به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 4 از 6 نخستنخست 123456 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 31 تا 40 , از مجموع 55
  1. #31
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 23 دی 98 [ 13:15]
    تاریخ عضویت
    1393-4-15
    نوشته ها
    382
    امتیاز
    12,547
    سطح
    73
    Points: 12,547, Level: 73
    Level completed: 25%, Points required for next Level: 303
    Overall activity: 12.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    894

    تشکرشده 1,236 در 375 پست

    Rep Power
    99
    Array
    سلام مجدد

    این از بزرگواری شماست که چیزی رو توی ذهن تون نگه نمیدارید ، واقعیتش یه بار سر امضاتون بود که باشما کل کل کردم که نمیدونم شاید رنجیده خاطر شده باشید و گفتم اگر این جور باشه نیاز به طلب حلالیت هست ،یه بار هم توی یکی از تاپیک های خانم مصباح الهدی بود که یه اختلاف نظرهایی داشتیم.

    به هر حال از بزرگواری شما ممنونم.

    ولی همیشه پست های شما رو دوست داشتم چون به اطلاعات دینیم همیشه می افزود.
    خواهش میکنم ، من خیلی کوچیک تر از این حرف هام ، اتفاقاً خیلی وقت ها میترسم که به جای دینداری دنبال دین دانی باشم در حالی که بین این دو تا زمین تا آسمون فرق داره و مصداق این آیه:
    (
    مَثَلُ الَّذِينَ حُمِّلُوا التَّوْرَاةَ ثُمَّ لَمْ يَحْمِلُوهَا كَمَثَلِ الْحِمَارِ يَحْمِلُ أَسْفَارًا بِئْسَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِ اللَّهِ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ
    : مثل كسانى كه به [پيروى از] از تورات مكلف شدند سپس به آن عمل نكردند، همچون مثل درازگوشى است كه كتاب‏هايى را حمل كند. بد است وصف آن قومى كه آيات خدا را تكذيب كردند! و خدا مردم ستمگر را هدايت نمیكند)

    در رفع حجب کوش نه در جمع کتب
    کز جمع کتب نمیــشود رفع حجــب

    (البته منظور این نیست که مطالعه دینی داشتن کار لازمی نیست ، منظورم این هست که انگیزه و نیت اگر خطا باشه حجاب های زخیم تری برای انسان ایجاد میشه که باید در هر حال به خدا پناه برد چه از جهل و چه از علمی که خودش حجاب حقیقت میشه و اینجاست که حضرت رسول میفرمایند : العلم حجاب الاکبر)

    بگذریم

    من ما بقی پست هاتون رو هم خوندم و اکثر اون مواردی رو که میخواستم بگم دیدم خودتون بهش توجه دارید و نیازی به تکرارش نیست و در کل حس میشه اون چیزهایی رو که باید مورد توجه قرار بدید رو مجموعاً خوب بهش توجه دارید .

    یکی از دوستان در مورد معیارهاتون واژه خودخواهانه رو به کار بردن که به نظرم جالب نیست به نظرم بهتر هست بگیم عافیت طلبانه همراه با ایده آل گرایی که کاملاً هم طبیعی هست و توی وجود هم آدم ها این موضوع وجود داره .

    البته یه نکته مثبت توی نگاه شما به مسأله عافیت طلبی این هست که دنبال راحت طلبی نیستین و این دوتا با هم تفاوت داره . یعنی افقی که شما برای خودتون از خوشبختی ترسیم کردین این جور که خودتون میگین این نیست که نیازهای سطح معمول جسم من راحت و زود برآورده بشه وگرنه به خدا و زمین و زمان بدبین میشم ،ولی نگرانی ای از این بابت وجود داره که اگر اون افق هایی که که توی زمیته های دیگه وجود داره برآورده نشه شما به قولی قرار هست کفرتون دربیاد که آه خدا چرا من ؟(البته این که ما آدم ها هر از گاهی یه چنین چیزی بگیم طبیعی هست ولی این که وجه غالب زندگی مون بشه خوب نیست)

    ولی خب الان با توجه به تمام سختی هایی که ازدواج کردن داره میخوام بزرگ بشم و این سختی ها و بپذیرم ، و همینطور در این راستا دوست دارم تمام تلاشم و برایانتخاب همسر و شریک زندگیم انجام بدهم، همراه با تلاشم و انتخاب بهترین شریک برای خودم توکل به خدا هم هیچوقت فراموش نخواهم کرد، اصلا نمیتونم فراموش کنم ، یک مامان مهربون دارم که همیشه اینو بهم گوشزد میکنند.



    این حرفی رو که زدین خیلی همه جانبه هست بذارین یه کمی بشکافیمش:

    هدف : میخوام به رشد و بلوغ برسم

    سختی های راه رو هم تا حدی میشناسم

    هم به خدا توکل میکنم و هم تمام توانم رو هم به کار میگیرم تا بهترین انتخاب رو داشته باشم و می دونم که خدا رو وکیل خودم قرار دادم تا من رو به هدف رشدم برسونه و اون حکیم ترین ،خیرخواه ترین و توانا ترین کس به انجام این کار هست پس...

    پشت این پس... تمام حرف ها نهفته است ، پس اگر من تمام تلاشم رو کردم و کارم رو به خدا واگذار کردم و اون رو وکیل خودم برای رسیدن به هدف رشد و بلوغ قرار دادم ،اگر کسی سر راهم قرار گرفت که بعداً معلوم شد معیارهای من رو نداره یا اصلاً در گذر زمان تغییر پیدا کنه و از معیار های من دور بشه من چه کار خواهم کرد. (به طور مثال مثل اون تاپیکی که اون شخص نمازش رو به خاطر تغییر نگرش رها کرده بود یا خانم زندگی موفق که واقعاً این همه تغییر در شوهرشون ناشی از انتخاب غلط یا حتی لزوماً نتیجه رفتارهای غلط ایشون با شوهرشون نیست)

    یه لحظه فکر کنید ،جداً ممکن هست که کسی که سر راه ما برای ازدواج قرار میگیره همین طوری شانسی باشه و مقدرات خدا توش نقش نداشته باشه ،یعنی واقعاً این موضوع غیرممکن هست ولی حکمت و مصلحت خدا بر این هست که علت مقدرات و اتفاقات رو از چشم ما میپوشونه و این جاست که کار سخت میشه ،مثل حضرت موسی که نتونست با حضرت خضر بمونه و در برابر ندانستن حکمت کار های حضرت خضر نتونست بر بیقراری اش صبر کنه و البته همه ما اینطور هستیم و من خودم از همه بدتر.

    بعضی وقت ها یادم میاد به خودم میگم چیه خدا کشتی ات رو سوراخ کرده ، چیه بی تابی میکنی اگر حکمتش رو نمیدونی حداقل به این دل لامصب بگو کسی که این کار رو کرده حکیم ترین و خیرخواه ترین هست.

    حالا یه چیزی بگم شاید تمرین بدی نباشه:
    فکر کنید که ازدواج کردید و حالا خدا به مصلحتی که از اهداف اون رشد و بندگی و بالندگی هست هر کدوم از این معیار ها رو در شوهر شما قرار نداده شما چه کار خواهید کرد؟

    موفق باشید.






  2. کاربر روبرو از پست مفید hamed-kr تشکرکرده است .

    دختر بیخیال (جمعه 05 تیر 94)

  3. #32
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 09 بهمن 95 [ 23:48]
    تاریخ عضویت
    1392-7-15
    محل سکونت
    کره زمین
    نوشته ها
    1,532
    امتیاز
    20,970
    سطح
    91
    Points: 20,970, Level: 91
    Level completed: 24%, Points required for next Level: 380
    Overall activity: 10.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdrive10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    4,584

    تشکرشده 5,213 در 1,375 پست

    حالت من
    Khoshhal
    Rep Power
    250
    Array
    با سلام

    راستش بعد آخرین پستم، در یک تاپیک دیگر‌ جملاتی از یک آقا خوندم که بشدت باز از امر ازدواج دلسرد شدم برای همین تصمیم گرفتم کمی از این تاپیک دور باشم.

    راستش اصلا این دست جملات و طرز فکر و نمیتونم تحمل کنم خصوصا که میگند کلیه آقایون این مدلی هستن برای همین بلافاصله از ذهنم میگذره یعنی همسر من هم در آینده همچین طرز فکری داره، ایتقدر بهم میریزم که واقعا نسبت به ازدواج هیچ میلی پیدا نمیکنم:(

    بنابرین ببخشید دیر پاسخ پست هاتون میدهم.

