به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 3 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 31
  1. #21
    Banned آغازکننده
    آخرین بازدید
    چهارشنبه 11 تیر 93 [ 18:54]
    تاریخ عضویت
    1393-3-28
    نوشته ها
    10
    امتیاز
    89
    سطح
    1
    Points: 89, Level: 1
    Level completed: 78%, Points required for next Level: 11
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class7 days registered
    تشکرها
    1

    تشکرشده 3 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array
    زنداداشم با اصرار من رفت خونه مادرش ولی دیروز برگشت میگفت دلم شورتو میزد مادرتم دیگه.تو این چند روزی هر چی داداشم میگفت بیا اونجا نرفتم رو خودم کار کردم این وابستگی رو به خودم دیگه تلقین نکنم ولی خیلی سخت بود دلم خیلی واسش تنگ میشد حتی خودمو از شنیدن صداش محروم کردم دارم به جاهای خوب میرسم ولی این حس غیرت و دوست داشتن رو روش دارم مرسی از همهی سوال دارم زنداداشم خیلی حساس شده دیشب بیجهت گریه کرد داداشم هر چی سوال کرد چته جواب نمیداد میگفت دلم گرفتست یخورده خندوندیمش ولی دوباره امشب هم دیدم تو آشپزخونه گریه میکنه من نرفتم جلو به داداشم گفتم اونم به روش نیاورد فقط گفتم زنداداش بیا ی کلیپ نشونت بدم وقتی دید حالش بدک نبود همش تو خودشه واسه بارداریه؟یا چیز دیگست؟تو بارداری اولش اینجوری نبود

  2. کاربر روبرو از پست مفید "پرهام" تشکرکرده است .

    parsa1400 (سه شنبه 10 تیر 93)

  3. #22
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    سه شنبه 10 اردیبهشت 98 [ 12:47]
    تاریخ عضویت
    1392-1-05
    محل سکونت
    خانه سبز
    نوشته ها
    1,631
    امتیاز
    24,877
    سطح
    95
    Points: 24,877, Level: 95
    Level completed: 53%, Points required for next Level: 473
    Overall activity: 30.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveSocial10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    5,037

    تشکرشده 6,499 در 1,515 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    267
    Array
    سلام آقا پرهام

    احتمال می دم زن داداشتون تو دوران بار داری دچار افسردگی حاملگی شده باشند.
    از طرفی خب شاید ایشون هم به نوعی به شما وابسته شده اند. و شاید قطع این وابستگی در شرایط حاملگیشون براشون سخت باشه.
    همه این ها احتمالاته .من هیچ چی نمی دونم.
    ولی این را هم در نظر بگیریم که بین زن و شوهر ممکنه اختلاف پیش بیاد.به هرحال زن و شوهر رودروایسی ندارند.
    ولی بین زن داداش و برادر شوهر همیشه یه رودروایسی و احترام بیشتری هست. و ممکنه آدم تو ذهنش یا دلش خطا کنه و فکر کنه مثلا برادر شوهرش مهربون تره و اونو بیشتر دوست داره. در صورتی که این مقایسه منطقی نیست.

    گفتم این احتمالاته.ان شالله که زن داداشتون وابستگی از جنس مادر و پسری دارند.که احتمال زیاد همین جوره.

    راستش اول یه سوالی ازتون دارم.
    زن داداش شما کلا حجابشون چه جوریه؟ مثلا به حجاب اعتقاد دارند؟
    زن داداش شما حجابش پیش شما چه شکلیه؟

    می خواستم پیشنهادی بدم بهتون:
    بگید که ماه رمضان هست و باید اعضاء و جوارح آدم به جز شکم روزه باشه. زن داداش من به شما به چشم مادرم نگاه می کنم.اما شرع به من یه چیز دیگه می گه. شرع بهم می گه زن داداش نامحرم محسوب میشه و اگر شما می بینید من رفتارهایم تغییر کرده به این دلیله. و من دارم سعی می کنم دستورات خدا را اجرا کنم.

