تنها باید حقیقت را بیان کرد، نه دروغی را که حقیقی انگاشتنش خوب است.

    "بخشی از پیام برتراند راسل برای آیندگان"

  6. کاربر روبرو از پست مفید اثر راشومون تشکرکرده است .

    سمیراه (شنبه 03 مرداد 94)

  7. #15
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 18 آذر 98 [ 12:00]
    تاریخ عضویت
    1394-4-21
    نوشته ها
    108
    امتیاز
    5,584
    سطح
    48
    Points: 5,584, Level: 48
    Level completed: 17%, Points required for next Level: 166
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    128

    تشکرشده 199 در 73 پست

    Rep Power
    29
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط دختر بیخیال نمایش پست ها
    سلام عزیزم خوبی؟سلامتی؟

    ببین دختر خوب ،میدونم دوستتشون داری و خب سخته فراموش کردن ، کاملا درکت میکنم ،من خودمم دختر احساساتی هستم،مطمعنا جای شما اگر بودم همین احساس ناراحتی و حسرت شمارو میداشتم، اما زندگی به من یاد داده که گاهی تو زندگیم باید احساسات و کنار بگذارم و عاقلانه تر راهی که دارم میرم و خواسته ای که دارم و بررسی کنم!

    حالا من که مورد شما رو نمیشناسم اما از همینایی هم که میگی میشه حدس هایی از شخصیت این آدم مورد نظر شما زد.هرچند قضاوت در خصوص این اشرف مخلوقات از روی چهار تا پست و جمله درست نیست ، اما شما که با ایشون مدتی زندگی کردین میتونین به درستی و غلطی این صفات پی ببرین و خودتون تصمیم درست و بگیرین !ما فقط اینجا میتوانیم هشدارهای لازم و به شما بدهیم که ممکنه درست باشند ممکنه درست نباشد چون براساس چند کلام شما در همینجاست.

    1- ایشون مسولیت پذیر و متعهد نیستند چون خیلی راحت با روبرو شدن با یک مشکل کوچک جا زدن ، ما همه میدونیم هیچ زندگی ای بی مشکل نیست ،اگر قرار باشه با دیدن یک مشکل ، یک حرف ناراحت کننده اون زندگی و از پایه و اساس نیست و نابود کنیم که اصلا به بلوغ لازم جهت ازدواج و قبول مسولیت نرسیدیم.

    2-ایشون در شرایط بحرانی بلد نیستند واکنش درستی نشون بدهند، قهر کردن واکنش درستی برای یک مرد پخته که قراره مسولیت یک زندگی و قبول کنه و در آینده الگوی فرزندانش باشه نیست. شما اگر تصمیم گرفتین با ایشون زندگی کنین تا آخر عمرتون باید قبول کنین که چه شما اشتباه کردین چه ایشون این شما هستید که باید برین منت کشی و ازشون عذر خواهی کنین !
    چشم هاتون و ببندین و کمی فکر کنین ، آیا در تمام مشکلاتی که در زندگیتون با این اقا پیش آمده شما مقصر بودین؟
    در تمام این قضایا کی پیش قدم شده برای آشتی و بهبود رابطه؟ شما یا ایشون؟
    آیا ایشون تا حالا یکبار اعتراف کردن که اشتباه کردن و عذرخواهی کردن؟

    اگر جواب سوال آخر بالا خیر است، پس یک لحظه تصور کن با همچین آدمی باید سالها زندگی کنی ، بنظرت چقدر میتونی تحمل کنی؟ یک سال ؟ دوسال؟ سه سال؟ چهار سال؟ ده سال؟ چقدر؟ حوب فکر کن ، به مشکلاتی که پیش میاد! به احساسی که بعد این مدت طولانی بهت دست میده! شاید اولش انرژِی داشته باشی ولی بعد سالها چی باز هم میتونی تحمل کنی؟


    3- این آدم کاملا مشخصه که گذشت در زندگیشون معنا و مفهومی نداره، شاید شما درست بگید ایشون دوستتون داشته باشند ایشون واقعا الان پشیمون باشند، اما یک آدم برای اشخاصی که براش تو زندگیش ارزشمند هستند گذشت داره، غرورش و برای این آدم ها میذاره زیر پا!
    ولی این آدم چی ؟ شما چندین مرتبه غرورتون زیر پا گذاشتین ولی این آدم حتی حاضر نشدن با شما صحبت کنند! در صورتی که بحثی که بینتون پیش آمده کاملا پیش افتاده و کوچک است، بنظرم آدمی که برای همچین مسله ی کوچکی گذشت نداره، فردا روز در برابر مسایل بزرگتر میخواین چکار کنند؟


    4- فرد مورد نظر شما متاسفانه قدرشناس خوبی نیستند، با مادر خودشون دعوا کردند و اصلا متاسفانه روحیه انتقادپذیری ندارند، اگر کسی ازشون انتقاد کنند اون شخص و کامل کنار میذارند. حتی اگر اون اشخاص مادرشون و خانوادشون باشه!

    ایشون خانواده دوست نیستند فرض کنید براحتی مادر و پدر و خانواده خودشون و میخواهند ترک کنند و خونه مجردی بگیرند. خانواده ای که به اندازه سنش باهاش زندگی کردن و زحمتشو کشیدن !

    5- انسانی که دمدمی مزاج هست ، بنظرت زندگی کردن باهاشون ساده است؟ بنظرت به کسی که در تصمیماتش ثبات درستی نداره و میشه اعتماد کرد؟


    عزیزم شما اگر با ایشون ازدواج کنین چقدر باید تلاش کنی تا تلاش ها ت و محبت هات اندازه مادر ایشون بشه؟ چند سال باید باهاشون زندگی کنی تا حداقل به اندازه تعداد سالهایی بشه که با خانوادشون زندگی کردند! تازه بعد این مدت هیچ تضمینی وجود نداره ایشون در کنار شما باشند چون ممکن هر لحظه شما رو هم مانند خانوادشون ترک کنند! به همین راحتی!



    دوست داشتن تنها که کافی نیست! پس اعتماد چی میشه؟ گذشت و فداکاری در زندگی چی میشند!؟ دوست داشتن بدون این صفات هیچ ارزشی نخواهد داشت.

    کمی فکر کن ، آیا تو تمام این مدت که با این آدم نامزد بودی آرامش داشتی؟
    آیا از ایشون گذشت دیدی؟
    آیا ایشون توانستند اعتماد شما و جلب کنند؟ میتونین بهشون اعتماد کنین که یک روزی با یک بچه ترکتون نکنند؟
    آیا ایشون ثابت کردن تکیه گاه خوبی از نظر مالی و روحی و روانی برای شما در زندگیتون خواهند بود؟

    اگر ایشون از زندگیتون حذف بشوند چه چیزی و از دست میدهید؟ و چه چیز هایی و بدست می آورید؟(منظورم مالی نیست ، از نظر روحی و معنوی هم میتونه باشه.)
    و اگر در زندگیتون حضور داشته باشند چی چیزی و از دست میدهید و چه چیز و بدست می آورید؟




    پ ن: پیشنهاد میکنم تاپیک های خانم sahar51 حتما بخونی ، ببین همسرشون چطور آدمی بودند ، تاپیک هاشون اصلا پیشرفتی نداشته ، فقط سرشار از خواهش و التماس به مردیه که خودش مقصره ، و زندگیش و نیست و نابود کرده، ایشون به اشتباه فکر میکنند اگر قهر نمیکردند اینظور نمیشد ، تو هر تاپیکی مانند شما متاسفانه همین ها و میگویند اما اولا هیچکس حرف های ایشون و تایید نمیکند.
    دوم اینکه با خوندن تاپیکشون متوجه میشوید که دیر یا زود این اتفاق می افتاد . چون ایشون تا آخر عمر که نمیتونستند تحمل کنند بالاخره یروزی صدای اعتراضشون بلند میشد ، همسر ایشون هم اهل شنیدن اعتراض نیستند.متاسفانه!
    سوم اینکه انسان اگر اشتباه کرد اشتباهشو میپذیره و قبول میکنه و عذرخواهی هم میکنه ، اما اگر انسان خودش مقصر شرایط پیش آمده نیست نباید عذرخواهی کنه و محبت کنه، چون عذرخواهی بیجا و محبت بی مورد بیشتر باعث توقع و وظیفه میشه. باز هم خود دانی.