    نقل قول نوشته اصلی توسط (آسمانی آبی) نمایش پست ها
    سلام بالاخره دختره بی خیال هم با خیال شد و میخواییم از سرمون واش کنیم

    خوشحالم که از حالت بی خیالی در اومدی


    فرصت نشد بقیه ی نوشته هاتو بخونم و فقط پسته اولت رو خوندم ، نوشته هام با توجه به همین اولیه

    عزیزم وقتی پستت رو دیدم و اومدم بخونمش حس کردم قراره خیلی چیزای عجیب غریبی بخونم ، ولی الان می بینم کاملا طبیعی فکر میکنی و اصلا هم سخت گیرانه نیست نگران نباش

    هرکی بهت گفت سخت گیری ، بهش بگو آسمانی آبی گفت اصلا اینطور نیست و کاملا هم خوب و منطقیه تازه منم میخوام چند مورد به ایده آل هات اضافه کنم


    این مورد هایی که گفتی و همشم قشنگ توضیح دادی یه سری اصول هایی هستند که همه دوس دارن طرف مقابلشون رعایت کنه ، یعنی در مرد و زن مشترک هستش



    مورد اول کاملا مهمه و به نظر من عمل به واجبات جدا از اون مبحث شکر گذاری و اینا ، نوعی امنیت و اطمینان به زن میده و انگار زندگیش رو بیمه شده میدونه ( البته اگه واقعا از ته دل انجام بشه و به نوعی تظاهر نباشه )

    مورد دوم هم به نظرم منطقی و خوبه ولی به شرطی که این ادب و احترام به بزرگترهاشون جراتمند باشه

    مطمئنم متوجه منظورم میشی

    اینجا هستند تاپیک های زیادی که خانم از وابسته بودنه شوهرش و مقدم دونستن بیش از اندازه ی خانوادش رنج میبره .پس در حد نرمال
    نه از این ور بام بیوفته نه از اون ور

    مورد سوم به نظر من یه جورایی از مورد اول ( اعتقادات ) نشات میگیره . البته مثالی که گفتی شخص با وجود مذهبی بودن حد و حدود رو رعایت نمیکنه ، به نظر من صرفا کسی که فقط نماز میخونه رو نمیشه گفت مذهبی ( توو مورد اول هم گفتم وقتی به کسی میگم اعتقاداتش خوبه که قلبا اینو قبول کرده باشه نه فقط از روی چند بار دولا راست شدن به این نتیجه برسم و بدونه پذیرش باطن )

    من به شخصه حجاب چشم و اعتقاد قلبی رو جزو همون مورد اول دسته بندی میکنم تا دسته ی سوم
    به نظر من اگه طرف مقابل شما مورد اول رو داشته باشه ، خود به خود اتوماتیک وار مورد سوم رو خواهد داشت

    در مورد شماره 4 ، به نظر من این نوع خصلت ( مسئولیت پذیری ) به رفتار خانواده برمیگرده و اینکه فرزند چندمه خانواده باشه
    این خیلی مهمه
    یادت باشه این مورد رو خوب بررسی کنی

    مورد 5 ام ، هم خوبه
    ولی کار خیلی خوبی کردی که نظرت رو در مورد هم رشته بودن عوض کردی
    اتفاقا اینجوری زن و شوهر حرفای زادی برای هم دارن و میتونن اطلاعاتشون رو به هم منتقل کنند
    برای مثال نامزد من رشتش دامپزشکیه ، واقعا من از خوندن بعضی از کتاب هاش لذت میبرم

    اونم خودش میدونه و گاهی اوقات کتاب جدیدی که میگیره حتما بهم میده
    مثلا از بچگی برای من سوال بود اگه ماهی یکی از استخوناش شکسته باشه ، چطوری ازش عکس رادیولوژی میگیرن یا مثلا چطور میشه که لاک بعضی از لاک پشت ها نرم میشه

    که به جواب این سوالام رسیدم


    مورد 6 ام هم واقعا منطقیه
    و خودت هم میتونی برای این کار تشویقش کنی
    مثلا میتونی وقتی کاری انجام میدی ازش بپرسی میخواستم نظرت رو در مورد این بدونم ، به نظرت اینطوری خوبه؟
    واااااااای یک ذوقی میکنن وقتی ازشون میپرسی ، باعث میشه این رفتار در اون ها هم شکل بگیره


    مورد 7 ام ، عزیزم الان دیگه اکثر آقایون دوس دارن خانومشون اجتماعی باشه و فعالیت بیرون داشته باشه .به نظر من از این مورد نگران نباش


    مورد 8 ام مطمئمنا به تحقق خواهد پیوست چون واقعا دوس داشتنی هستی و مطمئنم میتونی همسرت رو درک کنی
    دختر بی خیال چند مورد اساسی در زندگی هستش که اگه این موارد رو رعایت کنی همسرت عاشقت میشه
    انشالله وقتی ازدواج کردی کاملا بهت توضیح میدم


    در مورد نقطه ضعفی که گفتی ، فکر میکنم اینجا و خوندن تاپیک ها باعث این مسئله شده
    چون منم دقیقا مثل شما هستم و به این موارد حساسم
    ولی نباید بزاری به صورت بدبینی خودش رو نشون بده

    به نظر من معیارهات سنجیده و خوب هستند و اصلا ایرادی ندارند
    امیدوارم به همشون در زندگیت برسی
    سلام آسمان آبی گرامی
    چه اسم آرامش بخشی دارین خصوصا که الان ناآرامم بودم،نیاز به آرامش داشتم.

    اینکه میگین ایده ال خیلیاست نه فکر نکنم ایده آلای خیلیا باشه خیلی از دختران و پسران همچین ایده الایی ندارن و خیلی از پسران شاید خیلی بدشون نیاد که همسر آینده اشون این صفات و داشته باشند اما متاسفانه داشتن همچین معیارهایی برای یک دختر مناسب نمیبینند:(
    برای همین گاهی برخی از خواستگاران میگن سختگیرین، در صورتی که بسیار خرسند میشند تمام این معیارها خودم دارم و از طرفی برخی داشتن این صفات جز شروطشون هست ولی برای من که این صفات را متقابلا تقاضا کنم، واژه سختگیری بکار میبرند.


    ااا آسمان آبی عزیز تا آخرش خوندم به ایده آلام اضافه نکرده بودی که :)
    ولی خب درپاسخ به پست جناب فدایی یار گفتم معیارهای دیگری هم دارم ولی من مهماش و گفتم که مخالفت زیادی دیدم.


    1.
    بله دقیقا میخوام شخص مقابلم ایمان قلبی داشته باشند، یعنی فقط نماز و قران نخونند ولی از طرفی به فرامین الهی هیچ توجهی نکنن! همسرشون مورد آزار و اذیت قرار بدن، یا قلب و روحشو بخاطر خیانت بشکنند.
    به سفارشاتی که خداوند به همسران کردن توجه کنند.نه صرفا فقط قران بخونند یا نماز.
    یکی از دلایل بنده برای گذاشتم این شرط همین بیمه شدن بود که شما به آن اشاره کردید.


    2.
    بله منظور من از احترام به بزرگترها صرفا وابستگی نبود، اصلا منظورم وابستگی نیست!
    گاهی برخی آقایون و خانم ها وقتی ازدواج میکنند محبت و لطف پدر و مادرها و فراموش میکنن زحمتی که برای بزرگ کردنمون کشیدن و کامل فراموش میکنند و فکر میکنند دیگه بزرگ شدن و نیازی به محبت پدر و مادر ندارن.

    من دوست ندارم همسرم زحمتی که پدر من مادر من برایم کشیدن تا به اینجا برسم و فراموش کنن و از من هم بخواهند فراموش کنم.
    دوست ندارم همسرم به بزرگترها توهین کنند یا مسخره اشون کنند.اصلا برایم قابل درک نیست دوست دارم بهشون احترام بذارند، میدونم هیچکس پدر و مادر خود آدم نمیشه منم نمیخوام پدر و مادرم و پدر و مادر خودشون بدونند فقط دوست دارم به احترام بزرگتریشون، حتی اگر تندی کردن ایشون بازهم احترام بزرگتر های بنده و نگه دارند.

    و با خودم گفتم اگر اون حس احترام نه صرفا وابستگی و در ایشون نسبت به پدر و مادرشون ببینمم امکان داره نسبت به پدر و مادر بنده هم اون حس را داشته باشند.

    بیینین من میدونم اینا نسبیه، ممکنه شخصی به پدر و مادر خودش وابستگی داشته باشه و بدی های بزرگتراشون و خوبی بیینه اما چون اون حس و نسبت به پدر و مادر بنده ندارن پس برعکس بخاطر عدم آگاهی کامل از فرهنگ و رفتارهای بزرگترهای من، بدتر خوبی های بزرگتر من هم بدی ببینه و بهشون بی احترامی کنند.

    میدونم این ریسک ها هم هست، میدونم نمیشه همیشه از این دیدگاه به قضیه نگاه کرد، ممکنه حتی ایشون بیرون از خونه به بزرگتراهای غریبه بیرون احترام بذارند اما بعد ازدواج به پدر و مادر بنده خدایی نکرده بی احترامی کنند.

    میدونم تمام این خطاهای شناختی وجود خواهد داشت ولی وقتی کسی به پدر و مادر خودش و بطور کل به بزرگترها احترام بذارند یعنی قابلیت احترام گذاشتن و دارند قابلیت قدرشناسی و دارند، میدونم امکان دارد که با تغییر شرایط تغییر کنند ولی من با توکل برخدا امیدوارم ایشون هیچوقت احترام به بزرگتر و فراموش نکنند.