    پ ن: ای کاش یه بزرگتری بود و می تونست زن داداشتون را توجیه کنه که با یک پسر مجرد باید حریم را بیشتر رعایت کنه.و جوری می گفت که سوء تفاهم پیش نیاد. و مساله شما براش قابل درک باشه. نه اینکه بزنه تو ذوقتون یا سرزنشتون کنه.و غیرتی بازی درنیاره. دارید همچین بزرگتریو؟

    خواستم بگم با برادرتون صادقانه صحبت کنید که جنس مرد را می شناسه.ولی دیدم احتمالا ایشون غیرتی بشن و سوء تفاهم براشون پیش بیاد.
    احساس می کنم همون بهانه شرع و نامحرم بودن برای پیدا کردن حریم بین شما و زن داداشتون بهترین گزینه است.

    موفق باشید

    اگر روزی ،محبت کردی بی منت، لذت بردی بی گناه ، بخشیدی بی شرط
    بدان آن روز را واقعا زندگی کرده ای


    یا ضامن بی ضامن ها...!!!

    حسرت کرب و بلا در دل من پنهانیست؛
    من ندانم که چه اندازه ز عمرم باقیست؛

    کربلا گر نشدم دعوت، از این بار گناه،
    ضامن من بشود ضامن آهو کافیست؟



    با توکل بر خدای متعال:محکم، با امید و با انگیزه

  4. کاربر روبرو از پست مفید مصباح الهدی تشکرکرده است .

    parsa1400 (سه شنبه 10 تیر 93)

  5. #23
    Banned آغازکننده
    آخرین بازدید
    چهارشنبه 11 تیر 93 [ 18:54]
    تاریخ عضویت
    1393-3-28
    نوشته ها
    10
    امتیاز
    89
    سطح
    1
    Points: 89, Level: 1
    Level completed: 78%, Points required for next Level: 11
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class7 days registered
    تشکرها
    1

    تشکرشده 3 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array
    زنداداشم جلوی من سارافون میپوشه با روسری حجابش کامله لباساش آزادن تنگ نیست ولی جلوی بقیه چادر سر میکنه بیرون هم میره چادر سرش میکنه اتفاقا اونا از خانواده مذهبی هستند برعکس من و داداشم من تو نماز خیلی کاهلی میکردم وجود زنداداشم منو مشتاق به نماز خوندن کرد.نه اینجوریا نیست زنداداشم منو عین برادر کوچکتر خودش میدونه حتی من گاهی وقتا مامان صداش میکنم با یه بزرگتر یا برادرم چه صحبتی کنم؟در چه مورد؟

  6. #24
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    سه شنبه 10 اردیبهشت 98 [ 12:47]
    تاریخ عضویت
    1392-1-05
    محل سکونت
    خانه سبز
    نوشته ها
    1,631
    امتیاز
    24,877
    سطح
    95
    Points: 24,877, Level: 95
    Level completed: 53%, Points required for next Level: 473
    Overall activity: 30.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveSocial10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    5,037

    تشکرشده 6,499 در 1,515 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    267
    Array
    می خواستم بگم همین حرفایی که اینجا به ما زدین. اینکه وابستگی به زن داداشتون باعث می شه حتی نتونید به ازدواج با یک دختر دیگه فکر کنید را با یک بزرگتر درمیون بذارید و بگن که باید بین شما و زن برادرتون فاصله باشد تا این وابستگی کم بشه.
    ولی گفتم نکنه سوء تفاهم پیش بیاد و فکر بدی در موردتون بشه و مساله غیرت و... پیش کشیده بشه. مثل همون فکری که تو پست #17سراغتون اومده بود.

    حالا ان شاالله فردا مشاوران بهتر راهنمایی خواهند کرد.
    ولی از آنجایی که خدا را شکر زن داداشتون مذهبی هستند همون مساله شرعی و فاصله و... می تونه خیلی کمک کننده باشه.

    موفق باشید
    اگر روزی ،محبت کردی بی منت، لذت بردی بی گناه ، بخشیدی بی شرط
    بدان آن روز را واقعا زندگی کرده ای


    یا ضامن بی ضامن ها...!!!