    سلام راستش نه خوبم نه سلامت
    من یه نامزدی ناموفق دیگه هم داشتم و از لحاط روحی خیلی داغونم
    اره درسته تو مواقع بحرانی تصمیمایی که میگیره یا جداشدنه یا بی تفاوت شدنه یا لجبازیه
    و اره هیچوقت نمیتونه گذشت کنه و ادم به شدت کینه ای هست
    خیلی شده از رفتاراش معذرت بخاد اما نه همینجوری نه اینکه من ازش دلخور بشمو هیچی نگم خودش بیاد عذرخاهی نه ولی اگه با مهربونی بدییاشو میگفتم عذر میخاست و پشیمون میشد
    من همیشه الکی عذر خاستم و بعدش اونم عذر خاسته
    اما بشدت شکاکه حتی نگاه منو تو خیابون دنبال میکرد که ننکنه گذری چشمم به پسری بخوره
    آرامش رو فقط وقتایی داشتم که تنها بودیم و کنترلم نکرده
    و اصلا نمیتونم اعتماد کنم که یروز نره
    تایپیکی که گفتین رو خوندم
    متاسفانه همسر ایشون خیانتکار بودنو ب توجه ملوم بود علاقه ای به ایشون نداره
    اما نامزد من بشدن چشم دل پاک بود و زمانی که باهم خوب بودیم مثل پروانه دورم میچرخید باورتون نمیشه همش مارو چشم میکردن انقدر ه من میرسید حتی نمیزاشت در یه بطری اب رو خودم باز کنم هرجا که بود ول مبکرد منو برسنه هرجایی که میخام همش دنبال غافلگیر کردنم بود دوجا کار میکرد شب تا صب تا هین تابستون عقد عروسی یکجا بگیریم و عاشقانه منو میپرستیدو تو اوونهمه کار همجوره بفکرم بود اما خب این صفات بد رو هم داشت
    من دختر شادی بودم اما بعد نامزدیم اقفسرده شدم و دچار تنگی نفس!
    منم همچین خوب نبودم
    منم وقتی اون قهر میکرد سر هرچی اعصابم خورد میشد پرخاشگری میکردم و اون ازین رفتارم متتنفر بود
    همیشه میگفت وقتی همچیت خوبه با اینم کنار میام
    اما ای بار اخری بهم گفت تو تو خیابون چشمت دنبال کس دیگست...
    من بعد اینکه وسایلام اورد ازش عذر خاستمو دوروز بعدش هم دیدمش تو خونه فامیلشون دوباره عذر خاستم اما قبول نکرد اما منم ددیگه نرفتم سمتش
    نمی خام بزور شوهرم بشه..
    با همه وجودم دوسش دارم و روز شبم شده گریه
    ااگرم عذر خاستم واسه این بود که حرفای بدی زدم با اینکه اونم کم نیوورد اما نمیتونم کار بدی کنمو عذر نخام
    دارم دیوونه میشم
    دیوونه دارم میشم که انقدر راحت منو گذاشت کنار
    من دیگه نمیرم سمتش و یه هفتس ازش خبر ندارم
    تو این یه هفته به همه پرخاشگری کردم
    دارم میمیرم اصن!
    نمیدونم اگه رگرده که اصلن امید ندارم!چی بهش بگم؟
    نمی خام برم سمتش
    مطمنن دیگه کسی رو مثل اون که انقدر دوسم داشته باشه پیدا نخاهم کردو فقط زخم زبون اطرافیانم باید تحمل کنم
    اما نمیخام مثل سحر باشم
    ولی چیکار کنم...چرا مردا انقدر سنگدل شدن..کاش یکار بدتر کرده بودمو میرفتت اونجوری دلم نمیسوخت..
    کاش مثل شوهر سحر سنگدل بود دختر باز تا دل میکندم اما وقتایی که بهم گیرنمیداد و یادم میاد بهترین مرد روی زمین بود دلم میسوزه
    میدونی وقتی یچیزه کوچیک پیش میومد میشد سنگدل و لجباز و کینه ای که منم بلد نبودم مدیریت کنم و پرخاش میکردم اما شکاکیاش حسودیاش حتا به خاهرام...اما اگه این چیزا نبود بهترین و خوشبخترین زن دنیا میکرد
    خوبیاشم گفتم که بهتر قضاوت کنی...
    بدیای خودمم گفتم که بهتر قضاوت کنید..
    الان بهم خبر رسیده چندروزه خونست و کارش غصه خوردنه...میدونم هنوز دوسم داره
    هرچنر میگن سوطن و شکاکی قابل درمان نیست
    اما ایا امیدی نیست بهش؟

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط شیدا. نمایش پست ها
    سلام

    چند سالتونه؟ هر دو.
    وضعیت کار و تحصیلاتتون چطوره؟ هر دو.
    چطور آشنا شدین و چند وقت از آشنایی و عقد و ... می گذره؟ نحوه آشنایی و ازدواجتون و پیشنهاد و ... ؟

    من 25 سالمه نامزدم 26 سال من دانشجو هستم و اون دیپلم داره چون پدرو مادرش ازهم جداشند درس ادامه ندادو کارکرد که زودتر به من برسه حتی کنکور شرکت کردم اما چون قرار بود این تابستون عقدو عروسی یجا بگیریم نرفت دانشاه دوجا کار میکرد تا خرجمون دراره چون میگفت دیگه نمیتونه دوریم تحمل کنه
    قبل این مدت 9 ماه باهم اشناشده بودیم در کل دوسالی هست که میشناسمش
    دوست همسر دوستم بودن ایشون

    اما الان جداشدیم...

    .................................................. .................................................. .................................................. .................................................. .........................................

    عزیز من یه کم واسه خودت ارزش قایل باش درسته توی احساس منطق گمه ولی با خودت خلوت کن ببین اگه قبل از نامزدی ودرگیری عاطفی یه همچین فردی بهت پیشنهاد میشد قبول میکری؟؟؟؟؟؟؟این که نشد زندگی هی اون قهر کنه تو بری منت کشی.............خانمی لطفا این سری پیش قدم نشو عکس العمل اونم ببین.......

    اگه میفهمیدم انقدر شکاکه نه قبول نمیکردم..
    اما شرایط الان با قبل فرق داره بدجوری واستشم و صفات خوب هم کم نداره
    اما به هیچ عنوان نمیخام خودم تحمیل کنم
    میدونم که دوسم داشت که عذر خاستم...

    .................................................. .................................................. .................................................. ............................................