    3.
    مورد سوم و چون به وفور دیده ام، بخاطر همین ترسیده شدم و چون یک معیار بسیار مهم و حیاتیست برایم، کلا براش یک جایگاه ویژه ای باز کردم که حتما بررسیش کنم.

    4.
    بنظرم چه آقا چه خانم بواسطه مسولیت ها و وظایفی که برعهده اشون بعد ازدواج قرار میگیرد باید مسولیت پذیر باشند باید متعهد و وفادار باشند.
    باید در زندگی هدفمند باشند، ازدواج فقط خوشی و لذت نداره، یک دوران جدیدیه برای انسان ها ست نمیشه همینطوری بی هدف بدون داشتن ذره ای پشتکار بدون حس آینده نگری و مسولیت پذیری بدون حس تعهد واردش بشیم، تفریحگاه نیست که بخوایم فقط ببینیم این دوران چه شکلیه اگه باب میلمون نبود خیلی راحت رهاش کنیم و برگردیم.

    خیلی از طلاق هایی که صورت میگیره متاسفانه بخاطر همین عدم حس مسولیت پذیری و آینده نگری، عدم داشتن هدف، عدم داشتن حس تعهد و وفاداری!

    سرمنشاه و دلیل اگه نگم تمام طلاق ها، باید بگم اکثر طلاق ها نداشتن این صفات است.
    اینکه یا خانم یا آقا این صفات و نداشتن و متاسفانه کارشون به طلاق رسیده.فکر هم میکنند به دوران قبل برخواهند گشت درصورتی که این یعنی دوران شیرین ازدواج و به بدترین شکل ممکن طی کردن درست انتخاب نکردن و خواستن یک جورایی از میانبر بروند.

    من البته طلاق و برخی جاها درست میدونم ولی درستتر از اون و انتخاب درست و حساب شده و میبیننم مثلا وقتی من در دوران شناخت متوجه بشم فردی که قراره انتخاب کنم حس مسولیت پذیری ندارن، متعهد نیبستن و ازدواج و شوخی گرفتن خب طبیعیه وقتی ایشون و انتخاب کنم ازدواجم به دریچه طلاق منجر خواهد شد.
    یا اگر بخوام تحمل کنم ازدواج سخت و طاقت فرسایی و خواهم داشت و دریچه آرامش و کاملا به روی زندگیم خواهم بست.

    5.
    چه جالب منم اینایی که گفتی نمیدونستم.
    ولی من اگر خواستگاری داشته باشم هم رشته و معیارهام هگ داشته باشند حتنا انتخابشون میکنم چون خیلی دوست دارم همزمان با داشتن زندگی مشترک، پیشرفت علمی و شغلی مشترکی داشته باشیم.

    ولی خب یک معیار الزامی دیگه برایم نیست.


    6.در خصوص مورد ششم، خب خانم ها که کلا اینکارو میکنند، نظرات آقایون میپرسند و مشورت میگیرند، آقایون هم این و وظیفه خانم میدونند. اما نمیدونن تصمیماتی که برای زندگی مشترکشون میگیرند کامل زندگی همسرشون هم تحت تاثیر قرار میده و این و وظیفه خودشون نمیدونن از همسرشون نظر خواهی کنند.

    خب من دوست دارم نظرات منم برای همسرم مهم باشه.اونی که شما گفتین که اوتوماتیک وار خودم انجام خواهم داد اصلا اگر انجام ندم از نظر آقایون، زن زندگی نخواهم بود.:)

    من برعکسش و میخوام که متاسفانه در بین آقایون کمتر رواج داره.


    7.
    اگر سایر پست ها و خونده باشین خصوصا پست های آقایون و حتی اگر تاپیک هایی حول هوش موضوع کار کردن خانم ها و خونده باشی متوحه میشی نگرانی من بی مورد نیست و اتفاقا برعکس حرف شما اکثرا با کار کردن خانم مخالفن تا موافق.

    اگر منظورت فقط پدرامون هست آره بابای من خیلی دوست دارند بنده پیشرفت شغلی و علمی داشته باشم.یکی از دلایل گذاشتن این معیار همینه چون میخوام بعد این همه زحمتی که برایم کشیدن به آرزوشون برسونم.


    ممنون از اینکه نظرت و برایم نوشتی آسمان آبی گرامی :)
    امیدوارم در کنار همسر تون بهترین اوقات و بگذرونین.:)

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط میشل نمایش پست ها
    سلام دختربیخیال،

    از نظر من معیارهات منطقی و متعادل، و متناسب با شرایط شخصیتی و خونوادگی و فرهنگیت هستند. و خونواده هایی که پسرهاشون در این معیارها صدق می کنند هم کم نیستند.

    موفق باشی.



    -------------

    نکته مهم اینکه اولویت بندیت خوبه، و میدونی از چه معیارهایی به نفع کدوم معیارها، کوتاه بیای.
    خیلی ممنون میشل جان نظرتون و برایم ارسال کردین.

    امیدوارم پس یکی از اونایی که این ویژگی ها و دارند، و قراره همسر آینده بنده بشوند بیاین خواستگاریم، چون واقعا اصلا دوست ندارم آدم های متفاوت و بررسی کنم. اینجا گاهی میبینم دختران از اینکه کم خواستگار دارند مینالند ولی من ارزوم همینه که کم خواستگار داشته باشم اصلا فقط یک خواستگار داشته باشم ، دقیقا همونی که قراره همسرم بشه بیاین خواستگاریم.

    یبار دوستم که ازدواج کردن یک خاطره ای از دوران مجردیشون تعریف کردن گفتن بعد از بررسی حدود سی و هفت خواستگار خسته شدن و رفتن حرم امام رضا و از امام خواستن دیگه خواستگار نداشته باشند و فقط اونی بیاد که واقعا قراره باهاشون ازدواج کنند، بعد از اون دیگه خواستگاری براشون نمیاد تا اینکه مادرشون شک میکنند و نگران میشند وقتی نگرانیشون و با دخترشون در میون میذارند متوجه خواسته دخترشون میشند دخترشون و مجبور میکنند بروند و از خواسته اشون برگردند، دوستم میگفت دقیقا فردای همون روزی که رفتم حرم و دیگه خواستم خواسته ام و نادید بگیرند، همسرشون به خواستگاریشون اومدن.

    راستش منم واقعا دوست دارم فقط یک نفر بیاد خواستگاریم، اون یک نفر هم همسرم باشه، از آشنایی با این همه آدم متفاوت واقعا خسته شدم.:(
    **برخی آدم ها درست مثله بادبادکهای دنیای کودکیم هستند،
    فقط یه یک دلیل از مسیر زندگیم رد میشند، تا به من درسهایی بیاموزند
    که اگر می ماندند؛ شاید هیچوقت
    یاد نمیگرفتم .....! **

    ویرایش توسط دختر بیخیال : جمعه 05 تیر 94 در ساعت 10:06

  4. کاربر روبرو از پست مفید دختر بیخیال تشکرکرده است .

    (آسمانی آبی) (دوشنبه 08 تیر 94)

  5. #33
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1390-12-11
    نوشته ها
    396
    امتیاز
    15,136
    سطح
    79
    Points: 15,136, Level: 79
    Level completed: 58%, Points required for next Level: 214
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,467

    تشکرشده 2,190 در 377 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط دختر بیخیال نمایش پست ها
    با سلام

    راستش بعد آخرین پستم، در یک تاپیک دیگر‌ جملاتی از یک آقا خوندم که بشدت باز از امر ازدواج دلسرد شدم برای همین تصمیم گرفتم کمی از این تاپیک دور باشم.

    راستش اصلا این دست جملات و طرز فکر و نمیتونم تحمل کنم خصوصا که میگند کلیه آقایون این مدلی هستن برای همین بلافاصله از ذهنم میگذره یعنی همسر من هم در آینده همچین طرز فکری داره، ایتقدر بهم میریزم که واقعا نسبت به ازدواج هیچ میلی پیدا نمیکنم:(

    بنابرین ببخشید دیر پاسخ پست هاتون میدهم.
    با سلام و احترام،

    اثرپذیری زیاد شما از مسائل مطرح‌شده در تاپیک‌های مشاوره‌ای تالار و همچنین تعمیم مشکلات افراد به کل جامعه، از مسائل مهمی است که باید هر چه سریعتر نسبت به برطرف کردنش اقدام کنید.

    پ.ن: آنچه که ذکر کردم، فقط مربوط به پست نقل‌‌شده‌تان نیست. این مسئله در برخی از تاپیک‌های قبلی شما و پست‌هایتان نیز مشهود است.

    موفق باشید.

  6. 5 کاربر از پست مفید مسافر زمان تشکرکرده اند .