    حسرت کرب و بلا در دل من پنهانیست؛
    من ندانم که چه اندازه ز عمرم باقیست؛

    کربلا گر نشدم دعوت، از این بار گناه،
    ضامن من بشود ضامن آهو کافیست؟



    با توکل بر خدای متعال:محکم، با امید و با انگیزه

  7. کاربر روبرو از پست مفید مصباح الهدی تشکرکرده است .

    parsa1400 (سه شنبه 10 تیر 93)

  8. #25
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 03 اسفند 99 [ 10:31]
    تاریخ عضویت
    1393-3-04
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    711
    امتیاز
    20,258
    سطح
    89
    Points: 20,258, Level: 89
    Level completed: 82%, Points required for next Level: 92
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialOverdriveTagger First Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    3,890

    تشکرشده 2,698 در 675 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    138
    Array
    پرهام جان سلام
    دوستان راهنمایی های خوبی کردن و استفاده کن ولی ترس من از فرداس اگه خودتو درمون نکنی تو مقایسه همسرت و جاریش ضربه سختی به زندگیت خواهی زد . از نظر شما اسمش مادر یا زنداداشه از نظر اون جاریه . بیشتر رو خودت کار کن.
    بدرود

  9. 2 کاربر از پست مفید parsa1400 تشکرکرده اند .

    meinoush (سه شنبه 10 تیر 93), paiize (چهارشنبه 11 تیر 93)

  10. #26
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 17 آبان 95 [ 15:15]
    تاریخ عضویت
    1391-2-26
    نوشته ها
    2,672
    امتیاز
    25,995
    سطح
    96
    Points: 25,995, Level: 96
    Level completed: 65%, Points required for next Level: 355
    Overall activity: 3.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    6,844

    تشکرشده 7,555 در 2,378 پست

    Rep Power
    352
    Array
    نه نگین به برادر یا زن داداشتون که چه حسی دارین بهش. اصلا نگین.
    خودتونم سعی کنین وابستگیتونو کم کنین.
    اگه نیاز بود بگین که خیلی به ایشون وابسته این و می خواین تمرین کنین که کم کم وابستگی به ایشون رو کمتر کنین. اون قسمت که احساستون چه مدلیه رو اصلا نگین.
    زن داداشتون نمی دونم ولی کلا خانما شنیدم توی بارداری حساس می شن راحت تر گریه می کنن. اگه مشکلی هم باشه خوب با شوهرش در میون می ذاره.
    شما گفتین بره خونه مادرش دیگه احتمالا میره. خیلی بیشتر سر این موضوع اصرار نکنین که حس بدی نداشته باشه. هر وقت دوست داشت بره.
    شما هم سرتو گرم کن به کارای خودت. اگه کاری نداری ورزش کن یه کلاسی مهارتی چیزی یاد بگیر وقتت پر شه.

    - - - Updated - - -

    اگه به وقتی هم واسه راهنمایی نیاز داشتین به صحبت بیشتر می تونین علاوه بر همین تاپیک اشتراک ازاد هم بگیرین خصوصی هم مطرح کنین مشکلتونو
    بازم می گم این چیزا رو به هیچ وجه به خونوادتون نگین. نه به برادر نه به همسر اینده و نه به زن داداش. اینجا می تونین بگین از کارشناسا هم راهنمایی بخواین.

    - - - Updated - - -

    شما خودتونم درست نمی دونین حستون چیه. احتمالا وابستگیه که همراه با حساس شدن روی این موضوع شده. یه مقدار فکرتونو مشغول کارای مفید کنین درست میشه.