    سلام سمیراه عزیزم

    نگران نباش،برمیگرده.فقط خیلی بد عادتش کردی.عزیزم،این دفعه رو شما
    صبر
    کن.بذار یه بار اون پیش قدم بشه که این عادت از سرش بیفته و فکر نکنه همیشه کسی هست که نازش رو

    میکشه.تا الان که خیلی کوتاه اومدی و همیشه پیش قدم بودی،اگر بخوای این دفعه هم کوتاه بیای هیچ حسابی رو این زندگی باز نکن.

    محکم باش.مطمئنا چون همسرت رو بد عادت کردی،همسرت منتظره که پیش قدم بشی.

    فعلا کاری نکن،نه حرفی از طلاق بزن،نه هیچی.ببین همسرت میخواد برا زندگیتون چیکار کنه...

    نگفتم و یه هفتس ازش خبر نداشتم اما همچیرو تموم کردو رفت همچیو....
    .................................................. .................................................. .................................................. ...
    ایشون در تاپیک قبلیشون گفتن که هنوز در مرحله نامزدی هستن.نامزدی برای شناخته و این اتفاق هم یه مشکل مهم رو از ایشون به شما شناسونده، با این وجود من فکر میکنم مظمون همون اس ام اسی که در تاپیک قبلیتون بهتون پیشنهاد ارسالش رو دادم، بیشترین اثر رو در به فکر واداشتن یه آقایی که هنوز در مرحله نامزدی هست، میگذاره و با واکنش ایشون به این چنین اس ام اسی میتونید به اونچه که در ته دلشون میگذره پی ببرید و بفهمید که آیا هیچ دلبستگیی به شما دارن یا نه؟

    هر ادمی روش تهدید جواب نمیده این بشدت ادم لجبازیه و این روش عمل نمیکنه من تو بحثمون گفتم اصلا ما از هم سرد شدیم و اونم واسه اینکه لج منو دراره گفت اره جدا بشیم.. و جدا هم شد حاضره جون بده و سختی بکشه اما زیر بار تهدید نره
    هیچ ترسی ام نداره هرچیزی و بگم واس اینکه لجم در بیاره اجرا میکنه الانم همچی تموم شد جدا شدیم
    ویرایش توسط سمیراه : شنبه 03 مرداد 94 در ساعت 10:27

  8. #16
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 09 بهمن 95 [ 23:48]
    تاریخ عضویت
    1392-7-15
    محل سکونت
    کره زمین
    نوشته ها
    1,532
    امتیاز
    20,970
    سطح
    91
    Points: 20,970, Level: 91
    Level completed: 24%, Points required for next Level: 380
    Overall activity: 10.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdrive10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    4,584

    تشکرشده 5,213 در 1,375 پست

    حالت من
    Khoshhal
    Rep Power
    250
    Array
    راستش من نمیتونم باور کنم این همه دوست داشتن بخاطر یک مشکل کوچیک و یک جمله شما بهم ریخته باشه تازه شما که عذرخواهی کردید و غرورتون و زیر پا گذاشتین ولی ایشون با وجودیکه میگین خیلی دوستتون دارند حتی حاضر نشدن با شما حرف بزنند.؟

    یک بار یک جایی از حرف های یک مشاور خوندم از آدم هایی که در عشق و محبت افراط میکنند دوری کنید چون همین آدم ها در عصبانیت و خشم هم همینقدر افراط میکنند.

    ببین دختر خوب نامزدی دوره شناخته، هرچقدرم که همدیگه و دوست داشته باشین بازم باید بدونی که این دوره، دوره ی شناخته و در این دوره باید چشم هات و خوب باز کنی که مبادا دچار انتخاب اشتباه بشی، شاید در این دوران تو متوجه صفاتی بشی که نتونی باهاشون تا آخر عمر کنار بیای!

    تازه من معتقدم صفات بد طرف مقابل بیست و پنج درصد بدتر ببین بعد ببین میتونی با این صفات کنار بیای یا نه، میدونی چرا میگم بدتر ببین چون الان احساساتی هستی برعکس عمل میکنی بخاطر احساساتت سعی داری تا جای ممکن توجیه کنی و اینکه آدم ها در دوره شناخت معمولا چون هنوز بهم نرسیدن و امکان بهم خوردن وجود داره، بهترین رفتارشون و نشون میدند.

    دو لیست تهییه کن و صفات بد و خوب نامزدت و توش بنویس!
    بببین با صفات بدش میتونی بسازی.

    الان اینطور که من از حرفاتون متوجه شدم ایشون مغرور هستند و بهیچ عنوان و تحت هیچ شرایطی از غرورشون نمیگذرند. چنانچه شما اشتباه کوچکی بکنی باید همیشه اینقدر منت کشی بکنی و شخصیت خودت و خورد کنی تا ایشون ببخشنتون.
    بدتر از همه کینه ای هم هستند.

    گفتید عذرخواهی میکنند اما بعد دوباره رفتارشون و تکرار میکنند؟ تا حالا چند بار رفتارهای بدشون و بهشون گفتید و خواستار اصلاح بودید؟ ایشون چقدر تغییر کردن؟ اصلا تلاش کردن اصلاح کنند؟

    بهرحال بنظرم شما به اندازه کافی بخاطر اشتباهتون عذرخواستید بنظرم صبر کنید و یک فرصتی بخودتون و ایشون بدید که بیشتر فکر کنید.
    تو این مدت روی رفتار خودت متمرکز شو و سعی کن اشتباهات رفتاری که داشتی و اصلاح کنی، اینطور که من متوجه شدم فامیل هستید واسطه خبر رسان هم زیاد دارین همونطور که از ایشون به شما خبر میرسه حتما از شما هم به ایشون خبر میرسه، ایشون اگر ببینند شما در شرف تغییر در خودتون هستید شاید ایشون هم به ادامه راضی بشند و نظرشون هم عوض بشه.


    بنظرم سعی کنید پیش یک مشاور حضوری هم برید، اگر ایشون بسمتتون برگشتند حتما شرط مشاور رفتن و بذارین و ازشون بخواین برای اصلاح روابطتتون نزد یک مشاور برین.

    یادتون باشه در این رابطه هردو طرف اشتباهاتی داشته، و اگر یکی از طرفین قبول نکنه که اشتباهاتی داره حالا هرچقدرم که دوستش داشته باشین، زندگی کردن با همچین ادمی سخت و مشکل خواهد بود مگر اینکه بخواین تغییر کنند.


    راستی با این شخصیتی که از نامزدتون شرح دادین، بهیچ عنوان زبان تهدید براشون کارساز نخواهد بود هیج تازه باعث میشه که بیشتر لجبازی کنند.

    بنظرم بعد مدت زمانی که برای خودت در نظر گرفتی گذشت و ایشون هیچ اقدامی نکردن سعی کن از خانواده ات بخوای که جدی وارد عمل بشند و ازشون بخواین بطور جدی تکلیف دخترشون و طی یک جلسه مشخص کنن که جای هیچ شک و شبهه ای باقی نمونه.اگر باز هم ایشون سر حرفشون موندن.

    شما یک نامه بنویس براشون، اصلا خواهش و التماس نکن فقط از خاطرات خوبی که در کنار هم داشتین بگو، بخاطر اشتباهاتی هم داشتی عذرخواهی کن، بگو نزد یک مشاور رفتی و داری روی اشتباهات خودت کار میکنی، بگو انتظار نداشتی به این نقطه برسید و فکر میکردی در کنار هم زندگی خواهید کرد باعث خوشبختی همدیگه میشید بعدم بگو من قصد ندارم مجبورتون کنم با من ازدواج کنید هرجور دوست دارین و به صلاح زندگی خودتونه تصمیم بگیرین، فقط آدرس مشاورتو براشون بذار بگو اگر فکر میکنید هنوزم میشه بهم فرصت بدیم این مشاوریه که من پیشش میرم خواستید شما هم بیاین .اگر هم نخواستید براتون آرزو خوشبختی میکنم. وبه تصمیممتون احترام میذارم.