    Eram (دوشنبه 15 تیر 94), meysamm (سه شنبه 16 تیر 94), sepideh R (سه شنبه 16 تیر 94), فدایی یار (جمعه 05 تیر 94), دختر بیخیال (شنبه 06 تیر 94)

  7. #34
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 09 بهمن 95 [ 23:48]
    تاریخ عضویت
    1392-7-15
    محل سکونت
    کره زمین
    نوشته ها
    1,532
    امتیاز
    20,970
    سطح
    91
    Points: 20,970, Level: 91
    Level completed: 24%, Points required for next Level: 380
    Overall activity: 10.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdrive10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    4,584

    تشکرشده 5,213 در 1,375 پست

    حالت من
    Khoshhal
    Rep Power
    250
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط hamed-kr نمایش پست ها
    سلام مجدد

    این از بزرگواری شماست که چیزی رو توی ذهن تون نگه نمیدارید ، واقعیتش یه بار سر امضاتون بود که باشما کل کل کردم که نمیدونم شاید رنجیده خاطر شده باشید و گفتم اگر این جور باشه نیاز به طلب حلالیت هست ،یه بار هم توی یکی از تاپیک های خانم مصباح الهدی بود که یه اختلاف نظرهایی داشتیم.

    به هر حال از بزرگواری شما ممنونم.



    خواهش میکنم ، من خیلی کوچیک تر از این حرف هام ، اتفاقاً خیلی وقت ها میترسم که به جای دینداری دنبال دین دانی باشم در حالی که بین این دو تا زمین تا آسمون فرق داره و مصداق این آیه:
    (
    مَثَلُ الَّذِينَ حُمِّلُوا التَّوْرَاةَ ثُمَّ لَمْ يَحْمِلُوهَا كَمَثَلِ الْحِمَارِ يَحْمِلُ أَسْفَارًا بِئْسَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِ اللَّهِ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ
    : مثل كسانى كه به [پيروى از] از تورات مكلف شدند سپس به آن عمل نكردند، همچون مثل درازگوشى است كه كتاب‏هايى را حمل كند. بد است وصف آن قومى كه آيات خدا را تكذيب كردند! و خدا مردم ستمگر را هدايت نمیكند)

    در رفع حجب کوش نه در جمع کتب
    کز جمع کتب نمیــشود رفع حجــب

    (البته منظور این نیست که مطالعه دینی داشتن کار لازمی نیست ، منظورم این هست که انگیزه و نیت اگر خطا باشه حجاب های زخیم تری برای انسان ایجاد میشه که باید در هر حال به خدا پناه برد چه از جهل و چه از علمی که خودش حجاب حقیقت میشه و اینجاست که حضرت رسول میفرمایند : العلم حجاب الاکبر)

    بگذریم

    من ما بقی پست هاتون رو هم خوندم و اکثر اون مواردی رو که میخواستم بگم دیدم خودتون بهش توجه دارید و نیازی به تکرارش نیست و در کل حس میشه اون چیزهایی رو که باید مورد توجه قرار بدید رو مجموعاً خوب بهش توجه دارید .

    یکی از دوستان در مورد معیارهاتون واژه خودخواهانه رو به کار بردن که به نظرم جالب نیست به نظرم بهتر هست بگیم عافیت طلبانه همراه با ایده آل گرایی که کاملاً هم طبیعی هست و توی وجود هم آدم ها این موضوع وجود داره .

    البته یه نکته مثبت توی نگاه شما به مسأله عافیت طلبی این هست که دنبال راحت طلبی نیستین و این دوتا با هم تفاوت داره . یعنی افقی که شما برای خودتون از خوشبختی ترسیم کردین این جور که خودتون میگین این نیست که نیازهای سطح معمول جسم من راحت و زود برآورده بشه وگرنه به خدا و زمین و زمان بدبین میشم ،ولی نگرانی ای از این بابت وجود داره که اگر اون افق هایی که که توی زمیته های دیگه وجود داره برآورده نشه شما به قولی قرار هست کفرتون دربیاد که آه خدا چرا من ؟(البته این که ما آدم ها هر از گاهی یه چنین چیزی بگیم طبیعی هست ولی این که وجه غالب زندگی مون بشه خوب نیست)



    این حرفی رو که زدین خیلی همه جانبه هست بذارین یه کمی بشکافیمش:

    هدف : میخوام به رشد و بلوغ برسم

    سختی های راه رو هم تا حدی میشناسم

    هم به خدا توکل میکنم و هم تمام توانم رو هم به کار میگیرم تا بهترین انتخاب رو داشته باشم و می دونم که خدا رو وکیل خودم قرار دادم تا من رو به هدف رشدم برسونه و اون حکیم ترین ،خیرخواه ترین و توانا ترین کس به انجام این کار هست پس...

    پشت این پس... تمام حرف ها نهفته است ، پس اگر من تمام تلاشم رو کردم و کارم رو به خدا واگذار کردم و اون رو وکیل خودم برای رسیدن به هدف رشد و بلوغ قرار دادم ،اگر کسی سر راهم قرار گرفت که بعداً معلوم شد معیارهای من رو نداره یا اصلاً در گذر زمان تغییر پیدا کنه و از معیار های من دور بشه من چه کار خواهم کرد. (به طور مثال مثل اون تاپیکی که اون شخص نمازش رو به خاطر تغییر نگرش رها کرده بود یا خانم زندگی موفق که واقعاً این همه تغییر در شوهرشون ناشی از انتخاب غلط یا حتی لزوماً نتیجه رفتارهای غلط ایشون با شوهرشون نیست)

    یه لحظه فکر کنید ،جداً ممکن هست که کسی که سر راه ما برای ازدواج قرار میگیره همین طوری شانسی باشه و مقدرات خدا توش نقش نداشته باشه ،یعنی واقعاً این موضوع غیرممکن هست ولی حکمت و مصلحت خدا بر این هست که علت مقدرات و اتفاقات رو از چشم ما میپوشونه و این جاست که کار سخت میشه ،مثل حضرت موسی که نتونست با حضرت خضر بمونه و در برابر ندانستن حکمت کار های حضرت خضر نتونست بر بیقراری اش صبر کنه و البته همه ما اینطور هستیم و من خودم از همه بدتر.

    بعضی وقت ها یادم میاد به خودم میگم چیه خدا کشتی ات رو سوراخ کرده ، چیه بی تابی میکنی اگر حکمتش رو نمیدونی حداقل به این دل لامصب بگو کسی که این کار رو کرده حکیم ترین و خیرخواه ترین هست.

    حالا یه چیزی بگم شاید تمرین بدی نباشه:
    فکر کنید که ازدواج کردید و حالا خدا به مصلحتی که از اهداف اون رشد و بندگی و بالندگی هست هر کدوم از این معیار ها رو در شوهر شما قرار نداده شما چه کار خواهید کرد؟

    موفق باشید.





    [/b][/b]
    با سلام

    راستش اینکه چه کسی و چه کاربری چی بهم گفته معمولا یادم نمیمونه، ولی خیر من دلخوری بدل ندارم، اصلا چیزی برای دلخوری نبوده یادمه یک نفر امضام و ازیک دیدگاه دیگری بررسی کرده بودن ، درخصوص اون تاپیک هم یادمه یک نفر حرف من و اشتباه برداشت کرده بودن و...
    حالا اگر درست خاطرم بوده باشه ولی دلخوری بدل ندارم.

    من میدونم اگر همه ی جوانب هم بسنجم و سعی کنم انتخاب درستی داشته باشم اما در نهایت باز هم ممکنه همسرم در طول زندگی تغییراتی بکنند و از معیارام بشدت دور شوند.

    ولی خب من پیشگو نیستم نمیتونم پیش بینی کنم اینکه آدم در آینده تغییر خواهند کرد یا خیر فقط میتونم همانی که الان هستن و بررسی کنم و انتخاب کنم و توکل کنم برخدا! همین

    تغییرات دست من نخواهد بود، فقط میتونم تمام تلاشم بکنم و امیدوار باشم تغییرات منفی سرنوشت سازی نداشته یاشند.

    ولی خب نمیتونم واقعا در این شرایط و تغییرات زیاد چه خواهم کرد گاهی انسان باید در شرایط قرار بگیرد و تا در شرایط قرار نگرفته نمیتونه خوب درک کنه بدونه چه رفتاری خواهد داشت.
    فقط میدونم در برابر دو خط قرمز خودم دروغ و خیانت اصلا گذشت نخواهم داشت.

    موفق باشین
    **برخی آدم ها درست مثله بادبادکهای دنیای کودکیم هستند،
    فقط یه یک دلیل از مسیر زندگیم رد میشند، تا به من درسهایی بیاموزند
    که اگر می ماندند؛ شاید هیچوقت
    یاد نمیگرفتم .....! **

    ویرایش توسط دختر بیخیال : جمعه 05 تیر 94 در ساعت 21:47

  8. #35
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 30 مرداد 94 [ 21:50]
    تاریخ عضویت
    1393-1-05
    نوشته ها
    278
    امتیاز
    5,866
    سطح
    49
    Points: 5,866, Level: 49
    Level completed: 58%, Points required for next Level: 84
    Overall activity: 21.0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1 year registered5000 Experience Points
    تشکرها
    317

    تشکرشده 1,458 در 274 پست

    حالت من
    Shad
    Rep Power
    69
    Array
    گفتین دلایل منطقی وجود داره بابت کار نکردن خانم ها کاش این دلایل و عنوان میکردین ولی تاحالا کسی دلایل منطقی به من نگفتن تا بنده قبول کنم که کار نکنم و ادامه تحصیل ندم.