  11. 2 کاربر از پست مفید meinoush تشکرکرده اند .

    paiize (چهارشنبه 11 تیر 93), parsa1400 (سه شنبه 10 تیر 93)

  12. #27
    Banned آغازکننده
    آخرین بازدید
    چهارشنبه 11 تیر 93 [ 18:54]
    تاریخ عضویت
    1393-3-28
    نوشته ها
    10
    امتیاز
    89
    سطح
    1
    Points: 89, Level: 1
    Level completed: 78%, Points required for next Level: 11
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class7 days registered
    تشکرها
    1

    تشکرشده 3 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array
    زنداداشم میخواد برام بره خواستگاری ته دلم آشوبه خیلی استرس دارم

  13. #28
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    سه شنبه 10 اردیبهشت 98 [ 12:47]
    تاریخ عضویت
    1392-1-05
    محل سکونت
    خانه سبز
    نوشته ها
    1,631
    امتیاز
    24,877
    سطح
    95
    Points: 24,877, Level: 95
    Level completed: 53%, Points required for next Level: 473
    Overall activity: 30.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveSocial10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    5,037

    تشکرشده 6,499 در 1,515 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    267
    Array
    آقا پرهام به نظر من خوبه که خواستگاری را شروع کنید. البته نظر شخصی منه.
    چون فکر می کنم در جریان خواستگاری ها خیلی چیزها براتون حل بشه. مثل اینکه ببینید ممکنه دخترای خوب دیگه ای مثل زن داداشتون هستند و اینکه شما نباید قضاوت کنید و ... از دور نمی تونید به هیچ نتیجه ای برسید.

    به هر حال ممکنه برای پیدا کردن همسرتون چندین جا خواستگاری کنید و چون این موضوع ازدواج خیلی خیلی مساله مهمیه به شدت فکرتون را مشغول می کنه و همین باعث میشه فضای ذهنیتون با موضوع خواستگاری اشغال بشه و دلبستگیتون به زن داداشتون کمتر.
    همین استرس های خواستگاری که آیا منو می پسنده یا نه. یا آیا انتخابش کنم یا نه به نظر من براتون خوبه.

    تو فرایند خواستگاری ها و ازدواج به نظر من کلی آدم پخته تر میشه.

    و اینکه شاید اگر فرایند خواستگاری را شروع کنید بتونید بهانه ای پیدا کنید و به زن داداشتون بگید: مثلا زن داداش شما فکر نمی کنید همسر آینده من به رابطه بین من و شما حساس بشه؟ بهتر نیست از حالا یکمی روابطمون رسمی تر بشه؟
    چون شما خودتون جنس زن ها را می شناسید دیگه! همه که مثل شما مهربون نیستن. من می ترسم در آینده زنم حس حسادت به جاریش که شما بشید داشته باشه و از این حرف ها...

    فقط چند نکته:
    1) یکمی از همین الان در مورد خواستگاری و... تو همین تالار مطالعه کنید. معیارهاتون را مشخص کنید و...
    خود همین باعث میشه کم کم ذهنتون تو فضای ازدواج قرار بگیره و از زن داداشتون فاصله بگیرید.

    2) وقتی خواستگاری می رین سعی کنید فقط به انتخاب خودتون دقت کنید. یک موقع از رودروایسی زن داداش و... زود انتخاب نکنید. و هیچ وقت تو ذهنتون مقایسه نکنید. هیچ کس شبیه کس دیگه نمیشه! هر کسی منحصر به فرده! مقایسه همیشه کار را خراب می کنه!و باعث تحریف واقعیت میشه. اوایل این پست را بخونید: #31

    3) همیشه در نظر داشته باشید که نباید زود ناامید شد. این قدر خواستگاری برید تا همسرتون را پیدا کنید. یک موقع مثلا با دو سه تا خواستگاری اول قضاوت نکنید که پس من نمی تونم ازدواج کنم و دختر مورد نظر من نیست و هیچ کی مثل زن داداش من نمیشه و...
    این قدر دیدم آدمایی که 30 جا خواستگاری رفتن و در آخر ازدواج خیلی خوبی هم کردند.

    4) با توجه به این که عاطفی هستین این را در نظر داشته باشید که تا لحظه عقد دل بسته نشید و احتمال همه چیز را بدین. یعنی 50-50 فکر کنید. این پست را بخونید: #22
    اگر روزی ،محبت کردی بی منت، لذت بردی بی گناه ، بخشیدی بی شرط
    بدان آن روز را واقعا زندگی کرده ای


    یا ضامن بی ضامن ها...!!!