    سعی کن نامه ات خواهش و التماس نداشته باشه طوری هم نباشه که فکر کنند مجبورشون میکنی یا داری خودتو تحمیل میکنی، بذار خودشون تصمیم بگیرند اگرباز هم روی حرفشون پافشاری کردن بنظرم این آدم هنوز به بلوغ لازم برای ازدواج نرسیدن چون واقعا مشکلی که عنوان کردین اصلا در حدی نیست که ایشونو بخواد تا این حد عصبانی بکنه.

    بنظر من یک زندگی موفق نیاز به گذشت طرفین هم داره اگر گذشت نباشه اون زندگی خیلی زود بسمت نابودی میره.

    پ ن: راستی عزیزم من میدونم نامزد شما با نامزد خانم سحر خیلی فرق دارند، من از این جهت پیشنهاد دادم تاپیکشون و بخونی چون دیدم ایشون گفتن علت جداییشون قهر طولانیشونه که گفتم بخونی خودت مشکلاتشون و ببینی قضاوت کنی.
    **برخی آدم ها درست مثله بادبادکهای دنیای کودکیم هستند،
    فقط یه یک دلیل از مسیر زندگیم رد میشند، تا به من درسهایی بیاموزند
    که اگر می ماندند؛ شاید هیچوقت
    یاد نمیگرفتم .....! **

    ویرایش توسط دختر بیخیال : شنبه 03 مرداد 94 در ساعت 11:46

  9. 2 کاربر از پست مفید دختر بیخیال تشکرکرده اند .

    khaleghezey (دوشنبه 12 مرداد 94), سمیراه (شنبه 03 مرداد 94)

  10. #17
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 18 آذر 98 [ 12:00]
    تاریخ عضویت
    1394-4-21
    نوشته ها
    108
    امتیاز
    5,584
    سطح
    48
    Points: 5,584, Level: 48
    Level completed: 17%, Points required for next Level: 166
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    128

    تشکرشده 199 در 73 پست

    Rep Power
    29
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط دختر بیخیال نمایش پست ها
    راستش من نمیتونم باور کنم این همه دوست داشتن بخاطر یک مشکل کوچیک و یک جمله شما بهم ریخته باشه تازه شما که عذرخواهی کردید و غرورتون و زیر پا گذاشتین ولی ایشون با وجودیکه میگین خیلی دوستتون دارند حتی حاضر نشدن با شما حرف بزنند.؟

    یک بار یک جایی از حرف های یک مشاور خوندم از آدم هایی که در عشق و محبت افراط میکنند دوری کنید چون همین آدم ها در عصبانیت و خشم هم همینقدر افراط میکنند.

    ببین دختر خوب نامزدی دوره شناخته، هرچقدرم که همدیگه و دوست داشته باشین بازم باید بدونی که این دوره، دوره ی شناخته و در این دوره باید چشم هات و خوب باز کنی که مبادا دچار انتخاب اشتباه بشی، شاید در این دوران تو متوجه صفاتی بشی که نتونی باهاشون تا آخر عمر کنار بیای!

    تازه من معتقدم صفات بد طرف مقابل بیست و پنج درصد بدتر ببین بعد ببین میتونی با این صفات کنار بیای یا نه، میدونی چرا میگم بدتر ببین چون الان احساساتی هستی برعکس عمل میکنی بخاطر احساساتت سعی داری تا جای ممکن توجیه کنی و اینکه آدم ها در دوره شناخت معمولا چون هنوز بهم نرسیدن و امکان بهم خوردن وجود داره، بهترین رفتارشون و نشون میدند.

    دو لیست تهییه کن و صفات بد و خوب نامزدت و توش بنویس!
    بببین با صفات بدش میتونی بسازی.

    الان اینطور که من از حرفاتون متوجه شدم ایشون مغرور هستند و بهیچ عنوان و تحت هیچ شرایطی از غرورشون نمیگذرند. چنانچه شما اشتباه کوچکی بکنی باید همیشه اینقدر منت کشی بکنی و شخصیت خودت و خورد کنی تا ایشون ببخشنتون.
    بدتر از همه کینه ای هم هستند.

    گفتید عذرخواهی میکنند اما بعد دوباره رفتارشون و تکرار میکنند؟ تا حالا چند بار رفتارهای بدشون و بهشون گفتید و خواستار اصلاح بودید؟ ایشون چقدر تغییر کردن؟ اصلا تلاش کردن اصلاح کنند؟

    بهرحال بنظرم شما به اندازه کافی بخاطر اشتباهتون عذرخواستید بنظرم صبر کنید و یک فرصتی بخودتون و ایشون بدید که بیشتر فکر کنید.
    تو این مدت روی رفتار خودت متمرکز شو و سعی کن اشتباهات رفتاری که داشتی و اصلاح کنی، اینطور که من متوجه شدم فامیل هستید واسطه خبر رسان هم زیاد دارین همونطور که از ایشون به شما خبر میرسه حتما از شما هم به ایشون خبر میرسه، ایشون اگر ببینند شما در شرف تغییر در خودتون هستید شاید ایشون هم به ادامه راضی بشند و نظرشون هم عوض بشه.


    بنظرم سعی کنید پیش یک مشاور حضوری هم برید، اگر ایشون بسمتتون برگشتند حتما شرط مشاور رفتن و بذارین و ازشون بخواین برای اصلاح روابطتتون نزد یک مشاور برین.

    یادتون باشه در این رابطه هردو طرف اشتباهاتی داشته، و اگر یکی از طرفین قبول نکنه که اشتباهاتی داره حالا هرچقدرم که دوستش داشته باشین، زندگی کردن با همچین ادمی سخت و مشکل خواهد بود مگر اینکه بخواین تغییر کنند.


    راستی با این شخصیتی که از نامزدتون شرح دادین، بهیچ عنوان زبان تهدید براشون کارساز نخواهد بود هیج تازه باعث میشه که بیشتر لجبازی کنند.

    بنظرم بعد مدت زمانی که برای خودت در نظر گرفتی گذشت و ایشون هیچ اقدامی نکردن سعی کن از خانواده ات بخوای که جدی وارد عمل بشند و ازشون بخواین بطور جدی تکلیف دخترشون و طی یک جلسه مشخص کنن که جای هیچ شک و شبهه ای باقی نمونه.اگر باز هم ایشون سر حرفشون موندن.

    شما یک نامه بنویس براشون، اصلا خواهش و التماس نکن فقط از خاطرات خوبی که در کنار هم داشتین بگو، بخاطر اشتباهاتی هم داشتی عذرخواهی کن، بگو نزد یک مشاور رفتی و داری روی اشتباهات خودت کار میکنی، بگو انتظار نداشتی به این نقطه برسید و فکر میکردی در کنار هم زندگی خواهید کرد باعث خوشبختی همدیگه میشید بعدم بگو من قصد ندارم مجبورتون کنم با من ازدواج کنید هرجور دوست دارین و به صلاح زندگی خودتونه تصمیم بگیرین، فقط آدرس مشاورتو براشون بذار بگو اگر فکر میکنید هنوزم میشه بهم فرصت بدیم این مشاوریه که من پیشش میرم خواستید شما هم بیاین .اگر هم نخواستید براتون آرزو خوشبختی میکنم. وبه تصمیممتون احترام میذارم.