    سلام خانم بیخیال



    اینکه گفتم دلایل منطقی ، منظورم دلایلی غیر از بدبینی و شکاکی بود ، مثلا من اگه بخوام دلیل خودم رو بگم ، خود من 6-7 سال از بهترین سالهای طلایی اخیر زندگیم رو مشغول رشد و توسعه کسب و کارم بودم و غالبا بخاطر کارم این مدت خودم رو از نعمت ازدواج محروم کردم .... و چه به اشتباه و چه درست ، ازدواج رو فدای کارم کردم.... اما حالا ، محرومیت تمام این سالها ، یکجورایی برام عقده شده و حالا که کارم به حدی از بلوغ رسیده و مثل گذشته ها برام درگیری و گرفتاری زیادی نداره ، دوست دارم هر زمان که ازدواج کردم ... همسرم یک همسر فول تایم باشه تا بتونم کنارش جبران تمام اون سالها خلا بشه.... من علاقه ندارم یک همسر پارت تایم داشته باشم که نصفش همسر من باشه و نصفه دیگه اش یک دانشجو یا یک کارمند باشه (حداقل چند سال اول زندگی ) ... مثلا اگه گفتم جیگرم!! کاسه کوزه ها رو جمع کن فردا یا هفته دیگه میخوایم یک مسافرت یکماهه بریم ، هزار و یک دغدغه درسی و امتحانی و کنکوری و کاری و مرخصی و تعهد به جای دیگه نداشته باشه .... یا مثلا اگه ساعت ده صبح بهش اس ام اس زدم ، گفتم عشقم کجایی میخوام بیام ماچت کنم ، نگه الان سر کارم هستم ، ماچت رو تا ساعت 4 عصر نگه دار...



    خواستگاری دختر خانمی رفته بودم که حدود 6-7 سال دیگه قصد ادامه تحصیل داشت ، و بعد هم قصد کار کردن.... وقتی ازش پرسیدم خوب وقتی صاحب طفل شدیم ، کی میخواد اطفالمون رو نگه داره؟ به من گفت خوب شما هستی دیگه ، شما نگهشون میداری.... علیرغم اینکه اصلا جواب منطقی از نظر من نبود و هیچ وقت نقش یک مادر رو پدر نمیتونه ایفا کنه و در بهترین حالت یک پدر فقط میتونه یک پرستار بچه خوبی باشه نه یک مادر خوب ... اما من به اون دختر خانم کاملا حق میدادم ، چون که بافت خانوادگی اونها به این شکل بود .... توی خانواده اونها هم ، مادر شاغل بود و خیلی از مسائل نگهداری و تربیتی بچه هاشون به عهده پدرشون بود و دختر خانم از این سیستم الگوبرداری کرده بود.... و اینکه چیزی که من متوجه شدم که ممکن هم هست درست نباشه اینه که ، دختر خانمها توی موضوع اشتغال و فعالیتهای اجتماعی ،معمولا خیلی از مادرهاشون الگوبرداری میکنن ... و به نظر من اینکه دختر خانمی بصورت خانوادگی علاقه به اشتغال و تحصیل داشته باشن و یک پسر بخواد دختر خانم رو منصرف کنه از این موضوع ، این اشتباه هست چرا که در حقیقت این موضوع یک اختلاف فرهنگی خانوادگی هست نه یک اختلاف ساده سر شاغل بودن یا نبودن خانم ، که اگر هم دختر خانم انصراف بده از اشتغال، بعد ها احتمال اینکه این مسله توی زندگی جایی سر باز کنه ، هست...



    با تمام این توضیحاتی که بالا دادم یک نکته ای همیشه من مدنظرم هست ... وقتی یک کارگردان ، یک فیلمنامه رو میخونه و میخواد از روی اون یک فیلم بسازه ، همون اول کار یک تصویر کلی از فیلم توی ذهن کارگردان نقش میبنده ... اما وقتی کارگردان در عمل درگیر ساخت فیلم میشه ، در نهایت فیلمی که ساخته میشه خیلی میتونه متفاوت باشه با اون تصویر اولیه ای که توی ذهن کارگردان نقش بسته... یک جاهایی از فیلمنامه ، موقع ساخت فیلم ، ممکنه تولید کردنش با توجه به امکانات امکان پذیر نباشه ، یکجاهایی ممکنه خیلی بهتر از اونچیزی که توی فیلمنامه هست ، بشه تولید کرد ، یکجاهایی ممکنه بازیگرها بصورت بداهه دیالوگهایی بگن و.... ولی در نهایت محصول نهایی با اون تصویر اولیه کارگردان متفاوت خواهد بود....



    حالا به نظر من هم زندگی متاهلی همین موضوع رو داره ، یعنی اینکه ما مجردها ، یک تصاویر خیالی و یک ارزوها و نقشه هایی برای زندگی مشترکمون توی ذهنمون میسازیم ... ولی واقعیت اینه که اون محصول نهایی در زندگی متاهلی و اون چیزی که در واقعیت اتفاق میفته ، غالب اوقات متفاوت با اون ذهنیات و ارزوهای ما هست و افرادی توی زندگی متاهلی موفق هستند که همیشه امادگی منطبق شدن با شرایط غیر قابل پیش بینی رو داشته باشن و یک کارگردان انعطاف پذیر باشن... برای همین مثلا من میگم یک همسر فول تایم میخوام ... اما شاید در زندگی مسائلی پیش بیاد که اینطور نشه یا اینکه مثلا لذت این فول تایم بودن در همون یک دو سال اول زندگی مشترک باشه و بعد رشد و هیجان و ارضای طرفین به نحوه دیگه ای امکان پذیر باشه.... پس نباید خیلی روی این خواسته ها تعصب داشت...



    خانم بیخیال ، گرچه خودتون استاد هستید ولی همینطوری ، حالا که دور هم هستیم ، منم بعنوان شوهر خاله داماد یک نکته ظریف و فنی بگم که باز بعدا نگن ، نود و سه لال میشدی این نکته رو میگفتی؟ البته اصلا منظورم شما نیست ، با توجه به پستتون این موضوع برام تداعی شد گفتم شاید برای دوستان مفید باشه...



    توی نوشتتون هست که دوست دارید مثلا شاغل بشید یا ادامه تحصیل بدید و... چون غیر از علاقه خودتون ، پدرتون هم این موضوع رو دوست داره و مشوق شما هست و....



    یک دختر خانم ، دوست نداره که شوهرش ، یک ادم وابسته به دیگران باشه ، مثلا یک ادم مامانی باشه که منتظر باشه ببینه مادرش یا پدرش چی میگن .... دختر خانم ها دوست دارن ، یک شوهر با استقلال فکری و عملی داشته باشن .... حالا این موضوع برای اقا پسرها هم فکر میکنم صادق باشه ... مطمئن نیستم همه اینطوری باشن لااقل من خودم این مدلی هستم ... چه توی خواستگاری و چه توی زندگی ، اینکه دختر خانم از حرفها و ارزوها و خواسته های پدر و مادرش بگه ، یک سم قوی برای خراب شدن رابطه هست و خیلی دافعه داره .... مثلا من بعنوان پسر از دختر خانمی که یکسره بخواد حرفها و خواسته ها و علائق پدر و مادرش در مورد دخترشون رو توی مکالمه های دو نفره و توی زندگی خصوصی دو نفرمون مطرح کنه ، دفع میشم .... چون توی یک زندگی و رابطه دو نفره ، ادم دوست داره بتونه روی استقلال همه مدله ی طرف حساب باز کنه ...



    یادمه خواستگاری دختر خانمی رفته بودم ، وقتی رفتیم صحبت کنیم ، دختر خانم از هر ده کلمه ، هفت کلمه از پدرشون نقل قول میکرد.... پدرم اینو گفته ، پدرم اینو میخواد ، پدرم اینجوری دوست داره و.... با خودم گفتم بابا ، من اگه با این خانم ازدواج کنم ، دو روز دیگه که بخوام ماچش کنم ، احتمالا بهم میگه : "ممد اقا بابام گفته وقتی گونه ام رو ماچ میکنی ، گازم نگیر ، فقط یک تماس سطحی با گونه ام داشته باش" .... خلاصه این شد که نشد....