    حسرت کرب و بلا در دل من پنهانیست؛
    من ندانم که چه اندازه ز عمرم باقیست؛

    کربلا گر نشدم دعوت، از این بار گناه،
    ضامن من بشود ضامن آهو کافیست؟



    با توکل بر خدای متعال:محکم، با امید و با انگیزه

  14. کاربر روبرو از پست مفید مصباح الهدی تشکرکرده است .

    parsa1400 (چهارشنبه 11 تیر 93)

  15. #29
    Banned آغازکننده
    آخرین بازدید
    چهارشنبه 11 تیر 93 [ 18:54]
    تاریخ عضویت
    1393-3-28
    نوشته ها
    10
    امتیاز
    89
    سطح
    1
    Points: 89, Level: 1
    Level completed: 78%, Points required for next Level: 11
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class7 days registered
    تشکرها
    1

    تشکرشده 3 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط مصباح الهدی نمایش پست ها
    آقا پرهام به نظر من خوبه که خواستگاری را شروع کنید. البته نظر شخصی منه.
    چون فکر می کنم در جریان خواستگاری ها خیلی چیزها براتون حل بشه. مثل اینکه ببینید ممکنه دخترای خوب دیگه ای مثل زن داداشتون هستند و اینکه شما نباید قضاوت کنید و ... از دور نمی تونید به هیچ نتیجه ای برسید.

    به هر حال ممکنه برای پیدا کردن همسرتون چندین جا خواستگاری کنید و چون این موضوع ازدواج خیلی خیلی مساله مهمیه به شدت فکرتون را مشغول می کنه و همین باعث میشه فضای ذهنیتون با موضوع خواستگاری اشغال بشه و دلبستگیتون به زن داداشتون کمتر.
    همین استرس های خواستگاری که آیا منو می پسنده یا نه. یا آیا انتخابش کنم یا نه به نظر من براتون خوبه.

    تو فرایند خواستگاری ها و ازدواج به نظر من کلی آدم پخته تر میشه.

    و اینکه شاید اگر فرایند خواستگاری را شروع کنید بتونید بهانه ای پیدا کنید و به زن داداشتون بگید: مثلا زن داداش شما فکر نمی کنید همسر آینده من به رابطه بین من و شما حساس بشه؟ بهتر نیست از حالا یکمی روابطمون رسمی تر بشه؟
    چون شما خودتون جنس زن ها را می شناسید دیگه! همه که مثل شما مهربون نیستن. من می ترسم در آینده زنم حس حسادت به جاریش که شما بشید داشته باشه و از این حرف ها...

    فقط چند نکته:
    1) یکمی از همین الان در مورد خواستگاری و... تو همین تالار مطالعه کنید. معیارهاتون را مشخص کنید و...
    خود همین باعث میشه کم کم ذهنتون تو فضای ازدواج قرار بگیره و از زن داداشتون فاصله بگیرید.

    2) وقتی خواستگاری می رین سعی کنید فقط به انتخاب خودتون دقت کنید. یک موقع از رودروایسی زن داداش و... زود انتخاب نکنید. و هیچ وقت تو ذهنتون مقایسه نکنید. هیچ کس شبیه کس دیگه نمیشه! هر کسی منحصر به فرده! مقایسه همیشه کار را خراب می کنه!و باعث تحریف واقعیت میشه. اوایل این پست را بخونید: #31

    3) همیشه در نظر داشته باشید که نباید زود ناامید شد. این قدر خواستگاری برید تا همسرتون را پیدا کنید. یک موقع مثلا با دو سه تا خواستگاری اول قضاوت نکنید که پس من نمی تونم ازدواج کنم و دختر مورد نظر من نیست و هیچ کی مثل زن داداش من نمیشه و...
    این قدر دیدم آدمایی که 30 جا خواستگاری رفتن و در آخر ازدواج خیلی خوبی هم کردند.