    سعی کن نامه ات خواهش و التماس نداشته باشه طوری هم نباشه که فکر کنند مجبورشون میکنی یا داری خودتو تحمیل میکنی، بذار خودشون تصمیم بگیرند اگرباز هم روی حرفشون پافشاری کردن بنظرم این آدم هنوز به بلوغ لازم برای ازدواج نرسیدن چون واقعا مشکلی که عنوان کردین اصلا در حدی نیست که ایشونو بخواد تا این حد عصبانی بکنه.

    بنظر من یک زندگی موفق نیاز به گذشت طرفین هم داره اگر گذشت نباشه اون زندگی خیلی زود بسمت نابودی میره.

    پ ن: راستی عزیزم من میدونم نامزد شما با نامزد خانم سحر خیلی فرق دارند، من از این جهت پیشنهاد دادم تاپیکشون و بخونی چون دیدم ایشون گفتن علت جداییشون قهر طولانیشونه که گفتم بخونی خودت مشکلاتشون و ببینی قضاوت کنی.
    ممنون عزیزم که مشکلم رو دنبال میکنی
    چقدر عالی گفتند!دقیقا همینطوره اون تو عشقش افراط میکرد!!
    و توی خشم و عصبانیت هم همینطور باورت نمیشه امکان نداشت ببینه من به چیزی یا جایی علاقه داشتم و زمن و اسمون بهم نریزه تا به دست من برسونه اون چیزو هم شبکاری میرفت هم روزکاری که همیت تاستون عقدو عروسی یکجا بگیریم من به خودم میالیدم که انقدر واسه رسیدن بهم داره تلاش میکنه حتی درسشم ول کرد تا زودتر پولاشو جمع کنه ازدواج کنیم هرجا میرفتیم هرچی من میخاستم اولویتش بود خلاصه اینکه درست مثل یه ملکه باهام رفتار میکرد
    صفاتشو نوشتم دووصفخه پر شد از صفات خوب
    اما صفات منفیش شکاک بودن سوظن داشتن بدبین و بددل بودن لجباز بود کینه ای بودن و گذشتن از ادمای زندگیش به راحتی قهر کردن و گیر دادن به همچی..
    اره ما خیلی دعوا میکردیم و بعد که اشتی میکردیم میگفت ببخش که مثل تو نمیتونم با گذشت باشم تو خیلی بزرگی خیلی خانمی من ازش قول گرفتم که تو دعوا لجبازی نکنه تلافی نکنه قهر نکنه و سردی نکنه و گاهی اون بیاد برای منت کشی
    خیلی رعایت میکرد میدیدم دیگه لجبازی نمیکنه و چنبار شد قهرمیکردیم خودش تماس میگرفت البته نکه راجب دعوا حرف بزنه و عذر بخاد اما سعی میکرد حرفای عادی بزنه اما باز از تمام کلمه هاش ملوم بود ناراحته ازم سعی میکرد عادی رفتار کنه اما اون ناراحتی که تو دلش ازم داشت و چون مخفی میکرد باعث میشد سر چیزای دیگه خالی کنه مثلا یبار از سرکار اومد خونه ساعت 8 به من اس مس داد که رسیدم عزیزم ( قبلش سر یه موضوعی ازهم ناراحت بودیم اما خودش عادی رفتار میکردو منم فکر کردم که گذشت کرده) منم گفتم که خسته نباشی و تشکر کردو بعدش من بهش گفتم که قراره بریم پارک افطار..(اون میخاست شبش بره سرکارو نمیتونست بیاد)دیدم یهو عجیب شد و خیلی سرد گفت باشه گفتم عزیزم از چیزی ناراحتی بگو به من؟گفت نه خوش بگذره میرم دوش گفتم حالا مونده تا بریم برو دوش بگیر بهم زنگ بزن گفت نه بعدش میخابمو رفت...
    و دیگه سرد شد و گفت خجالت نمیکشی من هنوز نیومده میگی میخام برم پارک گفتمکه منم گفتم که بیا باهم حرف بزنیم اما حرف خودش میزد
    وقتی حضوری دیدمش گفتم چرا اونشب اونجوری گفتی مگه من چی گفتم کلی عذر خاست و گفت من بخاطر قبلا ناراحت بودم وگرنه مسله خاصی نبود با مهربونی دستاش گرفتم گفتم عزیزم توروخدا نزار موضوعی تو دلت باعث عذابت بشه به من بگو حلش کنیم..
    گفت باشه اما همینجوری به تمام کلمات و جمله های من گیر میدادو ناراحت میشد
    مثا ما هیچکدوم عضو برناه های اجتماعی نیستم فقط یه برنامه واتس اپ داشتیم که بجای اس مس ازون استفاده میکردیم چند شب پیش دیده بود تایمی که اون نیست ان شدم و گفت چرا ان بودی بااینکه میدونه گاهی خاهرا واسم جک میفرستنو میخونم
    گفتم خاهرم بود جک فرستاده بودو من خوندم همین
    اما عصبانی شدو برنامش رو پاک کرد!
    گفتم چرا پاک کردی
    گفت بخاطر اینکه هی نبینم انی و حرص بخورم
    گفتم تو به من شک داری؟بیا خطمو بگیر ببر دست خودت باشه اگه ک داری گفت شک ندارم حسودم...
    منم دیگه چیزی نگفتم اما همین رو بهونه کردو به همچی گیر میداد نه قهر کرده بود نه هیچی اما خیلی اذیت میکرد
    من بخاطر اوضاع اشفته خونمون و رابطم با اون چهار شب بود یکساعتم خابم نبرد بود و اون از ساعت 8 عصر که میومد خونه میخابید تا فردا صبح..
    غصه میخوردم که اینجوری میکنه
    البته ازم پرسید چرا نمیخابی و گفت صدای گوشیم زیاده خابت نبرد زنگ بزن اما من نمیزدم..
    که صبحش بلند شدو زنگ زد که بیدارم کنه برم کلاس
    منم گفتم خاب نبودم که
    گفت خب مگه تقصیر منه خاب نبودی میخاستی زنگ بزنی...
    ظهرش هم من کلاس بودمو با هم تتیل شدیم گفت کاش میشد میرفتیم باهم بیرون اما نمیشه ماه رمضونه
    منم گفتم اره نمیشه فردا همو میبینیم
    و باز ناراحت شد چون توقع داشت بگم عب نداره بیا همو ببینیم
    و من دیگه خبری نگرفتم ازش تا شبش که گفت فردا این ساعت خوبه گفتم اره خاب نمونی عللاف شم
    این جملرو که گفتم ترکید!!( با اینکه دودفعه واس قرارا خاب مونده بودو نیومده بود اما همیشه خودشو به اب اتیش میزد شده ماشین نداشت دربست میگرفت که یه لحطه منتطرش نمونم بیرون یا اگه احتمال میداد چن دقیقه دیرتر برسه ب من خبر میداد نیم ساعت دیرتر بیام که معطل نشم)
    اینو که گفتم ترکیدو گفت نمک نشناس و من این همه معطلت میشمو..
    اخرش گفتم اصن نمیام و گفت نیا وسایلات میفرستم!منطورش لباسایی بود ک داده بود خشکشویی منم گفتم همرو بفرست!!(عین بچه ها!!لعنت به دنیای مجازی ما اگه کنار هم بودیم به حرفام گوش میداد همیشه پشت تلفن و اس مس سنگدله)
    اونم گفت باشه توام همرو بفرست و منم اخرش گفتم خدافط!چیزی که ازش متنفره همیشه میگفت نگو خدافط مگر اینکه بخای ازم جداشی!!!(میدونم خیلی کارم بد بود خیلی)
    منم گفتم اره تو ازم سرد شدی گفت باشه پس خدافط
    نیم ساعت بعدش گفتم بیا همو ببینیم گفت نمیام واسه اینکه بیاد گفتم وسایلامم بیار
    خاصه انقدر اسرار کردم تا حاضر شد بیاد
    فرداش که رفتم تو ماشینش تا نشستم گفت فامیلمون فوت کرده عجله دارم باید برم ختم!دیدم همه وسایلامم اورده هنگ کردم وسایلارو ازش گرفتم و پیاده شدم هیچی نگفتم و رفتم توی پارک تا نفسم بال بیاد
    اما هرچی زنگ زدم و عذر خاستم هیچ جوابی نداد
    (راستی ما فامیل نیستیم)
    چند روز بعدش مادرشوهرمم زنگ زد گفت نمیای ختم ( از دعوای ما خبر نداشت)
    منم بروم نیووردمو گفتم چرا میام
    رفتم و دیدم تا منو تو سالن دید با عجله رفت
    و اس مسی ازش عذر خاستمو گفتم بیاد صحبت کنیم و توام صحبتات رو بکن اگر روش وایسادی من احترام میزارم بهش اما به هیچ عنوان حاضر نشد بیاد گفت ببینمت نمیتونم جداشم منم گفتم نمیخام بزور باهات ازدواج کنم اما حرمت این عشق دوسالرو نه دارو تو این دنیای مزخرف مجازی رابطه قشنگمون تموم نکن..حتی حضر نبود صدامو بشنوه فقط اس مس میداد
    اما نیومدو گفت تو منو دوست نداشتی چون وقتی کنارم بودی نگاهت می افتاد به بقیه!!
    (به تمام دعاهام تو شب احیا که واسه خوشبختیمون کردم قسم من چشم به کسی نبود ولی خب شاید یکی از روبروم رد میشد چشمم میخورد بهش اما مدام اون نگاهش به چشم منو بقیه بود که کسی بهم نگاه نکنه...
    اینو که گفت گفتم تاحالا هرچیزی بهم گفتیم اما به دوتا چیز دلم خوش بود یکی اینکه بهم وفاداریم و یکی اینکه احترام مادرو پدرامون نگه داشتیم و بعد گفتم باشه اما من قولات رو یادم نرفتهو خدافطی کردم
    بعدش مادر شوهرم دید گریه میکنم اومدو واسش سربسته گفتم که من ناراحش کردم اما حاضر نیست ببخشه اونم بنده خدا گریش گرفت و کلی عذرخاست و گفت میدونستم غرورش کار دستش میده قسم خورد که اون منو میپرسته و هیچکی تو زندگیش بغیر من نیست
    خونه که اومدم حالم بدشدو مامان زنگ زد مادرشوهرمم و کلی بام حرف زدن..
    و مادرش بنده خدا مدام عذر میخاست حتی میخاست باهاش صحبت کنه اما تند به مادرش گفت دخالت نکنه..
    خلاصه بابااینام صیغرو باطل کردن...