    أَلَيْسَ اللَّهُ بِكافٍ عَبْدَهُ
    آیا خدا برای بنده اش کافی نیست؟

    ( زمر / 36 )


  9. 4 کاربر از پست مفید محمد 93 تشکرکرده اند .

    sepideh R (سه شنبه 16 تیر 94), گیسو کمند (دوشنبه 15 تیر 94), اثر راشومون (شنبه 06 تیر 94), دختر بیخیال (شنبه 06 تیر 94)

  10. #36
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 09 بهمن 95 [ 23:48]
    تاریخ عضویت
    1392-7-15
    محل سکونت
    کره زمین
    نوشته ها
    1,532
    امتیاز
    20,970
    سطح
    91
    Points: 20,970, Level: 91
    Level completed: 24%, Points required for next Level: 380
    Overall activity: 10.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdrive10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    4,584

    تشکرشده 5,213 در 1,375 پست

    حالت من
    Khoshhal
    Rep Power
    250
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط محمد 93 نمایش پست ها
    سلام خانم بیخیال



    اینکه گفتم دلایل منطقی ، منظورم دلایلی غیر از بدبینی و شکاکی بود ، مثلا من اگه بخوام دلیل خودم رو بگم ، خود من 6-7 سال از بهترین سالهای طلایی اخیر زندگیم رو مشغول رشد و توسعه کسب و کارم بودم و غالبا بخاطر کارم این مدت خودم رو از نعمت ازدواج محروم کردم .... و چه به اشتباه و چه درست ، ازدواج رو فدای کارم کردم.... اما حالا ، محرومیت تمام این سالها ، یکجورایی برام عقده شده و حالا که کارم به حدی از بلوغ رسیده و مثل گذشته ها برام درگیری و گرفتاری زیادی نداره ، دوست دارم هر زمان که ازدواج کردم ... همسرم یک همسر فول تایم باشه تا بتونم کنارش جبران تمام اون سالها خلا بشه.... من علاقه ندارم یک همسر پارت تایم داشته باشم که نصفش همسر من باشه و نصفه دیگه اش یک دانشجو یا یک کارمند باشه (حداقل چند سال اول زندگی ) ... مثلا اگه گفتم جیگرم!! کاسه کوزه ها رو جمع کن فردا یا هفته دیگه میخوایم یک مسافرت یکماهه بریم ، هزار و یک دغدغه درسی و امتحانی و کنکوری و کاری و مرخصی و تعهد به جای دیگه نداشته باشه .... یا مثلا اگه ساعت ده صبح بهش اس ام اس زدم ، گفتم عشقم کجایی میخوام بیام ماچت کنم ، نگه الان سر کارم هستم ، ماچت رو تا ساعت 4 عصر نگه دار...



    خواستگاری دختر خانمی رفته بودم که حدود 6-7 سال دیگه قصد ادامه تحصیل داشت ، و بعد هم قصد کار کردن.... وقتی ازش پرسیدم خوب وقتی صاحب طفل شدیم ، کی میخواد اطفالمون رو نگه داره؟ به من گفت خوب شما هستی دیگه ، شما نگهشون میداری.... علیرغم اینکه اصلا جواب منطقی از نظر من نبود و هیچ وقت نقش یک مادر رو پدر نمیتونه ایفا کنه و در بهترین حالت یک پدر فقط میتونه یک پرستار بچه خوبی باشه نه یک مادر خوب ... اما من به اون دختر خانم کاملا حق میدادم ، چون که بافت خانوادگی اونها به این شکل بود .... توی خانواده اونها هم ، مادر شاغل بود و خیلی از مسائل نگهداری و تربیتی بچه هاشون به عهده پدرشون بود و دختر خانم از این سیستم الگوبرداری کرده بود.... و اینکه چیزی که من متوجه شدم که ممکن هم هست درست نباشه اینه که ، دختر خانمها توی موضوع اشتغال و فعالیتهای اجتماعی ،معمولا خیلی از مادرهاشون الگوبرداری میکنن ... و به نظر من اینکه دختر خانمی بصورت خانوادگی علاقه به اشتغال و تحصیل داشته باشن و یک پسر بخواد دختر خانم رو منصرف کنه از این موضوع ، این اشتباه هست چرا که در حقیقت این موضوع یک اختلاف فرهنگی خانوادگی هست نه یک اختلاف ساده سر شاغل بودن یا نبودن خانم ، که اگر هم دختر خانم انصراف بده از اشتغال، بعد ها احتمال اینکه این مسله توی زندگی جایی سر باز کنه ، هست...



    با تمام این توضیحاتی که بالا دادم یک نکته ای همیشه من مدنظرم هست ... وقتی یک کارگردان ، یک فیلمنامه رو میخونه و میخواد از روی اون یک فیلم بسازه ، همون اول کار یک تصویر کلی از فیلم توی ذهن کارگردان نقش میبنده ... اما وقتی کارگردان در عمل درگیر ساخت فیلم میشه ، در نهایت فیلمی که ساخته میشه خیلی میتونه متفاوت باشه با اون تصویر اولیه ای که توی ذهن کارگردان نقش بسته... یک جاهایی از فیلمنامه ، موقع ساخت فیلم ، ممکنه تولید کردنش با توجه به امکانات امکان پذیر نباشه ، یکجاهایی ممکنه خیلی بهتر از اونچیزی که توی فیلمنامه هست ، بشه تولید کرد ، یکجاهایی ممکنه بازیگرها بصورت بداهه دیالوگهایی بگن و.... ولی در نهایت محصول نهایی با اون تصویر اولیه کارگردان متفاوت خواهد بود....



    حالا به نظر من هم زندگی متاهلی همین موضوع رو داره ، یعنی اینکه ما مجردها ، یک تصاویر خیالی و یک ارزوها و نقشه هایی برای زندگی مشترکمون توی ذهنمون میسازیم ... ولی واقعیت اینه که اون محصول نهایی در زندگی متاهلی و اون چیزی که در واقعیت اتفاق میفته ، غالب اوقات متفاوت با اون ذهنیات و ارزوهای ما هست و افرادی توی زندگی متاهلی موفق هستند که همیشه امادگی منطبق شدن با شرایط غیر قابل پیش بینی رو داشته باشن و یک کارگردان انعطاف پذیر باشن... برای همین مثلا من میگم یک همسر فول تایم میخوام ... اما شاید در زندگی مسائلی پیش بیاد که اینطور نشه یا اینکه مثلا لذت این فول تایم بودن در همون یک دو سال اول زندگی مشترک باشه و بعد رشد و هیجان و ارضای طرفین به نحوه دیگه ای امکان پذیر باشه.... پس نباید خیلی روی این خواسته ها تعصب داشت...



    خانم بیخیال ، گرچه خودتون استاد هستید ولی همینطوری ، حالا که دور هم هستیم ، منم بعنوان شوهر خاله داماد یک نکته ظریف و فنی بگم که باز بعدا نگن ، نود و سه لال میشدی این نکته رو میگفتی؟ البته اصلا منظورم شما نیست ، با توجه به پستتون این موضوع برام تداعی شد گفتم شاید برای دوستان مفید باشه...



    توی نوشتتون هست که دوست دارید مثلا شاغل بشید یا ادامه تحصیل بدید و... چون غیر از علاقه خودتون ، پدرتون هم این موضوع رو دوست داره و مشوق شما هست و....



    یک دختر خانم ، دوست نداره که شوهرش ، یک ادم وابسته به دیگران باشه ، مثلا یک ادم مامانی باشه که منتظر باشه ببینه مادرش یا پدرش چی میگن .... دختر خانم ها دوست دارن ، یک شوهر با استقلال فکری و عملی داشته باشن .... حالا این موضوع برای اقا پسرها هم فکر میکنم صادق باشه ... مطمئن نیستم همه اینطوری باشن لااقل من خودم این مدلی هستم ... چه توی خواستگاری و چه توی زندگی ، اینکه دختر خانم از حرفها و ارزوها و خواسته های پدر و مادرش بگه ، یک سم قوی برای خراب شدن رابطه هست و خیلی دافعه داره .... مثلا من بعنوان پسر از دختر خانمی که یکسره بخواد حرفها و خواسته ها و علائق پدر و مادرش در مورد دخترشون رو توی مکالمه های دو نفره و توی زندگی خصوصی دو نفرمون مطرح کنه ، دفع میشم .... چون توی یک زندگی و رابطه دو نفره ، ادم دوست داره بتونه روی استقلال همه مدله ی طرف حساب باز کنه ...



    یادمه خواستگاری دختر خانمی رفته بودم ، وقتی رفتیم صحبت کنیم ، دختر خانم از هر ده کلمه ، هفت کلمه از پدرشون نقل قول میکرد.... پدرم اینو گفته ، پدرم اینو میخواد ، پدرم اینجوری دوست داره و.... با خودم گفتم بابا ، من اگه با این خانم ازدواج کنم ، دو روز دیگه که بخوام ماچش کنم ، احتمالا بهم میگه : "ممد اقا بابام گفته وقتی گونه ام رو ماچ میکنی ، گازم نگیر ، فقط یک تماس سطحی با گونه ام داشته باش" .... خلاصه این شد که نشد....
    با سلام جناب محمد 93

    بذارین پاسخ شما را با یک مثال از زندگی واقعی که دیدم براتون پاسخ دهم.