    4) با توجه به این که عاطفی هستین این را در نظر داشته باشید که تا لحظه عقد دل بسته نشید و احتمال همه چیز را بدین. یعنی 50-50 فکر کنید. این پست را بخونید: #22
    مرسی.زنداداشم فقط حرفشو زده اونم جدی. دخترخالشو بهم پیشنهاد داد یکسال ازم کوچکتره ظاهرا که دختر خوبیه حجابش مثل زنداداشم نیست یعنی مانتوییه اما بلند و موهاش هم پیدا نیست من دلم میخواد چادری باشه شرطام واسه ازدواج زیاد نیست مهم ترینش قبول کنه باهم تو یه ساختمون زندگی کنیم و صادق باشه واحترام داداشم و خانومش رو داشته باشه راستش زنداداشم از وقتی که باردار شده کم حوصله شده خیلی فرصت خوبیه که ازش دور بشم زیاد باهم صحبت نمیکنیم من تو شرکت داداشم تا ساعت 2 کار میکنم اما داداشم تا 6 هست اون 4 ساعت رو داداشم خودش کم کرد که پیش زنداداشم باشم ولی تصمیم گرفتم منم تا6 بمونم زنداداشم شیرزنه سوسک و مارمولک رو با دستش میگیرهنیازی نداره پیشش بمونم

  16. #30
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 07 آبان 01 [ 21:11]
    تاریخ عضویت
    1393-1-11
    محل سکونت
    مگه فرقی داره!؟
    نوشته ها
    809
    امتیاز
    24,401
    سطح
    95
    Points: 24,401, Level: 95
    Level completed: 6%, Points required for next Level: 949
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    3,979

    تشکرشده 3,495 در 804 پست

    حالت من
    Khoshhal
    Rep Power
    191
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط "پرهام" نمایش پست ها
    شرطام واسه ازدواج زیاد نیست مهم ترینش قبول کنه باهم تو یه ساختمون زندگی کنیم
    دوست عزیز، تا وقتی اصلی ترین شرطتون برای ازدواج اینه ، بهتره ازدواج نکنید؛ قطعا همسر آیندتون به خاطر این وابستگی شما به زن داداشتون دچار آسیب میشه و مشکلات زیادی بوجود خواهد اومد.مساله ی بعدی اینکه معیارهای شما هنوز آماده نیست که مهمترینشون اینه!
    اول بخواید و تصمیم قاطع بگیرید که این وابستگی رو کم کنید بعد به عنوان بخشی از راه حل نهایی ،با معیارهای عاقلانه و منطقی ازدواج کنید. خود مسیر ازدواج هم بهتون کمک میکنه.
    ویرایش توسط m.reza91 : چهارشنبه 11 تیر 93 در ساعت 19:29 دلیل: غلط نگارشی

  17. 3 کاربر از پست مفید m.reza91 تشکرکرده اند .

    parsa1400 (چهارشنبه 11 تیر 93), مصباح الهدی (چهارشنبه 11 تیر 93), دختر بیخیال (چهارشنبه 11 تیر 93)


 
صفحه 3 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. واقعا احساس گناه و عذاب وجدان میکنم کمکم کنید(چند وقتیه همش دوست دارم داستان های سکسی بخونم یا...)
    توسط ترسا1373 در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: دوشنبه 07 بهمن 92, 01:16
  2. چطوری به استادم نزدیک و دوست بشم؟؟
    توسط sahar amiri در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 12
    آخرين نوشته: چهارشنبه 26 تیر 92, 02:36
  3. پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: دوشنبه 15 اسفند 90, 10:04
  4. خبر :80درصد دختران دبیرستانی دوست پسر دارند !
    توسط پندار در انجمن علمی و آموزشی
    پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: دوشنبه 30 آذر 88, 09:42
  5. اگر داستان نویسی دوست دارید(اهل قلم)
    توسط سارا بانو در انجمن مسائل واخبار اعضاء و تالار
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: چهارشنبه 23 اردیبهشت 88, 18:26

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 18:10 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.