    عزیزم اینکارو که گفتی رو کردم ایمیل براش فرستادم و همه خاطره های قشنگمون و گفتم .. حتی واسه من کلی ایمیل میفرستادو حرفای عاشقانه میزد همه قولای خودشم کپی کردم و تو ایمیلم نوشتم و گفتم من رو این حرفات حساب کرده بودم و بدیای خودمم نوشتم و گفتم که میخام روشون کار کنم و من قبلا پیش یه مشاوری میرفتم که میدونه ادرس اونم دادم گفتم که بیا
    گفم ما زیاد دعوا میکردیم اما اون جملت که همیشه مثل یه مرد میزدی و میگفتی هرچقدم دعوا کنیم مال همیم یادم نمیره و بنطرم این ایمیل دل سنگو اب کنه اما جوابی نداد با اینکه میدونم خونده...گفتم گفته بودی تحت هر شرایطی حفطم میکنی اما نگفتته بودی وقتی همه دنیا روم فشار اورد وقتی بیخابی روم فشار اوردو بد شدم نمیبخشی من توقع داشتم گذشت کنی..و خیلی حرفای دیگه

    (من خاسته بودم با حسودیاش کنار بیام گفته بودم سرکار نمیرم دانشگاه نمیرم دوستامو گذاشته بودم کنار سعی میکردم جلوش حتی به خاهرزاده هام ابراز علاقه نکنم تنها نمیرفتم بیرون اما متاسفانه همیشه چیزی پیدا میکرد که بددلیشو بهم نشون بده)

    من میتونستم تحمل کنم چون خوبیای بیشمار زیادی داشت که هر زنی حسودیش میشد انقدر مارو چشم میزدن که اون هروز واسه جفتمون صدقه میزاشت...
    اما در صورتی که نزاره واسه یه خطا بره
    حرف هیچ احدی رم قبول نکنه
    ما فامیل نیسیم اما از یکی از فامیلاشون شنیدم که صب تا شب خونست و کارش شده سیگار کشیدن!!!
    (قبلا هم میکشید اما بخاطر ن ترک کرده بود)

    من خیلی دوست دارم دوباره باهم باشیم اما ازین میترسم دوباره سر این موضوع مسخره بره
    میترسم یبار سر یه سوتفاهم فکر کنه بهش خیانت کردمو بره
    میترسم ...
    بعضی وقتا دعا میکنم برنگرده و فراموشش کنم اما گریم میگیره و میگم نه خدایا برگرده اما درست بشه درست بشم
    دارم هلاک میشم...
    هیچ جوابی به ایمیلم نداده 11 روزه دیگه تولدمه کلی برنامه چیده بودیم قرار بود مهمونی بگیریم...
    نمیدونستم باید اونروز عذا بگیرم که ندارمش..
    تولد پارسالم زهره مار شده بود درسته واسم یه کادو گرون قیمت گرفت اما بعد اینکه اشکمو دراورد داد بهم قول داده بود امسال جبران کنه...

  11. #18
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 18 آذر 98 [ 12:00]
    تاریخ عضویت
    1394-4-21
    نوشته ها
    108
    امتیاز
    5,584
    سطح
    48
    Points: 5,584, Level: 48
    Level completed: 17%, Points required for next Level: 166
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    128