    من دوستی داشتم که همسرشون اوایل زندگیشون از صبح زود تا ظهر سرکار بودن از طرفی به خانمشون اجازه سر کار رفتن نمیدادن.

    این خانم همیشه میگفتن احساس پوچی بهشون دست داده
    احساس میکنن بدرد نخور شدن.
    نمیتونن از درسی که خوندن در جهت خدمت به جامعه کمک کنن
    همش میگفتن انگار وقتشون و بیهوده هدر دادن
    همش در گذشته بودن و میگفتن چه مهمونی ها و چه تفریحاتی و بخاطر هیچ و پوچ و درسی که بدردشون نخورده هدر دادن.

    همش میگفتن هر روز کار تکراری یا زیاد بخواب
    یا پاشو خونه و مرتب کن
    یا غذا درست کن
    نهایت به دو سه ساعت وقتشون و میگیره
    بعدشم بشینن درو دیوار و تماشا کنن

    دوستان و خواهراشون و... هم همه سرکار
    میگفتن تا همسرم از سرکار بیاد میشینم دیوار و نگاه میکنم.

    میگفتم برو بیرون و دکور خونه و عوض کن و...
    گفت تمام اینکارو میکردم ولی نهایت یکی دوماه خوشحالم میکرد.

    گفتم خب بچه دار بشین.

    میگفت باشه میشم ولی نهایت اونم تا هفت سالگی باهامه، بعد از اون باز منم و دیوار! منظورش این بود که بعد هفت سالگی فرزندشون هم درگیر درس میشند.

    جالبتر اینکه همسرشون برای رفاه بیشتر خونواده کارش و گسترش داده بودن و تا پاسی از شب سرکار بودن.

    ببینین شما بواسطه مرد بودنتون حداقل تا تایمی از ظهر سرکار خواهید بود خب چه خوب میشه همین تایم و همسرتون هم سرکار باشند اینطوری حس بهتری بهشون دست خواهد داد

    هروقت خواستید برین مسافرت ایشون هم میتونن مرخصی بگیرند میتونند تایم زیادی کار نکنن اما اینکه کلا کار نکنن بخاطر فول تایم بودن برای شما کمی خودخواهانه است
    چون شما خودتون نمیتونین فول تایم در اختیارشون باشین.( همانطور که تاپیک های زیادی هم اینجا خوندم که خانمی بخاطر همسر سرکار نرفتن ولی آقا بی توجه به این از خودگذشتگی هروقت خودشون میخواین سراغ خانم میاین و اصلا حواسشون به تایم زیاد خالی خانم نیستند.)

    ایشون نباید کار کنن چون شما ممکنه یکروزی در ماه هفته بخواین با ایشون باشین.
    ایشون ماه ها روزها و ساعت ها با دیوار خونه دوست باشن تا شاید یروزی شما بخواین باهاشون باشین.

    بیینن شرایط زندگی متفاوته ممکنه شما هم مانند شوهر دوست بنده بخاطر مشکلات زندگی حتی مجبور بشین تایم کاریتون و گسترش دهید.

    پس بد نیست به این موارد هم توجه کنین.
    دوست من اصلا خودش دوست نداشت بره سرکار ولی بعد از اتمام درسش و ازدواجش اینقدر تنها شد که واقعا بارها آرزو میکرد بره سرکار و کمی وقتشو درستر پر کنه.

    من قبلا هم گفتم بازم میگم اولویت اولم در زندگیم زندگیم خواهد بود نه کارم ولی ددست دارم این تصمیم که کار کنم یا خیر بخودم واگزار بشه نه همسرم، مشورت درکار باشه ولی اجبار نباشه.

    *******************

    و اما درخصوص آرزوی پدر بنده.

    بیینین شما اشتباه متوجه شدین من از هر ده کلمه هفت کلمه ام حرف پدرم نبود

    من فقط گفتم یکی از آرزوهایم اینه که پدرمم به آرزوشون برسونم.
    ببینین بالاخره پدر و مادرامون برای ما زحمت کشیدن و ما نباید با ازدواجمون زحمت های پدر و مادرمون و فراموش کنیم.

    همونطور که من از همسرم همچین انتظاری ندارم، و دوست دارم اگر بتوانم کمکش کنم تا بجایی برسن که پدر و مادرشون آرزوشون دارن و به فرزند شون افتخار کنن.

    من گفتم آرزوی پدرمم هست اما نگفتم قراره هزارتا از آرزوهای پدرم و برآورده کنم
    از هر ده کلمه ام هفت تاش پدرم نبود!

    اینطور هم نیست این قضیه آرزوی خودم نباشه من گفتم میدونم پدرمم دوست دارن من پیشرفت علمی و شغلی داشته باشم نگفتم مجبورم کردن.
    گفتم بخاطر خودم میخواین.

    اینطور نیست من بخاطر پدرم درس بخونم بخاطر ایشون کار کنم خودم دوست دارم کار کنم خودم دوست دارم درس بخونم

    حالا این دوست داشتن در راستای خواسته پدرمم هست.

    البته بنظر بنده اصلا درست نیست که ما با ازدواجمون کلا خواسته های بزرگترمون و فراموش کنیم
    من قبلا هم گفتم از مرد وابسته خوشم نخواهد آمد اما مردی که به پدر و مادرشون احترام بذارن و دوست خواهم داشت

    نه اینکه در تمام زندگیشون فقط بفکر تک تک خواسته های پدر و مادرشون باشن ولی خب اینطور هم نباشن کلا فراموش کنن پدر و مادری هم داشتن.


    بازم ممنون از پاسختون.
    **برخی آدم ها درست مثله بادبادکهای دنیای کودکیم هستند،
    فقط یه یک دلیل از مسیر زندگیم رد میشند، تا به من درسهایی بیاموزند
    که اگر می ماندند؛ شاید هیچوقت
    یاد نمیگرفتم .....! **


  11. کاربر روبرو از پست مفید دختر بیخیال تشکرکرده است .

    محمد 93 (شنبه 06 تیر 94)

  12. #37
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 30 مرداد 94 [ 21:50]
    تاریخ عضویت
    1393-1-05
    نوشته ها
    278
    امتیاز
    5,866
    سطح
    49
    Points: 5,866, Level: 49
    Level completed: 58%, Points required for next Level: 84
    Overall activity: 21.0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1 year registered5000 Experience Points
    تشکرها
    317

    تشکرشده 1,458 در 274 پست

    حالت من
    Shad
    Rep Power
    69
    Array

    اقا تبریک

    تبریک به خودم

    تبریک به شما

    تبریک به خاله قزی

    تبریک به همه

    برد تیم والیبال تبریک










    سلام مجدد خانم بیخیال
    من معمولا توی نوشتن وسواس خاصی دارم و همیشه سعی میکنم طوری کلمات رو کنار هم بچینم که سو تفاهم پیش نیاد و به بهترین شکل بتونم منظورم رو به مخاطب برسونم ، اما خوب فکر کنم توی تاپیک شما نتونستم این کار رو به خوبی انجام بدم و شما مواردی رو از حرفهای من به شکل کامل برداشت نکردید...




    نقل قول نوشته اصلی توسط دختر بیخیال نمایش پست ها
    هروقت خواستید برین مسافرت ایشون هم میتونن مرخصی بگیرند میتونند تایم زیادی کار نکنن اما اینکه کلا کار نکنن بخاطر فول تایم بودن برای شما کمی خودخواهانه است
    چون شما خودتون نمیتونین فول تایم در اختیارشون باشین.( همانطور که تاپیک های زیادی هم اینجا خوندم که خانمی بخاطر همسر سرکار نرفتن ولی آقا بی توجه به این از خودگذشتگی هروقت خودشون میخواین سراغ خانم میاین و اصلا حواسشون به تایم زیاد خالی خانم نیستند.)

    نقل قول نوشته اصلی توسط محمد 93 نمایش پست ها
    برای همین مثلا من میگم یک همسر فول تایم میخوام ... اما شاید در زندگی مسائلی پیش بیاد که اینطور نشه یا اینکه مثلا لذت این فول تایم بودن در همون یک دو سال اول زندگی مشترک باشه و بعد رشد و هیجان و ارضای طرفین به نحوه دیگه ای امکان پذیر باشه.... پس نباید خیلی روی این خواسته ها تعصب داشت...



    **********


    نقل قول نوشته اصلی توسط دختر بیخیال نمایش پست ها
    و اما درخصوص آرزوی پدر بنده.

    بیینین شما اشتباه متوجه شدین من از هر ده کلمه هفت کلمه ام حرف پدرم نبود

    نقل قول نوشته اصلی توسط محمد 93 نمایش پست ها
    یک نکته ظریف و فنی بگم که باز بعدا نگن ، نود و سه لال میشدی این نکته رو میگفتی؟ البته اصلا منظورم شما نیست ، با توجه به پستتون این موضوع برام تداعی شد گفتم شاید برای دوستان مفید باشه...