    تشکرشده 199 در 73 پست

    Rep Power
    29
    Array
    تو یه برنامه چت بهم پی ام داد که مگه همچی تموم نشد چرا ایمیل فرستادی!؟
    گفتم میخاستم حرفام بگم دیگه نمیدم
    گفت توکه ماشالا دوست و رفیق دورت پره چرا حرفات به من بگی!!!!!!!!!!!!!!!!!!(خداشاهده من هیچ دوستی ندارم فقط یکی دارم که اونم گاهی تلفن حالم میپرسید)
    گفتم بخاطر این پی ام دادی که اینو بگی؟اگه مشکلت این بود دیگه ایمیل نمیدم
    گفت هنوزم خودخاهی!
    گفتم من خودخاهم که اینهمه عذرخاستمو گفتم ببخش؟گفتم نرو؟
    گفت خب چون من مقصر نبودم و مشکل خودت بودی عذر خاستی!
    (هنوزم حرصی بود...من کلی خوشحال شدم فکر کردم میخاد اشتی کنهاما واقعا نمیدونم چرا پی ام داد)
    گفت به موبایلت زنگ زدم خاموش بود اومدم اینجا پی ام بدم
    گفت تقصیر تو بود همچی تموم شد دیگه هیچی ازین دنیا نمیخام خودمم دیگه مهم نیستم واسه خودم
    گفتم منم که قبول کردم تقصیر من بود
    گفت رابطه ما همش جنگ بود گفتم راه حلت جداییی بود؟گفت بهترین راه حل نبود اما واقعا با یسری چیزات نمیتونستم کنار بیام!
    گفتم الان اومدی بگی که من بدم ؟اومدی باز زخم زبون بزنی ( من واقعا حالم بد شده بود...گفتم ما خیلی دعوا کردیم منم خودخاه نبودم که اونهمه عذرخاستم)
    گفت تو مشکل داشتی مقصر تویی وگرنه الان باهم بودیم گفتم همه صفات مفی دارن توام داشتی اما میخاستم حلش کنیم باهم
    بعدم نوشت من حریف تو نشدمو نمیشم
    گفتم رابطه میدون جنگ نیست گفت رابطه ما میدون جنگ بود
    گفتم اما با اینحال میخاستمت میخاستم حل کنی مشکلاتو اگه جدایی واست راه حل قانع کننده ایه من دیگه مزاحمت نمیشم!
    بعد داشتم تایپ میکردم که گفت بسته هیچی نگو دیگه بریدم ازین دنیا باز منو مقصر کردی
    گفتم من کی مقصر کردم منکه همش گفتم حق باتو؟
    گفت ولی گفتی تو تنهام گزاشتی گفتم حقیقته من اشتباه کردمو بعد تو تنهام گزاشتی
    بعدم گفت باشه خدافط و رفت!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
    من نمیدونم این حرفا چی بود ؟
    بخدا اگه اروم بود اروم جوابشو میدادم اما مثل کوه اتشفشان بود حتی یه ذره ام پشیمون نبود
    تازه با پرویی میگفت اشتبا کردی بایدم عذر می خاستی...
    خیللللللللللللللللللللللل للللللللی مغروره اصن فکر نیکردم زنگ بزنه اما زدو اینجوری...
    چیکار کنم ؟
    کارم اشتباه بود؟
    احساس کردم منتطره من دوباره بگم ببخش و بگه باشه
    اما مدلش جوری بود که اگه میگفتم ببخش میخاست کلی شرط و شروط مسخره بزاره واسم چون خیلی منو خطاکار میدونست و خودشو برنده!اشتباه کردم؟

  12. #19
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 09 آبان 99 [ 11:16]
    تاریخ عضویت
    1392-10-21
    نوشته ها
    406
    امتیاز
    13,219
    سطح
    74
    Points: 13,219, Level: 74
    Level completed: 93%, Points required for next Level: 31
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    11

    تشکرشده 547 در 219 پست

    Rep Power
    74
    Array
    اينو بگم همسر من بهترين مراسم رو برام گرفتن ك توي شهرستان ما بهترين مراسم نامزدي و بهترين وسايل بود كه همه رو از كليپ هاي خارجي الهام گرفته بود و من و همه ي مهمونا روز نامزدي خيلي غافلگير شديم ي چيز باور نكردني كه هنوزم كسي نتونسته همچين مراسمي بگيره و هنوز تو زبوناست

    هنوز از دهنم بيرون نيومده بود ك چيزيو ميخام فرداش بهرين مدل خارجيش تو خونه بود ،

    هدايايي ك برام ميگرفت همه شاخ در مياوردن ، بهترين و گرون ترين چيزي ك تو بازار بود ، بهترين گوشي بهترين آيپد بهترين لپ تاپ بهترين ساعت و طلا تمام لباس هاي مارك دار و هر دفعه از سر تا پا برام همه چيز ميخريد

    تمام مدت در حال سوپرايز كردن من بود ي كاراي خارق العاده و باور نكردني كه الان يادم مياد باورم نميشه اون همون ادمه

    برا همين برام جدايي واقعاً سخته ، دوستان درست ميفرماين من خيلي خودمو كوچيك كردمو خيلي تلاش براي برگشتشون انجام دادم الانم تو مرحله ي عذاب وجدان قرار دارم و اي كااااااش هاي الكي البته اينو تو يه مقاله خوندم كه تو جدايي يكي از مراحلش عذاب وجدان گرفتنه

    واقعا ارزو ميكنم سرنوشتي مثل من نداشته باشي من ي نامزديه ناموفق ديگه هم داشتم و اين برام غير قابل تصوره برا همين خيلي دستو پا زدم

    و ازينكه ي نفر انقد عاشق بود و حالا انقد سرشار از خشمو عصبانيته برام باور كردني نبود

    همسر من از مشكل خانوادگي رنج ميبرد و برا همين عقده اي شده بود پدر و مادرش اصلا همو دوس نداشتن و به زور باهم زندگي ميكردن و ايشون كودكيه پر تنشي رو گذروندن شايد خيلي كوتاه اومدناي منم بخاطر دل رحميم بود

    اميدوارم شما موفق باشي و از زندگيه من عبرت بگيري

    - - - Updated - - -

    اينو بگم همسر من بهترين مراسم رو برام گرفتن ك توي شهرستان ما بهترين مراسم نامزدي و بهترين وسايل بود كه همه رو از كليپ هاي خارجي الهام گرفته بود و من و همه ي مهمونا روز نامزدي خيلي غافلگير شديم ي چيز باور نكردني كه هنوزم كسي نتونسته همچين مراسمي بگيره و هنوز تو زبوناست

    هنوز از دهنم بيرون نيومده بود ك چيزيو ميخام فرداش بهرين مدل خارجيش تو خونه بود ،

    هدايايي ك برام ميگرفت همه شاخ در مياوردن ، بهترين و گرون ترين چيزي ك تو بازار بود ، بهترين گوشي بهترين آيپد بهترين لپ تاپ بهترين ساعت و طلا تمام لباس هاي مارك دار و هر دفعه از سر تا پا برام همه چيز ميخريد

    تمام مدت در حال سوپرايز كردن من بود ي كاراي خارق العاده و باور نكردني كه الان يادم مياد باورم نميشه اون همون ادمه

    برا همين برام جدايي واقعاً سخته ، دوستان درست ميفرماين من خيلي خودمو كوچيك كردمو خيلي تلاش براي برگشتشون انجام دادم الانم تو مرحله ي عذاب وجدان قرار دارم و اي كااااااش هاي الكي البته اينو تو يه مقاله خوندم كه تو جدايي يكي از مراحلش عذاب وجدان گرفتنه

    واقعا ارزو ميكنم سرنوشتي مثل من نداشته باشي من ي نامزديه ناموفق ديگه هم داشتم و اين برام غير قابل تصوره برا همين خيلي دستو پا زدم

    و ازينكه ي نفر انقد عاشق بود و حالا انقد سرشار از خشمو عصبانيته برام باور كردني نبود

    همسر من از مشكل خانوادگي رنج ميبرد و برا همين عقده اي شده بود پدر و مادرش اصلا همو دوس نداشتن و به زور باهم زندگي ميكردن و ايشون كودكيه پر تنشي رو گذروندن شايد خيلي كوتاه اومدناي منم بخاطر دل رحميم بود

    اميدوارم شما موفق باشي و از زندگيه من عبرت بگيري

  13. #20
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 18 آذر 98 [ 12:00]
    تاریخ عضویت
    1394-4-21
    نوشته ها
    108
    امتیاز
    5,584
    سطح
    48
    Points: 5,584, Level: 48
    Level completed: 17%, Points required for next Level: 166
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    128

    تشکرشده 199 در 73 پست

    Rep Power
    29
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط دختر بیخیال نمایش پست ها
    راستش من نمیتونم باور کنم این همه دوست داشتن بخاطر یک مشکل کوچیک و یک جمله شما بهم ریخته باشه تازه شما که عذرخواهی کردید و غرورتون و زیر پا گذاشتین ولی ایشون با وجودیکه میگین خیلی دوستتون دارند حتی حاضر نشدن با شما حرف بزنند.؟

    یک بار یک جایی از حرف های یک مشاور خوندم از آدم هایی که در عشق و محبت افراط میکنند دوری کنید چون همین آدم ها در عصبانیت و خشم هم همینقدر افراط میکنند.

    ببین دختر خوب نامزدی دوره شناخته، هرچقدرم که همدیگه و دوست داشته باشین بازم باید بدونی که این دوره، دوره ی شناخته و در این دوره باید چشم هات و خوب باز کنی که مبادا دچار انتخاب اشتباه بشی، شاید در این دوران تو متوجه صفاتی بشی که نتونی باهاشون تا آخر عمر کنار بیای!

    تازه من معتقدم صفات بد طرف مقابل بیست و پنج درصد بدتر ببین بعد ببین میتونی با این صفات کنار بیای یا نه، میدونی چرا میگم بدتر ببین چون الان احساساتی هستی برعکس عمل میکنی بخاطر احساساتت سعی داری تا جای ممکن توجیه کنی و اینکه آدم ها در دوره شناخت معمولا چون هنوز بهم نرسیدن و امکان بهم خوردن وجود داره، بهترین رفتارشون و نشون میدند.

    دو لیست تهییه کن و صفات بد و خوب نامزدت و توش بنویس!
    بببین با صفات بدش میتونی بسازی.

    الان اینطور که من از حرفاتون متوجه شدم ایشون مغرور هستند و بهیچ عنوان و تحت هیچ شرایطی از غرورشون نمیگذرند. چنانچه شما اشتباه کوچکی بکنی باید همیشه اینقدر منت کشی بکنی و شخصیت خودت و خورد کنی تا ایشون ببخشنتون.
    بدتر از همه کینه ای هم هستند.

    گفتید عذرخواهی میکنند اما بعد دوباره رفتارشون و تکرار میکنند؟ تا حالا چند بار رفتارهای بدشون و بهشون گفتید و خواستار اصلاح بودید؟ ایشون چقدر تغییر کردن؟ اصلا تلاش کردن اصلاح کنند؟

    بهرحال بنظرم شما به اندازه کافی بخاطر اشتباهتون عذرخواستید بنظرم صبر کنید و یک فرصتی بخودتون و ایشون بدید که بیشتر فکر کنید.
    تو این مدت روی رفتار خودت متمرکز شو و سعی کن اشتباهات رفتاری که داشتی و اصلاح کنی، اینطور که من متوجه شدم فامیل هستید واسطه خبر رسان هم زیاد دارین همونطور که از ایشون به شما خبر میرسه حتما از شما هم به ایشون خبر میرسه، ایشون اگر ببینند شما در شرف تغییر در خودتون هستید شاید ایشون هم به ادامه راضی بشند و نظرشون هم عوض بشه.


    بنظرم سعی کنید پیش یک مشاور حضوری هم برید، اگر ایشون بسمتتون برگشتند حتما شرط مشاور رفتن و بذارین و ازشون بخواین برای اصلاح روابطتتون نزد یک مشاور برین.

    یادتون باشه در این رابطه هردو طرف اشتباهاتی داشته، و اگر یکی از طرفین قبول نکنه که اشتباهاتی داره حالا هرچقدرم که دوستش داشته باشین، زندگی کردن با همچین ادمی سخت و مشکل خواهد بود مگر اینکه بخواین تغییر کنند.


    راستی با این شخصیتی که از نامزدتون شرح دادین، بهیچ عنوان زبان تهدید براشون کارساز نخواهد بود هیج تازه باعث میشه که بیشتر لجبازی کنند.

    بنظرم بعد مدت زمانی که برای خودت در نظر گرفتی گذشت و ایشون هیچ اقدامی نکردن سعی کن از خانواده ات بخوای که جدی وارد عمل بشند و ازشون بخواین بطور جدی تکلیف دخترشون و طی یک جلسه مشخص کنن که جای هیچ شک و شبهه ای باقی نمونه.اگر باز هم ایشون سر حرفشون موندن.

    شما یک نامه بنویس براشون، اصلا خواهش و التماس نکن فقط از خاطرات خوبی که در کنار هم داشتین بگو، بخاطر اشتباهاتی هم داشتی عذرخواهی کن، بگو نزد یک مشاور رفتی و داری روی اشتباهات خودت کار میکنی، بگو انتظار نداشتی به این نقطه برسید و فکر میکردی در کنار هم زندگی خواهید کرد باعث خوشبختی همدیگه میشید بعدم بگو من قصد ندارم مجبورتون کنم با من ازدواج کنید هرجور دوست دارین و به صلاح زندگی خودتونه تصمیم بگیرین، فقط آدرس مشاورتو براشون بذار بگو اگر فکر میکنید هنوزم میشه بهم فرصت بدیم این مشاوریه که من پیشش میرم خواستید شما هم بیاین .اگر هم نخواستید براتون آرزو خوشبختی میکنم. وبه تصمیممتون احترام میذارم.

    سعی کن نامه ات خواهش و التماس نداشته باشه طوری هم نباشه که فکر کنند مجبورشون میکنی یا داری خودتو تحمیل میکنی، بذار خودشون تصمیم بگیرند اگرباز هم روی حرفشون پافشاری کردن بنظرم این آدم هنوز به بلوغ لازم برای ازدواج نرسیدن چون واقعا مشکلی که عنوان کردین اصلا در حدی نیست که ایشونو بخواد تا این حد عصبانی بکنه.

    بنظر من یک زندگی موفق نیاز به گذشت طرفین هم داره اگر گذشت نباشه اون زندگی خیلی زود بسمت نابودی میره.

    پ ن: راستی عزیزم من میدونم نامزد شما با نامزد خانم سحر خیلی فرق دارند، من از این جهت پیشنهاد دادم تاپیکشون و بخونی چون دیدم ایشون گفتن علت جداییشون قهر طولانیشونه که گفتم بخونی خودت مشکلاتشون و ببینی قضاوت کنی.


    کار اشتباهی کردم ؟؟


 
صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. چرا هر روز از تو دور می‌شوم؟
    توسط ویدا@ در انجمن مقالات و مطالب آموزشی در مورد خانواده
    پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: یکشنبه 19 آبان 92, 13:34
  2. دوست دخترم ازدواج کرده و من هنوز تو فکرشم
    توسط javad1368 در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 14
    آخرين نوشته: چهارشنبه 11 اردیبهشت 92, 01:20
  3. همه اینا یعنی تو هنوز خوبی!
    توسط حسین پور در انجمن آرامش
    پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: دوشنبه 26 اسفند 87, 10:31
  4. +تو رو خدا کمکم کنین فقط دوروز وقت دارم
    توسط یسنامها در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 22
    آخرين نوشته: پنجشنبه 05 اردیبهشت 87, 02:59
  5. تو رو خدا کمکم کنین فقط دوروز وقت دارم
    توسط یسنامها در انجمن ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 12
    آخرين نوشته: سه شنبه 20 فروردین 87, 14:56

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 15:00 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.