    ------------------------------------


    در هر صورت امیدوارم رفع سوتفاهم شده باشه و هم شما و هم سایر دخترخانمهای تالار ، یک ازدواج دلخواه با فردی هم سلیقه و هم فکر و هم کفو داشته باشن که قطعا یکی از بزرگترین نعمتهای خدا داشتن یک همسر همراه در زندگی هست...


    و همینطور اقا پسرهای تالار من جمله محمد رضا 91 و امین و فرهنگ 27 و حامد k-r و باغبون عزیز و خودم و خاله قزی و.... ماها هم یک ازدواج خوب داشته باشیم ، بهر حال ما هم ادمیم ، دل داریم دیگه ... البته همکارانم از اتاق فرمان اشاره میکنن ظاهرا اقای خاله قزی یکبار ازدواج کردن و اسمشون بصورت تقلبی وارد این لیست شده

    موفق باشید.


    أَلَيْسَ اللَّهُ بِكافٍ عَبْدَهُ
    آیا خدا برای بنده اش کافی نیست؟

    ( زمر / 36 )


  13. کاربر روبرو از پست مفید محمد 93 تشکرکرده است .

    دختر بیخیال (شنبه 06 تیر 94)

  14. #38
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 09 بهمن 95 [ 23:48]
    تاریخ عضویت
    1392-7-15
    محل سکونت
    کره زمین
    نوشته ها
    1,532
    امتیاز
    20,970
    سطح
    91
    Points: 20,970, Level: 91
    Level completed: 24%, Points required for next Level: 380
    Overall activity: 10.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdrive10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    4,584

    تشکرشده 5,213 در 1,375 پست

    حالت من
    Khoshhal
    Rep Power
    250
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط محمد 93 نمایش پست ها

    اقا تبریک

    تبریک به خودم

    تبریک به شما

    تبریک به خاله قزی

    تبریک به همه

    برد تیم والیبال تبریک










    سلام مجدد خانم بیخیال
    من معمولا توی نوشتن وسواس خاصی دارم و همیشه سعی میکنم طوری کلمات رو کنار هم بچینم که سو تفاهم پیش نیاد و به بهترین شکل بتونم منظورم رو به مخاطب برسونم ، اما خوب فکر کنم توی تاپیک شما نتونستم این کار رو به خوبی انجام بدم و شما مواردی رو از حرفهای من به شکل کامل برداشت نکردید...












    **********








    ------------------------------------


    در هر صورت امیدوارم رفع سوتفاهم شده باشه و هم شما و هم سایر دخترخانمهای تالار ، یک ازدواج دلخواه با فردی هم سلیقه و هم فکر و هم کفو داشته باشن که قطعا یکی از بزرگترین نعمتهای خدا داشتن یک همسر همراه در زندگی هست...


    و همینطور اقا پسرهای تالار من جمله محمد رضا 91 و امین و فرهنگ 27 و حامد k-r و باغبون عزیز و خودم و خاله قزی و.... ماها هم یک ازدواج خوب داشته باشیم ، بهر حال ما هم ادمیم ، دل داریم دیگه ... البته همکارانم از اتاق فرمان اشاره میکنن ظاهرا اقای خاله قزی یکبار ازدواج کردن و اسمشون بصورت تقلبی وارد این لیست شده

    موفق باشید.
    سلام مجدد

    خب تاپیک در راستای مشکل بنده است، و حرفی که نوشته میشه اولین مخاطبش بنده هستم، گفتم شاید بنده و دارین با دختر خانمی که به خواستگاریش رفته اید مقایسه میکنید.
    (البته نمیدانم شما واقعا به خواستگاریشون رفتین یا باز از تخیلات خواستگاری های جناب محمد 93بوده )

    ولی بهرحال زیادم بخودم نگرفتم جهت وضوح بیشتر، بیشتر توضیح دادم ورگرنه در پست های قبلیم هم توضیح داده بودم.

    گفتم اینجا هم توضیح بدهم تا اگر کسی دیگری پست ها و خوند یوقت اشتباه متوجه نشوند.

    انشاالله فقط جناب متاهل و خط بزنین، الان خانمشون اگر بینند ممکنه خدایی نکرده در تاپیک من خون به پا کنند.تازه همه کاسه و کوزه ها و هم سر من بشکنن.

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط مسافر زمان نمایش پست ها
    با سلام و احترام،

    اثرپذیری زیاد شما از مسائل مطرح‌شده در تاپیک‌های مشاوره‌ای تالار و همچنین تعمیم مشکلات افراد به کل جامعه، از مسائل مهمی است که باید هر چه سریعتر نسبت به برطرف کردنش اقدام کنید.

    پ.ن: آنچه که ذکر کردم، فقط مربوط به پست نقل‌‌شده‌تان نیست. این مسئله در برخی از تاپیک‌های قبلی شما و پست‌هایتان نیز مشهود است.

    موفق باشید.
    باسلام
    طاعات قبول
    بله متوجه این ضعف خود هستم، و خود به آن اشاره نمودم.
    ولی متاسفانه زمانی که همچین پست هایی از طرف آقایون میخونم خصوصا که اعلام میکنند همه ی قشر مرد اینگونه هستن، از ازدواج بیشتر میترسم.

    ولی خب سعی میکنم بیشتر روی خودم تمرکز کنم، بدونم همه ی انسان ها مطمعنا یک جور نخواهند بود.خصوصا وقتی سیگنالهای زیستی آدم ها متفاوت و منحصر به فرده، پس رفتارهاشون هم متفاوت خواهد بود.نمیشه همه را یکسان دید.

    ممنون از هشدارتون.
    موفق باشین.
    **برخی آدم ها درست مثله بادبادکهای دنیای کودکیم هستند،
    فقط یه یک دلیل از مسیر زندگیم رد میشند، تا به من درسهایی بیاموزند
    که اگر می ماندند؛ شاید هیچوقت
    یاد نمیگرفتم .....! **


  15. #39
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    امروز [ 02:52]
    تاریخ عضویت
    1393-12-20
    نوشته ها
    3,163
    امتیاز
    90,239
    سطح
    100
    Points: 90,239, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.3%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    7,817

    تشکرشده 6,781 در 2,371 پست

    Rep Power
    0
    Array


    سلام

    من ، 8 معیار انتخاب شما را مطالعه کردم

    خانم باهوشی هستی .

    از طرفی ، معیار های خوبی هست .

    امیدوارم به مراد دلت برسی .



    من آفتاب درخشان ، و ماه تابان را

    طراوت ، سرسبزی باران را

    زلال ، زمزمه روشنان باران را

    صفای باغ و چمن دشت و کوهساران را

    درود خواهم گفت .




    • موفق باشی .




    ویرایش توسط باغبان : شنبه 06 تیر 94 در ساعت 04:06

  16. کاربر روبرو از پست مفید باغبان تشکرکرده است .

    دختر بیخیال (شنبه 06 تیر 94)

  17. #40
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 05 مرداد 95 [ 13:43]
    تاریخ عضویت
    1393-11-13
    نوشته ها
    4
    امتیاز
    884
    سطح
    15
    Points: 884, Level: 15
    Level completed: 84%, Points required for next Level: 16
    Overall activity: 5.0%
    دستاوردها:
    1 year registered500 Experience Points
    تشکرها
    0
    تشکرشده 1 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array
    سلام دختر خوب
    من همسری داشتم که 4 ویژگی اولی که شما گفتین رو کاملا داشت اما می خوام در اینجا بگم اصلا داشتن این ویژگی ها تامین کننده زندگی نیست بطوریکه همسر اینجانب با این طرز فکر که من دارم بهت ظلم می کنم و ابدیتم داره از بین میره طلاق داد من رو
    اول اینکه شخصی که به پدرمادرش احترام میذاره و مودبانه حرف میزنه لزوما اینکار رو در قبال همسرش انجام نخواهد داد
    بطوریکه بیشتر مشکلات من و همسرم بخاطر تنها گذاشتن های من تا پاسی از شب به بهانه رسیدگی به پدرمادرشون بود

  18. کاربر روبرو از پست مفید golbanoo تشکرکرده است .

    دختر بیخیال (شنبه 06 تیر 94)


 
صفحه 4 از 6 نخستنخست 123456 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. بیخیال بودن همسرم یاحساسیت زیادمن
    توسط meh-di در انجمن سایر سئوالات مربوط به ازدواج
    پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: چهارشنبه 16 اردیبهشت 94, 14:29
  2. حساسیت زیادی
    توسط ash در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 8
    آخرين نوشته: یکشنبه 03 شهریور 92, 16:10
  3. حساسیت های زیادی نسبت به همسر
    توسط قلب تپنده در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 6
    آخرين نوشته: جمعه 15 دی 91, 21:15
  4. دو دلی ؛ حساسیت زیاد ؛ معیارها
    توسط nava در انجمن دو دلی در انتخاب همسر
    پاسخ ها: 72
    آخرين نوشته: شنبه 03 اردیبهشت 90, 15:34

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 04:28 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.